08-01-2012, 03:39 AM
Reactor نوشته: فقط یک عامل بود که باعث شد شوروی کمونیست تبدیل به روسیه ی مافیایی شود و اون قدرت بالای نظامی و خصوصا بمب های هسته ای شوروی بود که به روسیه به ارث رسید. این مانع از این شد که غرب و آمریکا بتونن تاثیر کافی برای رشد دموکراسی رو روی روسیه بگذارند. همین قدرت اتمی هست که باعث شده دنیای متمدن نتونه روی کره ی شمالی پیزوری اثر بگذاره. مثال دیگری هم که میشه زد پاکستانه که به همین صورته.
با یک نگاه میشه فهمید که تمام رجال مدیریتی این کشورها در سیاست و اقتصاد و تجارت و فرهنگ همه از دم نظامی هستند یا بودند.
اما خوبی که ایران داره اینه که ارتش کشور ضعیفه و در کل خارج از معادلات کشوریه.
سپاه هم قدرت نظامی نداره و فقط تبلیغات میکنه و به موقعش صدای طبل توخالیش گوش همه ی مفت خورهایی که به قدرت نظامی سپاه ایمان!!!! داشتند رو کر میکنه.
*سپاه یک قدرت اقتصادیه و در نهایت اگر اعضاش تحت پیگیری قرار نگیرند میتونن بیان در یک بازار آزاد فعالیت کنند مثل بقیه سرمایه داران. بازار آزاد پر از سرمایه داران گردن کلفت بین المللی هست و قوانین شفاف و سفت و سخت و بازدارنده ی زیادی داره که نمیگذاره کسی مانور ایدئولوژیکی بده و هزینه هارو براش خیلی زیاد میکنه که بحثش جداست.
در کل بمب اتم قدرت بازدارنگی زیادی داره و همه رو میترسونه و هیچ کشوری ریسک نمیکنه که بخاطر حمایت از دموکراسی در یک کشور دیگر کشورش تهدید به حمله ی اتمی بشه!
نظام حاکم کشورمون هم بخاطر همین عامل بازدارندگی که بمب هسته ای داره و تقریبا حکومت حاکم رو بیمه میکنه به این صورتی که شاهدش هستیم و با توسل به هر دوز و دغل و کلکی سعی داره به بمب اتم دست پیدا کنه.
تا وقتی که ایران به تکنولوژی ساخت بمب هسته ای دست پیدا نکنه امید برای وجود آینده ای روشن برای این کشور زیاده!
کسی نمیدونه ما اگر توانایی ساخت بمب اتم رو داشتیم چه گَندی میشدیم! دیگر همین روزنه ی امید برای تغییر وضعیت به کمک غرب هم دیگر وجود نداشت.
تاریخ فروپاشی شوروی شباهت زیادی با ما دارد. آنها در یک دوره ای یک حرکتهایی کردند که به شدت و با کشتار توسط شوروی سرکوب شد. در دوره ای مخالفانی چون آندره ساخاروف وجود داشتند که بعدها تبعید شد ولی در دوره گورباچف دوباره آزاد شد شبیه همین کروبی و موسوی خودمان. ساخاروف هم آرمانهای کمونیستی اش را حفظ کرده بود ولی با شیوه اداره حکومت مشکل داشت... حرفهایش دیگر برای مردم کهنه و قدیمی بود. خلاصه گذشت تا دوره سست شدن ارکان حکومت، اعضا عالی رتبه کا گ ب و کمیته مرکزی شروع کردند به تغییر سیره و پیوستن به مردم و در کنارش کاپیتالیست شدند. مردم روسیه تا به خود بیایند متوجه شدند همه چیز دارد عوض می شود. چپ و راست شرکتها را تاسیس کردند و کارخانه ها و صنایع را همینها خریدند. (شبیه همین برادران سپاهی که وارد بیزنس شده اند و پول روی پول انبار می کنند و آماده اند تا ریششان را از ته بزنند و در کنار مردم باشند!) در این میان اعضا حزب از ویلا های دولتی به کاخهای شخصی تغییر مکان دادند و مردم همان نان سهمیه ای شان را از دست دادند و آن دوران قحطی و هرج و مرج و فروپاشی شوروی شروع شده بود.
بالاخره این دوره ها گذشت و بله اینها وارد بازار بین المللی شدند و غیره ولی واقعیت این است که در بازار بین المللی زیاد دموکراسی و آزادی مردمان مهم نیست. شما در روسیه به هر طریق پولت را به دست آوردی مهم نیست. همینکه بیایی سهام ما را بخری و سرمایه گذاری کنی روی سر ما جای داری.
هیچوقت روسیه تصرف نشد که کل ساختار دولت عوض شود و انتخابات آزاد برگذار شود. این دار و دسته پول و مافیای قدرت را در اختیار دارند و به هر قیمتی شده نمایشهای مورد پسند غرب به نام انتخابات برگزار می کنند و آنچه می خواهند از صندوق خارج می شود. الان هم از بزرگترین حامیان استبداد در دنیا هستند.
شاید در یک نگاه کلی دموکراسی و آزادی زیاد مهم نباشد. به خصوص برای مردمانی که نزدیک یک قرن زیر چکمه های شوروی بودند همینکه آزادی های اجتماعی داشته باشند کافی باشد اما این اصلا به آنچه برای همه مردم خوب است (آزادی و دموکراسی) نزدیک نیست.
سرنوشت ما آیا چیزی غیر از این خواهد بود؟ نمی دانم.