کافه دومگو -
Ouroboros - 10-18-2012
بندگی برای تکنولوژی = نه
پیشرفت تکنولوژی = آری
اگرهم پیشرفت بدون بندگی ناممکن است، پس بندگی با پیشرفت. بندهی پیشرفتگی بودن بهتر از بندهی بدویت است، زیرا دومی امید اندکی به رهایی دارد، اولی حتی نمیداند رهایی چیست.
کافه دومگو -
shirin - 10-18-2012
امیر من اصلا متوجه نشدم چی نوشتی. یه کم واضحتر توضیح میدی؟
کافه دومگو -
viviyan - 10-18-2012
Ouroboros نوشته: بندگی برای تکنولوژی = نه
پیشرفت تکنولوژی = آری
اگرهم پیشرفت بدون بندگی ممکن است، پس بندگی با پیشرفت. بندهی پیشرفتگی بودن بهتر از بندهی بدویت است، زیرا دومی امید اندکی به رهایی دارد، اولی حتی نمیداند رهایی چیست.
میشه جامعه سرمایه داری و باز هم عده ای بنده عده ای دیگر بودن. در هر صورت عده ای صاحب تکنولوژی ان.
بدوی بودن (به معنیِ نپذیرفتن تکنولوژی منجر به نابودی سایر جانداران و طبقاتی شدن جامعه) اونقدرام بد نیست، اگه بدویِ آگاهی باشه بندگی رو نمیپذیره.
کافه دومگو -
shirin - 10-18-2012
آخه به نظرم انگار خود جمله امیر متناقض هست. اگرهم پیشرفت بدون بندگی ممکن است، پس بندگی با پیشرفت؟؟؟ بندگی باشه پیشرفت هم باشه؟ وقتی پیشرفت بدون بندگی ممکن هست چرا پیشرفت رو باید با بندگی پذیرفت؟ جمله دوم: بندهی پیشرفتگی بودن بهتر از بندهی بدویت است، زیرا دومی یعنی بنده ی بدویت بودن امید اندکی به رهایی دارد، اولی یعنی بنده گی پیشرفتگی حتی نمیداند رهایی چیست. گفته اولی بهتره ولی در جمله دوم گفته دومی اندکی امید به رهایی داره ولی اولی حتی نمیداند رهایی چیه؟ یعنی رهایی بد هست؟
کافه دومگو -
shirin - 10-18-2012
مرسی امیر انگار اشتباه تایپی بوده. ولی در جمله دومت همچنان تناقض وجود داره. :D
کافه دومگو -
Ouroboros - 10-18-2012
shirin نوشته: امیر من اصلا متوجه نشدم چی نوشتی. یه کم واضحتر توضیح میدی؟
«یک آنارشیست حقیقی نمیتواند پاسدار تکنولوژی باشد»
به گمانم ایشان اشارهای داشتند به وجوه اسارت آور ِ تکنولوژی. من زمانی مخالف هرگونه اقتداری بودم، و حتی «عشق» را در جایگاهی ارتباطی مبتنی بر فاعل و مفعولی که بیتردید در آن طرفی دلداده و طرفی دلبر میشود، مردود برمیشماردم.. دیگر چنان نیستم، و انتخاب آگاهانه و مبتنی بر سنجشگری ِ موشکافانهی سطحی معقول از اقتدار را میپذیرم.. زمانی عضو باندی بودم هفت هشت نفره، که در آن حتی «نام»ها را هم تحمیلی وحشیانه از سوی خانواده میدانستیم و اسامی مستعاری برای خود برگزیده بودیم، من امیر۲۵۹۱ را برگزیدم چراکه همینطور بخاطر سپردن مشتی عدد رندم دشوار بود و کسان به وقت صدا زدنم اذیت میشدند... جالب است که ما برای ضدیت با تحمیلها و فرار از حلقههای بستهی اجتماعی به دور هم جمع شده بودیم، اما یکدیگر را وادار به کارهایی عجیب همچون نامیدن اعداد چهار رقمی بعد از اسامی قلابی میکردیم ... به هر حال، از آن امیر۲۵۹۱ امروز چیزی بیشتر از یک نام باقی نمانده، و دیدهام که آگاهی نه فقط به آزادی در مفهوم مبتنی بر لاابالیگری ِ آن(که مورد پسند امیر۲۵۹۱ بود)نمیانجامد، هر آزادی ِ عینی و راستینی، دهها برابر مسئولیت با خود همراه خواهد داشت.
این امیر۲۵۹۱ میپرسد آیا به راستی وابستگی به تکنولوژی آزادیهای عینی ما را محدود میکند؟ و اگر چنین است، خوب که چه؟ در جهانی که سالیانه چهار هزار کودک زیر ۱۲ سال از گرسنگی میمیرند ما فرصتی برای اندیشیدن به اثر احتمالی غذاهای ارگانیک بر «روح کشاورزی سنتی» نخواهیم داشت. چنانکه هیچ پدری که فرزندش سرطان گرفته، وقت دفاع از حقوق هزاران حیوان کوچولو و بامزهای که هر ساله برای آزمایشهای پزشکی سلاخی میشوند نخواهد داشت و.. آنارشیستها نیز همچون باقی مردم سودازدهاند و باید کمی به دنیای واقعی کشانده بشوند..
viviyan نوشته: میشه جامعه سرمایه داری و باز هم عده ای بنده عده ای دیگر بودن. در هر صورت عده ای صاحب تکنولوژی ان.
بدوی بودن (به معنیِ نپذیرفتن تکنولوژی منجر به نابودی سایر جانداران و طبقاتی شدن جامعه) اونقدرام بد نیست، اگه بدویِ آگاهی باشه بندگی رو نمیپذیره.
این برآمده از دو فرض غلط است، اول آنکه انسان بدوی، به هر طریقی یا با هر توصیفی از واژه، «آزادتر» از انسان مدرن بوده. که مهمل است، انسان بدوی هم به مانند ما محیط خود را به شدت تحت تاثیر قرار میداده و ویران میکرده و در بند محدودیتهای به مراتب بیشتری بوده. پیشفرض غلط دوم، اینست که گویا ما حق انتخابی در اینباره داریم و اگر مثلا اراده بکنیم، میتوانیم دوباره به دوران شیرین معصومیت ِ سابق بازگشته، همهی آنچه بدست آوردهایم را فراموش بکنیم.. چنانکه فرانسیس بیکن کبیر گفت، یکبار که از این رودخانه رد بشوید، دیگر خیس شدهاید.
کافه دومگو -
Ouroboros - 10-18-2012
shirin نوشته: مرسی امیر انگار اشتباه تایپی بوده. ولی در جمله دومت همچنان تناقض وجود داره. :D
تناقض اول تقصیر تکنولوژیست، که اجازه میدهد من با یک موبایل کوچک آنلاین بشوم، اما انگشتانم به تایپ عادت ندارند و این تناقضهای درونی و بیرونی مایهی پریشان بافی میشوند.. تناقض دوم از تضادهای عینی جهان ریشه گرفته و به من ارتباطی ندارد، بندهی عاقل بهتر از آزادهی جاهل است، زیرا بندگی شخص عاقل سوبژکتیو و بیرونیست و قابل فائق آمدن(چنانکه هزارن سال به این نوع از بندگی فائق آمدهایم)، اما شخص نوع دوم بندهی جهل خود است، و امید چندانی به او نیست.
کافه دومگو -
viviyan - 10-18-2012
Ouroboros نوشته:
«یک آنارشیست حقیقی نمیتواند پاسدار تکنولوژی باشد»
به گمانم ایشان اشارهای داشتند به وجوه اسارت آور ِ تکنولوژی. من زمانی مخالف هرگونه اقتداری بودم، و حتی «عشق» را در جایگاهی ارتباطی مبتنی بر فاعل و مفعولی که بیتردید در آن طرفی دلداده و طرفی دلبر میشود، مردود برمیشماردم.. دیگر چنان نیستم، و انتخاب آگاهانه و مبتنی بر سنجشگری ِ موشکافانهی سطحی معقول از اقتدار را میپذیرم.. زمانی عضو باندی بودم هفت هشت نفره، که در آن حتی «نام»ها را هم تحمیلی وحشیانه از سوی خانواده میدانستیم و اسامی مستعاری برای خود برگزیده بودیم، من امیر۲۵۹۱ را برگزیدم چراکه همینطور بخاطر سپردن مشتی عدد رندم دشوار بود و کسان به وقت صدا زدنم اذیت میشدند... جالب است که ما برای ضدیت با تحمیلها و فرار از حلقههای بستهی اجتماعی به دور هم جمع شده بودیم، اما یکدیگر را وادار به کارهایی عجیب همچون نامیدن اعداد چهار رقمی بعد از اسامی قلابی میکردیم ... به هر حال، از آن امیر۲۵۹۱ امروز چیزی بیشتر از یک نام باقی نمانده، و دیدهام که آگاهی نه فقط به آزادی در مفهوم مبتنی بر لاابالیگری ِ آن(که مورد پسند امیر۲۵۹۱ بود)نمیانجامد، هر آزادی ِ عینی و راستینی، دهها برابر مسئولیت با خود همراه خواهد داشت.
این امیر۲۵۹۱ میپرسد آیا به راستی وابستگی به تکنولوژی آزادیهای عینی ما را محدود میکند؟ و اگر چنین است، خوب که چه؟ در جهانی که سالیانه چهار هزار کودک زیر ۱۲ سال از گرسنگی میمیرند ما فرصتی برای اندیشیدن به اثر احتمالی غذاهای ارگانیک بر «روح کشاورزی سنتی» نخواهیم داشت. چنانکه هیچ پدری که فرزندش سرطان گرفته، وقت دفاع از حقوق هزاران حیوان کوچولو و بامزهای که هر ساله برای آزمایشهای پزشکی سلاخی میشوند نخواهد داشت و.. آنارشیستها نیز همچون باقی مردم سودازدهاند و باید کمی به دنیای واقعی کشانده بشوند..
این برآمده از دو فرض غلط است، اول آنکه انسان بدوی، به هر طریقی یا با هر توصیفی از واژه، «آزادتر» از انسان مدرن بوده. که مهمل است، انسان بدوی هم به مانند ما محیط خود را به شدت تحت تاثیر قرار میداده و ویران میکرده و در بند محدودیتهای به مراتب بیشتری بوده. پیشفرض غلط دوم، اینست که گویا ما حق انتخابی در اینباره داریم و اگر مثلا اراده بکنیم، میتوانیم دوباره به دوران شیرین معصومیت ِ سابق بازگشته، همهی آنچه بدست آوردهایم را فراموش بکنیم.. چنانکه فرانسیس بیکن کبیر گفت، یکبار که از این رودخانه رد بشوید، دیگر خیس شدهاید.
کلا پست شما برآمده از این فرض غلطه که زندگی بدوی لزوما به معنای انسان بدوی هست.
اگه چهار هزار کودک سالیانه در اثر گرسنگی میمیرن به خاطر اینه که عده ای صاحبن و عده ای دیگر بنده، به خاطر جهان طبقاتی هست. انسان آگاه با زندگی بدوی همه چی رو حل میکنه. اگر تمام انسانها به این درک برسن که میتوونن بر طبیعت (قانون انتخاب طبیعی منظورمه) غلبه کنند و آنارشیسم حقیقی رو بپذیرن، مشکلات گرسنگی و فقر و مرگ در اثر این عوامل تمام میشه. (البته میدونم خیلی غیرواقع بینانه اس).
همچنان معتقدم که با رسیدن تمام انسانها به آخرین پله هرم نیازهای مازلو این رویا به حقیقت خواهد پیوست.
کافه دومگو -
Ouroboros - 10-18-2012
viviyan نوشته: کلا پست شما برآمده از این فرض غلطه که زندگی بدوی لزوما به معنای انسان بدوی هست.
چرا این فرض «غلط» است؟ مگر انسان غیربدوی سراغ دارید که زندگی بدوی داشته باشد؟
viviyan نوشته: اگه چهار هزار کودک سالیانه در اثر گرسنگی میمیرن به خاطر اینه که عده ای صاحبن و عده ای دیگر بنده، به خاطر جهان طبقاتی هست. انسان آگاه با زندگی بدوی همه چی رو حل میکنه. اگر تمام انسانها به این درک برسن که میتوونن بر طبیعت (قانون انتخاب طبیعی منظورمه) غلبه کنند و آنارشیسم حقیقی رو بپذیرن، مشکلات گرسنگی و فقر و مرگ در اثر این عوامل تمام میشه. (البته میدونم خیلی غیرواقع بینانه اس).
همچنان معتقدم که با رسیدن تمام انسانها به آخرین پله هرم نیازهای مازلو این رویا به حقیقت خواهد پیوست.
جهان طبقاتی البته دخیل است. مخالفتی ندارم. وانگهی کمبود منابع، و توهم کمبود منابع هم هست. اگر تکنولوژی روزی توانایی ساخت نامحدود منابع غذایی را به بشر بدهد، بدیهیست که گرسنگی از جهان محو خواهد شد، هرقدر هم نابرابری وجود داشته باشد.. چنانکه هماکنون کسی نابرابری در اسکاندیناوی را نمیبیند زیرا جامعه آنقدر پیشرفت کرده که حتی پائینترین سطوح و اقشار هم وضعشان بهتر از بالاترینهای بخش بزرگی از جهانست.. خود عینیت با کمی دگرگون بشود، تا ما بتوانیم آنرا دگرگون بکنیم..
کافه دومگو -
viviyan - 10-18-2012
Ouroboros نوشته: چرا این فرض «غلط» است؟ مگر انسان غیربدوی سراغ دارید که زندگی بدوی داشته باشد؟
جهان طبقاتی البته دخیل است. مخالفتی ندارم. وانگهی کمبود منابع، و توهم کمبود منابع هم هست. اگر تکنولوژی روزی توانایی ساخت نامحدود منابع غذایی را به بشر بدهد، بدیهیست که گرسنگی از جهان محو خواهد شد، هرقدر هم نابرابری وجود داشته باشد.. چنانکه هماکنون کسی نابرابری در اسکاندیناوی را نمیبیند زیرا جامعه آنقدر پیشرفت کرده که حتی پائینترین سطوح و اقشار هم وضعشان بهتر از بالاترینهای بخش بزرگی از جهانست.. خود عینیت با کمی دگرگون بشود، تا ما بتوانیم آنرا دگرگون بکنیم..
بعله، فکر کنم زیادن انسانهایی که خودخواسته از تکنولوژی و هر چیزی که ربط داره بهش استفاده نمیکنن ...
کشورای اسکاندیناوی فکر کنم سیستم اقتصادیشون سوسیالیستی باشه. فکر کنم پیشرفت جامعه شون نه به خاطر پیشرفت تکنولوژی که به خاطر ثروتمند شدن جامعه شون از طریق سیستم اقتصادیِ حاکم بر جامعه بوده باشه. وگرنه پیشرفت تکنولوژی بیشتر در خدمت پیشرفت صاحبان تکنولوژی خواهد بود تا در خدمت پیشرفت وضعیت تمام بشریت.