پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 08-12-2014
Ouroboros نوشته: رابین ویلیامز خودکشی کرد! :e058:
من او را دوست داشتم، حیف شد.
R.I.P
اومدم همین خبر رو اینجا بذارم ... واقعا چهره و لبخند دوست داشتنیش همیشه تو ذهنمه !! چرا آخه
؟
پاتوق شب نشینی -
Russell - 08-12-2014
Ouroboros نوشته: رابین ویلیامز خودکشی کرد!
من او را دوست داشتم، حیف شد.
R.I.P
من همیشه وقتی نامش میامد یاد فیلمی از او میافتادم که در آن میمیرد و به بهشت میرود، ولی بهشت را ول میکند میرود جهنم دنبال...
پاتوق شب نشینی -
کافر_مقدس - 08-12-2014
Ouroboros نوشته: رابین ویلیامز خودکشی کرد! :e058:من او را دوست داشتم، حیف شد.
R.I.P
قابل توجه آن عده که صادق هدایت را روانی می پنداشتند!
پاتوق شب نشینی -
Ouroboros - 08-12-2014
کافر_مقدس نوشته: قابل توجه آن عده که صادق هدایت را روانی می پنداشتند!
صد نفر اگر عملی جنونآمیز انجام بدهند دیگر آن عمل جنونآمیز نیست.
Do you even logic m8؟
پاتوق شب نشینی -
کافر_مقدس - 08-12-2014
Ouroboros نوشته: دوستان کسی از مهربد خبر ندارد؟
اینجا که هیچ، به تازگی در فیس بوک هم همگی دوستان را بدرود گفته است!
شاید این جمعه بیاید... شاید!
Dariush نوشته: منهم دوست داشتم که بعضی از دوستان را از نزدیک ببینم، خیلی دوست می دارم یک شترنگ با امیر بزنم و در 10 حرکت او را مات بکنم و بعد ساعتها به چهرهی آویزانش بخندم
پاتوق شب نشینی -
Ouroboros - 08-12-2014
Anarchy نوشته: چرا آخه
«[در دوران ما]دیگر هیچ هدفی وجود ندارد که در و با آن نیروهای سازندهی موجودیت تاریخی مردمان، بتوانند معنادهی و جهتمندی برای رشد پیدا بکنند»
مارتین هیدگر.
مشخصهی اصلی و بنیادین چنین زمانهای ناخشنودی مداوم است، کسانی که هنوز آنقدر موفق نیستند با این خودفریبی میکنند که «اگر به اندازهی کافی موفق بشوم دیگر احساس ناخشنودی نخواهم کرد»، کسانی که به مقادیر انبوهی از موفقیت عینی دست پیدا کردهاند ولی دیگر حتی توان چنین خودفریبیهایی را هم ندارند.
پاتوق شب نشینی -
کافر_مقدس - 08-12-2014
Ouroboros نوشته: صد نفر اگر عملی جنونآمیز انجام بدهند دیگر آن عمل جنونآمیز نیست. Do you even logic m8؟
کجایش جنون آمیز است؟! اینکه شما اختیار این را داشته باشید که تاریخ پایان عمر خود را تعیین کنید یک مزیت است، نه یک عیب!
شما در به دنیا آمدنتان که هیچ اختیاری نداشته اید، داشته اید؟!! نه اختیار انتخاب زمان و نه انتخاب مکان. ولی اکنون هر دوی این ها را می توانید انتخاب کنید، اینکه در کجا بمیرید و چه زمانی بمیرید!
در اینجا هم منظور این بود که بسیاری می گفتند هدایت پوچ گرا بود و به زندگی بدبین بود و فلان... و دلیل خودکشی اش را هم همین می دانستند. ولی این رابینز ویلیام اسپاگتی بیامرز که این همه مردم را شاد کرد کسی گمان نمی کرد که پایان زندگی اش اینگونه رقم بخورد.
گرچه به قول وودی آلن بیشتر کسانی که با طنز صحبت می کنند با احساس تر و غمگین تر هستند !
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 08-12-2014
Ouroboros نوشته: «[در دوران ما]دیگر هیچ هدفی وجود ندارد که در و با آن نیروهای سازندهی موجودیت تاریخی مردمان، بتوانند معنادهی و جهتمندی برای رشد پیدا بکنند»
مارتین هیدگر.
مشخصهی اصلی و بنیادین چنین زمانهای ناخشنودی مداوم است، کسانی که هنوز آنقدر موفق نیستند با این خودفریبی میکنند که «اگر به اندازهی کافی موفق بشوم دیگر احساس ناخشنودی نخواهم کرد»، کسانی که به مقادیر انبوهی از موفقیت عینی دست پیدا کردهاند ولی دیگر حتی توان چنین خودفریبیهایی را هم ندارند.
اتفاقا مدتی هست به همین مساله فکر میکنم ... انسان های معمولی مثل ما ، به هر مقطعی که میرسن میبینن انگار اون تصوراتشون از آرامش و خوشی سرابی بیش نبوده ، به سمت مقصد بعدی حرکت میکنن به امید اینکه به آرامش برسن و بارها و بارها این مساله تکرار میشه !!
Ouroboros نوشته: نیروهای سازندهی موجودیت تاریخی مردمان
منظور خداباوریه ؟
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 08-12-2014
آقا من نمیدانم آخرین باری که فیسبوکم را باز کردم کی بود ولی امروز بازش کردم و دیدم 800 تا ناتیفیکیشن و 20 تا پیام دارم! همهشان هم بسیار قدیمی هستند، راسل جان پیامِ شما را همین الان دیدم...
پاتوق شب نشینی -
Ouroboros - 08-12-2014
Anarchy نوشته: منظور خداباوریه ؟
ذات «باورمندی». من جای دیگری میخواستم به این بپردازم ولی هم نیچه، هم کیرکهگار و هم هیدگر ستایندهی «کنشگری» بودند اما خود کنش را سخیف و مردود میدانستند. نیچه «حقیقتمندی» و «اخلاقمداری» را میستود اما حقیقت و اخلاقیات را به باد استهزا میگرفت... مشکل اینکه «خدا»، فراتر از همهی ارزشها و در مقام آفریندهی ارزشها بهترین مفهومیست که ما به آن باوری چنان عمیق و اصیل و صادق خواهیم داشت که بتواند این باورمندی را به نحوی مداوم بازتولید بکند دیگر مشکل ماست. اگرنه خدا را بردارید جای آن یکی از این میلیونها «بت»ی را که بشر مدرن برای پر کردن جای خالی او(با عدم موفقیت)نشانده را بگذارید تا به اصل کارکرد باورمندی که به کنش بشری جهت و هدفی فراتر از عینیت صرف و مطلق آن میدهد پی ببرید.
کافر_مقدس نوشته: کجایش جنون آمیز است؟! اینکه شما اختیار این را داشته باشید که تاریخ پایان عمر خود را تعیین کنید یک مزیت است، نه یک عیب!
شما در به دنیا آمدنتان که هیچ اختیاری نداشته اید، داشته اید؟!! نه اختیار انتخاب زمان و نه انتخاب مکان. ولی اکنون هر دوی این ها را می توانید انتخاب کنید، اینکه در کجا بمیرید و چه زمانی بمیرید!
«اختیار» و «حق انتخاب» هیچ ارزش و اصالتی در نظر من ندارند، چراکه الزاما همیشه به نتایج ارزشمندی ختم نمیشوند که من ارزش ذاتی برای چیزی چنین انتزاعی در نظر بگیرم. همهی چیزهای شایسته و ستودنی در این جهان «تحمیلی» هستند(۱) و همهی شرارتهای عالم عوارض «انتخاب»های غلط ما. زندگی هدیهای است که به شما داده شده و دور انداختنش یک تراژدی.
۱)
خانواده، هوش، زیبایی، اصالت، میهن، بخش بسیار بزرگی از آنکه هستید و همانطورکه خودتان گفتید زندگی. اینها برای من چه بطور ذاتی، چه بخاطر نتایجی که اغلب همراه میآورند ارزشمند هستند.
کافر_مقدس نوشته: در اینجا هم منظور این بود که بسیاری می گفتند هدایت پوچ گرا بود و به زندگی بدبین بود و فلان... و دلیل خودکشی اش را هم همین می دانستند. ولی این ویلیام رابینز اسپاگتی بیامرز که این همه مردم را شاد کرد کسی گمان نمی کرد که پایان زندگی اش اینگونه رقم بخورد.
منظور اعتراض منهم آدمهایی هستند که خودکشی را رمانتیزه میکنند و این مردان غمانگیز که بیپناهی دردناکشان مایهی شرم جهان و زمانهی ماست را به عنوان قهرمانان یا الگوهایی ستودنی از چه میدانم، فرزانگی یا شهامت میستایند. هدایت خودکشی کرد به رغم فرزانگی نه بخاطر آن.