پاتوق شب نشینی -
Soheil - 04-15-2013
صندلی داغ برای من شروع شده؟ به نظرم شوخی شوخی جدی شده!!
الان باید جواب بدم؟؟
پاتوق شب نشینی -
Ouroboros - 04-15-2013
Bibak نوشته: صندلی داغ برای من شروع شده؟ به نظرم شوخی شوخی جدی شده!!
الان باید جواب بدم؟؟
کار مهربد است، لطف میکنید. :e405:
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 04-15-2013
Bibak نوشته: صندلی داغ برای من شروع شده؟ به نظرم شوخی شوخی جدی شده!!
الان باید جواب بدم؟؟
آری
پاتوق شب نشینی -
SAMKING - 04-15-2013
کافر نوشته: ساعت 2:30 بامداد به وقت تهران سیتی !
بهتر آنست که من کافر عالم باشم
تا که طماع هزار چشمه ی زمزم باشم
گر بهشت جای هوسرانی حور و عربست
پس همان نیک که در کوی جهنم باشم!
چه بهشتی که شود قیمت ویرانی ما
چه ثوابی که فقط در ره ماتم باشم
میهن پاک من اینجا بشود دوزخ درد
تا که با نوح و مسیحای تو همدم باشم!؟
ای که بیهوده بگویی سخن از عاد و ثمود
من نه آنم که پیِ قصه ی مبهم باشم
من نه آنم که درین دشت پر از لاله ی سرخ
به عزای کفن و خون مُحرَم باشم
این همه راز خداوندی او فاش مکن
که به دنبال ره عقل مُسَلَم باشم
در جهانی که خدا مظهر نابودی ماست
بهتر آنست که من کافر عالم باشم
چامه از کیست؟ خیلی زیبا بود
پاتوق شب نشینی -
SAMKING - 04-15-2013
Dariush نوشته: پستها همهاش پر از شکلکهای خندان شده.داستان چیست؟ نکند تمام را به صورتِ خودکار تبدیل به شکلک کردهاید؟
گمونم در راستای مبارزه با آندد نایت باشه:e420:
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 04-15-2013
دوستان بیایید قدری شبنشینی کنیم.مدتهاست یک شبنشینی درست حسابی نداشتیم.
این سوالی که امیر از بیباک پرسید به نظرم جالب است.شما دوست دارید پدر یا مادر شوید؟ من که هیچ خوشم نمیآید.
پاتوق شب نشینی -
Russell - 04-15-2013
من از بچهها کلا چندان بدم نمیاید و رابطهام با آنها خوب است،ولی پدری اصلا برایم جذابیت ندارد بگمانم تماما مسئولیت باشد.
پاتوق شب نشینی -
yasy - 04-15-2013
كلا دوست دارم هر چیزی را یك بار حد اقل امتحان كنم حتی بارداری و زایمان را به خصوص شیر دادن به یك نوزاد را
بچه ها رو هم بسیار دوست دارم و میتوانم با ایشان رابطه برقرار كنم
ولی فكر نمیكنم حالا حالا ها شرایط مادر شدن داشته باشم با اینكه معمولا به اصول اخلاقی پایبندم و میتوانم مسئولیت پذیر باشم ولی این امر مشروط به این است كه رو خودم یك دستگاه كنترل نصب كنم و خودم را مجبور به پایبندی كنم كه معمولا سعی میكنم كاری نكنم كه مجبور به این كار باشم چون امری انرژی بر است
شاید اگر روزی این مودی بودن و تغییر لحظه به لحظه ی احساساتم نسبت به یك چیز به حد تعدیل برسد كه بتوانم همچین مسئولیت سنگینی را بدون فشار آنچنانی به خودم تحمل كنم مادر هم بشوم
پاتوق شب نشینی -
sonixax - 04-15-2013
فکر کن تا موقعی که نوزاده باید پوشک گُهی عوض کنی !
بعد که بزرگتر شد باید بری کون گُهی تمیز کنی !
بعد که به دوران بلوغ رسید باید بری گه کاری هاشو جمع کنی !
بعد که بالغ شد باید همش حواصت باشه یه وقتی گه بالا نیاره !
دست آخر هم یه گهی میزنه که نمیدونی چه گُهی بخوری که گهشو جمع کنی !
تازه اگر ننه اش آدمی گُهی نباشه و گه نزنه به زندگیت !
کلن گه تو گهی هست بچه دار شدن !
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 04-15-2013
Russell نوشته: من از بچهها کلا چندان بدم نمیاید و رابطهام با آنها خوب است،ولی پدری اصلا برایم جذابیت ندارد بگمانم تماما مسئولیت باشد.
من با بچهها هم رابطه ی خوبی ندارم و بیش از 10 دقیقه نمیتوانم تحملشان کنم.معمولا آنها هم از من بیزار هستند و بیش از همان ده دقیقه نمیتوانند مرا تحمل کنند (خوشبختانه).اما من خواهری دارم که او را تقریبا خودم بزرگ کردم (یعنی همهی کارهایی که مادرش میبایست میکرد من از چند ماهگیاش میکردم)چنانکه برایم به مانند فرزندم میماند.اما پدر شدن را به هیچ رو نمیپسندم از آن جهت که هیچ نمیدانم باید او را چگونه بار آورم، به او چه بگویم و اساسا این موضوع که ناخواسته به این دنیا بیاورمش هنوز که هنوز است برایم ناجور است.مگر من از بودن در این جهان خرسندم که کس دیگری را هم به این وضع دچار کنم؟ البته شاید این هم دلیل اصلی نباشد و دلیل اصلی این باشد که همهاش مسئولیت است و هیچ چیز نسیب آدم نمیشود.