دفترچه
برابر پارسی واژگان بیگانه - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای ویژه (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87)
+--- انجمن: ادبسار (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D8%B3%D8%A7%D8%B1)
+--- موضوع: برابر پارسی واژگان بیگانه (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%88%D8%A7%DA%98%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30


برابر پارسی واژگان بیگانه - homayoun - 11-03-2013

نون شما میگی میباشد درست است ؟ من نمیدانم من شنیدم درست نیست و است درست است. نمیدانم دیگر
در مورد بن هم نمیدانم چیست .... هرجا یکجوری مینویسند. یاد نگرفتیم هیچگاه


پارسیگر


برابر پارسی واژگان بیگانه - Aria Farbud - 11-04-2013

homayoun نوشته: نون شما میگی میباشد درست است ؟ من نمیدانم من شنیدم درست نیست و است درست است. نمیدانم دیگر
در مورد بن هم نمیدانم چیست .... هرجا یکجوری مینویسند. یاد نگرفتیم هیچگاه

بنواژه واژه ای است که چمِ بنیادی کارواژه را میرساند ولی تنها ناسانی بنواژه با کارواژه این است که افزون بر چم رسانی رسانی ، زمان ،کَس و شمار آن را نیز نشان می دهد ولی در بنواژه زمان و کَس و شمار ، آشکار نیست از همین روی بنواژه یکی از گونه های نامواژه به شمار می آید.
بسیاری از کارواژه ها در زبانپارسی دارای دو بنواژه هستند. یکی گذشته و دیگری کنون مانند : "بودن و باشیدن" ، رُستن و روییدن ، جستن و جهیدن و... . برخی از کارواژه ها نیز سه یا بیشتر بنواژه دارند مانند:

کارواژه در زبان پارسی دارای دو بخش بُن و شناسه است. بُنِ در هر کارواژه بخش پایایی است که چمِ بنیادیِ کارواژه را داراست. و شناسه آشکارنده یِ زمان یا کَس (شخص) می باشد.
در زبان پارسی دو گونه بن داریم: بُنِ کنون و بُنِ گذشته
برای رسیدن به بن کنون یک کارواژه، نخست از آن کارواژه یِ دستوری ساخته سپس "ب" را از آغازش برمی داریم، ب.ن. بکن > کن ، بدو > دو ، بگو > گو.
برای رسیدن به بن گذشته یِ یک کارواژه، باید "ن" را از پایان بنواژه یِ آن برداریم، ب.ن. دیدن > دید ، بودن > بود ، شدن > شد.


[TABLE]
[TR]
[/TR]
[TR]
[TD]از واژه نامه یِ دهخدا[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: dictionaryfootnote justifytext"]بودن . [ دَ ] (مص ) پهلوی «بوتن » ۞ «بوتن » ۞ از ریشه ٔ آریایی «بهو - بهاو» ۞ بهمین معنی . اوستا «بوئیتی » ۞ ، سانسکریت «بهاوتی » ۞ (سوم شخص )، لاتینی «فوتوروم » ۞ ، اسلاو «بیت » ۞ (مصدر). استن . وجود داشتن . هستی داشتن . وجود. هستی . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). وجود داشتن و هستی داشتن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) :
از زمی برجستمی تا جا شد آن
خوردمی هرچ اندر او بودی ز نان .
رودکی .

رفت آنکه رفت آمد آنکه آمد
بود آنچه بود خیره چه غم داری .
رودکی .

چون برگ لاله بودمی و اکنون
چون سیب پژمریده بر آونگم .
رودکی .

نه آن زین بیازرد روزی بنیز
نه او را از این اندهی بود نیز.
بوشکور.

کجا تو باشی گردند بی خطر خوبان
جمست را چه خطر هر کجا بود یاکند.
شاکر بخاری .

اگر شوخ بر جامه ٔ من بود
چه باشد دلم هست از طمع پاک .
خسروی .

چو سام نریمان گه کارزار
نبوده ست و نی هست و باشد سوار.
فردوسی .

هر آنگه که موی سیه شد سپید
به بودن نماند فراوان امید.
فردوسی .[/TD]
[/TR]
[/TABLE]


باشیدن در زمانِ کنون = هست (چیزی که هم اکنون باشد هست.)


پارسیگر


برابر پارسی واژگان بیگانه - Aria Farbud - 11-04-2013

برخی واژه ها در زبانِ آذری

انایین: (ان + آیین )از ریشه انایینه ( پهلوی) ؛
به چمِ : نا آئین ، بی قانون، بی آداب و رسوم ،
"ان" در زبان پهلوی واژه را بار نایی می داد و بجای "نا" بکار می رفت.
مانندِ انیرانی = نا ایرانی = بیگانه.

انه شور: به چمِ نا شسته.

بختَوَر: بخیار ، بخت + ور (پسوند)

اژدر دهان: گل میمون

ار:
شوهر ، مرد
از واژه "ارت" و یا "ارد"
بم چم: فرشته توانگری و نگهبان خانواده و پاک دامنی است.
و بیست و پنجم هر ماه به نام اوست.
در ترکان چه در ترکیه و آران و شیروان به شوهر (حیات یولداشی و یا قوجا ) گویند.

ادی - باجی: همان ادا بازی در (پارسی) است
لوس و ننر.

آدنا: آدینه

امرود: امروت ( پهلوی) امبرو ( تاتی و تالشی)
گلابی.

آخار: خور (کردی) جاری ، روان
بسنجید: "ارخ"=ارغا، ارغاب ( فرهنگ معین)
جوی ، رود ، نهر.


دوبرگرد: دوبرگردان، (زبانزدی در بازی تخته نرد.)
روی " داو" هماورد " داو" دادن...
"داو": (افزودن به سامه یِ پیشینِ بازی،هر بازیکن در نوبت خود پیش از تاس ریختن می تواند "داو" بدهد و اندازه ی سامه یِ پستایِ پیشین را بالا ببرد.)

از فرهنگ و زبانِ آذری


پارسیگر


برابر پارسی واژگان بیگانه - Alice - 11-04-2013

"رُباعی" یکی از ساختارهای دیرین سخنوری درگنجینه‌ی ادب پارسی است. در این شیوه، چامه‌سُـرا در
چهار پاره ادبوری می‌کند و بلندترین و والاترین اندیشه‌ها را در کوتاهترین چهره‌ها می‌سُراید؛ بدین‌سان که
در سه پاره‌ی نخست زمینه را فراهم میاورد، و در چـارُمین پاره بشیوایی و استادانه سخن خود را به پایان
می‌رساند.
"رُباع" از ریشه‌ی "ربع" میاید که آن را "چهار از هرچیز" گویند، به جای رُباعی می‌شود گفت "چهارگانی".

چهارگانی‌های فلسفی خیام:

یک چکـه‌ی آب بــود و بــا دریـا شد
یک ریزه‌ی خاک و با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین گیتی چیست؟
آمد مگسی پـدیـد و نـاپـیـدا شد

[ATTACH=CONFIG]2859[/ATTACH]


برابر پارسی واژگان بیگانه - Aria Farbud - 11-06-2013

برابر پارسیِ واژه های privacy, private, Security, publish خواستارم؟

سپاس


برابر پارسی واژگان بیگانه - Alice - 11-06-2013

Privacy = نهانگاه
Private = خودین، نهانی
Security = ایمنی، زنهار
Publish = پراکَـنش، چاپ کردن

نمونه: هر شخصی برای خود پرایوسی دارد = هرکسی برای خود نهانگاهی دارد.
یا: اینجا سکیور نیست = اینجا زنهار ندارد/ اینجا ایمن نیست.


برابر پارسی واژگان بیگانه - Aria Farbud - 11-06-2013

ایمنی پارسی است؟


برابر پارسی واژگان بیگانه - مزدك بامداد - 11-07-2013

نه، ایمن/امن/امنیت/تامین/.. پارسی نیستند، در پارسی با ریشه ی زینهار بسازید.
[SIZE=3][/SIZE]
[SIZE=3][/SIZE][SIZE=3][/SIZE]


برابر پارسی واژگان بیگانه - Alice - 11-07-2013

Aria Farbud نوشته: ایمنی پارسی است؟

ببخشید، از پی‌آمدهای کم‌خوابی و ... است؛ بهوش نبودم که از امن میاید.

امن = زنهار


برابر پارسی واژگان بیگانه - homayoun - 11-08-2013

18 به پارسیک هجده است یا هژده ؟ چون من از کودکی هژده میگفتم. شاید هردو درست است؟