پاتوق شب نشینی -
یه نفر - 02-16-2014
به جهنم :-)
پاتوق شب نشینی -
kourosh_bikhoda - 02-16-2014
viviyan نوشته: اوووف، خیالم راحت شد سکسیت از خودتونه
حیف که امینت دست و پای مارو بسته.
ناخن فراموش نشه.
(شوالیه)
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 02-16-2014
یه نفر نوشته: به جهنم :-)
اسپاگتی شما رو شفا بده ، البته امیدوارم !
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 02-16-2014
میگویند برنولی، ریاضیدانِ بزرگ، چند لحظه پیش از مرگش، آخرین چیزی که گفت این بود:
«من مُردم».
در ایران که باشید فاصلهتان با مرگی اتفاقی و مضحک به اندازهی تار موییست. امروز در میدانِ آزادی، از کنار مینیبوسی غراضه میگذشتم که متوجه شدم باکِ بنزیناش نشتی داشته و چکه میکند. دقیقا همان لحظه که داشتم از یک متری مینیبوس میگذشتم و در فاز آهنگی زیبا که از هندزفریام پخش میشد بودم، کسی که از روبرو میآمد، سیگارش را پرت کرد دقیقا در نزدیکی همانجا که مینیبوس چکه میکرد! قبل از اینکه بتوانم پریدن یا کاری مثل این را عملی کنم، چند ثانیه کاملا خشکم زد و هیچ نمیتوانستم از جایم تکان بخورم! گویی کاملا مطمئن بودم بودم که لحظهای بعد تکه تکه خواهم شد... چند لحظه گذشت و من همانطور در انتظار «حادثه»؛ تا اینکه مینیبوس آرام آرام به حرکت آمده و رفت. وقتی که رفت و من به خود آمدم، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود: «
من هنوز زندهام»؛ گمان میکنم حالاتِ گویندهی هر دوی این عبارات را این:
به خوبی میتواند توصیف کنند.
پاتوق شب نشینی -
undead_knight - 02-17-2014
kourosh_bikhoda نوشته: حیف که امینت دست و پای مارو بسته.
ناخن فراموش نشه.
(شوالیه)
من معمولا میگم انداختن قلاده و آوردن شلاق فراموش نشه :)))
پاتوق شب نشینی -
undead_knight - 02-17-2014
داریوش چیه ،چیزی شده،چرا ساکتی؟!:)))
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 02-17-2014
undead_knight نوشته: داریوش چیه ،چیزی شده،چرا ساکتی؟!:)))
عصر بخیر.
راستش تا الان سه بار خواستم پست امیر را پاسخ دهم، از سردرد و بیحوصلگی فراوان ، دست از اینکار کشیدهام. راستش را بخواهی، همین چند دقیقه پیش میخواستم پستی بگذارم همینجا که احتمالا تا چند ماهی به درونِ غار خواهم خزید و اگرچه مرتب لاگین خواهم کرد اما بسیار کم خواهم نوشت، که حوصلهی آن را هم نکردم.
چه خبرها؟ چه میکنی؟
پاتوق شب نشینی -
undead_knight - 02-17-2014
Dariush نوشته: عصر بخیر.
راستش تا الان سه بار خواستم پست امیر را پاسخ دهم، از سردرد و بیحوصلگی فراوان ، دست از اینکار کشیدهام. راستش را بخواهی، همین چند دقیقه پیش میخواستم پستی بگذارم همینجا که احتمالا تا چند ماهی به درونِ غار خواهم خزید و اگرچه مرتب لاگین خواهم کرد اما بسیار کم خواهم نوشت، که حوصلهی آن را هم نکردم.
چه خبرها؟ چه میکنی؟
من همچنان خودمو زدم به کوچه علی چپ بلکه این زندگی کارشو بکنه و بره،ولی معلوم نیست چی مصرف میکنه که روی ویاگرا رو هم کم کرده:)))
من هم پریودم عود کرده به بیشتر جاهایی که عضوم،مثل اینجا، فقط سر میزنم و گه گاهی یه چیز کوتاه میپرونم :)
حالا لازم نیست چیز خاصی بنویسی،هرزچندگاهی مثل الان یه سیگنال مبنی بر زنده بودنت بفرست:))
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 02-17-2014
undead_knight نوشته: من همچنان خودمو زدم به کوچه علی چپ بلکه این زندگی کارشو بکنه و بره،ولی معلوم نیست چی مصرف میکنه که روی ویاگرا رو هم کم کرده:))) من هم پریودم عود کرده به بیشتر جاهایی که عضوم،مثل اینجا، فقط سر میزنم و گه گاهی یه چیز کوتاه میپرونم :) حالا لازم نیست چیز خاصی بنویسی،هرزچندگاهی مثل الان یه سیگنال مبنی بر زنده بودنت بفرست:))
سعی کن لذت ببری;) لامصب این که میگویی پریود نیست که برادر، این resident است :)) سیگنال که خواهم فرستاد، ولی اگر من ننویسم، تو ننویسی، امیر و مهربد هم که نیستند، آلیس و مزدک هم کم و بیش خاموشی گزیدهاند، خب اینجا عملا تبدیل به خاموشخانه خواهیم کرد که! من یک ترجمهی نیمهکاره برای سایت دارم که حداقل سعی میکنم آن را آماده کنم. راستی این که گفتی چقدر برایم آشناست : چیه؟ چرا ساکتی؟ چیزی شده؟
پاتوق شب نشینی -
undead_knight - 02-17-2014
Dariush نوشته: سعی کن لذت ببری;) لامصب این که میگویی پریود نیست که برادر، این resident است :)) سیگنال که خواهم فرستاد، ولی اگر من ننویسم، تو ننویسی، امیر و مهربد هم که نیستند، آلیس و مزدک هم کم و بیش خاموشی گزیدهاند، خب اینجا عملا تبدیل به خاموشخانه خواهیم کرد که! من یک ترجمهی نیمهکاره برای سایت دارم که حداقل سعی میکنم آن را آماده کنم. راستی این که گفتی چقدر برایم آشناست : چیه؟ چرا ساکتی؟ چیزی شده؟
لذتو که میبرم ولی ادم از لذت عادی هم خسته میشه چه برسه به این:)))دیگه هر کوفتی هست همچنان مغز منو ول نمیکنه:))
خب بدون طرف "مقابل" من واقعا حرف زیادی برای گفتن ندارم.
اشعار استاد گرانقدر آرمین 2afm هست دیگه:)))