folaani نوشته: در اسلام حق هست. اونایی که الله و دین خودشون به افراد دادن. حالا بعضیاش شرط داره (مثلا اسلام آوردن) و بعضیاش هم شرطش فقط انسان بودنه. حق نه فقط برای انسان هست در اسلام، بلکه برای حیوان و گیاه و اشیاء هم هست.
به به،خوب کجایش هست بفرمایید نشان بدهید ببینیم در دین تسلیم دربست به الله کجا از حق انسانها صحبت شده،حیوان و گیاه و شی حالا باشد بکنار !!
ما که اینهمه مدت درباره اسلام میخوانیم و میشنویم تا حالا نشنیدیم چنین چیزی،گویا فقط در نسخههایِ انگلیسی برای معرفی اسلام به خارجیها بوده و ما خبر نداشتیم !!
نقل قول:اما در قاموس بی خدایی اصولا حق مبنای ذاتی نداره و بنظر بنده بیشتر بی معنیه از نظر منطقی.
بلکه حقوقی که داده میشن رو میتونیم قراردادهایی بر اساس منافع مشترک بدونیم.
در بیخدایی مبنای ذاتی دارد یا ندارد دلیل نمیشود که مسلمین درباره اسلام جعل کنند و مفاهیمی مانند حق را که اساسا در آن نیست در ویکیپدیای انگلیسی قرار دهند برای حفظ عورت اسلام،که بگویند شما سخن از حقوق بشر و رفتار ضد بشری اسلام میکنیئ اشتباه به عرضتان رساندهاند ما پیشتر همه چیز را در اسلام داشتهایم ،از جمله حقوق بشر و حق بر انسان.
دوم اینکه اساسا با اینکه در غرب این سخن از حق و حق محوری بطور غیرمستقیم (بخش جهانی بودن آن) از برخی متفکران مسیحی الهام گرفته و کسی مثل لاک حق را آویزان خدا کرده ولی کل این داستان ِ حق نتیجه نهضت روشنگری و زحمات کفار آدمخوار بوده ؛این را گذاشتند که انسانها بر نفس کشییدن از شیادی و زیاده خواهی دین و خدا و شاه و... یک پناهگاهی داشته باشند و خدا در (بعضی نسخ) آن فقط در حد یک چیز زینتیست که خیلی هم نمیچسبد و آویزان مانده.
نقل قول:وگرنه شما با منطق به من ثابت کن که مثلا چرا شما حق حیات دارید؟ من اگر شما رو بکشم، چی میشه مثلا؟
فرض کن اصلا فقط من و شما توی دنیا باقی موندیم و یک زن جوان زیبا.
من میزنم شما رو میکشم که اون زن به خودم برسه. و هم اینکه پیشدستی کنم تا یوقت شما این فکر به ذهنت نرسه و منو نکشی.
حالا شما به من بگو چرا من نباید این کار رو میکردم؟
شما فرق کل اخلاق را با اخلاق ِ حقمحور متوجه نمیشوید که این سخنان را از من درباره گرو بودن قتل و تجاوز نکردنتان به دیگران به روح و جن و معنویات میپرسید، و گرنه غلط بودن اخلاق حق محور مثلا و قرارداد اجتماعی بودن اخلاق (مثلا به قول خودتان) باز هم اخلاق است !!
نقل قول:اصولا اخلاق و حقوق بدون مبنای ماورایی اعتبار ذاتی ندارن.
بخاطر همین هم هرکس که خواسته در این زمینه حرفی بزنه و تاثیر بذاره، یجوری به خدا و معنویت گریز زده.
این مسئله در قانون اساسی آمریکا هم دیده میشه.
و همچنین خیلی جاهای دیگه به گمانم!
نه قانون اساسی آمریکا ،نه توماس پین و توماس جفرسون و... اهل گریز به معنویت و جن و پری نبودند.اینها همه کافر بودند و دیگر نهایتا دئیست بودهاند و با استانداردهای 200-300 سال پیش از من بسیار ملحدتر بودهاند تازه.در قانون اساسی آمریکا هم خدا و دین فقط زمانی اشاره شدهاند که حرف از محدود کردنشان است،سکولارترین نهاد حکومتی دنیاست،یک سخن از حق زدن در آن و اینکه "همه مخلوقات برابری هستیم" آنهم برای دادن حق به انسانها برای دفاع از خود در برابر خدا و معنویت و کلیسا و آخوند را نمیتواند کسی به عرفان و معنویت و دین و خدا ربط دهد.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound