پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد -
Nevermore - 09-15-2013
به دید من چند لغزش در این پیک مزدک خردمند آشکار است:
1-به گمان من اینکه "خردگرا"ی گرامی سخن از زن ها می گویند،بیگمان باورشان بیشینه ی زن ها است و گرنه گمان نمی کنم انسان هایی که اندک آشنایی هم با منطق داشته باشند در دام مغالطه ی تعمیم جزء به کل بیوفتند.
2- از آنجایی که ما توانایی اینرا نداریم که میزان خردمندی،سودمندی،دانش دوستی،شجاعت،راست گویی، و اخلاق مداری زنان را در سرتاسر گیتی بسنجیم برای اینکه حکمی نه چندان قطعی صادر کنیم و پیش خودمان نگرمان را درباره ی بیشینه ی زنان بگوییم، می توانیم به فکت های بسیار زیادی که در باره ی میزان مشارکت زنان در تولید علم و جود دارد و همچنین استدلال های فرگشتی-فلسفی در باب شخصیت و رفتار شناسی زنان و همچنین مشاهدات شخصی و البته مشاهدات شخصی مردهای دیگر رجوع کنیم.
2-سخن مزدک گرامی در باب عرضه و تقاضا و اینکه اساسا تا زمانی که جنسی همچون نر بوده که در دم همه چیز را برای ماده فراهم می کرده،نیازی به کوشش و تلاش ماده ها نبوده درست است.البته من قبول دارم که بخشی از فرآیند کنترل زنان بواسطه ی کنترل برتری گزیننش جنسی زنان و البته محدود کردن هایپرگمی زنان بوده چرا که می توان گفت حضور بیشتر در همبود برابر بوده با در دسترس بودن بیشتر مردان و در نتیجه افزایش قدرت انتخاب زنان و احتمال از دست دادن جفت ماده.اما این همه ی حقیقت نبوده و نیست و به گمانم این معامله ای دو سر بود هم برای مرد،و هم برای زن بوده.
3-نکته ی دیگر اینکه درست است که به جای آوردن تمام نیاز های زنان از سوی مردان عاملی است برای خرفتی زنان اما توجه داشته باشید که نمی توان بسادگی بار این "خرفتی" را یکسره بر دوش مردان گذاشت و زنان را "هیچ کاره" و قربانی جلوه داد.بی شک کسی که از این شرایط سود می برده زنان بوده اند و سوء استفاده زنان از این موقعیت را نمی توان بسادگی نادیده گرفت.
4-مزدک عزیز جایی دیگر صرف ورود دختران به دانشگاه را برابر با پیشرفت علمی ایشان دانسته اند در حالیکه به گمانم این چندان درست نیست.مسلما تکنولوژی و مهم تر از آن اقتصاد باعث شده که دولتمردان از علم هم به عنوان ابزاری برای پول آوردن سود ببرند وبرای اینکه بدانیم زنان چه میزان پیشرفت علمی داشته اند باید به میزان تولید علم از سوی ایشان بنگریم.
5- شما زمانی که زنان را زیرک تر و زرنگ تر می دانید و کنترل مردان را از سوی ایشان تایید می کنید(که اتفاقا من هم بر این باور هستم) نمی توانید دلیل واپس ماندگی زنان را صرفا به سلطه ی مردان و زورگویی وجلوگیری ایشان از پیشرفت زنان پیوند دهید.دست بر اتفاق این زنان هستند که نظرشان تعیین کننده است و همانطور که گفتید به دلایل فرگشتیک دست بالا را دارند و به گمانم خردمندانه نیست که صرفا زورگویی مردان را دلیل واپس ماندگی ایشان بدانیم.
و البته پس از همه اینها اینکه چه دلیلی باعث شده زنان اینگونه باشند یک بحث است و اینکه زنان چنین رفتاری دارند یک بحث دیگر.مهم اینست که زنان چنین رفتار منزجر کننده ای دارند دلایل چنین وضعیتی نمی تواند این حقیقت بدیهی را بپوشاند.
پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد -
Russell - 09-15-2013
مزدك بامداد نوشته: آنها رگ خواب بیشتر مردان را در دست
دارند و اگر بنگر میاید که تن به بردگی داده اند، در فربود (in reality)،
مردان را هم برده ی جنسی خود نموده اند و اگر در بستر با "اخم"
بخوابند، مردان چنانکه باید خوشی جنسی دریافت نمیکنند و ناچارند
که دل آنان را بدست بیاورند. ابزار بهره وری انها از شمشیر تیز تر است،
من هنگامی که Rationalist گرامی این سوال را پرسید تا حدی مخالفت مزدک گرامی را از پیش با شناخت قبلی از نوشتارهای او حدس میزدم، ولی حقیقتا حس من پست از خواندن آن قابل توصیف نیست و تجربهیِ قرص قرمزی من از تمثیل گذشته است.میدانستم اسلامی که سکولاریسم و دموکراسی را زمین گیر کرده توان مقابله با زنمحوری را ندارد، ولی گمان نمیکردم باعث شود روزی از مزدک کمونیست دربارهیِ کیفیت خوب ِ بردهداری و بهرهکشی آن بخوانم!
پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد -
مزدك بامداد - 09-15-2013
سامان نوشته: خوب من با این قضایا مشکل دارم و درست متوجه نمیشوم.
نخست بفرمایید از این دیدگاه آیا جنبش همان حرکت است؟
جنبش همان حرکت است به زبان پارسی.
جنبش چیزی که جدا از "ماده" باشد نیست، همان خو
د ماده است.یا بهتر بگوییم، چهره ی ناب و راستین ماده،
همان جنبش است که میتوان برای اندازه گیری و یکان بندی
و شمارگری به ان انرژی گفت در فیزیک. یکان = unit, as Joule
پس مایه همه چیزهای جهان همان جنبش است،
اکترون چیزی نیست جز یک "بسته" packet جنبش
که انگار چون ( as if)خیزه ای بسته گیر افتاده ولی
اگر به پوزیترونی بخورد ( که آنهم خیزه ای است بسته
و گیر کرده ولی چرخنده در راستای دیگر)، هردوی
این خیزه ها و این بسته های جنبش، "آزاد" میشوند
(= به چهره ی فوتون یا پرتو گاما در می ایند)
•
خیزه ( موج)
پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد -
سامان - 09-15-2013
مزدك بامداد نوشته: جنبش همان حرکت است به زبان پارسی.
جنبش چیزی که جدا از "ماده" باشد نیست، همان خو
د ماده است.یا بهتر بگوییم، چهره ی ناب و راستین ماده،
همان جنبش است که میتوان برای اندازه گیری و یکان بندی
و شمارگری به ان انرژی گفت در فیزیک. یکان = unit, as Joule
پس مایه همه چیزهای جهان همان جنبش است،
اکترون چیزی نیست جز یک "بسته" packet جنبش
که انگار چون ( as if)خیزه ای بسته گیر افتاده ولی
اگر به پوزیترونی بخورد ( که آنهم خیزه ای است بسته
و گیر کرده ولی چرخنده در راستای دیگر)، هردوی
این خیزه ها و این بسته های جنبش، "آزاد" میشوند
(= به چهره ی فوتون یا پرتو گاما در می ایند)
•
خیزه ( موج)
مزدک گرامی،
برای من قابل درک و هضم نیست که حرکت یا جنبش که تنها معنی یک وضعیت یا حالت را شرح میدهند، خود به تنهایی تبدیل به الکترون و پروتون و اتم و مولکول شود.
اگر میفرمودید انرژی بسته های بسیار ریز ماده است که در حال جنبش است و به دلیل سرعت جنبشی در حد سرعت نور دارای جرم و حجم نیست، درک آن بسیار ساده بود. ولی اینکه با تاکید میفرمایید انرژی خود حرکت است اصلا برایم تجسم آن میسر نیست. میشود براحتی پذیرفت که جنبش خاصیت بنیادین و لاینفک انرژی است ولی قبول بفرمایید که ما واژه ی حرکت یا جنبش را تنها در قبال وجود یک وجود عینی (ماده)، درک نموده ایم.
مثلا فرموده اید الکترون یک بسته از جنبش است. مگر جنبش را میتوان بسته بندی کرد؟
پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد -
مزدك بامداد - 09-15-2013
Russell نوشته: من هنگامی که Rationalist گرامی این سوال را پرسید تا حدی مخالفت مزدک گرامی را از پیش با شناخت قبلی از نوشتارهای او حدس میزدم، ولی حقیقتا حس من پست از خواندن آن قابل توصیف نیست و تجربهیِ قرص قرمزی من از تمثیل گذشته است.میدانستم اسلامی که سکولاریسم و دموکراسی را زمین گیر کرده توان مقابله با زنمحوری را ندارد، ولی گمان نمیکردم باعث شود روزی از مزدک کمونیست دربارهیِ کیفیت خوب ِ بردهداری و بهرهکشی آن بخوانم!
دوست گرامی و فرهیخته، ما باید بدانیم که در سراسر جهان و تاریخ،
نبردی برای بخش کرده بهرهوری ها و بنمایه های زیستی این جهان
در کار است ( resource allocation conflict=Verteilungskampf) .
اگر از نگر سرایداشتی (اقتصادی) و سازوکار بهرهکشی در فرایند
فراوردن (production) کالاها و .. بدان بنگریم، به آموزه های مارکس
میرسیم و به این برآیند که سرمایه داری آینده ای در این جهان ندارد
و جای خود را به سامانه ای دادگرانه تر و بهتر برای هومن و زیستبوم
او خواهد داد. ولی اگر به نبرد از دیدگاه بنیادین تر فرگشتی بنگریم،
میبینیم که هر باشنده ای دارای تاکتیک خود در رسیدن به بهرهوری
خود و یا بیشتر است. برای نمونه به نگر میاید که ماداریم از گوسپندان
بهرهکشی میکنیم ، میکشیم و میخوریم، ولی از دید گوسپند، او با
این پیمان نامه ی فرگشتی نوشته نشده، مارا نوکر خود کرده است:
او دیگر نیازی ندارد از گرگ بترسد، ما کلک گرگ هارا بجای او کنده ایم،
دکتر دامپزشک برایش میاوریم، برایش آغل میسازیم ، پرستاری اش میکنیم
و سرانجام او را میخوریم که برای ژن او مهند (important)نیست چون
جانوران هرگز پیر نمیشده اند و نیاز به بازنشستگی و خانه ی سالمندان
نمیداشته اند، چرا که یبماری و جانوران درنده کار پیران و سستان را
میساخته اند. گوسپند هیچ تنشی (استرسی) در زندگی ندارد، نباید
کنکور بدهد، نباید دختر بازی کند و به خواستگاری برود، نباید مالیات
بدهد یا نماز بخواند و حجاب داشته باشد و ... پس اینجا میتوان گفت
که گوسپند مارا به زیر بهره کشی برده. پس میبینیم که بسته به انیکه
کجا ایستاده ایم و از چه کنجی مینگریم، نگاره ای دگرسان (تصویری
متفاوت) از فربود ( واقعیت) میتوان دید.
[ATTACH=CONFIG]2400[/ATTACH]
پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد -
مزدك بامداد - 09-15-2013
nevermore نوشته: مزدک عزیز جایی دیگر صرف ورود دختران به دانشگاه را برابر با پیشرفت علمی ایشان دانسته اند در حالیکه به گمانم این چندان درست نیست.مسلما تکنولوژی و مهم تر از آن اقتصاد باعث شده که دولتمردان از علم هم به عنوان ابزاری برای پول آوردن سود ببرند وبرای اینکه بدانیم زنان چه میزان پیشرفت علمی داشته اند باید به میزان تولید علم از سوی ایشان بنگریم.
من چنین چیزی نگفتم، بساکه گفتم که همین که اکنون دختران
هم میتوانند بیش از پسران در دانشگاه ها هم کامیاب باشند،
نشانگر توانمایه ( پتانسیل) آنها در زمینه های هوشمندی و
دانش است. روشن است که این روند نوین، بویژه در ایران،
هنوز جوانتر از ان است که مابخواهیم با سنجش فراورش
دانش ( تولید علم) به داوری بپردازیم. در اینهم که بیشتر
دگرگونی های همبودین، در پی نیازهای و دگرگونی های
سرایداشتی (اقتصادی) است، چیزی روشن است، چرا که
سرایداشت، زیربنیاد هر همبود و سازنده ی روساخته هایی
مانند سیاست و هنر و ادب و .. است .
•
پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد -
مزدك بامداد - 09-15-2013
سامان نوشته: مزدک گرامی،
برای من قابل درک و هضم نیست که حرکت یا جنبش که تنها معنی یک وضعیت یا حالت را شرح میدهند، خود به تنهایی تبدیل به الکترون و پروتون و اتم و مولکول شود.
اگر میفرمودید انرژی بسته های بسیار ریز ماده است که در حال جنبش است و به دلیل سرعت جنبشی در حد سرعت نور دارای جرم و حجم نیست، درک آن بسیار ساده بود. ولی اینکه با تاکید میفرمایید انرژی خود حرکت است اصلا برایم تجسم آن میسر نیست. میشود براحتی پذیرفت که جنبش خاصیت بنیادین و لاینفک انرژی است ولی قبول بفرمایید که ما واژه ی حرکت یا جنبش را تنها در قبال وجود یک وجود عینی (ماده)، درک نموده ایم.
مثلا فرموده اید الکترون یک بسته از جنبش است. مگر جنبش را میتوان بسته بندی کرد؟
درست همین است، این جنبش است که الکترون و همه چیزهای "ایستا" را نیز میسازد،
فزون بر اینکه همه زیرگان نیروبر ( نیرو های مهادین و بینادین فیزیک) را هم مانند فوتون و
گراویتون و گلوئون که جنبش ناب و آزاد ( با تندای بیشترینه ی نور) میباشند، میسازد.
دمای تن شما چیزی نیست جز جنبش ریزگان در پیکر شما که به ان انرژی گرمایی یا گرما هم میگویند.
و آری، جنبش دارای بسته بندی است و آن هم همان کوانتوم های جنبش هستند،
برای نمونه فوتون ها هر کدام بسته هایی هستند از جنس جنبش. اگر یک فوتون با یک
الکترون بیامیزد، به جنبش الکترون افزوده میشود ( که در فیزیک میگویند به گردار (مدار)
بالاتری یا تراز انرژی بالاتر رفته). . پس ان فوتون هنوز در چهره ی جنبش به همراه
الکترون هست، از میان نرفته:
[ATTACH=CONFIG]2401[/ATTACH]
•
پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد -
Russell - 09-15-2013
مزدك بامداد نوشته: دوست گرامی و فرهیخته، ما باید بدانیم که در سراسر جهان و تاریخ،
نبردی برای بخش کرده بهرهوری ها و بنمایه های زیستی این جهان
در کار است ( resource allocation conflict=Verteilungskampf) .
اگر از نگر سرایداشتی (اقتصادی) و سازوکار بهرهکشی در فرایند
فراوردن (production) کالاها و .. بدان بنگریم، به آموزه های مارکس
میرسیم و به این برآیند که سرمایه داری آینده ای در این جهان ندارد
و جای خود را به سامانه ای دادگرانه تر و بهتر برای هومن و زیستبوم
او خواهد داد. ولی اگر به نبرد از دیدگاه بنیادین تر فرگشتی بنگریم،
میبینیم که هر باشنده ای دارای تاکتیک خود در رسیدن به بهرهوری
خود و یا بیشتر است. برای نمونه به نگر میاید که ماداریم از گوسپندان
بهرهکشی میکنیم ، میکشیم و میخوریم، ولی از دید گوسپند، او با
این پیمان نامه ی فرگشتی نوشته نشده، مارا نوکر خود کرده است:
او دیگر نیازی ندارد از گرگ بترسد، ما کلک گرگ هارا بجای او کنده ایم،
دکتر دامپزشک برایش میاوریم، برایش آغل میسازیم ، پرستاری اش میکنیم
و سرانجام او را میخوریم که برای ژن او مهند (important)نیست چون
جانوران هرگز پیر نمیشده اند و نیاز به بازنشستگی و خانه ی سالمندان
نمیداشته اند، چرا که یبماری و جانوران درنده کار پیران و سستان را
میساخته اند. گوسپند هیچ تنشی (استرسی) در زندگی ندارد، نباید
کنکور بدهد، نباید دختر بازی کند و به خواستگاری برود، نباید مالیات
بدهد یا نماز بخواند و حجاب داشته باشد و ... پس اینجا میتوان گفت
که گوسپند مارا به زیر بهره کشی برده. پس میبینیم که بسته به انیکه
کجا ایستاده ایم و از چه کنجی مینگریم، نگاره ای دگرسان (تصویری
متفاوت) از فربود ( واقعیت) میتوان دید.
نام: red_star_icon14x14.gif نمایش: 0 اندازه: 239 بایت
مزدک عزیر، من اگر چه دوستان میدانند با کمونیسم مشکل دارم، ولی به غیراخلاقی بودن سرمایهداری و بهره کشی معتقدم و بخش مهمی از احترامی که برای شما قائلم به مبارزهیِ الهام بخش مزدک با بیعدالتی برمیگردد.اینرا گفتم که تاکید کرده باشم آنچه پیشتر گفتم بدون کنایه بود.در مورد مثالتان باید بگویم مشخص است دامداری مشکل اخلاقی چندانی ندارد چون گوسفند، گوسفند است و شعور چندانی ندارد و.البته همانطور که گفتید سود دو طرفه در جریان است.یعنی امینت و رسیدگی از انسان است، تولید پشم و شیر و گوشت از حیوان.ولی مرد، انسان هستند و در قبال تامین امنیت و رفتن به جبهه و پرداخت هزینه زندگی و مزاقبت از زن تنها به آنها سکس داده میشده و بقای ژن که البته آن هم سود دوسویه برای زن و مرد.با همین استدلال شما نمیشود بهره کشی از کارگران (دادن سود اندک در قبال سودی که آنها به کارفرما میرسانند) را توجیه کرد؟ یا بگوییم بردگان سیاه پوست هم آب و غذا میگرفتند در برابر کار و از آنجا که اربابان هوشمندتر بودند و بسیاری از بردگان به وضع خود خو گرفته بودند پس این وضع اخلاقی و عادلانه است؟
سخن شما دربارهیِ سقوط سرمایهداری هم (بقا نیافتن آن) علاوه بر اینکه مشخص نیست درست باشد و عجیب، چنانچه میبینیم در چین هم تازه دارد رونق میگیرد، بنظرم به Social Darwinism میماند.
پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد -
سامان - 09-15-2013
مزدك بامداد نوشته: دمای تن شما چیزی نیست جز جنبش ریزگان در پیکر شما که به ان انرژی گرمایی یا گرما هم میگویند.
دقیقا نكته همینجاست. میگوئیم جنبش ریزگان. نمیگوئیم جنبش. یعنی جنبش با مضاف الیهی كه نمود وجود خارجی برای ذهن ما داشته باشد معنی دار میشود.
پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد -
مزدك بامداد - 09-15-2013
Russell نوشته: مزدک عزیر، من اگر چه دوستان میدانند با کمونیسم مشکل دارم، ولی به غیراخلاقی بودن سرمایهداری و بهره کشی معتقدم و بخش مهمی از احترامی که برای شما قائلم به مبارزهیِ الهام بخش مزدک با بیعدالتی برمیگردد.اینرا گفتم که تاکید کرده باشم آنچه پیشتر گفتم بدون کنایه بود.در مورد مثالتان باید بگویم مشخص است دامداری مشکل اخلاقی چندانی ندارد چون گوسفند، گوسفند است و شعور چندانی ندارد و.البته همانطور که گفتید سود دو طرفه در جریان است.یعنی امینت و رسیدگی از انسان است، تولید پشم و شیر و گوشت از حیوان.ولی مرد، انسان هستند و در قبال تامین امنیت و رفتن به جبهه و پرداخت هزینه زندگی و مزاقبت از زن تنها به آنها سکس داده میشده و بقای ژن که البته آن هم سود دوسویه برای زن و مرد.با همین استدلال شما نمیشود بهره کشی از کارگران (دادن سود اندک در قبال سودی که آنها به کارفرما میرسانند) را توجیه کرد؟ یا بگوییم بردگان سیاه پوست هم آب و غذا میگرفتند در برابر کار و از آنجا که اربابان هوشمندتر بودند و بسیاری از بردگان به وضع خود خو گرفته بودند پس این وضع اخلاقی و عادلانه است؟
سخن شما دربارهیِ سقوط سرمایهداری هم (بقا نیافتن آن) علاوه بر اینکه مشخص نیست درست باشد و عجیب، چنانچه میبینیم در چین هم تازه دارد رونق میگیرد، بنظرم به Social Darwinism میماند.
روشنگری جایگاه زنان یا گوسپندان در زمینه ی فرگشتی،
نمیگوید که این جایگاه این جایگاه پسندیده و خوب و اخلاقی
است : این جایگاه میتواند بهبود یافته، بهزیستی بالاتری را
برای این باشندگان پدید اورد. برای نمونه سرمایه داری در
برابر فئودالیسم، به زنان جایگاه بالاتری داده، گرچه آماج او
بهره کشی بیشتر بوده ( عدو شود سبب خیر)
----
زیرساخت و روساخت فراورشی و سرایداشتی چنانکه
میدانیم باهم در پیوندی دیالکتیکی اند. ما نتوانستیم
مردم افغان را کمونیست بکنیم، چرا که پس از بخش
نمودن زمین های زمینداران بزرگ میان کشاورزان،
این کشاورزان میگفتند که نماز روی این زمین ها
حرام است چون زورگرفته (غصبی) است!
مردم چین هم گروهی واپسمانده ی روستایی
کشاورز بودند که همه دلنگرانی شان این بود که
چگونه پسران بیشتر داشته و زمین ها ی دیگران
بگیرند. این شیوه ی اندیشه ی نخستینی در نبرد
بهرهوری، کمابیش همه ساله به بیخوراکی (قحطی)
و مرگ و میر برخاسته از آن میانجامید و بخور بخور و
بچاپ بچاپ و تباهی و گندیدگی ( فساد) کشورداری
را در پی داشت، بگونه ای که ارتش چین از پس یک
هنگ انگلیس هم بر نمیامد. داستان روس هم بهتر
از این نبود و فرهنگ واپسمانده ی سرفاژ(فئودالیسم
برده دار گونه) ، مغز هارا جوری پرورش داده بود که
یارو هتّا در دولت شوروی هم در کلخوز (نهاد کشاورزی
همگانی) کار نمیکرد و از زیر کار در میرفت ولی در
باغچه ی جلوی خانه اش کوشا بود. خوب، این چنین
مردمی باید پله های گوناگونی را بگذرانند و بدبختی های
بیشتری را آروین (تجربه) کنند تا "آدم" بشوند.
بیهوده نبود که مارکس میگفت که کمونیسم راستین
بایستی در پیشرفته ترین کشور سرمایه داری پدید بیاید.
( آنزمان نامزد او آلمان بود و نامزد من هم در اروپا همانجاست )
[ATTACH=CONFIG]2402[/ATTACH]