پاتوق شب نشینی -
کافر_مقدس - 11-09-2014
Anarchy نوشته: ببینید دوستان ... درد مزدک هم خلوت بودن اینجاست !! البته من فکر میکنم بقیه دوستانی هم که به هر بهونه ای از اینجا دور شدن ، در واقع مشلکشون همین باشه ...
جسارت به ساحت مقدس جناب مزدک نباشد، ولی همیشه هم نمی شود دنبال لقمه ی حاضر آماده بود، باید تلاش کرد ، باید ساخت!
یک مثال ساده بزنم. اگر این سخنگاه را به کشور ایران تشبیه کنیم برخی از هموطنان را مشاهده می کنیم که می گویند این وطن درست بشو نیست و آینده ای ندارد و فلان و بیسار. خب اگر همه چنین باوری داشته باشند و آهنگ ترک وطن کنند که تا صد سال سیاه هم این وطن وطن نمی شود!
باید ماند و در آبادانی این وطن کوشید. با رفتن و بانگ نومیدی سر دادن که کاری از پیش نمی رود
پاتوق شب نشینی -
Nikzad Mehrazmanesh - 11-09-2014
Bibak نوشته: بند تمبونی یعنی چی؟
یعنی شعرش گذشته از معنی از نظر جمله بندی هم به درد بند تنبان می خورد یا شبیه بند تنبان است یا یه همچین چیزی یعنی سست و شرو ور
پاتوق شب نشینی -
مزدك بامداد - 11-09-2014
کافر_مقدس نوشته: جسارت به ساحت مقدس جناب مزدک نباشد، ولی همیشه هم نمی شود دنبال لقمه ی حاضر آماده بود، باید تلاش کرد ، باید ساخت!
نه خواهش میکنم، سخن شما درست است و من به اندازه ی بسیاری "ساخته ام" و ده ها هزار بار جستار و پیک نوشته ام .
ولی چه کنم زمان من کم است و همیشه هم fit نیستم و اکنون بیشتر به فیسبوک و کار با زبان پارسی برتری میدهم .
•
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 11-10-2014
کافر_مقدس نوشته: لکن در روایت های نقوی بسیار داریم "وقتی که از آن لذت می بری وقت تلف شده نیست!"
این 4 موردی هم که نام بردی تلنگری مهیب و چند ریشتری بود و جملگی شامل حال اینجانب می شود!
ولی به قول امام شاهین(شر): "ما علاف شدگانیم، جز آگاهی رسانی هیچ سلاحی نیست..."
شما پیشآمدانهیِ فرنمونه و الگوی کسی میباشید که در جهان امروز هیچ کنترلی
روی سرنوشت خودش ندارد و این کمبود و حس یاغیگری را میکوشد با
چسباندن خود به گروههایِ بزرگتر, مانند "ویکیپدیا", یا گیاهخواران و .. جبران بکند.
سرنوشت شما این است که اگر همهیِ گرفتاریهایِ بالا را با یک چوبستی جادویی همین فردا از میان بردارند,
پس از چند ماه ناچار از یافتن یک گیر و گرفتاری نو در پیرامون خود خواهید بود, چرا که سرچشمهیِ ناآرامی اتان به چیز
دیگری برمیگردد, نه به اینکه مردم چرا خرگوشها را کباب میکنند, یا چرا به بوسهیِ دوهمجنسگرا در خیابان بد نگاه میکنند.
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 11-10-2014
Anarchy نوشته: ببینید دوستان ... درد مزدک هم خلوت بودن اینجاست !! البته من فکر میکنم بقیه دوستانی هم که به هر بهونه ای از اینجا دور شدن ، در واقع مشلکشون همین باشه ...
درد من زمانی این بود, ولی چنانکه امیر بروشنی واکافت, درد بیجایی بود, چرا که من هنگامیکه روی سرنوشت
و زندگی خودم کنترلی نداشتم, میکوشیدم از راه نویسندگی و روشنگری و خردگرایی و با دگراندن جهان! اندکی
به سرنوشت و توان خودم بیافزایم, که خب این راه از همان آغاز کژرفته بود و همچو چیزی نه شدنیست و نه اگر
هتّا میشد, یعنی اگر من یکتنه میتوانستم جهان را بدگرانم, سودی به حال دیگران داشت, چون آنگاه آنچه
من
میخواستم جهان فردا میشد و دیگران اینبار روی سرنوشت و زندگی اشان کنترلی نداشتند.
یکی از گرفتاریهایِ مهادین با فندآوری همین است که در جهان امروز برخی مانند دانشمندان و پژوهشگران روزانه
با سرنوشت و زندگی ما بازی و قمار میکنند و پروپاگاندا در دست دیگر چنان گسترده است که کسی این را بد نمیبیند
و هتّا این فرهنگ را هم جاانداختهاند که مردم از این انقلابهایِ فندآوری خوششان بیاید و چشم براه آشوب و انقلاب در زندگی اشان باشند.
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 11-10-2014
Mehrbod نوشته: درد من زمانی این بود, ولی چنانکه امیر بروشنی واکافت, درد بیجایی بود, چرا که من هنگامیکه روی سرنوشت
و زندگی خودم کنترلی نداشتم, میکوشیدم از راه نویسندگی و روشنگری و خردگرایی و با دگراندن جهان! اندکی
به سرنوشت و توان خودم بیافزایم, که خب این راه از همان آغاز کژرفته بود و همچو چیزی نه شدنیست و نه اگر
هتّا میشد, یعنی اگر من یکتنه میتوانستم جهان را بدگرانم, سودی به حال دیگران داشت, چون آنگاه آنچه من
میخواستم جهان فردا میشد و دیگران اینبار روی سرنوشت و زندگی اشان کنترلی نداشتند.
یکی از گرفتاریهایِ مهادین با فندآوری همین است که در جهان امروز برخی مانند دانشمندان و پژوهشگران روزانه
با سرنوشت و زندگی ما بازی و قمار میکنند و پروپاگاندا در دست دیگر چنان گسترده است که کسی این را بد نمیبیند
و هتّا این فرهنگ را هم جاانداختهاند که مردم از این انقلابهایِ فندآوری خوششان بیاید و چشم براه آشوب و انقلاب در زندگی اشان باشند.
خب در نهایت به کجا میخوای برسی مهربد جان ؟ کلا تلاش برای رسیدن به هر چیزی رو نادرست میدونی ؟
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 11-10-2014
Anarchy نوشته: خب در نهایت به کجا میخوای برسی مهربد جان ؟ کلا تلاش برای رسیدن به هر چیزی رو نادرست میدونی ؟
شما در راه سراب برای آب بکوشید, به آن نخواهید رسید.
این پرسش در اینجا که بجای سوی سراب راه را به کدامسو کج کنیم و
پی آب بگردیم بی پیوند به این است که در آن سراب آب یافت میشود یا نه.
بخش دوم این است که من افزودم «کمبود این آب» که همان نبود "کنترل بر سرنوشت و آینده خویشتن" است در اینجا خود
برآمدهیِ فندآوری و پیشرفتگی شهرمندیهایِ امروزین میباشد و با پیشرفتهتر و سامانمندتر کردن آنها, بیگمان به آب که نخواهید رسید, بساکه دورتر هم خواهید شد.
پس اینجا آب همان کنترل بر سرنوشت خویشتن است و سرنوشت هرکس امروز بجای آنکه در دستان خودش و
نزدیکان اش باشد, در دست شرکتها, دولتها و رویهمرفته ابرسازوارههایِ بزرگی است که او روی آنها هیچ کنترل و
تاثیر یکراستی ندارد و ازینرو, این نیاز سرشتین را میخواهد با چسباندن خود به یکی از همین گروههای بزرگ برآورده سازد.
درست مانند بازی فوتبال که همه نمیتوانند بازی کنند, پس بجز ٢٢ تن دیگران تنها از دور و بی هیچگونه کنترلی در آن "شرکت"
میکنند, در جهان امروز نیز کنترل هرکس هتّا از آنهم کمتر بوده (در فوتبال با هیاهو و دست زدن هوادار یک نقش نسبتا پُررنگتری دارد) و تنها
میتواند از دور نگرندهیِ این باشد که چگونه برای سرنوشت و زندگی خود او, برنامه میریزند و تصمیم میگیرند.
کسانیکه این را نمیتوانند برتابند میکوشند در جهان بیرون از خود اثرگذار باشند و مانند کافر مقدس, گمراهانه
با دست آویختن به هر چیزی که بتوانند, میکوشند برای خود توان واقعی بدست بیاورند. اسلامستیزی, گیاهخواری و .. همهیِ اینها
کنشهایِ جانشینی میباشند که کس با هموندی در آنها میکوشد, نومیدانه این حس ناتوانی و بیارادگی را در خود از میان ببرد و در واقعیت همهیِ این کوششها باز در دنبال به کاهش کنترل بیشتر او میانجامند (با دست خود چاه را گودتر میکنند).
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 11-10-2014
Mehrbod نوشته: شما در راه سراب برای آب بکوشید, به آن نخواهید رسید.
این پرسش در اینجا که بجای سوی سراب راه را به کدامسو کج کنیم و
پی آب بگردیم بی پیوند به این است که در آن سراب آب یافت میشود یا نه.
بخش دوم این است که من افزودم «کمبود این آب» که همان نبود "کنترل بر سرنوشت و آینده خویشتن" است در اینجا خود
برآمدهیِ فندآوری و پیشرفتگی شهرمندیهایِ امروزین میباشد و با پیشرفتهتر و سامانمندتر کردن آنها, بیگمان به آب که نخواهید رسید, بساکه دورتر هم خواهید شد.
پس اینجا آب همان کنترل بر سرنوشت خویشتن است و سرنوشت هرکس امروز بجای آنکه در دستان خودش و
نزدیکان اش باشد, در دست شرکتها, دولتها و رویهمرفته ابرسازوارههایِ بزرگی است که او روی آنها هیچ کنترل و
تاثیر یکراستی ندارد و ازینرو, این نیاز سرشتین را میخواهد با چسباندن خود به یکی از همین گروههای بزرگ برآورده سازد.
درست مانند بازی فوتبال که همه نمیتوانند بازی کنند, پس بجز ٢٢ تن دیگران تنها از دور و بی هیچگونه کنترلی در آن "شرکت"
میکنند, در جهان امروز نیز کنترل هرکس هتّا از آنهم کمتر بوده (در فوتبال با هیاهو و دست زدن هوادار یک نقش نسبتا پُررنگتری دارد) و تنها
میتواند از دور نگرندهیِ این باشد که چگونه برای سرنوشت و زندگی خود او, برنامه میریزند و تصمیم میگیرند.
کسانیکه این را نمیتوانند برتابند میکوشند در جهان بیرون از خود اثرگذار باشند و مانند کافر مقدس, گمراهانه
با دست آویختن به هر چیزی که بتوانند, میکوشند برای خود توان واقعی بدست بیاورند. اسلامستیزی, گیاهخواری و .. همهیِ اینها
کنشهایِ جانشینی میباشند که کس با هموندی در آنها میکوشد, نومیدانه این حس ناتوانی و بیارادگی را در خود از میان ببرد و در واقعیت همهیِ این کوششها باز در دنبال به کاهش کنترل بیشتر او میانجامند (با دست خود چاه را گودتر میکنند).
با این طرز فکر ، من فکر کنم نفس کشیدن رو هم باید بیهوده بدونی ... تجربه این 4-5 سال به من میگه هر زمان به هر نتیجه ای رسیدین ، مخصوصا تو و امیر ، سعی کردین به هر شکلی بقیه رو هم وادار به پذیرشش کنید و به هیچ شکلی نظر دیگه ای رو حتی محتمل هم ندونستین ... بعد از مدتی نظرتون عوض شده و باز روز از نو و روزی از نو !!
در نتیجه خیلی جدی نمیگیرم این مدل حرفا رو
... یعنی چه الان چه قبلا ، خیلی همه چیزو جدی گرفته بودین !! مثلا الان فکر میکنی اثبات اینکه ما کنترلی رو زندگی و سرنوشتمون نداریم ، چه سودی داره ؟ گیرم که همه فهمیدن ... فایدش چیه ؟
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 11-10-2014
Anarchy نوشته: با این طرز فکر ، من فکر کنم نفس کشیدن رو هم باید بیهوده بدونی ... تجربه این 4-5 سال به من میگه هر زمان به هر نتیجه ای رسیدین ، مخصوصا تو و امیر ، سعی کردین به هر شکلی بقیه رو هم وادار به پذیرشش کنید و به هیچ شکلی نظر دیگه ای رو حتی محتمل هم ندونستین ... بعد از مدتی نظرتون عوض شده و باز روز از نو و روزی از نو !!
در نتیجه خیلی جدی نمیگیرم این مدل حرفا رو ... یعنی چه الان چه قبلا ، خیلی همه چیزو جدی گرفته بودین !! مثلا الان فکر میکنی اثبات اینکه ما کنترلی رو زندگی و سرنوشتمون نداریم ، چه سودی داره ؟ گیرم که همه فهمیدن ... فایدش چیه ؟
خب پرسیدید, من هم پاسخ دادم.
سود ِ نداشتن خودفریبی در زندگی روشنه, دستیابی به حقیقت.
دربارهیِ تکنکولوژی هم اگر دیدگاه من درست باشد یک راه بیشتر نیست و آنهم ستیز
با خود تکنولوژیست که سرچشمهیِ اصلی این مشکلات میباشد, نه کمک به آن و کاستن بیشتر کنترل خود در زندگی!
ازینرو این سخنان بیهوده نیست و اگر تاکنون من به میان نیاورده بودم به این معنی نیست که از بیخ بیهودهاند,
به این معنی بوده که من در گذر چند سال گذشته به همهیِ اینها اندیشیدهام تا ببینم رویکرد
درست کدام است, پذیرش ناتوانی و نداشتن کنترل و هرچه میخواهد شود, بشود,
یا گرفتن موضعی منطقی و ستیز با تکنولوژی, که میتوانم برآیند آنرا در دومی ببینم.
پاتوق شب نشینی -
undead_knight - 11-10-2014
Mehrbod نوشته: خب پرسیدید, من هم پاسخ دادم.
سود ِ نداشتن خودفریبی در زندگی روشنه, دستیابی به حقیقت.
دربارهیِ تکنکولوژی هم اگر دیدگاه من درست باشد یک راه بیشتر نیست و آنهم ستیز
با خود تکنولوژیست که سرچشمهیِ اصلی این مشکلات میباشد, نه کمک به آن و کاستن بیشتر کنترل خود در زندگی!
ازینرو این سخنان بیهوده نیست و اگر تاکنون من به میان نیاورده بودم به این معنی نیست که از بیخ بیهودهاند,
به این معنی بوده که من در گذر چند سال گذشته به همهیِ اینها اندیشیدهام تا ببینم رویکرد
درست کدام است, پذیرش ناتوانی و نداشتن کنترل و هرچه میخواهد شود, بشود,
یا گرفتن موضعی منطقی و ستیز با تکنولوژی, که میتوانم برآیند آنرا در دومی ببینم.
مهربد جان در حمله بعدی چریکی به قلب تکنولوژی من رو هم همراه معنوی خودت حساب کن