جاودانگی (گفتگوی آزاد) -
undead_knight - 03-07-2013
Dariush نوشته: این پاسخ زمانی پذیرفتنیست که بتوانیم باور کنیم که خودکامگی و شرارت انسانها به دلیل میراییِ آنهاست و از آنجایی که شما گفتید یکی از جوابها این میتواند باشد، من هم به این صورت آنرا میپذیرم.اما نقص اصلی همچنان سرجایش هست .یعنی اگرچه مرگ در از بین بردن پلیدی نقشی ندارد، اما برای متعادل کردنِ آن ، یک راهکار قابل قبول (احتمالا به دلیل نبود جایگزین دیگر) است .
خب این دیدگاه کمی به نطر من بی رحمانست:)
در هر حال اگر ما واقعا بتونیم شرایط زندگی انسان ها رو بهتر بکنیم اگر قدرت طلبی انسان ها یا حسادت و... باعث شرارتی بشند در عوضش بسیاری از انسان هایی که پلید نیستند از زندگی لذت بیشتری میبرند و مطمئنا میتونند شمار بیشتری از افراد شرور داشته باشند.مگرنه اگر واقعا نسبت شرارت به خوبی در انسان ها اینقدر زیاد باشه فکر میکنم تمدن ما چندان ارزش ادامه دادن نداشته باشه:))
جاودانگی (گفتگوی آزاد) -
Dariush - 03-07-2013
undead_knight نوشته: خب این دیدگاه کمی به نطر من بی رحمانست:)
در هر حال اگر ما واقعا بتونیم شرایط زندگی انسان ها رو بهتر بکنیم اگر قدرت طلبی انسان ها یا حسادت و... باعث شرارتی بشند در عوضش بسیاری از انسان هایی که پلید نیستند از زندگی لذت بیشتری میبرند و مطمئنا میتونند شمار بیشتری از افراد شرور داشته باشند.مگرنه اگر واقعا نسبت شرارت به خوبی در انسان ها اینقدر زیاد باشه فکر میکنم تمدن ما چندان ارزش ادامه دادن نداشته باشه:))
درست است.قدری بیرحمانه است .
سخنتان این است که اگر کیفیت زندگی را چنان بالا ببریم که شرارتی پیش نیاید ، آنگاه میتوان نامیرایی را (یا زیستن در حدود 1000 هزار سال را ) پذیرفتنی دانست . میتوانم بگویم مقدمه شما پذیرفتنی نیست تا اینکه کل دلیلتان پذیرفتنی باشد؟
«اراده مــــــــعطوف به قــــــــــدرت» را چه میکنید(در تفسیر عامیانهاش)؟ شرارت انسانها ربط چندانی به میراییِ آنها ندارد.اما میرایی میتواند ما از دسته عظیمی از شرارتها رها کند.
جاودانگی (گفتگوی آزاد) -
Mehrbod - 03-07-2013
Dariush نوشته: درست است.قدری بیرحمانه است .
سخنتان این است که اگر کیفیت زندگی را چنان بالا ببریم که شرارتی پیش نیاید ، آنگاه میتوان نامیرایی را (یا زیستن در حدود 1000 هزار سال را ) پذیرفتنی دانست . میتوانم بگویم مقدمه شما پذیرفتنی نیست تا اینکه کل دلیلتان پذیرفتنی باشد؟
«اراده مــــــــعطوف به قــــــــــدرت» را چه میکنید(در تفسیر عامیانهاش)؟ شرارت انسانها ربط چندانی به میراییِ آنها ندارد.اما میرایی میتواند ما از دسته عظیمی از شرارتها رها کند.
چرا میگویید پلشتی (بدنهادی, شرارت) در آدمی است داریوش جان؟
نکتهیِ سخن من بدرستی همین بود که بخش گستردهای از پلیدکاریهایِ آدمی از کوتاهیِ زندگی و میرایی میایند, به زندگی آدمی ١٠٠٠ سال و هر چه
بیشتر بیافزاییم خودبهخود اخلاقیات ما نیز بهمان نسبت میگسترند.
میتوانید به اخلاقیات فرگشته اینگونه بنگرید که همهیِ ما تنها و تنها تا آن اندازهای "براستی" اخلاقی هستیم که در زندگی خودمان و آیندگان نزدیکمان
سود داشته باشد, ولی اگر سودِ آن بگوییم به هزارسال دیگر برود بسادگی میگوییم "مشکلِ آیندگانه" و خودمان را کوچکترین آزاری نمیدهیم.
نمونهیِ های خوبِ آن؟
گرمایش زمین
آلایش آبوهوا (e.g. پاره شدن لایهیِ اُزن)
گُسارش بی دوراندیشیِ بنمایهیِ های زیستیک (نفت, آب, درختها, ...)
اینها تنها بخش فیزیکی داستان هستند, در بخش روانی ما جنگافروزیها را داریم, خودکامگیها را داریم, عقدهگشاییها را دارید و بسیاری, بسیاری دیگر.
دریافت وابستگی کوتاهزیوی (کوتاهیِ زندگی) با بی اخلاقی پیچیده نیست, تنها خودتان را بینگارید که
١٠٠٠ سال خواهید زیست, آیا براستی مانندِ امروز بی نگرش چندانی به پیامدهای رفتارتان زندگی خواهید کرد؟
یک خودکامه و آدم بدنهاد نیز بیرون از این نیست, اصولا بخشی از اخلاقیات برای این فرگشته که ما پا روی دُم یکدیگر نگذاریم و برای خودمان دردسر
نخریم (اگر نه ژنمان بجا نمیماند), یک آدم خودکامه نیز اگر بخواهد بی نگرانی همیشگی آنهم در از دست دادن زندگی ١٠٠٠ ساله اش بزیود براستی دچار مشکلات سختی خواهد بود.
از همهیِ اینها گذشته چرا به این نمیاندیشید که یک دانشمند که ٦٠ سال دانشاندوزی کرده
و این همه دستاورد داشته, چه دستآوردهایی خواهد داشت زمانیکه ١٠٠٠ سال بزیود!؟
من به شما میگویم عمر آدمی را دو برابر کنید, پیشرفت آدمی لگاریتموار و بی هیچ شکی ١٠٠٠ برابر و
بیشتر خواهد شد و فرایند گسترش دانش و خرد چنانی شتابی خواهد گرفت که هرگز ندیدهایم و نمیتوانیم هتا در ذهن بپنداریم.