زندگی مشترک -
iranbanoo - 10-04-2013
یکی از استدلال هایی که برای تعریف نقش زن و مرد در خانواده وجود دارد این است که زن به عنوان عامل تکقیر نسل بشر وظیفه ی سنگینی به دوش دارد و محدود شدن زن در خانه به معنای انفعال او نیست.
اما در این صورت جامعه خود را از نیروی نیمی از جمعیت خود محروم ساخته!
و از طرفی تمامی بار مسائل به دوشمردان خواهد بود...
وبسیاری از عواقب درست وغلط دیگر...
سوال من این است.
زندگی 50-50 ی که از آن دم زده میشود چه طور میتواند عملی و کارساز باشد؟
زندگی مشترک -
Anarchy - 10-04-2013
ما که دم از 50-50 نزدیم ایران بانوی عزیز
!!
زندگی مشترک -
iranbanoo - 10-04-2013
Anarchy نوشته: ما که دم از 50-50 نزدیم ایران بانوی عزیز !!
پس چند تا؟
زندگی مشترک -
sonixax - 10-04-2013
iranbanoo نوشته: یکی از استدلال هایی که برای تعریف نقش زن و مرد در خانواده وجود دارد این است که زن به عنوان عامل تکقیر نسل بشر وظیفه ی سنگینی به دوش دارد و محدود شدن زن در خانه به معنای انفعال او نیست.
اما در این صورت جامعه خود را از نیروی نیمی از جمعیت خود محروم ساخته!
و از طرفی تمامی بار مسائل به دوشمردان خواهد بود...
وبسیاری از عواقب درست وغلط دیگر...
خوب کودکستان و پرستار بچه را برای همین ساخته اند دیگر !
دیگر در دوران پارینه سنگی نیستیم که زن بشیند در خانه و بچه بزرگ کند ! به عکس به مانند مرد وظیفه دارد برود بیرون کار کند و هزینه های زندگی مشترک را تامین کند . (البته آنهایی که مدام دم از برابری میزنند اینجاها که میرسه به روغن سوزی میوفتند !)
زندگی مشترک -
iranbanoo - 10-04-2013
sonixax نوشته: خوب کودکستان و پرستار بچه را برای همین ساخته اند دیگر !
دیگر در دوران پارینه سنگی نیستیم که زن بشیند در خانه و بچه بزرگ کند ! به عکس به مانند مرد وظیفه دارد برود بیرون کار کند و هزینه های زندگی مشترک را تامین کند . (البته آنهایی که مدام دم از برابری میزنند اینجاها که میرسه به روغن سوزی میوفتند !)
هر چند چنین راه حل هایی بتواند به مسئله کمک کند اما کماکان زن نقش مادریش چیزی متفاوت تر از نقش پدریئیست که مرد به عهده دارد.
زن شاغل مدرن با کمک پرستار و کودکستان باز یک مادر است و این نقش از او سلب نخواهد شد.
ضمن اینکه چه امیدی به آن فرزندیست که به دست انواع و اقسام پرستا رو معلم و مربی بزرگ شده است؟
کسی که وقت بچه بزرگ کردن ندارد همان بهتر که بچه دار نشود.
آنهایی که دم از برابری میزنند و ادعا میکنند که زنان باید در مخارج خانه عهده دار مسئولیت شوند چه قدر برای نفش پدری خود در خانه قبول مسئو لیت میکنند؟
زندگی مشترک -
sara - 10-04-2013
نقش زن در منزل با توانایی و ظرافت زن در انجام برخی کارها هماهنگ شده ولی به این معنا نیست که حیطه ی مشخص شده
برای زن شامل کارهای شخصی دیگران نیز بشود و بار تمام کارهای منزل تنها و تنها به دوش زن باشد .
اگر زنی در بیرون از منزل مشغول به کار است و در درآمد زایی خانواده نقشی دارد ، پس مرد نیز می تواند در منزل عهده دار نقشی باشد .
هماهنگی و همسویی با این نقش ها و تغییرات میتواند منجر به رضایت طرفین شود .
زندگی مشترک -
sonixax - 10-04-2013
iranbanoo نوشته: هر چند چنین راه حل هایی بتواند به مسئله کمک کند اما کماکان زن نقش مادریش چیزی متفاوت تر از نقش پدریئیست که مرد به عهده دارد.
زن شاغل مدرن با کمک پرستار و کودکستان باز یک مادر است و این نقش از او سلب نخواهد شد.
ضمن اینکه چه امیدی به آن فرزندیست که به دست انواع و اقسام پرستا رو معلم و مربی بزرگ شده است؟
کسی که وقت بچه بزرگ کردن ندارد همان بهتر که بچه دار نشود.
آنهایی که دم از برابری میزنند و ادعا میکنند که زنان باید در مخارج خانه عهده دار مسئولیت شوند چه قدر برای نفش پدری خود در خانه قبول مسئو لیت میکنند؟
اغلب پدران دم از برابری همه جانبه نمیزنند ! بلکه فمینیستها و زنها هستند که با مظلوم نمایی چنین وانمود میکنند . برابری هم بخور و بخواب مفت نیست !
پس
1 - یا زن مینشیند در خانه و کارهای خانه را انجام میدهد و مرد هم میرود بیرون زیر برف و بارون و سرما و خطر جانی و ... هزینه های زنِ و بچه داخلِ خانه را تامین میکند .
2 - یا هر دو کار میکنند و با کمک هم هزینه های خانه را جور میکنند بچه را هم میسپارند به دست کودکستان و روانشناسان کودک و ...
3 - یا یک روز مرد میماند خانه خانه داری میکند زن میرود کار میکند ، یک روز دیگر زن میماند مرد میرود .
زندگی مشترک -
Mehrbod - 10-05-2013
gts
iranbanoo نوشته: یکی از استدلال هایی که برای تعریف نقش زن و مرد در خانواده وجود دارد این است که زن به عنوان عامل تکقیر نسل بشر وظیفه ی سنگینی به دوش دارد و محدود شدن زن در خانه به معنای انفعال او نیست.
اما در این صورت جامعه خود را از نیروی نیمی از جمعیت خود محروم ساخته!
و از طرفی تمامی بار مسائل به دوشمردان خواهد بود...
وبسیاری از عواقب درست وغلط دیگر...
سوال من این است.
زندگی 50-50 ی که از آن دم زده میشود چه طور میتواند عملی و کارساز باشد؟
تا چه اندازه ژرف میخواهید این را بررسی کنید؟
تا آنجاییکه میتوان گفت, پایهیِ همهیِ پیوندها و دوستیها چیزی است به نام سود
هنباز[sup][aname=rpa6ab1][[/aname][anchor=pa6ab1]1][/anchor][/sup] (مشترک), یعنی هر
کس تنها تا زمانی با دیگران همکاری و همیاری میکند که از آن پیوند, میخواهد دوستی باشد یا همسری سود ببرد.
پس زمانیکه میگوییم ٥٠-٥٠ یعنی میخواهیم پیوندی داشته باشیم که هر دو سو کمابیش یک اندازه از آن بهره برده باشند. چنین چیزی میدانیم "در کُنش" شدنی نیست, در کنش
خواه ناخواه همیشه یکسو سود بیشتری میبرد. نکته این است که 'چه اندازه' سود بیشتری میبرد؟
این را در روانشناسی «
نگرهیِ[sup][aname=rpa27cc][[/aname][anchor=pa27cc]2][/anchor][/sup]
گهولش[sup][aname=rpa84a1][[/aname][anchor=pa84a1]3][/anchor][/sup]
همبودین[sup][aname=rpa576b][[/aname][anchor=pa576b]4][/anchor][/sup]» مینامند:
Social exchange theory - WiKi
اکنون با بازگشت به
پرسمان[sup][aname=rpadab2][[/aname][anchor=padab2]5][/anchor][/sup] همسری و زن و شوهر, باید دید که سود هر کدام در چه چیزی است و در کجاها
این سود همسو است و کجاها ناهمسو و چگونه این مایهیِ پیدایش ستیز یا آشتی میان این دو (و دیرتر بیشتر از دو تن میشود).
در کنار آن, باید نگریست که ما نمیتوانید هزینهیِ یک چیز را بسادگی با هزینهیِ یکچیز دیگر
همسنجیم[sup][aname=rpa08b9][[/aname][anchor=pa08b9]6][/anchor][/sup]. نمونهوار,
چگونه میشود هزینهای که شیردهی برای زن دارد را با هزینهای که دوشیفته کار کردن برای مرد دارد را بهمسنجیم!؟
پس اینها را نمیشود بباریکی
رایانید[sup][aname=rpa5580][[/aname][anchor=pa5580]7][/anchor][/sup], ولی میشود زمختانه
برآورد[sup][aname=rpa94fd][[/aname][anchor=pa94fd]8][/anchor][/sup] نمود و گفت هر یک بهمان اندازه هزینهبردار هستند.
تا اینجا تنها چیزیکه میتوان با دلاستواری گفت اینه که:
چیزی به نام ٥٠-٥٠ نداریم, در هر پیوندی یکی همیشه بیشتر سود میکند (≈بهرهکش) و یکی کمتر (بهرهکشیده).
----
[aname=pa6ab1]1[/aname]. [anchor=rpa6ab1]^[/anchor] ham+bâxtan::Hambâxtan <— Hanbâxtan || همباختن: هنبازی شدن; اشتراک گذاشتن Dehxodâ, Ϣiki-En to share
[aname=pa27cc]2[/aname]. [anchor=rpa27cc]^[/anchor] negar+e::Negare || نگره: فرضیه Ϣiki-En theory
[aname=pa84a1]3[/aname]. [anchor=rpa84a1]^[/anchor] Gahulidan || گهولیدن: بدل کردن; چیزی را با چیزی عوض کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to exchange
[aname=pa576b]4[/aname]. [anchor=rpa576b]^[/anchor] ham+bud+in::Hambudin || همبودین: اجتماعی Ϣiki-En social
[aname=padab2]5[/aname]. [anchor=rpadab2]^[/anchor] pors+mân::Porsmân || پرسمان: مساله Dehxodâ, Ϣiki-En problem
[aname=pa08b9]6[/aname]. [anchor=rpa08b9]^[/anchor] ham+sanjidan::Hamsanjidan || همسنجیدن: مقایسه کردن to compare
[aname=pa5580]7[/aname]. [anchor=rpa5580]^[/anchor] râyân+tan::Râyântan <— Râyânidan || رایانتن: محاسبه کردن to compute
[aname=pa94fd]8[/aname]. [anchor=rpa94fd]^[/anchor] bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ
زندگی مشترک -
iranbanoo - 10-05-2013
اولا که ما معیاری برای سنجش بیشتر و کمتر سود بردن نداریم.
و اتفاقا این همان پرسشیت که من دارم.این ادعا که زنان از حاصل تلاش زنان بهره مند میشوند در حالی که خود افرادی کم بهره هستند صرفا ادعایست که با ترازوی یک نگرش خاص سنجیده شده.
از این روست که فمینیست ها هم کار زن در خانه را کاری بس حساس و دشوار و از قضا بدون مزد میخوانند.
دیگر اینکه چرا یک زندگی 50-50 در عمل شدنی نیست؟
The Symmetrical Family – Young & Willmott | Sociology at Twynham
از نظر شما شکل خانواده ی سنتی (چرا سنتی؟بگوییم هسته ای که در آن مرد در راس خانواده و سپس مادر و فرزندان هستند)تا چه میزان برای مردان سود آور بوده؟
زندگی مشترک -
Ouroboros - 10-20-2013
1.
وظیفهی تولید مثل به مراتب درجات مهمتر از هر وظیفهی اجتماعی دیگری برای زن است، زیرا مرد ناتوان از زایمان است، اما زن قادر به آن.
بنابراین اگر زنان بهترین دکترها، مهندسها، دانشمندان و فلاسفه (
و ...)
میبودند نیز باز مهمترین وظیفهی ایشان تولید مثل بود نه «
حضور در جامعه».
بدلیل اهمیت این وظیفه، هرگونه حضور اجتماعی زنان با تغییر شرایط به نحوی نابرابر برپاد مردان همراه خواهد بود و ایشان ناگزیر خواهند شد بار زنان را، اینبار به نحوی یکسره بیپاداش و مجانا، بر دوش خود حمل بکنند.
بنگرید به قوانین مرخصی بارداری برای زنان شاغل در غرب.
مطالعهی رفتار سنجابهای کروات در برابر زاییدن هیچ ارزش عینی ندارد، چراکه یک مرد هم قادر به انجام آن هست، اما یک مرد نمیتواند بچه پس بیاندازد.
2.
امروز به ضرس قاطع میدانیم که کار، تحصیل و حضور اجتماعی زنان بیرون از خانه نه از منظر اقتصادی سودآور است و نه از دیدگاه جمعیتشناختی قابل بازتولید خودش.
زنان با استفاده از منابع عمومی جای مردان را در دانشگاهها پر میکنند، اما پس از فارغ التحصیلی یا از مدارک خود استقادهی تزئینی به جهت بالا بردن «
نرخ»
و تور کردن همسران مرغوبتر میکنند، یا در بهترین شرایط (
غرب)
، با انقطاع دائم مشغول به کار میشوند.
برای جایگزینی نیروی کار یک کشور هر زن باید ۲.
۴ بچه بزاید، که با بالاتر رفتن سن ازدواج، تحصیلات، موقعیت اجتماعی و پیرو آن کوچکتر شدن حوزچهی مردان در دسترس و در تناسب با هایپرگمی او، هرگز برآورده نمیشود.
3.
چیزی برای زنان چندشآورتر از مرد بتای ظرفشوی ِ غذاپز ِ گردگیر نیست.
بخوانید که چگونه در این تحقیق دریافتند که مردان خانهدار و همیار در خانه نه فقط پنجاه درصد بیشتر طلاق داده میشوند، بسیار هم کمتر سکس دارند!
بخوانید، و بخندید:
نقل قول:“What we’ve seen is that sharing equal responsibility for work in the home doesn’t necessarily contribute to contentment,” said Thomas Hansen,
co-author of the study entitled “Equality in the Home”
The figures clearly show that “the more a man does in the home, the higher the divorce rate,” he went on.
The researchers expected to find that where men shouldered more of the burden, women’s happiness levels were higher. In fact they found that it was the men who were happier while their wives and girlfriends appeared to be largely unmoved
Couples who share the housework are more likely to divorce, study finds - Telegraph
من اصلا اینرا به عنوان تکنیکی برای مخزنی بکار میبردم، و با تلاش کاذب برای کمک کردن به او در آشپزخانه و وانمود کردن به اینکه هیچ کدام از این کارهای زنانه را بلد نیستم و هرگز تا کنون در زندگی ظرفی نشستهام، طرف مقابل را ذوقزده میکردم و لبهای خندان او را در حالی که دستانم را خشک میکردم و چیزی شبیه «
این کارها به من نیامده»
میبوسیدم. چه خوب است برای بتایان علمدوست که «علم» (هه) تئوریهای ما را یکایک تائید میکند؟ بدانید و آگاه باشید ای ظرفشویان مفلوک، هیچ چیز غیرسکسیتر از مرد زننما نیست، فارغ از آنچه فمینیستها پیرامون «
برابری وظایف خانگی»
زوزه میکشند.
طبق قانون کُهن خانمبازی، «
به حرف زنان گوش نده، به رفتار ایشان بنگر».
همانطورکه زنان پیرامون اشتیاق برای رسیدن به «
آقای قابل اتکا»
داستانسرایی میکنند اما در اولین فرصت خود را به آغوش «
آقای غیرقابل پیشبینی»
میاندازند، در این مورد هم گوش سپردن به این ادعاهای مهمل که در جهت حداکثری کردن هرچه بیشتر قدرت اجتماعی زن در مقام یک گروه قرقره میشود، بدترین کاری که برای زندگی جنسی خود میتوانید بکنید دست زدن به سیاه و سفید در خانه است.
پذیرش هرگونه تغییر نقش جنسیتی =
خودکشی جنسی و خشکیدن کُس.
4.
هایپرگمی، این بزرگترین اصل روابط جنسی/
جنسیتی نوع بشر دوباره سر نازیبای خود را از این سوراخ بیرون میکند:
هرگونه پیشرفت اجتماعی زن به معنای کوچکتر شدن حوزچهی مردانی که او میپسندد، در شرایط ثبات مداوم مردانی که او را میپسندند است.
یعنی چه؟ یعنی زنی که نمرهی او در بازار جنسی/
جنسیتی ۳ از ۱۰ است، با اخذ دکتری تنها مردانی را جذاب خواهد یافت که حداقل در سطح خود او باشند، این یعنی حوزچهی مردانی که جذاب مییابدشان دهها، صدها و هزاران برابر کوچکتر میشود.
اما برخلاف آنچه زنان تصور میکنند(
که چیزی بجز فرافکنی امیال خودشان بر مردان نیست)
، مدرک دکترای او کوچکترین اثر مثبتی برای خواستنیتر کردن او برای مردان ندارد.
کُل این مسخرهبازی برآمده از فرافکنی امیال زنانه و «
آنچه زنان جذاب مییابند»
به روی مردان است.
سایز کون، پستون، بینی و دور کمر شما و تناسب اجزای صورتتان همهی آن چیزیست که یک مرد، یا دستکم یک مرد که بطور متقابل برایتان جذاب است به آن اهمیت خواهد داد.
موقعیت اجتماعی، علمی، اقتصادی و فرهنگی شما کوچکترین ارزشی در ارتباط با دینامیک جنسی/
جنسیتی ندارد
5.
ارتباط برابر مستلزم برخورداری از امکانات چانهزنی متقابل است، و تا زمانی که زنان دروازه بانان سکس هستند و مرد برای دسترسی به آن، ناگزیر به جلب نظر مساعد ایشان و پریدن از صدها حلقهی آتشیست که در این مسیر قرار دادهاند، میزان نامحدودی کنترل نامشروع و ناموجه به زندگی شخصی و حتی کیستی انسانی او دارد و زنان بطور گروهی و فردی نه فقط حاضر به رها کردن داوطلبانهی این قدرت نیستند، بلکه به کلی منکر وجود آن شدهاند، و با گروگانگیری هرچه بیشتر سکس، قادر بودهاند دینامیک ارتباط عاطفی و جنسی میان زن و مرد را به نحوی اصلاحناپذیر و به سود خود دگرگون بکنند.
مردان در این مرحله از تاریخ دو راه حل دارند:
یا بازی بیاموزند و خود را با آنچه زنان به راستی میخواهند مطابقت بدهند و ایشان را «رام» بکنند(
زیرا میدانیم که مدفوع مرد آلفا هم از طلاست و آنچه مرد بتا را مستحق اعدام میکند فقط بخشی از جذابیت مرد آلفا تلقی میشود)
، یا به کلی دست از ارتباط با زنان بکشند و به کارهایی خارج از محدودهی ارتباطات جنسیتی/جنسی بپردازند.
برابری ممکن نیست زیرا سوی قویتر، مایل به رها کردن موضع برتر خود نیست و ما نیز از اتحاد یا حتی درک بسنده برای به زیر کشیدن آن محروم هستیم. هرنوع ارتباطی در شرایط اجتماعی و فرهنگی کنونی، با تسلیم مرد در برابر زن همراه است(مگر از مسیر بازی).