نگرشی پیرامون جنس ''زن'' -
Ouroboros - 09-18-2012
Mehrbod نوشته: خوب این هم میشود پرداختن به آروین و تجربه که؟
من همینجا هم گرایند (احتمال) بالا را به این میدهم که من بیجا میگویم، چرا که آروین من مرزمند و اندک است
و در کنارش فاکتورهای بیشماری هم آنجا هستند که نمیتوان بدرستی فرجامیابی و نتیجهگیری نمود.
هر آینه در کنار آروین شخصی، ما با نگرش به تاریخ و وضعیت کنونی زن و مرد و دادههای اندک دانشیک و سرانجام فرگشت، میتوانیم دستکم برای خودمان
گمانهزنی کنیم که براستی زن و مرد مانند هم رفتار نمیکنند و آماج و رویکردهای دگرسانی دارند و از این دانسته در زندگی شخصی خودمان سود ببریم.
در کنار آن نه، من شانس آشنایی با دخترهایی بسیار باهوش را داشتهام و شاید بیاد داشته باشید از گفتگویی
دیگر، دوستان من همه آتئیست و بیدین هستند و این ترازها را رد کردهاند که بخواهم آنها را پایینتر از خود بدانم.
خوب باشد، به هرحال همهی دانش ما تجربیست.
اما شما(کمتر)و آغازگر این جستار(بیشتر)دست به تعمیم این تجربیات به ۹۵٪ سه و نیم میلیارد نفر انسان زدهاید!
نخست آنکه آتهایست و بیدین بودن خود به تنهایی نشانهی باهوشی نیست(و باهوش بودن هم لزوما از خرفتی جلوگیری نخواهد کرد)، دیگر آنکه تحت هیچ شرایطی نمیتوان احمق خطاب کردن زنان را با تقلیل آن به «زن و مرد مانند هم رفتار نمیکنند» توجیه کرد. اگر به راستی چنین درک نسبیگرایانهای از مبحث دارید، پرسش اینست که از کجا و چطور رفتار مردان را مبدا قرار دادهاید؟
Mehrbod نوشته: خوب همینکه میگویند مردها هر هفت ثانیه به سکس فکر میکنند و این دسته از اراجیف همان سیاست «یک بام و دو هوا» است که من میگویم.
خود من در جایگاه نمونه نقض این را زیر پرسش میبرم، چرا که شاید هر 12 ساعت یکبار به سکس فکر کنم، ولی قطعا هر هفت ثانیه یکبار نمیاندیشم..
درنده خوبی هم دوباره زابی است که ما بستهاند، من به خود و دوستان پسرم که مینگرم کمترین تراز درندهخویی را میبینم و دخترهای وحشی هم گه گاه دیدهام!
برای من بسیار گیراست که برای گفتن این چیزها نیاز به آوردن کوچکترین سند و مدرکی هم
نیست و کسی نمیخواهد، ولی برای گفتن اینکه دخترها احساساتی هستند باید دادههای پژوهشیک معتبر آورد!
دقیقا همینست
«تفاوتهای» میان زن و مرد همه از همین دست هستند، اگرنه میان دیانای ِ این دو جنس و یا مغز آنها به سختی آنقدر تفاوت هست که بتوان از روی آزمایش/اسکن آنرا تشخیص داد، آنوقت شما/برخی توقع دارید که ما تمامی دگرگونیهای میان زن و مرد را به این تفاوتهای ناچیز پیوند بدهیم. دیگر آنکه نمیفهمم این نگرش مبتنی بر «جبرگرایی زیستشناختی» در شما از کجا آمده؟ زیرا قطعا بنیاد علمی که ندارد(و از داوکینز و گولد و رایت و فیشر و تمامی دیگر اصحاب زیستشناسی مدرن آنرا رد و ریشخند میکنند)، اینکه «ژنهای» شما چه میگویند در رابطه با انسانها عمیقا از فقدان موضوعیت رنج میبرد، چراکه میان دستور پخت کیک و آنچه از فر بیرون میآید همیشه تفاوت هست. ما به قدری در میمهای فرهنگی حل شدهایم و طی هزاران سال دست به سمبولیزه کردن خودمان زدهایم که تفکیک آنچه میتواند ریشههای ژنتیکی داشته باشد از غیر آن ممکن نیست، و اگرهم روزی میسر بشود، هیچکس هرگز هیچجا نگفته به جز این نمیتوانیم یا نمیباید رفتار بکنیم.
یک نکتهی دیگر آنکه شما دچار به خودابطالگری شدهاید، در رد این اباطیلی که میکوشند زنان را ناتوان از مخترع شدن و مردان را جانورانی سکسپرست جلوه بدهند به ارائهی یک استثنا(یعنی خودتان)قناعت میکنید، اما برای رد «احمق بودن زنان» رضایت به همان مقدار «مدرک» نمیدهید، حال آنکه برای اولی دستکم چند آزمایش کوچک موافق صورت گرفته، اما دم دومی به «تجربیات شخصی شما» بسته شده !
هیچ دلیل، مدرک یا سندی نیست که بخواهد نشان بدهد این «تفاوتها» یا «ناتوانیهای» احتمالی زنان برآمده از سیطرهی سترگ مردسالاری در جوامع بشری نیست. بالعکس، همینکه سطح شعور، دانش، مسئولیتپذیری و استقلال شخصیت زن فرانسوی چند ده برابر همان زن افغان یا عربستانیست به ما ثابت میکند بیشینهی این «تفاوتها» از همانجایی آب میخورند که ما میگوییم نه شما.
نگرشی پیرامون جنس ''زن'' -
Ouroboros - 09-18-2012
یک چیزی که مرا شگفتزده کرده اینست که برخی دوستان مرتبا به «حقوق برابر» برای زنان تاکید میکنند انگار که این اهمیتی خواهد داشت. همین حالا در ایران جایگاه و حقوق زنان چند برابر چیزیست که در قانون برای آنها مشخص شده، اصلا قانون چه اهمیتی دارد؟ «مهربد» میگوید برابری قانونی مهم است، اما تبعیضها و ستمها و تحقیرهای اجتماعی باقی بمانند! هرگز تصور نمیکرد چنین حرفهایی را از دهان چنین آدمی بخوانم!
نگرشی پیرامون جنس ''زن'' -
Ouroboros - 09-18-2012
Mehrbod نوشته: چرا دخترها باید این اندازه کم به اندیشه و خردگرایی بها بدهند؟
چرا فعالیتی از بانوان چه در اینجا، چه جاهای دیگر دستکم در زمینههایی همچون تاریخ و فرهنگ نمیبینیم؟
این را هم نفراموشید که به دختر و پسرهای ایرانی کوتاه نمیشود، در هر کجای اینترنت
پهناور هم بروید میبینید که همه انجمنها و سخنگاههای اندیشیک را پسرها پر کردهاند.
شاید چون آنها ناچار بودهاند با هزار برابر کنترلی که به من و شما روا میرود سر بکنند و بر دشواریهایی به مراتب درجات برجستهتر فائق آیند؟ شاید چون مذهب و قانون و خانواده و جامعه چند صد سال است بطور سیستماتیک از فکر کردن زنان جلوگیری کرده؟ شاید چون فرهنگ حاکم زنان اهل اندیشه را «زشت» و «غیرسکسی» و اینها برچسب میزند و مایهی گیسخند میداند؟
نگرشی پیرامون جنس ''زن'' -
Russell - 09-18-2012
Ouroboros نوشته: دیگر آنکه نمیفهمم این نگرش مبتنی بر «جبرگرایی زیستشناختی» در شما از کجا آمده؟ زیرا قطعا بنیاد علمی که ندارد(و از داوکینز و گولد و رایت و فیشر و تمامی دیگر اصحاب زیستشناسی مدرن آنرا رد و ریشخند میکنند)، اینکه «ژنهای» شما چه میگویند در رابطه با انسانها عمیقا از فقدان موضوعیت رنج میبرد، چراکه میان دستور پخت کیک و آنچه از فر بیرون میآید همیشه تفاوت هست.
خوب اگر علت را از ژن به محیط منتقل کنیم که دچار دور باطل میشویم،چرا انسانها چنین رفتار میکنند؟چون محیطشان (اجتماع) اینگونه است،چرا اجتماع اینگونه است؟چون انسانها اینطور رفتار میکنند
نگرشی پیرامون جنس ''زن'' -
Ouroboros - 09-18-2012
Russell نوشته: خوب اگر علت را از ژن به محیط منتقل کنیم که دچار دور باطل میشویم،چرا انسانها چنین رفتار میکنند؟چون محیطشان (اجتماع) اینگونه است،چرا اجتماع اینگونه است؟چون انسانها اینطور رفتار میکنند
زیستشناسی روز میگوید چنین تفکیکی نه در آخر شدنیست نه لازم. چه ژنتیکی باشد و چه فرهنگی، هر دو به یک اندازه قابل/غیرقابل تغییر هستند. همین اثربخشی محیط هم خارج از حوزهی اختیار خود شخص است، و در دورهای از زندگی پدید میآید که او کمترین حق انتخاب را دارد. اگر به موقع بنجبیم و این فرهنگی که در آن به دختر از بدو تولد عروسک میدهند و به پسر تفنگ را منقرض بکنیم شاید در یکی دو نسل با دخترانی همپای پسران علاقهمند به موضوعات علمی روبرو بشویم. وانگهی ما نمیدانیم، و کل ماجرا هم همینست، زیرا هیچ روش دیگری بجز مردسالاری(در بعضی کشورها زیر قلاده، در بسیاری دیگر افسارگسیخته)در این مورد آزمایش نشده که دوستان اینچنین نتیجهگیریهایی کردهاند...
نگرشی پیرامون جنس ''زن'' -
Russell - 09-18-2012
Ouroboros نوشته: زیستشناسی روز میگوید چنین تفکیکی نه در آخر شدنیست نه لازم. چه ژنتیکی باشد و چه فرهنگی، هر دو به یک اندازه قابل/غیرقابل تغییر هستند. همین اثربخشی محیط هم خارج از حوزهی اختیار خود شخص است، و در دورهای از زندگی پدید میآید که او کمترین حق انتخاب را دارد. اگر به موقع بنجبیم و این فرهنگی که در آن به دختر از بدو تولد عروسک میدهند و به پسر تفنگ را منقرض بکنیم شاید در یکی دو نسل به دخترانی همپای پسران علاقهمند به موضوعات علمی روبرو بشویم. وانگهی ما نمیدانیم، زیرا هیچ روش دیگری بجز مردسالاری(در بعضی کشورها زیر قلاده، در بسیاری دیگر افسارگسیخته)در این مورد آزمایش نشده.
امیر گرامی من البته در زیستشناسی قطعا قدر دوستان مطالعه نداشتم،ولی چند وقتیه یمقدار این روانشناسی فرگشتی منرو جذب کرده و مخصوصا کتاب لوح سفید استیون پینکر منرو نسبتا قانع کرد،صحبتهای او هم در کتاب همه آماریه بر پایه مقایسه دقلوهای همسان و دوقلوهای غیر همسان و...،و اتفاقا ادعا میکنه موردی بوده که بچه رو در ابتدای تولد تغییر جنسیت دادند و کاملا مثل دختر باهاش رفتار کردند ولی رفتارهای پسرونه ازش دیدند.بنظر میرسه بحث خیلی سیاسی شده واقعا بیخود،کسی (حداقل من نمیخواد) زنها رو یک لیبل طبیعت بزنه و در خونه نگهشون داره همونطور که گفتی توانمندی مغز زنها رو کسی درش شک نداره اصلا خود مردها هم روی بدن دیفالت زنونه هستند،اساسا بحث اخلاقی چکار باید بکنیم میتونه 180 درجه خلاف این باشه و حمایت و حقوق و تشویق بیشتر زنان به برخی فعالیتها باشه.من قدری که فهمیدم در واقع روانشناسی فرگشتی هم مثل فرگشت تنها توضیح واقعی رو میده مایقی دور باطل بنظر میرسند.بقول جناب پینکر موضع اینکه برخی رفتارها حاصل ژنتیک و برخی حاصل محیط هست موضع میانه هست و موضع لوح سفید موضع افزاطی هست اینجا.و تناقضی با وجود زیاد نقش فرهنگ و میمها در رفتارهای انسانی من نمیبینم واقعا.
نگرشی پیرامون جنس ''زن'' -
Ouroboros - 09-18-2012
یک نکتهی به عنوان پیشمقدمه: خود فرگشت هم ناشی از ارتباط جاندار با محیط است، و ریشهیابی اینکه کدام اول بود و کدام درپی آمد هرگز حالت مرغ و تخممرغ ندارد.
از این که بگذریم، روانشناسی فرگشتی هم دوست عزیز فقط درپی توضیح است، نه موضوعیت دادن به جزمگرایی ژنتیکی. یعنی همواره به دنبال یافتن ریشههای یک رفتار عمومی در انسانهاست، نه آنچه خارج از نرم یا در بعد فردی رخ میدهد. مثلا این رشته هرگز به دنبال توضیح فتیشیسم نیست، و توقع ندارد که توضیحی برای آن بیابد، زیرا جزو رفتارهای انسان متاخر به حساب میآید و بسیار بعید است که بتوانیم توضیحی فرگشتی برای آن پیدا بکنیم. منظورم اینست که بخش بسیار بزرگ و مهمی از رفتارهای انسان امروز در رابطه با پدیدهها و چیزهایی بوجود آمدهاند که در طول دوران تکامل او وجود نداشتهاند، توضیح اینها با رویکردی فقط فرگشتیک میسر نخواهد بود، و کسی هم ادعای چنین کاری را نکرده. وقتی بحث به «تقاوتهای» میان زن و مرد میکشد اما، من معتقدم بخشی بسیار ناچیز از این تفاوتها برآمده از «ژنتیک» است، و قسمت سرنوشتساز و تعیینکنندهی دیگربودگیها در تربیت این دو جنس به شیوههای یکسره متفاوت نهفته است. اما حتی اگرهم اینطور نباشد، هیچ دلیلی ندارد که ما نتوانیم آنچه ریشههای ژنتیکی دارد را به نفع آنچه بنیادی تربیتی دارد تغییر ندهیم، همهی زیستشناسان برجستهی جهان مخالف این تز هستند که «You can't fight biology»...
نگرشی پیرامون جنس ''زن'' -
Mehrbod - 09-18-2012
Ouroboros نوشته: شاید چون آنها ناچار بودهاند با هزار برابر کنترلی که به من و شما روا میرود سر بکنند و بر دشواریهایی به مراتب درجات برجستهتر فائق آیند؟ شاید چون مذهب و قانون و خانواده و جامعه چند صد سال است بطور سیستماتیک از فکر کردن زنان جلوگیری کرده؟ شاید چون فرهنگ حاکم زنان اهل اندیشه را «زشت» و «غیرسکسی» و اینها برچسب میزند و مایهی گیسخند میداند؟
Ouroboros نوشته: زیستشناسی روز میگوید چنین تفکیکی نه در آخر شدنیست نه لازم. چه ژنتیکی باشد و چه فرهنگی، هر دو به یک اندازه قابل/غیرقابل تغییر هستند. همین اثربخشی محیط هم خارج از حوزهی اختیار خود شخص است، و در دورهای از زندگی پدید میآید که او کمترین حق انتخاب را دارد. اگر به موقع بنجبیم و این فرهنگی که در آن به دختر از بدو تولد عروسک میدهند و به پسر تفنگ را منقرض بکنیم شاید در یکی دو نسل با دخترانی همپای پسران علاقهمند به موضوعات علمی روبرو بشویم. وانگهی ما نمیدانیم، و کل ماجرا هم همینست، زیرا هیچ روش دیگری بجز مردسالاری(در بعضی کشورها زیر قلاده، در بسیاری دیگر افسارگسیخته)در این مورد آزمایش نشده که دوستان اینچنین نتیجهگیریهایی کردهاند...
امیر جان ما با دادههای که در دست داریم حق داریم برای زندگی خودمان و رویکردهای گوناگونی که در برابر دختر و پسر میگیریم نتیجهگیری و فرجامیابی کنیم.
درباره ریشهیابی اینها هم که با دقت هر چه بیشتر هر جا که نیاز بود گفتیم اینها نادانشیک و مرزمند و آروینیک و شخصی هستند و نباید به آنها تکیه آنچنانی کرد.
روی هم رفته اگر ما این سخنان را نزنیم و این پرسمانها را به خودآگاهی دختر و پسر نکشانیم، اگر براستی دشواری
راهکارپذیر باشد هم راهکار آن یافت نخواهد شد. جدای آن رویکرد دیگری من نمیدانم بجز گفتمان و بحث پیرامون این دگرسانیها.
من سخنان شما درباره مردسالاری را هم بیخود میدانم و خودش در زمینه یکی از تئوریهای توطئه نما میرود! اینکه مردان از چند ده هزار سال
پیش با توطئهچینی و patriarchy توانستهاند زنها را در بند کرده و نمیدانم آنها را به بردگی جنسی و .. بکشانند همگی سخنانی کودکانه هستند.
زمانیکه به تاریخ مینگریم و یا به شرایط کار و زندگی در هزارههای پیشین میرویم، میبینیم که مردها اگر نه بدبختتر از زنها، که به همان اندازه
زندگی ندارانه و سختی را میگذراندهاند. امروز زمانیکه ما واژه «کار» را به زبان میاوریم، یک میز و لپتاپ و نمیدانم دفتر و شرکت و اینها به
ذهن میاید، ولی هزار سال پیش کار چیزی بیشتر از کار کردن در سنگ معدن و ماهیگیری و شخم زدن و درو کردن و شکار رفتن و اینها
نبوده، و من درنمیابم شما چگونه از روی این کارها و این رنجی که مردها در این هزارهها کشیدهاند میگویید که مردسالاری بوده!
آری گاه و بیشتر زمانها یک پادشاه و اربابی هم آنجا بوده و گاه بسیار کمتر شهبانویی هم آن بالا مینشسته - در ایران اسپاگتی را شکر این شهبانو را سند شده
داریم - و اینها از دسترنج دیگران خورده و بهرهکشی میکردهاند. این چه پیوندی به 99.9999% مردان دارد که بایستی کار رنج آور را انجام داده و در جنگها
پیشگام شده و برای زن و بچه فداکاری میکردند؟ نقش زنان را اگر نیک بنگریم میبنییم که بسیار سادهتر بوده و هرگز این اندازه مانند مردان با جان خود هم بازی نمیکردهاند.
در اینباره اینجا پیشتر نوشته بودم:
آیا زنان براستی میخواستند بیرون رفته و کار کنند؟
اکنون شما یکراست آمده و میگویید ما مردها سلطهجو و بهرهکش و نمیدانم چی و چی هستیم! همه اینها به کنار، کدامیک از ما در زندگی هیچکدام این کارهایی که
شما میگویید را اصلا کرده!؟
من به یاد نمیاورم نه به کسی تجاوز کرده باشم، نه سلطهجویی کرده باشم و نه حق بانویی را
خورده باشم! ساختار همبودی که در آن زندگی میکنم هم براستی اینها را ندارد و زن و مرد حقوقی
یکسان و برابر در برابر قانون دارند، ولی همانند هم و در یکسو دستکم امروز در تکاپو و کنشورزی نیستند.
از سوی دیگر، اگر این همه کردار گذشتگان در رفتار امروز این اندازه مهند است، چرا پس به ژنتیک و "میهنپرستی" و
اینها که میرسد باید همه اینها را فراموشیده و بشویم آدمهایی نو که باید از نو همه چیز را بیاغازند؟ ولی به جامعه و رفتار
دختر و پسر که میرسد آنچه نیاکان ما ده هزار سال پیش
گویا میکردهاند میشود یک چوب که هی توی سر ما بزنند؟
پس روی هم رفته:
1. چیزی بنام patriarchy و مردسالاری نداشته و نداریم.
2. زنان امروز غربی (نه همه ایرانیها) به اندازه بسنده و بیشتر آزادی دارند؛ کوشش ما کشاندن این نکته به خودآگاهی زنان و پیریزی کردن نُرم و هنجارهای
نوینی است که زنان بجای سوء استفاده از زیباییهای جنسی و ناز کردن و بخور و بخواب و .. به دانش و خردگرایی روی آورده و رویکرد خود در زندگی را بدگرانند.
3. ما اینجا ریشهیابی و فرجامیابی هم از زن و مرد نکردیم، تنها دشواریها را نِماردیم (اشاره کردیم).
اینکه اینها ریشه فرگشتیک دارد، همبودین دارد یا چه بدید من تا زمانیکه راهکارپذیر باشد مِهند (مهم) نیست.
Ouroboros نوشته: یک چیزی که مرا شگفتزده کرده اینست که برخی دوستان مرتبا به «حقوق برابر» برای زنان تاکید میکنند انگار که این اهمیتی خواهد داشت. همین حالا در ایران جایگاه و حقوق زنان چند برابر چیزیست که در قانون برای آنها مشخص شده، اصلا قانون چه اهمیتی دارد؟ «مهربد» میگوید برابری قانونی مهم است، اما تبعیضها و ستمها و تحقیرهای اجتماعی باقی بمانند! هرگز تصور نمیکرد چنین حرفهایی را از دهان چنین آدمی بخوانم!
این هم چیز شگفتانگیزی ندارد. قانون بمانند همان سنجه و متری میماند که در موزه نگه داشته و از روی آن دیگر چیزها را اندازه میگیریم:
در چشم قانون همه باید یکسان و برابر باشند تا هر کس بتواند خود را با قانون سازگاری بدهد. اگرنه اگر قانون هم بخواهد با دیگران
کم و زیاد شود مانند متری خواهد بود که هنگام اندازهگیری کوتاه و بلند میشود! در این ریخت همه کارکرد خود که سنجش باشد را دیگر از دست داده.
Ouroboros نوشته: «مهربد» میگوید برابری قانونی مهم است، اما تبعیضها و ستمها و تحقیرهای اجتماعی باقی بمانند
اینهم که خوب کمی تا اندکی سفسته سخن چسباندن است
من در زندگی شخصی میگویم که باید رویکرد پسران در برابر دختر و پسر تا زمانیکه
مانند امروز رفتار میکنند دگرش داشته باشد تا دچار سرخوردگی و آزردگی نشوند. زمانیکه دخترهای امروزی بجای خردگرایی و دانش بدنبال fashion و کفش
خریدن هستند، روشنه که کسی که بخواهد از راه دانش و .. خود را به ایشان نزدیک کند سرخورده خواهد شد. پس باید این واقعیتها را دانسته و رویکرد عملی خود در برابر ایشان را در زندگی بدگراند.
از سوی دیگر، آماج ما میتواند نزدیک کردن هر چه بیشتر رفتار دختر و پسر به هم باشد - چیزیکه من هم خواهانشم. پس در اینجا هم باید به دخترها دریاباند و
فهماند که رفتار کنونیاشان پذیرفتنی نیست و ناز و غمزه آمدن و کفش خریدن و اینها چیزهایی cute و ناز نیستند. اگر میخواهند احترام ما را داشته باشند،
باید همانگونه که ما کار میکنیم و در راستای گسترش خردگرایی و دانش میکوشیم کار کنند، اگر نه احترام ارزان بدست نمیاید و من یکی هرگز به چنین جنسی با این رفتار احترام نخواهم گذاشت.
این دو میشوند دو رویکرد که در راستای هم پیش میروند. زمانیکه دخترها دست از این بازیها برداشتند و نقش درست و اخلاقی در همبود یافتند، آنگاه
خود به خود این تحقیرهایی که میگویید هم برداشته میشوند. اگر نه تحقیر و خوار کردن هم گاه کارکرد دارد و بسته به جایگاه میتواند خواستنی و خوب باشد.
ستم هم که از دید قانون بیشتر میرود و چنانکه بالا گفتیم، با قانون برابر ستمی به زنان نمیرود. ستم دیگری هم به ذهن من نمیاید.
نگرشی پیرامون جنس ''زن'' -
Russell - 09-18-2012
خوب ما هم میخواهیم بجنگیم در صورت لزوم،ولی برای جنگیدن باید دید درستی از واقعیت و حریف داشت.اتفاقا یک بخش بزرگ جبرگرایی محیطی سخنان روانشناسان میشود در رابطه با بزرگ کردن کودکان،که مثلا رفتار با کودک در چند سال اول کودکی تمام زندگی و گرایشات و رفتار او را میسازد.در حالی که مسلم است انسانها قابلیت تصمیمگیری دارند و با همان فرهنگ و میمها میتوانند تغییر کنند،جبر خانوادگی و شکل دادن کودکان بزور مانند یک خمیر من نمیبینم چه برتری نسبت به ژن دارند.
خوب محیط میتواند فیزیکی باشد یا نباشد،تاثیرات محیط فیزیکی را از آن حذف کنیم یک چیز غیر قابل واکاوی علمی داریم که مانند خدا و روح و اختیار و اینها میشود.
نگرشی پیرامون جنس ''زن'' -
Ouroboros - 09-19-2012
مهربد گرامی، مردسالاری هیچ ربطی به «مردها» ندارد و این نامگذاری بد بارها باعث پدید آمدن چنین سوء تفاهمی شده!
مردسالاری بستر فرهنگیست که در آن برخی رفتارها مردانه، برخی دیگر زنانه تلقی شده، نوع مردانه تقدیس و نوع زنانه تقبیح میشوند. این بستر فرهنگی بنیاد خود را بر دفاع از دگمهای فرهنگی که شاید روزگاری برای نجات یافتن نوع بشر ضروری بودند بنا نهاده، اما با آنکه دستکم چند صد سال است که تمامی آن دشواریها(که از آنها گذشتن مستلزم چنان رفتاری بوده)از میان رفتهاند، این بختک همچنان بر راه پیشرفت جوامع بشری سایه افکنده. مشکل من با این ضدفرهنگ اینست که هیچ رفتاری را ذاتا زنانه یا مردانه نمیدانم، معتقدم هرچه هست وابسته به شرایط تربیتی زن و مرد است، که در آن سهمی بسیار برجسته برای مردسالاری قائلم.
میگویم مردسالاری هیچ پیوندی به مردان ندارد، اما چه بسی اشتباه بکنم، و مردان نیز یکی از قربانیان اصلی این سیستم ضدبشری باشند. در همین ایران، هر مردی را دو سال به جایی میفرستند که با سرکوب سیستماتیک همهی آنچه شما را بدل به آنکه هستید میکند، نابود کردن تمامی نشانههای فردیت و منیت در شما و زنده کردن روحیهی قبیلهای شما را «مرد» میکنند. این مرد کردن پروسهای است که در آن مرد همجنسگرا، مردی که به ظاهر خود اهمیت بدهد، مردی که عواطف خود را به نمایش بگذارد، مردی که مفهوم غیرت را توهینی به زن تلقی بکند، مردی که صلحجو باشد، مردی که از درگیری بیزار باشد و مردی که در یک کلام به قالبهای سنتی/بدوی «مرد» وارد نشود نوعی جنایتکار نسبت به ارزشهای اجتماعی محسوب شده، شدیدا مجازات خواهد شد. در این سیستم فکری برخلاف نظر شما مرد هرگز به دنیا نمیآید، بلکه با اعلام وابستگی و اعتماد و وفاداری به دستگاه تبدیل به مرد میشود. و اگر حتی ذرهای از این استانداردهای من در آوردی و ضدبشری سرپیچی بکند، متهم میشود به «ابنهای» بودن و «بیغیرت» بودن و ...
این یک مثال بود از آنچه مردسالاری مینامیم. میبینید که وجود دارد و همانقدر از مردان بیزار است که از زنان. من در جستار برعلیه زنانگی، با رویکردی مقابله کردم که میخواهد آنچه در فرهنگ مردسالار «زنانگی» تعریف میشود را جایگزین «مردانگی» بکند و به نوعی سلطهورزی جدید به سود «زنان»(بازهم زنانی که بدنیا نمیآیند، بلکه از طریق پایبندی به یکسری خصایل غیرواقعی زن میشود)تغییر بدهد. من آنرا متهم کردم به ناتوانی در بیرون جهیدن از دایرهی تکرار مکررات و فراجنسیتی دیدن انسان.
Mehrbod نوشته: از سوی دیگر، آماج ما میتواند نزدیک کردن هر چه بیشتر رفتار دختر و پسر به هم باشد - چیزیکه من هم خواهانشم.
چالش منهم معطوف به همینست، که شما پیشفرض میگیرید رفتار پسرها به نوعی بهتر از دختران است، و دومی باید بیشتر شبیه اولی بشود. این خبرها نیست، و مردان هم راهی طولانی تا شرایط ایدهآل دارند، باید مدلی برای رشد اجتماعی پیشنهاد بکنیم که در آن تمام انواع فردیت جایی برای حضور و نمود داشته باشند، و در آن هیچیک از تعاریف مردسالاری محور نباشند. بگوییم اندیشیدن منطقی ویژگی خوبیست، نه اینکه ویژگی مردانه است!
Mehrbod نوشته: ستم هم که از دید قانون بیشتر میرود و چنانکه بالا گفتیم، با قانون برابر ستمی به زنان نمیرود. ستم دیگری هم به ذهن من نمیاید.
ختنه دختران ستم قانونیست؟ کتک زدن آنها چطور؟ اینکه زنان با تحصیلات و مشخصات دقیقا یکسان شانس یک سوم نسبت به مردان برای استخدام شدن دارند چطور؟ شما اسلام را زنستیز و مردسالار نمییابید؟ ستمی که بر زنان میرود قانونی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادیست.