09-30-2012, 01:37 PM
خر و روباه
داستان از ا ِز ُپ چامه سرای یونانی ست. او نزدیك به ٢۶۰۰ سال پیش می زیست.
خری و روباهی زمان های درازی دوستانه در كنار هم می زیستند و با هم به شكار می رفتند. در یكی از گشت و گذارهایشان، شیری چنان ناگهان در برابرشان سبز شد، كه روباه ترسید و دیگر نمی توانست بگریزد. چاره را در نیرنگ دید و بدان پناه برد. با مهربانی ساختگی به شیر گفت:
<شاه بزرگوار! من از تو بر خود بیمناك نیستم، ولی می توانم ترا با گوشت همراه دبنگ [١] خود پذیرایی كنم. تنها بس است كه دستور دهی!>
شیر به او زینهار داد [٢] و روباه خر را بسوی گودالی ره نمود و خر در آن گودال گرفتار آمد.
شیر شرزه [۳] بسوی روباه آمد و او را به چنگ گرفت و غران گفت: خر كه بی كم و كاست از آن من است، ولی نخست ترا از برای دورویی كه داشتی، می درم.
از نارویی[۴] بخوبی بهره می برند، با این همه، ناروزن را كسی دوست ندارد.
mm
داستان از ا ِز ُپ چامه سرای یونانی ست. او نزدیك به ٢۶۰۰ سال پیش می زیست.
خری و روباهی زمان های درازی دوستانه در كنار هم می زیستند و با هم به شكار می رفتند. در یكی از گشت و گذارهایشان، شیری چنان ناگهان در برابرشان سبز شد، كه روباه ترسید و دیگر نمی توانست بگریزد. چاره را در نیرنگ دید و بدان پناه برد. با مهربانی ساختگی به شیر گفت:
<شاه بزرگوار! من از تو بر خود بیمناك نیستم، ولی می توانم ترا با گوشت همراه دبنگ [١] خود پذیرایی كنم. تنها بس است كه دستور دهی!>
شیر به او زینهار داد [٢] و روباه خر را بسوی گودالی ره نمود و خر در آن گودال گرفتار آمد.
شیر شرزه [۳] بسوی روباه آمد و او را به چنگ گرفت و غران گفت: خر كه بی كم و كاست از آن من است، ولی نخست ترا از برای دورویی كه داشتی، می درم.
از نارویی[۴] بخوبی بهره می برند، با این همه، ناروزن را كسی دوست ندارد.
[١] دبنگ = سخت "احمق"، بی مغز، كودن، نادان، "ابله"، گول
[٢] زینهار دادن = از كشتار و "مجازات" كسی در گذشتن
[۳] شرزه = تند و تیزو خشمگین (برای شیر و پلنگ بكار می رود)
[۴] نارویی = "خیانت"، نارو زدن= "خیانت" ورزیدن؛ ناروزن = "خائن"
[٢] زینهار دادن = از كشتار و "مجازات" كسی در گذشتن
[۳] شرزه = تند و تیزو خشمگین (برای شیر و پلنگ بكار می رود)
[۴] نارویی = "خیانت"، نارو زدن= "خیانت" ورزیدن؛ ناروزن = "خائن"
mm
.Unexpected places give you unexpected returns