10-02-2012, 07:57 PM
این هم تفسیر المیزان که اشاره ای هم به داستان اصلی کرده ولی بعد مثلا نقد و بررسی کرده برای ماست مالی!!!
[QUOTE]
[FONT=simplified arabic][COLOR=#000000] [COLOR=biue] ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 557
كه چون هیچ یك دلیل نداشت از نقلش صرفنظر كردیم .
[SIZE=1]((و الملئكه بعد ذلك ظهیر)) - كلمه ((ملائكه )) مبتدا، و كلمه ((ظهیر)) خبر آن است ، و اگر خبر را مفرد آورده با این كه مبتدا جمع مى باشد براى این است كه بفهماند ملائكه در پشتیبانى پیامبر متحد و متفقند، گویى در صف واحدى قرار دارند، و مثل تن واحدند، و اگر فرمود: ((ملائكه بعد از خدا و جبریل و صالح مؤ منین پشتیبان اویند)) براى این بود كه پشتیبانى ملائكه را بزرگ جلوه
نقل قول: ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 550
آیات 1 9، سوره تحریم
سوره تحریم مدنى است و دوازده آیه دارد
[TABLE="align: center"]
[TR]
[TD] بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] یَأَیهَا النَّبىُّ لِمَ تحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَك تَبْتَغِى مَرْضات أَزْوَجِك وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(1)
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] قَدْ فَرَض اللَّهُ لَكمْ تحِلَّةَ أَیْمَنِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلَاشْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الحَْكِیمُ(2)
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] وَ إِذْ أَسرَّ النَّبىُّ إِلى بَعْضِ أَزْوَجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَت بِهِ وَ أَظهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّف بَعْضهُ وَ أَعْرَض عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَت مَنْ أَنبَأَك هَذَا قَالَ نَبَّأَنىَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ(3)
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] إِن تَتُوبَا إِلى اللَّهِ فَقَدْ صغَت قُلُوبُكُمَا وَ إِن تَظهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبرِیلُ وَ صلِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَئكةُ بَعْدَ ذَلِك ظهِیرٌ(4)
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] عَسى رَبُّهُ إِن طلَّقَكُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَجاً خَیراً مِّنكُنَّ مُسلِمَتٍ مُّؤْمِنَتٍ قَنِتَتٍ تَئبَتٍ عَبِدَتٍ سئحَتٍ ثَیِّبَتٍ وَ أَبْكاراً(5)
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا قُوا أَنفُسكمْ وَ أَهْلِیكمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاس وَ الحِْجَارَةُ عَلَیهَا مَلَئكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا یَعْصونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ(6)
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] یَأَیهَا الَّذِینَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّمَا تجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(7)
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا تُوبُوا إِلى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَن یُكَفِّرَ عَنكُمْ سیِّئَاتِكُمْ وَ یُدْخِلَكمْ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الاَنْهَرُ یَوْمَ لا یخْزِى اللَّهُ النَّبىَّ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسعَى بَینَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَنهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّك عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِیرٌ(8)
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] یَأَیهَا النَّبىُّ جَهِدِ الْكفَّارَ وَ الْمُنَفِقِینَ وَ اغْلُظ عَلَیهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْس الْمَصِیرُ(9)
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 551
[TABLE="align: center"]
[TR]
[TD="width: 40"][/TD]
[TD] ترجمه آیات [/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[TABLE="align: center"]
[TR]
[TD] به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. اى پیامبر! چرا به منظور خوشدل ساختن همسرانت حرام مى كنى آنچه را كه خدا برایت حلال كرده ؟ و خدا آمرزنده و رحیم است (1).
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] خداوند راه چاره شكستن سوگند را براى شما بیان كرد و خدا سرپرست شما است و او داناى حكیم است (2).
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] و چون پیامبر مطلبى را سرى به بعضى از همسران خود گفت و همسر نامبرده آن سر را فاش ساخت و خدا پیامبر خود را از این افشاگرى همسرش خبر داد و پیامبر گوشه اى ازخیانت را به وى اعلام داشت و از همه جزئیات آن خوددارى كرد وقتى به او فرمود تو چنین كردى پرسید: چه كسى از این عمل من به تو خبر داد؟ فرمود خداى علیم خبیر به من خبر داد (3).
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] و شما دو زن اگر به سوى خدا توبه ببرید (امید است خدا دلهایتان را از انحراف به استقامت برگرداند)، چون دلهاى شما منحرف گشته و اگر همچنان علیه پیامبر دست به دست هم بدهید بدانید كه خداوند مولاى او و جبرئیل و مؤ منین صالح و ملائكه هم بعد از خدا پشتیبان اویند (4).
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] امید است پروردگار او اگر او شما را طلاق دهد همسرانى بهتر از شما روزیش كند همسرانى بدل از شما كه مسلمان ، مومن ، ملازم بندگى و خشوع ، تائب و عابد و صائم باشند، كه یا بیوه باشند و یا بكر (5).
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] هان اى كسانى كه ایمان آورده اید! خود و اهل خود را از آتشى كه آتش گیرانه اش مردم و سنگ حفظ كنید، آتشى كه فرشتگان غلاظ و شداد موكل بر آنند فرشتگانى كه هرگز خدا را در آنچه دستورشان مى دهد نافرمانى ننموده بلكه هر چه مى گوید عمل مى كنند (6).
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] اى كسانى كه كفر ورزیدید! امروز دیگر معذرت نخواهید براى اینكه كیفر شما جز آنچه مى كردید چیز دیگرى نیست (7).
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] اى كسانى كه ایمان آوردید به سوى خدا توبه ببرید توبه اى خالص شاید پروردگارتان گناهانتان را تكفیر نموده در جناتى داخلتان كند كه نهرها از زیر درختانش روان است در روزى كه خدا نبى و مؤ منین با او را خوار نمى سازد نورشان جلوتر از خودشان در حركت است از جلو و طرف راست حركت مى كند مى گویند پروردگارا نور ما را تمام كن و ما را بیامرز كه تو بر هر توانایى (8).
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD] اى پیامبر! با كفار و منافقین جهاد كن و بر آنان سخت بگیر و خشونت به خرج ده و جایگاه ایشان در جهنم است كه چه بد بازگشت گاهى است (9).
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 552
[TABLE="align: center"]
[TR]
[TD="width: 40"][/TD]
[TD] بیان آیات [/TD]
[/TR]
[/TABLE]
این سوره با داستانى كه بین رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) و بعضى از همسرانش اتفاق افتاد آغاز شده ، و آن این بود كه به خاطر حادثه اى كه شرحش مى آید پاره اى از حلالها را بر خود حرام كرد، و بدین سبب در این آیات آن جناب را مورد عتاب قرار مى دهد كه چرا به خاطر رضایت بعضى از همسرانت ، حلال خدا را بر خود حرام كردى ، و در حقیقت و به طورى كه از سیاق بر مى آید عتاب متوجه همان همسر است ، و مى خواهد رسول گرامى خود را علیه آن همسر یارى كند.
بعد از نقل داستان مؤ منین را خطاب مى كند به اینكه جان خود را از عذاب آتشى كه آتش گیرانه اش انسان و سنگ است نگه بدارند، و بدانند كه به جز اعمال خود آنان به ایشان جزایى نمى دهند، جز ایشان خود اعمالشان است ، و معلوم است كه هیچ كس نمى تواند از عمل خود بگریزد پس هیچ كس از این جزا خلاصى ندارد، مگر پیغمبر و آنهایى كه به وى ایمان آوردند، آنگاه بار دیگر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را به جهاد با كفار و منافقین خطاب مى كند. در آخر، سوره را به آوردن مثلى ختم مى كند، مثلى از زنان كفار، و مثلى از زنان مؤ منین ، و در اینكه سیاق سوره ظهور در مدنیت آن دارد حرفى نیست .
مقصود از تحریم پیامبر(ص ) آنچه را كه خدا برایشحلال كرده (لم تحرم ما احل الله لك )
[TABLE="align: center"]
[TR]
[TD] یَأَیهَا النَّبىُّ لِمَ تحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَك تَبْتَغِى مَرْضات أَزْوَجِك وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
خطابى است آمیخته با عتاب ، كه چرا آن جناب پاره اى از حلالهاى خدا را بر خود حرام كرده ، ولى تصریح نكرده كه آنچه حرام كرده چیست ، و قصه چه بوده ؟ چیزى كه هست جمله آیا خشنودى همسرانت را مى خواهى ؟ اشاره دارد بر اینكه آنچه آن جناب بر خود حرام كرده ، عملى از اعمال حلال بوده ، كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) آن راانجام مى داده ، و بعضى از همسرانش از آن عمل ناراضى بوده ، آن جناب را در مضیقه قرار مى دادند و اذیت مى كرده اند، تا آن جناب ناگزیر شده سوگند بخورد كه دیگر آن عمل را انجام ندهد.
پس اگر در جمله [SIZE=1]((یا ایها النبى )) خطاب را متوجه آن جناب بدان كه نبى است كرده ، و نه بدان جهت كه رسول است ، دلالت دارد كه مساءله مورد عتاب مساءله شخصى آن جناب بوده ، نه مساءله اى كه جزو رسالتهاى او براى مردم باشد، و معلوم است كه وقتى صحیح و مناسب بود بفرماید:
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 553
((یا ایها الرسول )) كه مساءله مورد بحث مربوط به یكى از رسالتهاى آن جناب باشد.
و مراد از ((تحریم )) در جمله ((لم تحرم ما احل اللّه لك ))، تحریم از طرف خدا نبوده ، بلكه تحریم به وسیله نذر و سوگند بوده ، آیه بعدى هم بر این معنا دلالت دارد، چون در آنجا سخن از سوگند كرده مى فرماید: ((قد فرض اللّه لكم تحله ایمانكم )) معلوم مى شود آن جناب با سوگند آن حلال را بر خود حرام كرده ، چون خاصیت سوگند همین است كه وقتى به عملى متعلق شود آن را واجب مى كند، و چون به ترك عملى متعلق شود آن عمل را حرام مى سازد، پس معلوم مى شود آن جناب سوگند به ترك آن عمل خورده ، و آن عمل را بر خود حرام كرده ، اما حرام به وسیله سوگند.
آرى منظور از تحریم چنین تحریمى است ، نه اینكه حرمت آن عمل را براى شخص خودش تشریع كرده باشد، چون پیغمبر نمى تواند چیزى را كه خدا حلالش كرده بر خود و یا بر همه تحریم كند، و چنین اختیارى ندارد.
((تبتغى مرضات ازواجك )) - یعنى تو با این تحریم مى خواهى رضاى زنان خود را به دست بیاورى ، و این جمله بدل است از جمله ((لم تحرم )). ممكن هم هست حال از فاعل آن باشد، و این جمله خود قرینه اى است بر اینكه عتاب مذكور در حقیقت متوجه زنان آن حضرت است ، نه خود او، جمله ((ان تتوبا الى اللّه فقد صغت قلوبكما...)) و نیز جمله ((و اللّه غفور رحیم )) این معنا را تاءیید مى كند.
[TABLE="align: center"]
[TR]
[TD] قَدْ فَرَض اللَّهُ لَكمْ تحِلَّةَ أَیْمَنِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلَاشْ وَ هُوَ الْعَلِیمُ الحَْكِیمُ
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
راغب گفته : هر جا كلمه ((فرض )) در مورد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) در قرآن آمده ، و با حرف ((على )) متعدى شده ، دلالت دارد بر وجوب آن عمل بر همه امت ، كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) هم داخل آنان است ، و هر جا این كلمه در مورد آن جناب به وسیله حرف ((لام )) آمده ، دلالت دارد بر اینكه آن عمل براى آن جناب ممنوع و حرام نیست ، مثلا وقتى مى بینیم فرموده : ((ما كان على النبى من حرج فیما فرض اللّه له ))، و یا فرموده : ((قد فرض الله لكم تحله ایمانكم ))، باید بفهمیم كه آن جناب در این موارد منعى ندارد.
و كلمه ((تحله )) در اصل ((تحلله )) بر وزن تذكره و تكرمه بوده ، و این كلمه مانند كلمه تحلیل مصدر است .
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 554
راغب گفته : معناى آیه ((قد فرض اللّه لكم تحله ایمانكم )) است كه خداى تعالى راه چاره شكستن سوگند را كه همان دادن كفاره است براى شما بیان كرده .
در نتیجه معناى آیه چنین مى شود: خداى تعالى براى شما تقدیر كرد - گویى شكستن سوگند سود و بهره اى است كه خداى تعالى به انسان داده ، و از آن منع نفرموده ، چون فرمود: ((لكم ))، و نفرمود: ((علیكم )) - كه سوگند خود رابا دادن كفاره بشكنید، و خدا ولى شما است ، چون تدبیر امورتان به دست او است ، و او است كه برایتان تشریع احكام مى كند و هدایتتان مى نماید، و او است داناى فرزانه .
این آیه دلالت دارد بر اینكه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) به ترك عملى سوگند خورده بوده ، و به وى دستور مى دهد سوگند خود را بشكند، چون فرموده : ((فرض اللّه لكم تحله ایمانكم ))، و نفرمود ((فرض اللّه لكم حنث ایمانكم ))، و ((تحله )) از حل به معناى گشودن است ، معلوم مى شود سوگندى كه آن جناب خورده بود آزادیش را سلب كرده بوده ، و این با سوگند بر ترك عملى مناسب است ، نه سوگند بر انجام فعلى .
افشاى سر پیامبر(ص ) و آزار او توسط یكى از همسرانش (حفضه دختر عمو)
[TABLE="align: center"]
[TR]
[TD] وَ إِذْ أَسرَّ النَّبىُّ إِلى بَعْضِ أَزْوَجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَت بِهِ وَ أَظهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ ... قَالَت مَنْ أَنبَأَك هَذَا قَالَ نَبَّأَنىَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
كلمه ((سر)) به معناى مطلبى كه در دل خود پنهان كرده باشى و نخواهى دیگران از آن خبردار شوند، و كلمه ((اسرار)) كه باب افعال همان ((سر)) است ، به معناى است كه همان مطلب را براى كسى فاش سازى و سفارش كنى كه آن را پنهان بدارد و به كسى اطلاع ندهد، و ضمیر در نبات به به همان بعض ازواج بر مى گردد، و ضمیر به به حدیث ، و ضمیر در ((اظهره )) به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم )، و ضمیر ((علیه )) به ((انباء)) یعنى افشاى سر، و ضمیر در ((عرف )) و در ((اعرض )) به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم )، و ضمیر در ((بعضه )) به حدیث بر مى گردد، و اشاره به ((هذا)) به ((انباء)) یعنى افشاى سر است .
و حاصل معناى آیه اینكه : ((و زمانى كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) سرى از اسرار خود را نزد بعضى از همسرانش - یعنى حفصه دختر عمر بن خطاب - افشا كرد))، و به وى سفارش فرمود كه این مطلب را به كسى نگوید، همین كه حفصه آن سر را بر خلاف دستور آن جناب به دیگرى گفت ،
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 555
و قسمتى از سر آن جناب را فاش نموده از فاش كردن بقیه آن سر خوددارى نمود، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) جریان را به عنوان اعتراض به خود او خبر داد، یعنى خبر داد كه تو سر مرا فاش كردى ، آن زن پرسید چه كسى به تو خبر داد كه من این كار را كرده ام ، و سر تو را فاش ساخته ام ؟ رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود خداى علیم و خبیر به من خبر داد، و او خدایى است كه عالم به سر و علانیه ، و با خبر از سرائر و اسرار است .
[TABLE="align: center"]
[TR]
[TD] إِن تَتُوبَا إِلى اللَّهِ فَقَدْ صغَت قُلُوبُكُمَا وَ إِن تَظهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبرِیلُ وَ صلِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَئكةُ بَعْدَ ذَلِك ظهِیرٌ
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
یعنى : اگر شما دو زن به سوى خدا برگردید كه هیچ ، وسیله توبه خود را فراهم كرده اید، و اگر علیه آن جناب دست به دست هم دهید، بدانید كه مولاى او خدا است ....
تمامى روایات اتفاق دارند بر اینكه منظور از آن دو زن حفصه و عایشه دو همسر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) هستند.
و كلمه ((صغت )) فعل ماضى از ماده ((صغو)) است ، و ((صغو)) به معناى میل است ، كه البته در اینجا منظور میل به باطل و خروج از حالت استقامت است . خوب ، پس مسلم شد كه این دو زن ، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را آزردند و علیه او دست به دست هم دادند، و دست به دست هم دادن علیه آن جناب از گناهان كبیره است ، به دلیل اینكه فرموده : ((ان الذین یوذون اللّه و رسوله لعنهم اللّه فى الدنیا و الاخره و اعدعذابا مهینا))، و نیز فرموده : ((و الذین یوذون رسول اللّه لهم عذاب الیم )).
در این آیه خطاب را متوجه دو تا از همسران رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) كرده ، و با اینكه دو نفر دو تا قلب دارد، قلب را به صیغه جمع آورده و این صرف استعمالى است كه نظائرش بسیار است ،
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 556
(در فارسى هم خطاب به دو نفر مى گوییم : مگر دلهایتان چدنى است ، و نمى گوییم مگر دو دل شما چدنى است ).[/SIZE]
[QUOTE]
پشتیبانى خدا و جبرئیل و صالح مؤ منین و ملائكه از آن حضرت صلى الله علیه و آله وسلم
[SIZE=1]((و ان تظاهرا علیه فان اللّه هو مولیه ...)) - كلمه ((تظاهر)) به معناى پشت به پشت هم دادن ، و كمك كردن است ، و اصل این كلمه ((تتظاهرا)) بوده ، و ضمیر فعل ((هو)) براى این آورده شده كه بفهماند خداى سبحان عنایت خاصى به آن جناب دارد، و به همین جهت بدون هیچ واسطه اى از مخلوقاتش خود او وى را یارى مى كند، و متولى امور او مى شود، و كلمه ((مولى )) به معناى ولى و سرپرستى است كه عهده دار امر متولى علیه باشد و او را در هر خطرى كه تهدیدش كند یارى نماید.
و كلمه ((جبریل )) عطف است بر اسم جلاله (اللّه )، و كلمه ((صالح المؤ منین )) عطف است بر كلمه ((جبریل ))، و منظور از ((صالح المؤ منین )) - به طورى كه گفته اند - صلحاى از مؤ منین است ، و اگر كلمه ((صالح )) را مفرد آورده ، معناى جمع از آن اراده كرده است ، همچنان كه خود ما نیز مى گوییم : هیچ آدم حسابى چنین كارى نمى كند، كه منظورمان از آدم جنس انسان است ، و منظورمان از كار هم جنس آن كار است نه یك كار. و نیز مى گوییم : من در سامر و حاضر بودم ، با اینكه كلمه ((سامر)) در عین اینكه مفرد است به معناى جماعتى كه در شب در بیابان پیاده شوند و به گفتگو بپردازند، و كلمه ((حاضر)) به معناى جمعیتى است كه این كار را در شهر انجام دهند، پس این دو كلمه مفرد است ، و معناى جمعیت را مى دهد.
ولى این سخن درست نیست ، صاحب این قول مضاف به جمع - صالح المؤ منین - را مقایسه كرده با مفرد داراى الف و لام ، از قبیل الصالح و السامر و الحاضر، و گمان كرده همانطور كه مفرد داراى الف و لام جنس را مى رساند، مضاف به جمع هم همین طور، در حالى كه چنین نیست ، و ظاهر ((صالح المؤ منین )) معنایى است غیر آن معنایى كه عبارت ((الصالح من المؤ منین )) آن را افاده مى كند دومى افاده جنس مى كند، ولى اولى جنسیت و كلیت را نمى رساند.
و در روایت وارده از طرق اهل سنت هم آمده كه رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) فرمود: مراد از صالح المؤ منین تنها على (علیه السلام ) است ، و این معنا در روایات وارده از طرق شیعه از ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) نیز آمده ، كه به زودى از نظر خواننده گرامى خواهد گذشت ، ان شاء اللّه . و مفسرین در اینكه منظور از صالح المؤ منین كیست اقوالى دیگر دارند،
[/SIZE]
[SIZE=1]((و ان تظاهرا علیه فان اللّه هو مولیه ...)) - كلمه ((تظاهر)) به معناى پشت به پشت هم دادن ، و كمك كردن است ، و اصل این كلمه ((تتظاهرا)) بوده ، و ضمیر فعل ((هو)) براى این آورده شده كه بفهماند خداى سبحان عنایت خاصى به آن جناب دارد، و به همین جهت بدون هیچ واسطه اى از مخلوقاتش خود او وى را یارى مى كند، و متولى امور او مى شود، و كلمه ((مولى )) به معناى ولى و سرپرستى است كه عهده دار امر متولى علیه باشد و او را در هر خطرى كه تهدیدش كند یارى نماید.
و كلمه ((جبریل )) عطف است بر اسم جلاله (اللّه )، و كلمه ((صالح المؤ منین )) عطف است بر كلمه ((جبریل ))، و منظور از ((صالح المؤ منین )) - به طورى كه گفته اند - صلحاى از مؤ منین است ، و اگر كلمه ((صالح )) را مفرد آورده ، معناى جمع از آن اراده كرده است ، همچنان كه خود ما نیز مى گوییم : هیچ آدم حسابى چنین كارى نمى كند، كه منظورمان از آدم جنس انسان است ، و منظورمان از كار هم جنس آن كار است نه یك كار. و نیز مى گوییم : من در سامر و حاضر بودم ، با اینكه كلمه ((سامر)) در عین اینكه مفرد است به معناى جماعتى كه در شب در بیابان پیاده شوند و به گفتگو بپردازند، و كلمه ((حاضر)) به معناى جمعیتى است كه این كار را در شهر انجام دهند، پس این دو كلمه مفرد است ، و معناى جمعیت را مى دهد.
ولى این سخن درست نیست ، صاحب این قول مضاف به جمع - صالح المؤ منین - را مقایسه كرده با مفرد داراى الف و لام ، از قبیل الصالح و السامر و الحاضر، و گمان كرده همانطور كه مفرد داراى الف و لام جنس را مى رساند، مضاف به جمع هم همین طور، در حالى كه چنین نیست ، و ظاهر ((صالح المؤ منین )) معنایى است غیر آن معنایى كه عبارت ((الصالح من المؤ منین )) آن را افاده مى كند دومى افاده جنس مى كند، ولى اولى جنسیت و كلیت را نمى رساند.
و در روایت وارده از طرق اهل سنت هم آمده كه رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) فرمود: مراد از صالح المؤ منین تنها على (علیه السلام ) است ، و این معنا در روایات وارده از طرق شیعه از ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) نیز آمده ، كه به زودى از نظر خواننده گرامى خواهد گذشت ، ان شاء اللّه . و مفسرین در اینكه منظور از صالح المؤ منین كیست اقوالى دیگر دارند،
[/SIZE]
[FONT=simplified arabic][COLOR=#000000] [COLOR=biue] ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 557
كه چون هیچ یك دلیل نداشت از نقلش صرفنظر كردیم .
[SIZE=1]((و الملئكه بعد ذلك ظهیر)) - كلمه ((ملائكه )) مبتدا، و كلمه ((ظهیر)) خبر آن است ، و اگر خبر را مفرد آورده با این كه مبتدا جمع مى باشد براى این است كه بفهماند ملائكه در پشتیبانى پیامبر متحد و متفقند، گویى در صف واحدى قرار دارند، و مثل تن واحدند، و اگر فرمود: ((ملائكه بعد از خدا و جبریل و صالح مؤ منین پشتیبان اویند)) براى این بود كه پشتیبانى ملائكه را بزرگ جلوه