10-20-2012, 04:37 PM
با درود به دوستان با اجازه تون منم نظرمو عرض کنم.من فکر میکنم خود ایات سوره تحریم حتی بدون توجه به شان نزول خاصی مطلب رو خوب و روشن بیان میکنه . در این سوره مشخص شده محمد امر حلالی رو بر خودش حرام کرده در بعد سوگند یاد کرده که ان امر حلال را بر خود حرام کند در مرحله بعد قران گفته این سری بین محمد وزنش بوده. بنده وقتی اینها رو کنار هم میذارم این نتایج رو میگیرم. 1- بر خلاف نظر شیعه محمد معصوم نیست چون حلالی رو بر خودش حرام کرده و مورد سرزنش مثلا خدا قرار گرفته2- چون بر ترک ان امر سوگند خورده باید مسیله ای بسیار مهم در میان باشد چون انسان برای هر امری سوگند نمیخورد حتی خود قران هم با بکار بردن کلمه سر عمق اهمیت موضوع رو مشخص کرده. حالا ببینیم ایا این داستان عسل و ماریه کدامیک مطابقت بیشتری با ایات قران دارد: ماجرای عسل به نظرم بسیار سبک ومسخره است چون این چه پیامبریست که نمیداند عسل بد بو نمیشود یا بفرض هم بشود چگونه میشود محمد موقع خوردن بوی بدش رو نفهمیده در بعد اگر زینب این عسل بد بو را به او داده عقلا باید زینب رو سرزنش کند نه اینکه عسل رو بر خودش حرام کنه خود محمدی که تو قرانش گفته عسل شفا هست وسوره ای بنام نحل میاره انوقت میاد عسل رو بر خودش حرام میکنه؟؟!! یا بفرض عایشه وحفصه به او گفته باشند دهنت بخاطر عسل زینب بد بو شده اگه محمد عاقل باشه میره تحقیق میکنه یا از افراد دیگری هم از بوی دهنش سوال میکنه یا میره عسل زینب رو میگیره وبو میکنه ببینه ایا واقعا بد بو هست یا نه؟؟!! این چه پیامبری است که میدونه تو حرمسراش زنانش برای همدیگه وبد نام کردن همدیگه نقشه میکشند انوقت یک ذره شک نمیکنه که این هم نقشه است؟؟! در ضمن مگه ادعا نمیکنند محمد علم لدنی داشته وخدا باهاش در ارتباط بوده پس اینجا علم محمد کجا رفته که متوجه نشده؟؟ خب حالا بفرض که محمد گفته باشه عسل دیگه نمیخورم چه لزومی داشته قسم بخوره ایا این مسیله اهمیتی داشته که به خاطرش قسم بخوره وهمچنین در این ماجرا چه سری بوده که زنانش نباید به دیگران میگفتند مثلا فرض بگیریم زنانش میفهمیدند یا اصلا مردم میفهمیدند ایا مردم هم عسل رو بر خودشون حرام میکردند ؟؟! ایا نمیتونست بگه برای من حرام است ولی ای مردم برای شما حلاله؟؟!! اینم مثل امتیازات دیگه محمد نسبت به دیگران در مورد بیش از چهار زن داشتنش اختصاص زن هبه ای و عدم ازدواج زنانش پس از مرگش ووو اینها همه نشون میده که کار بیخ دارتر از این حرفا بوده !! لفظ سر نشون میده مسیله ای بوده که ابروی محمد در خطر بوده ومحمد برای اینکه این سر فاش نشه در کمال ذلت از زنش خواسته این سر رو فاش نکنه و قول داده که دیگه این کار رو تکرار نکنه ولی زنش باور نکرده پس محمد ناچار شده برای جلب اطمینان زنش قسم بخوره که همه اینها با ماجرای ماریه جور در میاد !! همچنین نشون میده محمد هر جا گیر می افتاده ایه از خودش صادر میکرده در ضمن نشون میده محمد فقط خودش براش مهم بوده اگر دقت شود ماریه همسرش بوده یا کنیزش بوده ومسلما محمد باید نیازهای روحی و جنسی او رو بر طرف کنه ولی محمد بدون اینکه این زن تقصیری داشته باشه صرفا برای حفظ ابروی خودش از این زن بیچاره مایه میذاره واو رو از حقوقش محروم میکنه!!
حیران گرامی ، لطفا با فونت پیش فرض بنویسید که خواندن برای دیگر کاربران آسان تر باشد. دیوید هیوم
حیران گرامی ، لطفا با فونت پیش فرض بنویسید که خواندن برای دیگر کاربران آسان تر باشد. دیوید هیوم