03-04-2013, 09:09 PM
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی
سخن غیر مگو با من معشوقه پرست
کز وی و جام می ام نیست به کس پروایی
این حدیثم چه خوش آمد که سحر گه می گفت
بر در میکده ای با دف و نی ترسایی
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی
سخن غیر مگو با من معشوقه پرست
کز وی و جام می ام نیست به کس پروایی
این حدیثم چه خوش آمد که سحر گه می گفت
بر در میکده ای با دف و نی ترسایی
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی