دفترچه
کافه دومگو - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای ویژه (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87)
+--- انجمن: فلسفه و منطق (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82)
+--- موضوع: کافه دومگو (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D9%81%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85%DA%AF%D9%88)



کافه دومگو - Anarchy - 10-27-2012

viviyan نوشته: آنارشی منظورم این نیست که بچه ها اجبارا سپرده بشن به سازمانی، منظورم اینه که اگه بچه ای به دنیا اومد جایی برای حفاظت ازش وجود داشته باشه. برعکس اون چیزی که میگی خانواده های الان اگه خوب دقت کنیم بیشتر کارخونه های جوجه کشی هستن.

جایی برای حفاظت؟مگه الان نداریم؟ دقیق تر بگو...اما چیز دیگه ای داشتیم میگفتیما !! بحث زائد بودن اختراع نهاد خانواده و حذفش بود فکر کنم...

الان هم جوجه کشی هست اما به شکل محدود، در زمانی که خانواده حذف شه و نهادی باشه که مسوول کنترل جمعیت باشه دیگه واقعا به جوجه کشی واقعی میرسیم که در تضاد هست با آنارشیسم...انگار که مغز متفکری برای بودن من و شما هم تصمیم میگیره...


کافه دومگو - Russell - 10-27-2012

از اساسی تزین تصمیماتی که باید بطور اجتماعی گرفته بشه تعداد داشتن بچه هست و برخلاف اینکه برعکس جلوه داده میشه از معدود تصمیمات اشتراکی واقعی هست.تصمیم مغز متفکر بمراتب بهتر از تصمیم پدر و مادر هست،نمونه حی و حاظرش خود ما هستیم که معلوم نیست دقیقا چه فکری کردند در این خراب شده و دهه 60-70 ما را بدنیا آوردند دقیقا


کافه دومگو - viviyan - 10-27-2012

Anarchy نوشته: جایی برای حفاظت؟مگه الان نداریم؟ دقیق تر بگو...اما چیز دیگه ای داشتیم میگفتیما !! بحث زائد بودن اختراع نهاد خانواده و حذفش بود فکر کنم...

الان هم جوجه کشی هست اما به شکل محدود، در زمانی که خانواده حذف شه و نهادی باشه که مسوول کنترل جمعیت باشه دیگه واقعا به جوجه کشی واقعی میرسیم که در تضاد هست با آنارشیسم...انگار که مغز متفکری برای بودن من و شما هم تصمیم میگیره...


خب ببین برای این چیزی که من میگم اول نیاز هست که انسانها غیر از اینی که هستن بشن، یه جورایی عارف بشن، به سطح آخر هرم نیازهای مازلو رسیده باشن، چه میدونم، یه جورایی دنیای الان ویران شده باشه و روش دنیای نویی ساخته بشه...
نهاد خانواده حذف بشه، انسانها اونقد پیشرفت کرده باشن که زندگی ابتدایی رو انتخاب کرده باشن، جامعه بدون مرز یعنی که کسی نگه این خونه منه، این بچه منه، من حذف بشه کلا... (مالکیت حذف بشه)
خانواده نهادی شکست خورده اس، الان دوستم میگه امروز یه بچه 11 ساله رو آوردن اورژانس بیمارستان که خودشو حلق آویز کرده بود و مرده بود!


کافه دومگو - Russell - 10-27-2012

viviyan نوشته: خب ببین برای این چیزی که من میگم اول نیاز هست که انسانها غیر از اینی که هستن بشن، یه جورایی عارف بشن، به سطح آخر هرم نیازهای مازلو رسیده باشن، چه میدونم، یه جورایی دنیای الان ویران شده باشه و روش دنیای نویی ساخته بشه...
نهاد خانواده حذف بشه، انسانها اونقد پیشرفت کرده باشن که زندگی ابتدایی رو انتخاب کرده باشن، جامعه بدون مرز یعنی که کسی نگه این خونه منه، این بچه منه، من حذف بشه کلا...
خانواده نهادی شکست خورده اس، الان دوستم میگه امروز یه بچه 11 ساله رو آوردن اورژانس بیمارستان که خودشو حلق آویز کرده بود و مرده بود!
ویوی جان این چیزی که میگی بدتر هست از خانواده،یعنی بجای ارزش دادن به فردیت دربرابر حل شدن در چیزی بنام خانواده اونرو بدتر میکنه بشکل حل شدن در جامعه.اگر شانسی در فرار برای افراد در خانواده امروز هست در این جامعه حق فراری نیست،بقولی تنها را انصراف در بهشت کره شمالی مثلا اینه که بمیریم،این اشتراک در برخی چیزها مثلا غذا و امکانات اولیه زندگی خوبه،ولی در خانه و بچه و اینها فاجعست،خودخواهی و منیت انسانها هم لازم هست و خیلی مهم.


کافه دومگو - shirin - 10-27-2012

عاطفه اون چیزی که تو ذهن من هست مال زمان طفولیت تو هست من تا حالا همچین چیزی رو از تو نشنیدم. در ضمن رمان ندیمه رو نخوندم. مربوط به یه آرمانشهر خارجی بود نه ایرانی. فکر میکنم افکار فروید هم توش نقش داشت. روابط جنسی هم تو اون شهر کاملا آزاد بود.

البته شایدم یه مقاله تخیلی تو یکی از روزنامه های جمهوری اسلامی بود در تقبیح نظام اجتماعی غرب و تجلیل خانواده. :D


کافه دومگو - shirin - 10-27-2012

رفتم الان در مورد رمان ندیمه سرچ کردم خارجی بود. قصه کلفت - WiKi


کافه دومگو - Ouroboros - 10-27-2012

خانواده از مصادیق آن جمله‌ی معروف چرچیل است پیرامون دموکراسی، که بدترین سیستم دنیاست، بعد از همه‌ی آنهای دیگر. بجز دولت هیچ نهادی بیش از خانواده همراه با خودزنی و تحمیل و جبر نیست، وانگهی بجز آنهم شدنی نخواهد بود. آینده‌ی خانواده باز می‌گردد به آینده‌ی جهان، که چگونه خواهد بود. من گمان می‌کنم ما در آستانه‌ی دورانی قرار داریم که در آن شاهد رها کردن تلاش مذبوحانه‌ی بشر جهت ارتقای روشهای «آموزش»، و آغاز مسیری انقلابی در جهت دگرگونی روشهای «یادگیری» خواهیم بود. اینکه تمام دانش بشر در فاصله‌ی چند کلیک از ما قرار دارد، پنجاه سال قبل برای هیچکس باورکردنی نبود.. من آرزوی روزی را دارم که با اختراعی، هرکس بی‌کمترین تلاشی بتواند تمام این دانش را با یک اراده بداند و بفهمد.. در چنان جهانی هیچکس قادر به تحمیل هیچ‌چیز بر دیگران نخواهد بود..

تا آنوقت باید نهاد خانواده را بر تمام مدل‌های احتمالی ترجیح داد، زیرا هرچند مهمل و از بنیاد فاسد است، و همواره با «از خودگذشتگی» یکی از طرفین همراه می‌شود، خیلی حساس‌تر از آنست که بتوانیم با آن دست به آزمایش و خطا بزنیم.


کافه دومگو - shirin - 10-27-2012

چقدر شماها دنبال دنیای آرمانی هستید. من دنیا رو همینطور که هست دوست دارم ( البته نه تو کشورهای بدبخت بیچاره مثل ما). فقط مشکل یه کم بی پولی هست اگر بی پولی و فقر نبود همه چی عالی بود برای همه.
کلا به نظرم تا اینجا خوب پیش رفتیم، در هر زمانی روش زندگی آدمها بهترین روش هست نسبت به قبلش، چون دایم در حال پیشرفت و بهبود هستیم، هر چی جلوتر میریم بهترتر میشیم. (البته بازم نه کشورهای بدبخت بیچاره مثل ما :D ) الان خانواده خوبه. نه چندان موفق ولی بهتر از روشهای امتحان پس نداده و تخیلی هست. شاید زمانی خوبخود جوامع بر اثر بهبود روش زندگی به سمت زندگی انفرادی و بی خانواده برن. چون انسان دایم دنبال بهترین شیوه هست و بهترین شیوه رو هم نمیشه بی تجربه و ناگهانی بهش رسید بلکه به مرور و با کلی امتحان پس دادن و اطمینان از موفقیتش خواه ناخواه بهش میرسیم.
چون مدلهای دیگه رو هنوز ما امتحان نکردیم نمیتونیم به راحتی قضاوت کنیم در مورد خانواده، روشهای بهتر زندگی هم به مرور زمان قابل جایگزینی هستن، نه یکدفعه و ناگهانی.


کافه دومگو - sonixax - 10-28-2012

shirin نوشته: بچه رو احتمالا باید یه ارگانی باشه وظیفه نگهداری بچه ها به عهدش باشه. :D

تاثیرات روحی روانی و نبود پدر و مادر و حسهای انسانی مانند حس های مادرانه هم کشک :دی


کافه دومگو - sonixax - 10-28-2012

Ouroboros نوشته: من آرزوی روزی را دارم که با اختراعی، هرکس بی‌کمترین تلاشی بتواند تمام این دانش را با یک اراده بداند و بفهمد.

امیر جان چندان دور نیست .
اکنون در حال تحقیق و بررسی روی رمزگشایی داده های مغزی هستند و وقتی بتوانند داده های مغز یک شخص را بخوانند و به صورت داده های کامپیوتری در بیاورند دیر نخواهد بود زمانی که بشود آن داده ها را بر روی مغز دیگری نوشت .

یعنی به فرض مثال شخصی به مرکزی مراجعه میکند و در چشم به هم زدنی استاد زبانی خاص میشود و می آید بیرون . توی فیلم ماتریکس هم به این مساله اشاره داشت و چیز عجیبی هم نیست .

البته باید به آسیبهاش هم توجه داشت .