12-20-2012, 01:54 AM
Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #2
***
Mazdak Bamdad
05-01-2008
پیک 10
یَوْمَ نَطوِى السمَاءَ
كَطىِّ السجِلِّ لِلْكتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ
نُّعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنَا إِنَّا كُنَّا فَعِلِینَ(104)
بازهم تقلب در بازگردان!
آسمان
را " فضا" جا زده!
در حالیكه اسمانها در قران
مانند پارچه ی خیمه هستند كه بر
فراز زمین گسترده شده اند و همچنان كه یك
شترچران،
پس از استراحت، خیمه اش را لوله میكند، الله هم اسمان
را
لوله میكند ! همین !
جمع شدن بادكنك هم ربطی به پیچانیده شدن ندارد( ترفند
دیگر)
بازگردان درست در تفسیر المیزان:
title html
روزى
كه آسمانها را در هم
پیچیم چون در هم پیچیدن طومار براى نوشتن ، چنانكه خلقت را
از اول پدید آوردیم دوباره آن را اعاده كنیم كه كار ما چنین است
(104)
---
در مفردات گفته : كلمه سجل به قول بعضى سنگى است كه در قدیم
بر آن مى نوشتند، ولى فعلا به هر چیزى كه بشود روى آن نوشت سجل گفته مى شود،
همچنانكه خداى تعالى فرموده : ((كطى السجل للكتب (( یعنى مثل پیچیدن چیزى كه
در آن چیزى نوشته شده باشد تا محفوظ بماند. و این روشن ترین و ساده ترین
معنایى است كه براى این كلمه گفته شده است .title html
•
***
kamran333
05-01-2008
پیک 11
تشکر و سپاس فراوان
***
kamran333
05-01-2008
پیک 12
سقوط ستاره در
چاله.......................................ن�
�م1....................................« سوگند به ستاره وقتیکه از بالا به
گودال فرو می افتد (یا فرو می ریزد)».
............................................«هَ وی» فعل گذشته از مصدر
هُوِیّ است. «هُویّ»: بمعنی: فرو افتادن یا فرو ریختن از بالای زمین یا از
روی زمین به درون زمین است. یعنی افتادن به درون گودال و چاله و چاه و غیره.
(«خُرُور» بمعنی: فرو افتادن با سر یا پیشانی است ـ «حَطّ» بمعنی: فرود آمدن
یا فرود آوردن یا فرو نهادن است (مانند فرود آمدن هواپیما و پرنده) ـ
«هُبُوط» بمعنی: دچار اشکال و ایراد شدن و از بالا به زمین فرو افتادن یا
سرنگون شدن است. برخی اشتباهاً از این واژه برای فرود آمدن هواپیما استفاده
می کنند. برای بیان فرود آمدن هواپیما میایست از جمله از واژه حَطّ استفاده
شود) ـ « سقوط» بمعنی: فرو افتادن چیز بدرد نخور یا چیزِ بحال خود رها و ول
می شود است. مانند: سرنگون شدن یک رژیم بدرد نخور یا میوه خراب شده ـ نزول
بمعنی: پائین آمدن است ـ و اِنهیار بمعنی: فرو ریختن ناشی از پوکی است).نکته
آیه ;فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره در چاله; است:وقـتی ستاره ای خیلی بزرگ
باشد، (بیش از 100000 برابر زمین باشد) نیروی جاذبه و فـشار در ستاره نوترونی
آنقـدر زیاد می شود که نـوترونها تحت فـشـار خرد می شوند و ماده در هم می شود
و به چاله تبدیل می شوند. (نوترون ذره بدون بار الکتریکی است که جرم آن
تقریباً مساوی پروتون است و در کلیه هـسته های اتمی بجز هسته هیدروژن وجود
دارد)......................................... ..................چاله ها
چنان نیروی جاذبه قـوی دارند که حتی نور نـیـز نمی تواند آنهـا را ترک کند.
به این خاطر دیده نمی شوند و چاله سـیاه نامیده شده اند، (آدم می تواند آنها
را هنگامی که گاز مارپیچ (به شکل تصویر) به درون آنها سقوط می کند آنها را
ببیند. چون گاز هنگامی که داغ می شود تشعشعات پردرخشش زیادی از خود ایجاد می
کند). این چاله ها ستارگان اطراف را به طرف خود می مکند یا می بلعند و در خود
فـرو می برند. و به این شکل به تعبیر قـرآن ستاره در چاله سقوط می کند.
.................................................. ...........(علت اینکه
قرآن «مکیده شدن یا بلعیده شدن ستاره توسـط چاله سـیاه» را «فرو افتادن ستاره
در گودال» تعبیر کرده این است که سمت فرو افتادن (یعنی سمت پائین) سمت کشش
نیروی جاذبه است، و سمتی که ستاره توسط نیرویِ جاذبه چاله سیاه کشیده می شود
نیز همان سمت پائین می شود. به این دلیل «مکیده شدن ستاره» توسط چاله سیاه را
«فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره در چاله» نامیده
است)...........................................
.................................................
***
kamran333
05-03-2008
پیک 13
مزدک عزیز چون طولانی شد تصور کردم مطلب جدید را
ندیدید
امیدوارم هر کجا هستید شاد و پیروز باشید
منتظر پاسخ های
زیبایتان هستیم
***
kamran333
05-06-2008
پیک 14
....
***
Mazdak Bamdad
05-06-2008
پیک 15
kamran333 نوشته:
سقوط ستاره در
چاله.......................................ن�
�م1....................................« سوگند به ستاره وقتیکه از
بالا به گودال فرو می افتد (یا فرو می ریزد)».
............................................«هَ وی» فعل گذشته از
مصدر هُوِیّ است. «هُویّ»: بمعنی: فرو افتادن یا فرو ریختن از بالای
زمین یا از روی زمین به درون زمین است. یعنی افتادن به درون گودال و
چاله و چاه و غیره. («خُرُور» بمعنی: فرو افتادن با سر یا پیشانی است ـ
«حَطّ» بمعنی: فرود آمدن یا فرود آوردن یا فرو نهادن است (مانند فرود
آمدن هواپیما و پرنده) ـ «هُبُوط» بمعنی: دچار اشکال و ایراد شدن و از
بالا به زمین فرو افتادن یا سرنگون شدن است. برخی اشتباهاً از این واژه
برای فرود آمدن هواپیما استفاده می کنند. برای بیان فرود آمدن هواپیما
میایست از جمله از واژه حَطّ استفاده شود) ـ « سقوط» بمعنی: فرو افتادن
چیز بدرد نخور یا چیزِ بحال خود رها و ول می شود است. مانند: سرنگون
شدن یک رژیم بدرد نخور یا میوه خراب شده ـ نزول بمعنی: پائین آمدن است
ـ و اِنهیار بمعنی: فرو ریختن ناشی از پوکی است).نکته آیه ;فرو افتادن
یا فرو ریختن ستاره در چاله; است:وقـتی ستاره ای خیلی بزرگ باشد، (بیش
از 100000 برابر زمین باشد) نیروی جاذبه و فـشار در ستاره نوترونی
آنقـدر زیاد می شود که نـوترونها تحت فـشـار خرد می شوند و ماده در هم
می شود و به چاله تبدیل می شوند. (نوترون ذره بدون بار الکتریکی است که
جرم آن تقریباً مساوی پروتون است و در کلیه هـسته های اتمی بجز هسته
هیدروژن وجود دارد).........................................
..................چاله ها چنان نیروی جاذبه قـوی دارند که حتی نور
نـیـز نمی تواند آنهـا را ترک کند. به این خاطر دیده نمی شوند و چاله
سـیاه نامیده شده اند، (آدم می تواند آنها را هنگامی که گاز مارپیچ (به
شکل تصویر) به درون آنها سقوط می کند آنها را ببیند. چون گاز هنگامی که
داغ می شود تشعشعات پردرخشش زیادی از خود ایجاد می کند). این چاله ها
ستارگان اطراف را به طرف خود می مکند یا می بلعند و در خود فـرو می
برند. و به این شکل به تعبیر قـرآن ستاره در چاله سقوط می کند.
.................................................. ...........(علت
اینکه قرآن «مکیده شدن یا بلعیده شدن ستاره توسـط چاله سـیاه» را «فرو
افتادن ستاره در گودال» تعبیر کرده این است که سمت فرو افتادن (یعنی
سمت پائین) سمت کشش نیروی جاذبه است، و سمتی که ستاره توسط نیرویِ
جاذبه چاله سیاه کشیده می شود نیز همان سمت پائین می شود. به این دلیل
«مکیده شدن ستاره» توسط چاله سیاه را «فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره
در چاله» نامیده است)...........................................
.................................................
بازهم تقلب كرده و چند گزاره ی دانشیك را در پس بازگردان
نادرست آیات
قراضه ی قران ردیف كرده كه خواننده بپندارد كه قران چنین گفته
است !•
[b]تفسیر المیزان
وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى
(1)
به نام خداى رحمان و رحیم . سوگند به اجرام آسمانى هنگامى كه غروب مى كنند (1).
--
[color=royalblue]تفسیر:
[color=#f0003c]چند
قول درباره مراد از ((نجم )) در آیه : ((و النجم اذا هوى
))
ظاهر این آیه
چنین مى نماید كه مراد از ((نجم )) مطلق جرمهاى روشن آسمانى است ، و خداى
تعالى در كتاب مجیدش به بسیارى از مخلوقات خود سوگند خورده ، از آن جمله به
چند عدد از اجرام سماوى از قبیل خورشید، ماه ، و سایر ستارگان سوگند خورده ،
و بنابر این ، مراد از ((هوىّ نجم ))، سقوط و افتادن آن در كرانه افق براى
[color=red]غروب است .
و بعضى
گفته اند: مراد از نجم ، ((قرآن )) است چون قرآن به طور نجومى (تدریجى ) نازل
شده . و بعضى گفته اند: مراد از نجم ، ستاره ((ثریا))و بعضى دیگر گفته اند:
مراد از آن ستاره ((شعرى )) است .
و بعضى از
مفسرین گفته اند: منظور از این نجم ، ستارگان نیستند، بلكه شهابى است كه به
وسیله آنها شیاطین جن رانده مى شوند، و عرب این شهاب را نجم مى نامد. و كلمه
((هوى )) هم با این قول مى سازد، و هم با قول قبلى ، ولى لفظ آیه با هیچ یك
از معانى مساعد نیست .
title html
میبینید كه از گودال و مودال خبری نیست جز
در كله ی
متولیان متقلب سایت قران شناسی!( گول زدن بیسواد ها با قران)
***
kamran333
05-06-2008
پیک 16
با تشکردر این پست دو فرنود کاوک(پوچ) را می آورم
که بسیار کوتاه هستند...........................ستارگا� � نیز تابع قانون
هستند(نحل 12)........................«همینطور ستارگان نیز به فرمان او تابع
قوانین هستند».در زمان پیامبر کسی نمی دانست که ستارگان نیز تابع قوانین
طبیعت هستند. ستارگان نیز مدار دارند، نیروی جاذبه دارند، متولد می شوند و می
میرند. و این از علوم عصر ما است. ....................صدای تک تک
ستاره(طارق1-3).................« سوگند به فضا و به آنچه تک تک می کند ـــ
چه می دانی آنچه تک تک می کند چیست؟ ــــ آن ستاره پر درخشش است».
.....................انسان به کمک رادیو تلسکوپ می تواند صدای منقطع: بیب..
بیب.. و تک.. تک.. بشوند که صدای امواج آمده از ستارگان هستند. صدای تک..
تک.. مربوط به ستاره های پر درخشش یا در مرحله پر درخشش است یعنی همان چیزی
که قرآن گفته است.
***
Mazdak Bamdad
05-15-2008
پیک 17
kamran333 نوشته:title html
با تشکردر این پست دو فرنود کاوک(پوچ)
را می آورم که بسیار کوتاه هستند...........................ستارگا� �
نیز تابع قانون هستند(نحل 12)........................«همینطور ستارگان
نیز به فرمان او تابع قوانین هستند».در زمان پیامبر کسی نمی دانست که
ستارگان نیز تابع قوانین طبیعت هستند. ستارگان نیز مدار دارند، نیروی
جاذبه دارند، متولد می شوند و می میرند. و این از علوم عصر ما است.
....................صدای تک تک ستاره(طارق1-3).................«
سوگند به فضا و به آنچه تک تک می کند ـــ چه می دانی آنچه تک تک می کند
چیست؟ ــــ آن ستاره پر درخشش است». .....................انسان به کمک
رادیو تلسکوپ می تواند صدای منقطع: بیب.. بیب.. و تک.. تک.. بشوند که
صدای امواج آمده از ستارگان هستند. صدای تک.. تک.. مربوط به ستاره های
پر درخشش یا در مرحله پر درخشش است یعنی همان چیزی که قرآن گفته
است.
(نحل 12)
بازگردان + تفسیر المیزان[/b]
و شب و روز
را به خدمت شما گذاشت و خورشید و ماه و ستارگان [color=red]به فرمان وى
در خدمت شما هستند كه در این براى گروهى كه عقل خود را به كار برند
عبرتهاست (12)
در این كتاب چند نوبت پیرامون معناى تسخیر
شب و روز و ماه و آفتاب و نجوم ، بحث كرده
ایم...
---------------
title html
(طارق1-3).
بازگردان + تفسیر المیزان
به نام
خداى رحمان و رحیم . سوگند به آسمان و به طارق (1).
و تو چه مى دانى كه
طارق چیست (2).
ستاره اى است كه پرده ظلمت را مى درد (3).
..
ماده [size=1]((طرق ))[/quote]
در اصل - به طورى كه گفته اند - به معناى زدن
به شدت است ، به طورى كه صدایش به گوشها برسد. و ((مطرقه - چكش )) را هم به همین جهت مطرقه مى گویند، و نیز اگر
راه را طریق گفته اند باز به این مناسبت است كه رونده با پا بدان مى كوبد و
صداى پایش به گوشها مى رسد. ولى به تدریج در پیمودن طریق استعمال شده و در آن
شایع گشت ، و [color=red]سپس اختصاص یافت به آمدن از سفر در هنگام
شب ، و این نیز بدان مناسبت بود كه غالبا شخصى كه شبانه از راه مى رسد
همه درها را بسته مى بیند، و ناگزیر در را مى كوبد، و سپس استعمالش در هر چیزى كه شب ظاهر شود شایع گشت ، مانند ستارگان كه در
شب پیدا مى شوند، و [color=red]در آیه همین معنا منظور است
.
و كلمه [/size]((ثقب )) در اصل به معناى دریدن بود، و بعدها به معناى
هر چیز نورانى و روشنگر شد، به این مناسبت كه چنین چیزى پرده ظلمت را با نور
خود مى درد.
----
پس میبینیم كه اینجا هم با تقلب در معنی و با
سفسته ی
واژه شناسی ! خواسته اند اشعار
رمانتیك ! و زباله ی قران را به دانش
پیوند
بزنند تا مگر از اعتبار دانش چیزی هم به
قران پلید بماسد و اخوند
چند صباحی دیرترچاقتر شود!
***
kamran333
05-15-2008
پیک 18
با تشکر و سپاس
فراوان...........................این هم برای اسلام گرایان آسمند(دروغگو) تا
ایران ما از آذرنگ(مصیبت و بلا) و دین پژاگن و پچل و پلشت رهایی یابد و
دژخردان دژ نهاد از ایران بروند........................................
...منظومه شمسی........................آفرینش منظومه
شمسی..................................«آیا آفرینش شما مشکل تر است یا
منظومه شمسی؟ جوانب آن را بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت ـــ و شب
و روز را برای آن درست کرد»! « زمین و سیارات را نوآوری
نمود»......................(نازعات 27-29 و انعام
101).....................................(واژه «سَـمْـک» به معنی: غـلظت و
تراکم و کـلـفــتیِ بهـم برآمده است. یعنی جمع و جور و کلفـت و متراکم شده. و
واژه «رَفع» در آیه نیز به معنی: ;بالا بردن و افزایش دادن است که از معانی
آن است)........................................... ................نکات
آیات: 1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن.2ــ مرده بودن و دوباره
پا گرفتن منظومه شمسی. 3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی.1ــ بالا
بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن:مـنـظـومـه شمسی ما که حدوداً 5
میلیارد سال عمر دارد در ابـتدا ابر بوده که شامل دود و گاز و خاکستر و غبار
و برخی عناصر بوده، و در فضای منظومه شمسی پراکنده بوده است. بعد بادی که
ظاهراً مـوج ناشی از انـفـجار سـتـاره ای بـوده ابعاد و جوانب آن را بهم
آورده و مـنـظـومـه شـمـسی بصورت یک دیسک در آمده بوده که بدور خود می چرخیده
است. بعد در قـسـمـت مرکزی آن ابر که کلفـت تر بوده، نـیروی جاذبه مـواد
بیشتری را جـذب نـمـوده و در آن ناحیه متراکم گرمای لازم برای ایجاد واکنشهای
هسته ای فراهم گشته و خـورشـیـد شکـل گرفـتـه است. و در اطراف آن حـلـقـه
هـای دیگری از گاز و غـیره به چرخش در آمده که رفـته رفـته به کره های
بزرگتری تبدیل شده اند که همان سیارات فعلی منظومه شمسی باشند. (در رابطه با
پیدایش منظومه شمسی چندین نظریه وجود دارد و ما طبعاً آنکه با آیات قرآن می
خواند را می گیریم).......................................
........................در سوره انبیاء آیه 56 می خوانیم: «رَبُّـکُـمْ
رَبُّ السَّـمـواتِ وَ الْاَرْضِ الـَّـذی فـَطـَرهُـنَّ=آفریدگار شـما
آفریدگار سیارات و زمین است که آنها را از درون (از مرکز) درست کرد»! «
فـطـر» از جمله به معنی: ;از درون و مرکزیت خود برآمدن، شکل گرفـتن، و درست
شدن; است. هر کره ای نیز وقتی می خواهد درست بشود، در ابتدا در مرکز آن نیروی
جاذبه آغاز به جذب مواد بدور خود می کند و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مـی شود
و به این شکـل کره شکل می گیرد..........................................
............................2ــ مرده بودن و پا گرفتن منظومه شمسی:کسانی که
به خدا معتقد نبوده و نیستند از جمله می گفـته اند و می گویند که: وقـتی مـا
می میرویم دیگر زنده نمی شویم. خدا زنده نمودن موارد گوناگونی را در قرآن
برای آنها مـثال زده است. در ایـنجا زنده نـمـودن مـنظـومه شمسی را مثال زده
و گـفـته: آیا آفـرینش شما مشکـل تر است یا منظومه شمسی؟ این به این معنی است
که مـنـظـومـه شمسی مرده بوده و دوباره به حیات و زندگی برگردانده شده
است............................................ .....................و در
آیه 101 سوره انعام نیز گفته که خدا بدیع زمین و سیارات است. بدیع بمعنی:
نوساز، نوآور، نوین پرداز و مواردی از این قبیل است (هم خانواده واژه «ابداع»
است). و این موضوع از جنبه ضمنی و تلویحی به این معنی است که زمین و سیارات
پیش از این چیزِ دیگری بوده اند و وضعیت فعلی آنها، شکل نوآوری شده
آنست.......................................... ................مـنـظـومـه
شمسی در واقـع در اصـل جـرم و انرژی مربوط به لاشه یک ستاره بسیار بزرگ غول
آسائی بوده که مرده و لاشه آن بصورت ابر در فضای مـنظومه شمسی پراکنده شده
بوده است. و منظومه شمسی فعلی نوآوری آن
است............................................ ...........3ـــ درست کردن
شب و روز برای منظومه شمسی:منظور از شب و روز درست کردن برای منظومه شمسی شب
و روز درست کردن برای سیارات آنست. و شب و روز در سیارات ناشی از گردش آنها
بدور خود و وضعیت محور آن نسبت به خورشید است. وقتی محور سیاره به موازات
خورشید قرار می گیرد با چرخش سیاره بدور خود باعث ایجاد شب و روز می شود. ولی
در صورتی که محور زمین یا هر سیاره دیگری عمود بر خورشید قرار می گرفت شب و
روز ایجاد نمی شد هر چند سیاره بدور خود نیز می چـرخید. مثلاً اگر قطب شمال
زمین رو به خورشید می بود قطب شمال همیشه روز می بود و قطب جنوب همیشه شب، هر
چند زمـیـن بدور خود نیز می چرخید........................................
.......................مطرح کردنِ ;درسـت کـردن; شب و روز برای منظومه شمسی
برای استدلال به حساب و کتاب داشتن و برنامه ریزی شده بودنِ ایجاد ;شب و
روزدر آنست. و این چیزی است که با عـلـم نجوم عـصر محمد کـه در آن زمین مرکز
عالم بود و خورشید بـدور آن می چرخید نمی خواند. چون در صورت گردش خورشید
بدور زمین ایجاد شب و روز امری طبیعی می نمود، ولی در صورت گردش زمین بدور
خود و بدور خورشید است که در صورت قرار نگرفـتن درست محور زمین و سیارات نسبت
به خورشید شب و روز در آنها ایجاد نخواهد
شد..............................................
.........................................
.Unexpected places give you unexpected returns