پاتوق شب نشینی -
Russell - 08-09-2014
Ouroboros نوشته: دوستان کسی از مهربد خبر ندارد؟
من فقط در فیس بوک میدمش، آخرین پستش آنجا این است که من مدت زیادی فیسبوک و (بگمانم کلا فعالیت مهربد) را قطع میکنم. بعد از ان هم دیگر خبری از او نشده.
پاتوق شب نشینی -
Parisa - 08-09-2014
Dariush نوشته: ببینم، از شما دخترها کاری جز گند زدن هم برمیآید؟
آن «دوست»تان هم گویا پروژهی تباه کردنِ یک مرد ِ مفلوک را بر عهده گرفته؛ تا کی شما چنین پروژهای را بر عهده بگیرید.
آلیس عزیزم تو به دل نگیر، اینا هنوز یاد نگرفتن با یه خانوم چطور باید برخورد بکنن!
پاتوق شب نشینی -
Ouroboros - 08-09-2014
Russell نوشته: من فقط در فیس بوک میدمش، آخرین پستش آنجا این است که من مدت زیادی فیسبوک و (بگمانم کلا فعالیت مهربد) را قطع میکنم. بعد از ان هم دیگر خبری از او نشده.
امیدوارم حالش خوب باشد، اینجا بدون او کملطف است. :e04b:
این جمع کوچک را من گاهی به گاهی دلتنگ میشوم..
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 08-09-2014
Parisa نوشته: آلیس عزیزم تو به دل نگیر، اینا هنوز یاد نگرفتن با یه خانوم چطور باید برخورد بکنن!
خیر، این حرف را شما باید به ایشان بگویید که خوشامدگویی خاص یک دوست را بیپاسخ میگذارند وگرنه اینجا همه میدانند که من و آلیس با هم دوست بوده و این هم از شوخیهای عادی ماست در اینجا...
پاتوق شب نشینی -
Russell - 08-09-2014
Ouroboros نوشته: امیدوارم حالش خوب باشد، اینجا بدون او کملطف است.
این جمع کوچک را من گاهی به گاهی دلتنگ میشوم..
واقعا مهربد بخش فارموش نشدنی از دفترچه هست و جای خالیش احساس میشه، ولی تا آنجا که من فهمیدهام مشکل جای دیگریست. بطرز عجیبی من همچنان به تغییر اوضاع و دیدن دوبارهیِ او امیدوارم.
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 08-09-2014
Russell نوشته: واقعا مهربد بخش فارموش نشدنی از دفترچه هست و جای خالیش احساس میشه، ولی تا آنجا که من فهمیدهام مشکل جای دیگریست. بطرز عجیبی من همچنان به تغییر اوضاع و دیدن دوبارهیِ او امیدوارم.
من هم برای ایشان هر جا که هست آرزوی خوشی و سلامت دارم. واقعا دلم برایش تنگ شده:e108:.
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 08-09-2014
Ouroboros نوشته: امیدوارم حالش خوب باشد، اینجا بدون او کملطف است. :e04b:
این جمع کوچک را من گاهی به گاهی دلتنگ میشوم..
Russell نوشته: واقعا مهربد بخش فارموش نشدنی از دفترچه هست و جای خالیش احساس میشه، ولی تا آنجا که من فهمیدهام مشکل جای دیگریست. بطرز عجیبی من همچنان به تغییر اوضاع و دیدن دوبارهیِ او امیدوارم.
Dariush نوشته: من هم برای ایشان هر جا که هست آرزوی خوشی و سلامت دارم. واقعا دلم برایش تنگ شده:e108:.
4 سال پر فراز و نشیب رو کنار هم داشتیم ... باورتون میشه دوستان که 4 سال گذشته :e108: ؟ یادمه چه شور و شوقی داشتم و چقدر احساس غرور میکردم که در جمع دفترچه ای ها هستم ... گاهی میشد که دوری یک روزه از دفترچه هم برای من عذاب آور بود !!
حالا که این حرف ها پیش اومد ، دوستان فکر میکنید ما در دنیای واقعی هم میتونیم دوستان خوبی باشیم ؟
پاتوق شب نشینی -
Ouroboros - 08-09-2014
Anarchy نوشته: 4 سال پر فراز و نشیب رو کنار هم داشتیم ... باورتون میشه دوستان که 4 سال گذشته :e108: ؟ یادمه چه شور و شوقی داشتم و چقدر احساس غرور میکردم که در جمع دفترچه ای ها هستم ... گاهی میشد که دوری یک روزه از دفترچه هم برای من عذاب آور بود !!
حالا که این حرف ها پیش اومد ، دوستان فکر میکنید ما در دنیای واقعی هم میتونیم دوستان خوبی باشیم ؟
من واقعا احساس گناه میکنم بابت اینکه این لذت را دوستان این انجمن گرفتم، با یادآوری جنبهی «خودفریبی» که غرق شدن در اینترنت و بحثهای این چنینی میتواند داشته باشد، با نشان دادن اینکه در زندگی دست پائینتر را دارند و دائم مشغول کار بیسپاس ِ بیپاداش هستند... به نوعی دوستان را از فرومنویسی دلزده کردم. من به خودم نگاه میکردم که میتوانم میان این عقاید و زندگیام به نحوی تناسب برقرار بکنم که چندماهی چندروز فرصت و انگیزه و اشتیاق نوشتن را بدست بیاورم.
من اطمینان دارم دوستی خوبی با شما خواهم داشت، انسانی به شریفی و مهربانی و منطقی بودن شما کمتر دیدهام!
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 08-09-2014
Ouroboros نوشته: من واقعا احساس گناه میکنم بابت اینکه این لذت را دوستان این انجمن گرفتم، با یادآوری جنبهی «خودفریبی» که غرق شدن در اینترنت و بحثهای این چنینی میتواند داشته باشد، با نشان دادن اینکه در زندگی دست پائینتر را دارند و دائم مشغول کار بیسپاس ِ بیپاداش هستند... به نوعی دوستان را از فرومنویسی دلزده کردم. من به خودم نگاه میکردم که میتوانم میان این عقاید و زندگیام به نحوی تناسب برقرار بکنم که چندماهی چندروز فرصت و انگیزه و اشتیاق نوشتن را بدست بیاورم.
من اطمینان دارم دوستی خوبی با شما خواهم داشت، انسانی به شریفی و مهربانی و منطقی بودن شما کمتر دیدهام!
حقیقتا وجود دوستانی مثل شما به من همیشه انرژی مضاعف میده . یادم هست وقتی اولین بار پست هات رو که خوندم ، احساس غیر قابل وصفی داشتم . سریع جستجو کردم و مطالبت در جاهای دیگه رو هم خوندم ، مدت ها شیفته نگارشت بودم . تا اینکه یک سالی نبودی و هر روز منتظر بودم برگردی و باز بنویسی .
به هر حال زندگی شخصی هر کسی بالاترین اولویت رو داره و این خودخواهیه که ازت بخوایم به خاطر ما هر روز بیای و اینجا بنویسی ... همین حضور گاه به گاهت هم غنیمته و هر بار میای کلی از حرف هات استفاده میکنم و میبینم در این جامعه درب و داغون ایران ، افراد ارزشمندی هم هنوز وجود دارن . هر چند یک سالی هست موضوعات مورد علاقه ات کمی تغییر کرده
!!
خلاصه بدون که خیلی برای من و انجمن دفترچه ارزشمندی ...
سایر دوستان هم همین طور ... انجمن که خلوت شده بود ، من خسته از و تنها در بحث با اسلام گراها ، احساس نا امیدی عمیقی میکردم !! گاهی میخواستم به کلی بحث ها رو رها کنم ... بس که اینها بدون هیچ هزینه ای باز تولید میشن ...
انتظار میکشم گرفتاری هام تموم شه تا دوباره با تمام قوا و به کمک دوستان ، کمی افکار اسلامیست ها رو قلقلک بدم ...
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 08-09-2014
منهم دوست داشتم که بعضی از دوستان را از نزدیک ببینم، بیشک سعادتی میبود. اخیرا یک تحقیق علمی میخواندم که نشان میداد تنهایی فکری به اندازهی یک حملهی قلبی در ماه اثر منفی بر شخص خواهد داشت. اینکه هرگز نمیتوانم شما دوستان را ببینم برایم جای بسی تاسف است، اگرچه من دوستیهای اینترنتی را هم صاحبِ جذابیتهای خاصِ خودش میشناسم، با اینحال اما دوستی نزدیک چیز دیگریست. من خیلی دوست میدارم یک شترنگ با امیر بزنم و در 10 حرکت او را مات بکنم و بعد ساعتها به چهرهی آویزانش بخندم، با راسل یکبار هم که در همهی عمرم شده قلیانی بکشم و پاسوری بزنم، با شما و میلاد یک سفری به شمال بروم و آنجا یکی دو دختر رشتی برایتان تور بکنم برویم ویلای دوستان در انزلی و رامسر و ... افسوس :e108: