پاتوق شب نشینی -
Persepolis - 03-01-2014
میگم عجب آدمای منشوری میان عضو میشن اینجا ! بدبخت از دل
Theodor Herzl.. حذف کنید این ارازل و اوباش اینترنت ندیده رو
پاتوق شب نشینی -
Aria Farbud - 03-01-2014
[MENTION=286]Alice[/MENTION] کت می پوشم ولی نه چرم مشکی، چطور مگه؟
بگمونم کتاب تعبیر خواب فروید بکارت بیاد
پاتوق شب نشینی -
Aria Farbud - 03-01-2014
[MENTION=286]Alice[/MENTION] راستش دیرگاهیه کمتر خواب می بینم یعنی بیداریمم برام یه جور خوابه تو سرکار تو انقلاب پیش کتاب ها تو مترو تو... انگار یکی همه چی رو جوری چیده تا باهام شوخی کنه...
پاتوق شب نشینی -
kourosh_bikhoda - 03-01-2014
Alice نوشته: تا حالا شده انقدر تحت تاثیر یه خوابی قرار بگیری؟
ای بابا ...
ماجراهای آلیس.
من یه درمون برات دارم ردخور نداره. یک عدد قرص جوشان ویتامین C رو حل کن در یک لیوان دوغِ عالیس و سربکش، درجا خوب میشی.
پاتوق شب نشینی -
Aria Farbud - 03-01-2014
[MENTION=286]Alice[/MENTION] دم نوروزِ دیگه! آره خوب شده دیگه تو راهبندون مردم گیر نمی کنی تا چراغ سبز شه!
چی کار ؟
پاتوق شب نشینی -
kourosh_bikhoda - 03-01-2014
Aria Farbud نوشته: دفترچه چه آروم شده مزدک هم سری نمی زنه کمی گرم شم
مزدک به فرنودِ ته کشیدن سخنان پامنبری پیرامون جستار کمونیسم، اندکی را به آسودن و بازیابی نیرو میپردازند.
بی گمان به زودی با چنته ای پر از یاوه های پدافند کننده از کمونیسم برخواهند گشت.
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 03-01-2014
Alice نوشته: ای کاش حداقل می تونستم یه کاری کنم که دوباره برگرده به خوابم... اون موقع تا دلم می خواست بغلش می کردم...
منو یاد نوجوونی هام میندازی که عاشق دختر تو فیلم میشدم
!!
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 03-01-2014
kourosh_bikhoda نوشته: مزدک به فرنودِ ته کشیدن سخنان پامنبری پیرامون جستار کمونیسم، اندکی را به آسودن و بازیابی نیرو میپردازند.
بی گمان به زودی با چنته ای پر از یاوه های پدافند کننده از کمونیسم برخواهند گشت.
مزدک کارش درسته
!!
پاتوق شب نشینی -
kourosh_bikhoda - 03-01-2014
Alice نوشته: من باید بالاخره پیداش کنم... ولی حیف که همش یه رویا بود و هیچوقت نیست...! :'(
فعلن نقدِ پالیس رو بچسب که نسیه ی رویاگونه آبست. به قول معروف: سیلی نقد، به از حلوای نسیه
پاتوق شب نشینی -
Theodor Herzl - 03-01-2014
دوستان من دیروز نشه بودم با چند نفر از دوستان در یک مهمونی تو ماشین نشسته بودیم علف میکشیدیم ، این رفیقم گفت بذار یک چیزی بذارم حال کنی ، یک دفعه نوار نوحه گذاشت! توی حالت نئشگی انقدر حال داد
، من هم فکر میکنم این نوحه خونها نشعه میکنند میان با این حرارت نوحه میخونند و توی یک حالت trance میروند!