Mehrbod نوشته: باور بفرمایید یا نه, این واژه را نخست خود درویشان راه حضرت حق یا همان سیمرغ بکار بردند:
عالم هپروت کجاست ؟از عالم ماده چقدر یا نزدیک است ؟
چه جالب که این جستار را از زیر خروار ها خاک کشیدید بیرون آنهم وفتی که سازم را دستم گرفته بودم و داشتم بر اساس آهنگهای آسمانی ِ همان کسی که سخنرانی بی نظیرش در مورد موسیقی و معماری مرا به آغازیدن چنین جستاری برانگیخت، قطعه ای می نواختم! عجیب بود بعد از مدتها سازم را به دست گرفتم و برای نواختنش مجبور شدم خاکها را از رویش بزدایم که این همان کاری بود که شما با این جستار کردید!
و اما در مورد آغازگر آن جستار هپروت باید بگویم که خود آن شخص براستی یک هپروتی است و به جرات می توانم بگویم بی خردترین و هپروتی ترین جستارها از آنِ ایشان است! از جستارهای با محوریت حجاب گرفته که در آن هم به بانوان بی حجاب و هم با حجاب توهین های ناروایی می گردد و چه جستارهای فلسفی اش که بهتر است حرفی نزنم که بهترینش همان است که خودتان نشان دادید!
اما اینکه شما چنین شخص دگم اندیش و بسته و تندرویی را درویش خطاب می کنید براستی بی انصافی است یعنی واقعا توهین را از حد گذرانده اید!! یک عده ای در هم میهن راستی راستی گمان می کنند من درویشم و اهل طریقت و.. ولی بنده تنها یک دوستدار راه طریقت هستم و درویشی کجا و من ِ حقیر کجا! درویش یعنی مولانا و ابوالحسن خرقانی!
هیچ یک از فلاسفه ی اسلامی چنین واژه ای را به کار نبردند و این آغاز گر جستار اصلا نمی داند فلسفه چیست !! وقتی که مدیر تالار فلسفه می آید و می گوید جهان باید چگونه باشد تا خدا وجود داشته باشد! یعنی خدا را به صورت تابعی از چگونگی جهان معرفی می کند و اینکه در کنارش خدا را همان آفریننده می داند.. یعنی یک سوال از بیخ غلط چه از لحاظ فلسفی چه از منطقی و عقلی و چه از لحاظ کلامی دیگر تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
Mehrbod نوشته: پس میبینید که باز هم پیشداوری نابجا کردید.
نه بنده باز هم درست پیش داوری کرده ام! برای نمونه همین الان در جستار پارادوکس شما تنها به خاطر آنکه مسلمانم با من اینگونه رفتار می کنید و به دنبال تحقیر و آزارم هستید! خودتان بیلیون بار گفته اید که همتایتان نیستم چرا؟ چون خداباورم و اهل شعر و خداوندگارِ شما نیچه شاعران را دروغزن خطاب کرده و شاعر یعنی خودفریب ِ تمام عیار!
خوب چون همتایتان نیستم پستهایم هم نباید کامل خوانده شود و احتمالا برای پاسخگویی به آنها هم یک کدی باید نوشته باشید چرا که در هر موضوعی و بحثی به بنده یکجور پاسخ می دهید!!!!
خب راستش را بخواهید بنده از بحث با شما نا امید شده ام چرا؟ چون به نظر شما وقتی کسی خودش را بسیار برتر از طرف مقابل ببیند و از طرف مقابل توقع کرنش که نه سجده را داشته باشد ایا می توان بحثی انجام داد؟ برای نمونه شما دو فرد را در نظر بگیرید یکی بر روی تختی جلوس کرده و دیگری در برابر آن شخص به خاک افتاده و زانو زده باشد ! آیا به نظر شما بحث میان آن دو خنده دار نیست؟ آیا خردمندانه نیست که آن شخص در خاک افتاده سکوت کند و بیش از این مایه ی رنج ارباب نگردد؟!!!!
در هم میهن سر یک مبحثی با یکی از هم کیشان شما چند وقتی است که یک بحث طولانی ای داریم و اینکه ایشان از اهل طریقت بیزارند و وقتی علت را جویا شدم فرمودند چون پیشه ی ایشان مبازره و ستیز با خرافه و خودفریبی و.. است یعنی درست همکار شما هستند! هم همکیشتان هستند و هم همکاراتان!! و البته به بنده گفتند که از من بدشان نمی آید چون گمان می کنند من به نقد اعتقاد داشته باشم!! یعنی دقیقا مثل شما که مثلا از بنده بدتان نمی آید ولی خب دلیل ِ شما به خاطر خودآگاهی بود:))
ولی ایشان یک تفاوت اساسی با شما دارند و آن اینکه مرا مسخره نمی کنند و جدی بحث می کنند و اینکه تک تک جملاتم را نقد می کنند و تمام مطالبم را مو به مو می خوانند تا بقول خودشان مچم را بگیرند! من هیچ گلایه ای از ایشان ندارم هیچ بلکه از اینگونه بحث کردن خوشم هم می آید و لذت می برم اما در برابر شما باید .. بگذریم . بنده بحثی با شما ندارم ارباب چون می دانم که بی فایده است!