پاتوق شب نشینی -
یه نفر - 03-01-2014
مگه
جیگری که علف میخوری؟؟؟!
:-)
پاتوق شب نشینی -
Alice - 03-01-2014
Aria Farbud نوشته: @Alice دم نوروزِ دیگه! آره خوب شده دیگه تو راهبندون مردم گیر نمی کنی تا چراغ سبز شه!
چی کار ؟
دم نوروز! :) من چند روز دیگه می رم خرید عید، مانتو و شلوار و... ماهی قرمز! :) خیلی دوست دارم... کلا حال و هوای عید خیلی نشاط آوره! :)
ولی جان جهان من چی آخه؟؟؟
بهش فکر می کنم قلبم تیر می کشه... ای کاش اصن توی خواب نمی دیدم اون پسره رو... الان کجاست...! :'(
ای کاش اینجا بود دست می کرد توی موهام...
(دوستان من رو ببخشید، من کمی احساساتی می شم وقتی به اون خوابم فکر می کنم...)
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 03-01-2014
Alice نوشته: دم نوروز! :) من چند روز دیگه می رم خرید عید، مانتو و شلوار و... ماهی قرمز! :) خیلی دوست دارم... کلا حال و هوای عید خیلی نشاط آوره! :)
ولی جان جهان من چی آخه؟؟؟
بهش فکر می کنم قلبم تیر می کشه... ای کاش اصن توی خواب نمی دیدم اون پسره رو... الان کجاست...! :'(
ای کاش اینجا بود دست می کرد توی موهام...
(دوستان من رو ببخشید، من کمی احساساتی می شم وقتی به اون خوابم فکر می کنم...)
دست بردار دختر جان ... هر چند من هم زیاد دلتنگ خاطراتم میشم
، اما لا اقل یه چیز واقعی بودن !!
پاتوق شب نشینی -
Aria Farbud - 03-01-2014
[MENTION=286]Alice[/MENTION] نوروز تازه و شادابم می کنه، چرخ زدن تو بازار تجریش و نازی آبادم می چسبه!
کاش من جان جهانت بودم دیگه این همه افسوس نمی خوردی!
پاتوق شب نشینی -
Alice - 03-01-2014
Anarchy نوشته: دست بردار دختر جان
آخه دست خودم نیست.. از وقتی اون خواب رو دیدم جای خالی اون پسره رو کنارم احساس می کنم!
انگار یه تیکه ای از قلبم رو توی خواب کند و با خودش برد... من که چیز زیادی نمی خوام، فقط می خوام دست کنه توی موهام... منم بغلش کنم! :'(
جان جهان من ای کاش تو واقعی بود.. اگه واقعی بودیآ... اگه واقعی بودی... کل زندگی و هستیم رو فدات می کردم...!
پاتوق شب نشینی -
Alice - 03-01-2014
Aria Farbud نوشته: @Alice نوروز تازه و شادابم می کنه، چرخ زدن تو بازار تجریش و نازی آبادم می چسبه!
کاش من جان جهانت بودم دیگه این همه افسوس نمی خوردی!
کلن چرخ زدن توی بازار به من که خیلی میچسبه. عادتمه، وقتی می رم خرید با فقط چرخ بزنم و اینور و اونور برم.
---
آخه تو که کت چرمی مشکی نمی پوشی...! :'(
ای کاش جان جهانم تو بودی و انقدر آه و افسوس نمی خوردم.. ولی حیف... توی اون خواب نتونستم اونطوری که می خوام بغلش کنم... اگر اینجا بود من همه چیزمو، تمام هستیمو بهش می دادم تا یه بار دیگه آغوشش رو احساس کنم..
پاتوق شب نشینی -
Theodor Herzl - 03-01-2014
دم عید مدرسه یک دفترچه میدادند عید رو زهرمار میکردند هی باید مشق مینوشتیم!
پاتوق شب نشینی -
Alice - 03-01-2014
Theodor Herzl نوشته: دم عید مدرسه یک دفترچه میدادند عید رو زهرمار میکردند هی باید مشق مینوشتیم!
اسمش پیک نوروزی بود! کوفتمون می کردن بابا، کل عیدمون زهر مار می شد! :) من همیشه نگه می داشتم روز آخر می نوشتمش، البته دوران راهنمایی هم مشق می دادن! :)
---
پ.ن: شما کت مشکی چرم نمی پوشی؟؟؟ :'(
پاتوق شب نشینی -
Theodor Herzl - 03-01-2014
Alice نوشته: شما کت مشکی چرم نمی پوشی؟؟؟
کت چرمی یکم به نظر من جواد است! خیر نمیپوشم
پاتوق شب نشینی -
Persepolis - 03-01-2014
Theodor Herzl نوشته: دم عید مدرسه یک دفترچه میدادند عید رو زهرمار میکردند هی باید مشق مینوشتیم!
دقیقن زدی تو خال!! یعنی از روز اول نوروز تو فکر بودم تا بعد سیزده بدر که دیگه اوجش بود!!! وای لعنت بهشون