نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شکوه روزی که علم ما را قادر به درک آغازین لحظات کیهان کرد
#1

[B]شکوه روزی که علم ما را قادر به درک آغازین لحظات کیهان کرد
[/B][URL="http://www.khabaronline.ir/detail/345029"]
[/URL]وبلاگ > ناظمی، پوریا - پس از چند روز حدس و گمان در میان جامعه علمی، در روزی شگفت انگیز و به یاد ماندنی برای علم، دانشمندان خبر یافتن مدارکی مبنی بر تایید مدل تورمی عالم را اعلام کردند

روز دوشنبه مرکز اخترفیزیک هاروارد اسمیتسونین، با برگزاری کنفرانسی خبری
شایعاتی که چند روزی بود جهان علم را به وجد آورده بود تایید کرد. سرانجام و برای اولین بار در تاریخ دانشمندان موفق شدند نشانه و مدرکی دال بر صحت نظریه تورمی عالم پیدا کنند.

قبل از اینکه کمی درباره
این خبر توضیح دهم اجازه دهید یادآوری کنم این رویداد فوق‌العاده مهمی است و این روز در تاریخ علم ثبت خواهد شد. با این کشف فصل تازه‌ای در کیهان‌شناسی باز شد و دو نظریه بنیادینی که به توصیف عالم می‌پردازند یعنی نظریه کوانتوم و نسبیت به گونه‌ای بی سابقه در کنار هم قرار گرفتند. بسیاری از کیهان‌شناسان مدت‌های طولانی است به دنبال چنین کشفی بوده‌اند و آن را به جستجوی یکی از جام‌های مقدس کیهان‌شناسی معاصر تشبیه می‌کردند. اما این دانشمندان چه چیزی را کشف کرده‌اند که از نظر اهمیت به یکی از بی‌نظیرترین خبرهای علمی سال‌های اخیر بدل شده است؟

به ساده‌ترین شکل ممکن این دانشمندان توانسته‌اند امواج گرانشی را رصد کنند که حاصل دوران تورمی ابتدای عالم است. اما مدل تورمی چیست؟ و امواج گرانشی کدام‌ها هستند؟

مدل تورمی چیست؟
بیایید از مدل تورمی شروع کنیم. جهان ما در کلی‌ترین حالت و شمایل خود در حال انبساط است. کهکشان‌ها، خوشه‌های کهکشانی، همه و همه از هم در حال دور شدن هستند. اما این دور شدن به این دلیل نیست که مثلا تحت تاثیر نیروی دافعه‌ای درون فضا و زمان از هم دور می‌شوند. بلکه درواقع بافتار فضا زمانی که جهان ما را شکل داده است و این کهکشان‌ها نیز روی آن قرار دارند در حال توسعه و انبساط است. مثال رایج و آشنای چنین امری داستان معروف بادکنک خال‌خالی است.

یک بادکنک کوچک بردارید و قبل از آنکه آن را باد کنید روی آن با ماژیک چند علامت بزنید. حال شروع به بادکردن بادکنک کنید. می‌بینید که فاصله نقطه‌های روی بادکنک از هم دور می‌شود. شما به به خود نقطه‌ها کاری ندارید اما چون سطح بادکنک در حال انبساط است این نقاط نیز به تبع آن از هم دور می‌شوند. کهکشان‌ها نیز همانند این نقاط روی بادکنک و به علت انبساط عالم درحال دور شدن از هم هستند.

حالا اگر این داستان را که از زمان پیدایش عالم در حدود 13.8 میلیارد سال پیش تاکنون ادامه داشته به عقب برگردانید، عالم کوچک‌تر و و منقبض‌تر می‌شود تا جایی که عملا به سمت یک نقطه با چگالی بینهایت (حجم صفر) میل می‌کند. این همان نقطه معروفی است که آن را مهبانگ یا انفجار بزرگ یا BigBang می‌نامیم.
داستان تورم از آنجا شروع می‌شود که همیشه روند انبساط عالم یکسان نبوده است. در آن دوران نوزادی و در کسر بسیار بسیار کوچکی از ثانیه روند انبساط عالم به طور سرسام آوری بالا بوده است. این کسر بسیار کوچک از زمان را چیزی در حدود 10 به توان منفی 35 تا 10 به توان منفی 32 ثانیه بعد از مهبانگ تخمین می‌زنند.
اصلا سعی نکنید این عدد را در ذهن تصور کنید. مغز ما هیچ راهی برای درک چنین کوچکی باورنکردنی ندارد اما اگر می‌خواهید یک این عدد را به شکل آشناتری ببینید باید عددی مانند 10 به توان منفی 35 را به این شکل بنویسید:
0.000.000.000.000.000.000.000.000.000.000.000.01 ثانیه

در این مدت اتفاقی که افتاد این بود که جهان ما با شتابی بسیار بالا منبسط شد. برخی از نظریه‌ها حدس می‌زنند در این فاصله زمانی حجم جهان ما چیزی در حدود 10 به توان 50 برابر بیشتر شده باشد یعنی 10 تریلیون تریلیون تریلیون تریلیون (یا اگر راحت‌تر هستید یک عدد 1 بگذارید و 50 تا صفر مقابل آن).بعد از این بازه زمانی شتاب انبساط عالم کاهش پیدا کرد.

این بخش مهمی از توسعه عالم ما است و در واقع این مدل تورمی است که وضعیت امروز جهان ما را می‌تواند توضیح دهد. اگر مدل تورمی را از نظریه مهبانگ حذف کنید انتظار دارید جهان ما توزیع غیر متجانسی داشته باشد یعنی در جاهایی با تراکم ماده و انرژی بیشتری مواجه باشیم اما در مقیاس بزرگ این‌گونه نیست و عالم ما خیلی یکنواخت‌تر از چیزی است که در غیاب نظریه تورمی باید وجود می‌داشت.

به طور خلاصه نظریه تورمی عالم امروز ما را به خوبی توصیف می‌کند و اگرچه مدارک غیر مستقیمی - از جمله وضعیت فعلی جهان ما - برای تایید آن وجود دارد، اما مشکل مهم در این رابطه این بود که تاکنون هیچ مدرک و سند مستقیمی که بتواند وجود این مرحله را در تکامل عالم اثبات یا تقویت کند وجود نداشت.

موج گرانشی چیست؟
مدل تورمی به دلیل اینکه یک باره انبساطی عجیب و غریب را به عالم تحمیل می‌کند، باعث به وجود آمدن موج خوردگی‌هایی روی بافتار فضا - زمان می‌شود. به عبارتی باعث می‌شود تا همانند زمانی که سنگی را روی سطح آب یک برکه آرام می‌اندازید و روی آن موج ایجاد می‌شود، امواجی روی بافت فضا - زمان به وجود آیند. این امواج را امواج گرانشی می‌نامند. البته فقط دوره تورمی نیست که امواج گرانشی تولید می‌کند. مثلا دو ستاره پرجرم که به دور هم می‌چرخند یا دو تپ‌اختر هم می‌توانند چنین امواجی را به وجود آورند. پیدا کردن این امواج کار ساده‌ای نیست و دامنه این امواج هم فوق‌العاده کوچک است. البته شاید این موضوع کار دانشمندان را سخت کند اما برای ما خبر خوش‌آیندی است. تصور کنید موج عظیمی از جنس موج گرانشی بخواهد با زمین برخورد و از آن عبور کند. تصورش هم تکان دهنده است.

به هر حال اگرچه ما از قبل از وجود این امواج مطمئن بودیم و حتی نمونه‌هایی در باره امواج گرانشی با منشاء دیگر پیدا شده بود، اما تا کنون نتوانسته بودیم نشانه‌ای از امواج گرانشی که حاصل تورم عالم است را پیدا کنیم.

تا امروز صبح که دفتر علم ورق خورد.


ما در عالمي زندگي مي‌كنيم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديده‌هاي عالم تا كوچك‌ترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستي‌شناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهاده‌اند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازي‌هاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني
پاسخ
#2

خبری که امروز اعلام شد به نتایج گروهی از دانشمندان مربوط بود که با کمک رصدخانه‌ای به نام (Background Imaging of Cosmic Extragalactic Polarization) که در قطب جنوب مستقر است منطقه‌ای با قطر 10 درجه از آسمان (20 برابر قرص کامل ماه) را درجستجوی نشانه‌هایی از این امواج زیر نظر گرفته بودند. نشانه‌ای که آنها به دنبالش بودن نوعی قطبیدگی خاص در بین امواج تابش پس‌زمینه کیهان است. تابش پس‌زمینه کیهان درواقع تابشی رادیویی است که باقی مانده انفجار بزرگ و به نوعی پژواک آن به شمار می‌رود. این امواج الکترومغناطیسی تحت تاثیر امواج گرانشی دچار قطبیدگی ویژه و خاصی می‌شوند. البته نور (و امواج الکترومغناطیسی) را می‌توان به روش‌های مختلف پولاریزه یا قطبیده کرد اما امواج گرانشی که به دوران تورمی مربوط می‌شوند، انتظار می‌رفت نوع خاصی از قطبیدگی را در این تابش ایجاد کند (B-mode polarization) که به نوعی اثر انگشت دوران تورمی عالم باشد و این دقیقا همان چیزی است که امروز اعلام شد دانشمندان موفق به ثبت آن شده‌اند.

حالا سندی در دست داریم که می‌توان با استناد به آن با اطمینان بیشتری از صحت مدل تورمی حرف زد؛ اما این همه داستان نیست. حالا درک بهتری از ابتدای عالم، در نخستین لحظات آن و مسیری که طی کرده است در اختیار داریم. از طرف دیگر این یافته به نوعی تلاقی دو نظریه مهمی است که خیلی با هم سر سازگاری ندارند.


امواج گرانشی از یک سو از دل نسبیت بیرون می‌آیند و بخشی از مدل تورمی بر اساس نظریه کوانتومی است و این شاید برای اولین باری است که یافته‌ای این دو را تا این حد به هم نزدیک‌تر کرده است.


آیا این پایان داستان است؟ قطعا نه.


اولا در گام اول گروه‌های دیگر باید این یافته‌ها را بررسی و آزمایش‌های دیگری ترتیب دهند. تازه فصل جدیدی آغاز شده است که می توانیم بر مبنای آن با رصد این امواج گرانشی از حال و روز نخستین لحظات عالم سر دربیاوریم. از سوی دیگر کار برروی نزدیک کردن نظریه‌های نسبیت و کوانتوم ادامه می‌یابد.

علم یک سوال مهم را پاسخ داد. اما این راه و رسم علم است که هر پاسخی سوال بیشتر ایجاد می‌کند.

امروز روز پرشکوهی برای علم بود. اما نه فقط به این دلیل که ما نشانه‌ای از صحت مدل تورمی یافتیم بلکه باردیگر علم نشان داد چه ابزار قدرتمندی است و نشان داد اگر از آن درست استفاده شود چه قدرت بی نظیری را به دست می‌دهد. ما انسان‌هایی که در فرآیند تاریخ جهان نوقدمانی بیش به شمار نمی‌رویم به مدد روش علمی که چیزی در حدود 4 قرن سابقه دارد به نقطه‌ای رسیده‌ایم که می‌توانیم اسرار ابتدای عالم را رازگشایی کنیم.

شاید خبر امروز در میان انبوهی خبر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره گم شود. شاید بسیاری شانه بالا بیاندازند که به ما چه ربطی دارد که عالم در آن کسر کوچک آغازین جهان چه بلایی برسرش آمده است، اما اشتباه نکنید. این نمادی از آن چیزی است که ما را انسان می‌کند. ماجراجویانی که به کنجکاوی خود پر و بال می‌دهند و در راه ناشناخته‌ها پیش می‌روند.



ما در عالمي زندگي مي‌كنيم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديده‌هاي عالم تا كوچك‌ترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستي‌شناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهاده‌اند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازي‌هاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني
پاسخ
#3

1-این مقدار انبساط در چنین کسری از زمان به چه معناست و چگونه قابل توجیه است؟

2-در صورت صحت و ثابت شدن مطلب فوق، این موضوع به نفع خداست یا به ضرر او؟

ما در عالمي زندگي مي‌كنيم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديده‌هاي عالم تا كوچك‌ترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستي‌شناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهاده‌اند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازي‌هاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني
پاسخ
#4

کوشا نوشته: 1-این مقدار انبساط در چنین کسری از زمان به چه معناست و چگونه قابل توجیه است؟

آماسش کیهانیک (cosmic inflation) یک پدیده‌ است و معنای ویژه‌ای ندارد. باید نیک بنگرید که هیچ
کجای نگره‌یِ مهابنگ سخن از "آغازِ زمان" نرفته, تنها از آغازِ گسترش جهان آمده و به هیچ روی نمیگوید که جهان آفریده شده است.

اینکه چرا جهان فشرده بوده و ناگهان مهبانگیده و آماسیده ده‌ها نگره‌یِ دانشیک دارد و هیچکدام هنوز هایسته نشده‌اند. میتوانید جهان
را چرخه‌این (cylical) بیانگارید که همینجور می‌آماسد و وامیگسترد تا زمانیکه به یک آستانه‌یِ ویژه‌ای رسیده و دوباره درخود چگالیده و به مهبانگی دیگر میانجامد.

نگره‌یِ دیگر, «جهانهایِ همراستا» می‌پردازد که جهان ما خود یک نوزاد-جهان است و مهبانگ را یک پدیده‌یِ کوانتومیک بسیار کم‌ گِرایند میداند که گرایندیِ
رخداد آن یک در چند تریلیون سال است — عمر جهان ما از مهبانگ به اینور ١٣.٧ میلیارد سال بیشتر نیست — و اینجور در دنبال میگوید که اگر به جهان ما هم
زمان بسنده بدهیم, پس از میلیارد‌ها سال در آن سرمایش پایانی در جایی از بستر اسپاشزمان پدیده‌یِ کوانتومیک بختانه روی‌داده و یک جهان دیگر از جهان زاده میشود.

رویهمرفته در هیچکدام از نگره‌هایِ فیزیک شما رد پایی از "آفرینش (= پدید آمدن چیز از هیچ)" نخواهید یافت.



کوشا نوشته: 2-در صورت صحت و ثابت شدن مطلب فوق، این موضوع به نفع خداست یا به ضرر او؟

نگره‌پردازان آفرینش هوشمند چند دروغ را آن میانها لامیپوشانند:
١- مهابنگ را برابر با آفرینش میگیرند: آفرینش = پدید آمدن یک چیز از هیچ; هنگامیکه مهابنگ هیچ سخنی در درباره‌یِ آفرینش نمیزند.

٢- با دستآویز به کژفرنود «خدایِ سوراخ‌ها», میکوشند از ناآگاهیِ [کنونی] ما درباره‌یِ رویدادهای پیشامهبانگ به سودِ هستیِ خدا بهره‌بردارند: «شما نمیدانید پیش از مهبانگ چه بوده؟ پس خدا هست.»

پارسیگر

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#5

Mehrbod نوشته: نگره‌پردازان آفرینش هوشمند چند دروغ را آن میانها لامیپوشانند:
١- مهابنگ را برابر با آفرینش میگیرند: آفرینش = پدید آمدن یک چیز از هیچ; هنگامیکه مهابنگ هیچ سخنی در درباره‌یِ آفرینش نمیزند.

٢- با دستآویز به کژفرنود «خدایِ سوراخ‌ها», میکوشند از ناآگاهیِ [کنونی] ما درباره‌یِ رویدادهای پیشامهبانگ به سودِ هستیِ خدا بهره‌بردارند: «شما نمیدانید پیش از مهبانگ چه بوده؟ پس خدا هست.»
ممنون از توضیحات نه چندان ضروری پیرامون آفرینش و آغاز آن
اما اگر در سوالات من اندکی درنگ کرده باشید در آن هیچ سخنی از آفرینش و آغاز و پایان آن نرفته است.


سوال دقیق این است :

چنین تورمی دهشتناک (فارغ از اینکه قبل از آن چیزی بوده یا نبوده) در چنین کسری از ثانیه چگونه ممکن است؟

تا به حال ما اینگونه می دانستیم که هر ماده ای به سرعت نور برسد تبدیل به نور و انرژی شده و از بین می رود ،
حال در فرآیندی که در مقاله توضیح آن آمده است ظاهرا هستی با سرعتی میلیونها یا شاید میلیارد برابر سرعت نور گسترش یافته است، این پدیده چگونه از نظر علمی قابل توجیه است؟

ما در عالمي زندگي مي‌كنيم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديده‌هاي عالم تا كوچك‌ترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستي‌شناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهاده‌اند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازي‌هاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني
پاسخ
#6

کوشا نوشته: چنین تورمی دهشتناک (فارغ از اینکه قبل از آن چیزی بوده یا نبوده) در چنین کسری از ثانیه چگونه ممکن است؟

چرایی آنچنانی ندارد, در دامنه‌یِ قانون‌های مادی جهان ما هست که همچو آماسشی را داشته باشیم.



کوشا نوشته: تا به حال ما اینگونه می دانستیم که هر ماده ای به سرعت نور برسد تبدیل به نور و انرژی شده و از بین می رود ،

از بین میرود؟ ماده هرگز از میان نمیرود. تنمایه و کارمایه هم هر دو چهره‌ای همارز از یک گوهر مادی به نام مایه (ماده) هستند. آماسش
کیهان نیز پیوند آنچنانی به رسیدن به تُندای شید یا نور ندارد, زیرا ما درباره‌یِ خود بستر اسپاشزمان داریم میگوییم, نه چیزهای درون آن.

جُدای آن آماسش نامبرده در آغاز کمی هم واشتافته و همین واشتابی مایه‌یِ سرد شدن و پدیدآمدن کهکشان‌ها گشته:

[عکس: 41.jpg]




کوشا نوشته: حال در فرآیندی که در مقاله توضیح آن آمده است ظاهرا هستی با سرعتی میلیونها یا شاید میلیارد برابر سرعت نور گسترش یافته است، این پدیده چگونه از نظر علمی قابل توجیه است؟

این لغزشی فراگیر است که میاندیشند هیچ چیز فراتر از تُندای شید نمیتواند
بجنبند, هنگامیکه «نگره‌یِ نسبیت» تنها از مرزمندیِ ریزگان پیامرسان در اینباره میگوید و بس.

به دیگر زبان فرایافت‌هایِ درونِ جهان را نمیشود به خود جهان واگسترانید. کرانه‌هایِ جهان را نیز کمابیش از همان آغاز نگره‌یِ مهابنگ میدانسته‌ایم
که فراتر از تُندای شیر وامیگسترند و اگر بهمین روند کنونی پیش‌برود, در آینده‌یِ دور آن اندازه کهشان‌ها از هم با شتابی روزافزون می‌دورند که دیگر هیچ
ستاره‌ای در آسمان شبِ زمین دیده نخواهد شد و هیچ رّد پایی از اینکه هرگز کهکشان دیگر بجز راهِ شیری بوده نیز بجا نخواهد ماند, زیرا تتُندای ریزگان
پیامرسان از ستاره‌هایِ دوردست برابر با C (شید) است ولی بستری که در آن جای گرفته‌اند تُندتر از C وامیگسترد و راهی برای رساندن خود به ما نخواهند داشت.

[عکس: 42.jpg]



پارسیگر

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#7

Mehrbod نوشته: چرایی آنچنانی ندارد, در دامنه‌یِ قانون‌های مادی جهان ما هست که همچو آماسشی را داشته باشیم.
متوجه نمی شوم، یعنی به عنوان پیش فرض باید آن را قبول کنیم هر چند دلیل آن را (حداقل فعلا) ندانیم؟
اگر اینگونه باشد معنای آن می شود نوعی ایمان !

نقل قول:از بین میرود؟ ماده هرگز از میان نمیرود. تنمایه و کارمایه هم هر دو چهره‌ای همارز از یک گوهر مادی به نام مایه (ماده) هستند.

منظور من هم از بین رفتن به معنای معدوم شدن نبود؛ تبدیل شدن به نوع دیگری از ماده
نقل قول:آماسش کیهان نیز پیوند آنچنانی به رسیدن به تُندای شید یا نور ندارد, زیرا ما درباره‌یِ خود بستر اسپاشزمان داریم میگوییم, نه چیزهای درون آن.



این لغزشی فراگیر است که میاندیشند هیچ چیز فراتر از تُندای شید نمیتواند
بجنبند, هنگامیکه «نگره‌یِ نسبیت» تنها از مرزمندیِ ریزگان پیامرسان در اینباره میگوید و بس.

به دیگر زبان فرایافت‌هایِ درونِ جهان را نمیشود به خود جهان واگسترانید. کرانه‌هایِ جهان را نیز کمابیش از همان آغاز نگره‌یِ مهابنگ میدانسته‌ایم
که فراتر از تُندای شیر وامیگسترند و اگر بهمین روند کنونی پیش‌برود, در آینده‌یِ دور آن اندازه کهشان‌ها از هم با شتابی روزافزون می‌دورند که دیگر هیچ
ستاره‌ای در آسمان شبِ زمین دیده نخواهد شد و هیچ رّد پایی از اینکه هرگز کهکشان دیگر بجز راهِ شیری بوده نیز بجا نخواهد ماند, زیرا تتُندای ریزگان
پیامرسان از ستاره‌هایِ دوردست برابر با C (شید) است ولی بستری که در آن جای گرفته‌اند تُندتر از C وامیگسترد و راهی برای رساندن خود به ما نخواهند داشت.
یعنی قوانین حاکم بر درون هستی با قوانینی که بر مجموعه هستی حاکم است فرق دارد؟

آیا بر ماده قوانینی فرا مادی (حالا نه لزوما به معنای آنچه در فلسفه مجرد نامیده می شود) حکومت می کند؟

ما در عالمي زندگي مي‌كنيم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديده‌هاي عالم تا كوچك‌ترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستي‌شناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهاده‌اند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازي‌هاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني
پاسخ
#8

کوشا نوشته: متوجه نمی شوم، یعنی به عنوان پیش فرض باید آن را قبول کنیم هر چند دلیل آن را (حداقل فعلا) ندانیم؟
اگر اینگونه باشد معنای آن می شود نوعی ایمان !

یعنی قوانین حاکم بر درون هستی با قوانینی که بر مجموعه هستی حاکم است فرق دارد؟
آیا بر ماده قوانینی فرا مادی (حالا نه لزوما به معنای آنچه در فلسفه مجرد نامیده می شود) حکومت می کند؟

پاسخ همه‌یِ اینها برمیگردد به اینکه شناختی که خود ما دارید چگونه و خود به چراهی شناخته‌ایم:
شناخت (گذشته) +‌ شناسی (کنون) —> شناخت‌شناسی

یکی از مِهاد‌هایِ شناختشناسیک اینه که نمیتوان قانون‌هایِ که در یک سامانه روامند هستند را بر سامانه هم واگستراند.
نمونه‌یِ خوب, ما میتوانیم با فرایافت زمان, درباره‌یِ آغاز و پایان هر چیز سخن بگوییم بجز خود زمان: نمیشود گفت زمانی بوده که زمانی نبوده, یا زمانی
بوده که زمان آغازیده, زیرا فرایافت‌هایِ آغاز و پایان خود با فرایافت زمان کران‌نمایی میشوند و نمیتوان از زمان, بر زمان سخن‌راند.

پس گرفتاریِ شما درباره‌یِ چراییِ تندتر بودن واگسترش بستر اسپاشزمان از تُندای شید به همین
برمیگردد, در اسپاش همه‌یِ ریزگان پایبند مرز C هستند, ولی این مرز بر خود اسپاسزمان دیگر کارگر نیست.




کوشا نوشته: اگر اینگونه باشد معنای آن می شود نوعی ایمان !

درسته, شناخت ما در زیرین‌ترین تراز خود یک باور است. نکته‌ای که ولی باید هوش کنید, بُنداشتن (باوریدن) را
از چیزهای خُرد و کوچک به کلان می‌آغازند و پایه‌هایِ دانش را بر روی آنها میسازند, نه وارونه و از کلان به خرد.



پارسیگر

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#9

Mehrbod نوشته: پاسخ همه‌یِ اینها برمیگردد به اینکه شناختی که خود ما دارید چگونه و خود به چراهی شناخته‌ایم:
شناخت (گذشته) +‌ شناسی (کنون) —> شناخت‌شناسی

یکی از مِهاد‌هایِ شناختشناسیک اینه که نمیتوان قانون‌هایِ که در یک سامانه روامند هستند را بر سامانه هم واگستراند.
نمونه‌یِ خوب, ما میتوانیم با فرایافت زمان, درباره‌یِ آغاز و پایان هر چیز سخن بگوییم بجز خود زمان: نمیشود گفت زمانی بوده که زمانی نبوده, یا زمانی
بوده که زمان آغازیده, زیرا فرایافت‌هایِ آغاز و پایان خود با فرایافت زمان کران‌نمایی میشوند و نمیتوان از زمان, بر زمان سخن‌راند.

پس گرفتاریِ شما درباره‌یِ چراییِ تندتر بودن واگسترش بستر اسپاشزمان از تُندای شید به همین
برمیگردد, در اسپاش همه‌یِ ریزگان پایبند مرز C هستند, ولی این مرز بر خود اسپاسزمان دیگر کارگر نیست.


درسته, شناخت ما در زیرین‌ترین تراز خود یک باور است. نکته‌ای که ولی باید هوش کنید, بُنداشتن (باوریدن) را
از چیزهای خُرد و کوچک به کلان می‌آغازند و پایه‌هایِ دانش را بر روی آنها میسازند, نه وارونه و از کلان به خرد.

توضیحات شما قانع کننده به نظر نمی رسد و تنها توجیهی است برای درک وضعیت موجود، صرف یک ادعا بدون ذکر چرایی آن.

قبل از خواندن این مطلب، وقتی می شنیدم علم از یک طرف مدعی آغاز جهان در حدود چهارده میلیارد سال قبل است و از طرف دیگر می گوید
مثلا فاصله فلان کهکشان تا زمین ما مثلا ده میلیارد سال نوری است این سوال در ذهنم شکل می گرفت که چگونه ممکن است که در این مدت زمان (چهارده میلیارد سال معمولی ) این فاصله های بسیار زیاد بین دو جرم آسمانی که زمانی یکی بوده اند، ایجاد شود؟

و وقتی در قرآن در مورد نشانه های قیامت می خواندم که
نقل قول:[SIZE=4]وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ و در آن هنگام كه ستارگان بى‏فروغ شوند
باز این سوال به ذهن می رسید که چگونه ممکن است انسان در روی زمین شاهد چنین رویدادی باشد
در حالی که از نظر علمی چنین چیزی ممکن نیست؛ اگر ستاره ای در کهکشانی منفجر و نابود شود، انسان درروی زمین میلیاردها سال بعد متوجه این موضوع خواهد شد و
با توجه به فاصله های میلیون و میلیارد سال نوری بین ستارگان، این وعده قرآن از نظر علمی به هیچ وجه قابل تحقق نیست!

حال با این کشف علمی و ضمیمه کردن آیاتی از قرآن نظیر
نقل قول:وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ، و فرمان ما یك امر بیش نیست، همچون یك چشم بر هم زدن!
و
( وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ،غیب آسمانها و زمین، مخصوص خداست (و او همه را مى‏داند)؛ و امر قیامت (بقدرى نزدیك و آسان است) درست همانند چشم برهم زدن، و یا از آن هم نزدیكتر؛ چرا كه خدا بر هر چیزى تواناست)
و
(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُون‏، فرمان او چنین است كه هرگاه چیزى را اراده كند، تنها به آن مى‏گوید: «موجود باش!»، آن نیز بى‏درنگ موجود مى‏شود )

این سوال در ذهن شکل می گیرد که
آیا آنچه ما به آن دنیای ماده می گوییم که قوانین خاصی بر آن حاکم است، وجود عینی و خارجی دارد؟

یا بیشتر یک نوع فضا سازی مجازی در محیطی ساختگی توسط موجودی ماورائی به منظور و هدف خاص است؟

تقریبا مثل یک برنامه نویس کامپیوتری که بعد از نوشتن برنامه و کدهای خاص، تنها با زدن یک اینتر تمام آنچه طراحی کرده را در کسری از ثانیه بر روی صفحه مانتیور به نمایش درآورده و محقق می کند؛
درون این برنامه هر حرکتی از نقطه ای به نقطه دیگر نیازمند سپری شدن مقداری زمان و صرف میزانی از نیرو و انرژی است اما فاصله نوشته شده در برنامه بین دو نقطه، در حقیقت وجود ندارد و تنها پندار کسی است که از صفحه مانیتور به این دو نقطه نگاه می کند.

یک بام و دو هوا ممکن نیست، جنس هستی و عالم ماده نمی تواند بیش از یک نوع باشد هستی از هر جنسی که باشد یکپارچه از همان جنس است لذا
عقلا نمی توان برای کرانه های آن یک قانون و برای مجموعه داخل هستی قانونی کاملا متفاوت و یا حتی متناقض در نظر گرفت !

به نظر می رسد ما چاره ای جز پذیرفتن این واقعیت که هستی خارج از ذهن ما توهمی بیش نیست نداریم و فاصله ما تا درک این واقعیت یک مرگ (اختیاری یا اجباری) است؛ الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا، مردمان در خوابند آنگاه که بمیرند بیدار می شوند !



[/SIZE]

ما در عالمي زندگي مي‌كنيم كه جلوه‌گاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديده‌هاي عالم تا كوچك‌ترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستي‌شناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهاده‌اند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازي‌هاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني
پاسخ
#10

کوشا نوشته: [INDENT]
[SIZE=3]توضیحات شما قانع کننده به نظر نمی رسد و تنها توجیهی است برای درک وضعیت موجود، صرف یک ادعا بدون ذکر چرایی آن.

پرسش به اینکه چرا جهان آماسیده, مانند پرسش به اینه که چرا آب با داغی میجوشد یا چرا هوای سرد به ابرها خورد می‌بارد; قانون مادی آن چرایی
که شما دوست دارید — آفریدگار بیکار نشسته به این میگوید بجوش, به آن میگوید ببار و پس از مرگ به ما حوری میدهد — را شوربختانه درسته, ندارد.




کوشا نوشته: قبل از خواندن این مطلب، وقتی می شنیدم علم از یک طرف مدعی آغاز جهان در حدود چهارده میلیارد سال قبل است و از طرف دیگر می گوید
مثلا فاصله فلان کهکشان تا زمین ما مثلا ده میلیارد سال نوری است این سوال در ذهنم شکل می گرفت که چگونه ممکن است که در این مدت زمان (چهارده میلیارد سال معمولی ) این فاصله های بسیار زیاد بین دو جرم آسمانی که زمانی یکی بوده اند، ایجاد شود؟

پاسخ همان چرایِ بالا.




کوشا نوشته: تقریبا مثل یک برنامه نویس کامپیوتری که بعد از نوشتن برنامه و کدهای خاص، تنها با زدن یک اینتر تمام آنچه طراحی کرده را در کسری از ثانیه بر روی صفحه مانتیور به نمایش درآورده و محقق می کند؛
درون این برنامه هر حرکتی از نقطه ای به نقطه دیگر نیازمند سپری شدن مقداری زمان و صرف میزانی از نیرو و انرژی است اما فاصله نوشته شده در برنامه بین دو نقطه، در حقیقت وجود ندارد و تنها پندار کسی است که از صفحه مانیتور به این دو نقطه نگاه می کند.

اینجور نیست, هر نرم‌افزار برای روان شدن زمان می‌برد و این فرایند از بیخ و بن از راهِ جنبش الکترون‌ها (ریزگان
پیامرسان) شدنی است, بی الکترون و بی پردازشگر مادّین (= cpu, ram) نرم‌افزاری هم در کار نیست.




کوشا نوشته: یک بام و دو هوا ممکن نیست، جنس هستی و عالم ماده نمی تواند بیش از یک نوع باشد هستی از هر جنسی که باشد یکپارچه از همان جنس است لذا
عقلا نمی توان برای کرانه های آن یک قانون و برای مجموعه داخل هستی قانونی کاملا متفاوت و یا حتی متناقض در نظر گرفت !

دریافت شما از شناخت‌شناسی و فرایند بُندارش (axiomatizing) درست نیست, قانون‌هایِ درون یک سامانه هم همواره در بیرون از آن سامانه کارگر نیستند,
برای اینکه بهتر بهوشید, یک نرم‌افزار یک جهان مجازی است که در آن قانون‌هایِ دیگری فرمانروا هستند تا آنچه بیرون, درست مانند
یک بازیِ رایانه‌این که بازیکن میتواند هزاربار بمیرد, ولی در جهان بیرون یکبار بیشتر نه. از دیدگاه ساده‌انگارانه باز هم
درسته, ما اینجا به پادستیز برخورده‌ایم, یکی میتواند همزمان یکجا پیوسته بمیرد و بزوید, ولی دگرجا نه!



کوشا نوشته: به نظر می رسد ما چاره ای جز پذیرفتن این واقعیت که هستی خارج از ذهن ما توهمی بیش نیست نداریم و فاصله ما تا درک این واقعیت یک مرگ (اختیاری یا اجباری) است؛ الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا، مردمان در خوابند آنگاه که بمیرند بیدار می شوند !

شما آزادید خودبفریبید و با پنداره‌هایِ حوری و جویِ انگبین خودارضایی کنید, ولی فرنودسار به ما چیز دیگری میگوید.


پارسیگر

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: