12-19-2012, 08:43 AM
Con nist haqiqato yaqin andar? dast - Nat[a]vân be omide šak hame omr nešast
Hân tâ nanehim jâme mey az kafe? dast - Dar bixabari mard ce hošyâro ce mast
­مهربُد جان به­راستی نمی­دانم که چرا در کنارِ این ها علامتِ سوال گذاشته ای! "اندر" صورتِ قدیمیِ حرفِ اضافه­ی "در" است، دیگر! "کفِ دست" هم که دیگر واضح­تر از آنست که به توضیح نیازمند باشد (شما این سایت را مثلِ "کفِ دست"ت نمی شناسی؟). ضمنا،واجِ "ی" در "ننهیم" باید کمی کشیده شود. ننهیـــــــم! به Unipers چگونه باید برگرداند؟ دو تا I میگذراند یا علامتی بر بالایَش می-نهند؟!
Xâki ke bezire pâye har nâdâni ast - Kafe sanamio cehreye jânâni ast
Har xešt ke bar kongereye? ivâni ast - Angošte vazir yâ soltâni ast
"است" آخر را باید بزدایی و بچسبانی به واژه­ی ایوان. Kongereye IvAnist .
لختِ آخر هم به­نظرِ من اشتباه است. "انگشتِ وزیر یا سلطانیست" از نظر وزنی مشکل دارد. راستی وزنِ رباعی را می­دانی؟ برابرست با «لاحول ولا قوت الّا بالله »! یا " دام دام دا دا دام؛ دام دا دا دام ؛ دام دام دام » یا « تن تن ت ت تن؛ تن ت ت تن؛ تن تن تن» مصراعِ آخر یک یا چند واژه کم دارد. مثلا اگر می­شد "انگشت وزیر، یا که نه؛ سلطانیست!" درست می­بود! اما سددرسد خیام این­گونه نمی­سروده!
Dar fasle bahâr agar bohi hurserešt - Yek sâqar mey marâ bar lab kešt?
Har cand benazde âme in bâšad zešt - Sag beh ze man ar beram degar nâm behešt
"بتی" را نوشته ای "بُهی"! فکر نمی­کنی کارِ طافت­فرساییست؟ تلاش­هایت ارزشمند است اما فکر می­کنی آنقدر که زحمت می­کشی برای کارت ارزش خواهند گذاشت؟ به­نظرِ من بهتر است تنها شعرهایی که "دشوارخوان" هستند را اینگونه بازنویسی کنیم. حالا بگذریم...
در مصراعِ دوم هم واژه­ی "دهد" را ننگاشتی. Baram را beram نوشته­ای. NamE Behesht
مصراعِ دوم هم Labe kesht است. یعنی « در کنارِ کشتزار»!
Guyand marâ ke duzaxi bâšad mast - Qolist xalafe? del dar ân nat[œ]vân bast
Gar âšeqo meyxâre be duzax bâšand - Fardâ bini behešt hamcon kafe dast
مصراعِ دوم اینگونه است: « قولیست خلاف؛ دل در آن نتوان بست» یعنی "گفته ی نادرستی است. نمیتوان به آن اطمینان کرد » عبارتِ درون کروشه [] زاید است و وزن را بر هم می­زند.
Man hic nadânam ke marâ ânke serešt - Az ahle behešt kard yâ duzaxe zešt
Jâmio botio barbati bar lab kešt? - In har se marâ naqdo torâ nes[i]ye behešt
درباره ی بیت دوم باید بگویم که باید یکسری تغییرات انجام داد. برایِ آنکه دُرُست خوانده شود باید روی "جامی" و "بتی" تشدید گذاشت. jAmi io boti io barbati bar labe kesht
گویا واژه­ی "کِشت" برایت گُنگ است. همانطور که در بالا اشاریدم، منظور از آن "کشت­زار است. آنرا می توان نوعی "مَجاز" انگاشت. "کشتزار" محلی است که در آن "کشت" می کنند. پس بین این دو رابطه ای از نوع "جزء و کل" برقرار است. یکی جانشین دیگری شده. همانطور که ما امروزه مثلا می­گوییم « برویم دکتر!». اما منظورمان اینست که « برویم بیمارستان!» (دکتر تنها جزئی از بیمارستان است). البته به رابطۀ این نوع مجاز می­توان "حال و محل" نیز گفت که کمی تخصصی است و گفتنش ضروری نیست. امیدوارم مشکلت برطرف گردیده باشد.
Har zarre ke dar xâke zamini bude ast - Piš az mano to tâjo negini bude ast
?
Gard az roxe nAzanin be Azarm feshAn/ kAn ham roxe Xube nAzanini budast.
البته در نسخه­های دیگری آمده : « کانهم رخ و زلفِ نازنینی بوده است» که من نسخه ی دوم را ترجیح می­دهم. "رخِ خوبِ نازنین" معنای جالبی ندارد. نوعی "حشو" است.
البته گزینشِ نهایی با خودت است.
Yek jor'e mey ze melke kâvus beh ast - Az taxte qobâdo melkate? tuz beh ast
Har nâle ke rondi be sahargâh zanad - Az tâ'ate zâhedâne sâlus beh ast
یک جرعه "ی" می Jor’e YE mey .
Molk یعنی "پادشاهی" و melk یعنی "زمین و مال". اینجا فکر میکنم Molk درست باشد. هرچند melk هم بیمعنا نیست.
Rend را هم rond نوشته­ای!
باقی بماند برای آینده. کمی خسته شدم.
پیروز باشی.
Hân tâ nanehim jâme mey az kafe? dast - Dar bixabari mard ce hošyâro ce mast
­مهربُد جان به­راستی نمی­دانم که چرا در کنارِ این ها علامتِ سوال گذاشته ای! "اندر" صورتِ قدیمیِ حرفِ اضافه­ی "در" است، دیگر! "کفِ دست" هم که دیگر واضح­تر از آنست که به توضیح نیازمند باشد (شما این سایت را مثلِ "کفِ دست"ت نمی شناسی؟). ضمنا،واجِ "ی" در "ننهیم" باید کمی کشیده شود. ننهیـــــــم! به Unipers چگونه باید برگرداند؟ دو تا I میگذراند یا علامتی بر بالایَش می-نهند؟!
Xâki ke bezire pâye har nâdâni ast - Kafe sanamio cehreye jânâni ast
Har xešt ke bar kongereye? ivâni ast - Angošte vazir yâ soltâni ast
"است" آخر را باید بزدایی و بچسبانی به واژه­ی ایوان. Kongereye IvAnist .
لختِ آخر هم به­نظرِ من اشتباه است. "انگشتِ وزیر یا سلطانیست" از نظر وزنی مشکل دارد. راستی وزنِ رباعی را می­دانی؟ برابرست با «لاحول ولا قوت الّا بالله »! یا " دام دام دا دا دام؛ دام دا دا دام ؛ دام دام دام » یا « تن تن ت ت تن؛ تن ت ت تن؛ تن تن تن» مصراعِ آخر یک یا چند واژه کم دارد. مثلا اگر می­شد "انگشت وزیر، یا که نه؛ سلطانیست!" درست می­بود! اما سددرسد خیام این­گونه نمی­سروده!
Dar fasle bahâr agar bohi hurserešt - Yek sâqar mey marâ bar lab kešt?
Har cand benazde âme in bâšad zešt - Sag beh ze man ar beram degar nâm behešt
"بتی" را نوشته ای "بُهی"! فکر نمی­کنی کارِ طافت­فرساییست؟ تلاش­هایت ارزشمند است اما فکر می­کنی آنقدر که زحمت می­کشی برای کارت ارزش خواهند گذاشت؟ به­نظرِ من بهتر است تنها شعرهایی که "دشوارخوان" هستند را اینگونه بازنویسی کنیم. حالا بگذریم...
در مصراعِ دوم هم واژه­ی "دهد" را ننگاشتی. Baram را beram نوشته­ای. NamE Behesht
مصراعِ دوم هم Labe kesht است. یعنی « در کنارِ کشتزار»!
Guyand marâ ke duzaxi bâšad mast - Qolist xalafe? del dar ân nat[œ]vân bast
Gar âšeqo meyxâre be duzax bâšand - Fardâ bini behešt hamcon kafe dast
مصراعِ دوم اینگونه است: « قولیست خلاف؛ دل در آن نتوان بست» یعنی "گفته ی نادرستی است. نمیتوان به آن اطمینان کرد » عبارتِ درون کروشه [] زاید است و وزن را بر هم می­زند.
Man hic nadânam ke marâ ânke serešt - Az ahle behešt kard yâ duzaxe zešt
Jâmio botio barbati bar lab kešt? - In har se marâ naqdo torâ nes[i]ye behešt
درباره ی بیت دوم باید بگویم که باید یکسری تغییرات انجام داد. برایِ آنکه دُرُست خوانده شود باید روی "جامی" و "بتی" تشدید گذاشت. jAmi io boti io barbati bar labe kesht
گویا واژه­ی "کِشت" برایت گُنگ است. همانطور که در بالا اشاریدم، منظور از آن "کشت­زار است. آنرا می توان نوعی "مَجاز" انگاشت. "کشتزار" محلی است که در آن "کشت" می کنند. پس بین این دو رابطه ای از نوع "جزء و کل" برقرار است. یکی جانشین دیگری شده. همانطور که ما امروزه مثلا می­گوییم « برویم دکتر!». اما منظورمان اینست که « برویم بیمارستان!» (دکتر تنها جزئی از بیمارستان است). البته به رابطۀ این نوع مجاز می­توان "حال و محل" نیز گفت که کمی تخصصی است و گفتنش ضروری نیست. امیدوارم مشکلت برطرف گردیده باشد.
Har zarre ke dar xâke zamini bude ast - Piš az mano to tâjo negini bude ast
?
Gard az roxe nAzanin be Azarm feshAn/ kAn ham roxe Xube nAzanini budast.
البته در نسخه­های دیگری آمده : « کانهم رخ و زلفِ نازنینی بوده است» که من نسخه ی دوم را ترجیح می­دهم. "رخِ خوبِ نازنین" معنای جالبی ندارد. نوعی "حشو" است.
البته گزینشِ نهایی با خودت است.
Yek jor'e mey ze melke kâvus beh ast - Az taxte qobâdo melkate? tuz beh ast
Har nâle ke rondi be sahargâh zanad - Az tâ'ate zâhedâne sâlus beh ast
یک جرعه "ی" می Jor’e YE mey .
Molk یعنی "پادشاهی" و melk یعنی "زمین و مال". اینجا فکر میکنم Molk درست باشد. هرچند melk هم بیمعنا نیست.
Rend را هم rond نوشته­ای!
باقی بماند برای آینده. کمی خسته شدم.
پیروز باشی.