دین ستیزی یا نقد دین؟ -
Kaveh - 09-18-2012
چند سال پیش بحثی با دوستی داشتم بر سر نادرست بودن دین ستیزی:
استدلال او این بود که ریشه همه مشکلات بشری از دین است پس باید با آن مبارزه و آن
را از ذهن مردمان پاک و با هر نوع دیدگاه دینی برخورد کرد. توجه او به خصوص روی اسلام بود.
می گفت دین اسلام به هزار یک دلیل که در کتابهای تاریخی و قرآن است دینی خطرناک است و باید با آن مبارزه کرد.
من با او مخالف بودم و هنوز هم هستم. استدلال من این بود که مبارزه و
حمله جز ایجاد حالت دفاعی و مقابله و گارد گرفتن اثری ندارد و بلکه موجب
نشنیدن انتقادات به جا و افزایش دگم اندیشی می شود. به نظر من بسیاری از
دیدگاههای بدوی و تاریخی اسلام در طول زمانه بهبود یافته و مقایسه اسلام امروز
مردمان بر مبنای نوشته های تاریخی اسلامی نمی توان مقایسه درستی باشد.
جز گروه اندک از افراطیون همچون طالبان اکثریت مسلمین دین ملایمی دارند که
ایده آل نیست ولی شباهتی هم با دین ورزی عهد رسول ندارد.
به نظر من به جای مبارزه و برخورد و حمله باید راه انتقاد را در پیش گرفت.
به این معنی که اشکالات و نارسایی های دین که به درست یا نادرست
در آن وجود دارد را نقد کرد و این اشکالات را درست کرد.
گرچه همین نوع انتقاد و اصلاح هم از چشم مدعیان دین فرقی با مبارزه (محارب؟) با دین
ندارد و هر دو این گروه را به یک چشم می نگرند با این تفاوت که در گروه منتقدان عده ای از
دینداران نیز هستند که به دنبال کیمیای روشنفکری دینی هستند.
اما آیا مبارزه فایده ای هم دارد؟
به نظر من به ازاء هر از دین برگشته ای که در اثر این نوع برخورد به وجود آید در گروه دینداران یک افراطی دینی به وجود می آید.
در حالیکه در راه انتقاد آدمها به هم نزدیکتر می شوند و شاید در آینده امکان گفتمان بیشتر و فهمیدن حرف هم بیشتر شود تا وضع دیگر.
آیا این راه بهتر نیست که به جای افراط و مبارزه با کلیت دین با اجزاء نادرستش مبارزه کرد. با دیدگاههای افراطی و عقب افتاده و خرافی دینی
مبارزه کرد. و در نهایت با جدایی (و آزادی) آن از بند سیاست؟
دین ستیزی یا نقد دین؟ -
Russell - 09-18-2012
خوب کاوه جان،مشخصه که ما فکر نمیکنیم که دین ریشه تمام مشکلات بشر هست،ولی (مخصوصا در ایران و زمان ما) بخش بزرگی از تمام مشکلات بشر هست.اساسا هیچ بدبختی هر چقدر هم که قوی باشه همه مشکلات بشر نمیتواند باشد که با رفع آن (مثلا طاعون) دیگر مشکلی نباشد.چیزی که مسلم است از تغییر در سیاست و دموکراسی بگیریم تا اخلاق جنسی و حقوق زنان تا سیاست خارجی و رفتن به دستشویی و خوردن غذا و... ما هرجا بخواهیم تغییری دهیم با جناب اسلام مواجه هستیم.
دین هم چیزیست که ذر گذشته هم بنظر من چیز چندان مفیدی نبوده،در قرن 21 که اصلا نیست و مشکلاتی که درست میکند بمراتب از محاسن نادیده و ادعاییش بیشتر است.حالا از شعور مخاطب و نادرستی این مهملات حق دانستن حقیقت اگر بگذریم.
نکته دیگه ماهیت دین هست.دین خودش همراه با تابو تقدس و بقولی Sacredness است.شما در مقابل تقدس راه محترمانه ای در پیش ندارید،شما همین که خلاف تقدس سخن بگویید واکنش تند دریافت میکنید و باید هم بکنید.با پدیده دیگر جور دیگر حالا میشود رفتار کرد.از همه مهمتر تمسخر (مانند طرح موفق امام نقی) از معدود راه های پر قدرت عبور از تقدس است.بقول نیچه به چیزی که یکبار خندیدی شما نمیتوانی بهمان چشم قبل نگاه کنی.
و نکته آخر منشا این تغییرات است،دین اسلام را مانند مسیحیت بحال خود بگذاریم 2000 سال دیگر هم بهمین شکل میماند،منشا تغییر همین روشنگری و مدرنیته است که برخی مسلمانان سعی میکنند قرآن را جور دیگر بخوانند و مثلا کتک زدن زن بشود نوازش و سازش با همنجسگرایی را بشود در قرآن یافت و اینها.
اینها بنظر من عوارض هستند،یعنی نیروی تغییر و آزادیخواهی خارجی نباشد اینها هم نیستند.اینها برای دارندگان خودشان خوب هستند به این معنی که رفتارشان را انسانی تر میتواند بکند ولی در واقع یکنوع واکنش دفاعی دربرابر کل دینشان است که خیلی هدفش حفظ دین است نه آزادی و حقوق انسانها.اینها بخود دینداران مربوط است و ما با تکرار آن کمکی بخودمان نمیکنیم چرا که همین دینداران در جای دیگر در مقابل ما هستند و ما که در یک مساله با آنها موافقیم مثلا در کتک نزدن زن در نکته دیگر مثلا حق همجنسگرایان با آنها مخالفیم،حالا یا باید دربرابر کشتن همنجنگرایان سکوت کنیم تا مسلمین ناراحت نشوند یا باید در را در مخالفت با آنها و دفاع از همجنسگرایان باز بگذاریم.
خلاصه اینکه از مارتین لوتر لینگ بگیریم تا گاندی و لینکلن و پدران آمریکا همه افرادی با ایده های افراطی (نسبت به نرم موجود) بوده اند.بقول اسماعیل نوری علا جهان سیاست مانند بازار است ما قیمت خود را میگوییم طرف دیگر قیمیت خودش را در نهایت این وسط یک توافقی شکل میگیرد.ما هم باید از طرف خودمان چانه بزنیم،سکولارهای ایران هم باید یک تشکل برای خودشان داشته باشند برای خودشان چانه بزنند حالا گاهی ممکن است در کنار دینداران قرار بگیرند گاهی مخالف آنها.اگر ما حرف خودمان را نتوانیم بزنیم و برویم در اردوگاه دینداران مطمئن باشید زمان رسیدن بحث به همنجسگرایی یا باید ما هم یک سنگ برداریم آنها را بکشیم یا نگاه کنیم و سکوت کنیم.هیچ کدام از دینداران هم اگر در عقاید دینیش اینکار را مجاز ببیند به کمک ما نخواهد آمد.
دین ستیزی یا نقد دین؟ -
Mehrbod - 09-18-2012
برای دین اگر براستی برخی نیاز به معنویات و این چیزها دارند، دستکم یک دین بهتر جا بیاندازیم خودش بدرویکردی نیست.
من زرتشتیگری یا همچین دینی را میپسندم.
این دسته از دینها سیاسی نیستند و تنها در همان دامنه شخصی میمانند.
دین ستیزی یا نقد دین؟ -
Kaveh - 09-18-2012
Russell نوشته: نکته دیگه ماهیت دین هست.دین خودش همراه با تابو تقدس و بقولی Sacredness است.شما در مقابل تقدس راه محترمانه ای در پیش ندارید،شما همین که خلاف تقدس سخن بگویید واکنش تند دریافت میکنید و باید هم بکنید.با پدیده دیگر جور دیگر حالا میشود رفتار کرد.از همه مهمتر تمسخر (مانند طرح موفق امام نقی) از معدود راه های پر قدرت عبور از تقدس است.بقول نیچه به چیزی که یکبار خندیدی شما نمیتوانی بهمان چشم قبل نگاه کنی.
در مورد اسلام این مورد بیشتر مانع است. چرا که برخلاف ادیان دیگر در اسلام قرآن سخن مستقیم خود خدا دانسته شده. در این باب به نظر من توجه کردن به نظرات امثال دکتر سروش می تواند مفید باشد. سروش وحی را به معنی جاری شدن کلمه به کلمه قرآن از سوی خدا را زیر سئوال برده و آن را وابسته به خرد و علمی که خالق در وجود پیامبر اسلام قرار داده می داند. لذا قرآن را سخن محمد دانسته و بنابراین آن را وابسته به تغیرات زمانه می کند. به این معنی که آنچه آنروز قانون شرع بوده مربوط به آن زمان بوده و ما امروزه باید قوانین را بر اساس عقل و خرد خودمان (که از دیدگاه الهی مخلوق خداست) تعیین کنیم. بسیار شبیه حرفهای کسوری در باب بهدینی. به نظر من مسلمین اگر کمی درجه تولرانس خود را پایین آورده و مسایل را از این دیدگاه ببینند متوجه می شوند که تنها راه بقا برای قرن نو این دیدگاههاست. به خصوص در نزد شیعه چنین راه برون رفتی وجود دارد.
دین ستیزی یا نقد دین؟ -
Kaveh - 09-18-2012
Mehrbod نوشته: برای دین اگر براستی برخی نیاز به معنویات و این چیزها دارند، دستکم یک دین بهتر جا بیاندازیم خودش بدرویکردی نیست.
من زرتشتیگری یا همچین دینی را میپسندم.
این دسته از دینها سیاسی نیستند و تنها در همان دامنه شخصی میمانند.
به نظر من برای توده ای که کمبود دینی داشته باشد دین پسندیده ای است.
ولی گاه احساس می کنم خود زرتشتیان دیدگاهی منفی نسبت به ایرانیان غیر زرتشتی دارند.
به دید خائن می نگرند و تمایلی به ورود دیگران به دین خود نشان نداده اند.
دین ستیزی یا نقد دین؟ -
Mehrbod - 09-18-2012
Kaveh نوشته: در مورد اسلام این مورد بیشتر مانع است. چرا که برخلاف ادیان دیگر در اسلام قرآن سخن مستقیم خود خدا دانسته شده. در این باب به نظر من توجه کردن به نظرات امثال دکتر سروش می تواند مفید باشد. سروش وحی را به معنی جاری شدن کلمه به کلمه قرآن از سوی خدا را زیر سئوال برده و آن را وابسته به خرد و علمی که خالق در وجود پیامبر اسلام قرار داده می داند. لذا قرآن را سخن محمد دانسته و بنابراین آن را وابسته به تغیرات زمانه می کند. به این معنی که آنچه آنروز قانون شرع بوده مربوط به آن زمان بوده و ما امروزه باید قوانین را بر اساس عقل و خرد خودمان (که از دیدگاه الهی مخلوق خداست) تعیین کنیم. بسیار شبیه حرفهای کسوری در باب بهدینی. به نظر من مسلمین اگر کمی درجه تولرانس خود را پایین آورده و مسایل را از این دیدگاه ببینند متوجه می شوند که تنها راه بقا برای قرن نو این دیدگاههاست. به خصوص در نزد شیعه چنین راه برون رفتی وجود دارد.
کاوه جان چنین کاری را ما در برنامهریزی hacking میگوییم. یک نرمافزار کهنه و بدردنخور را
میخواهید بروزرسانی کنید، یک بخشی از کُدها را با تیکهدوزی hack میکنید و کارتان را راه میاندازید.
ولی هر برنامهریز زبردستی میداند که این هکها تنها برای یک بازه زمانی بسیار کوتاه کار کرده و دیر یا زود از هم خواهند پاشید.
دینی مانند اسلام که از زیر و رو تا ژرفای آن فاسد و تباه و پادبشری است با این چیزها و ترفندهای شیعه و .. درست نمیشود.
رویکرد درست - از دید برنامهریزی - جایگزینی آن با یک نرمافزار بروز شده مانند آتئیسم و خردگرایی است. ولی اگر توانایی فراهمیدن چنین چیزی
نبود، میتوان با یک نرمافزار کهنه ولی بهتر هم کار کرد. در اینجا میشود یک دین دیگر که کمتر آسیبرسان باشد و اگر شد سودی هم برساند.
دین ستیزی یا نقد دین؟ -
Russell - 09-18-2012
Kaveh نوشته: در مورد اسلام این مورد بیشتر مانع است. چرا که برخلاف ادیان دیگر در اسلام قرآن سخن مستقیم خود خدا دانسته شده. در این باب به نظر من توجه کردن به نظرات امثال دکتر سروش می تواند مفید باشد. سروش وحی را به معنی جاری شدن کلمه به کلمه قرآن از سوی خدا را زیر سئوال برده و آن را وابسته به خرد و علمی که خالق در وجود پیامبر اسلام قرار داده می داند. لذا قرآن را سخن محمد دانسته و بنابراین آن را وابسته به تغیرات زمانه می کند. به این معنی که آنچه آنروز قانون شرع بوده مربوط به آن زمان بوده و ما امروزه باید قوانین را بر اساس عقل و خرد خودمان (که از دیدگاه الهی مخلوق خداست) تعیین کنیم. بسیار شبیه حرفهای کسوری در باب بهدینی. به نظر من مسلمین اگر کمی درجه تولرانس خود را پایین آورده و مسایل را از این دیدگاه ببینند متوجه می شوند که تنها راه بقا برای قرن نو این دیدگاههاست. به خصوص در نزد شیعه چنین راه برون رفتی وجود دارد.
کاوه جان من به این نتیجه رسیده ام که خیلی فرقی ندارد،این سخنان جناب سروش هم حقیقتش این است با اینکه حالا ممکن است فیلسوف خوب و مسلطی باشد یا تلاش کرده باشد در مبارزه با رژیم بر فرض و... مهمل خالص است.اساسا کتاب عهد عتیق را هم نگاه کنیم پر است از تجاوز و نسلکشی و مزخرفات و... .
این بقول خودمان ماستمالی و بهخوانی است،رسما یعنی خود انسانها خودشان را گول میزنند،پدیده ای کاملا گسترده است این خودفریبی.اگر کشش مناسب باشد و مرجعیت دین هم کاهش یابد و مردم مزایای همزیستی را در عمل ببینند عوض شدن اینها کاری ندارد،مهم نیست اصلا در قرآن چه نوشته،وقتی میشود گفت کتک زدن یعنی نوازش کردن باقی مطالب را هم میشود طور دیگری خواند اینها دیگر کارهای ارزشمند و مفید عزیزان الهیدان است در زمان فراغت از شمردن تعداد فرشتگان.مهم اینست که آن بساط رگ گردن و تقدس خارج شود یا محدود شود و همزیستی و حقوق بشر و ارتباط و تجارت با دنیا جایگزین شود.نیازی به نگرانی ما درباره گفته های پیشین اصلا نیست چراکه در بند منطق و حقیقت نبوده اند هیچگاه.
ما هم میتوانیم تنها تلنگری بزنیم به دوستان و حقایق امور را جلوی چشمشان بیاوریم،حالا فرد با فرد ممکن است فرق کند و جایی سخن صریح بهتر باشد گاهی اندکی ملایمتر ولی برخورد با تقدس و توهین آمیز دیدن سخن شما و خود فریبی طرف اجتناب نپذیر است حتی اگر بروی ما هم نیاورند و انسانهای ملایم و خنده رویی هم باشند.
دین ستیزی یا نقد دین؟ -
Kaveh - 09-18-2012
Mehrbod نوشته: کاوه جان چنین کاری را ما در برنامهریزی hacking میگوییم. یک نرمافزار کهنه و بدردنخور را
میخواهید بروزرسانی کنید، یک بخشی از کُدها را با تیکهدوزی hack میکنید و کارتان را راه میاندازید.
ولی هر برنامهریز زبردستی میداند که این هکها تنها برای یک بازه زمانی بسیار کوتاه کار کرده و دیر یا زود از هم خواهند پاشید.
دینی مانند اسلام که از زیر و رو تا ژرفای آن فاسد و تباه و پادبشری است با این چیزها و ترفندهای شیعه و .. درست نمیشود.
رویکرد درست - از دید برنامهریزی - جایگزینی آن با یک نرمافزار بروز شده مانند آتئیسم و خردگرایی است. ولی اگر توانایی فراهمیدن چنین چیزی
نبود، میتوان با یک نرمافزار کهنه ولی بهتر هم کار کرد. در اینجا میشود یک دین دیگر که کمتر آسیبرسان باشد و اگر شد سودی هم برساند.
دیدگاه جالبی است اما به نظر من عملی نیست. حداقل در زمان کوتاه. دقت کنید که تنها (یا مهمترین) علت رویگردانی از دین در ایران رویگرد دینی حاکمان است. در
برابر در جوامع اسلامی دیگر که حکومت دینی نیست چنین رویکردی وجود ندارد و به دین به عنوان یکی از اجزاء بدیهی و حیاتی زندگی نگریسته می شود.
به نظر من این نشان می دهد که هنوز تعارض آنچنانی میان مسلمان بودن و به روز بودن نیست. در نهایت هم در نبود چنین سوء استفاده ای از دین در ایران
به نظر نمی رسد این رویگردانی از دین تداوم داشته باشد.
در این شرایط و با قبول محدودیت زمانی است که من به شخصه انتقاد و اصلاح دینی را می پسندم چرا که راه حل مشکلات امروزه ما را در خود دارد.
در حالیکه به نظر نمی رسد تغییر دین و یا رویگردانی از دین عده ای تاثیر کلی بر سرنوشت یا رفاه جامعه داشته باشد و چه بسا تعارضها و اختلافها را
بیشتر کند و راه را بر ادامه گفتمان سازنده درونی اجزاء جامعه مسدود کند.
دین ستیزی یا نقد دین؟ -
Mehrbod - 09-18-2012
Kaveh نوشته: به نظر من برای توده ای که کمبود دینی داشته باشد دین پسندیده ای است.
ولی گاه احساس می کنم خود زرتشتیان دیدگاهی منفی نسبت به ایرانیان غیر زرتشتی دارند.
به دید خائن می نگرند و تمایلی به ورود دیگران به دین خود نشان نداده اند.
من هم موافقم، زرتشتیان در ایران سرکوب شدهاند و دید + ای به مسلمانها ندارند.
شوربختانه آدمهای خموش و آرومی هم هستند و کاری به سیاست ندارند و در این بازیها زیاد نمیبینیمشان.
از سویی خوشبختانه دین زرتشتیگری به خردگرایی بسیار نزدیک است و یاوهگویی یا ندارد یا کم است من ندیدهام.
بهترین ویژگی آن هم درون نشدن به دامنه سیاست به خودی خود است، اگر نه
مُغان یا
آخوندهای زرتشتی هم داشتیم که در سیاست دستدرازی میکردهاند و بیشتر بدنامی زرتشتیگری به همانها برمیگردد.
قانونهای نابخردانه دست و پا بریدن و سنگسار و اینها را هم ندارد و تنها همان آروین
روانی یا تجربه روحی خوبی فراهم کرده و نیاز دینداران را بخوبی برآورده میکند.
در اینجا اندکی به نقد زرتشتیگری پرداخته بودیم:
http://www.daftarche.com/%D8%AF%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-11/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA-%D9%88-%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D9%86-334/
دین دیگر هم مسیحیت است، با این یکی به غرب هم نزدیک میشویم، ولی این یکی هم در سیاست زیاد پا کرده و در همسنجی با زرتشتیگری کاندیدای خوبی نیست.
دگرگزینه یا آلترناتیو دیگری هم که بدید من دارد باز میشود سود بردن از همین فرایند رسیدن به جاودانگی مادی و دانشیک است:
http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-2/%D9%85%D8%B1%DA%AF-630/#post14899
در این جُستار هم گفته بودیم که اگر نگوییم مهندترین، یکی از مهندترین فرنودهای دینداری این ترس از مرگ و نیستی است:
http://www.daftarche.com/%D8%AF%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8C-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-11/%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%81%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%AA-540/#post12851
ما میتوانیم از این هم در جایگاه ابزاری سودمند بهره برده و با بازگشت دادن انگیزه «ترس از مرگ» این دو دستاورد را داشته باشیم:
این یکی روی زادمان نو و نسل جدید از همه بهتر کار میکند و این دسته میتوانند با داشتن دورنمایی از جاودانگی، انگیزه ترس از مرگ را به انجام کارهای +
ای بازگردانده و بدنبال دانش و خرد بروند، خرد چرا که با بدست آوردن جاودانگی اگر خردی نباشد ماندگاریای هم نبوده و جنگ و تباهی همه چیز را میویراند.