04-24-2013, 07:16 AM
خب اکثر انسانها یک تمایلی دارن برای ساده کردن و مطلق کردن و واضح دونستن مسائل، بیشتر از اون چیزی که واقعا هست.
البته خب منافع مادی و روانی هم دارن در این؛ و بنابراین این گرایش و رفتار آگاهانه و/یا ناآگاهانه، چیز آنچنان عجیبی هم نیست.
مثلا یک مخالف مذهب میدونه که اگر بگه یک مقدار کمی هم احتمال میده که خدایی و این حرفایی باشه، همون یک امتیاز دادن به دشمنه و حداقلش ادامهء کار رو برای خودش دشوارتر میکنه، چون سر همون ممکنه مذهبیون بل بگیرن و مغلطه و مباحث و توجیه هایی دیگری رو پیش بکشن که بحث رو پیچیده تر و دشوارتر میکنه.
ولی من باشم خیلی محتمل تره که درونیات خودم رو صادقانه بگم، حتی اگر برای خودم دردسر ایجاد کنه.
اگر کسی مثل بنده باشه که از نظر مادی و روانی کمترین وابستگی رو داشته باشه، میتونه بیشتر دقیق و منصف و صادق باشه.
مثلا در همون بحث کوتاه سر میزان پلیدی و تقصیر رهبران نازی یادت باشه من میگفتم که ترجیح میدم در این مورد قضاوت نکنم و نظر قاطعی ندارم چون بنظر من نمیشه از واقعیت وجودی دیگران اونم کسان و شرایطی که مستقیم ندیدیم و تجربه نکردیم اونم در یک تاریخی که اصلا اون زمان نبودیم و از طریق اسناد تاریخی که هرچی هم باشن باز اعتبار مطلق ندارن، قضاوت قاطعی داشت.
حالا شما میتونی منو سر این به طرفداری از نازی ها و یا ضدیهود بودن متهم کنی، ولی واقعیت این نیست. من هیچ طرفدار هیتلر و نازیسم و فاشیزم یا ضدیهود نیستم و برام معنا و اهمیتی هم نداره این نژادپرستی و ادعاها و تفکرهای مشابه دیگری که خیلی ها دارن و تبلیغ میکنن.
شاید من از همهء شما شکاک تر هستم!
شما به چیزهایی که به نفعتون باشه کمتر شک میکنید (یا حداقل اینطور وانمود میکنید)، و این بخاطر ضعف خودتونه.
بنظر من از هیچ چیزی در این دنیا نمیشه اونقدر مطمئن بود؛ و هیچ چیزی اونقدر ساده و واضح نیست.
و این یک واقعیته!
ادعای خردگرایی و آزاداندیشی رو کردن و اداش رو درآوردن و وانمود کردنش برای اکثر آدمها ممکنه، اما در عمل خیلی افراد اونقدری صادق و منصف و دقیق نیستن و منافع خودشون شخصی رو دنبال میکنن.
این یک مشکل/طبیعت انسانه و به مذهبی بودن و نبودن، خداباور یا ناخداباور بودن لزوما ربطی نداره.
هرچند به گمانم بنام خدا و مذهب بیشتر یاوه گفته میشه تا هرچیز دیگری. و خیلی ادعاهای مذهب برای بنده هم قابل باور نیست و مشکل دار و متناقض، غیرمنطقی و مسخره بنظر میاد. خب یک کسی مثل شما بر این اساس میگه مذهب کلا جفنگه و نمیتونه درست باشه، ولی یک کسی مثل من لزوما اینطور فکر نمیکنه و خیلی احتمالات دیگر رو بحساب میاره و میگه شاید فلان و شاید فلان و لزوما اینطور نیست. من مجبور نیستم همهء چیزهایی رو که به اسم خدا و دین بیان شدن باور/قبول کنم، ولی لزومی هم نداره که به این خاطر همش رو غیرقابل قبول/باور بدونم. بنظر من واقعیت پیچیده تر از این حرفهاست و لزوما اینقدر واضح نیست. ما باید واقعیت رو بپذیریم. نه اینکه با دیدن یکسری مشکلات، صورت مسئله رو به کلی پاک کنیم؛ این خودش در نهایت خطاها و مشکلات بیشتری ایجاد خواهد کرد.
البته خب منافع مادی و روانی هم دارن در این؛ و بنابراین این گرایش و رفتار آگاهانه و/یا ناآگاهانه، چیز آنچنان عجیبی هم نیست.
مثلا یک مخالف مذهب میدونه که اگر بگه یک مقدار کمی هم احتمال میده که خدایی و این حرفایی باشه، همون یک امتیاز دادن به دشمنه و حداقلش ادامهء کار رو برای خودش دشوارتر میکنه، چون سر همون ممکنه مذهبیون بل بگیرن و مغلطه و مباحث و توجیه هایی دیگری رو پیش بکشن که بحث رو پیچیده تر و دشوارتر میکنه.
ولی من باشم خیلی محتمل تره که درونیات خودم رو صادقانه بگم، حتی اگر برای خودم دردسر ایجاد کنه.
اگر کسی مثل بنده باشه که از نظر مادی و روانی کمترین وابستگی رو داشته باشه، میتونه بیشتر دقیق و منصف و صادق باشه.
مثلا در همون بحث کوتاه سر میزان پلیدی و تقصیر رهبران نازی یادت باشه من میگفتم که ترجیح میدم در این مورد قضاوت نکنم و نظر قاطعی ندارم چون بنظر من نمیشه از واقعیت وجودی دیگران اونم کسان و شرایطی که مستقیم ندیدیم و تجربه نکردیم اونم در یک تاریخی که اصلا اون زمان نبودیم و از طریق اسناد تاریخی که هرچی هم باشن باز اعتبار مطلق ندارن، قضاوت قاطعی داشت.
حالا شما میتونی منو سر این به طرفداری از نازی ها و یا ضدیهود بودن متهم کنی، ولی واقعیت این نیست. من هیچ طرفدار هیتلر و نازیسم و فاشیزم یا ضدیهود نیستم و برام معنا و اهمیتی هم نداره این نژادپرستی و ادعاها و تفکرهای مشابه دیگری که خیلی ها دارن و تبلیغ میکنن.
شاید من از همهء شما شکاک تر هستم!
شما به چیزهایی که به نفعتون باشه کمتر شک میکنید (یا حداقل اینطور وانمود میکنید)، و این بخاطر ضعف خودتونه.
بنظر من از هیچ چیزی در این دنیا نمیشه اونقدر مطمئن بود؛ و هیچ چیزی اونقدر ساده و واضح نیست.
و این یک واقعیته!
ادعای خردگرایی و آزاداندیشی رو کردن و اداش رو درآوردن و وانمود کردنش برای اکثر آدمها ممکنه، اما در عمل خیلی افراد اونقدری صادق و منصف و دقیق نیستن و منافع خودشون شخصی رو دنبال میکنن.
این یک مشکل/طبیعت انسانه و به مذهبی بودن و نبودن، خداباور یا ناخداباور بودن لزوما ربطی نداره.
هرچند به گمانم بنام خدا و مذهب بیشتر یاوه گفته میشه تا هرچیز دیگری. و خیلی ادعاهای مذهب برای بنده هم قابل باور نیست و مشکل دار و متناقض، غیرمنطقی و مسخره بنظر میاد. خب یک کسی مثل شما بر این اساس میگه مذهب کلا جفنگه و نمیتونه درست باشه، ولی یک کسی مثل من لزوما اینطور فکر نمیکنه و خیلی احتمالات دیگر رو بحساب میاره و میگه شاید فلان و شاید فلان و لزوما اینطور نیست. من مجبور نیستم همهء چیزهایی رو که به اسم خدا و دین بیان شدن باور/قبول کنم، ولی لزومی هم نداره که به این خاطر همش رو غیرقابل قبول/باور بدونم. بنظر من واقعیت پیچیده تر از این حرفهاست و لزوما اینقدر واضح نیست. ما باید واقعیت رو بپذیریم. نه اینکه با دیدن یکسری مشکلات، صورت مسئله رو به کلی پاک کنیم؛ این خودش در نهایت خطاها و مشکلات بیشتری ایجاد خواهد کرد.