09-04-2012, 09:57 PM
[copy]خط سیر مهاجرت اقوام آریایى در سرودهاى ودایى و یشتها
مجله گزارش » دی و بهمن 1379 - شماره 119
عبد الله مرادبیگى
صرف نظر از معدود پژوهندگانى که در ادوارى خاص،بنا بر ملاحظات سیاسى و یا تمایلات نژادگرایانهى رایج در اروپا و بهطور کلى غرب،خاستگاه اقوم آریایى را به مرکز اروپا و یا به شمال آن کشانیدهاند،اکثریت قریب به اتفاق محققان صاحب نظر در تاریخ،نژاد،دین،زبان و دیگر ویژگىهاى اقوام آریایى،قاطعانه اراضى جلگهاى میان رودهاى سیر دریا و آمو دریا و مسیر شعبات آنها تا پیرامون دریاچه خوارزم را نخستین سرزمین اقوام آریایى دانستهاند.
در اینباره براى نمونه مىتوان از رأى و نظر دانشمندان بنامى چون،آلتهایم(Altheim)،لومل (Lommel)،ماکس مولر(M.Mueller)،شدر (Schaeder)(آلمانى)،آرتور کریستین سن (A.Christensen)(دانمارکى)،نیبرگ(Nuberg) (سوئدى)،میلز (انگلیسى)،ژوبن ویل(Jubainville)(فرانسوى)و بسیارى دیگر که تنها آوردن نام معتبرترین آنان خود فهرستى بس طولانى خواهد شد،یاد کرد که همگى سرزمینهاى یاد شده را خاستگاه و نخستین منزلگاههاى اقوام آریاى اعلام کردهاند.
یافتههاى باستانشناسان روس(از دوران سلطهى تزاران تا عصر حاکمیت بلشویکان)از کاوشهاى باستانشناسى در مناطق باستانى خوارزم و فرارود(-ورارود-ماوراء النهر)و دشت خاوران(-سرزمین پارت-گرگان باستانى در شرق دریاى مازندران)نیز تماما دلالت بر حضور اقوام آریایى از باستانىترین زمان در این سرزمینها دارد.براساس چنین یافتههاى مستند و غیر قابل انکارى از دوران باستان و ادوار پس از آن بوده است که محققان روس عصر سلطهى کمونیستى با وجود محدودیتهاى بسیارى که در بیان واقعیتهاى خارج از چهارچوب تفکرات جزمى حاکمیت حزبى داشتند،ناچار شدند ضمن تأیید این حضور باستانى، استمرار پیوندهاى فرهنگى، دینى و تاریخى اقوم این سرزمینها را با جامعه بزرگ اقوام ایرانى به نوعى در تمام ادوار تاریخ نیز مورد تأکید قرار دهند.
اما معتبرترین اسنادى که به روشنترین صورت،محیط جغرافیایى خاستگاه اقوام آریایى و نیز موضوع نخستین منزلگاههاى آنان را ترسیم مىکند، نوشتههاى کهن دینى خود آنان است.
ریگ ودا(Rigveda)-یکى از چند کتاب ودا)کتاب مقدس هندوان و اوستا کتاب دینى زرتشتیان هر دو از باستانىترین آثار مکتوب اقوام آریایى هستند.از نوشتههاى این هردو کتاب دینى،به ویژه اوستا این معنى به روشنى خود را مىنمایاند که خاستگاه نخستین خانمانهاى آریایى در پهنهى خوارزم،سند،بلخ،هرات،مرو،و...میان بلندىهاى پامیر و سواحل شرق دریاى مازندران (-دریاى کاسپین)گسترده بوده است.از همین جایگاه بود که اقوام آریایى در دورانى بسیار بعید، مهاجرت بزرگ خود را که در چند نوبت و مرحله
به مرحله انجام پذیرفت،آغاز کردند.چنانکه هر بار دودمانهایى از ایشان به سببى چند که انبوهشدن مردمان و دگر گشتن روابط میانشان از جملهى آن بود،به جستجوى خانمانى تازه،رو به جانبى نهاده و سرزمینى را بوم و وطن خود ساختند.در این میان دودمانهایى به سوى غرب رفتند و در پهنهى اروپا مسکن گزیدند و دودمانهایى به سمت جنوب سرازیر شدند،از سند گذشتند و در هند نشستند.اما دودمانهایى نیز دل از نخستین نیاخاک باستانى نکندند،بلکه به تدریج رو به جنوب و غرب خاستگاه خود،در گسترهاى که به نامشان«ایران زمین» خوانده شد گسترش یافتند؛از سیر دریا تا حاشیهى جنوب خلیج فارس و از سند فرات.
این یقین دربارهى دودمان هندى و ایرانى اقوام آریایى حاصل است که آنان تا پیش از جدایى از هم،طى قرون متمادى در مناطق از شمال شرق و مشرق ایران در کنار هم مىزیستند.
در قطعاتى از سرودهاى ودایى که قبل از ورود اقوام آریایى هند به شبه قاره سروده شده و فضاى زمانى چندین قرنى دوران مهاجرت از نغمههاى آن به خوبى پیداست،نمادهایى وجود دارند که شاخصهاى جغرافیایى هستند.این شاخصهها به خوبى بر پستى و بلندىهاى شمال و شمال غرب و مغرب سرچشمهها و سرشاخههاى رود سند قابل انطباق توانند بود. البته هرچه زمان سرایش قطعات این سرودها به دوران مقدمترى مربوط مىشود،به همان اندازه نیز نمادهاى جغرافیایى نغمهها به محیط پیرامون سرچشمهها و سپس بستر رودهاى سیر دریا و آمو دریا نزدیک مىشوند.علاوه بر آن،در بخشى از فضاى داستانى-اساطیرى نخستین سرودهاى ودایى،مىتوان محیط جغرافیایى خورازم و فرارود را به عنوان میدان حماسىترین نبردهاى پهلوانى قهرمانان مشترک ایرانى و هندىشناسانه کرد.همانگونه که این نخستین سرزمین ورجاوند آریایى،در اصیلترین و آرمانىترین حماسههاى ملى تاریخ داستانى ایران نیز که اساس آنها هم بر روایات دینى و ملى آریایى ما قبل زردشتى استوار است،جایگاهى بس بلند دارد و میدان اصلى رزم و نامآورى پهلوانان پیکارجوى ایرانى است.
در پارهاى از قطعات متأخرتر سرودهاى ودایى دوران مهاجرت،که صورت تاریخىترى دارند،اقوام آریایى هند پس از ترک نخستین سرزمین نیاکانى که دشتهایى در دامنه آن سوى کوهها(در سمت شمال)یاد شدهاند،در حالى که پیوسته با جنگجویان سرزمینهاى پیشرو در نبرد هستند،از گذرگاههاى کوهستانى به سوى دره رود سند ره مىسپارند.امروز در این که«گذرگاه خیبر»یکى از اصلىترین معابر در مسیر مهاجرت اقوام آریایى هند به سوى جنوب و سرزمین هند بوده است،جاى تردید وجود ندارد.
خاستگاه اقوام آریایى در اوستا
در این میان،سخن اوستا دربارهى خاستگاه اقوام آریایى،نام و موضع جغرافیایى آن بسیار روشنتر از اشارات غیر صریح ودایى است. خاستگاه اقوام آریایى در اوستا«آریاویچ»(- ائیرینه ویجه)خوانده شده است که به معنى سرزمین آریایى است.آریاویج را به دلیل آنکه نخستین سرزمین آریایى و زداگاه این اقوام بود، باید نیاخاک مشترک همه آریایى نژادان دانست.
از توصیفهاى روشنى که در بخشهاى مختلف اوستا،به ویژه در کهنترین روایتهاى دینى-تاریخى آن از محیط جغرافیایى آریاویج شده (به تصویر صفحه مراجعه شود)
است،به راحتى بر نقشهى جغرافیایى، محل و موضع آن را پیرامون دریاچه خوارزم شناسایى کرد.
در وندیداد،فردگردیکم،نام شانزده سرزمین آریایى آمده است.بدین ترتیب:ائیرینه ویجه-( خوارزم)،سوغده(-سنده)،مورو(-مرو)، باخذى(-بلخ)،نیسایه(-نسا)،هرایوه(-هرات)، وایکزنه(-کابل)،اورو(-ولایت امروز غزنى)، و هرگان(-هیرکانیا-گرگان باستانى در شرق دریاى مازندران)،هرهواتى(-رخج-ولایت امروز قندهار)و بهطور کلى تمام سرزمینهاى حوزه رود یلمند(-هلمند-هیرمند).این سرزمینها،نخستین منزلگاههاى اقوام آریایى هستند.آریاویج به عنوان خاستگاه این اقوام در رأس این منزلگاهها قرار دارد.ترتیب نام این سرزمینها دروندیداد با توجه به گسترش محیط جغرافیایى آنها در پهنه ایران شرقى،که یکى پس از دیگرى از شمال به جنوب دنباله طبیع سرزمین خوارزم مىباشند،علاوه بر آنکه موضع جغرافیایى آریاویج را بر سرزمین خوارزم قابل انطباق مىسازد،چگونگى آهنگ گسترش نخستین منزلگاههاى اقوام آریایى(بطور مشخص شاخهى دودمانهاى هندى و ایرانى)را نیز تا پیش از جدا شدن آنان از هم نشان مىدهد.
شک نیست که دودمانهاى ندى و آریایى هند،پس از ترک نخستین سرزمین نیاکانى در خوارزم،در قسمتى از مسیر طولانى مهاجرت خود ب سوى جنوب و درهى رود سند،که بهتدریج و منزل به منزل انجام مىشد،زمانى دراز همچنان در کنار آن دسته از دودمانهاى آریایى(ایرانى)که ایران شرقى تا حوزه رود هیرمند را منزلگاههاى خود ساخته بودند،طى طریق مىکردند.بنابراین مىتوان گفت که دودمانهاى هندى در نخستین مرحله مهاجرت از خوارزم،پیش از آنکه متوجه سرزمین ند شوند،تا قرنها در منزلگاههاى آریایى مشرق ایران با دودمانهاى ایرانى در یکجا بود و باش داشتند.حتى دور نیست اگر گفته شود که دودمانهاى آریایى هند در آغاز پیکرهى شرقىتر دودمانهاى ایرانى را رد مشرق ایران زمین تشکیل مىدادند.اما این همخانمانى سرانجام پس از زمانى طولانى بر اثر بعضى پیشامدهاى تاریخى،به ویژه با تحول بنیادینى که با ظهور زردشت در باور دینى دودمانهاى آریایى ایران شرقى رخ نمود و سبب طرد خدایان کهن آریایى از سوى بخشى از آنان شد،به پایان آمد.در نتیجه،باورمندان آیین کهن به ناچار همخانمانان آریایى خود را در مشرق ایران ترک کردند و در دومین مرحله مهاجرت خود،به سرزمینهاى آن سوى رود سند رفتند.به یقین، ظهور زردشت،اقوام آریایى را در مناطق اولیهى گسترش آیین مزدایى،از خوارزم تا سیستان،به دو گروه بزرگ دودمانى،هندى و ایرانى،نخست در دو سوى مرز باورهاى دینى و سپس مرزهاى جغرافیایى تقسیم کرد.آنان که خانمان آریایى خود را پاس داشتند و به ترک آن راضى نشدند،ایرانى فضاى زمانى روایتها در یشتها به ادوار کهنترى از عصر گاثاها تعلق دارد،یعنى به باستانىترین دوران زیست مشترک اقوام آریایى و آنان که ترک خانمان کردند و از آب سند گذشتند، هندى(سندى)خوانده شدند.
وجود تعداد بىشمار واژگان و مفاهیم مشترک در ززبان سرودهاى زدایى و گاثایى، در واقع حاصل چنین عصرى از دوران زیست مشترک دو دودمان هندى و ایرانى ذر پهنهى نخستین منزلگاههاى آریایى ایران شرقى،از خوارزم تا سیستان است.زیرا وجود یک جچنین سابقهاى از ارتباط نزدیک و مستمر و تداوم آن براى زمانى طولانى و نیاز دو دودمان به درک مفاهیم زبان یکدیگر،یکى از دلابل اصلى به کارگیرى این تعداد وسیع از الفاظو مفاهیم مشترک،میان دو زبان آرایى فوق بود.اگرچه طبیعى است که با ظهور زردشت و گسترش دین مزدیسنا،کیفیت معانى تعداد زیادى از الفاظ مشترک،به ویژه آنجا ک واژها به نگرش هریک از دو دودمان به جهان هستى و منزلت و یا خفت خدایان باستانى آریایى(خدایان آیین دیویسنا) مربوط مىشد،دگرگونىهاى عمیق پذیرفته باشد. محققان تأکید دارند که قدمت کهنترین بخش اوستا،یعنى گاثاها که به تحقیق سروده شخص زردشت است،به مانند سرودهاى اولیهى ودایى به زمانى بازمىگردند که دودمانهاى هندى و ایرانى هنوز در شمال شرق و مشرق ایران با م مىزیستند.مضافا بر اینکه محققان،زبانى را که گاثاها با آن سروده شده است یکى از زبانهاى ایران شرقى مى دانند.آرتور کریستین سن مىنویسد:«زردشت گاثاها را به لهجهیى که دعوتشدگان او سخن مىگفتند(یعنى زبان مشرق ایران)نوشت.»(کیانیان-ص5)
با توجه بر اتفاق رأى محققان ک محل تنظیم سرودهاى اولیهى ودایى را خارج از هند،در محیط جغرافیایى نخستین منزلگاههاى آریایى مشرق ایران مىشماذند،شک نیست که زبان این سروده نیز باید یکى از لهجههاى ایرانى شرقى باشد.بر این اساس است ک زبانشناسان،جداى از مانندگىهاى الفاظ و مفاهیم،وحدتهاى ریشهاى بیشترى میان زبان سرودهاى زدایى و زبانى که گاثاها با آن سروده شدهد است قائلند.
اوستاشناسان،گذشت از زبان گاثاها،زبان هاتهاى هفتگانه(هپتنگ هائیتى هاتهاى 35 تا 41 یسنا)و یشتهاى اولیه(شامل یشتهاى بلند)را که به ترتیب بعد از گاثاها، قدیمىترین بخشهاى اوستا هستند و در فاصله زمانى زیادى پس از زردشت تدوین شدهاند،نیز مربوط به ایران شرقى مىدانند.باید توجه داشت که در فاصلهى زمانى سرودهشدن گاثاها و تنظیم و تدوین یشتها،به واسطهى متحول شدن زبانهاى ایران شرقى،زبان یشتها نسبت به زبان گاثایى براى پذیرش و بیان مفاهیم گسترده تذدینى،ظرفیت بیشترى از خود نشان داده است.
به عقیدهس محققان،گذشته از زبان،محیط جغرافیایى روایتها نیز در یشتها به مانند گاثاها، سرزمینهاى ایران شرقى است.همانگونه که کریستین سن مىنویسد،«این محیط جغرافیایى علاوه بذ حوزهى شط هلمند(هیرمند)یعنى زرنگ (سیستان)عبارت بوده است از نواحى آریا،مرو، سند،خوارزم و بطور خلاصه تمام ایران شرقى.» (کیانیان-ص6).
یشتها اگرچه در دوران پس از زردشت تنظیم شدهاند ولى چون محصول عصر پذیرش دوبارهى خدایان کهن آریایى طرد شده از سوى زردشت توسط دودمانهاى ایرانى است،روایتهاى آن نیز منعکسکنندهى روح باورهاى مشترک دینى اقوام آریایى در باستانىترین زمان آن است.حتى گروهى از صاحبنظران بر این باورند که برخى از مواد مطالب این روایتها،از جمله آنچه مربوطبه محیط جغرافیایى خاستگاه اقوام آریایى و نخستین منزلگاههاى آنان مىشود،بى هیچ تغییرى،همان گونه که از قبل براساس مجموع واقعیتهاى تاریخى و روایتهاى دینى و باورهاى اساطیرى، در منظومههاى کهنتر دین باستانى آریایى پیش از زردشت وجود داشته،دوباره در یشتها آمده است.بهعلاوه به نظر مىرسد دین زردشتى هنوز در عصر تدوین یشتهاى اولیه،با وجود گذشت زمانى طولانى از دوره زردشت،همچنان در محیطجغرافیایى اولیه ظهور و گسترش خود در ایران شرقى،در پهنهاى از خوارزم تا سیستان که میان صحراى مرکزى ایران و رود سند گسترده شده است،باقى مانده بود.
بر این اساس و برپایهى شواهد متعدد دیگر، فضاى زمانى روایتها در یشتها به ادوار بسیار کهنترى از عصر گاثاها تعلق مىگیرد و تا به با توجه به اتفاق رأى پژوهشگران،که محل تنظیم سرودهاى اولى ودایى را خارج از هند مىشمارند، شک نیست که زبان این سروده یکى از لهجهاى ایران شرقى بوده است باستانىترین دوران زیست مشترک اقوام آریایى در نخستین سرزمین نیاکانى،یعنى زادگاه آنان باز مىگردد.ازاینرو به یقین باید توصیف و سخن یشتها از محیط جغرافیایى آریاویج و نخستین منزلگاههاى اقوام آریایى در خوارزم و فرارود را به عنوان کهنترین سند تاریخ درباره خاستگاه این اقوام تلقى کرد.
در بندهاى 13 و 14 مهر یشت که خود در میان یشتهاى اولى از کهنترین یشتها شمرده مىشود،از محیط جغرافیایى آریاویج(خوارزم) و سرزمینهاى پیرامون آنکه نخستین منزلگاههاى آریایى هستند تصویرى اینچنین روشن ترسیم گردیده است.
«[اوست]نخستین ایزد مینوى که پیش از[سربرآوردن]خورشید جاودانهى تیز اسب بر فراز کو«هرا»برآید؛نخستین کسى که با زیورهاى زرین آراسته از فراز[کوه]زیباى[«هرا»]سر بدر آورد و همه خانمهاى آریایى را از آنجا بنگرد.آنجا که شهریاران دلیر[رزمآوران]بسیار بسیج کنند. آنجا که کوههاى بلند و چراگاههاى بسیار براى ستوران هست.آنجا که دریاهاى فراخ و ژرف هست.آنجا که رودهاى پهناور درخور کشتیرانى با انبوه خیزابهاى خروشان به سنگ خاره و کوه خورد و به سوى«مرو»(در«هرات»)و«سند»و «خوارزم»شتابد.»(اوستا-نگارش جلیل دوستخواه،گزارش پورداود) [/copy]
مجله گزارش » دی و بهمن 1379 - شماره 119
عبد الله مرادبیگى
صرف نظر از معدود پژوهندگانى که در ادوارى خاص،بنا بر ملاحظات سیاسى و یا تمایلات نژادگرایانهى رایج در اروپا و بهطور کلى غرب،خاستگاه اقوم آریایى را به مرکز اروپا و یا به شمال آن کشانیدهاند،اکثریت قریب به اتفاق محققان صاحب نظر در تاریخ،نژاد،دین،زبان و دیگر ویژگىهاى اقوام آریایى،قاطعانه اراضى جلگهاى میان رودهاى سیر دریا و آمو دریا و مسیر شعبات آنها تا پیرامون دریاچه خوارزم را نخستین سرزمین اقوام آریایى دانستهاند.
در اینباره براى نمونه مىتوان از رأى و نظر دانشمندان بنامى چون،آلتهایم(Altheim)،لومل (Lommel)،ماکس مولر(M.Mueller)،شدر (Schaeder)(آلمانى)،آرتور کریستین سن (A.Christensen)(دانمارکى)،نیبرگ(Nuberg) (سوئدى)،میلز (انگلیسى)،ژوبن ویل(Jubainville)(فرانسوى)و بسیارى دیگر که تنها آوردن نام معتبرترین آنان خود فهرستى بس طولانى خواهد شد،یاد کرد که همگى سرزمینهاى یاد شده را خاستگاه و نخستین منزلگاههاى اقوام آریاى اعلام کردهاند.
یافتههاى باستانشناسان روس(از دوران سلطهى تزاران تا عصر حاکمیت بلشویکان)از کاوشهاى باستانشناسى در مناطق باستانى خوارزم و فرارود(-ورارود-ماوراء النهر)و دشت خاوران(-سرزمین پارت-گرگان باستانى در شرق دریاى مازندران)نیز تماما دلالت بر حضور اقوام آریایى از باستانىترین زمان در این سرزمینها دارد.براساس چنین یافتههاى مستند و غیر قابل انکارى از دوران باستان و ادوار پس از آن بوده است که محققان روس عصر سلطهى کمونیستى با وجود محدودیتهاى بسیارى که در بیان واقعیتهاى خارج از چهارچوب تفکرات جزمى حاکمیت حزبى داشتند،ناچار شدند ضمن تأیید این حضور باستانى، استمرار پیوندهاى فرهنگى، دینى و تاریخى اقوم این سرزمینها را با جامعه بزرگ اقوام ایرانى به نوعى در تمام ادوار تاریخ نیز مورد تأکید قرار دهند.
اما معتبرترین اسنادى که به روشنترین صورت،محیط جغرافیایى خاستگاه اقوام آریایى و نیز موضوع نخستین منزلگاههاى آنان را ترسیم مىکند، نوشتههاى کهن دینى خود آنان است.
ریگ ودا(Rigveda)-یکى از چند کتاب ودا)کتاب مقدس هندوان و اوستا کتاب دینى زرتشتیان هر دو از باستانىترین آثار مکتوب اقوام آریایى هستند.از نوشتههاى این هردو کتاب دینى،به ویژه اوستا این معنى به روشنى خود را مىنمایاند که خاستگاه نخستین خانمانهاى آریایى در پهنهى خوارزم،سند،بلخ،هرات،مرو،و...میان بلندىهاى پامیر و سواحل شرق دریاى مازندران (-دریاى کاسپین)گسترده بوده است.از همین جایگاه بود که اقوام آریایى در دورانى بسیار بعید، مهاجرت بزرگ خود را که در چند نوبت و مرحله
به مرحله انجام پذیرفت،آغاز کردند.چنانکه هر بار دودمانهایى از ایشان به سببى چند که انبوهشدن مردمان و دگر گشتن روابط میانشان از جملهى آن بود،به جستجوى خانمانى تازه،رو به جانبى نهاده و سرزمینى را بوم و وطن خود ساختند.در این میان دودمانهایى به سوى غرب رفتند و در پهنهى اروپا مسکن گزیدند و دودمانهایى به سمت جنوب سرازیر شدند،از سند گذشتند و در هند نشستند.اما دودمانهایى نیز دل از نخستین نیاخاک باستانى نکندند،بلکه به تدریج رو به جنوب و غرب خاستگاه خود،در گسترهاى که به نامشان«ایران زمین» خوانده شد گسترش یافتند؛از سیر دریا تا حاشیهى جنوب خلیج فارس و از سند فرات.
این یقین دربارهى دودمان هندى و ایرانى اقوام آریایى حاصل است که آنان تا پیش از جدایى از هم،طى قرون متمادى در مناطق از شمال شرق و مشرق ایران در کنار هم مىزیستند.
در قطعاتى از سرودهاى ودایى که قبل از ورود اقوام آریایى هند به شبه قاره سروده شده و فضاى زمانى چندین قرنى دوران مهاجرت از نغمههاى آن به خوبى پیداست،نمادهایى وجود دارند که شاخصهاى جغرافیایى هستند.این شاخصهها به خوبى بر پستى و بلندىهاى شمال و شمال غرب و مغرب سرچشمهها و سرشاخههاى رود سند قابل انطباق توانند بود. البته هرچه زمان سرایش قطعات این سرودها به دوران مقدمترى مربوط مىشود،به همان اندازه نیز نمادهاى جغرافیایى نغمهها به محیط پیرامون سرچشمهها و سپس بستر رودهاى سیر دریا و آمو دریا نزدیک مىشوند.علاوه بر آن،در بخشى از فضاى داستانى-اساطیرى نخستین سرودهاى ودایى،مىتوان محیط جغرافیایى خورازم و فرارود را به عنوان میدان حماسىترین نبردهاى پهلوانى قهرمانان مشترک ایرانى و هندىشناسانه کرد.همانگونه که این نخستین سرزمین ورجاوند آریایى،در اصیلترین و آرمانىترین حماسههاى ملى تاریخ داستانى ایران نیز که اساس آنها هم بر روایات دینى و ملى آریایى ما قبل زردشتى استوار است،جایگاهى بس بلند دارد و میدان اصلى رزم و نامآورى پهلوانان پیکارجوى ایرانى است.
در پارهاى از قطعات متأخرتر سرودهاى ودایى دوران مهاجرت،که صورت تاریخىترى دارند،اقوام آریایى هند پس از ترک نخستین سرزمین نیاکانى که دشتهایى در دامنه آن سوى کوهها(در سمت شمال)یاد شدهاند،در حالى که پیوسته با جنگجویان سرزمینهاى پیشرو در نبرد هستند،از گذرگاههاى کوهستانى به سوى دره رود سند ره مىسپارند.امروز در این که«گذرگاه خیبر»یکى از اصلىترین معابر در مسیر مهاجرت اقوام آریایى هند به سوى جنوب و سرزمین هند بوده است،جاى تردید وجود ندارد.
خاستگاه اقوام آریایى در اوستا
در این میان،سخن اوستا دربارهى خاستگاه اقوام آریایى،نام و موضع جغرافیایى آن بسیار روشنتر از اشارات غیر صریح ودایى است. خاستگاه اقوام آریایى در اوستا«آریاویچ»(- ائیرینه ویجه)خوانده شده است که به معنى سرزمین آریایى است.آریاویج را به دلیل آنکه نخستین سرزمین آریایى و زداگاه این اقوام بود، باید نیاخاک مشترک همه آریایى نژادان دانست.
از توصیفهاى روشنى که در بخشهاى مختلف اوستا،به ویژه در کهنترین روایتهاى دینى-تاریخى آن از محیط جغرافیایى آریاویج شده (به تصویر صفحه مراجعه شود)
است،به راحتى بر نقشهى جغرافیایى، محل و موضع آن را پیرامون دریاچه خوارزم شناسایى کرد.
در وندیداد،فردگردیکم،نام شانزده سرزمین آریایى آمده است.بدین ترتیب:ائیرینه ویجه-( خوارزم)،سوغده(-سنده)،مورو(-مرو)، باخذى(-بلخ)،نیسایه(-نسا)،هرایوه(-هرات)، وایکزنه(-کابل)،اورو(-ولایت امروز غزنى)، و هرگان(-هیرکانیا-گرگان باستانى در شرق دریاى مازندران)،هرهواتى(-رخج-ولایت امروز قندهار)و بهطور کلى تمام سرزمینهاى حوزه رود یلمند(-هلمند-هیرمند).این سرزمینها،نخستین منزلگاههاى اقوام آریایى هستند.آریاویج به عنوان خاستگاه این اقوام در رأس این منزلگاهها قرار دارد.ترتیب نام این سرزمینها دروندیداد با توجه به گسترش محیط جغرافیایى آنها در پهنه ایران شرقى،که یکى پس از دیگرى از شمال به جنوب دنباله طبیع سرزمین خوارزم مىباشند،علاوه بر آنکه موضع جغرافیایى آریاویج را بر سرزمین خوارزم قابل انطباق مىسازد،چگونگى آهنگ گسترش نخستین منزلگاههاى اقوام آریایى(بطور مشخص شاخهى دودمانهاى هندى و ایرانى)را نیز تا پیش از جدا شدن آنان از هم نشان مىدهد.
شک نیست که دودمانهاى ندى و آریایى هند،پس از ترک نخستین سرزمین نیاکانى در خوارزم،در قسمتى از مسیر طولانى مهاجرت خود ب سوى جنوب و درهى رود سند،که بهتدریج و منزل به منزل انجام مىشد،زمانى دراز همچنان در کنار آن دسته از دودمانهاى آریایى(ایرانى)که ایران شرقى تا حوزه رود هیرمند را منزلگاههاى خود ساخته بودند،طى طریق مىکردند.بنابراین مىتوان گفت که دودمانهاى هندى در نخستین مرحله مهاجرت از خوارزم،پیش از آنکه متوجه سرزمین ند شوند،تا قرنها در منزلگاههاى آریایى مشرق ایران با دودمانهاى ایرانى در یکجا بود و باش داشتند.حتى دور نیست اگر گفته شود که دودمانهاى آریایى هند در آغاز پیکرهى شرقىتر دودمانهاى ایرانى را رد مشرق ایران زمین تشکیل مىدادند.اما این همخانمانى سرانجام پس از زمانى طولانى بر اثر بعضى پیشامدهاى تاریخى،به ویژه با تحول بنیادینى که با ظهور زردشت در باور دینى دودمانهاى آریایى ایران شرقى رخ نمود و سبب طرد خدایان کهن آریایى از سوى بخشى از آنان شد،به پایان آمد.در نتیجه،باورمندان آیین کهن به ناچار همخانمانان آریایى خود را در مشرق ایران ترک کردند و در دومین مرحله مهاجرت خود،به سرزمینهاى آن سوى رود سند رفتند.به یقین، ظهور زردشت،اقوام آریایى را در مناطق اولیهى گسترش آیین مزدایى،از خوارزم تا سیستان،به دو گروه بزرگ دودمانى،هندى و ایرانى،نخست در دو سوى مرز باورهاى دینى و سپس مرزهاى جغرافیایى تقسیم کرد.آنان که خانمان آریایى خود را پاس داشتند و به ترک آن راضى نشدند،ایرانى فضاى زمانى روایتها در یشتها به ادوار کهنترى از عصر گاثاها تعلق دارد،یعنى به باستانىترین دوران زیست مشترک اقوام آریایى و آنان که ترک خانمان کردند و از آب سند گذشتند، هندى(سندى)خوانده شدند.
وجود تعداد بىشمار واژگان و مفاهیم مشترک در ززبان سرودهاى زدایى و گاثایى، در واقع حاصل چنین عصرى از دوران زیست مشترک دو دودمان هندى و ایرانى ذر پهنهى نخستین منزلگاههاى آریایى ایران شرقى،از خوارزم تا سیستان است.زیرا وجود یک جچنین سابقهاى از ارتباط نزدیک و مستمر و تداوم آن براى زمانى طولانى و نیاز دو دودمان به درک مفاهیم زبان یکدیگر،یکى از دلابل اصلى به کارگیرى این تعداد وسیع از الفاظو مفاهیم مشترک،میان دو زبان آرایى فوق بود.اگرچه طبیعى است که با ظهور زردشت و گسترش دین مزدیسنا،کیفیت معانى تعداد زیادى از الفاظ مشترک،به ویژه آنجا ک واژها به نگرش هریک از دو دودمان به جهان هستى و منزلت و یا خفت خدایان باستانى آریایى(خدایان آیین دیویسنا) مربوط مىشد،دگرگونىهاى عمیق پذیرفته باشد. محققان تأکید دارند که قدمت کهنترین بخش اوستا،یعنى گاثاها که به تحقیق سروده شخص زردشت است،به مانند سرودهاى اولیهى ودایى به زمانى بازمىگردند که دودمانهاى هندى و ایرانى هنوز در شمال شرق و مشرق ایران با م مىزیستند.مضافا بر اینکه محققان،زبانى را که گاثاها با آن سروده شده است یکى از زبانهاى ایران شرقى مى دانند.آرتور کریستین سن مىنویسد:«زردشت گاثاها را به لهجهیى که دعوتشدگان او سخن مىگفتند(یعنى زبان مشرق ایران)نوشت.»(کیانیان-ص5)
با توجه بر اتفاق رأى محققان ک محل تنظیم سرودهاى اولیهى ودایى را خارج از هند،در محیط جغرافیایى نخستین منزلگاههاى آریایى مشرق ایران مىشماذند،شک نیست که زبان این سروده نیز باید یکى از لهجههاى ایرانى شرقى باشد.بر این اساس است ک زبانشناسان،جداى از مانندگىهاى الفاظ و مفاهیم،وحدتهاى ریشهاى بیشترى میان زبان سرودهاى زدایى و زبانى که گاثاها با آن سروده شدهد است قائلند.
اوستاشناسان،گذشت از زبان گاثاها،زبان هاتهاى هفتگانه(هپتنگ هائیتى هاتهاى 35 تا 41 یسنا)و یشتهاى اولیه(شامل یشتهاى بلند)را که به ترتیب بعد از گاثاها، قدیمىترین بخشهاى اوستا هستند و در فاصله زمانى زیادى پس از زردشت تدوین شدهاند،نیز مربوط به ایران شرقى مىدانند.باید توجه داشت که در فاصلهى زمانى سرودهشدن گاثاها و تنظیم و تدوین یشتها،به واسطهى متحول شدن زبانهاى ایران شرقى،زبان یشتها نسبت به زبان گاثایى براى پذیرش و بیان مفاهیم گسترده تذدینى،ظرفیت بیشترى از خود نشان داده است.
به عقیدهس محققان،گذشته از زبان،محیط جغرافیایى روایتها نیز در یشتها به مانند گاثاها، سرزمینهاى ایران شرقى است.همانگونه که کریستین سن مىنویسد،«این محیط جغرافیایى علاوه بذ حوزهى شط هلمند(هیرمند)یعنى زرنگ (سیستان)عبارت بوده است از نواحى آریا،مرو، سند،خوارزم و بطور خلاصه تمام ایران شرقى.» (کیانیان-ص6).
یشتها اگرچه در دوران پس از زردشت تنظیم شدهاند ولى چون محصول عصر پذیرش دوبارهى خدایان کهن آریایى طرد شده از سوى زردشت توسط دودمانهاى ایرانى است،روایتهاى آن نیز منعکسکنندهى روح باورهاى مشترک دینى اقوام آریایى در باستانىترین زمان آن است.حتى گروهى از صاحبنظران بر این باورند که برخى از مواد مطالب این روایتها،از جمله آنچه مربوطبه محیط جغرافیایى خاستگاه اقوام آریایى و نخستین منزلگاههاى آنان مىشود،بى هیچ تغییرى،همان گونه که از قبل براساس مجموع واقعیتهاى تاریخى و روایتهاى دینى و باورهاى اساطیرى، در منظومههاى کهنتر دین باستانى آریایى پیش از زردشت وجود داشته،دوباره در یشتها آمده است.بهعلاوه به نظر مىرسد دین زردشتى هنوز در عصر تدوین یشتهاى اولیه،با وجود گذشت زمانى طولانى از دوره زردشت،همچنان در محیطجغرافیایى اولیه ظهور و گسترش خود در ایران شرقى،در پهنهاى از خوارزم تا سیستان که میان صحراى مرکزى ایران و رود سند گسترده شده است،باقى مانده بود.
بر این اساس و برپایهى شواهد متعدد دیگر، فضاى زمانى روایتها در یشتها به ادوار بسیار کهنترى از عصر گاثاها تعلق مىگیرد و تا به با توجه به اتفاق رأى پژوهشگران،که محل تنظیم سرودهاى اولى ودایى را خارج از هند مىشمارند، شک نیست که زبان این سروده یکى از لهجهاى ایران شرقى بوده است باستانىترین دوران زیست مشترک اقوام آریایى در نخستین سرزمین نیاکانى،یعنى زادگاه آنان باز مىگردد.ازاینرو به یقین باید توصیف و سخن یشتها از محیط جغرافیایى آریاویج و نخستین منزلگاههاى اقوام آریایى در خوارزم و فرارود را به عنوان کهنترین سند تاریخ درباره خاستگاه این اقوام تلقى کرد.
در بندهاى 13 و 14 مهر یشت که خود در میان یشتهاى اولى از کهنترین یشتها شمرده مىشود،از محیط جغرافیایى آریاویج(خوارزم) و سرزمینهاى پیرامون آنکه نخستین منزلگاههاى آریایى هستند تصویرى اینچنین روشن ترسیم گردیده است.
«[اوست]نخستین ایزد مینوى که پیش از[سربرآوردن]خورشید جاودانهى تیز اسب بر فراز کو«هرا»برآید؛نخستین کسى که با زیورهاى زرین آراسته از فراز[کوه]زیباى[«هرا»]سر بدر آورد و همه خانمهاى آریایى را از آنجا بنگرد.آنجا که شهریاران دلیر[رزمآوران]بسیار بسیج کنند. آنجا که کوههاى بلند و چراگاههاى بسیار براى ستوران هست.آنجا که دریاهاى فراخ و ژرف هست.آنجا که رودهاى پهناور درخور کشتیرانى با انبوه خیزابهاى خروشان به سنگ خاره و کوه خورد و به سوى«مرو»(در«هرات»)و«سند»و «خوارزم»شتابد.»(اوستا-نگارش جلیل دوستخواه،گزارش پورداود) [/copy]