undead_knight نوشته: خب کیفیت زندگی و بقا هم ارزش درونی ندارند!ولی قبول میکنم که میتونند سود داشته باشند.
شکر به خودی خود سودی نداره ولی اینجا مسئله مسئله ارزش هست نه سود،بله سود میتونه ارزش باشه ولی هر ارزشی با سود سنجیده نمیشه.
منظور من سلف Self-awareness یا خود آگاهی هست(به اختصار همون آگاهی) بنابراین اگر چیزی مثل بقا سودمند هست به خاطر حفظ آگاهی هست،مگرنه اگر آگاهی از بین بره(مثلا شخص دچار صدمه جبران ناپذیر مغزی بشه)زنده موندن و بقا ارزشی نداره.در نتیجه اگر کسی برای پاسداری از آگاهی دیگران از زندگی اونها دفاع میکنه کارش ارزشمند هست،نه به این خاطر که خود زندگی ارزشمنده بلکه به این خاطر که آگاهی ارزشمنده و ارزش زندگی بواسطه آگاهیه.
در واقع باز به این جمله میرسیم که"تنها مسئله جدی فلسفی خودکشیه!"باقی فقط بعد از این هستند آیا ما میخوایم بمیریم یا زنده بمونیم؟(و اگر زنده بمونیم،پس دلایلی داریم مگرنه فقط از غریزه بقا پیروی میکنیم)آگاهی به خودی خود ارزشمنده چون آگاهی خالق ارزشه!آگاهی تعیین میکنه که چه چیز ارزشمند هست و چه چیز نیست،مگرنه بدون آگاهی هیچ چیزی برای ما وجود نداره.
undead_knight نوشته: زیبایی رو نمیشه سنجید!اصلا اگر ما همه چیز رو بر اساس کارکرد در نظر بگیریم،چطور هنرهای زیبا رو میتونیم بر این مبنا دسته بندی کنیم؟یک تابلو نقاشی که فقط برای زیبا بودن آفریده شده و از نظر من زیبا نیست ولی از نظر شما هست!حتی در مورد انسان ها مثلا به یک فرد لاغر در جایی زیبا گفته میشه و در جایی دیگه همین شخص نازیبا قلمداد میشه،دقت کنید اینجا هر دو نمونه انسان هستند.
undead_knight نوشته: مراحل بیماری=بیماری نیست چون بیماری ایدز مراحل نهفته داره یعنی شخص زیبا هست( و حتی ظاهرا تندرست)ولی در واقع بیمار هست،اگر تندرستی=زیبایی قلمداد بشه در این صورت مثلا یک فرد آفریقایی کاملا تندرست و نرمال میتونه به نظر شخصی من زیبا نباشه،این تناقض رو چطور میشه توجیه کرد؟یا مگر هم زیبایی که غیر انسانی نیست(مثلا یک منظره طبیعی یا حتی انفجار یک سوپر نوا)لزوما نشانه های تندرستی و سالم بودن هستند؟
undead_knight نوشته: انگلی بودن به معنای این هست که ما چیزی رو تولید یا ایجاد نکنیم و فقط از چیزهایی استفاده کنیم که دیگران(مثلا نیاکان)برای ما فراهم آوردند پس خیر انگلی نیست(و حتی بر اساس"سود گرایی"ممکن همین انگل بودن تجویز هم بشه!) چون ما موجودات مستقلی از نیاکانمون هستیم،اتفاقا شکل انگلی اینه که به افتخارات و دستاوردهای اونها چنگ بزنیم و خودمون چیزی رو ایجاد یا تولید نکنیم.
undead_knight نوشته: جدا تعجب میکنم در این موارد چقدر مطلق و یک طرفه نتیجه گیری میکنید!کدوم اخلاق؟(ما اول باید بر سر معیار اخلاقی بودن توافق داشته باشیم) این اخلاقیات به اصطلاح نسبی هست؟من که چیزی جز یک اخلاقیات جهانشمول رو در این کلمات درک نمیکنم.
پس به نظر من بر اساس اخلاقیات شما ممکنه دوست داشته باشید دین پدرتون رو ادا کنید و بر اساس اخلاقیات من،هیچ دینی بر گردن من نیست.
گفتم اینکه شما فکر کنید اخلاقیات شما اخلاقیات همگانی هست مشکل داره،از نظر من هیچ شرمندگی وجود نداره و حتی اگر نیاکان ما آدم کش نبودند و بسیار هم آدم های متمدنی بودند،من به این دلیل در راه برچیده شدن فرهنگ آدم کشی تلاش میکنم که فکر میکنم آدم کشی"بد"هست نه اینکه از آدم کشی شرمنده باشم.اگر بر اساس کارکرد سنجیده بشه ممکنه من به این آدم کشی افتخار هم بکنم!(مثلا قبلیه قوی تر شده،مال وثروت زیاد تری پیدا کردیم و...)
Mehrbod نوشته: در کنار آن، برای بازشناسی کار اخلاقی از نااخلاقی و پیشگیری از آشوب (هرج و مرج) هر کس میتواند به شیوه زیر و با قاطعیت 100% نا/اخلاقی بودن رفتار خود را رایانش کند.
نخست دو کَروند (factor) زیر را داریم:
- سود/زیان
- بازه زمانی
به همین ریخت، نخست سود/زیان یک رفتار را در پایگانی مهندی (مهمیت) زیر در میآوریم:
- سود خود
- سود نزدیکان
- …
- سود همسایه
- سود هممیهن
- سود جهانیک و بشر
- …
سپس بازه زمانی را روی هر کدام اعمال میکنیم: یک رفتار که امروز برای من سودمند است، در گذر 10 سال آینده چه اندازه برای دیگران (و ناسرراست خود من و نزدیکان من و ..) زیانمند است.
نقل قول:خوب این میشود خودآگاه و نه آگاهی. کوتاهیدن خودآگاهی به آگاهی در اینجا به هیچ روی پسندیده نیست، آگاهی میتواند از آن دیگران باشد، ولی خودآگاهی تنها از آنِ ماست.
نقل قول:هر آینه، در این نگرش دیگر فداکاری هم ارزشمند نیست، هنگامیکه از دیدگاه فرگشت و ژنهای سازنده ما فداکاری بایسته و ارزشمند است.چرا فداکاری هم ارزشمنده.پارادوکسی در کار نیست باز هم میگم خودآگاهی به خاطر وضعیتی که بوجود میاره ارزشمنده نه اینکه مالکش من هستم.
این پارادوکس را چگونه توضیح میدهید؟
نقل قول:روشنه که میشود زیبایی را سنجید! شما اندازهگیری (measurement) را با سنجیدن نابهجا گرفتهاید، روی هم رفته زیبایی هر چیز بسته به کارکرد آن سنجیده میشود.اخرش این پارسی سازی برای من دردسر میشه :) پس منظورتون evaluate بود احتمالا.
نقل قول:زیبایی در چیزهای دیگر هم از روی کارکرد آنها میاید و اندازهپذیر است.
نقل قول:از آنجاییکه ولی دانستهها و آگاهیها ما درباره جهان از کس به کس میدگرد (از هر آدم به دیگری تفاوت دارد)، پس هر کس نیز بسته به فاکتورهای گوناگون و شخصیت خود، میتواند پیوند میان چیزها را دگرسان از دیگران بیازندد (تفسیر کند).خب میتونم در این یک مورد حداقل خودم رو مثال بزنم، من چیزهای نامنظم و بی مفهوم رو هم دوست دارم :)
همچنین، از پیوند (relationship) میان چیزها پندارههای زیبایی و بسامانی (=نظم) ریخت میگیرند و هر دوی اینها نیز همبستگی نزدیکی با درگاشت (entropy) دارند.
یک باغچه هرس زدایی شده به چشم بیشتر ما زیباتر میاید، چرا که:
1. درگاشت کمتری دارد = بِسـامانتر است.
2. میتوانیم پیوند میان چیزها را آسانتر ببینیم: درختها در یک رج کاشته شدهاند، گلها در یک رج دیگر؛ میتوانیم از همکنشی میان اینها به پندارههایی که باغبان کوشیده به ما برساند سردرآوریم.
نقل قول:خوب دوست گرامی، زمانیکه HIV در بدن فعال نشده روشنه که بیمار همچنان زیبا به چشم میاید، تنهااینکه ناقل ویروس ایدز بیمار به نظر بیمار نمیاد،به این معنا نیست که اون شخص بیمار نیست.گفتم که نمونه ها زیاد هستند،بیماری که آسم یا دیابت داره تا زمانی که دارو مصرف میکنه حالش خوبه ولی آیا خوب بودن ظاهر به معنای بیمار نبودنشونه؟!
در گذر سالیان است که کم کم ویروس خود را بیشتر میکند و نشانههای ADIS هم ریخت میگیرند.
نقل قول:چیزی که من گفتم در راستای سخن بالا بود، که زیبایی یک دختر/پسر سنجشپذیر است.بله اگر منظور اندازه گیری نباشه،سنجش پذیره ولی معیار این سنجش خیلی میتونه متفاوت باشه
نقل قول:ما هنوز نمیتوانیم زیبایی کسی را برایانیم (=compute)، ولی نه برای اینکه رایانیدنی نیست، چونکه همه فاکتورهای درگیر را ندانسته و آن چندتایی که میدانیم اینها هستند:
همترازی (symmetry): چهرههای همتراز زیباتر هستند، میتواند نمایانگر کارکرد درست mitosis در یاختگان کس باشد.
نسبت میان اندام: چشمهای بسیار دور از هم نازیبا هستند. ابروهای بسیار پیوسته زشت هستند، ابروهای بسیار دور زشت هستند.
میانگین بودن: هر چه چهره به میانگین نزدیکتر باشد زیباتر است: چشمهای بسیار بزرگ زشت هستند، چشمهای بسیار کوچک زشت هستند، ...
...
نقل قول:زیبایی در آدمی را گفتیم همان «تندرستی» است.دقیقا میخواستم به همین نقطه برسیم!خب حالا اونهایی که بر این اساس نازیبا هستند،تندرست نیستند؟!
نقل قول:اینها تنها آنهایی هستند که ما تاکنون درآوردهایم و اندازهگیری هر کدامشان نیز کار بس دشواریست. ولی روی هم رفته، زمانیکهشخصا فکر نمیکنم بشه فرمولی برای زیبایی پیدا کرد.
همه فاکتورها را در دست داشته باشیم و دیسول (formula) آنرا یافتیم، میتوانیم بسادگی بگوییم چه کسی از چه کسی زیباتر/نازیباتر است.
نقل قول:این درست همانکاری است که کسانی که میگویند ما میهن نداریم میکنند. هستیِ شما برآمده از کنش پدران و مادران و همه نیاکان پیش از شما است.خیر مدیون نیستیم،دین یک چیز دو طرفه هست،وقتی یک دین بر گردن شماست که شما تلویحا یا مستقیما چیزی رو درخواست کرده باشید.نمونه تلویحی زمانی هست وقتی یک نفر رو از لبه پرت گاهی نجات میدیم،هرچند مستقیما از ما چیزی نخواسته،با این حال اگر اون شخص قصد آگاهانه تصمیم به خودکشی داشته باشه ما در خواسته اون شخص اختلال هم ایجاد کردیم و دینی هم به گردنش نداریم.
اگر نیاکان شما به شیوهای که زیستهاند نمیزیستند، شما اینجا نبودید، پس شما خواه ناخواه وامدار (مدیون) آنها هستید.
نقل قول:اکنون میتوانید بگویید "به من چه"، همه اینها "تصادفی" است. ولی این سخن تنها سفسته است، در فرهود (حقیقت) تصادفی بودن آن درست همان چیزی استراستش من عاشق تصادف هستم(اصولا اگر چیزی موجودات مخلوق بودند نه نتیجه تصادف،زندگی رو چندان ارزشمند نمیدونستم)ولی تصادفی بودن چیزها ربطی بر حق بودنشون نداره(چون از نظر من نه نادرست هست و نه درست)
که آنرا بحق میکند، چرا که طبیعت تصادفی و دموکرات چیزها را میپخشاند و کاری به کیستی شما ندارد!
نقل قول:در برابر آن این پدیده تصادفی بودن ما میتوانیم دو رویکرد پیش بگیریم:من یک مشکل بزرگ با خداباوران یا باورمندان به ماورا دارم اونم اینه که صفات نامناسب رو برای چیزها به کار میبرند و تشبیه های اشتباه میکنند.
رویکرد نااخلاقی: بگوییم تصادفی است و به من چه. سپس انگلوار بزیویم و نه کاری به گذشتگان داشته باشیم و نه به آیندگان.
رویکرد اخلاقی: بگوییم تصادفی است، پس هر کس بسته به جایگاهی که زاده شد میباید کوشش خود را در راستای بهکرد آن ببرد.
نقل قول:پس به سخن دیگر، اگر شما ایران زاده شدید، کارهای نادرست ایرانیان و نیاکانتان بر دوش شما است که بازدیسیدشان (اصلاح کنید). چرا این رویکرد اخلاقی است و دیگری بیاخلاقی؟زندگی اجتماعی(از نوع نرمال) خواه ناخواه همراه با سود رسانیه.اگر شما جامعه و محل زندگیتون رو عوض کنید و باز یک عضو نرمال اجتماع باشید،همچنان در حال رسوندن سود به دیگران هستید.
چون اگر هر کس در هر کجایی که زاده شد کوشید آنرا درست و خوب کرده و به آیندگان برساند، همه ما کنار یکدیگر زندگی پرهوتادینتر (باکیفیت تر) و بهتری خواهیم داشت.
ولی اگر هر کس هر کجا زاده شد بگوید "به من چه" و بخواهد تنها و تنها برای خودش بزیود، آنگاه ما با همبودی (جامعهای) روبرو هستیم که هموندان آن همگی خودپرست بوده و سودی به دیگران (+آیندگان) نمیرسانند.
نقل قول:اخلاقیات پیچیده نیست، برای درآوردن اخلاقی نـ/بودن یک رویکرد نیز میتوان از شیوه زیر سود بردحتی از همین نگاه هم بسیار پیچیدست،مغز ما ابررایانه نیست که بتونه همه این احتمالات رو پیشبینی کنه و در نهایت یک نتیجه قاطع بگیره،به جز در موارد خاص این روش محاسبه بین احتمالاتی نوسان داره که گاهی ممکنه تفاوت چندانی نداشته باشند ولی در نهایت نتیجه چیز نامطلوبی بشه.
undead_knight نوشته: یا برگردان های پارسی مشکل دارند و یا من منظورم رو خوب نمیرسونم.منظور من از خودآگاهی،آگاهی به آگاهی هست.
برای نمونه آگاهی به مرگ یک نمونه خودآگاهیه،من به مرگ آگاه هستم چون به خودم آگاه هستم،چون بین آگاهی من و آگاهی دیگران جدایی هست،من از بین میرم و دیگران هنوز باقی میمونند.(ترس از مرگ هم در واقع نتیجه همین اگاهیه)
خودآگاهی به عنوان یک وضعیت آگاهی ارزشمنده،بله درسته خودآگاهی من با خودآگاهی شما یکی نیست ولی خود خودآگاهی در بین ما مشترکه.
من خودآگاهی رو نه از این جهت که برای من هست بلکه به این خاطر که به آگاهی آگاه هست ارزشمند میدونم،یک حیوان(به جز گونه های خاص) آگاهی داره ولی به این اگاهی آگاه نیست.
undead_knight نوشته: چرا فداکاری هم ارزشمنده.پارادوکسی در کار نیست باز هم میگم خودآگاهی به خاطر وضعیتی که بوجود میاره ارزشمنده نه اینکه مالکش من هستم.
اگر با فداکاری خودآگاهی دیگران حفظ بشه،فداکاری از نظر من ارزشمنده.
undead_knight نوشته: اخرش این پارسی سازی برای من دردسر میشه :) پس منظورتون evaluate بود احتمالا.
به هر حال شما قبلا گفتید:
Mehrbod نوشته: زیبایی در چیزهای دیگر هم از روی کارکرد آنها میاید و اندازهپذیر است.
من هم بر اساس اندازه گیری استدلال کردم.
undead_knight نوشته: اینکه ناقل ویروس ایدز بیمار به نظر بیمار نمیاد،به این معنا نیست که اون شخص بیمار نیست.گفتم که نمونه ها زیاد هستند،بیماری که آسم یا دیابت داره تا زمانی که دارو مصرف میکنه حالش خوبه ولی آیا خوب بودن ظاهر به معنای بیمار نبودنشونه؟!
undead_knight نوشته: خب میتونم در این یک مورد حداقل خودم رو مثال بزنم، من چیزهای نامنظم و بی مفهوم رو هم دوست دارم :)
به هر حال باز هم سوال من پاسخ مناسبی نداشت،چرا ما یک چیز هنری(مخصوصا از جنس هنر های زیبا) رو میتونیم زیبا ببینیم در حالی که لزوما نه بین چیزها پیوندی برقرار میکنه نه اینکه بسامان تر هست.
اصلا بفرمائید زیبایی این تصویر رو از زاویه سودده بودن تشریح کنید!:
دقیقا میخواستم به همین نقطه برسیم!خب حالا اونهایی که بر این اساس نازیبا هستند،تندرست نیستند؟!
از نظر من زیبایی به فرهنگ ارتباط خیلی بیشتری داره،برای مثال این نمونه های غیرعادی در فرهنگ خودشون کاملا هم زیبا انگاشته میشند:
شخصا فکر نمیکنم بشه فرمولی برای زیبایی پیدا کرد.
My best friend ran away with my wife, and let me tell you, I miss him
The evolutionary biologist Richard Dawkins has speculated that the loss of the penis bone in humans, when it is present in other primates, may be due to sexual selection by females looking for a clear sign of good health in prospective mates. Since a human erection relies on a hydraulic pumping system, erection failure is a sensitive early warning of certain kinds of physical and mental ill health.
Dawkins, Richard (2006) [First published 1976]. The Selfish Gene (30th anniversary ed.)
undead_knight نوشته: خیر مدیون نیستیم،دین یک چیز دو طرفه هست،وقتی یک دین بر گردن شماست که شما تلویحا یا مستقیما چیزی رو درخواست کرده باشید.نمونه تلویحی زمانی هست وقتی یک نفر رو از لبه پرت گاهی نجات میدیم،هرچند مستقیما از ما چیزی نخواسته،با این حال اگر اون شخص قصد آگاهانه تصمیم به خودکشی داشته باشه ما در خواسته اون شخص اختلال هم ایجاد کردیم و دینی هم به گردنش نداریم.
این به کنار موجودی که عدم بوده!چطور میتونه تلویحا یا مستقیما خواسته ای داشته باشه که به خاطر بوجود اومدن دینی برگردنش باشه؟
اگر از زاویه سودگرایی هم نگاه کنیم،ممکنه رها کردن میهن به نفع خودمون(شخص) یا سایر ساکنین زمین باشه(مثلا اگر امکان تحقیقات علمی ضد سرطان در زادگاه وجود نداره)
undead_knight نوشته: من یک مشکل بزرگ با خداباوران یا باورمندان به ماورا دارم اونم اینه که صفات نامناسب رو برای چیزها به کار میبرند و تشبیه های اشتباه میکنند.
اگر ما مفهوم زیستی انگل رو تبدیل به یک مفهوم اجتماعی بکنیم،انگل زیستی موجودی هست که از دستاوردهای زیستی یک موجود دیگه استفاده میکنه بدون اینکه به موجودی جز خودش سودی برسونه و بقای نسل خودش رو تضمین میکنه.چنین موجودی در مفهوم اجتماعی باید کسی باشه که از دستاوردهای دیگران استفاده میکنه بدون اینکه به هیچکس سودی برسونه(نه لزوما نیاکان مرده! و یا سایر اعضای جامعه)
در هر صورت تصادفی یا هدفدار بودن وجود ما ربطی به اخلاقی بودن نتیجه نداره.
زندگی اجتماعی(از نوع نرمال) خواه ناخواه همراه با سود رسانیه.اگر شما جامعه و محل زندگیتون رو عوض کنید و باز یک عضو نرمال اجتماع باشید،همچنان در حال رسوندن سود به دیگران هستید.
undead_knight نوشته:Mehrbod نوشته: در کنار آن، برای بازشناسی کار اخلاقی از نااخلاقی و پیشگیری از آشوب (هرج و مرج) هر کس میتواند به شیوه زیر و با قاطعیت 100% نا/اخلاقی بودن رفتار خود را رایانش کند.حتی از همین نگاه هم بسیار پیچیدست،مغز ما ابررایانه نیست که بتونه همه این احتمالات رو پیشبینی کنه و در نهایت یک نتیجه قاطع بگیره،به جز در موارد خاص این روش محاسبه بین احتمالاتی نوسان داره که گاهی ممکنه تفاوت چندانی نداشته باشند ولی در نهایت نتیجه چیز نامطلوبی بشه.
نخست دو کَروند (factor) زیر را داریم:
- سود/زیان
- بازه زمانی
به همین ریخت، نخست سود/زیان یک رفتار را در پایگانی مهندی (مهمیت) زیر در میآوریم:
- سود خود
- سود نزدیکان
- …
- سود همسایه
- سود هممیهن
- سود جهانیک و بشر
- …
سپس بازه زمانی را روی هر کدام اعمال میکنیم: یک رفتار که امروز برای من سودمند است، در گذر 10 سال آینده چه اندازه برای دیگران (و ناسرراست خود من و نزدیکان من و ..) زیانمند است.
مدلی که من از اخلاقیات شما برداشت میکنم ترکیبی از سودگرایی و طبیعت گرایی هست(هرچند گاهی این دو هم نقض میشند)ولی مسئله اینه که خود سودگرایی یا طبیعت گرایی چرا اخلاقیه؟چرا باید ما به دیگران سودی برسونیم؟
نقل قول:گرامی من هم گفتم این میشود خودآگاهی، کوتاه کردن واژه «خودآگاهی» به «آگاهی» برداشت نادرستی به من داده بود.متاسفم :)
نقل قول:پس اینجا ما درباره «زیستن خودآگاهانه» سخن میگوییم و این میشود همان نگرش ما!
نقل قول:واژگان پارسی امروز بیشتر از یک خورده بی و سر ته به کار میروند، به امید اسپاگتی با گذر زمان کم کم برابرهای درست evaluate و compare و اینها ریخت میگیرند.خب پس من همچنان مخالفم به دلایلی که در ادامه میگم :)
سخن من درباره اندازهپذیری نیز همان بود که برداشت کرده بودی. گفتیم زیبایی اندازهپذیر است، ولی ما نمیتوانیم امروز آنرا اندازه بگیریم.
نقل قول:این از دشواری اندیشیک برمیاید که مغز یا ژنهای ما سددرسد کار خودشان را درست میانجامند که اینجور نیست! گفتیم در فرگشتفکر میکنم ریشه اختلاف نظر پیدا شد در این یک مورد.من فکر میکنم شما از متود علمی برای تعریف زیبایی میخواید استفاده کنید،خب من هم تلاش میکنم همین روش رو استفاده کنم ببینیم چی بدست میاد:
تندرستی یک دختر/پسر بریخت زیبایی دریافت شده، ولی این فرایند ایرنگپذیر (error-prone) است. برای نمونه ما موهای درخشان و بلند
را زیبا میبینیم، چونکه بلندی موها نشان از پایستگی تندرستی در درازنای زمان میدهد و درخشندگی آنها نشان از کارکرد درست یاختگان.
هر آینه، برخی بیماریها یا نمودی در چهره و ظاهر بیمار ندارند (مانند HIV تا پیش از رسیدن به AIDS) یا اینکه روی هم رفته اگر هم
داشتهاند چون پیشتر بیمارانش زنده نمیمانند ما ابزارهای شناسایی آنها را نیافتهام که بتوانیم زشت/زیبا ببینیم.
نمونه خوب آن همان بیماران قندی (دیابتی) است که در گذشته زنده نمیمانند، پس امروز ما ابزار شناسایی آنها را نداریم و آنها را نازیبا نمیبینیم.
اگر قند نمود بیرونی داشت و اگر چند هزار سال زمان برای فرگشت دادیم، آیندگان ما بیماران قندی را اندکی زشت شاید ببینند.
نقل قول:یک فرضیه علمی چنین خصوصیاتی داره:خب از نگاه علمی هر فرضی معمولا یک سری پیشبینی هایی هم با خودش داره،پیش بینی این فرض هم یکسان بودن زیبایی و تندرستی هست.بنابراین وقتی ما به نمونه ای میرسیم که فرض مورد نظر رو نقض میکنه نباید به مشاهده شک کنیم!(مخصوصا اگر مشاهدات زیاد باشند)بلکه اعتبار و درستی فرض هست که زیر سوال میره.بنابراین وجود نمونه هایی که در اونها تندرستی=زیبایی نیست به این معناست که فرض دچار اشکالاتیه(مثلا میشه گفت فقط بعضی عناصر زیبایی و سلامتی مشترکند نه همشون)
1-بر پایه مشاهدات تجربی هست نه مرجعیت یک شخص،حکومت یا دین و یا حتی رسانه ها و تبلیغات.
2-گستره خاصی از پیده ها رو توضیح میده.
3-به صورت تجربی و معنادار آزموده میشه،معمولا شامل آزمایش پیشبینی های خاصی میشه که از فرضیه نتیجه گیری شده.
4-با آزمایشات تجربی یا کشف حقایق جدید درست بودنش ثابت میشه نه نادرستیش.
5-شخصی نیست و بنابراین توسط هرکسی صرف نظر از دین یا باورهای شخصی قابل آزمایشه.
6-پویا و مفیده،پژوهشگران رو به کشف دانش و ادراک جدیدی از ارتباط پدیده های طبیعی راهنمایی میکنه، بیش از اونکه ایستا و بدون حرکت باشه و به هیچ پزوهش جدید یا پیشرفتی که منجر به درک بهتر چیزی در جهان طبیعت بشه.
7-با شک و تردید و نه زود باوری و ساده لوحی به یک نتیجه برسه، مخصوصا در مورد نیروهای ماورایی یا غیر طبیعی.
8-مهم تر از همه اینکه خطاپذیر باشه و همواره در معرض آزمایش قرار بگیره نه اینکه مصون از خطا و هرگونه اشتباهی تلقی بشه.
نقل قول:ببینید زیبایی یک چیز نامادی و فراطبیعی که نیست، یک پدیده «ذهنی» است که از چینش ماده بدست میاید. هر آینه، از آنجاییکه هر کس ساختار مغزیآفرین دقیقا من هم دارم تلاش میکنم همین رو بگم،ولی ذهنی بودن به جز ماورایی نبودن یک معنا دیگه هم داره،اینکه پدیده مورد نظر فقط تحت تاثیر ژن ها و سایر عوامل بیولوژیکی نیست!
و نورنیک ویژه خودش را دارد، پس ما برای اینکه دقیقا دربیاوریم چه چیزی زیباست نیاز به دردست داشتن دقیق اینکه ساختار مغزی بهمان کس چگونه است هم داریم.
نقل قول:همسنجیای سادهتر ولی همتراز را میتوان در شوخ سرشتی دید. یک شوخی یا جوک را، از دیدگاه مادی میتوان به «یک گشاینده اندیشه» کاست (reduce) که مایهی باز شدن اندیشه میشود. برای نمونه جوک زیر:کاملا موافقم! ولی
My best friend ran away with my wife, and let me tell you, I miss him
این جوک اگر شما را خنداند، برای این است که پیشانگاشتهای شما (روال اندیشیک روتین) را ببازی میگیرد. در پیشانگاشتهای ما پیوند میان زن و مرد (همسر) باارزشتر از دوست است. در کنار آن، ما پس از اینکه خواندیم بهترین دوستش به وی خیانت کرده چشمداشت هر چیزی داریم بجز اینکه گوینده اکنون دلتنگ دوست خیانتکارش باشد!
پس این جوک پیشانگاشتهای شما (که در تراز نورونیک میشوند گرههای پییاختگین یا neuronal باشند) را میتکاند و این تکانش به شما
احساس خوشی داده و یک «برداشت» نو از جهان بدست میاورید؛ پرسشهای گوناگونی درباره همسرگزینی، دوستی و .. در ذهنتان ریخت میگیرد.
همین فرایند در حس زیباشناسی (aesthetics) ما یافت میشود. درگاشت (entropy) با نظم (order) همبستگی دارد، ولی زیبایی
با پندارههایی که از بازی با نظم و ایدهها گرفته شدهاند ساخته میشود و پس نیازی نیست یک چیز زیبا همیشه منظم هم باشد. شما میتوانید فرایند «شاشیدن» را هم زیبا ببینید اگر در فرهنگ درست آن باشید:
یا میتوانید آنرا زشت ببینید، اگر ایرانی باشید. نکته در اینجاست که آگاهیهای (information) سازنده
شخصیت ما بریختی سرنوشتساز (deterministic) روشن میکنند که چه چیزهایی زیبا هستند، چه چیزهایی نه.
نقل قول:زیبایی در چیزهای دیگر هم از روی کارکرد آنها میاید و اندازهپذیر است.با همه اینها آیا هنوز هم میشه گفت زیبایی به معنای سود ده بودن هست؟(من پاسخم رو در ادامه متن هم نگرفتم)
برای نمونه، یک باغبان با هرس کردن باغچه از دیدگاه (point-of-view) خودش آنرا زیبا میکند، هنگامیکه از دیدگاه جانوران و
حشرههای ریزی که انجا میزیوند و خانه و زندگیاشان از هم پاشیده و میآشوبد، هیچ چیز "زیبایی" در اینکار نیست.
نقل قول:ولی چون شمار این فاکتورها بسیار فراوان است، ما نمیتوانیم دیسول (formula) زیبایی را دستکم امروز دربیاوریم.یک فرض دیگه،داده ها و مشاهدات تجربی که این فرض رو تائید میکنند چیا هستند؟
نقل قول:هر آینه، برخی جاها مانند شناخت زیبایی در آدم (چهره، تن) پیشرو بودهایم و توانستهایم برخی از فاکتورها - که همگی
وابسته به تندرستی هستند - را بیرون بکشیم. در اینجا اندکی کامیاب بودهایم، زیرا همه ما کمابیش سختافزاری (کالبد) یکسان داریم و از همینرو
فاکتورهای تندرستی برای همه ما یکسان هستند -
نقل قول:بر پاد حس شوخ سرشتی یا "شاشیدن" در بالا که آهنجیک (abstract) و ورتنده (variable) میباشند - پس آسانتر میتوانیم آنرا دریافته و بدیسولیم (formulate).راستش من اونقدرا هم با فرمولیزه کردن چیزها حتی زیبایی مشکلی ندارم،ولی خیلی وقتها خواسته های ما باعث میشند که به ورطه wishful thinking بیافتیم و شواهد رو به سود فرمولیزه کردند و یکسان سازی نادیده بگیریم.
نقل قول:بله ولی تفاوت این مورد با موردی که نتیجه فرگشت هست(و البته باز هم احتمالی هست و نه قطعی) اینه که در ازای نشون دادن این پایداری یا سلامتی،بدن داره آسیب میبینه!(یک جورهایی مثل تف سر بالاست!)
در کنار آن، برخی نگارههایی که آوردید درباره چرایی زیبا دیدن فرهنگی آنها پیشتر اندیشیده شده، برای نمونه همان سکه گذاشتن در زبان و .. بگونهای
آزمونهای برتابش (مقاوت) هستند و کسی که توانسته آنرا برتابد، با کار خود نشان داده که ایستادگی بالایی دارد و پس تندرستی بالایی نیز دارد.همین را برای نمونه در کیر مردان هم داریم که تنها از ماهیچه نرم ساخته شده و مردانی که میتوانند کیرشان را راست کنند در فرهود (حقیقت) یک آزمون تندرستی را میگذرانند:
The evolutionary biologist Richard Dawkins has speculated that the loss of the penis bone in humans, when it is present in other primates, may be due to sexual selection by females looking for a clear sign of good health in prospective mates. Since a human erection relies on a hydraulic pumping system, erection failure is a sensitive early warning of certain kinds of physical and mental ill health.
Dawkins, Richard (2006) [First published 1976]. The Selfish Gene (30th anniversary ed.)
نقل قول:هرچند هنوز هم تشبیه شما رو کاملا قبول ندارم ولی منظورتون رو متوجه شدم(و حداقل اینکه در شفاف سازی منظورتون موفق بودید،این خیلی خوبه)1- [بیشتر] کسانی که میگویند ما میهن نداریم، کردار گذشتگان را وابسته به خودشان نمیبینند.
2- [بیشتر] کسانی که کردار گذشتگان را بی پیوند به امروز میبینند، کردار امروز خودشان را هم به آیندگان وابسته نمیبینند.
3- پس اگر از دیدگاه بشریت به این دسته بنگریم، از درازنای تاریخ اینها در یک بازه زمانی زاده شده و نه خود را وامدار گذشته میبینند و نه وامدار آینده،
و از آنچه گذشتگان به ایشان رسانده سود برده و چیزی هم خودآگاهانه برای آیندگان نمیگذارند: مانند انگل از دسترنج بشریت گساریده و سرانجام میروند.
نقل قول:از نوشته من هم ببایست این را نمیشد بیرون کشید که اگر شما ایران زاده شدهاید باید ایران بمانید.اختلاف نظر من با شما اینه که میگم ندیدن پیوند لزوما به معنای انگل وار زیستن نیست.
سخن این بود که اگر کسی ایرانی بود، پدر و مادر او نیز ایرانی اند، پدر پدر او هم ایرانی است و همه اینها در
رسیدن زادگاه وی به وضعیت کنونی امروز نقش داشتهاند و از برآیند کنشهای همه ایشان بوده که این فرزند زاده شده.
گفته به سخن بهتر این بود:
دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند
پس اکنون این فرزند میتواند این رشته را دنبال کرده (اخلاقی) و نادرستیهای نیاکان خود را درست نموده و به
درستیهای کردار آنان نیز بنازد، یا اینکه میتواند چنانکه گفتیم، پیوندی از گذشته به امروز ندیده و «انگلوار» بزیود.
نقل قول:این میهندوستی تنها تا جایی رواست که آسیبرسانی آن از سودرسانیاش بیشتر نشود. کسی همباز باید یه اعتراف دیگه بکنم و اونم اینه که به نظر من انسان گرایی آمیخته با سودگرایی یکی از اخلاقی ترین چیزهایی که میتونه وجود داشته باشه ولی مسئله اینکه من انسان گرایی رو به عنوان نمونه اخلاقی میدونم ولی خودش رو منبع اخلاقی نمیدونم.
"بسته" به میهنش نیست، رویکرد اخلاقی سودرسانی به بشریت است، ولی برگزیدگیها دگرسانند.
نقل قول:نادرست است. یعنی چه زندگی به خودی خود با سودرسانی همراهه؟ این همه آدم که هیچ سودی نمیرسانند و سراسر زیان هستند! نمونه خوب آن احمدی نژاد!!اتفاقا داره سود میرسونه فقط به عده محدودی(نه کل جامعه یا عده زیاد9
نقل قول:این یک دیسول (فرمول) بس ساده برای درآوردن نا/اخلاقی بودن کردارتان بود!این مثال که کاملا مشخصه ولی در کارهای وجزئیات روزمره(منظورم همین ها بود،چون همون کارخونه دار هم مسائلی داره که خیلی شخصیو ابتدایی تره)تشخیص به مراتب مشکل تره.
نمونه ساده آن آلودن هواست. بیانگاریم شما یک کارخانه دار هستید و میتوانید با 20 درست کاهش هزینهها، ولی آلودن بیشتر آب و هوا سودزایی خودتان را بیشتر کنید.
برای آنکه در بیاوریم این کار اخلاقی است یا نه، با در دست داشتن دو فاکتور «سود/زیان» و «بازه زمانی» میدریابیم که:
در کوتاه-زمان (بازه زمانی) شما به سود خودتان (سود/زیان) میافزایید.
در بلند-زمان شما به زیان خودتان و همسایگان و هممیهنان و .. میافزایید.
سپس با ارزشدهی به هر کدام از اینها، درمیاوریم که سود شخصی کوتاه زمان شما، به
زیان بلندزمانی که با آلودن هوا بدست میاورید همسنجیدنی نبوده و کار شما اخلاقی نخواهد بود.
نقل قول:البته اگر کارکرد سیستم باشه بله،ابر رایانه ها هنوز هم قدرت ادراک و تحلیل ما رو ندارند ولی اگر محاسبه ریاضی منظور باشه ما همین الان هم شکست سختی از ساخته های خودمون خوردیم :) و این فرمول یک فرمول ریاضیه بنابراین با افزایش احتمالات توان ریاضی مغز ما جوابگوی این مقدار محاسبه نیست.
پ.ن.
یک مغز کودنترین آدم از پیشرفتهترین ابررایانه امروزی ما چند تریلیونباری تندتر و پیشرفته است، نگران نباشید.
نقل قول:دو اینکه هماکنون هم با همچین سیستمی ما ناخودآگاه رفتارمان را ارزشیابی اخلاقی میکنیم، من تنها کوشیدم فرایند را بخودآگاهانم.[/QUOTE]
bibak نوشته: و کلا خیلی مهمه که در همه جا مشخص باشه که منظور از فلان کلمه چی هست...
Mehrbod نوشته: برای نازش (نازیدن) به یک چیز نیازی به بدست آوردن آن نیست.نازیدن = پربـها و پاارزش دیدن یک چیز؛
پس شما میتوانید به:همسایهها
خانه
خودتان
رنگ چشمتان
خانوادهاتان
هوشتان
زنده بودتنان
آدم بودنتان
جوانیاتان
زیبا بودنتان
میهنتان
نیاکانتان
...
بنازید و اینها را باارزش و پربها ببینید، میتوانید هم نبینید.
در سوی دیگر میان همه اینها پیوندی فیزیکیای نیز داریم که همان «نزدیکی - closeness» باشد.
تا زمانیکه نزدیکی فیزیکی یک فاکتور ارزشدهی باشد، پس میهندوستی هم سراسر منطقی و خواستنی است.
به سخن دیگر، یک خانواده یکدیگر را دوست دارند چرا که به یکدیگر «نزدیک» آنهم فیزیکی هستند و این نزدیک بودن آنها سودشان را در برابر
دیگر خانوادهها بالا میبرد.
پس اگر ما میتوانستیم:1. سود را میان همگان جوری بپخشانیم که سراسر همگِن باشد، "نزدیکی" دیگر اثر نداشته و میهندوستی بد میشد.
2. سود [همهجور سودی] را جوری بپخشانیم که دورا (distance) و "نزدیکی" فاکتورهای مَهندی (مهمی) در بهرهپذیری از سود نباشند، پس میهندوستی از روی نزدیکی دیگر اثری نداشته و بد میشود.
تا زمانیکه این دو را نداریم - که در آینده پیش رو نمیتوان دید - خانوادهدوستی، نزدیکاندوستی، هممیهندوستی و ... همگی بایسته و خواستنی هستند.
کسانی هم که میگویند اینها را نباید داشت چون تصادفی و .. هستند در دام باورهای بیجای چپ افتادهاند، چرا که چه بخواهید چه نه
در هر کجای این گویال خاکی که زندگی کنید، نزدیکی دیگران به شما مهم است و این پیرامونیان شما در تراز هوتادین (کیفی)
زندگیاتان و همه کارهایی که میانجامید هنایش (تاثیر) دارند، پس خودبهخود یک پیوند منطقی میان شما و نزدیکانتان ساخته میشود.
نقل قول:آیت الله مصباح یزدی ادامه داد: وطن دوستی یکی از ارزشهایی است که ارتشهای کشورهای مختلف جهان با بزرگنمایی، افراد را به حضور در میدان جنگ ترغیب میکنند و آن را این گونه جلوه میدهند که هیچ ارزشی بالاتر از وطن دوستی برای انسان وجود ندارد.
نقل قول:وی گفت: در جهان میلیونها انسان به خاطر حفظ وطن جان خود را از دست میدهند...
نقل قول:رئیس موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) با بیان اینکه وطن چیزی قراردادی است که ارزش اهدای جان را ندارد...