شوخی و خنده / humor در مغز -
Mehrbod - 03-11-2013
یکی از چیزهایی که کمتر به آن پرداختهاند ولی بسیار گیرا و شگفتانگیز میباشد شوخی (humor) و چگونگی کارکرد آن میباشد.
برای آغاز من ماتیکان Mathematics and Humor را فراباریدم که از دیدگاهی مزداهیکانه به چگونگیِ کارکردِ شوخی میپردازد و میتواند آغازتیلِ خوبی برای آنچه در نگر دارم باشد:
پ.ن.
جستار پیوند نزدیکی با این یکی دارد: کارکرد دشنام
شوخی و خنده / humor در مغز -
Mehrbod - 03-11-2013
پرسشهایی که هنگام بررسی شوخی/خنده در آدمی پیش میایند:
هنگامِ خندیدن به یک جوک دقیقا چه فرایندی در خود مغز رخمیدهد؟
آیا اگر ما روباتهایی هوشمند و هومنواره بسازیم, توانایی خندیدن و شوخیدن را خواهند داشت؟
چه اندازه از خوشیِ برامده از شوخی از کنار-هنودها (side-effects) برمیخزید و چه اندازهیِ آن از کارکردِ سرراست شوخی در رابطههایِ همبودین (اجتماعی)؟
این را میتوان در پیوند تنگاتنگی با پندارههایِ همسان مانند "خوشی بردن از موسیقی"
دید که همگی در پایهایترین تراز خود به فرایندهای فیزیکی در خود مغز لینک میشوند.
شوخی و خنده / humor در مغز -
Ouroboros - 03-11-2013
درود مهربد جان، من آنقدر که میدانم در گفتگو شرکت میکنم، ببخشید اگر با هدف شما از راهاندازی جستار هماهنگی ندارد.
جهت توضیح چرایی و چگونگی خنده هیچ تئوری دانشیک جایپا محکمی وجود ندارد، اما چندین تز گوناگون و بسیار جالب هست که من میکوشم آنها را مختصرا معرفی بکنم تا بتوانیم یک مرحله جستار را به پیش ببریم. نخستین و مهمترین پرسشی که در اینباره به ذهن میرسد اینست که «چه چیز خندهدار را خندهدار میکند». یکی از تزهایی که برای توضیح این مسئله مطرح شده سیستم پاداشدهی ذهنی به پدیدهی ناسازگار با چینش همیشگی/پیشبینیپذیر چیزها در مغز است.
یکی از دلایلی که برای این مطرح شده دوپامینیست که بر اثر آدرنالین ناشی از «غافلگیری» آزاد میشود و احساس خوشی/آسودگی به همراه میآورد. برای مثال وقتی کسی شما را «پخ» میکند و از پشت یک دیوار بیرون میپرد، مغز بدوی شما آدرنالین ترشح کرده و او را مهاجمی تشخیص میدهد که قصد آسیب رساندن به شما را دارد، اما وقتی میفهمید که در واقع چنین نیست و دوستتان است که قصد شوخی داشته، احساس خوشی و آسودگی بهتان دست میدهد. با این درک ناسازگاری و نوعی غافلگیری ذهنی، بدلیل تکرار مکانیزیمی یکسان مایهی خندهداری میشود، این توضیح به درک طنز شوکآمیز کمک میکند، اینکه چرا ما طنز هنجارشکن و توهینآمیز را که توام با غافلگیری باشد خندهدار مییابیم. یک واکنش نیمهخودکار به محرکی که شما را سورپرایز کرده، یا به عنوان پاداش به توانایی تشخیص خطر، یا در مقام روشی برای کنترل/کاهش اضطراب و دادن امکانِ برسی توام با آرامش موقعیت و راهکاریابی. (
منبع)
تز دیگری که هست بازشناسی طنز در قالب عنصری موثر در اعمال سلطه بر دیگران طی پروسهای زبانی و ارتقای شاخص «آلفا»بودگی شخص است، این به شناخت انواع وابسته به «تمسخز» طنز کمک شایانی میکند. زمانی که ما کسی/چیزی را تمسخر میکنیم، نسبت به آن احساس برتری عینی پیدا میکنیم، و این احتمالا در انتخاب جنسی نقش مستقیمی داشته(یکی از دلایلی که بیشتر زنان آدم «بامزهی عوضی» که با دست انداختن دیگران-و نه خودش-مایهی خنده میشود را سکسی میدانند؟)، چنانکه با ارزشمندتر شدن «گفتگو» در جامعهی انسانی، و ارتقای جایگاه زبان به یکی از اصلیترین راههای حل اختلاف و پاسخ به نیازها، راه تثبیت برتری نیز از ویژگیهای جسمانی تا اندازهی زیادی به برخورداری از ویژگیهای کلامی دگرگون شده. من با تمسخر دیگران، آنها را به نحوی دوستانهتر از «کشتی گرفتن» تحقیر و خود را در مقام بالاتری قرار میدهم. برای مثال کسی که زمین میخورد و تعادل خود را از دست میدهد از آنجا مضحک است که ما را بیآنکه کار خاصی انجام بدهیم در مقام بالاتری نسبت به خودش قرار میدهد. به عبارت ساده، خنده روشیست برای بخشیدن قدرت از گروهی/فردی به قمیت اخذ آن از گروهی/فردی دیگر طی پروسهای کلامی.
یکی دیگر از تزهای مطرح شده، شناخت طنز در مقام نوعی کاتارسیس روانیست. طبق این درک طنز برای برونفکنی عواطفی شدید که باهم در تضاد قرار میگیرند رخ میدهد و شخص موقعیاتی را که توانایی آنالیز آنی آنها را ندارد با خندیدن سادهسازی میکند. این درک برآمده از روانکاوی و تئوریهای فرویدیست، من طبق معمول از آن سردرنمیآورم. به نظر میرسد این درک خنده را رفلکسی مطلقا جسمی میداند به تعلیق در حالت ساکن و از پیش موجود نظم عقلانی چیزها.
یکی از بحثهای نغز دربارهی خنده اینست که گویا واکنشیست شدیدا وابسته به وضعیتهای اجتماعی، چنانکه احتمال خندیدن شما در جمع بسیار بیشتر از همان در تنهاییست(اگر تجربهی تماشا کردن یک کمدی در تنهایی و در جمع را داشته باشید شاید با این موضوع روبرو شده باشید). خندهی دیگران میتواند محرک خندهی شما هم باشد(
منبع).
افزون بر اینها، جالب است بدانید که انسان تنها جانداری نیست که خنده را تجربه میکند، و دیگر نخستیها نیز واکنشی مشابه به محرکهای «خندهدار» نشان میدهند، در جستجویی کوتاه به نتایجی بسیار جالب برخوردم:
نقل قول:Acoustic outcomes revealed both important similarities and differences among the five species. Furthermore, phylogenetic trees reconstructed from the acoustic data matched the well-established trees based on comparative genetics. Taken together, the results provide strong evidence that tickling-induced laughter is homologous in great apes and humans and support the more general postulation of phylogenetic continuity from nonhuman displays to human emotional expressions. Findings also show that distinctively human laughter characteristics such as predominantly regular, stable voicing and consistently egressive airflow are nonetheless traceable to characteristics of shared ancestors with great apes.
بخشی از این تحقیق
نقل قول:
chimpanzees produce laugh-elicited laughter that is distinct in form and occurrence from their spontaneous laughter. These findings provide the first empirical evidence that nonhuman primates have the ability to replicate the expressions of others by producing expressions that differ in their underlying emotions and social implications. The data further showed that the laugh-elicited laugh responses of the subjects were closely linked to play maintenance, suggesting that chimpanzees might gain important cooperative and communicative advantages by responding with laughter to the laughter of their social partners. Notably, some chimpanzee groups of this study responded more with laughter than others, an outcome that provides empirical support of a socialization of expressions in great apes similar to that of humans.
منبع
نقل قول: laughter in ancestral African apes became a more prevalent and effective acoustic signal and the predominant vocalization of play, squeaks assumed this role in orangutans. We further suggest that after the separation of the hominins from their common ancestor with chimpanzees and bonobos, laughter underwent even greater change, expanding beyond its origins in tickling and play contexts to become a ubiquitous, acoustically distinctive signalling tool occurring in almost every conceivable form of human social communication.
منبع