12-11-2012, 11:45 PM
undead_knight نوشته: اتفاقا باور داشتن به اینکه کسی تونسته به حقیقت دست پیدا کنه کمی مشکل زاست!اما به راحتی مشخص میشه که چه کسی نسبت به مسئله ای بیشتر تحقیق و بررسی داشته.(اگر نخوایم دارنده ی حقیقت بدونیمش)
به نظر من شکل بهترش اینه که ما به این آگاه باشیم که ما تصور داشتن حقیقت رو داریم نه لزوما خودش رو(که معمولا چنین چیزی نیست،تقریبا از هر قشر و طرز تفکری میشه درصد بالایی رو جز کسانی دونست که خودشون رو دارنده حقیقت میدونند)
باز بهم بحث شیرین احساس :)) راستش من باز هم منظورتون رو دقیقا متوجه نمیشم :))
در هر حال به نظر من حتی اگر ما فکر میکنیم دارنده حقیقتیم نگاهمون به اشخاص نباید مثل یک دشمن باشه!
روش خود من به این صورته که من اونهایی رو که باهاشون بحث میکنم دوست دارم،هرقدر مخالفت بیشتری داشته باشند بیشتر دوسشون دارم!(چون باعث میشند که اندیشه هام محک بخورند)ولی با باورها و چیزهایی که ممکنه دارندشون باشند در یک جنگ تمام عیار هستم!از نظر من اشکالی نداره ما به صورت منطقی باور یک شخص رو از پایه ویران کنیم ولی به هیچ وجه نباید به بحث ها بعد شخصی داد و به دنبال شکست دادن یک شخص بود.
مسلما اون فرد شایستگی نظر دادن در مورد چند و چون مسئله رو داره .مقابله ی بیهوده و مخالفت فرد مقابل تنها در شرایطی هست که فرد مورد نظر روش انتقال صحیحی نداره.
اینکه حرف از احساس میزنم خارج از دایره ی تعقل نیست.تنها نگاه روانشناسانه به مخاطب هست و اینکه این فرد رو چه طور میشه به فکر خودم راغب کنم یا به قول شما چه طور میشه عقایدم رو بهش ثابت کنم.
اما بر خلاف نظر شما من جنگ و ستیز رو نمیپسندم.روش صحیح اینه که گام به گام با فردی که صاحب نظره در مورد مسئله ای اندیشیده بشه و اصولا نیازی نباشه که برای روشن سازی به سرکوب عقاید هم بپردازیم.
گرچه اختلاف نظر همیشه هست و اجتناب ناپذیر اما اینکه طرف مقابل رو به انواع و اقسام عناوین ملقب کنیم که افکار خوردمون رو اثبات کنیم کاری رو به جایی نمیرسونه.