دفترچه
بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای ویژه (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87)
+--- انجمن: دین (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AF%DB%8C%D9%86)
+--- موضوع: بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D9%81%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C)

صفحات 1 2 3 4


بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - Mehrbod - 12-20-2012

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #20

***

Mazdak Bamdad
10-29-2008
پیک 172

kamran333 نوشته: [عکس: 42.gif]


شب و
روز

روشنائی شب در
گذشته

( اسری 12 )
« شب و روز را دوتا آیه قرار دادیم. بعد
آیه شب را محو کردیم و آیه روز را روشن گذاشتیم تا دنبال بدست آوردن
نعمتهای خدا بروید و تا شمارسالها و روزها و زمان را بدانید. و هر چیزی
را رفته رفته برای کار خودش قرار دادیم».

http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/roshanaiye-shab-dar-gozashte.gif
آیه می گوید در گذشته شب و روز هر دو روشن بوده اند، بعدها
روشنائی شب محو کرده شده است. برای روشنائی شب در گذشته دوتا دلیل وجود
دارد. یکی اینکه ماه در ابتدای شکل گیری خود
مشتعل بوده و در حد اشتعال (به تصوری کهانسان در تصویر سمت چپ از آن
دارد) از خود نور داشته است و شبها را تا اندازه ای روشن می کرده است.

دلیل دیگر اینست که پیش از اینکه جو و
کمربندهای دور زمین به شکل کنونی خود شکل بگیرد اشعه های کیهانی و
طوفانهای خورشیدی به طرف زمین می آمده اند و در برخورد با گاغهای اطراف
زمین نور ایجاد می کرده اند. چنانکه امروزه نیز طوفانهای خورشیدی در
مناطق قطبی زمین که کمربندهای مغناطیسی زمین ضعیفتر است وارد جو زمین
می شوند و به شکلی که در تصویر سمت راست می بینیم در شب به روشنائی
تبدیل می شوند و محیط را روشن میکنند.

آنچه
در آیه مورد نظر قرآن است روشن بودن کره ماه در گذشته و بعد خاموش
شدنآن است. چون آیه گفته روشنی ماه را محو کرده تا ما تاریخ و زمان را
بدانیم. و چنانکه میدانیم در صورتی که ماه از خود نور داشته باشد هر
گاه دیده بشود بصورت ماه کامل دیده می شود و هلالهای فعلی خود را
نخواهد داشت، و اول و دوم و سوم... ماه قابل تشخیص نمی
بود.

[عکس: 42.gif]



اینهم بیخود است،
چون ماه در اثر برخورد سهمگین یك سنگ
سترگ آسمانی از زمین،
از جایی كه اكنون خلیج مكزیك هست، گویا جدا شده است
و پیش
از ان ماه نبوده كه شبها ! را روشن كند. ماه نمیتوانسته است
"
مشتعل"! باشد چون برای استعال. اكسیژن نیاز است كه گرانش
ماه، هرگز توان
نگه داشتن اكسیژن و گاز های دیگر را ندارد
و نداشته ( برای همین هم ماه
اتمسفر ندارد). اگر بگوییم كه
دیدگاه نوسینده ی بیسواد این بوده است كه
ماه در حال گداخته
( مذاب) بوده، بازهم پرتو افكنی سنگ های گداخته، هرگز
به
پای پرتو افكنی بدست آمده از جوش هسته ای در خورشید
نمیرسیده و
نمیرسد.
گذشته از این، ایه هم این مزخرفات را نمیگوید و تنها میگوید
كه
( در هر دوره شبانه روز) شب و روز جای هم را میگیرند.
( تفسیر
المیزان)
ما شب و روز را دو نشانه قرار دادیم; سپس نشانه
شب را محو كرده، و نشانه روز را روشنى‏بخش ساختیم تا (در پرتو آن،) فضل
پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگى برخیزید)، و عدد سالها و حساب را
بدانید; و هر چیزى را بطور مشخص و آشكار، بیان كردیم.


بر این
پایه بازهم شارلاتانهای دست اندر كار آن سایت مفلوك،
هم دروغ در چم آیه
بافته و هم از خورده سواد خود، با چند
عكس بیمورد، افسانه ی شبه علمی !
بافته اند كه مردمی بیسواد تر از خود را خر كنند !

***

[b]kamran333

10-30-2008
پیک 173

« و ترتیب
کنونی گردش شب و روز را او ترتیب داده. مگر نمی توانید فکر
بکـنـیـد»؟

(مومنون 80 )
نکته آیه: گردش فعلی شب و روز " ترتیب داده شده "
است:

عـلـم نـجـوم
عصر پیامبر می گـفت: زمین مرکز جهان است و خورشید و سیارات بدور آن می چرخند.
این طرز تفکر تا سال 1543 بقوت خود باقی بود. در چهارچوب آن نظریه صحبت کردن
از " تـرتیب داده شـدن بودنِ گردش شب و روز"و استدلال نمودن با آن برای اثبات
وجود خداوند، حرفی بی معنی است، چون در آن تـئوری خـورشید دور زمین می گـشت و
ناگزیر در زمـیـن "شـب و روز" ایجاد میشد. بهـمـیـن خـاطر هم هست که
کـسـانیکه در آن روزگار خود را روشـنفـکـر می پنداشتند این قـرآن را خـرافـات
و حرفـهای بیهوده می دانـسـتند، و بهمین خاطر هم هست که قرآن مکرراً می گوید:
ایـن قــرآن بـرای انـدیـشـیـدن نـازل شـده و مسائل خاص آن را اندیشمندان می
دانند.

گردش فعلی "شب
و روز" چگونه یک مورد "ترتیب داده شده" است؟

گردش فعلی شب و روز نتیجه 3 عامل دست بدست هـم داده
است که در صـورت نـبودن یکی از آنها شب و روز به شکل کنونی خود در زمین
وجودنمی داشت:


چرخش زمین به دور محور (فرضی) خود.

2ـ نسبت محور زمین نسبت به
خورشید:

http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/madare-bayziye-zamin.GIF
اگـر مـحور زمین نسبت به خورشید در وضعیت دیگری می
بـود شـب و روز در زمین یا در گردش نمی بود و یا به شکل کنونی خود نمی بود.
مثلا اگر قطب شمال رو به خورشید می بود، نیم کره شمالی همیشه روز می بود و
نیم کـره جـنـوبـی همیشه شب، و بر عکس اگر قطب جنوبی رو به خورشید میبود نیم
کره جـنـوبی هـمـیـشـه روز می بود و نـیـم کـره شمالی هـمـیشهشب (هر چند زمین
بدور خود نیز می چرخید). حالات دیگری نیز برای حالت قرار گیری محور زمین نسبت
به خـورشـید میان دو حالت مزبور نیز زیاد است که باعث گـردش فـعـلی شـب و روز
نمی شـد. نـمـونه آن تغـیـیر وضعیت شب و روز در دو قطب در تابستان و زمستان
است که از تغییرِ حالتِ نسبتِ محور زمین نسبت به خورشید ناشی می
شود.

3ـ سرعت زمین بدور خود:
از آنجا که زمـیـن دور خورشید می گردد و به آن نزدیک
و از آن دور نیز می شود، سـرعـت زمـیـن بدور خود می بایست خیلی دقـیـق و حساب
شده باشد تا "شـب و روز" بـتـواند نظم و ترتیب خود را حـفــظ کـنـد. یعنی
اگـر زمـیـن هـر سرعـت دیگری غـیـر از سـرعـت فعلی خود بـدور خـود می داشـت،
وضع شـب و روز بترتیب کـنـونی خـود نـمـی بـود بلکه جابجا می شـد (یعـنی
مثلاً اگر الآن نیم روز باشد، از این ببعد پس از هر 24 ساعت دقـیـقـاً نـیم
روزنمی بود. بـلـکه در صورت کمتر می بودن سرعـت زمین "کم کم به عصر و شب می
خورد" و در صورت کند تر می بودن سرعت زمین به "پیش از ظـهـر و صبح و سپیده"
مـی خورد و هـمـیـنطور بطور نامنظم شب و روز ایجاد می شد).


***

moonspell
11-01-2008
پیک 174

نقل قول:نی
مثلاً اگر الآن نیم روز باشد، از این ببعد پس از هر 24 ساعت دقـیـقـاً
نـیم روزنمی بود. بـلـکه در صورت کمتر می بودن سرعـت زمین "کم کم به
عصر و شب می خورد" و در صورت کند تر می بودن سرعت زمین به "پیش از
ظـهـر و صبح و سپیده" مـی خورد و هـمـیـنطور بطور نامنظم شب و
روز ایجاد می ش
این
***
مغلطه كردن را نه تنها در برهان هاشان بلكه در سخنان و نوشته
های روزانه نیز رعایت میكنند .
شب و روز منظم و نامنظم چرت است . برای
مایی كه در زمین هستیم شب و روز همین است كه هست و اگر بجز این باشد نامنظم
مینامیمش . برای كسی كه در بهرام یا كیوان زندگی میكند شب و روز ما چرت و
نامنظم است و برای نمونه شاید روز او بساعت زمینی 50 ساعت باشد . در نگر ما
شب و روز او نامنظم و در نگر او شب و روز ما نامنظم است .

+++++++++++++
مزدك خان درست گفتم یا نه ؟

ویرایش شد.
سام

***

[b]Mazdak Bamdad

11-01-2008
[color=#DDA0DD]پیک 175


kamran333 نوشته: [عکس: 42.gif]


« و
ترتیب کنونی گردش شب و روز را او ترتیب داده. مگر نمی توانید فکر
بکـنـیـد»؟

(مومنون 80 )
نکته آیه: گردش فعلی شب و روز " ترتیب داده
شده " است:

[font=Arial]عـلـم نـجـوم عصر پیامبر می گـفت: زمین مرکز جهان است و خورشید
و سیارات بدور آن می چرخند. این طرز تفکر تا سال 1543 بقوت خود باقی
بود. در چهارچوب آن نظریه صحبت کردن از " تـرتیب داده شـدن بودنِ گردش
شب و روز"و استدلال نمودن با آن برای اثبات وجود خداوند، حرفی بی معنی
است، چون در آن تـئوری خـورشید دور زمین می گـشت و ناگزیر در زمـیـن
"شـب و روز" ایجاد میشد. بهـمـیـن خـاطر هم هست که کـسـانیکه در آن
روزگار خود را روشـنفـکـر می پنداشتند این قـرآن را خـرافـات و حرفـهای
بیهوده می دانـسـتند، و بهمین خاطر هم هست که قرآن مکرراً می گوید:
ایـن قــرآن بـرای انـدیـشـیـدن نـازل شـده و مسائل خاص آن را
اندیشمندان می دانند.
[عکس: 42.gif]

[font=Arial]گردش فعلی "شب و روز" چگونه یک مورد "ترتیب داده شده"
است؟


[b][font=Arial]گردش فعلی
شب و روز نتیجه 3 عامل دست بدست هـم داده است که در صـورت نـبودن یکی
از آنها شب و روز به شکل کنونی خود در زمین وجودنمی
داشت:

1ـ چرخش
زمین به دور محور (فرضی) خود.

2ـ نسبت محور زمین نسبت به
خورشید:

http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/madare-bayziye-zamin.GIF
اگـر مـحور زمین نسبت به خورشید در وضعیت
دیگری می بـود شـب و روز در زمین یا در گردش نمی بود و یا به شکل کنونی
خود نمی بود. مثلا اگر قطب شمال رو به خورشید می بود، نیم کره شمالی
همیشه روز می بود و نیم کـره جـنـوبـی همیشه شب، و بر عکس اگر قطب
جنوبی رو به خورشید میبود نیم کره جـنـوبی هـمـیـشـه روز می بود و
نـیـم کـره شمالی هـمـیشهشب (هر چند زمین بدور خود نیز می چرخید).
حالات دیگری نیز برای حالت قرار گیری محور زمین نسبت به خـورشـید میان
دو حالت مزبور نیز زیاد است که باعث گـردش فـعـلی شـب و روز نمی شـد.
نـمـونه آن تغـیـیر وضعیت شب و روز در دو قطب در تابستان و زمستان است
که از تغییرِ حالتِ نسبتِ محور زمین نسبت به خورشید ناشی می
شود.

3ـ سرعت زمین بدور
خود:

از آنجا
که زمـیـن دور خورشید می گردد و به آن نزدیک و از آن دور نیز می شود،
سـرعـت زمـیـن بدور خود می بایست خیلی دقـیـق و حساب شده باشد تا "شـب
و روز" بـتـواند نظم و ترتیب خود را حـفــظ کـنـد. یعنی اگـر زمـیـن
هـر سرعـت دیگری غـیـر از سـرعـت فعلی خود بـدور خـود می داشـت، وضع
شـب و روز بترتیب کـنـونی خـود نـمـی بـود بلکه جابجا می شـد (یعـنی
مثلاً اگر الآن نیم روز باشد، از این ببعد پس از هر 24 ساعت دقـیـقـاً
نـیم روزنمی بود. بـلـکه در صورت کمتر می بودن سرعـت زمین "کم کم به
عصر و شب می خورد" و در صورت کند تر می بودن سرعت زمین به "پیش از
ظـهـر و صبح و سپیده" مـی خورد و هـمـیـنطور بطور نامنظم شب و روز
ایجاد می شد).
[/quote]
« تفسیر المیزان »
[color=royalblue]حركت [عکس: 43.gif]شب و روز به
امر او استشب و روز به
امر او است
[/b] آیا باز هم عقل خود را به كار نمى گیرید (80)
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_106.htm#link49[عکس: 43.gif]شب و روز به
امر او است



نخست اینكه شب و روز نمی گردند.
دیگر اینكه پدید آمدن شب
و روز پیوندی با گردش زمین
بدور خورشید ندارد، بلكه با گردش زمین بگرد
خود
در پیوند است. سوم اینكه ما با پریود های شب و روز،
ماه و زمین
(ماه۷ پریود زنان )، زمین و خورشید (سال)
انحراف محور زمین ( تابستان و
زمستان ) در روند تكامل ،
خو گرفته ایم و اگر هر جور دیگری هم بود، شاید
جاندارانی
همساز با آن پریود ها تكامل میكردند.
دیگر اینكه بازهم
بازگردان آیه نادرست است و " ترتیب"دادن ، یا " ترتیب كنونی " !! در آن
نیست.

***

kamran333
11-01-2008
پیک 176

به علت چرت بودن این بخش( شب و روز) سه بخش باقی
مانده را یکجا می آورم(ارزش ندارد که زمان بیشتری بگیرد+در پست های قبل بعضی
موارد پاسخ داده شده)
جابجا شدن شب و
روز

( نور 44 )
«خدا شب و روز را جابجا می کند. در این رابطه برای
اندیشمندان نکتهآموزشی وجود دارد»!

نکته آیه: جابجا شدن شب و روز نکته آموزشی
دارد:

پیش از این
دیدیم که جابجا شدن شب و روز نتیجه نحوه قـرار گرفتن محور زمین نسبت به
خورشید است. طوریکه اگر در وضعیت فعلی خود نمی بود همه جای زمین شب و روز
بخود نمی دید (هـر چند زمین بدور خود نیز می چرخید). و استناد به جابجائی شب
و روز (یعنی: شب و روز شدن مرتب و منظم) به این معنی است که شب و روز ناشی از
گردش خورشید بدور زمین نیست (چنانکه در گذشته چنین گمان می رفت)، بلکه عوامل
حساب شده دیگری دارد که
راجع به آن
صحبت کردیم.

"گردش شب
و روز" یکی از مواردی است که قـرآن بارهـا آن را تکرhttp://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/vaziyate-mehvare-zamin-farsi.GIFار
کردهو "حساب و کتاب داشتن هستی و بودن خالق" را با آن استناد می کند. که این
ادعا ادعای بجا و منطقی است. وضعیت محور زمین و شب و روز شدن در وضعیت کنونی
خود، بهترین وضعیت ممکن از میان سایر وضعیتهای احتمالی دیگر آن
است.

.............................................
[b]« شب روز را می پوشاند درحالیکه با سرعت فوق العاده
زیادی پیوسته آنرا دنبال می کند»!

( اعراف 45 )
[b]« شب روز را می پوشاند درحالیکه با سرعت فوق العاده زیادی پیوسته آنرا
دنبال می کند»!

نکته
آیه: شب با سرعت فوق العاده زیادی پیوسته روز را دنبال می
کند:
http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/donbal-shodane-shab-tavassote-rooz.GIF
شب با سرعـتی تـقـریباً معادل 1669 کـیـلـومـتر در
ساعـت در خـط استوا پیوسته روز را دنبالمی کند و آنرا می
پوشاند.




....................................
(قصص
71-72 )
« به آنها بگو: به من خبر بدهید
که اگر خدا شب را تا روز قیامت بر شما سرمدی بکند کدام خدای غیر از او هست که
نوری را برای شما
بیآورد؟ مگر نمی توانید بشنوید؟ ـــ به آنها بگو: اگر خدا روز را تا روز قیامت بر شما سرمدی
بکند کدام خدای دیگر هست که شب را برای شما بیآورد که در آن بیارامید؟مگر نمی
توانید بفهمید».

یکی
از نکات آیه اینست که
می گوید در صورت دائمی شدن شب چه
کسی می خواهد نور را بیاورد و نمی گوید خورشید را بیاورد. و این به این معنی
است که گوینده آیه می دانسته که شب و روز شدن در واقع ناشی از آمد و رفت
خورشید نیست بلکه دلیل دیگریدارد
(یعنی چرخش
زمین)
.

و نکته دیگر آیه این است که گوینده می دانسته که "امکان ایجاد شب و
روز دائمی" وجود دارد. و آن در حالی است که محور زمین رو به خورشید قرار
بگیرد که در آن صورت علی رغم چرخش زمین بدور خود نیز شب و روز نخواهد شد، که
پیش ازاین از آن صحبت کردیم.

و
نکته دیگر اینکه آیه از واژه ضوء استفاده کرده که بمعنی نور اصلی است (یعنی
نوری که از خود شئ می تابد نه نور بازتابی)، و چنانکه میدانیم در صورت چرخش
قطبی از قطبهای زمین بطرف خورشید نیمکره قطب دیگر خورشید را بخود نخواهد دید
ولی ماه (که نور آن بازتابی است) می تواندوجود داشته باشد. به این خاطر گفته
چه کسی ضوء نور اصلی را برای شما می آورد.


[/B]

***

moonspell
11-02-2008
پیک 177

نقل قول:وضعیت
محور زمین و شب و روز شدن در وضعیت کنونی خود، بهترین وضعیت
ممکن
از میان سایر وضعیتهای احتمالی دیگر آن است.
این سخن در پی همان سخنیست كه اگر محور زمین
فلان بود یا گردش زمین فلان جور شب و روز نامنظم میشد .
همانگونه
كه مزدك گفت شب و روز همین است و اگر از اغاز جز این بود ما هم با ان خو
میگرفتیم و انگونه شب و روز را منظم ( و بهترین ) میپنداشتیم .
در برهان
نظم هم پس از منظم پنداشتن جهان هستی ان را بهترین نظم میپندارند . در اینجا
هم از همین مغلطه سود برده اند و شب و روز كنونی را بهترین دانسته اند
.
+++++++++++++

***

Mazdak Bamdad
11-04-2008
پیک 178

kamran333 نوشته: [عکس: 42.gif]


به علت چرت بودن این بخش( شب و روز)
سه بخش باقی مانده را یکجا می آورم(ارزش ندارد که زمان بیشتری بگیرد+در
پست های قبل بعضی موارد پاسخ داده شده)
جابجا
شدن شب و روز

( نور 44
)

«خدا شب و روز را
جابجا می کند. در این رابطه برای اندیشمندان نکتهآموزشی وجود
دارد»!

نکته
آیه: جابجا شدن شب و روز نکته آموزشی
دارد:

پیش از
این دیدیم که جابجا شدن شب و روز نتیجه نحوه قـرار گرفتن محور زمین
نسبت به خورشید است. طوریکه اگر در وضعیت فعلی خود نمی بود همه جای
زمین شب و روز بخود نمی دید (هـر چند زمین بدور خود نیز می چرخید). و
استناد به جابجائی شب و روز (یعنی: شب و روز شدن مرتب و منظم) به این
معنی است که شب و روز ناشی از گردش خورشید بدور زمین نیست (چنانکه در
گذشته چنین گمان می رفت)، بلکه عوامل حساب شده دیگری دارد که
راجع به آن صحبت
کردیم.

"گردش
شب و روز" یکی از مواردی است که قـرآن بارهـا آن را تکرhttp://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/vaziyate-mehvare-zamin-farsi.gifار
کردهو "حساب و کتاب داشتن هستی و بودن خالق" را با آن استناد می کند.
که این ادعا ادعای بجا و منطقی است. وضعیت محور زمین و شب و روز شدن در
وضعیت کنونی خود، بهترین وضعیت ممکن از میان سایر وضعیتهای احتمالی
دیگر آن است.

.............................................
[font=arial]« شب روز را می پوشاند درحالیکه با سرعت فوق
العاده زیادی پیوسته آنرا دنبال می
کند»!
[عکس: 42.gif]

[font=arial]( اعراف 45
)

[b]« شب روز
را می پوشاند درحالیکه با سرعت فوق العاده زیادی پیوسته آنرا دنبال می
کند»!

[b]نکته آیه: شب با سرعت فوق العاده زیادی پیوسته روز را دنبال می
کند:

http://www.quranology.com/t-ketab/shab-rooz/donbal-shodane-shab-tavassote-rooz.gif[/B]
[font=arial]شب با سرعـتی تـقـریباً معادل 1669
کـیـلـومـتر در ساعـت در خـط استوا پیوسته روز را دنبالمی کند و آنرا
می
پوشاند.




....................................
(قصص
71-72 )

« به آنها بگو: به
من خبر بدهید که اگر خدا شب را تا روز قیامت بر شما سرمدی بکند کدام
خدای غیر از او هست که نوری را برای شما
بیآورد؟
مگر نمی توانید
بشنوید؟ ـــ به آنها بگو: اگر خدا
روز را تا روز قیامت بر شما سرمدی بکند کدام خدای دیگر هست که شب را
برای شما بیآورد که در آن بیارامید؟مگر نمی توانید
بفهمید».

یکی از نکات آیه اینست که می گوید در صورت
دائمی شدن شب چه کسی می خواهد نور را بیاورد و نمی گوید خورشید را
بیاورد. و این به این معنی است که گوینده آیه می دانسته که شب و روز
شدن در واقع ناشی از آمد و رفت خورشید نیست بلکه دلیل
دیگریدارد
(یعنی چرخش زمین).

و نکته دیگر آیه این است که گوینده می دانسته که "امکان ایجاد
شب و روز دائمی" وجود دارد. و آن در حالی است که محور زمین رو به
خورشید قرار بگیرد که در آن صورت علی رغم چرخش زمین بدور خود نیز شب و
روز نخواهد شد، که پیش ازاین از آن صحبت
کردیم.

و نکته دیگر
اینکه آیه از واژه ضوء استفاده کرده که بمعنی نور اصلی است (یعنی نوری
که از خود شئ می تابد نه نور بازتابی)، و چنانکه میدانیم در صورت چرخش
قطبی از قطبهای زمین بطرف خورشید نیمکره قطب دیگر خورشید را بخود
نخواهد دید ولی ماه (که نور آن بازتابی است) می تواندوجود داشته باشد.
به این خاطر گفته چه کسی ضوء نور اصلی را برای شما می آورد.


[/b][/quote]
نخست
اینكه شب و روز نمی گردند.
بلكه با گردش زمین بگرد خود می گردند.
دوم
اینكه ما با پریود های شب و روز،
ماه و زمین (ماه۷ پریود زنان )، زمین و
خورشید (سال)
انحراف محور زمین ( تابستان و زمستان ) در روند تكامل
،
خو گرفته ایم و اگر هر جور دیگری هم بود، شاید جاندارانی
همساز با آن
پریود ها تكامل میكردند.


سوم اینكه ، كند و تند بودن این گردش هم امری ذهنی است
و
اگر كند بود هم میگفتیم كه چه خوب است كه كند است
و یا اگر تند تر از این
هم بود، باز هم میگفتیم چه تند است،
كه ارزشی در راستای "خوب و بد " بودن
ندارد، چون یك جهان و یك تندی دیگر كه بتوان با ان سنجید هم نداریم.



***

kamran333
11-06-2008
پیک 179

ابـر ــ بـاران ــ تگـرگ - آب
مراحل شکل گیری ابر و بارش باران و تگرگ
( نور 43 )
[color=black]«آیا نمی بینی خدا ابرها را برای جمع و مرتب شدن می چرخاند، بعد
آنها را با هم مألوف می کند، بعد آنها را رویهم انباشته می کند، و بعد می
بینی که از میا
[font=Arial]نhttp://www.quranology.com/farsi/abr-baran-tagerg-ab.htm"[color=#000000] ا[/color[font=Arial]متداد آنها قطره بیرون می آید. و از ابرهای کوه مانند که
ریزه های یخ دارند نیز با چرخاندن آنها تگرگ نازل میکند و آنها را بر سر هر
که بخواهد می ریزد و هر که را نخواهد نمی ریزد. برق آن نزدیک است دیدگانها را
بگیرد».

نکات
آیه:
1ــ ابرها برای برای
جمع و مرتب شدن چرخ
انده می شوند.
2ـــ ابرها مألوف می شوند. 3ـــ ابرها روی هم متراکم می شوند. 4ـــ قطره
ازخلال امتداد ابـر (از امتداد تراکم ابر) می ریزد. 5ـــ ابرهای کوه مانند
وجـود دارد. 6ـــ در ابرهای کوه مانند ریزه های یخ وجود دارد کهبا چرخش آنها
تگرگ تشکیل می شود. 7ـــ برق تگرگ نزدیک به
گرفتن چشم است.

1ــ ابرها برای جمع و مرتب شدن چرخانده می
شوند:

http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/jame-shodane-abr--f--a.GIF
این تصاویر با ماهواره در طی 11 روز گرفـتـه
شده. چنانکه در تصویرها می بـیـنـیـم گـردبـادها ابرها را می چرخانند و گرداب
ابری شکل می گیرد و ابرها را جمع می کند. قطر این ابر حدوداً 200 کیلومتر است
و سوراخ مرکز آن کـه مـانند چـشـم می
ماند حـدوداً 10 کـیـلـومـتـر است. («زجو» از
جمله به معنی: هـل دادن یا پیچاندن یا گرداندن چیزی برای مرتبشدن یا شکل
گرفـتن است).

2ــ
ابرها مألوف می شوند:

http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/maeloof--shodane--abrha--f--a.GIF
به شکلی که در تصویر می بینیم ابرها با هم
مألوف می شوند.
چرا قرآن از
واژه تآلیف استفاده کرده است؟ تآلیف بمعنی سازگار نمودن و آشتی دادن دو یا
چند چیز مختلف و متفاوت است. علت اینکه قرآن واژه تآلیف بکار برده اینست که
پاره ابرها از نظر دما و غلظت بخار آب و ترکیبات و غیره با هم فرق میکنند.



http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/motarakem--shodane--abrha.GIF
3ـــ ابرها روی هم مـتـراکم
می
شوند:

ابرها روی هم انباشته و متراکم می شوند. گاهی تراکم آنها به چند
صد متر هم می رسد.


4ـــ قطره از خلال امتداد ابر (از امتداد تراکم ابر) می
ریزد:

http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/baran--dorost--shodane--ghatreh.GIF
وقتی وضعیت جوی به نقطه بارش برسد ابتدا ذرات
آب در بخشهای بالائی ابر با هم ترکیب می شوند و قطره های ریز در حد سقوط کردن
تشکیل می شـوند. وچنانکه قـرآن گفـته از بالا در امتداد تراکم ابر
سقوط می کنند. در مسیر سقوط خـود با میلیونها مولکولهای دیگر آب برخورد
می کنند که جذب آنها می شود و رفته رفـته بزرگ و بزرگ تر می شوند. تا اینکه
به نهایت پائین ابر می رسند و آن را ترک می کنند. قطره ای که ابر را ترک می
کند تقریبا 2000 بار بزرگ تر از ذرات موجود در ابر است. (پس از ترک ابر نیز
در مسیر خودمی توانند با قطره های کوچکتری که پیش از آنها از ابر
جدا شده اند و بخاطر سبک تری خود سرعت کمتری
دارند برخورد کنند و بزرگتر شوند).

5ـــ ابرهای کوه مانند وجود
دارد:
http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/abre--kohmanand.GIF

این نوع ابرهای کوه مانند البته فقط با رفتن با هواپیما در محیط
ابرها مشخص است. و تا پیش از پرواز انسان کسی از آنها خبری
نداشت.



6ـــ در
ابرهای کوه مانند ریزه های یخ وجود دارد که با چرخش آنها تگرگ تشکیل می
شود:

http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/dorost--shodane--tagerg.GIF
دانه تگرگ همانطور که آیه گفته در اصل ریـزه
های یـخ اسـت کـه در بـخـش بالائی ابـر است. دانـهتگـرگ وقـتی تشکیل می شود
که بلورهای یخی در بالای ابر، قطره های آب را که سردی آنـها در دمای زیر صفر
است ولی یخ نمی زنند جمع می کند. آن قطره ها که تا زیر درجه انجماد سرد هستند
به مجردی کـه بـلـورهـای یخی آنـهـا را لـمـس می کـنـنـد سریعاً یخ می زنند.و
بلورهای یخی توسط بادهای تند خشونت بار در ابر بالا و پائین برده می شوند،
(یا به تعبیر قـرآن گـردانـده یـا چـرخـانـده می شـونـد) کـه باعـث بـرخـورد
و تـمـاس آنـهـا با قـطـره های بیشتری می شود. و این عـمل باعث می شود که
قطره های بیشتری دور آنها یخ بزند، و دانه تـگـرگ بـزرگ و بزرگتر بشود. تا
جائی که وزن آنها قدری سنگین می شودکـه بـاد دیگـر نمی تواند آنـهـا را با
جـریـان خود به بالا ببرد و در نتیجه سقوط می کنند. (واژه «زَجْو» که آیه
برای بیان شکل گیری ابر بکار گرفته و نحوه نزول تگرگ نیز به آن معطوف نموده،
از جمله به معـنی: هـل دادن یا پیچانـدن یـا گـردانـدن چـیـزی برای مرتب شدن
یا شـکـلگرفـتـن است).

7ـــ برق تگرگ نزدیک به گرفتن چشم
است:

http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/mosbat--va--manfi--dar--abr.GIF
در ابـر "باد و بوران"جریان برق مثبت و منفی
درست میشود. به ایـن شکل که با بادهای قوی "ذره ها" و "قطره هـای ریز آب" و
مخصوصاً "ذره های یخی" موجود در ابر، در ابر بالا و پائین برده می شـوند کـه
باعـث ایجـاد جـریان مثبت و منفی برق می شود. جریان مثبت و مـنـفـی اغـلـب
دور از هـم شـکل می گیرند. دست آخر تـفـاوت مـیان یک مـنـطـقـه با برق مثبت
با مـنـطـقـه دیگر با برق مـنـفـی، خواه در ابر یا بر زمین آنقدر زیاد می شود
که برق آنها بـشکـل جـرقـهبـسـیـار بزرگ (آسـمـان درخـش) آزاد می
شود.

همینطور وقتی
تگرگ از میان یک ناحیه زیر صفر و ناحیه ذره هـای یخی در ابر میافـتد ابر
الکتریسیته می شـود. وقـتـی قـطره های مایع با دانه های تگرگ برخورد می کنند
سریعاً هنگام تصادم یخ می زنند. و بدنبال آن گـرما را رهـا می کنند. ایـن
عـمل سـطح دانه تگرگ را از ذرات یخ دور تا دور گرم تر نگه می دارد. وقـتی کـه
یک دانـه تگـرگ بـا یـک ذره یـخ تصادم می کند: الکـترونها ازبخش سردتر به بخش
گرمتر جریان پیدا می کنند. پـس از آن دانه تگرگ برق منفی می شود. همین اثر
نیز وقتی قـطـرهای با دمای زیر صفـر با دانه های تگرگ و ذره های ریز دارای
برق مـثـبت برخورد می کنند رخ می دهد. این فـندکهای دارای برقمـثـبت توسط باد
به بخش بالائی ابر برده می
شوند. و تگرگ دارای برق منفی به ته ابر می افتد و بدین گونه بخش
پائین تر ابر منفی می شود. این برق منفی بصورت نور تخـلیه و آزاد می شود. نور
آن نیز چنانکه آیه گفـته قـوی است.

و
آب اساساً وقتی تغییر حالت میدهد، مثلاً از مایع به جامد یا از آب به بخار
تبدیل میشود انرژی آزاد میکند.



***

Mazdak Bamdad
11-07-2008
پیک 180

مگر ندانى كه خدا ابرى براند و سپس میان آن
پیوستگى دهد و سپس آن را فشرده كند و باران را بینى كه از خلال آن برون شود و
از كوههایى كه در آسمان هست تگرگى نازل كند و آن را به هر دیارى كه بخواهد مى
رساند و از هر دیارى كه بخواهد دور مى كند و نزدیك باشد كه شعاع برق آن چشم
ها را بزند (43)
title html


بازگردان درست این آیه كه از تفسیر المیزان آوردیم،
تنها
چیز هایی را میگوید كه برای آدمیان آن زمان
دانسته بوده، كه باران از ابر
های فشرده ( متراكم)میبارد. هیچ جای این گزاره ، معجزه علمی !
نیست.


در باره ی تگرگ هم تازه جفنگ گفته كه در آسمان كوه
هست ! ( چون چگونگی آمدن یخ را نمیدانسته )



بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - Mehrbod - 12-20-2012

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #21

***

kamran333
11-07-2008
پیک 181

نقش برق در
بارندگی و رشد گیاه

(
روم 24 )

« و از نشانه های دیگر او این است که برق را
بمثابه ترس و چشم داشت به بهره وری بیشتر به شما نشان می دهد و با آن از ابر
آب فرو می فرستد و بعد با آن زمین را پس از مردن دوباره زنده می کند. در این
رابطه برای اندیشمندان استدلالاتی وجود دارد».
(«طمع» بمعنی:چشم داشت بهره وری و برخورداری
بیشتر، و چشم داشت به چیز دوست دا
شتنی
است).

نکات آیه:

1ــ برق چشم داشت
بهره وری و برخورداری بیشتر را به انسان می دهد:
http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/bargh--nitrat.GIF

برق بخشی از اکسیژن و نیتروژن جو را به هم می
بندد و به ترکیبات شیمیائی تبدیل می کند که اکسید نیتروژن نامیده می شود. این
ترکیبات بعداً با آب باران ترکیب می شـونـد و اسـیـد ضـعـیفی را تشکیل می
دهند و بر زمین سقوط می کنند و به نیترات تبدیل می شوند. و نیترات نیز تغذیه
ای بـرای گیاهان می شود.کسانیکه با کشت سر و کار دارند و یا منافعی در این
زمینه دارند،از وقتی با این مقوله آشنا شوند، به برق طمع می کنند. یعنی برای
بهره وری و برخورداری بـیـشـتـر از کـشـت بـه بـرق چـشـم می دوزند.


2ــ برق از ابر آب
فرو می فرستد:

برق
موجود در ابر ذرات آب را به هم ترکیب می دهد و قطره های بزرگ تری که درحد
سقوط کردن می رسند درست می شود. بعد قطره سقوط می کند و در مسیر سقوط خود
قطره های بیشتری را جمع می کند و بزرگ تر می شود. (عمل ترکیب شدن قطره های
ریز آب توسط جریانالکتریسیته در قرن بیستم در آزمایشگاه مشاهده
شد).



***

Mazdak Bamdad
11-07-2008
پیک 182

و یكى از آیات او این است كه برق را به شما نشان
مى دهد كه شما به خوف و طمع درآیید و از بالا آبى نازل مى كند پس با آن آب
زمین را بعد از مردنش زنده مى كند، در این نیز آیت ها هست براى مردمى كه تعقل
كنند (24)
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j16/al160020.htm#link152



بازگردان درست آیه از تفسیر المیزان نشان میدهد
كه هیچ
معجزه علمی و اسید نیتریك !! و چشم داشت
به بهره وری بیشتر !![عکس: 44.gif] و غیره در
كار نیست، بلكه
امید در " برق" در این است كه شاید بارانی ببارد
( كه
در عربستان كمیاب بوده)و ترس هم روشن است كه از برق زدگی بوده!
همین.


و در این بازگردان هم جایی نیامده است كه " با آن=با برق
"
باران درست میشود !! اصولا ً الكتریسیته ی ساكن ابرها هم پیوندی
یكراست با درست شدن چكه های باران ندارد !
• و غیره در
كار نیست، بلكه[BR]


***

kamran333
11-08-2008
پیک 183

میزان بارندگی و تبخیر ــ منابع آب درون
زمین(مومنون 18 -19 )(زمر 21 ) « و از ابر آبی به اندازه فرو می فرستیم و
آنرا در زمین جا می دهیم و ما در بردن آن (یعنی بردن آن اندازه ای که بارانده
ایم) توانائیم ـــ و با آن باغهای خرما و انگور برای شما تولید می کنیم، که
هم فراورده های زیادی در آن برای شما هست و هم از آن می خورید (مؤمنون
18ــ19)». « آیا نمی بینی خدا آبی را از ابر پائین می آورد و آنرا در آب
راهها در درون زمین راه می برد، سپس با آن رویشها با رنگهای گوناگون درمی
آورد، سپس پژمرده می شود، پس از آن آنرا زرد شده می بینی، سپس آنرا خرد خرد
می گرداند. در این روند براستی برای ناب اندیشمندان یادآوری افزون نهفته است
(زمر 21)».(«سُـلُوک» بمعنی: راه رفتن یا راه بردن در جای تنگ یا تنگ تر است
ـ« ذِكرى» بمعنی: یاد آوری زیاد است (و منظور از آن در آیه اینست که "گیاهان
فراوان پیش روی ما یافت می شوند و روند و فرایند زندگی و مرگ آنها، مرتب
یادآور و بنمایش گذارنده روند و فرایند مرگ و زندگی برای انسان است").
«الباب» جمع لب، بمعنی چیز ناب (یعنی چیزی که ناخالصی ندارد، آفت ندارد، شیله
پیله ای در آن نیست، چیزهای هرز در آن نیست). و به مغز و اندیشه ناب اطلاق
شده (یعنی مغز و اندیشه ای که در خردورزی و اندیشمندی هیچگونه شیله و پیله،
پیش داوریها، پیشینه های ذهنی، مکتبها، فلسفه ها، آداب و رسوم، منافع شخصی و
گروهی و غیره ندارد و با مسائل برخورد حق بینانه و واقع بینانه می کند). آب
باران دو نوع گردش در درون زمین را شکل می دهد. یکی در عمق سطح زمین (بالای
لایه یا لایه های سفت و فشرده و سنگی زمین) که دوران وجود و گردش آن بطور
میانگین تقریباً 10 روز است، و دیگری نفوذ در اعماق زمین (نفوذ به زیر لایه
یا لایه های سفت و فشرده و سنگی زمین)، که دوران گردش و وجود آن می تواند
1000 سال طول بکشد.نکات آیات:1ــ میزان بارندگی و تبخیر به اندازه است:
چنانکه در آیه گفته شده میزان بارش آب به زمین ومیزان تبخیر شدن آب از زمین
به یک اندازه است. برآورد می شود که در سال 513 ترلیون تن آب به زمین می بارد
و همین اندازه نیز تبخیر می شود، که بخش عمده آن از دریاها و اقیانوسها است،
و در مرتبه پس از آن از حوضه های آبی دیگر روی زمین، و در مرتبه پس از آن از
ترشح و عرق درختان است.2ــ آب درون زمین آب باران است و برخی از درختان از آب
درون زمین استفاده می کنند: چنانکه در آیه گفته شده آبهای درون زمین در واقع
آب باران است که در زمین فرو رفته، و بشکلی که در تصویر می بینیم از جمله در
عمق کم در زمین روان می شود. این آبها بطور میانگین تا ده روز می توانند روان
باشند و به حوضه های آبی می ریزد، و برعکس از حوضه های آبی نیز وارد چشمه ها
و راه های آبی می شود و از راه های باریک و موئی به بالا نفوذ می کند و
درختان از آن استفاده می کنند و درختانی که خود ریشه در اعماق دارند آب خود
را از آن می گیرند. بخش دیگری از آب باران از لایه یا لایه های سفت و سنگهای
شکافته زمین نفوذ کرده به اعماق می رود و انبار می شود، و مدت 1000 سالی می
تواند باقی بماند. در جهان دانش در این رابطه یک تئوری می بینیم که مربوط به
قرن هفدهم است (یعنی بیش از هزار سال پس از گفته قرآن)، که می گوید آب منابع
زمین همان آب باران است که درون زمین نفوذ می کند. البته در این تاریخ قرآنِ
ترجمه شده در غرب وجود داشته و احتمال اینکه منبع برخی تئوریها قرآن باشد نیز
بعید نیست.

***

kamran333
11-08-2008
پیک 184

مربوط به متن پست قبلیhttp://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/baresh-tabkhir-abe-daroone-zamin.JPG

***

Mazdak Bamdad
11-15-2008
پیک 185

اینها هم باز معجزه ی علمی نیست، روشن بوده است كه

باران میبارد و بخشی هم در پیش چشمان همه به زمین فرو
میرود و بخشی
چون جوی و رود به دریا میریزد و از آن گیاهان
میرویند و غیره. باقی داستان
آبهای زیرزمینی و غیره را هم
خود آن شارلاتان های سایت قرانشناسی سرهم
بندی كرده است.


***

kamran333
11-15-2008
پیک 186

البته این یکی همانند بسیاری دیگر ارزش بررسی
ندارد اما حالا که جناب مزدک دارند زحمت می کشند بهتر است کار کامل باشد تا
بهانه ای برای اسلام گرایان ایران ستیز باقی نماند................آب
باران........(فرقان 48 ) .............« و اوست که بادها را با نوید رحمت
فرستاد و از ابر آب طَـهُـور فرو فرستادیم»....................آب باران در
آیه آبِ طَهُور نامیده شده است. واژه طهور و طهارت (بمعنی مصدری) بمعنی: پاکی
از نجاست است. یعنی پاکی از چرک، پلیدی، بو، عرق، گندیدگی و مواردی از این
قبیل. و طهُور بمعنی فاعلی و وصفی بمعنی: چیزی است که موارد مزبور را ندارد
یا آنها را برطرف می کند.چرا آب باران را آب طَهُور نامیده است؟ به این خاطر
که اگر آب های زمین در روند تبخیر شدن و به جو رفتن و ابر شدن و باریدن نمی
بودند آبهای زمین می گندید، چون در هر لحظه میلیونها جانور در آنها متولد می
شود و می میرد. در سال حدوداً 380 هزار کیلومتر مکعب آب از سطح آبها و خشکی
ها تبخیر میشود.

***

Mazdak Bamdad
11-15-2008
پیک 187

اینهم بیخود است، چون حتی همان گندیدن هم یعنی
پدید امدن
گونه های دیگری از زندگی ! اینكه ما
از این گونه زندگی خوشمان نمیاید چیزی
دیگر
است و این " طهارت" تنها در نزد ما این چم
را دارید كه گونه های
از زندگی، مانند میكرب ها
و باكتری ها از ما دور باشند، كه این را هم

آب باران نمیتواند به تنهایی انجام دهد و باید گاهی سابون هم زد
!![عکس: 45.gif] • [FONT
color]





تازه در جاهایی هم ، زمانی كه آب بخار میشود،
به گند و
پلیدی می انجامد، مثلا ً در عربستان كه
آب نبوده، همه گند و چرك بودند و
چرك خود رالوله میكرده اند !![عکس: 46.gif]

***

kamran333
11-16-2008
پیک 188

درخـتـان - گـیـاهـان -
مـیـوه هـا

(رعد
14)

[b]«و در زمین مزرعه
های کوچک ناهمگون در جوار همدیگر وجود دارد، در حالی که در آنها باغهای
انگور، کشت و درخت های خرما از نوع صنو و غـیر صنو وجود دارد، که همه با یک
آب آبیاری میشوند ولی از نظر غذائی آنها را بر یکدیگر برتری میدهیم! دراین
موارد برایکسانیکه فکر میکنند نشانه هائی وجود دارد».

نکات آیه: 1ــ مزرعه های کوچک کنار هم ناهمگون
هستند.
2ــــ صفات و خصوصیات میان درختان به صِنو و غیر
صِـنـو بودن آنها بستگی دارد. 3ـــ در موارد مزبور نشانه هائی وجود
دارد.

1ـــ مزرعه های
کوچک کنار هم ناهمگون هستند:

http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/mazreehaye-koochek.GIF
در زمان محمد انسان می دانست که
خاکهای زمین با هم فرق میکنند، ولی اینکه خاک دو مزرعه کوچک چسـبیده به هم
نیز دقـیـقـاً یکی نیستند، از عـلـم امـروزی بشر است که با امکانات پیچیده
علمی امروزی آنرا بدست آورده است.

2ــ صفات و خصوصیات میان درختان به صنو و غیر صنو
بودن آنها بستگی دارد:

http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/senv-farsi.JPGدرختی
که از درخت دیگر روئیده باشد صِـنـْـونامیده می شود و درختی که از بذر روئیده
باشد غیر صنو نامیده می شود.

آیه صفات و خصوصیات درختان را به صنو و غیر صنو بودن آنها مربوط می
داند. واقعیت هـم همین است. درخت صِنو (یعنی درختیکه از درخت دیگری روئیده
باش
د) تمامی صفات و خصوصیات وراثتی
درخت مادر خود را دربـردارد. یعنی از نظر رنگ، طـعـم، مـزه و غـ
ـیـره دقـیـقـاً مانـنـد درخـت مـادر است. ولی
درخـتی که از بذر روئیده باشد، صفات و خصوصیات آن ترکیبی است از صفات و
خصوصیات درخت مادر بعلاوه صـفـات و خصوصیات درخت پدر (که به درخت مادر
تـلـقـیح شده است).

3ـــ در موارد مزبور نشانه هائی وجود
دارد:

(منظور از وجود
"نشانه ها"، وجود ه
ـدایت خداوندی
است). آیه این موضوع را مطرح می کند که در صورت نبودن هدایت پشت پدیده ها اگر
بنا می بود چیزی بروید، در یک خاک و از یک آب منطقاً می بایست فقط یک نوع
گیاه
می رویید، نه اینکه مثلاً درخت
خرما در انواع خاکها بروید.

چنانکه می دانیم در موجودات زنده از جمله گیاهان عنصری وجود دارد که
گیاه را هدایت می کند. این عنصر که ژن نامیده می شود اطلاعاتی از ویژگیهای
پدیدهخود را با خود دارد که بنابر آن اطلاعات، پدیده خود را هدایت می
کند.

[/b]

***

Skeptic
11-18-2008
پیک 189

kamran333 نوشته: [عکس: 47.gif]


نقش برق در بارندگی و رشد گیاه
( روم 24 )[عکس: 47.gif]
[color=black][font=arial]«
و از نشانه های دیگر او این است که برق را بمثابه ترس و چشم داشت به
بهره وری بیشتر به شما نشان می دهد و با آن از ابر آب فرو می فرستد و
بعد با آن زمین را پس از مردن دوباره زنده می کند. در این رابطه برای
اندیشمندان استدلالاتی وجود دارد».
[font=arial](«طمع» بمعنی:چشم داشت بهره وری و
برخورداری بیشتر، و چشم داشت به چیز دوست دا
ش

[font=arial]تنی است).

نکات آیه:
1ــ برق چشم داشت بهره وری و برخورداری بیشتر را به انسان
می دهد:
http://www.quranology.com/t-ketab/abr.baran.tagerg/bargh--nitrat.gif

برق بخشی از اکسیژن و نیتروژن جو را به
هم می بندد و به ترکیبات شیمیائی تبدیل می کند که اکسید نیتروژن نامیده
می شود. این ترکیبات بعداً با آب باران ترکیب می شـونـد و اسـیـد
ضـعـیفی را تشکیل می دهند و بر زمین سقوط می کنند و به نیترات تبدیل می
شوند. و نیترات نیز تغذیه ای بـرای گیاهان می شود.کسانیکه با کشت سر و
کار دارند و یا منافعی در این زمینه دارند،از وقتی با این مقوله آشنا
شوند، به برق طمع می کنند. یعنی برای بهره وری و برخورداری بـیـشـتـر
از کـشـت بـه بـرق چـشـم می دوزند.

[/quote]
عمده
نیتروژن مورد نیاز گیاهان با تثبیت بیولوژیکی نیتروژن تامین می شود
(میکروارگانیزم ها و همزیستی گیاهان با باکتری ها). در ضمن نیتروژن اکسید ها
از مهم ترین آلاینده های اتمسفر و بسیار سمی و خورنده هستند و سبب باران های
اسیدی می شوند. من یکی هیچ چشمداشتی به نیتروژن اکسید های اتمسفری ندارم!


بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - Mehrbod - 12-20-2012

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #22

***

Mazdak Bamdad
11-24-2008
پیک 190

kamran333 نوشته: [عکس: 47.gif]


درخـتـان -
گـیـاهـان - مـیـوه هـا

(رعد
14)

[b]«و در زمین
مزرعه های کوچک ناهمگون در جوار همدیگر وجود دارد، در حالی که در آنها
باغهای انگور، کشت و درخت های خرما از نوع صنو و غـیر صنو وجود دارد،
که همه با یک آب آبیاری میشوند ولی از نظر غذائی آنها را بر یکدیگر
برتری میدهیم! دراین موارد برایکسانیکه فکر میکنند نشانه هائی وجود
دارد».
[/b]
نکات آیه: 1ــ مزرعه های کوچک کنار هم ناهمگون
هستند.
2ــــ صفات و خصوصیات میان درختان به صِنو و
غیر صِـنـو بودن آنها بستگی دارد. 3ـــ در موارد مزبور نشانه هائی وجود
دارد.

[font=arial]1ـــ مزرعه های کوچک کنار هم ناهمگون
هستند:
[عکس: 47.gif]

http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/mazreehaye-koochek.gif
[font=arial]در زمان محمد انسان می
دانست که خاکهای زمین با هم فرق میکنند، ولی اینکه خاک دو مزرعه کوچک
چسـبیده به هم نیز دقـیـقـاً یکی نیستند، از عـلـم امـروزی بشر است که
با امکانات پیچیده علمی امروزی آنرا بدست آورده
است.


[b][font=arial]2ــ صفات و خصوصیات میان درختان به صنو و غیر صنو بودن آنها
بستگی دارد:

http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/senv-farsi.jpgدرختی
که از درخت دیگر روئیده باشد صِـنـْـونامیده می شود و درختی که از بذر
روئیده باشد غیر صنو نامیده می
شود.

آیه صفات و خصوصیات درختان را به صنو و غیر صنو بودن آنها مربوط
می داند. واقعیت هـم همین است. درخت صِنو (یعنی درختیکه از درخت دیگری
روئیده باش
د) تمامی صفات و خصوصیات وراثتی درخت مادر خود را دربـردارد. یعنی از نظر رنگ، طـعـم،
مـزه و غـ
ـیـره دقـیـقـاً
مانـنـد درخـت مـادر است. ولی درخـتی که از بذر روئیده باشد، صفات و
خصوصیات آن ترکیبی است از صفات و خصوصیات درخت مادر بعلاوه صـفـات و
خصوصیات درخت پدر (که به درخت مادر تـلـقـیح شده
است).

3ـــ در موارد مزبور نشانه هائی وجود
دارد:

(منظور از وجود "نشانه ها"، وجود هـدایت خداوندی است). آیه این موضوع را مطرح
می کند که در صورت نبودن هدایت پشت پدیده ها اگر بنا می بود چیزی
بروید، در یک خاک و از یک آب منطقاً می بایست فقط یک نوع گیاه
می رویید، نه اینکه مثلاً
درخت خرما در انواع خاکها بروید.

چنانکه می دانیم در موجودات زنده از جمله
گیاهان عنصری وجود دارد که گیاه را هدایت می کند. این عنصر که ژن
نامیده می شود اطلاعاتی از ویژگیهای پدیدهخود را با خود دارد که بنابر
آن اطلاعات، پدیده خود را هدایت می
کند.

[/quote]
(رعد 4)

وَ فى الاَرْضِ قِطعٌ مُّتَجَوِرَتٌ وَ
جَنَّتٌ مِّنْ أَعْنَبٍ وَ زَرْعٌ وَ نخِیلٌ صِنْوَانٌ وَ غَیرُ صِنْوَانٍ
یُسقَى بِمَاءٍ وَحِدٍ وَ نُفَضلُ بَعْضهَا عَلى بَعْضٍ فى الاُكلِ إِنَّ فى
ذَلِك لاَیَتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ(4)
[b]
بازگردان درست از تفسیر
المیزان:
در زمین ، قطعه هاى پهلوى هم هست و با باغهائى از انگور و
كشت و نخل ، از یك بن و غیر یك بن ، كه از یك آب سیراب مى شوند، و ما میوه
هاى بعضى از آنها را بر بعضى دیگر مزیت داده ایم ، كه در اینها براى گروهى كه
تعقل كنند عبرتهاست (4)


در اینجا هیچ اعجاز علمی نیست، زیرا قران چیزی را كه
برای
همگان آشكار بوده، نشانه ی توان خداوندی آورده است.
بدیگر زبان،
برای همگان روشن بوده كه یك باغ میتواند میوه
ها و فراورده های بهتری
داشته از باغ كناری ان داشته باشد
كه به چیزهایی مانند كود و اینكه در آن
زمین، در سال پیش
چه كاسته باشند و اینكه در جایی پوشیده تر از آسیب ها
باشد
یا اینكه درخت های اصیل تری داشته باشد بستگی دارد و سفسته ی
این
آیه این است كه انگیزه ی این گونه دیگرگونگی در خاك و فراورده ها
و جز آن
را كه برای برخی روشن نبوده، به توان های الله ! نسبت
داده است ، و گرنه
امروزه میدانیم كه انگیزه ی آن بدرستی چیست.
بیشرمی شارلاتان های سایت
قران شناسی هم در این است كه خودشان
هم انگیزه ی دانشیك چنین رفتارهای
گیاهی را كه اكنون بدست آمده،
مانند ژن و غیره، باز از آیات الهی ! شمرده
اند، در حالیكه در جای
دیگر، آموزه های ژنتیك و فراگشتی داروینی را پذیرا
نیستند !!
كوتاه سخن، ژن ها و دیگرگونی خاك ها و فراورده ها ، هیچ
پیوندی
با الله و قدرت او ندارد و دارای توضیح سراسر دانشیك است كه
در
آن فاكتور " الله" جایی ندارد. یعنی برای توضیح این پدیده ها
نیازیبه الله نمی باشد!



***

kamran333
11-27-2008
پیک 191

[font=Arial]باغ در
بلندی

(بقره 265
)

« و نمونه کسانیکه دارائی خود را در
جستجوی خوشنودی خدا و استواری (ایمان) خود انفاق می کنند، مانند باغ پر درخت
واقع در بلندی (بالاتر از تل) می مان
ند که اگر بارش سنگین به آن ببارد ثمر خود را دوچندان می دهد و اگر
بارش سنگین به آن نبارد با بارشِ کمِ نیز ثمر خود را می دهد. و خدا به خوبی و
بدی همه آنچه انجام میدهید نگاه می کند و آنرا می شناسد (265)».

(«بِصارَة»بمعنی: نگاه کردن به خوبی یا بدی و درستی یا
غلطی و زشتی یا زیبائی چیز مشخصی است.
و«بَصیر»: کسیاست که
به خوبی یا بدی، زشتی یا زیبائی، درستی یا نادرستی چیزی نگاه می کند و اندازه
خوب و بدی آن را می شناسد. و منظور از بصیر بودن خداوند پس از این مثال اینست
که همانگونه که خداوند به موقعیت خوب و بد یک باغ نگاه می کند و آن را می
شناسد همانگونه نیز به موقعیت خوب و بد کارهای ما نگاه می کند و
آنرا می شناسد).

نکته مورد نظر ما در
آیه اینست که
آیه
می گوید باغی که در ربوة قرار داشته باشد با
بارش سنگین دوچندان ثمر می دهد و اگر بارش سنگین به آن نبارد با بارشِ کمِ
نیز ثمر خود را می دهد. ربوة به زمین مسطحی که در ارتفاع بالاتر از
ارتفاع تل قرار
داشته باشد گفته می شود.
پژوهشهای علمی نشان می دهد که بهترین محیط برای رشد و باردهی درختان میوه و
درختان ثمر دهنده محیطی است که در ارتفاع میان 300 تا 600 متر از سطح دریا
قرار دارد. و این همان بلندی و ارتفاعی است که در زبان عربی رَبوَة نامیده می
شود و آیه از آن صحبت می کند. محیط کِشتی که در چنین ارتفاعهائی قرار دارد
این ویژگیها را دارد: وزش باد و نسیم و تجدید هوا، مرطوب بودن جو‏، در معرض
تابش خورشید قرار داشتن، لطیف بودن جو، فراوانی آب، ‏انبار نمودن آب به
اندازه لازم، بارانهای سنگین آفتها
ی آن و آنچه رشد گیاهان مختل می کند را می
شوید
(چون آب از بلندی به زمینهای پست حرکت می کند و
در آن ارتفاعات نمی ماند)، امکان نفوذ ریشه های درختان به اعماق که بنوبه خود
ریشک های
زیادتری را می رویانند و مواد غذائی بیشتری را می مکند و بنوبه خود ثمر درخت را زیاتر می شود، و مقاومت درخت در برابر بادها و
وزشهای تند نیز بیشتر می
شود.

به این ترتیب باغی که در
ربوة (در ارتفاع میان 300 تا 600 متر بالای سطح دریا) قرار دارد، با بارش
سنگین ثمر خود را دوچندان می دهد، و اگر بارش سنگین به آن نبارد با بارشکم
نیز به دلیل
وجود ویژگیهای
نامبرده در آن محیطها باز هم درخت ثمر خود را می دهد
.


***

Mazdak Bamdad
11-30-2008
پیک 192

اینجا هم هیچ اعجاز علمی ! ندارد و عرب هم میدیده
است
كه یك درخت، چه باباران فراوان و چه با ران كم ، میوه
میاورد و
تنها ترفند محمد این بوده كه علت آنرا به الله
بسته در حالیكه امروزه
میدانیم كه ریشه ی برخی درختان
دراز است و به آبهای زیرزمینی میرسد و به
الله كاری
ندارد و این واقعیت هم در قران نیامده است، بلكه شیاد
سایت
قران شناسی آنرا به قران چسبانیده است! !!

***

kamran333
11-30-2008
پیک 193

مـاده سـبـز
گـیـاهی

(انعام 99
)

[b]«و
این اوست که از ابر باران میفرستد، با آن جوانه های انواع رستنیها را در
میآوریم، و از جوانه ماده سبز را درمی آوریم، که با آن ماده سبز دانه های
خوشه ای درست میکنیم، و از تاره های نـخل پَـنگهای خـوردنی درست می کنیم، و
باغهایانگور و زیتون و انار که ترکیبات مشترک زیادی دارند ولی همانند نمائی
نمی کنند را درست می کنیم».

نکات آیه:
1ـــ همه گیاهان ماده سبز درست می کنند که آن بنوبه خود دانه و ثمر
درست می کـند:

در
سلول گیاهی کیسه های غشائی هست که در آن موادی درست می شود که کلروفـیل
نامـیـده می شود. کلروفـیل به معنی «ماده سبز گیاهی و سبزینه» است که معادل
آن در عربی «خـَضِـر» است (یعنی همان چیزیکه در آیه مطرح شده است). این ماده
سبز (خضر) انرژی نوری خورشید را جذب می کند و به انرژی شیمائی تـبـدیـل می
کند.

ریشههای گیاه
آب و مواد معدنی را از خـاک می مکـنـد کـه بـطـرف بـرگـها رسـانـده می شـوند
و بـرگـهـا نیز از هوا دی اکسید می گیرند، بعد خَـضِر (یعـنی کـلـروفـیلها)،
مواد غـذائی مورد نیاز درخت را تولید می کنند که به سراسر آن صادر می شـود و
بدنه درخت و مــیــوه و ثــمــر آن را درست می
کـند.

http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/madeh--sabze-geyahi-kolorofil--farsi.GIF

کیسه غشائی (کلروپلاست) که درسلول قرار دارد بطور
متوسط یک پانصدم میلیمتر است.
سلول برخی از گیاهان صدها
عدد از آن دارند. درون آن انبوهی غـشـاء وجود دارد. که در آنها خَـضِـر (ماده
سبز، کـلـروفـیـل) وجود دارد.

2ـــ نخل، انگور، زیتون و انار ترکیبات مشترک زیادی
دارند ولی همانند نمائی نمی کنند:

ثمر نخل و انگور و انار و زیتون ضمن اینکه هـمانـنـد
نـمـائی نمی کـنـنـد تـرکـیـبـات مـشـتـرک زیادی دارند. از
جـمـلـه:

هـمـه آنها روغن، آب، پروتئین، مـواد معدنی ومواد قـندی دارند.

[/b]

***

Skeptic
11-30-2008
پیک 194

نقل قول:مـاده سـبـز
گـیـاهی
[B]
[font=Arial](انعام 99
)

[b]«و این اوست که از ابر باران میفرستد، با آن جوانه های انواع
رستنیها را در میآوریم، و از جوانه ماده سبز را درمی آوریم، که با آن
ماده سبز دانه های خوشه ای درست میکنیم، و از تاره های نـخل پَـنگهای
خـوردنی درست می کنیم، و باغهایانگور و زیتون و انار که ترکیبات مشترک
زیادی دارند ولی همانند نمائی نمی کنند را درست می
کنیم».

نکات
آیه:

1ـــ همه
گیاهان ماده سبز درست می کنند که آن بنوبه خود دانه و ثمر درست می
کـند:

در سلول
گیاهی کیسه های غشائی هست که در آن موادی درست می شود که کلروفـیل
نامـیـده می شود. کلروفـیل به معنی «ماده سبز گیاهی و سبزینه» است که
معادل آن در عربی «خـَضِـر» است (یعنی همان چیزیکه در آیه مطرح شده
است). این ماده سبز (خضر) انرژی نوری خورشید را جذب می کند و به انرژی
شیمائی تـبـدیـل می کند.

[/b][/quote]
معادل کلروفیل در
عربی الكلوروفیل یا الیخضور است، نه خضر!
نقل از ویکیپدیای عربی :
الكلوروفیل أو الیخضور
عبارة عن صبغة خضراء یكسب النباتات اللون الأخضر كما أنه یقوم بدور
أساسی فی عملیة التمثیل الضوئی التی تشكل أساس الحیاة على
الأرض.

ترجمه خضر در این آیه: ( http://www.zandiq.com/quran/showayah.php?n=888
)
سبزه‏ (خوشابر مسعود انصاری، مصباح زاده، قمشه ای، اشرفی ،معزی
)
سبزه - گیاهى كه از تخم روییده و ساقه و شاخه پیدا كرده (مجتبوی
)
ساقه ها و شاخه های سبز (انصاریان ، مکارم ، پورجوادی، کاویانپور
)
ساقه ای سبز (آیتی )
گیاه سبز (سراج )
سبزى (حلبی )
سبزینه
(رشاد خلیفه)
جوانه سبز (خرمشاهی، فولادوند)
هیج یک آن را ماده سبز
ترجمه نکرده اند. با توجه به مضمون آیه هم کاملا واضح است که سبز اشاره به سر
سبزی و گیاه و امسال آن دارد.
(هیچ یک نیز نبات را جوانه سبز ترجمه نکرده
است. )

از این گذشته اگر معنی خضر، کلوروفیل باشد، درست نمودن دانه
های خوشه ای از کلوروفیل در تضاد کامل با یافته های علمی خواهد بود. (کلروفیل
یک ماده شیمیایی با ساختار پورفیرینی است و حاوی هیچ نوع اطلاعات ژنتیکی نیست
که سیستم پیچیده ای چون دانه های خوشه ای بخواهد از آن ساخته شود.)

***

Mazdak Bamdad
12-01-2008
پیک 195

سفسته ی اینها در این است كه اصولا ً پس
از كشف
ماده جذب كننده ی نور در گیاهان،آنرا به انگیزه ی رنگ سبزش " كلروفیل"
نامیده-
اند، چون "كلر" در یونانی به چم سبز است.
χλωρός chlōrós



***

rrkh
12-05-2008
پیک 196

mazdak bamdad نوشته: [عکس: 48.gif]



اینهم بیخود است،
چون ماه در اثر برخورد سهمگین
یك سنگ سترگ آسمانی از زمین،
از جایی كه اكنون خلیج مكزیك هست، گویا
جدا شده است و پیش
از ان ماه نبوده كه شبها ! را روشن كند. ماه
نمیتوانسته است
" مشتعل"! باشد چون برای استعال. اكسیژن نیاز است كه
گرانش
ماه، هرگز توان نگه داشتن اكسیژن و گاز های دیگر را
ندارد
و نداشته ( برای همین هم ماه اتمسفر ندارد). اگر بگوییم كه

دیدگاه نوسینده ی بیسواد این بوده است كه ماه در حال گداخته
(
مذاب) بوده، بازهم پرتو افكنی سنگ های گداخته، هرگز به
پای پرتو
افكنی بدست آمده از جوش هسته ای در خورشید
نمیرسیده و نمیرسد.

گذشته از این، ایه هم این مزخرفات را نمیگوید و تنها میگوید
كه
( در هر دوره شبانه روز) شب و روز جای هم را میگیرند.
( تفسیر
المیزان)
ما شب و روز را دو نشانه قرار دادیم; سپس
نشانه شب را محو كرده، و نشانه روز را روشنى‏بخش ساختیم تا (در پرتو
آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگى برخیزید)، و عدد
سالها و حساب را بدانید; و هر چیزى را بطور مشخص و آشكار، بیان
كردیم.


بر این پایه بازهم شارلاتانهای دست اندر كار آن
سایت مفلوك،
هم دروغ در چم آیه بافته و هم از خورده سواد خود، با
چند
عكس بیمورد، افسانه ی شبه علمی ! بافته اند كه مردمی
بیسواد تر از خود را خر كنند !

بنده
خدا مجبوری دروغ بگی؟
من کاری با آیه ندارم.
دیگه این روزها هرکس
کتابهایی مثل قصه های مامان بزرگ و ماه ، داستانهای بابا بزرگ درباره ی نجوم
، بچه ها بیاید بریم ماه ،کتب نجومی برای کلاس اولی ها و ... رو خونده باشه
می دونه که هیچ توری محکمی درباره ی پیدایش ماه وجود
نداره.
مثلا:


نقل قول:درباره
منشا ماه سه نظریه از همه قابل توجه تر است. اولی می گوید که ماه همراه
با زمین در سحابی بزرگی که منظومه شمسی و دیگر سیارات از آن ساخته شده
است به وجود آمده است. دومین نظریه ماه را جسمی سرگردان در فضا در نظر
میکیرد که به طور ناگهانی هنگام عبور از کنار زمین توسط گرانش آن به
دام افتاده است و اکنون به دور زمین می چرخد. سومین نظریه می گوید
هنگامی که زمین تشکیل شد صخره ای سرگردان در فضا با آن برخورد کرد و آن
را به دو تکه بزرگ و کوچک تقسیم کرد. قسمت بزرگتری زمین است و تکه
کوچکتری هم ماه. اما هر سه این نظریات علاوه بر توجیهات زیادی که از
منشا ماه و زمین دارند دارای ابهاماتی نیز هستند.
پس نتیجه می گیریم هنوز هیچ تئوری محکمی
درباره ی پیدایش ماه وجود نداره.
چه برسه به اینکه محل برخورد هم مشخص
بشه.


***

kamran333
12-05-2008
[color=#DDA0DD]پیک 197

آتش از درخت
سبز

(یس
78-80)

« و آفرینش خود را فراموش کرده و برای ما مثال
زد! گفت: چه کسی استخوانها را در حالیکه پوسیده اند زنده
می کند؟ ـــ بگو: کسیکه
نخستین بار آن را پدید آورده و پرورش داد آن را زنده خواهد کرد و او به هر
گونه آفرینشی داناست
ـــ آن کسیکه
از درخت سبز برای شما آتش قرار داد هنگامی که از آن آتش می
زنید
».

http://www.quranology.com/t-ketab/derakhtan/oxigen--az--barg.JPG
(«انشاء» بمعنی: پدید آوردن و پرورش دادن
چیزی است. فعل « تُوقِدوُن» فعل ازمصدر ایقاد از باب افعال بمعنی آتش زدن
است
).

آیه می
گوید هنگامی که از درخت (یعنی از چوب و هیزم آن یا
از نفت و غیره که از درخت می آید) آتش می زنید، آتش
ز
دن آن از درخت سبز قرار داده شده است.

می دانیم که
آتش برای روشن شدن و روشن ماندن و
سوختن و سوزاندن نیاز به اکسیژن دارد و اکسیژن نیز از درخت سبز می آید.


***

Mazdak Bamdad
12-07-2008
پیک 198

نخست اینكه اكسیژن اكنون از درخت سبز میاید و
بیش از
ان، از پلانكتون ها ( گیاهواره های ریز دریایی)
و اكسیژن گویال زمین هم
پیش از پدید آمدن گیاهان
بر اثر واكنش های شیمایی از كف اَبَردیا ها (
اقیانوس ها)
پدید آمده بود. دیگر اینكه در این ایه سخنی از
اكسیژن
نیست، بلكه اگر همین بازگردان را هم بگیریم، به این چم است
كه
چوب درختان میسوزند كه انیهم اعجاز علمی نیست و
همگان میدانسته اند. سوم
اینكه زمانی كه محمد این " نشانه"
را برای كارهای الله میاورد، نشانه ای
بوده است كه برای عرب
شناخته شده بوده، چون آوردن نشانه ی ناشناخته كه
حماقت است.
عرب هم میدانسته است كه گیاه سبز و بته ها پس از خشك
شدن
میسوزند. چهارم اینكه چم ایه را باز سفرنگ دروغین كرده اند
و
میگوید:
الَّذِى جَعَلَ لَكم مِّنَ الشجَرِ
الاَخْضرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ

آن خدایى كه براى شما از درخت سبز آتش پدید آورد پس شما از آن آتش مى
افروزید

و سفرنگ آن ( در تفسیر المیزان ) چنین است:
استبعاد از این كه چگونه ممكن است چیزى كه مرده است زنده شود با
اینكه مرگ و زندگى متنافیند؟ جواب مى دهد: هیچ استبعادى در این نیست ؛ براى
اینكه آب و آتش هم با هم متنافیند، مع ذلك خدا از درخت تر و سبز آتش برا ى
شما قرار داده و شما همان آتش را شعله ور مى كنید.

و مراد از ((شجر(( - به طورى كه در بین مفسرین معروف است درخت مرخ
- به فتحه میم و سكون را و خا - و درخت عفار - به فتحه عین - است كه این
دو درخت ، چنین وضعى دارند كه هرگاه به یكدیگر ساییده شوند مشتعل مى
گردند
و در قدیم مردم براى تهیه آتش قطعه اى از شاخه این درخت و قطعه اى
دیگر از شاخه آن مى گرفتند، و با اینكه سبز و تر بودند، ((عفار(( را در زیر و
((مرخ (( را روى آن قرار داده و به یكدیگر مى ساییدند، و هر دو به اذن خدا
آتش مى گرفتند.

title html
پس
پیوندی با اكسیژن ندارد و خود درخت و چون در
این ایه دیدگاه گوینده بوده
است كه معجز هم نیست!



بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - Mehrbod - 12-20-2012

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #23

***

Mazdak Bamdad
12-07-2008
پیک 199

rrkh نوشته: [عکس: 48.gif]


بنده خدا مجبوری دروغ بگی؟
من کاری
با آیه ندارم.
دیگه این روزها هرکس کتابهایی مثل قصه های مامان بزرگ
و ماه ، داستانهای بابا بزرگ درباره ی نجوم ، بچه ها بیاید بریم ماه
،کتب نجومی برای کلاس اولی ها و ... رو خونده باشه می دونه که هیچ
توری محکمی
درباره ی پیدایش ماه وجود
نداره.
مثلا:


پس نتیجه می گیریم هنوز هیچ تئوری محکمی
درباره ی پیدایش ماه وجود نداره.
چه برسه به اینکه محل برخورد هم
مشخص بشه.
شما گویا در سالهای ۸۰
گیر كرده اید!

Die Entstehung
des Mondes
der http://de.wikipedia.org/wiki/Erde"Erde[/color wird seit Jahrhunderten
diskutiert. Seit Mitte der 1980er-Jahre hat sich die Ansicht durchgesetzt,
dass der Mond
nach einem seitlichen Zusammenstoß der [url=http://de.wikipedia.org/wiki/Protoplanet][color=#002bb8]Proto-Erde
mit einem etwa marsgroßen Körper, [color=#002bb8]Theia[عکس: 48.gif] genannt, entstanden ist.
http://de.wikipedia.org/wiki/Entstehung_des_Mondes
Evidence
Indirect
evidence for this impact scenario comes from rocks collected during the http://en.wikipedia.org/wiki/Apollo_Moon_landing"[color=#002bb8]Apollo Moon landings[/color, which
show [color=#002bb8]oxygen[/quote]

[url=http://en.wikipedia.org/wiki/Isotope][color=#002bb8]isotope
compositions that are nearly the same as
the Earth.
http://en.wikipedia.org/wiki/Giant_impact_hypothesis

***

rrkh
12-07-2008
پیک 200

Mazdak Bamdad نوشته: [عکس: 48.gif]


شما گویا در سالهای ۸۰ گیر كرده اید!


Die Entstehung des
Mondes
der http://de.wikipedia.org/wiki/Erde"Erde[/color wird seit
Jahrhunderten diskutiert. Seit Mitte der 1980er-Jahre hat sich die
Ansicht durchgesetzt, dass der [color=#002bb8]Mond nach einem seitlichen Zusammenstoß der
http://de.wikipedia.org/wiki/Protoplanet"[color=#002bb8]Proto-Erde[/color mit einem
etwa marsgroßen Körper, http://de.wikipedia.org/wiki/Theia_(Planet)"[color=#002bb8]Theia[/color genannt,
entstanden ist.
http://de.wikipedia.org/wiki/Entstehung_des_Mondes
Evidence
Indirect
evidence for this impact scenario comes from rocks collected during
the http://en.wikipedia.org/wiki/Apollo_Moon_landing"[color=#002bb8]Apollo Moon landings[/color,
which show http://en.wikipedia.org/wiki/Oxygen"[color=#002bb8]oxygen[/color [color=#002bb8]isotope[عکس: 48.gif] compositions that are nearly the
same as the Earth.
http://en.wikipedia.org/wiki/Giant_impact_hypothesis
سلام

خیر!
مانند
ماتریالیستها که علمشان برای 60-70 سال پیش است ، گیر نکرده ام.
هنوز هم
تئوری محکمی وجود ندارد.
فرضیه ای که شما مطرح کردید از همه
قویتر است ولی 100% نیست.

با سپاس [عکس: 49.gif]

***

kamran333
12-07-2008
[color=#DDA0DD]پیک 201

جـنـبـش، پـرورش و رشـد دانـه
( حج - 5 )
« و زمین را بی گـیـاه می بـیـنـی ولی هـمـیـنـکـه آب بر آن نازل می کنیم به جـنـب و جـوش درمی آیـد و می پـرورانـد و انـواع گـیـاهـان نـشـاط انـگـیـز را می رویـانـد»!
(زمین در آیه البته مجاز است و منظوراز آن دانه است. در مقدمه راجع به مجاز بحث شده است).
نکته آیه: با نازل شدن آب بر زمین، زمین به جنبش در می آید، پروریده می شود و میرویاند:
در خاک دانه های بسیار ریزی وجود دارد که ما آنها را نمی بینیم. قطر آنها از جمله حول و حوش 3 هزارم میلیمتر است. هر کدام از آنها از معادن مختلف تشکیل شده اند و شکل هر یک از آنها به شکل صفحه صفحه (لایه لایه) روی هم است. از آنجا که دانه ها از معادن مختلف تشکیل شده اند همینکه باران بر آنها ببارد صفحه ها بار الکتریسیته مختلف بخود می گیرند و این باعت ایجاد جنبش آن صفحه ها میشود. و جنبش آنها باعث نفوذ آب میان آنها میشود. بعد دانه ها با مواد غذائی درون خود که از مادر به ارث برده اند پروریده می شوند و بعد می رویند. دقیقاً همانمراحل و وضعیتی که قرآن گفته است.

***

Mazdak Bamdad
دیروز
پیک 202

rrkh نوشته: [عکس: 50.gif]

سلام

خیر!
مانند ماتریالیستها که علمشان برای 60-70 سال پیش است ، گیر نکرده ام.
هنوز هم تئوری محکمی وجود ندارد.
فرضیه ای که شما مطرح کردید از همه قویتر است ولی 100% نیست.

با سپاس [عکس: 51.gif]


بیخود است، نشان دادیم كه دیگر تئوری ها را پشت سرنهاده و
همین كه اعتراف كردید كه از همه " قوی تر" است، یعنی
اینكه تئوری استوار و محكمی هم هست و هم ارز دیگر
تئوری ها نیست. پس میتوان آنرا در گفتمان دانشیك بعنوان
انگیزه ی پیدایش ماه آورد، برخلاف ایراد شما !!

دیگر اینكه نشان بدهید كه كجا ، دانش ماتریالیست ها برای۶۰-۷۰ سال پیش است!؟ وگرنه اینهم باز یاوه ی بیجا بود.[b]



[color=#ff0000]


***

Mazdak Bamdad
دیروز
پیک 203

kamran333 نوشته: [عکس: 50.gif]

جـنـبـش، پـرورش و رشـد دانـه
( حج - 5 )
« و زمین را بی گـیـاه می بـیـنـی ولی هـمـیـنـکـه آب بر آن نازل می کنیم به جـنـب و جـوش درمی آیـد و می پـرورانـد و انـواع گـیـاهـان نـشـاط انـگـیـز را می رویـانـد»!
(زمین در آیه البته مجاز است و منظوراز آن دانه است. در مقدمه راجع به مجاز بحث شده است).
نکته آیه: با نازل شدن آب بر زمین، زمین به جنبش در می آید، پروریده می شود و میرویاند:
در خاک دانه های بسیار ریزی وجود دارد که ما آنها را نمی بینیم. قطر آنها از جمله حول و حوش 3 هزارم میلیمتر است. هر کدام از آنها از معادن مختلف تشکیل شده اند و شکل هر یک از آنها به شکل صفحه صفحه (لایه لایه) روی هم است. از آنجا که دانه ها از معادن مختلف تشکیل شده اند همینکه باران بر آنها ببارد صفحه ها بار الکتریسیته مختلف بخود می گیرند و این باعت ایجاد جنبش آن صفحه ها میشود. و جنبش آنها باعث نفوذ آب میان آنها میشود. بعد دانه ها با مواد غذائی درون خود که از مادر به ارث برده اند پروریده می شوند و بعد می رویند. دقیقاً همانمراحل و وضعیتی که قرآن گفته است.



نخست اینكه بیخود زمین را به معنی دانه آورده است!
در قران نگفته است كه این رویش از دانه هاست!
این را نویسنده ی سایت قران شناسی به قران نسبت
داده است. در قران تنها نوشته است كه الله از خاك
گیاه میرویاند كه اینرا همه هم میتوانسته اند ببینند.
تازه اگر از دانه ها هم گفته باشد، باز اعجاز علمی
نیست چون هر كشاورزی در ١۰۰۰۰ سال پیش هم
میدانسته است كه گیاه با آبیاری از بذر میروید.!
تازه تقلب قران در این است كه رویش گیاه از زمین
را به توان الله نسبت داده است، كه اینهم بیخود است
و این یك روند شیمایی بیولوژیك است كه دانش چند
و چون آنرا یافته است و در این روند فاكتور خدا و الله
نقشی ندارد. در باریدن باران هم خدا و الله و غیره
هیچ رُلی بازی نمیكنند و یك پروسه و روند فیزیكیو جغرافیایی می باشد و بس.


***

[b]Mazdak Bamdad

05-24-2008
[color=#DDA0DD]پیک 204


........................................(ر� �د
41).......................................
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا
نَأْتى الاَرْض نَنقُصهَا مِنْ أَطرَافِهَا وَ اللَّهُ یحْكُمُ لا مُعَقِّب
لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سرِیعُ الحِْسابِ(41)


بازگردان و تفسیر
المیزان:

آیا نمى بینند كه ما داریم این سرزمین را از اطرافش نقصان مى
دهیم ، خدا حكم مى كند، و هیچ كس را یاراى جلوگیرى یا رد احكام او نیست و او
سریع الحساب است (41)
---
این كلام به منظور عبرت آمده . بعد از آنكه
آنانرا به هلاكت تهدید كرده بعبرت از سرنوشت گذشتگان وادار مى نماید،
و از آن استفاده مى شود كه پرداختن به زمین و كم نمودن از
اطراف آن ، كنایه است از كشتن و هلاك كردن اهل آن
، و بنابراین
آیه شریفه از نظر مضمون ، نظیر آیه ایست كه مى فرماید: ((بل متعنا هولاء و
آباءهم حتى طال علیهم العمر افلا یرون انا ناتى الارض ننقصها من اطرافها افهم
الغالبون ))
و اینكه بعضى گفته اند: مراد این است كه ((مگر اهل مكه نمى
بینند كه ما به سرزمین ایشان پرداختیم ، و یكى پس از دیگرى قراء و قصبات
ایشان را از ایشان گرفته و براى مسلمانان فتح كردیم و چطور نمى ترسند كه به
شهرهاى ایشان بپردازیم ، و از ایشان انتقام بگیریم )) صحیح نیست ، زیرا این
سوره مكى است ، و وقتى نازل شده كه هیچ فتحى نصیب مسلمانان نشده بود، زیرا
فتوحات مسلمین بعد از هجرت شروع شد.
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j11/miz11043.htm

یعنی
تقلبی دیگر از این شارلاتان های راهزن !! [عکس: 52.gif]

***

kamran333
05-24-2008
پیک 205

با سپاس فراوان..... جالب این که آخوندهای
نارسیست می خواهند با منجک بازی قرآن را فرحودگر نشان دهند.............پائین
ترین سطح خشکی زمین...........................(روم
2-5)....................« رومیان در پائین ترین سطح زمین شکست خوردند ولی پس
از شکست خود پیروز خواهند شد. در فاصله بین سه تا نه سال آینده. روند تحولات،
پیش از آن و پس از آن همه برای خدا است. و آنروزها مؤمنین نیز با کمک
سربزنگاهی خدا خوشحال خواهند شد»!..................................نکات
آیات:1ـــ محل شکست خوردن رومیان پائین ترین سطح زمین است. 2ـــ رومیان در
فاصله میان سه تا نه سال پس از شکست خود از ایرانیان بر آنها پیروز خواهند
شد. 3ـ در روزهای پیروزی رومیان پیروان محمد نیز با کمک سر بزنگاهی خدا
خوشحال خواهند شد.........................1ـــ محل شکست خوردن رومیان پائین
ترین سطح زمین است:محل جنگ مورد نظر آیه که در سال 619 میلادی میان ایرانیان
و رومـیـان رخ داده و منجر به شکست رومیان شـده در منطقه اَغوار دریای مرده
در فلسطین قرار دارد. آن نقطه دقیقاً پائین ترین نقطه سطح خشکی زمین است و
392 متر از سطح دریا پائین تر است. این اندازه گیری البته با امکانات ماهواره
ای صورت گرفته و از دانش قرن بیستم بشر
است............................................ .......2ـــ رومیان در
فاصله میان سه تا نه سال پس از شکست خود از ایرانیان بر آنها پیروز خواهند
شد:........................................در سال 626 میلادی یعنی 7 سال
بعد، جنگ دیگری میان ایرانیان و رومیان در گرفته بوده که در آن رومی ها پیروز
شده اند. اگـر چـنـین جنگ مجددی میان رومیان و ایرانیان رخ نمی داد یا نتیجه
آن چنانکه آیه پیش بینی کرده بود نمی شد، همه دین محمد می سوخت. روشن است که
کـسـیکه دیـنی را از خود در می آورد هـیچگاه چنین چیزی راجع به آینده نمی
گوید، که در صورت درست درنیامدن همه دین وی بسوزد. و تنها خداوند می تواند
این حرفها را بزند.........................................� � در روزهای
پیروزی رومیان پیروان محمد نیز با کمک سربزنگاهی خدا خوشحال خواهند
شد:

3-دقیقاً در همان سال و همان روزهای پیروزی رومیان بر ایرانیان
میان مسلمانان و دشـمـنان آنها نـیـز نبرد مـعـروف به «بَـدر» در می گیرد و
در آن نبرد نابرابر بکمک سربزنگاهی خدا مسلمانان پیروز و خوشحال می شوند.
(نصر به معنی: کمک سرِ بزنگاهی است. یعنی: مسلمانان در آستانه شکست خوردن
بوده اند و خداوند آنها را کمک کرده و پیروز نموده
است)...........................اگر در تاریخ مشخص شـده مزبور (یعنی در
فـاصله سـه تـا نه سـال پس از شکست رومیان از ایرانیان) میان مسلمانان و
دشمنان آنها نبردی صورت نمی گرفت و یا نتیجه آن چنانکه قـرآن پـیـش بـیـنی
کرده بـود نمی شـد دیـن محـمد می سوخت. روشن است که وقتی کسی دینی را از خود
مـی سـازد هـیـچـگـاه هـمه دار و ندار خود را در گرو یک چنین پـیـش بینی ای
نمی گذارد. و روشن است که چنین پیش گوئیهائی فـقـط کار خداوند می تواند
باشد...................................

***

Mazdak Bamdad
05-24-2008
پیک 206

یكی از ترفند های سایت قران شناسی/اسلامیون تحریف
معانی ایات است.
برای نمونه هیچگاه در این آیات سوره ی روم، ادنی پست
ترین
بكار برده نشده و نگفته است كه در " پست ترین سرزمین"
بلكه گفته
در سرزمین نزدیك*، كه با ماست مالی شده سرزمین
پست تر (به قلب از
اسفل
) و گفتند حال كه پست تر شده،
چرا پست ترین نشود!!
شوخی
بزرگتر در این 3 تا 9 سال است كه بازگردان
( بضع سنین ) تازی در آن آیات
است كه الله مانند فالبین
های مردد، نمیگوید چند سال و چون به تجربه ,گاه

ایران و گاه روم پیروز میشدند، سر انجام یك روزی
هم پس از مدتی،
رومیان پیروز میشدند.

ابوعبیده می گوید: از امام باقر ع مضمون آیه
«الم غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین...»
(روم / 14).پرسیدم. فرمود: این آیه ، تاویلی دارد که جز خدا و راسخان در علم
از آل محمد ص کسی نمی داند.[عکس: 53.gif]

----
*
«غلبه کردند رومیان بر پارسیان. اندر نزدیک[BR] ترین زمینی و ایشان از پس آن که غلبه کردند بر
ایشان، غلبه کردند بر پارسیان». (محمد جعفر یاحقی، ترجمه ی قرآن، نسخه ی مورخ
۵۵۶ هجری، ص ۴۰۱)
--
«سوره ی روم، آیه ی ۲ تا ۵: اشاره به شکست
امپراتوری روم توسط ساسانیان است که حتی به سوریه و فلسطین (سرزمین
های [color=red]نزدیک
) نیز دست یافتند. و بالاخره در سال ۶۱۶
میلادی پای تخت روم را محاصره کردند. این آیات حدود ۶۱۶ میلادی، (هفتم قبل از
هجرت) نازل شده اند. «در ظرف چند سال: فی بضع سنین» در عربی اشاره به ۳ تا ده[عکس: 53.gif][BR] سال دارد و درست هفت و یا هشت سال پس از نزول این
آیات، همان طور که خداوند متعال فرمود، باز رومیان پیزوز شدند و بالاخره در
[color=red]سال ۶۲۴
به دروازه های امپراتوری ساسانیان
حمله بردند». (قرآن مجید، ترجمه ی حسین علی کوثری، حاشیه نویسی بر سوره ی
روم، در پایان کتاب).

[color=#b00e]تفسیر نمونه جلد 16 صفحه
359
ترجمه :به نام خداوند بخشنده
بخشایشگر
1 - الم
2 - رومیان مغلوب شدند.
3 - (و این شكست )
در سرزمین نزدیكى رخ
داد،
اما آنها بعد از مغلوبیت به زودى غلبه خواهند كرد.
4 -
در چند سال ، همه كارها از آن خدا است ، چه
قبل و چه بعد (از این شكست و پیروزى ) و در آن روز مؤ منان خوشحال خواهند
شد.
http://www.ghadeer.org/qoran/t_nemon...18.htm#link155


Arabic
- English
دَنِیّ صـــــفـــــــة


قَرِیب
near , family , imminent , impending , impendent ,
proximate , proximal , approaching ,
adjacent , neighboring , next-door , forthcoming , oncoming , nigh , kinsfolk ,
kinsman , toward , nearby

http://dictionary.sakhr.com/idrisidi...&Sub=%cf%e4%ed
-----------------------------------------------------------------------------

سورآبادی
چنین مینویسد:
«قصه ی غلبه ی پارسیان بر روم و غلبه ی رومیان بر
پارسیان:
آن بود پیش از روزگار پیغامبر ما صلی الله علیه، میان فارس و
روم حرب ها و وقایع بسیار بودی. در آن وقت که پیغامبر علیه السلام به مکه
دعوی پیغامبری کرد، غلبه ای افتاد پارسیان را بر رومیان سخت، چنان که شام
و یمن و جزایر عرب
همه از دست رومیان بیرون کردند، و مشرکان خاصه قریش،
بدان شادی کردند و بر مسلمانان شماتت کردند که شما می گفتید که نصرت، اهل
کتاب را خواهد بود، پدید آمد که پارسیان، نه از اهل کتاب اند و روم اهل
کتاب،
چه گونه غلبه کردند پارسیان بر روم. ابی خلف جمحی بوبکر را
گفت: پدید آمد دروغ یار شما که می گفت غلبه اهل کتاب را خواهد بود. بوبکر
گفت: ببینی که زود بود که روم بر پارسیان غلبه کنند یکبارگی. ابی گفت: هرگز
این نتواند بود با چنان غلبه که پارسیان بر روم کردند. ابوبکر گفت: تا ببینی.
ابی گفت: گرو بندی؟ ابوبکر گفت: بندم. گرو بستند به پنج شتر تا پنج سال که گر
تا پنج سال روم را بر فرس غلبه نبود، ابوبکر پنج شتر به ابی بدهد و اگر نه،
بستاند. چون ابوبکر گرو ببست بیامد رسول خدا را خبر کرد، رسول گفت: یا
ابابکر، «زد فی الخطر و زد فی الاجل». اشتر به هفت رسان و سال هم به هفت
رسان. ابوبکر چنان کرد، هفتم سال خبر آمد که رومیان
بر پارسیان غلبه گرفتند. ابوبکر به مدینه بود نامه نبشت به پسر خویش به مکه
تا اشتر از پسر ابی خلف بستد». (قصص قرآن مجید، تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری،
مشهور به سور آبادی، ص۳۱۰)

-----
«سیغلبون، از «زهری» است که
مشرکین در مکه با مسلین ستیزه کردندی که رومیان اهل کتاب اند، شما نیز خویش
را اهل کتاب می دانید، پس همچنان که فارسیان که از اهل کتاب نیستند، بر
رومیان از اهل کتاب چیره شدند، ما نیز بر شما غلبه خواهیم یافتن. پس در این
باره این آیت فرود آمد. و عبدالله بن عتبه بن مسعود چنین مرا خبر داد که
ابوبکر، پیش از این که قمار تحریم گردد، با بعضی از مشرکین گرو بست بر این که
اگر روم تا هفت سال دیگر بر فارس چیره نشد، چیزی بدان مشرک بدهکار باشد و چون
پیغمبر بر این داستان آگاه شد، بدو گفت چرا هفت سال تعیین کردی؟ با آن که عدد
هرچه کم تر از ده باشد، «بضع» خوانند و سپس چنان افتاد که غلبه فارس بر روم
تا نه سال به طول انجامید و به هنگام غزوه ی حدیبیه
بود که خداوند روم را بر فارس پیروز گردانید و مسلمین به غلبه ی اهل کتاب شاد
و خرسند شدند. و نیز از «عطیه» است که «ابا سعید خدری» را از این داستان
پرسیدم گفت ما با مشرکین عرب از در ستیزه در آمدیم و روم با فارس و چون
خداوند، پیامبر و مسلمین را بر مشرکین نصرت داد و روم را بر فارس، ما بدین دو
پیروزی، که از برای اهل کتاب بر غیر اهل کتاب نصیب گردید، خرسند شدیم». (قرآن
کریم، ترجمه و تفسیر محمد کاظم معیری، حاشیه ی تفسیری بر آیات نخستین سوره
روم)

-----
پس میبینیم كه :تازه در زمان بدر هم نبوده و در زمان
صلح حدیبیه بوده !
و میان هفت تا 9 سال هم اختلاف است!! و برای همین هم
سایت
قران ماست مالی، این بازه ی زمانی را اورده است كه احتیاط كرده
باشد!!
624 !
626 !


پس میبینیم كه: یكبار مسلمین ادعایی
كرده بودند كه پوچ شده بود
و امیدشان این بود كه ایرانیان از رومیان شكست
بخورند !!

اكنون این دشمنان ایران به این " معجزه ی " he he خود هم
مینازند!!

***

kamran333
05-24-2008
پیک 207

سپاس بسیار
فراوان...................................... زمـیـن مانند جـو هـفـت طبقه
است..................................(طارق
12)..............................................� �خـدا آن است که هـفـت
جـو را آفـریـد و از زمـیـن نـیـز چیزی مانـنـد
آنهـا»...................................... ................1ـــ قشر
خارجی زمین. این قشر اساساً از سنگ خارا و کوههای آن تشکیل شده.دما در عمق
یازده کیلومتری به 1100 در جه می رسد..............................2ـــ قشر
زیر قشر خارجی. این قشر از مگنزیم و سلیکات آهن تشکیل شده و در 400 کیلو متری
دما تقریباً 1400 در جه است.................3ـــ سومین قشر زمین در عمق میان
400 تا 700 کیلومتری قرار دارد. و از همان عناصر قشر بالائی تشکیل شده است.
دما در آن بالای 1400 درجه است..........................4ـــ چهارمین قشر تا
2900 کیلومتری عمق امتداد دارد. پائین آن آهن و سلیکات منزیم تقریباً 3800
درجه گرم است...................5ـــ دمای آن بالای 3800 درجه است و فعل و
انفعالات خشونت باری در آن صورت می گیرد. .....................6ـــ ششمین
قشر از آهن و آلیاژ فلز نیکل و مقادیر کمی سولفید آهن تشکیل شده.گفته میشود
که جریانهای این قشر باعث نیروی آهن ربائی زمین میشود. دمای آن میان 3800 تا
4200 درجه است............................................ .7ـــ از همان
آهن و نیکل قشر بالائی خود تشکیل شده و در مرکز آن دما به 6000 درجه می
رسد............................................
.........................................


بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - Mehrbod - 12-20-2012

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #24

***

Mazdak Bamdad
05-24-2008
پیک 208

١- طبقه و قشر ( لایه) دو مفهوم جدا هستند.
طبقه ها، به
چیز های همانند میگویند كه با
فاصله و محیط جدا كننده ای، بروی هم قرار

گرفته باشند. در حالیكه لایه ها میتوانند
از جنس ها و چینش های
گونگون باشند و
میان انها هم حائلی وجود ندارد.
٢. زمین ۷ لایه ندارد
و بسته به حوزه های
دانش، لایه های گوناگون در آن تعریف شده.

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/ee/Earth-crust-cutaway-english.svg"http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/ee/Earth-crust-cutaway-english.svg/800px-Earth-crust-cutaway-english.svg.png[/url

۳-
دوباره سماوات را جو معنی كرده!
جو هم هفت طبقه ندارد، حتی ۷ لایه هم
ندارد!

یعنی باز شارلاتانیسم اسلامی از زور ناچاری!

***

kamran333
05-25-2008
پیک 209

مرسی
..............به امید آزادی ایران
عزیز..........................جـنـیـن.. ...........مـراحـل شـکـل گـیـری
جـنـیـن..............(مومنون 12-14).......................«ما آفرینش هر
انسانی را با گرفتن چکیده ای از چکیده های خاک آغاز می کنیم ــ بعد آنرا یک
چکه میکنیم و در جای مناسبی قرار می دهیم ـــ بعد آنرا به چیزیکه خود را می
آویزد می آفرینیم، بعد آنرا به گوشت جویده شده لای دندان می آفرینیم، بعد
استخوانهائی را از آن می آفرینیم، بعد استخوانها را گوشت می پوشانیم. دست آخر
آنرا خلقت دیگری می دهیم. به این شکل خدای شایان خلاقیت بهترین آفریدگاران
است»................................نکات آیه: 1ــ انسان از چکیده ای از
چکیده های خاک آفـریـده می شود. 2ــ چکیده ای از چکیده های خاک به صورت یک
چکه (یک قطره) در میآید. 3ــ چکه در جای مناسـبی قرار می گیرد. 4ــ چکه
(قطره) به چیزیکه خـود را می آویزد در می آید. 5ــ چیزیکه خود را می آویزد به
صورت گوشت جویده لای دندان در می آید. 6ــ از گوشت جویده لای دندان برخی از
استخوانها درست می شود. 7ــ استخوانها با گوشت پوشانده می شوند. 8ــ در نهایت
جنین آفرینش دیگری را بخود می گیرد. 9ـــ خدا بهترین آفریدگاران
است...........................1-ــ انسان از چکیده ای از چکیده های خاک
آفریده می شود:

عناصری که انسان را (یعنی نطفه وی را) درست می کنند
چکیده ای از مواد غـذائی هستند که انسان آنهـا می خورد. مـواد غـذائی نیز یا
بـطور مسـتقـیم (یعنی: از طریق مصرف گیاهان) چکیده ای از خاک است، و یا بطور
غـیر مستقـیم (یعـنـی: از طریق مصرف گوشت و مواد غذائی حیوانات) چکیده ای از
خاک است. به این ترتیب انسان چکیده ای از چکیده های خاک می
شود................................

2ــ چکیده ای از چکیده های خاک
به صورت یک چکه (یک قطره) در می آید:

چنانکه در تصویر می بینیم عنصر
توارثی انـسـان کـه قرار است یک انسان را درست کنند و چکـیـده ای از چکـیـده
هـای خاک است، در اولین گام خود که در هم ذوب شدن اسپرم مرد و تخمک زن است،
زیر مـیکروسکـوپ بـرای مـا بصورت «یک چکه» است...................3ــ چکه در
جای مناسبی قرار می گیرد:

وقتی چکه مزبور وارد رحم می شود دنبال جای
مناسـبی می گردد و جای مناسب خود را پیدا می کند. یعنی اینطور نیست که هر جای
رحم که قرار بگیرد موفق به رشد می شود و رشد می کـند. بـلکه در صورت قـرار
نگرفتن در جای مناسب تلف می شود........................................4ـ�
� چکه (قطره) به چیزیکه خود را می آویزد در می آید:

پـس از اینکه چکه
مـزبور وارد رحم می شود از پـوسـته خود بیرون می آید و دنبال جای مناسبی در
جداره رحم می گردد و نهایتا چنانکه آیه توصیف می کند خود را به جداره رحم می
آویزد. اغلب خود را به جداره سقف رحم می آویزد. (عَـلَـقـَة به معنی: "چـیـز
آویخـته و چیزیکه خود را می آویزد" است. هم خانواده واژه مُعَـلـّـق به
مـعـنی: "آویـخـته و آویـزان" است. عـلت اینکه برخی آنرا به معنی: "خون بسته"
ترجمه کرده اند این است که عـلـقـه به معنی: "خون بـسـته" نــیـز هست. عـلت
نامگذاری «عَـلـَقـَة» به "خون بـسـتـه" نیز ظاهـراً این بوده که وقـتـی خـون
از محل آسـیـب دیده بیرونمی آید خشک و آویخته می شـود. به "زالـو" و "کرم"
نیز عـلقه اطلاق شـده است. چـون خـود را می آویزند. وقـتـی تـخـم وارد رحـم
می شـود و بـه جداره رحم می آویزد زالـو مانند هم هست، و زالـو مانند عـمل
نیز می کند. شاید منظور آیه از «عـلـقـه» در ایـنجا به معنی: "زالو و زالو
مانند" نیز باشد)........................5ــ چیزیکه خود را می آویزد به صورت
گوشت جویده لای دندان در می آید:

بعد «عـلـقـه» (یعنی چیزی که پـیـش
از ایـن خـود را به جداره رحم آویخت) به شکـلی که در تصویر می بینیم در می
آید. این تصـویر تصویر یک جـنـیـن سـه هــفــته ای است. تقـریباً 2 میلیمتر
است. هـم از نـظـر انـدازه و هم از نظر شکـل، دقـیـقـاً هـمـانـطـور که قـرآن
آنرا توصیف می کند مانند "یک تکه گوشت جویده لای دنـدان" می
ماند........................................

6ــ از گوشت جویده لای
دندان برخی از استخوانها درست می شود:

پـس از 4 هـفـته که طول جـنـیـن
تـقـریباً 6 مـیلیمتر است، از آن شکلی که مانند گوشـت جویده لای دنـدان بـود،
بـرخـی از استخوانها که ستون فـقـرات باشد درست شده است. هـیـچ گـوشـتی نـیـز
روی آنها نیست. البته این تصـویـر میکروسکوپی است (یعنی این ستون فـقـرات با
چشم دیده نمی شوند).....................................7- استخوانها با
گوشت پوشانده می شوند:

در 5 هفتگی یک شیار گوشتی روی کمر درست می شود
و در 6 هـفـتگی ستون فـقرات کاملا از گوشت پوشانده می شود (ستون فقرات تا
"پیش از پوشیده شدن از گوشت" همچنان میکروسکوپی
هستند)..................................8ــ در نهایت جنین آفرینش دیگری را
بخود می گیرد:

جمله «در نهایت او را آفـریـنـش دیگـری می دهـیـم» که
آیه آنـرا مطرح میکند به این معنی است که جنین انسان در روند رشد خود با جنین
جانوران دیگر شباهتی یا شباهتهائی دارد، ولی در اواخر رشـد خود خلـقـت دیگری
بخـود می گیرد کـه با هـیـچـیـک از آنها شـبـیـه
نیست..............................جـنـیـ ن انـسـان در مـراحـل رشـد خـود در
واقع همانگونه که مرحله ای از آن را در تصویر می بینیم هـمـانـندیهای زیادی
با جنین حیوانات دارد، طوریکه فقط یک متخصص می تواند آنها را از هم تمیز
بدهد. جنین انسان و میمون حتی تا چند هـفـته پـیـش از تولد آنـقـدر شـبیه بهم
هستند که فقط یک متخصص می تواند آنها را از هم تمیز بدهد. در اواخرِ رشد خود
است که رفـتـه رفـتـه روند رشـد دیـگری بخود می گیرد و از بـقـیـه متمایز می
شود تا جائیکه تا پیش از روزهای تولد خود دیگر به هیچیک از انواع حیوانات
شباهـتی ندارد...................................9ــ ـ خدا بهترین
آفریدگاران است:

جمله "خدا بهترین آفـریـدگاران است" به این معنی است
که انسان نیز چیزهائی را خواهد ساخت ولی بپای آفریده های خدائی نخواهد رسید.
با بکار بردن واژه خالق و جمع بستن آن، ساخت و تولـیدات انـسان را تقدیر می
کند ولی با ساختهای خود خیلی فاصله می دهد.

در عـصر ما فعلاً انسان
خـیـلی از چیزهـا را ساخته و می سازد ولی از آنجا که آنها خودآگاه نیستند و
به این خاطر فکر نیز نمی توانند بکنند، بلکه همانگونه که سـاخته و برنامه
ریـزی می شوند کار می کنند، خیلی با آفریده های خدائی تفاوت
دارند....................

***

Mazdak Bamdad
05-25-2008
پیک 210

نویسنده، به هر یك خط ایه نادانشیك قران كه سخن از

گوشت جویده! و غیره میگوید یك خربار از گزاره های دانشیك
را خودش
افزوده كه چنین بنگر برسد كه قران اینها گفته!!
در حالیكه در ایه ی دیگر،
زنان را كشتزار خوانده كه از خود
سهمی در بذر و جنین ندارند و تنها محل
كاستن بذر مرد ! میباشند!
كه كاملا ً با این ادعا های سایت قرانشانسی و
دانش، ناساز است!

اینها هم تازه به فرض درستی بازگردان، معجزه نیست،
چون
در ١۴۰۰ سال پیش مراحل جنینی برای بشر و حكیمان یونان
حتی در ٢۰۰۰
سال پیش روشن بود و بویژه چوپان ها و دامدار
ها، كه دام هارا میكستند و
جنین ها و بره های تودلی و .. را
میدیدند هم به این پله های گوناگون رویش
فتوس آگاهی داشتند.


***

hessam.dev
05-28-2008
پیک 211

با سلام ،

دوستان برای آگاهی و بحث در مورد آیات ابتدایی سوره ی روم ، می توانند
به گفتمان « [url=http://www.zandiq.com/forum/showthread.php?t=829]معجزه قرآن، پیشبینی آینده در سوره روم
» و مباحث مفصل
مطرح شده در آن مراجعه کنند .

با تشکّر
...


***

jooyandeh
05-28-2008
پیک 212

مزدك بامداد نوشته: [عکس: 54.gif]




نویسنده، به هر یك خط ایه نادانشیك قران كه سخن از

گوشت جویده! و غیره میگوید یك خربار از گزاره های دانشیك
را
خودش افزوده كه چنین بنگر برسد كه قران اینها گفته!!
در حالیكه در
ایه ی دیگر، زنان را كشتزار خوانده كه از خود
سهمی در بذر و جنین
ندارند و تنها محل كاستن بذر مرد ! میباشند!
كه كاملا ً با این ادعا
های سایت قرانشانسی و دانش، ناساز است!


اینها هم تازه به فرض درستی بازگردان، معجزه نیست،
چون
در ١۴۰۰ سال پیش مراحل جنینی برای بشر و حكیمان یونان
حتی
در ٢۰۰۰ سال پیش روشن بود و بویژه چوپان ها و دامدار
ها، كه دام
هارا میكستند و جنین ها و بره های تودلی و .. را
میدیدند هم به این
پله های گوناگون رویش فتوس آگاهی داشتند.
درود بر
شما،

درست است. من در این رابطه یک نوشته دارم. شاید به دردتان
بخورد:


از اشاره‏های "علمی" قرآن به مراحل تکامل ِ
جنین!

http://rowzeh.blogsky.com/?PostID=20

بدرود

***

kamran333
05-30-2008
[color=#DDA0DD]پیک 213

مرسی بخاطر پاسخ
خوبتان
.................................................� �ـنـس نـر و
مـاده در نـطـفـه مـرد.............................(قیامت
39)..........................................« و هـر دو جـفـت نـر و مـاده
را از او (از نطفه مرد) قرار داد»!....................سلول نطفه مرد (اسپرم)
چـنـانـکـه آیه مـطـرح کرده هـر دو جـنس نر و ماده را با خود دارد. جنس ماده
آنرا کروموزم X و نر آن را کروموزم Y نامیده اند. اگر جنس ماده آن با کروموزم
زن ترکیب شود جنین دخـتـر می شود و اگر جنس نـر آن با کروموزم زن ترکیب شود
جنین پسر می شود.....................................عـم� � ترکیب نـطفه زن
و مرد در نیمه اول قرن نوزدهم کشف شد. و وجود نر و مادگی در نطفه مرد در
اواسط قرن بیستم کـشـف شـد. یعنی حـدوداً 1400 سال پـس از مـطـرح شـدنِ آن در
قـرآن. انـدازه کروموزم نیز 1 ششصدم میلیمتر است (یعنی میکروسکوپـی است).....

***

Mazdak Bamdad
06-01-2008
پیک 214

kamran333 نوشته: [عکس: 55.gif]


مرسی بخاطر پاسخ
خوبتان
.................................................� �ـنـس
نـر و مـاده در نـطـفـه مـرد.............................(قیامت
39)..........................................« و هـر دو جـفـت نـر و
مـاده را از او (از نطفه مرد) قرار داد»!....................سلول نطفه
مرد (اسپرم) چـنـانـکـه آیه مـطـرح کرده هـر دو جـنس نر و ماده را با
خود دارد. جنس ماده آنرا کروموزم X و نر آن را کروموزم Y نامیده اند.
اگر جنس ماده آن با کروموزم زن ترکیب شود جنین دخـتـر می شود و اگر جنس
نـر آن با کروموزم زن ترکیب شود جنین پسر می
شود.....................................عـم� � ترکیب نـطفه زن و مرد
در نیمه اول قرن نوزدهم کشف شد. و وجود نر و مادگی در نطفه مرد در
اواسط قرن بیستم کـشـف شـد. یعنی حـدوداً 1400 سال پـس از مـطـرح شـدنِ
آن در قـرآن. انـدازه کروموزم نیز 1 ششصدم میلیمتر است (یعنی
میکروسکوپـی است).....
سوره ی قیامت
۳۷ تا ۳۹

أَ لَمْ یَك نُطفَةً مِّن مَّنىٍّ یُمْنى (37)
ثمَّ كانَ
عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسوَّى (38)
فجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَینِ الذَّكَرَ وَ
الاُنثى (39)

بازگردان و تفسیر المیزان:



آیا در
اول ، قطره آب منى نبود؟ (37).
و پس از آن ، خون بسته و آنگاه (به این
صورت زیباى حیرت انگیز) آفریده و آراسته گردید (38).
پس آنگاه از او دو
صنف نر و ماده پدید آورد (39).

----

أَ لَمْ یَك نُطفَةً مِّن
مَّنىٍّ یُمْنى

اسم ((كان ))
ضمیرى است كه به انسان بر مى گردد، ((و امناء منى ))
تعدیل و تكمیل[/b] ، اندازه گیرى و سپس
صورتگریش كرد.
فجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَینِ الذَّكَرَ وَ
الاُنثى

یعنى از انسان دو صنف درست كرد، یكى نر و دیگرى ماده

title html
----


میبینیم كه باز سایت قرانشناسی، تقلب كرده، چون
این
آیات, این آگاهی های بدیهی را بازگو میكند كه همه آدمیان،
یعنی چه
جنس مؤنث و مذكر، از آب منی درست شده اند
و سخنی در باره ی این كه اسپرم،
دارای كروموزم
" مؤنث " یا " مذكر" است، ندارد. این شارلاتان ها،
با
سفسته ی پیوند آگاهی های كنونی به این ایات،
خواسته اند چنین وانمود كنند
كه در قران آگاهی
میكروسكوپی وجود دارد!!


kamran333 نوشته: [عکس: 55.gif]


... جنس ماده آنرا کروموزم X و نر آن
را کروموزم Y نامیده اند. اگر جنس ماده آن با کروموزم زن ترکیب شود
جنین دخـتـر می شود و اگر جنس نـر آن با کروموزم زن ترکیب شود ,,...



تازه اینجا سخن [color=red]تنها
از منی
مرد است و نه
تركیب منی با تخمك زن! كه میرساند كه الله
از نقش تخمك
زن در این روند ناآگاه بوده و سوادشدر تراز همان حكیمان یونان بوده
است!

تفسیر المیزان:


نقل قول:اسم
[size=1]((كان )) ضمیرى است كه به
انسان بر مى گردد، ((و امناء منى ))
اسم
[size] به معناى ریختن آن در رحم است ، مى فرماید: مگر او
نطفه اى نبود از منى اى كه در رحمش مى
ریزند.[/quote]
برای آگاهی الله:
جنین/ نطفه بسته
=منی مرد + تخمك
زن!



***

kamran333
06-01-2008
[SIZE=1]پیک 215

در کتابی که تهیه خواهد شد به شناختگری دین مردم
فریب خواهیم پرداخت و تنها راه رهایی از ژاژه پرستی بالا رفتن سواد و آگاهی
مردم است.... به امید بهزیوی و بهکامی در ایران
عزیز.................................تـرک� �یـب نـطـفـه زن و
مـرد......................(انسان 2).................................«ما هر
انسانی را از چکه در هم ذوب شده ای می آفرینیم. روی آن کار می کـنیم و
خصوصیات و صفات آنرا بارز می کنیم. بعـد آنرا شنوای بینا می
کنیم»!....................................... .......«الف و لام» در واژه
«الانسان» الف و لامِ اسـتـغـراق حـقـیـقـی است، این الـف و لام واژه خـود را
به تک تک نوع خود تعـمـیـم می دهـد. یعـنی الانـسـان بـه معـنی «کلّ انسانٍ»
به معنی «هـر فـردی، هـر انسانی، هر یک از انسانها» می شود. «مشج» به معنی:
در هـم ذوب شدن دو یا چند چـیـز مختلف است. و عبارت «نطفه امشاج» به معنی:
«چکه ذوب شده دو یا چند چیز باهم» می
باشد.......................................... نکات آیـه: 1ــ انسان از چکه
در هم ذوب شده درست می شود. 2ــ روی چکه در هم ذوب شده کار میشود و صـفات و
خصوصیات آن بارز می شود.3ــ انسان ابتدا شنوا و بعد بینا می
شود.......................................1ــ انسان از چکه در هم ذوب شده
درست می شود:حدودا 500 میلیون از سـلـولـهـای نطـفـه مـرد (اسـپرم) بـطرف محل
تخمدان زن می روند. بجز تعداد کمی از آنها که موفق می شوند در جای مناسبی در
مسیر تـخـمـدان قـرار بگـیـرنـد و تـا آمـدن تخـمک منتظر بمانند بقـیه از بین
می روند. بعد از بیرون جهـیـدن تخمک با آن وارد عـمل می شوند که وارد آن
شوند. وقـتی یکی از آنها موفـق می شـود تخـمـک را سـوراخ کرده و وارد آن
شـود، تخـمـک دیگر امکان ورود به بقیه را نمی دهد. وقـتی سـلـول نطـفـه مـرد
(اسپرم) وارد تخمک زن می شـود در هم ذوب و به هم ترکیب می شوند. عـمـل ترکیب
نطفـه زن و مـرد پـس از کـشـف تخـمکِ زن کـشـف شـد کـه در نـیـمه اول قــرن
نوزدهـم بود (یعنی بیش از 1300 سال پس از قـرآن)، آنـهـم بـه کـمـک
میکروسکوپ. .................................................. ..2ــ روی
چکه در هم ذوب شده کار می شود و صفات و خصوصیات آن بارز می شود:ابتلاء به
معـنی: "کار کردن همزمان با چند چیز در شئ برای درآوردن و بارز نـمـودن
صـفـات و ویـژگـیـهـای آن" است. کروموزمهای زن و مرد تمامی صفات و خصوصیات یک
انسان از قبیل رنگ، بلندی، وضعیت مو، وضعیت اسـتـخـوان بـنـدی و غـیـره را با
خود دارند کـه در رونـد شکـل گـیـری جنین رفـته رفته بارز می شود و پس از
تولد بروز آن تکـمـیل می شود............................................
......................3ــ انسان ابتدا شنوا و بعد بینا می شود:چنانکه قرآن
ابتدا شـنـوائی را می آورد و بعد بینائی، جنین ابتدا شنوا می شود و بعد بینا.
شـنوائی جـنـین می تواند از چهار تا پنج ماهگی آغاز بشود، و بسته به خوبی یا
بدی صـدا تأثـیر مثبت یا منفی روی آن بگـذارد. ولی بـیـنائی وی (یعنی توان
درک تصویر در وی) پس از تولد صورت می گیرد، هـر چند پیش از تولد نیز در برابر
نور عکس العمل نشان می دهد.

***

Mazdak Bamdad
06-02-2008
پیک 216

این كه معجزه ی دانشیك نیست. در آن زمان همه
میدانستند
كه بچه از منی و یا همان چكه !درست میشود. باقی داستان
را كه
بعنوان "نكات آیه"!! نام برده، از دانش كنونی گرفته و بهآن آیات
چسبانیده و در آن آیات نیست!


بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - Mehrbod - 12-20-2012

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #25

***

kamran333
06-02-2008
پیک 217

با سپاس فراوان از آموزگار
گرامی................................پس گرفته شدنِ موادِ زائدِ جنین توسط
رحم................(رعد-8)..............................«خدا می داند هر
(مادر) بارداری چه بار دارد، و می داند رحمها چه چیزی می مکند و چه چیزی را
اضافه می کنند و هر چیزی پیش او اندازه ای
دارد»........................................ .......نکته آیه: رحمها
چیزهائی را از جنین می مکند و چیزهائی را به او می دهند، و هر چیزی نیز
اندازه مشخصی دارد:......................................... ..........رحم
(یا بعبارتی کیسه ای که جنین در آن بـسر می برد) به جنین مـواد غـذائی می
فـرسـتد و از همانجا نیز مواد برگشتی جـنـیـن را می گیرد. کُـرکها و پـرزهای
کوچک رحم (یعنی کیسه رحم) که در خون مادر غـوطـه می خورند هـمـه
مـولکـولـهـائـی کـه از انـدازه مـشـخـصی بـزرگـتـر هـسـتند را تصـفـیه می
کنند. و فقط کوچکترینهای عناصر حفاظتی بدن می توانند رد شوند و از طریق بند
ناف به جنین برسند..................................در زمان محمد انسان می
دانست که رحم مادر نوزاد را تغـذیه می کند، ولی اینکه جنین مـواد برگشتی نیز
دارد و رحم آنرا را پـس می گیرد، و یا ایـنـکـه پـرز هــای رحم مـولکـولـهای
بـزرگ را تصـفـیه می کـنـد طـبعاً کسی چیزی نمی دانسته و این عـلـوم مربوط به
علم عصر ما است. ..................

***

Mazdak Bamdad
06-02-2008
پیک 218

.(رعد-8)

وَ یَقُولُ الَّذِینَ
كَفَرُوا لَوْ لا أُنزِلَ عَلَیْهِ ءَایَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنت
مُنذِرٌ وَ لِكلِّ قَوْمٍ هَادٍ(7)
اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تحْمِلُ كلُّ
أُنثى وَ مَا تَغِیض الاَرْحَامُ وَ مَا تَزْدَادُ وَ كلُّ شىْءٍ عِندَهُ
بِمِقْدَارٍ(8)
عَلِمُ الْغَیْبِ وَ الشهَدَةِ الْكبِیرُ
الْمُتَعَالِ(9)
تفسیر المیزان:

كسانى كه كافر شدند گویند
چرا از پروردگارش آیتى به او نازل نمى شود، تو فقط بیم رسانى ، و هر گروهى را
رهبرى هست (7)
خدا مى داند كه هر موجود حامله اى چه بار دارد، و رحمها چه
كم و زیاد مى كنند، و همه چیز نزد او به اندازه است (8)
داناى غیب و شهود،
و بزرگ و متعال است .(9)


نخست اینكه میبینیم كه بازگردان ایه در سایتسارلاتانی
قران شناسی ، من درآوردی است.

:
[size=1]((
و غیض الماء - آب ناقص شد))،
((و ما تغیض الارحام - آنچه رحمها ناقص مى كند - یعنى
آنرا فاسد مى سازد، و بصورت آبى درمى آورد كه بزمین فرو میرود)) و كلمه ((غیضه ))
به معناى محلى است كه آب در آنجا بایستد و زمین آنرا ببلعد، و ((لیله غائضه [size=1]))
به معناى شب ظلمانى است
.[/size][/size]



این اشاره به این است كه گاه سقط جنین میشود
و
آب و خون و جنین از رحم به بیرون " میریزد" و یا گاه
دوقلو و چند قلو
بدنیا میایند.(تَزْدَادُ)


پس معنی كوتاه این آیه اینست كه خدا میداند كه
در زهدان
ها، پسر است یا دختر، سقط میشود
ویا نمیشود، یك بچه است و یا چند
قلوست.


پس میبینیم كه اینجا هم معجزه علمی وجود ندارد و این
ها را مردم آنزمان میدانسته اند.

***

kamran333
06-02-2008
پیک 219

سپاس فراوان و به امید آزادی
ایران........................................ ................چگـونگی
خـروج نـطـفـه زن و مـرد................(طارق
5-7)....................................« انـسـان می بـایـد ببیند از چـه
درست شـده ــ از آب جهـیـده ای درست شده ــ که از خروجی سفت و خروجیهای نرم
خارج می شود»!........................................� �کته آیه: آب جهیده
ای که انسان را درست می کند از خروجی سفت و خـروجیهای نرم خارج
میشود:..........................خروجی سفـت: خـروجی «سفت» که مفرد آمده و به
معـنی "یکی بودن" آن است، مربوط به خروجی تخمک " زن" است. چنانکه در تصویر می
بینیم تخمک زن یک خروجی بیشتر ندارد، و آن خروج از تخمـدان است (تصویر1).
خروجی تخمـدان نیز بسته است. وقـتی تخمک بخواهد بیرون بیاید به کناره جداره
خروجی تخمدان می رود. بعد در تخمدان فـشار ایجاد می شود و جداره تخمدان پاره
می شود و تخمک به بیرون جهش داده می شود (تصویر 2). تخمک زن در قـرن نوزدهـم
کشف شد........................خروجیهای نرم:خروجی های نرم که جمع آمده (یعنی
بیش از دوتا خروجی است، چون در عربی از سه ببالا جمع محسوب می شود) مربوط به
خروجی های نطفه مرد است....................درون بیضه کانالهای خرطومی
(مارپیچی) زیادی وجود دارد که طول آنها روی همدیگر به چند صد متر می رسد. در
آنجا پیوسته سلولهای خاصی تقـسیم می شوند که در هـر روز میلیونها کروموزوم
تولید می کنند. و در کانال خرطومی سراسری پشت بیضه کروموزمها از اطلاعات
توارثی شارژ میشوند. بعد از طـریق مجـرای منی که نیم متر طول دارد پـس از دور
زدن مثانه به درون غـده زیر مثانه رفـته و پس از طی قـسمتی از آن در آنجا در
مجرای ادرار جاری می شوند. علت جهش آن نیز انبساط ماهیچه های قوی
است.....................چنانکه در تصویر می بینیم نطفه مرد بیش از یک خروجی
دارد و هـمه آنها نیز نرم می باشند (یعنی جلو آن مانعی وجود ندارد که مانند
درِ خروجی تخمدان زن بخواهد بترکد یا پاره شود).......................

***

Mazdak Bamdad
06-03-2008
پیک 220

(طارق 5-7)
فَلْیَنظرِ الانسنُ مِمَّ
خُلِقَ(5)
خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ(6)
یخْرُجُ مِن بَینِ الصلْبِ وَ
الترَائبِ(7)

بازگردان و تفسیر المیزان:
انسان باید نگاه
كند كه از چه چیز آفریده شده است (5).
از آبى جهنده آفریده شده (6).
كه
از ما بین استخوانهاى پشت و استخوانهاى سینه بیرون مى آید (7).http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200031.htm#link291
----


پس میبینیم كه در بازگردان تقلب كرده و " خروجیهای
سفت
و نرم "!! را ابداع كرده اند كه یك جوری این مزخرفاترا، دانشیك
بنمایانند!


از توضیح خروجی سفت! [عکس: 56.gif]به
بعد هم ، یافته های دانش
را با بافته های قران ملات كرده و چنین سخنانی در
قراننیست!

تفسیر المیزان:

استدلال بر قدرت خدا بر احیاء اموات به خلقت انسان از آبى
جهنده كه از بین
به
بعد هم ، یافته های دانش[BR](([size=4]صلب))
و
((ترائب ))[عکس: 56.gif]به
بعد هم ، یافته های دانش[BR]
خارج مى
شود


خُلِقَ مِن مَّاءٍ
دَافِقٍ



آبى را كه با سرعت و فشار
جریان داشته باشد آب دافق گویند، كه در اینجا منظور نطفه آدمى است ، كه با
فشار از پشت پدر به رحم مادر منتقل مى شود، و این جمله جواب از استفهامى
تقدیرى است كه جمله ((مم خلق )) آن
را مى فهماند (و آن همین است كه بعد از اندیشیدن ، از خود مى پرسد من از چه
خلق شده ام ؟ جوابش هم جمله مورد بحث است كه مى فرماید از آبى جهنده
).


یخْرُجُ مِن بَینِ الصلْبِ وَ
الترَائبِ



كلمه ((صلب )) به معناى پشت ، و كلمه ((ترائب
)) جمع ((تریبه )) است كه به معناى استخوان سفید است

مفسرین در توجیه این آیه اختلافى عجیب به راه انداخته اند، و
ظاهرا منظور از جمله ((بین الصلب و الترائب )) این است كه : منى از نقطه محصورى از بدن خارج مى شود
كه آن نقطه بین استخوانهاى پشت و استخوانهاى سینه قرار دارد.

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200032.htm
---


اینجا هم میبینیم كه اصولا ً زن مطرح نیست و خواستگاه
آب
منی مرد مطرح است كه در قران، همساز با نگر
پزشكان یونان كهن و پزشكی رایج
زمان، كه تا كنون
هم عوام بدان باور دارند، همان كمر است. یعنی منی
را
همان آب كمر (كمرگاه) مرد میدانسته اند.
كه باز اینهم خود مزخرف بودن و
جعلی بودن قرانپلید تازی و شارلاتانیسم محمد زنباره را
میرساند.



نكته ی دیگر كه بیسوادی نویسنده را میرساند این استكه
تخمك های زنان با فشار ! از تخمدان بیرون نمیجهند!:
تخمدانها دو عدد هستند
که یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ قرار میگیرند. تخمدانها تخم مرغی شکل
هستند و حاوی هزاران تخمک هستند که بعد از بلوغو شروع قاعدگی، هر ماه یک
تخمک آزاد میکنند
. این تخمک از طریق لولههای فالوپ به سمت رحم حرکت
میکند. در صورتیکه در این مسیر با اسپرم مردانه برخورد کند تخم تشکیل میشود
که میتواند باعث حاملگی و تولید جنین شود، در غیر اینصورت تخمک به همراه
بافتهای رحمی در هنگام خونریزی قاعدگی از بدن خارج میشود.
[b]http://www.pezeshk.us/cms/wp-content/themes/typoxp-reloaded-091-fa/img/checkmark.gif
دستگاه تولید مثل در
دختران ، کارکرد آن و مشکلاتی که می تواند برای آن پیش بیاید( مرجع کامل
اطلاعات )
[/b]

http://www.pezeshk.us/ads/adclick.php?bannerid=7&zoneid=1&source=&dest=http%3A%2F%2Fwww.pezeshk.us%2F"http://www.pezeshk.us/banners/pezeshk2.gif[/url [url=http://www.pezeshk.us/ads/adlog.php?bannerid=7&clientid=2&zoneid=1&source=&block=0&capping=0&cb=654979add2000fb430b9409ee26a3d64]http://www.pezeshk.us/ads/adlog.php?bannerid=7&clientid=2&zoneid=1&source=&block=0&capping=0&cb=654979add2000fb430b9409ee26a3d64

http://www.pezeshk.us/?p=6852


***

kamran333
06-03-2008
پیک 221

با سپاس بسیار بسیار
فراوان.................تقسیم سلولها و به تعادل رسیدن
آنها.....................(انفطار 6-8)..............................«ای
انسان! چه چیزی جای آفریدگار خود که در نهایت خوبی است چشم ترا گرفته؟!
آفـریـدگـاری کـه تو را آفرید، مدت کوتاهی بـعـد ترا به اندازه های مساوی
تقسیم نمود، و مدت کوتاهی بعد ترا به تعادل رسانید ــــ در هر شکلی که خواسته
بود ترا رفته رفته شکل داد»........................................ح ـرف«
ف» حرف عـطف برای ترتیب و تعـقـیب است. یعنی انجام کاری را بلافاصله یا با
فاصله کوتاهی پس از انجام کار دپگری بیان می کند. (مدت زمان فاصله بستگی به
کلِ زمانِ مقوله مورد بحث دارد). و جمله به این معنی میشود که «تسویه» در مدت
کوتاهی پس از «خلـق» صورت می گیرد و «تعدیل (تعادل)» پس از تسویه صورت
میگـیرد.............................نکا� � آیه: 1ــ انسان ابتدا آفریده می
شود. 2ـــ انسان مدت کوتاهی پس از آفرینش به اندازه های مساوی تقسیم می شود.
3ـــ انسان مدت کوتاهی پس از تقسیم شدن به تعادل رسانده می شود. 4ـــ انسان
پس از به توازن رسیدن آغاز به شکل گرفتن بشکلی که از پیش خواسته شده (از پیش
تعـیین شده) می کند..................................1ــ انسان ابتدا آفریده
می شود:وقـتـی سـلـول نطـفـه مرد ( اسـپـرم) وارد تخمک زن می شود و در هـم
ذوب و با هم ترکیب می شوند در آن زمـان انـسـان بعــنـوان یک هـویت و فـردیت
و اینکه چه ویژگیها و خصوصیات فـیزیکی خواهد داشت، آفـریده می
شود.....................2ـــ انسان مدت کوتاهی پس از آفرینش به اندازه های
مساوی تقسیم می شود:چنانکه آیه می گوید:انسان ساعـاتی پس از آفـریـنش (یعنی
ساعاتی پس از ذوب شدن هسته های سلولی اسپرم و تخمک که در آنوقت انسان بعنوان
یک هویت، یک ماهیت و یک فرد آفریده میشود، که در اولـین شـبانه روز صـورت
میگیرد)، اولین تقـسـیم سلولی صورت می گیرد. از آن به بعـد هـر 12 تا 15 ساعت
سـلـولـهـا تـقـسـیـم می شـونـد. در ضـمـن 3 تا 4 شبانه روزی که تخم در مسیر
رفـتن بطرف رحم است، ابتدا به دو قسمت مساوی تقـسیم می شـود، بعد به چهار
قسمت، بعد به هشت قسمت، بعد به شانزده قسمت، و بعد به سی و دو قسمت. بعد
سلولها (یعنی آن 32 سلول) به دو دسته مـسـاوی تقـسـیـم می شوند و خود را
بکناری می کشند.....................................3ــ ـ انسان مدت کوتاهی
پس از تقسیم شدن به تعادل رسانده می شود:در اولـیـن سـلـول (یعـنی: سـلـول
تخـمک زن که اسپرم وارد آن می شود و در هم ذوب می شوند)، مواد غـذائی مـوجود
در سـیتوپلاسم (که دور هـسته را گرفـته) بیش از میزان مورد نیاز هسته آن سلول
است. بمیزانیکه سلولها رفـته رفـته تـقـسیم می شوند مـتعاقـب آن نسبتِ زیادی
ِمواد غـذائیِ موجود در سـیتوپلاسمها نسبت بـه مـیزان مورد نیاز سلول نیز
رفـته رفـته کم و کمتر می شود. تا اینکه وقـتی تـقـسـیم آنها تمام می شود (به
32 سلول می رسند) این نسبت به تـعـادل می رسد. یعنی پـس از ایـنکـه 16 سـلـول
آخر به 32 سـلـول تـقـسـیـم شـدنـد نـسبت مواد غذائی موجود در سـیتوپلاسمِ
هـر سـلـولی مساوی می شـود بـا مـیزان نیاز هـسـتـه آن سلول. و به این شکل
انسان (که در آن نقـطه هـمان سلولهاست) به تعـادل می
رسد.............................4ـــ انسان پس از تـعـادل یافـتن آغـاز به
شکل گرفتن به شکلی که از پیش خواسته شده است (از پیش تعیین شده است) می
کند:پس از اینکه تقسیم سلولی تمام می شود و میزان مواد غـذائی موجود در
سـیـتوپلاسمهای سلولها نیز معادل نیاز هسته های آنها می شود، شکل گیری جنین
آغاز می شود. شکل و شمایل جنین و سایر خصوصـیات فـیـزیـکـی آن نـیـز
هـمانگونه که آیه آنرا مطرح می کند پـیـش از ایـنـکه جنین شکل بگیرد وجود
دارد، که انسان آنها را بصورت اطلاعاتی که بصورت کد در خلایای توارثی ضبط شده
درک و تصور می کند...................................

***

mikh
06-05-2008
پیک 222

این بخشی از نامه ی عبد العلی بازرگان به دکتر
سروش است.لطف کنید و نظرات خود را در این مورد مطرح کنید.به نظر می رسد این
مورد اساسی ترین ادعا در الهی بودن قرآن است.علوم دقیقه نظم فعلی قرآن را
اثبات می كند. آیا جای یك یك سوره ها و آیات به دستور خدا و زیر نظر خاص
پیامبر تعیین شده و قطعیت یافته و به همان ترتیبی كه الان در دست ماست تقدس
ماورائی دارد، یا بر مبنای دخالت نظر و اجتهاد اصحاب شكل گرفته است؟اگر در
گذشته های دور با فلسفه و كلام و عرفان و ادبیات ، رسیدن به حقیقتِ وحیانی
بودن كامل قرآن ، مشكل و محال می نمود، امروز از طریق علوم دقیقه ، بخصوص
ریاضیات و آمار و به كمك كامپیوتر و ابزار الكترونیكی ، به نتایجی می توان
رسید كه با كنكاش هایِ قابلِ چون و چرایِ عقل نظری ، تفاوت اساسی دارد. در
اینجا دیگر ذوق و سلیقه دخالتی ندارد و ارقام و اعدادِ قطعی ، منصفان را
مجبور به تسلیم می كند.ملاحظات « رشاد خلیفه » محقق مصری ، در كشف كد ریاضی
قرآن ( هرچند بعد ها ادعاهای باطلی كرد و برخی یافته هایش جای چون و چرا دارد
) حقایق غیر قابل انكاری را آشكار ساخت. مضرب مشترك بودن عدد ۱۹ در ۲۹ سوره
ای كه با حروف مقطعه آغاز می شوند ، و صدها شاهد آماری برای اثبات این نكته و
نكات ریاضی فراوانی كه توسط او یا شاگردانش مطرح گردید ( از جمله روابط بسیار
حیرت آوری كه اعداد ۷ و ۹ و ۴۰ و . . . در قرآن دارند) نشان داد كه حتی یك
كلمه را نمی توان در قران جا به جا كرد ، چه آنكه خواسته باشیم اجتهاد اصحاب
را در ترتیب فعلی قرآن دخیل بدانیم.تحقیقات فوق در ایران نیز از جمله توسط
آقای دكتر سید محمد فاطمی استاد فیزیك دانشگاه تهران پیگیری و تكمیل گردید و
در سال ۱۳۷۲ در مجموعه ای به نام « آیت كبری » همراه با دهها جدول و نمودار
با صدها رابطه شگفت آور ریاضی عرضه گردید.نویسنده دیگر مصری « عبدالرزاق نوفل
» در كتاب « معجزات عددی قرآن » به حدود ۱۵۰ رابطه یا تساوی عددی در قرآن
اشاره كرده همچون تساوی واژه های متضاد : دنیا و آخرت ، صبر و شكر ، زن و
مرد، شیطان و فرشته و . . . همچنین تكرار ۳۶۵ بار كلمه یوم ( مساوی تعداد
روزهای سال ) ، ۱۲ بار كلمه شهر ( تعداد ماه های سال ) و . . . روشنگر این
حقیقت اند. كتاب « سیر تحول قرآن » [24] كه از زاویه و با متدی دیگر در
جستجوی كشف ترتیب نزول آیات سوره های قرآن بوده ، بدون پیش داوری و فرضیه
ذهنی قبلی و تحمیل تئوری و تمایلات اعتقادى، به نتایجی رسیده است كه نشان می
دهد تعداد كلمات و آیات نازل شده در ظرف ذهن پیامبر ، در تمامی بیست و سه سال
رسالت ، چه آن زمان كه پیامبر فقط خدیجه ( س ) و علی ( ع ) را در كنار داشت و
مذهبش مخفی بود، چه آن زمان كه دعوتش علنی گشت و اسلام شبه جزیره را فرا گرفت
و هر ماه در جنگ و جریانی اجتماعی بود و مناسباتی با دنیای آن روز پیدا كرد ،
در همه حال ثابت و یكنواخت و « كیلی » ثابت ! داشته است ، این سخن یعنی
استقلال وحی از تجربه درونی و بیرونی پیامبر !

***

raypoz
06-05-2008
پیک 223

mikh نوشته: [عکس: 55.gif]


این بخشی از نامه ی عبد العلی بازرگان
به دکتر سروش است.لطف کنید و نظرات خود را در این مورد مطرح کنید.به
نظر می رسد این مورد اساسی ترین ادعا در الهی بودن قرآن است.علوم دقیقه
نظم فعلی قرآن را اثبات می كند. آیا جای یك یك سوره ها و آیات به دستور
خدا و زیر نظر خاص پیامبر تعیین شده و قطعیت یافته و به همان ترتیبی كه
الان در دست ماست تقدس ماورائی دارد، یا بر مبنای دخالت نظر و اجتهاد
اصحاب شكل گرفته است؟اگر در گذشته های دور با فلسفه و كلام و عرفان و
ادبیات ، رسیدن به حقیقتِ وحیانی بودن كامل قرآن ، مشكل و محال می
نمود، امروز از طریق علوم دقیقه ، بخصوص ریاضیات و آمار و به كمك
كامپیوتر و ابزار الكترونیكی ، به نتایجی می توان رسید كه با كنكاش
هایِ قابلِ چون و چرایِ عقل نظری ، تفاوت اساسی دارد. در اینجا دیگر
ذوق و سلیقه دخالتی ندارد و ارقام و اعدادِ قطعی ، منصفان را مجبور به
تسلیم می كند.ملاحظات « رشاد خلیفه » محقق مصری ، در كشف كد ریاضی قرآن
( هرچند بعد ها ادعاهای باطلی كرد و برخی یافته هایش جای چون و چرا
دارد ) حقایق غیر قابل انكاری را آشكار ساخت. مضرب مشترك بودن عدد ۱۹
در ۲۹ سوره ای كه با حروف مقطعه آغاز می شوند ، و صدها شاهد آماری برای
اثبات این نكته و نكات ریاضی فراوانی كه توسط او یا شاگردانش مطرح
گردید ( از جمله روابط بسیار حیرت آوری كه اعداد ۷ و ۹ و ۴۰ و . . . در
قرآن دارند) نشان داد كه حتی یك كلمه را نمی توان در قران جا به جا كرد
، چه آنكه خواسته باشیم اجتهاد اصحاب را در ترتیب فعلی قرآن دخیل
بدانیم.تحقیقات فوق در ایران نیز از جمله توسط آقای دكتر سید محمد
فاطمی استاد فیزیك دانشگاه تهران پیگیری و تكمیل گردید و در سال ۱۳۷۲
در مجموعه ای به نام « آیت كبری » همراه با دهها جدول و نمودار با صدها
رابطه شگفت آور ریاضی عرضه گردید.نویسنده دیگر مصری « عبدالرزاق نوفل »
در كتاب « معجزات عددی قرآن » به حدود ۱۵۰ رابطه یا تساوی عددی در قرآن
اشاره كرده همچون تساوی واژه های متضاد : دنیا و آخرت ، صبر و شكر ، زن
و مرد، شیطان و فرشته و . . . همچنین تكرار ۳۶۵ بار كلمه یوم ( مساوی
تعداد روزهای سال ) ، ۱۲ بار كلمه شهر ( تعداد ماه های سال ) و . . .
روشنگر این حقیقت اند. كتاب « سیر تحول قرآن » [24] كه از زاویه و با
متدی دیگر در جستجوی كشف ترتیب نزول آیات سوره های قرآن بوده ، بدون
پیش داوری و فرضیه ذهنی قبلی و تحمیل تئوری و تمایلات اعتقادى، به
نتایجی رسیده است كه نشان می دهد تعداد كلمات و آیات نازل شده در ظرف
ذهن پیامبر ، در تمامی بیست و سه سال رسالت ، چه آن زمان كه پیامبر فقط
خدیجه ( س ) و علی ( ع ) را در كنار داشت و مذهبش مخفی بود، چه آن زمان
كه دعوتش علنی گشت و اسلام شبه جزیره را فرا گرفت و هر ماه در جنگ و
جریانی اجتماعی بود و مناسباتی با دنیای آن روز پیدا كرد ، در همه حال
ثابت و یكنواخت و « كیلی » ثابت ! داشته است ، این سخن یعنی استقلال
وحی از تجربه درونی و بیرونی پیامبر
!
اگر فرض کنیم تمام موارد گفته شده
صحیح باشد ودر قرآن یک نظم ریاضی هم وجود داشته باشد ،چیزی از اصل قضیه کم
نمی کند.(در حالیکه فکر می کنم برای خود رشاد خلیفه هم مشکل ایجاد شده بود
ومی خواست برای اینکه نظم دلخواهش ایجاد شود آیاتی را کم وزیاد
کند).

اولا" قرار دادن نظم ریاضی از نظر عقلی محال نیست ومعجزه محسوب
نمی شود ،چون یک فرد عادی هم می تواند به راحتی با یک کتاب اینکار را انجام
دهد.مثلا" بعد از اتمام کتاب با اضافه کردن فقط یک صفحه و گذاشتن وقت برای
این صفحه خاص کتاب را به صورت دلخواه تنظیم کند.

دوم اینکه اگر هم
اینکار بصورت سحرآمیز ومعجزه آسایی انجام شده باشد واز یک موجود ناشناس
(مثلا" می تواند یک موجود فضایی هوشمند باشد)بر محمد الهام شده باشد باز دلیل
بر عالم مطلق یا خیر مطلق یا قادر مطلق بودن وبطور کلی خدا بودن بمعنای تعریف
شده در قرآن نیست.ومثلا" می تواند از طریق یک موجود شرور این محاسبات انجام
شده باشد.

سوم اینکه معجزه قرآن در اعداد وارقام وربط آنها با هم نمی
تواند باشد ،چون برای اقوام گذشته که بر فرض با این ارتباطات عددی آشنا نبوده
اند قابل فهم نبوده است ،پس الله برای اثبات حقانیت خود نیاز به عدد ورقم
ندارد وباید در مفهوم آیات معجزات خودش را نشان می داده که متاسفانه اپسیلونی
در این زمینه از خودش لیاقت و حتی هوش سطحی نیز نشان نداده ودر آنجایی که
باید معجزه می کرده انواع واقسام تناقضات ،کوته نظری ها و نادانیها و... بروز
داده که به ارتباطات اعداد وارقام نیز این معضل حل نمی شود.در بهترین حالت می
توان الله را یک ریاضی دان متوسط دانست در سطح تالس وفیثاغورث.

چهارم
ومهمتر از همه اینکه اگر منطقا" یک اشکال در قرآن یافت شود با توجه به ادعای
مطلق بودنش این کتاب باطل است و دیگر اگر قرآن اسب را هم به اژدها تبدیل کند
تفاوتی در ابطالش نخواهد داشت.

پس برای کسی که از لحاظ منطقی این کتاب
را فاسد وباطل یافته است،حتی اگر خدا هم برای او نازل شود وبگوید این کتاب
کار من بوده است ،تغییری در اراده واندیشه آن انسان منطقی نخواهد گذاشت ،مگر
اینکه خداهه بنشیند وجواب سوالات منطقی فرد یاد شده را بدهد که از چنین خدای
کله شق و مدعی هم چنین کاری بعید است .

***

Mazdak Bamdad
06-05-2008
پیک 224

kamran333 نوشته: [عکس: 57.gif]


با سپاس بسیار بسیار
فراوان.................تقسیم سلولها و به تعادل رسیدن
آنها.....................(انفطار
6-8)..............................«ای انسان! چه چیزی جای آفریدگار
خود که در نهایت خوبی است چشم ترا گرفته؟! آفـریـدگـاری کـه تو را
آفرید، مدت کوتاهی بـعـد ترا به اندازه های مساوی تقسیم نمود، و مدت
کوتاهی بعد ترا به تعادل رسانید ــــ در هر شکلی که خواسته بود ترا
رفته رفته شکل داد»........................................ح ـرف« ف»
حرف عـطف برای ترتیب و تعـقـیب است. یعنی انجام کاری را بلافاصله یا با
فاصله کوتاهی پس از انجام کار دپگری بیان می کند. (مدت زمان فاصله
بستگی به کلِ زمانِ مقوله مورد بحث دارد). و جمله به این معنی میشود که
«تسویه» در مدت کوتاهی پس از «خلـق» صورت می گیرد و «تعدیل (تعادل)» پس
از تسویه صورت میگـیرد.............................نکا� � آیه: 1ــ
انسان ابتدا آفریده می شود. 2ـــ انسان مدت کوتاهی پس از آفرینش به
اندازه های مساوی تقسیم می شود. 3ـــ انسان مدت کوتاهی پس از تقسیم شدن
به تعادل رسانده می شود. 4ـــ انسان پس از به توازن رسیدن آغاز به شکل
گرفتن بشکلی که از پیش خواسته شده (از پیش تعـیین شده) می
کند.............
انفطار
6-8)
یَأَیهَا الانسنُ مَا غَرَّك بِرَبِّك الْكرِیمِ(6)
الَّذِى
خَلَقَك فَسوَّاك فَعَدَلَك (7)
بازگردان و تفسیر المیزان:
اى
انسان چیست كه تو را به پروردگار كریمت مغرور كرده است ؟
(6).



[color=#b00e]ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه
365

پروردگارى كه تو را آفریده و پرداخته و تناسب داده
(7).
و به هر صورتى كه خواسته تركیب كرده است (8).

برقرارى عدالت بین اعضاء و قواى انسان یكى از
موارد تدبیر الهى

[size=1](([/color][size=4]الذى خلقك فسویك فعدلك
[FONT
size=1])) - این جمله ربوبیت توام با كرم خدا را بیان مى
كند و مى فرماید: یكى از موارد تدبیر او این است كه : انسان را با همه اجزاى
وجودش خلق كرد، و سپس به تسویه اش پرداخته ، هر عضو او را در جاى مناسبش كه
حكمت اقتضاى آن را دارد قرار داد، و سپس به عدل بندى او پرداخته ، بعضى از
اعضا و قوایش را با بعضى دیگر معادل قرار داد، و بین آنها توازن و تعادل
برقرار كرد، كه مى بینیم هیچ عضوى از اعضاى او از معادلش قوى تر و سنگین تر
نیست ، در نتیجه اگر یكى از اعضایش نتوانست كار او را انجام دهد عضوى دیگر
برایش قرار داده تا آن كار را انجام دهد، مثلا خوردن كه با لقمه انجام مى شود
كار دهان است ، و چون دهان خودش نمى تواند لقمه را پاره و خرد كند این كار را
با دندانهایى مختلف انجام مى دهد، و چون نیازمند است لقمه را زیر دندانها
بدهد، و از این سو به آن سو ببرد، خداى تعالى این كار را به عهده زبان گذاشت
، و چون دهان در گرفتن لقمه احتیاج به آلتى داشت كه لقمه را گرفته در آن قرار
دهد، این كار را به عهده دست ها نهاد، دست هم احتیاج به كف و كف دست هم
احتیاج به انگشتان - با آن منافع مختلفش - داشت ، و انگشتان هم احتیاج به بند
داشت و از سوى دیگر دست هم بخاطر اینكه همه جا دراز نمى شود، احتیاج داشت كه
از جایى به جایى دیگر منتقل شود، و لذا خدا براى آدمى پا قرار داد، و روى
همین حساب معادله را در اعمال سایر اعضاء و قوا كه هزاران هزار و بلكه از حد
شمار بیرون است برقرار ساخت ، و همه اینها مظاهرى از تدبیر خداى تعالى است
،

----[عکس: 57.gif]


میبینیم كه در این آیات هیچ معجزه ی دانشیك نه هست!
این
" فسواك" هم به معنی پرداختن و ساختن است و به
تقسیم سلول بطور مساوی !
پیوندی ندارد ( ترفند شارلاتان های اسلامی)
در متن دینی روشن است كه خدا
آدم را ساخته و پرداخته!
كه چه ؟
این دیگر سخنان كه از سلول و غیره
سخن گفته، به این
آیات بسته است و مكانیسم دانشیك رویش آدمی ( و
جانوران)
را كه اكنون میدانیم، بسادگی به دُم این آیات چسبانیده
كه
خواننده گمان كند كه آیه از سلول هم سخن گفته!!

از دید دانشیك
تازه ، این سخنان سایت قرانشناسی و هم
تفسیر المیزان پوچ است، چون انسان
را كسی نیافریده و
اندام های او هم در درازای تكامل ، به اینگونه متناسب

زندگی اش شده اند، یعنی شل و كور ها مرده اند !

تازه در دوران
جنینی هم آدم آفریده نمیشود ( آنهم با
همه اندام هایش، بلكه از یاخته های
جنینی كه همه
فن حریف هستند، گاه استخوان و گاه ماهیچه و گاه
عصب و
بدینگونه، كم كم همه ی اندام ها در چند ماه
بارداری پدید میایند و از آغاز
نطفه در آن نبوده اند!


***

kamran333
06-05-2008
پیک 225

مرسی از پاسخ خوب مرد
خردمند...................................... ........شنوائی در یک نقطه و
بینائی در چند نقطه از مغز...........(سجده
9)..................................« و برای شما شنوائی و بینائیها درست
کرد».......................................... ........نکته آیه: واژه
سَمْع (شنوائی) در آیه مفرد است ولی واژه اَبصار (بینائی) جمع. چرا؟ مـفـرد
بـودن سَـمْـع به این معنی است که شـنـوائی فـقـط یکی است. واقعیت هم همین
است. شنوائی در مغـز فـقـط یکی است (یعنی: یک چیز و در یکجا است). محل آن زیر
قسمت آبی رنگ تصویر است. به این خاطـر «سَـمْـعْ »هـمیـشـه در قـرآن مـفـرد
آمده است. ( ضمن اینکه واژه سَمْعْ در زبان عربی جمع دارد. جمع آن
«اَسْـمـاعْ و اَسْـمُـع» است)...........................................
.........و عـلـت اینکه اَبصار (بـیـنـائـیـهـا) جمع آمده این است که محل
بینائی در مـغـز در بیش از دو نقـطه است، (در زبان عربی از سه ببالا جمع
محسوب می شود). به این خاطر قرآن آنرا جمع بسته است. بینائی بخشهای ویژه درک
رنـگ، درک بُعـد و درک تـصـویـر دارد کـه جدا از هم هستند ولی در ارتباط
دائمی با هم هستند و با هم کار می کنند.
..................................................
.......................نکته دیگر آیه این نیز هست کـه "شـنـوائی" و
"بـیـنـائیِ" انسان در گوشها و چشمهای وی نیستند، چنانکه انسان در گذشته چنین
تصور می کرد............................................ .......


بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - Mehrbod - 12-20-2012

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #26

***

Mazdak Bamdad
06-06-2008
پیک 226

سجده 9)
ثُمَّ سوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ
مِن رُّوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السمْعَ وَ الاَبْصرَ وَ الاَفْئِدَةَ
قَلِیلاً مَّا تَشكُرُونَ(9)
بازگردان و تفسیر المیزان:
آنگاه
وى را پرداخت ، و از روح خویش در او بدمید، و براى شما گوش و دیدگان و دلها[/size] آفرید، اما شما چه كم سپاس مى
دارید! (9)

در این جمله به نعمت ادراكهاى حسى ، یعنى
چشم و گوش ، و ادراكهاى فكرى یعنى قلب منت نهاده است
، كه هم ادراكهاى جزئى و خیالى را شامل مى شود، و هم كلى و عقلى
را



[color=#b00e]ترجمه تفسیر المیزان جلد 16 صفحه
375


((قلیلا ما تشكرون (( - یعنى شكر مى گزارید، اما بسیار اندك ، و این خود اعتراضى
است كه به جاى توبیخ و سرزنش به كار رفته ، بعضى از مفسرین گفته اند: جمله
حالیه است ، و معناى آن این است كه خدا براى شما چشم و گوش قرار داد، در حالى
كه شما كم شكر مى گزارید و به هر حال چه به گفته ما و چه به گفته آن مفسر،
آیه شریفه در سیاق گلایه و توبیخ است ، و مى خواهد بدین وسیله مردم را به شكر
وابدارد

----


مینیبیم كه اینجا هم از مراكز مغزی ! سخنی در میان
نیست
و منظور قران همان گوش و چشم است ، تازه یك غلط
هم دارد و آن
اینكه " دل" جای اندیشه و خرد و حس
نمیباشد و این باور نادرست حكیمان
یونان بوده كه به
قران و به زبان های گوناگون راه یافته و برای
همینمیگوییم : دلم گواهی میدهد كه خبری شده !!


مراكز مغزی در نگاره ی زیر روشن شده اند و این
نگاره هم
، تنها یك نیمگوی مغزی را نشان میدهد
یعنی هر كدام این مركز ها، در دو سوی
مغز ،
بگونه ای همسنج ( قرینه) هستند و بر این پایه،مركز شنوایی هم
نمیتواند تنها یك جا بوده باشد.

Patient Portal & Healthcare Communications | Intuit Health


سایت قران شناسی اینجا هم كلك زده و نگاره ی
تنها یك
نیمگوی مغز را اورده كه گویی مركز شنوایی تنها یكی است !
http://www.koranshenasi.com/t-ketab/badane-ensan/jaye-shenevai-dar-maghz.JPG

***

kamran333
06-06-2008
پیک 227

مرسی از این که در مورد نگاره هم صحبت می فرمایید
که به جالب تر شدن کتاب کمک می کند و بچه مسلمان ها را آگاه تر به این اشعار
تازی خواهد کرد تا به این جفنگیات بالایش(افتخار)
نکنند...........................بخش جلو مغز دروغ می گوید و اشتباه می
کند....................................(علق
13-16)...............................« در مورد آنکه تکذیب می کند و روی می
گرداند چه فکر می کنی؟ آیا او نمی داند که خدا می بیند؟ اگر دست برندارد جلو
سر او را می گیریم. جلو سری که "دروغ می گوید" و "اشتباه می
کند"»......................................... ..........بخـش جـلـوئـی
مـغـز فـکـر مـی کـنـد، بـرنـامـه ریـزی مـی کـنـد، تحـلـیـل می کـنـد،
تـصـمـیم میگیرد، "دروغ می گوید" و "اشـتـبـاه می کـنـد". همینطور مرکز
عـاطـفـه و احتیاط یا بی عاطفگی وبی احتیاطی فرد نسبت به آنچه رخ می دهد نیز
در همین بخش از مغز ریشه دارد.
.............................................هـ� �ینطور بخش جلو مغز است که
به بخشی از مغز که ترس را احساس می کند سیگنال می فرستد که از ترس بکاهد.
(مرکز ترس، ترس را احساس می کند ولی بخش جلو مـغـز است که تعیین می کند که
انسان بترسد). ...................................

***

K.K.K.K
06-06-2008
پیک 228

مزدك بامداد نوشته: [عکس: 57.gif]



مینیبیم كه اینجا هم از مراكز مغزی ! سخنی در میان
نیست
و منظور قران همان گوش و چشم است ، تازه یك غلط
هم دارد و
آن اینكه " دل" جای اندیشه و خرد و حس
نمیباشد و این باور نادرست
حكیمان یونان بوده كه به
قران و به زبان های گوناگون راه یافته و
برای همینمیگوییم : دلم گواهی میدهد كه خبری شده
!!
بیخود نیست لقب کور دل خیلی برازنده
کسایی مثل شماست (البته مطمئن هستم که اصلا به شما برنخواهد خورد چونکه از
نظر شما دل هیچ نقشی در فهم و درک و این جور چیزا نداره)

قربون وجودت
اگر فقط چند ثانیه ناقابل به رویاهایی که می بینی فکر کنی می فهمی که مغز فقط
یک واسطه است و این دل (حقیقت وجود آدمی یا روح) است که محل ادراک است
همانطور که چشم و گوش و سایر حواس ابزاری بیش نیستند.

در ضمن اکثر رد
های شما در این تاپیک مغالطه محض هستند مطلب را از کسی و ترجمه را از المیزان
می گیری و اینطور القا می کنی که فهم و ترجمه علامه طباطبایی (ره) عین قرآن
است پس حرف این آقا باطل است.
انصاف را در بحثهایتان رعایت کنید.

***

pole
06-06-2008
پیک 229

K.K.K.K نوشته: [عکس: 57.gif]


این دل (حقیقت وجود آدمی یا روح) است
که محل ادراک است
.
معنای دقیق و
علمی دل را هم از منظر یک مسلمان شنیدیم
دل=روح
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما بالاخره نفهمیدیم این دل کجاست .. بعضی ها میگن دلم درد
میکنه =شکم
بعضی ها هم میگن دلم برات تنگ شده=قلب
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

***

K.K.K.K
06-06-2008
پیک 230

pole نوشته: [عکس: 57.gif]


بعضی ها هم میگن دلم برات تنگ شده=
قلب
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی وقتی شما دلت
برا من تنگ میشه دریچه قلبتون یه هوایی تنگ می شه!!!!!!!!!!!!!!!!!![عکس: 58.gif][عکس: 58.gif]

نه
عزیزم اگه کمی دقت کنی می فهمی که این دلتنگی مربوط به همون که من گفتم

***

sAAm
06-06-2008
پیک 231

K.K.K.K نوشته: [عکس: 57.gif]


بیخود نیست لقب کور دل خیلی برازنده
کسایی مثل شماست (البته مطمئن هستم که اصلا به شما برنخواهد خورد چونکه
از نظر شما دل هیچ نقشی در فهم و درک و این جور چیزا
نداره)

قربون وجودت اگر فقط چند ثانیه ناقابل به رویاهایی که می
بینی فکر کنی می فهمی که مغز فقط یک واسطه است و این دل (حقیقت وجود
آدمی یا روح) است که محل ادراک است همانطور که چشم و گوش و سایر حواس
ابزاری بیش نیستند.

در ضمن اکثر رد های شما در این تاپیک مغالطه
محض هستند مطلب را از کسی و ترجمه را از المیزان می گیری و اینطور القا
می کنی که فهم و ترجمه علامه طباطبایی (ره) عین قرآن است پس حرف این
آقا باطل است.
انصاف را در بحثهایتان رعایت
کنید.
انگار هنوز منابع و مراجع علمی
شما متعلق به صدر اسلام هستند؟!
یک رفرنس علمی مشخص در مورد کارکرد ادراکی
دل! معرفی نمائید!
اگر هم خودتان آن را کشف کرده اید،پس می توانید به طور
حتم جایزۀ زرشک طلائی را صاحب شوید!

***

Mazdak Bamdad
06-08-2008
پیک 232

kamran333 نوشته: [عکس: 57.gif]


مرسی از این که در مورد نگاره هم صحبت
می فرمایید که به جالب تر شدن کتاب کمک می کند و بچه مسلمان ها را آگاه
تر به این اشعار تازی خواهد کرد تا به این جفنگیات بالایش(افتخار)
نکنند...........................بخش جلو مغز دروغ می گوید و اشتباه می
کند....................................(علق
13-16)...............................« در مورد آنکه تکذیب می کند و
روی می گرداند چه فکر می کنی؟ آیا او نمی داند که خدا می بیند؟ اگر دست
برندارد جلو سر او را می گیریم. جلو سری که "دروغ می گوید" و "اشتباه
می کند"»......................................... ..........بخـش
جـلـوئـی مـغـز فـکـر مـی کـنـد، بـرنـامـه ریـزی مـی کـنـد، تحـلـیـل
می کـنـد، تـصـمـیم میگیرد، "دروغ می گوید" و "اشـتـبـاه می کـنـد".
همینطور مرکز عـاطـفـه و احتیاط یا بی عاطفگی وبی احتیاطی فرد نسبت به
آنچه رخ می دهد نیز در همین بخش از مغز ریشه دارد.
.............................................هـ� �ینطور بخش جلو مغز
است که به بخشی از مغز که ترس را احساس می کند سیگنال می فرستد که از
ترس بکاهد. (مرکز ترس، ترس را احساس می کند ولی بخش جلو مـغـز است که
تعیین می کند که انسان بترسد).
...................................
(علق
13-16)
َكلا لَئن لَّمْ یَنتَهِ لَنَسفَعَا
بِالنَّاصِیَةِ(15)
نَاصِیَةٍ كَذِبَةٍ خَاطِئَةٍ(16)

بازگردان
و تفسیر المیزان:


نه ، چنین نیست كه او خیال مى كند مى دانست و
اگر دست از عمل زشتش برندارد موى پیشانیش را به شدت مى گیریم (15).
پیشانى
دروغگوى خطاكارش را (16).

...
و در این آیه
((ناصیه ))
(موى جلو پیشانى ) را به صفت
[FONT
size=1]((كاذبه ))[FONT
size=4] و [عکس: 57.gif]((خاطئه [FONT
size=1]))[/quote]

توصیف كرده ، با اینكه این دو صفت ، صفت صاحب
پیشانى است ، و این طور نسبت دادن از باب مجاز است .[/size]
[FONT
size=4]title html[/size]




میبینیم كه شارلاتان های سایت قرانشناسی بازهم تقلب كرده
اند
چرا كه خطاكاران را از موی پیشانی گرفته و میكشیدند و به
پادافره (
مجازات) میرساندند و منظور از پیشانی خطا كار، همان
شخص خطاكار است كه چون
امّا از موی پیشانی اش گرفته اند،
به مجاز ادبی، پیشانی خطاكار
میگویند!
تازه پیشانی هم رویه ی بیرونی كله است و ربطی به مغز ندارد
و
ترفندگران آن سایت ، مغز پشت پیشانی را با خود پیشانی آمیخته
اندكه كم آگاهان را گول بزنند!
تازه در قران هم "دل" را جای اندیشه
و توطئه و دروغ و غیره دانسته اند!

***

kamran333
06-09-2008
پیک 233

مرسی از بیان حقایق. امید است ایران آگاه شود و
از این مردم فریبی نجات یابد.................شـعـلـه ور شـدن نـور
مـؤمـنـیـن..................(تحریم
8).......................................«نـو� � آنها میان دستانشان شعله
ور می شود»!........................نکـتـه آیه: نـور مؤمنین شعـله ور می
شود:محتوای آیه (چنانکه پیش از آن در آیه روشـن شـده) مـربـوط به مؤمنین و در
روز رسـتـاخـیـز است و در آن روز از خـدا می خواهند که نور آنها را "تمام و
کامل و ثابت کند"، و ایــن بـه ایـن معنی است که "نـور آنـهـا در ایـن دنـیـا
نیز شعله ور می شود. (یعنی: نوری دارند که کم و زیاد می شود و در آخرت از
خداوند می خواهـنـد کـه آنرا یکنواخت و همیشگی
کند)............................با عکـاسی کریـلـیـیَـن (کـه از نور نامرئی
ساطع از اشیاء عکس می گیرد) انسان می بیند که هـمـه مواد و عـناصر زنده و
غـیر زنده از جمله انـسـان از خـود نـور ساطع می کنند. بـسـته به اینکه پدیده
در چه وضعیتی باشد نور ساطع از آن فــرق می کند. در انـسان نیز بسته به اینکه
وی در چه وضعیت مزاجی و روحی و فکری و غیره باشد، نور ساطع از وی فـرق مـی
کـنـد. مـثـلاً نـور وی در حـالـت عـادی عــادی است، ولی پس از پرسـتـش نـور
وی شـعـلـه ور می شـود. یعــنی هـمـان چـیـزیـکه آیه مطرح می کند. و این چیزی
است که فقط با دستگاه دیده میشود. ............................

***

Mazdak Bamdad
06-09-2008
پیک 234

بیخود است،
آن و نوری كه در فرتورنگاری كریلین دیده
میشود در اثر
كاربرد ولتاژ بالا در این شیوه ی فرتوربرداری است و
به
نوری كه آدمی گویا می تاباند، پیوندی ندارد .
با این روش
فرتورنگاری، حتی پیكره های بیجان هم دارایهاله میشوند :
شعله ور
شدن نور كلید مؤمن !![عکس: 59.gif][عکس: 59.gif][عکس: 59.gif]
http://www.net4truthusa.com/Photos/KirlianKey.jpg

پس
میبینیم كه این شارلاتان های بیسواد بازهم تقلب كرده اند!


بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - Mehrbod - 12-20-2012

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #27

***

kamran333
06-09-2008
پیک 235

با تشکر از شما. این هنایش(اثر) فرمند(با شکوه)
به دست همه ایرانیان خواهد رسید تا ببینند آخوند گرداس(ظالم) چطور
لاچشمنشی(فریبگری) را مهسازی(مهندسی) می کند. و چطور می خواهد با فرنود
گرایی(توجیه) شعر تازی را به جای فرزان(علم و حکمت) در همبودگاه ایران پخش
کند.....................خوب شدن چشم یعقوب با عرق
یوسف..........................« و از آنها روی کرده گفت: چه اندوهی از یوسف!
و چشمان وی از اندوه سفید شد، ولی اندوه خود را نمایان نمی کرد (84 ) ـــ با
این پیراهن من رفته و آنرا بر چهره پدرم بیندازید بینا می شود، و همه خانواده
های خود را پیش من بیاورید (93 ) ــ همینکه نوید رسید آنرا بر چهره او انداخت
و درجا بینا شد. (یعقوب) گفت: آیا به شما نگفتم من از خدا چیزهائی می دانم که
شما آنرا نمی دانید (96)».......(یوسف
96)......................................نکات آیات: 1 ــ چشمان یعقوب از
حزن سفید شده است: سفیدی عدسه چشم که بسته به شدت آن، راه عبور نور به درون
چشم را به اندازه های متفاوت کم می کند و یا کلاً می بندد و ضعف بینائی یا
کوری می آورد چندین دلیل دارد، از جمله: پیوسته در معرض دمای گرمای بالا بودن
چشم، ضربه خوردن به چشم، پیری، برخی از بیماری ها مانند بیماری قند، اشعه یا
نور خیلی تند. و یکی از دلائل آن نیز چنانکه آیه گفته "حزن" است. ("حزن"
اندوه ناشی از پیشامد و رخداد است). اندوه باعث فزونی هورمون ادرنالین می
شود. اندوه شدید (یا شادی شدید) باعث فزونی پیوسته هورمون ادرنالین می شود که
بنوبه خود باعث فزونی قند خون می شود، و این بنوبه خود باعث پیدایش سفیدی در
عدسه چشم می شود. (سفیدی عدسه چشم بهم ریختگی بافت و ساختار ساختمان پروتئین
عدسه چشم است)....................................2ــ چشم یعقوب با پیراهن
یوسف بینا شده: یکی از ترکیبات عرق بدن می تواند سفیدی چشم را برطرف کرده و
چشم نابینا را بینا کند. برای اولین بار یک محقق مسلمان مصری با استفاده از
این آیه عدسه چشم را در عرق گذاشته و دیده که خیلی زود سفیدی عدسه برطرف شده
و عدسه شفاف می شود. اگر قرنیه چشم سفید شده باشد نیز چنانچه این قطره روزی
دو بار به چشم چکانده شود پس از دو هفته سفیده قرنیه برطرف شده و نابینائی
بهبودی پیدا می کند. این محقق مسلمان نام قطره خود را داروی قرآنی گذاشته
است. .............................................

***

Mazdak Bamdad
06-11-2008
پیک 236

بلاهت و حماقت و بیسوادی مدعیان جمله ها ی
بالا به اندزه
ای است كه نیاز به رد كردن ندارد*!
پزشكی هم مانند هر چیز دیگر، زمانی كه
پسوند
اسلامی را بگیرد، گند میشود، مانند گزاره های بالا!
بهتر است كه
این " محقق" مسلمان ( كه مانند
همیشه، بی نام و نشان است) برود و
داروی
خود را به ثبت برساند، شاید جایزه ی نوبل گرفت!!
[عکس: 59.gif]




*


[b]برای خوانندگانی كه هنوز
حماقت

سایت
قرانشناسی را در این

ادعا ها در نیافته اند:[عکس: 59.gif][color=gray]اصولا ً خود گوی چشم همواره در
[/size]
خود اشك هركس شناور
است و اگر

اشك، ویژگی
درمانی داشت، اشك

خود
هركس چشمش را درمان میكرد
و نیازی به اشك دیگری نمی بود!

***

eden
06-13-2008
پیک 237

درود بر مزدک گرامی[عکس: 60.gif]
جفنگیات(!) دیگری از سایت های اسلامی پیدا کرده
ام:





نقل قول:[size=4][color=#008000]«انّا زَیَّنا
السَّماء الدُّنیاء بِزینه الكَواكِب»
ما آسمان پائین را با ستارگان
تزئین كردیم
[FONT
size][size=2]
در این آیه میگوید «آسمان پائین را با كواكب تزئین
كردیم» در حالیكه فرضیهای كه در آن زمان بر افكار دانشمندان حاكم بود
میگفت فقط آسمان بالا آسمان ستارگان ثابت است (آسمان هشتم طبق فرضیه
بطلیموس)ولی چنانكه میدانیم بطلان این فرضیه اثبات شده و عدم پیروی
قرآن از فرضیه نادرست مشهور آن زمان خود معجزه زندهای از این كتاب
آسمانی است.
نكته جالب دیگر اینكه از نظر علم امروز مسلم است كه
چشمك زدن زیبای ستارگان بخاطر قشر هوایی است كه اطراف زمین را فرا
گرفته و آنها را به این كار، وا میدارد و این، با تعبیر «السماء
الدنیا» (آسمان پائین) بسیار مناسب است اما در بیرون جو زمین، ستارگان
خیره خیره نگاه میكنند و فاقد تلألو
هستند....
[/size]
[/size]

[size=2][size=4]سوره ی 86
(طارق): آیات 1 تا 3:
"سوگند به آسمان و كوبنده ی شب! و تو نمی دانی
كوبنده ی شب چیست
همان ستاره ی ثاقب
است"

[/size]در عربی "ثقب" به معنای چاله و "ثاقب" به معنای چیزی است
كه چاله را ایجاد می كند.
نسبیت عام پیش بینی می كند كه سیاه چاله
ها از ستاره های نوترونی بوجود می آیند. ستاره های نوترونی اكثرا قابل
رویت نیستند و تنها با امواج رادیویی (پالس ها) رصد می شوند.
امواج
دریافتی از این ستاره ها طوری به نظر می رسد كه كسی به جایی می كوبد!
(ستاره ی كوبنده).
باور ندارید؟ http://speed-light.info/islam/relativity_quran_koran/pulsar_slow.au"[color=#22229c]گوش كنید![/color
قرآن در
آسمان ستاره ای كوبنده را معرفی می كند كه ثاقب است. (چاله ایجاد می
كند).
كلام واضح قرآن در این مورد جایی برای شك نمی
گذارد!
[/size][/size][/size][/size][BR][عکس: 60.gif][BR]

[size=2][size=2][color=black][size=4][color=#008000]تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ
وَالرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ
سَنَ
[/size][font=Arial]فرشتگان و روح در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به
سوى او بالا میروند

[font=Tahoma]در
اینجا فرشتگان یك روز را معادل پنجاه هزار سال برای انسان گذر می كنند.
(زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آیه ی قمری
قبل).
اگرچه طبق نظریه ی نسبیت خاص
اینشتین و بوسیله ی این تغییرات زمان (تاخیرات زمانی) بدست آمده به
عنوان یك ادعا از مسلمین (كه واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب می
گیرند) را می توانیم تصدیق یا انكار كنیم.

این ادعا می تواند در دو دقیقه تصدیق شود كه آنگاه هیچ
نیازی به عقاید كوركورانه نخواهد بود.[/size]
[font=Tahoma]آلبرت اینشتین یك مسلمان نبود اما یهودی ای بود كه نظریه ی
معروف نسبیت خاص را ارائه داد. [/size]
[font=Tahoma]هرچه سرعت
بیشتر بشود زمان آرام تر می گذرد.

در
بیرون یك میدان گرانشی زمان اینگونه است:



∆t= ∆t0/
(1-v^2/c^2) ^0.5




جاییكه ∆t0
زمانی می باشد كه برای متحرك بوسیله ی متحرك معادل است.

∆t زمانی است كه برای متحرك معادل گذر ایستگاهی است.

V سرعتی است كه به شاهد ایستگاهی نسبت داده می
شود.

∆t0 زمانی است كه برای
فرشتگان می گذرد. (یك روز).

∆t زمانی است كه معادل
زمان برای انسانها است. (پنجاه هزار سال قمری در دوازده ماه قمری بر
سال قمری در 27.321661 روز بر ماه قمری).

و V سرعت فرشتگان در این
مورد است. (كه ما قصد داریم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده ی نور
مقایسه كنیم). سرعت نور در خلا 299792.458 كیلومتر بر ثانیه
است.


از معادله ی بالا می توانیم آن
سرعت ناشناخته را حساب كنیم:




v=c (1-∆t0
^2/∆t^2) ^0.5
حال بهتر
است اظهارات مسلمین را در معادله جایگزین كنیم و ببینیم كه فرشتگان
مسلمین واقعا به سرعت نور شتاب می گیرند یا نه؟

ارقام را از آیه در این معادله جایگزین می
كنیم:




v =c
(1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5

v=c *
0.99999999999999981

v=299792.4579999994 km /
s
این اتساع زمانی
(تغییرات زمانی) نشان می دهد كه فرشتگان در بیرون از میادین گرانشی به
سرعت نور شتاب می گیرند. (كمی كمتر از سرعت نور زیرا جرم دارند).

این نمی تواند یك تصادف باشد زیرا سرعت
حساب شده دقیقا یكسان با آیه ی قمری قبلی همچنین در بیرون از یك میدان
گرانشی است.

قانون تلقیح درقرآن

یکی دیگر
از اسرار عجیبی که وحی الهی به آن اشاره نموده، موضوع تلقیح درعالم
گیاهان است که درختان و گیاهان به وسیله بادها تلقیح و بارور میشوند و
در اثر همان تلقیح است که گیاهان تولید مثل نموده، میوهها و گلها به
وجود میآید.
قرآن کریم در سوره حجر آیه 22دراین زمینه میفرماید:

"مابادها را برای
بارور ساختن http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%20%D9%88%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86"ابرها وگیاهان[/color
فرستادیم."
[/quote]
امید
وارم تکراری نباشند.
مطالب دیگر نیز موجود هستند که بعدا مطرحشان خواهم
کرد...

با تشکر فراوان از وقتی که برای پاسخگویی میگذارید.[عکس: 60.gif]
[عکس: 60.gif]

[size=2][color=black][size=4][color=green]

[/size]
[/size]
[/size]


***

Mazdak Bamdad
06-15-2008
پیک 238

١- همین كه گفته است كه همه ی ستارگان در یك
آسمان هستند
نادرست است، انها یك مدار هم ندارند.
چشمك زدن ستارگان هم ربطی به این ایه
ندارد و
برای تهی نبودن عریضه چسبانده شده است!


٢- كوببنده، معنی نادرست و سفسته واژه شناسی است
و
ستارگانی كه در شب در میایند را میگفته اند و ستاره ی
كوبنده ای هم نداریم
، امواج اشعه ایكس هم صدا ندارند!


۳- یوم در قران به معنی زمان هم هست و خودشان میگویند
كه
اینكه خدا جهان را در ۶ روز آفرید، یعنی در شش پله، امّا
اینجا كه میرسند،
میگویند همان یك روز ( ٢۴ ساعت) برای
فرشتگان است كه برای ما ۵۰۰۰۰ سال
است!
این به اتساع زمان هم ربطی ندارد و خواسته درازی راه به
آسمان را
برساند.
مسخره بودن این ادعا در این است كه برای خدا، جا و مكان قائل
شده!
از سوی دیگر اگر این ادعا درست باشد، باید عرش الهی در شعاع
۵۰۰۰۰
سال نوری زمین باشد، كه باز اثباتی بر این است كه محمد،
كیهانشناسی
بتلمیوسی را كپی كرده است.
از سوی دیگر، یك فرشته، مثلا جبرئیل، اگر
بخواهد وحی را برای
محمد بیاورد، چون ۵۰۰۰۰ سال زمینی بدرازا میكشد، محمد
پودر
و اسكلت شده است!.


تازه اگر بجای ۵۰۰۰۰ سال، حتی ۵۰ سال هم در این
فورمول
بگذاریم، باز هم سرعتی نزدیك به نور بدست میاید، چون در
این
فورمول، از خود سرعت نور ( C ) سود برده شده است.


اینهم كه فرشتگان جرم دارند هم كمی ما را
خندانید!


۴- این كه مثلا ً برخی گلها و یا خرما ، نر و ماده دارد،
برای مردم
انزمان بویژه تازیان كه با خرما سروكار داشتند روشن بوده و
گفتن
این در آیه ها، نه گفتن " اسرار" است و نه معجزه است و اصولا
ً
همین كه از این ها بعنوان نشانه های الله برای تازیان سود برده
است،
نشان می دهد كه اینها برای تازیان روشن بوده و نه پنهان !


پس همه این سخنها، بازهم شارلاتانیسم این سایت و
اسلامیست
های فاشیست، برای خر كردن كم سوادان و دانشیك جا زدن
تازی
نامه ی پلید و ضد بشری است.


***

kamran333
06-16-2008
پیک 239

سپاس مزدک گرامی........................توان
یادآوری در زنان می تواند از مردان کمتر
باشد..................................(بقر� �
282)................................« و دو نفر از مردان خود را به گواهی
بگیرید، در صورت نبودن دو مرد، یک مرد و دو زن از میان حاضرین که طرفین آنها
را قبول دارید به گواهی بگیرید، تا اگر یکی از آنها آنرا فراموش کرد دیگری
آنرا بیاد وی بیاورد»..............................جمل ات مزبور در آخر آیه
ای قرار دارند کـه موضوع آن معامله مدت دار یا قسطی است. در پایان آیه گفـته:
"برای معامله خود افرادی را شاهد بگیرید". در رابطه با "شاهـد گرفـتن" نیز
گفته: دو تا مرد را شاهد بگیرید، اگر دوتا مرد برای شاهد گرفـتن پیدا نکردید
یک مرد و دو زن را شـاهـد بگـیرید تا اگر یکی از آنها آن را فراموش کرد دیگری
آن را بیاد وی بیاورد. معنی این جملات این است که: توان یادآوری در زنان می
تواند از مردان کمتر باشد...................................مسئ� �ه یادآوری
به مغز مربوط می شود. در رابطه با اندازه سلولهای مغز انسان عددهای متفاوتی
گفته شده است. ولی آنچه همه گفته اند و بر آن اتفاق نظر دارند این است که:
تعـداد سلولهای مغز زن از مغز مرد کمتر است. کسانیکه تعداد سلولهای مغز مرد
را 16 میلیارد برآورد می کنند، تعداد سلولهای مغز زن را 13 میلیارد برآورد می
کنند. یعنی مغز زن 3 میلیارد سلول کمتر از مغز مرد دارد. این تفـاوتِ کمیِ
سلولهای مغز زن و مرد، می تواند "توان یادآوری زنان نسبت به مردان را کمتر
بکـند"............................برخی از جمله با استناد به این آیه استناد
میکنند که حقوق زن در قرآن نقض میشود. که این مسئله البته ارتباطی به حقوق و
انسانیت زن ندارد. چنانکه وقتی به دو نفر مرد ضعیف بگوئیم یک طرف میز را بلند
کنند و یک مرد قوی یک طرف دیگر آن، این ارتباطی به انسانیت آنها و حقوق
انسانی آنها و برابری انسانها و غیره ندارد. بلکه به مسئله توانمندی آنها
مربوط میشود........................

***

Mazdak Bamdad
06-16-2008
پیک 240

اینهم بیخود است، چون اینكه گواهی زن را نیم مرد
میدانند،
در دید اسلام ، از كمبود ویر ( حافظه ) او ندانسته اند بلكه

از نقص عقل او دانسته اند( خطبه ی علی در بهج البلاغه).


گنجایش و تندای ویر زنان بهیچ روی كمتر از مردان
نمیباشد.


از سوی دیگر هم توان یادآوری با گنجایش ویر دو چیز
گوناگون
هستند. توان یاد آوری ، یعنی تندای دستیابی به بایگانی ویر،
(
speed of data retrieval /data access from memory )
كه با خود گنجایش ویر
( memory capacity ) جداست.


از سوی دیگر نیز، ما تا پایان زندگی خود هم اگر هرروز یاد
بگیریم،
با زهم چیزی نزدیك ١۰% گنجایش ویر خود را بكار برده ایم و
مغز
زن یا مرد تا پایان زندگی اش پر نمیشود كه مثلا ً یك زنی
مغزش چنان پر
بشود كه دیگر نتواند چیزی را به ویر بسپارد!


از سوی دیگر، ویر ما همواره از داده های پیشین و بدرد نخور
پاك
میشود، بگونه ای كه گنجایش بسیار همواره در دسترس است.


كوتاه سخن، فرجام این است كه اسلامیست های
شارلاتان
خواسته اند با آوردن فرنود های دانش مانند ( pseudo scientifique
)
اینگونه تبعیض ها را در حق زنان ، روا و بایسته نمایش
دهند.

***

kamran333
06-16-2008
پیک 241

با سپاس فراوان مزدک
گرامی......................قوم لوط.................................(عنکبو
ت 28-29)......................(هود 82)...............(عنکبوت
35)................«و لوط وقتیکه به قوم خود گفت: شما به فحشائی میپردازید
که پیش از شما هیچکسی از جهانیان به آن نپرداخته است ــــ آیا با مردان آمیزش
جنسی می کنید و راه زنی می کنید و در انجمنهای خود به کارهای ناخوشایند می
پردازید؟ پاسخ قوم وی چیزی غیر از این نبود: اگر راست می گوئی عذاب خدا را
بیاور (عنکبوت: 28ـ29)»...................................« وقتی فرمان ما
رسید بالای آن (شهر) را بجای شالوده آن قرار دادیم (یعنی شهر پائین کشیده شده
که سقف ها از سطح زمین پائین تر رفته و بجای شالوده ها قرار گرفته)، و بر آن
(شهر) سنگِ گِلِ پخته شده سفتِ گوگردی (یا متمایل به زرد) را لایه لایه بر آن
باریدیم (هود: 82)»................................« از آن (شهر) نشانه ای
عینی برای کسانیکه میاندیشند بجا گذاشتیم (عنکبوت: 35)»...............بنابر
آیات قرآن قوم لوط قومی بوده اند که مردان آن از جمله هم جنس گرائی داشته
اند. و با کشیده شدن شهر آنها به پائین و باریده شدنِ لایه لایه سنگِ گِلِ
پخته شده سفتِ گوگردی (یا متمایل به زرد) از بین رفته اند و اثری از آن نیز
برای اندیشمندان بجا گذاشته شده است.....................قوم لوط در شهر سدوم
در بخش جنوبی دریای مرده که در تصویر ماهواره ای می بینیم زندگی می کرده اند.
نقاشیها و جسدهای سنگی بدست آمده از زیر زمین همه نشان می دهند که فرهنگ و
مناسبات مردم مسائل جنسی و هم جنس گرائی بوده است. .....در این تصویر ماهواره
ای منطقه جغرافیائی دریای مرده که با فلش نشان داده شده می بینیم و شهرِ
سدومِ قومِ لوط در آن قرار داشته است.......................مطالعات زمین
شناسی می گوید که زمین در منطقه مزبور بر اثر فشارهای آتش فشانی در یک گسل
(شکاف لایه های زمین) نشست کرده است. قله های منطقه دهانه های آتش فشان
دارند، منطقه دارای گدازه های آتشفشانی سرد شده بر سطح لایه های سنگهای رسوبی
و آهکی است. و نشانده این هستند که در آن منطقه زلزله رخ داده و آتشفشان از 3
نقطه مواد آتشفشانی را بر روی شهر ریخته بوده و شهر را دفن کرده است. همینطور
در محل شهر سدوم یک شیب درازی وجود دارد که ناشی از فرو ریختن مواد ناشی از
زلزله بوده است. بقایا و شواهد جغرافیائی گفته های قرآن در مورد قوم لوط را
تآیید علمی میکند.......................http://www.quranology.com/farsi/aghvam.htm

***

Mazdak Bamdad
06-17-2008
پیک 242

شهر های بسیاری از اتشفشان از میان رفته اند ( مانند
پمپئی)
و یا از زمین لرزه و سیل ( مانند رودبار و بم و ...) و نمیتوان
گفت
كه همه اینها از گناهان مردم آن بوده، مگر اینكه مسلمان خل باشیم
!
( در باستان، مردم خرافی تر هم بودند و هر رویداد تلخ طبیعی و

فیزیكی را به خدا و یا خدایان نسبت میداده اند و از میان رفتن این
شهر
و یا طغیان اب ها را هم به یك خدا بسته اند و این افسانه
در توارت آمده و
قران هم كپی كرده است و دلیل بر اثر وجویخداوند نمیباشد!)

***

kamran333
06-17-2008
پیک 243

به امید آزادی ایران و جهان از دین
.................................... حیوانات از بخش جلو مغز خود هدایت می
شوند.........(هود 56).......................«من به خدا آفریننده خودم و
آفریننده شماها توکل کردم، هیچ حیوانی وجود ندارد که او از ناحیه جلو مغزِ آن
آنرا هدایت نکند»..................................تاک نون برخی از حیوانات
شناخته شده اند که در مغز خود عـنصر قطب نمائی دارند، که به کمک جریانهای
مغناطیسی شمالی ــ جنوبی زمین که در تصویر وضعیت آنرا می بینیم هدایت میشوند.
حیوانات با عنصر قـطب نمائی خود محل زندگی و مسیر پرواز و حرکت خود را
میشناسند................اگر آهن ربائی را در نزدیکی مغـز یک پرنده ببندیم،
سیستم جهت یابی مغز وی را مختل می کند و پرنده نمی تواند مسیر و محل زندگی
خود را پیدا کند. (قرآن هر جانوری را (دابة) یعنی حیوان می نامد. و منظور ما
از حیوانات در اینجا مطلق جانداران است که شامل پرندگان و حشرات و ماهی ها و
غیره هـمه می شود).

............................


بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - Mehrbod - 12-20-2012

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #28

***

Mazdak Bamdad
06-18-2008
پیک 244

هود 56)

إِنى تَوَكلْت عَلى اللَّهِ رَبى
وَ رَبِّكم مَّا مِن دَابَّةٍ إِلا هُوَ ءَاخِذُ بِنَاصِیَتهَا إِنَّ رَبى
عَلى صِرَطٍ مُّستَقِیمٍ(56)

بازگردان و [b]و سفرنگ
المیزان:

من بر خدا، پروردگار خود و پروردگار شما توكل و اعتماد دارم
پروردگارى كه هیچ جنبنده اى نیست مگر آنكه زمام اختیارش به
دست او است
چون سنت او در همه مخلوقات واحد و صراط او مستقیم است .
(56)
[/b]http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j10/almiz136.htm#link296

((ما من دابة الا هو اخذ بناصیتها ان ربى على
صراط مستقیم
)) - كلمه ((دابه )) به معناى هر جنبنده و جاندارى است كه روى زمین حركت و جنبشى دارد، و
شامل تمامى حیوانات مى شود،
((و گرفتن به ناصیه )) (سوى جلوى سر) كنایه
است از كمال تسلط و نهایت قدرت
، و بر صراط مستقیم بودن خداى تعالى به
معناى این است كه او سنتش در میان مخلوقات یك سنت ثابت است و هرگز، تغییر نمى
كند و آن این است كه امور را بر یك منوال یعنى بر منوال عدل و حكمت تدبیر كند
و چون چنین است پس او همواره حق را به كرسى مى نشاند و باطل را هر جا كه با
حق در بیفتد رسوا مى سازد.
پس معناى آیه این شد كه : من بر اللّه توكل مى
كنم كه رب من و رب شما است ، او است كه مى تواند حجتى را كه به شما القاء
كردم (و آن حجت این بود كه علنا از آلهه شما بیزارى جستم و اعلام كردم كه نه
شما با همه زور و قلدریتان مى توانید به من آسیبى برسانید و نه آلهه شما) به
ثمر برساند چون او است تنها مالك و صاحب سلطنت بر من و بر شما و بر هر جنبنده
، و سنت او عادله و تغییر ناپذیر است پس به زودى دین خود را یارى نموده و مرا
از شر شما حفظ مى كند.

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j10/almiz137.htm

(
اخذ به ناصیه ( مثلا ً در شتر)=كنترل و زمام داری)


پس میبینیم كه بازهم ، اینها بازگردان شكمی كرده
اندكه از دستاورد های دانش برای قران پلید گدایی كنند.

***

Mazdak Bamdad
07-04-2008
پیک 245

چی شدند این مزخرفات اعجاز علمی ! قران ؟ پایان
گرفتند؟

***

kamran333
07-07-2008
پیک 246

نخیر من زمان نداشتم ...........این آخوند ها را
رها کنید تا همیشه سر می برند و خون می خورند.....................کلاغ و
خاکسپاری مرده............................... ( مائده: 31 ) ......... «پس
از آن خداوند کلاغی را برانگیخت زمین را می کند تا به او (به قابیل) نشان دهد
"چگونه پیکر برادر خود را به خاک بسپارد"، (قابیل) گفت: ای وای بر من! آیا من
ناتوان تر از آن بودم که مانند این کلاغ بوده پیکر برادرم را به خاک بسپارم.
به این تزتیب پس از آن از پشیمانان گشت»............................نکات
آیه: 1ــ کلاغ مرده را خاک سپاری می کند: چرا خداوند کلاغ را برای آموختن خاک
سپاری مرده به انسان می فرستد؟ پژوهشهای انجام شده روی پرندگان نشان می دهد
که کلاغ فهمیده ترین پرندگان است و ویژگیهائی دارد که آنرا از دیگر پرندگان
جدا می کند، از مهمترین آنها یکی اینکه حجم مغز آن نسبت به بدنش نسبت به سایر
پرندگان بزرگتر است، و دیگر اینکه مرده خود را بخاک می سپارد. وقتی کسی از
کلاغها می میرد، کلاغ دیگر با منقار و چنگالهای خود گور می کند و پس از آن
بالهای کلاغ مرده را گرد می کند و به کنار بدن آن می آورد (همانگونه که ما با
مرده خود می کنیم)، و پس از آن مرده را با احترام بلند می کند و در گور خود
می گذارد و بعد روی آن خاک می ریزد. حتی کلاغی که گناهی می کند و در دادگاه
کلاغان گناهکار حساب شده و به اعدام محکوم می شود و او را با منقارهای خود می
کشند نیز توسط یکی از کلاغها برای خاکسپاری برده می شود و بهمان ترتیب بخاک
سپرده می شود. (کلاغ ویژگیهای دیگری از جمله ابزار سازی و بکارگیری ابزار
برای رسیدن و دست یافتن به خواسته خود چنانکه در تصویر می بینیم نیز دارد ولی
از آنجا که موضوع آیه نیست به آنها نمی پردازیم)................. 2ــ مرده
می بایست به خاک سپرده شود:فرستادن کلاغ برای آموزش دادن خاکسپاری مرده به
انسان، به این معنی است که مرده می بایست به خاک سپرده شود. و مرده ضمن اینکه
خوراکی برای درندگان می شود و می گندد و خاک سپردن آن احترامی به فرد مرده
است، هنگامیکه تحلیل می رود و در جو پراکنده می شود بیماریهائی را ایجاد می
کند. بنابر این چنانکه آیه مطرح نموده، دین از دیر زمان به انسان یاد داده
بوده که مرده را می بایست به خاک سپرد.

***

Mazdak Bamdad
07-07-2008
پیک 247

خوب این كه هیچ جایش " معجزه ی علمی " نیست كه !
این
تنها یك ادعاست كه خدا كلاغ را آفریده كه به آدمی،
شیوه خاكسپاری را یاد
دهد! این هم از بلاهت و حماقت
الله بوده چون چه اشكالی داشت كه همین را
سرراست
به خود آدم یاد میداد تا اینكه به كلاغ یاد بدهد تا او هم
به
آدم یاد بدهد و ... [عکس: 61.gif][عکس: 62.gif][عکس: 63.gif] [عکس: 61.gif]كوتاه سخن،
اینگونه
ادعا ها نه با دانش و نه با خرد سازگار نیستند.

***

kamran333
07-08-2008
پیک 248

"صدای خران" آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند
جانوران........................... ( لقمان 19 ) ..................... « و
در راه رفتن خود میان رو باش و صدای خود را پائین بیاور که آزار دهنده ترین
صدای ناخوشایند براستی صدای خران است». (آیه نقل قول از لقمان در پند و اندرز
دادن به فرزند خود است)...............................نکات آیه: 1ــ پائین
آوردن صدا: صدا و سر وصدای بلند زمانی که پیوسته باشد زیانهای زیادی به بدن و
روان انسان وارد می کند که مهمترین آنها عبارتند از: زیاد شدن ترشح ادرنالین
که بنوبه خود از جمله منجر به بهم ریختن عصبی فرد می شود ـــ ایجاد شدن
تنشهائی در کارکرد بینی و گوش و حنجره ـــ مبتلا شدن به خیلی از بیماریهای
قلبی و خونی از جمله بالا رفتن فشار خون و تصلب شرایین ــــ و تنشهای همراه
با احساس سردرد مزمن و احساس فشار و سختی................................
2ــ "صدای خران" آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند جانوران است: واحد اندازه
گیری شدت صدا دسیبل است. شدت صدای پچ پچ و درگوشی میان 10 تا 20 دسیبل است،
صدای ماشین کوچک 70 تا 80 دسیبل، صدای ماشین باری 80 تا 90 دسیبل، صدای
هواپیما هنگام کنده شدن از زمین 110 تا 130 دسیبل. پائین ترین صدائی که انسان
می تواند بشنود 20 دسیبل است. هنگامیکه شدت صدا به 45 دسیبل می رسد انسان نمی
تواند آسوده بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و صداهای
نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی بایست 8 ساعت بیشتر در آن فضا بماند، در 100 دسیبل
نمی بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110 دسیبل نمی بایست بیش از نیم ساعت
بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر می شود. ........................... و
شدت صدای ناخوشایند خر که موضوع آیه می باشد بالای 100 دسیبل است. و امروزه
انسان در میان جانوران صدای ناخوشایندِ آزار دهنده شدیدتری از صدای خر نمی
شناسد و آنچه در آیه آمده مبنی بر اینکه "آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند
صدای خران است" درست است...............

***

freeman625277
07-09-2008
پیک 249

kamran333 نوشته: [عکس: 64.gif]


نخیر من زمان نداشتم ...........این
آخوند ها را رها کنید تا همیشه سر می برند و خون می
خورند.....................کلاغ و خاکسپاری
مرده............................... ( مائده: 31 ) ......... «پس از
آن خداوند کلاغی را برانگیخت زمین را می کند تا به او (به قابیل) نشان
دهد "چگونه پیکر برادر خود را به خاک بسپارد"، (قابیل) گفت: ای وای بر
من! آیا من ناتوان تر از آن بودم که مانند این کلاغ بوده پیکر برادرم
را به خاک بسپارم. به این تزتیب پس از آن از پشیمانان
گشت»............................نکات آیه: 1ــ کلاغ مرده را خاک سپاری
می کند: چرا خداوند کلاغ را برای آموختن خاک سپاری مرده به انسان می
فرستد؟ پژوهشهای انجام شده روی پرندگان نشان می دهد که کلاغ فهمیده
ترین پرندگان است و ویژگیهائی دارد که آنرا از دیگر پرندگان جدا می
کند، از مهمترین آنها یکی اینکه حجم مغز آن نسبت به بدنش نسبت به سایر
پرندگان بزرگتر است، و دیگر اینکه مرده خود را بخاک می سپارد. وقتی کسی
از کلاغها می میرد، کلاغ دیگر با منقار و چنگالهای خود گور می کند و پس
از آن بالهای کلاغ مرده را گرد می کند و به کنار بدن آن می آورد
(همانگونه که ما با مرده خود می کنیم)، و پس از آن مرده را با احترام
بلند می کند و در گور خود می گذارد و بعد روی آن خاک می ریزد. حتی
کلاغی که گناهی می کند و در دادگاه کلاغان گناهکار حساب شده و به اعدام
محکوم می شود و او را با منقارهای خود می کشند نیز توسط یکی از کلاغها
برای خاکسپاری برده می شود و بهمان ترتیب بخاک سپرده می شود. (کلاغ
ویژگیهای دیگری از جمله ابزار سازی و بکارگیری ابزار برای رسیدن و دست
یافتن به خواسته خود چنانکه در تصویر می بینیم نیز دارد ولی از آنجا که
موضوع آیه نیست به آنها نمی پردازیم)................. 2ــ مرده می
بایست به خاک سپرده شود:فرستادن کلاغ برای آموزش دادن خاکسپاری مرده به
انسان، به این معنی است که مرده می بایست به خاک سپرده شود. و مرده ضمن
اینکه خوراکی برای درندگان می شود و می گندد و خاک سپردن آن احترامی به
فرد مرده است، هنگامیکه تحلیل می رود و در جو پراکنده می شود
بیماریهائی را ایجاد می کند. بنابر این چنانکه آیه مطرح نموده، دین از
دیر زمان به انسان یاد داده بوده که مرده را می بایست به خاک
سپرد.
دیدن این موضوع كه در بین
حیوانات تنها كلاغ است كه لاشه همنوع خود را دفن میكند چندان برای محمد سخت
نبوده .و او از این موضوع آگاهی داشته پس آوردن این نكته در قران چندان معجزه
ای بشمار نمیرود . او اگر از وجود حیوانی در استرالیا كه بچه اش را در كیسه
اش بزرگ میكند خبر داشت و در قرآن بازگو كرده بود ، معجزه كرده بود .
چرا
مرده میبایست به خاك سپرده شود ؟ مرده را هم میتوان به دریا انداخت هم میتوان
با آتش سوزانید ، هم میتوان به فضا فرستاد !!
كه گفت كه خاكسپاری احترام
به مرده است ؟ هندو ها سوزاندن را احترام به مرده میدانند . اگر قرار بود
وقتی جنازه تحلیل میرود بیماریهایی را ایجاد كند و الله در فكر بیمار نشدن
سایر موجودات زنده بود ، باید زحمت میكشید تا دفن كردن مرده را به سایر
حیوانات نیز آموزش دهد . جسد یك فیل یا نهنگ بیشتر آلودگی دارد یا جسد انسان
و كلاغ ؟

***

Mazdak Bamdad
07-09-2008
پیک 250

kamran333 نوشته: [عکس: 64.gif]


"صدای خران" آزار دهنده ترین صدای
ناخوشایند جانوران........................... ( لقمان 19 )
..................... « و در راه رفتن خود میان رو باش و صدای خود را
پائین بیاور که آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند براستی صدای خران است».
(آیه نقل قول از لقمان در پند و اندرز دادن به فرزند خود
است)...............................نکات آیه: 1ــ پائین آوردن صدا:
صدا و سر وصدای بلند زمانی که پیوسته باشد زیانهای زیادی به بدن و روان
انسان وارد می کند که مهمترین آنها عبارتند از: زیاد شدن ترشح ادرنالین
که بنوبه خود از جمله منجر به بهم ریختن عصبی فرد می شود ـــ ایجاد شدن
تنشهائی در کارکرد بینی و گوش و حنجره ـــ مبتلا شدن به خیلی از
بیماریهای قلبی و خونی از جمله بالا رفتن فشار خون و تصلب شرایین ــــ
و تنشهای همراه با احساس سردرد مزمن و احساس فشار و
سختی................................ 2ــ "صدای خران" آزار دهنده ترین
صدای ناخوشایند جانوران است: واحد اندازه گیری شدت صدا دسیبل است. شدت
صدای پچ پچ و درگوشی میان 10 تا 20 دسیبل است، صدای ماشین کوچک 70 تا
80 دسیبل، صدای ماشین باری 80 تا 90 دسیبل، صدای هواپیما هنگام کنده
شدن از زمین 110 تا 130 دسیبل. پائین ترین صدائی که انسان می تواند
بشنود 20 دسیبل است. هنگامیکه شدت صدا به 45 دسیبل می رسد انسان نمی
تواند آسوده بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و
صداهای نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی بایست 8 ساعت بیشتر در آن فضا بماند،
در 100 دسیبل نمی بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110 دسیبل نمی بایست
بیش از نیم ساعت بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر می شود.
........................... و شدت صدای ناخوشایند خر که موضوع آیه می
باشد بالای 100 دسیبل است. و امروزه انسان در میان جانوران صدای
ناخوشایندِ آزار دهنده شدیدتری از صدای خر نمی شناسد و آنچه در آیه
آمده مبنی بر اینکه "آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند صدای خران است"
درست است...............




اینكه صدای خران گوشخراش است و صدای
گوشخراش هم آدم را
ناراحت میكند كه از
۵۰۰۰۰ سال پیش !! هم روشن است و قران
پلید اینجا
معجزه ای نكرده! داستان دسی بل و
آدرنالین هم كه در قران نیست و در اینجا
به دمقران بسته اند كه قران پلید را دانشیك بنمایانند!


***

[b]freeman625277

07-09-2008
[color=#DDA0DD]پیک 251


kamran333 نوشته: [عکس: 64.gif]


"صدای خران" آزار دهنده ترین صدای
ناخوشایند جانوران........................... ( لقمان 19 )
..................... « و در راه رفتن خود میان رو باش و صدای خود را
پائین بیاور که آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند براستی صدای خران است».
(آیه نقل قول از لقمان در پند و اندرز دادن به فرزند خود
است)...............................نکات آیه: 1ــ پائین آوردن صدا:
صدا و سر وصدای بلند زمانی که پیوسته باشد زیانهای زیادی به بدن و روان
انسان وارد می کند که مهمترین آنها عبارتند از: زیاد شدن ترشح ادرنالین
که بنوبه خود از جمله منجر به بهم ریختن عصبی فرد می شود ـــ ایجاد شدن
تنشهائی در کارکرد بینی و گوش و حنجره ـــ مبتلا شدن به خیلی از
بیماریهای قلبی و خونی از جمله بالا رفتن فشار خون و تصلب شرایین ــــ
و تنشهای همراه با احساس سردرد مزمن و احساس فشار و
سختی................................ 2ــ "صدای خران" آزار دهنده ترین
صدای ناخوشایند جانوران است: واحد اندازه گیری شدت صدا دسیبل است. شدت
صدای پچ پچ و درگوشی میان 10 تا 20 دسیبل است، صدای ماشین کوچک 70 تا
80 دسیبل، صدای ماشین باری 80 تا 90 دسیبل، صدای هواپیما هنگام کنده
شدن از زمین 110 تا 130 دسیبل. پائین ترین صدائی که انسان می تواند
بشنود 20 دسیبل است. هنگامیکه شدت صدا به 45 دسیبل می رسد انسان نمی
تواند آسوده بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و
صداهای نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی بایست 8 ساعت بیشتر در آن فضا بماند،
در 100 دسیبل نمی بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110 دسیبل نمی بایست
بیش از نیم ساعت بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر می شود.
........................... و شدت صدای ناخوشایند خر که موضوع آیه می
باشد بالای 100 دسیبل است. و امروزه انسان در میان جانوران صدای
ناخوشایندِ آزار دهنده شدیدتری از صدای خر نمی شناسد و آنچه در آیه
آمده مبنی بر اینکه "آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند صدای خران است"
درست است...............
چرند است .
كجا و كی گفته قدرت صدای خر بالای 100 دسیبل است . صدای یك اره بزرگ چوب بری
در هنگام بریدن تنه درخت 125 دسیبل است .
ضمنا این از بی سواتی محمد بوده
كه نمیدانسته شدت صدای نهنگ آبی 188 دسیبل است . از حیوانات خشكی نیز نفر اول
شیر آفریقایی است . نعره او در فاصله 3 كلیومتری شنیده میشود !!!! البته
اینها همه در صورتی است كه جانورانی با قدرت تولید صداهای فراصوت را كنار
بگذاریم !

***

sAAm
07-09-2008
پیک 252

kamran333 نوشته: [عکس: 64.gif]


"صدای خران" آزار دهنده ترین صدای
ناخوشایند جانوران........................... ( لقمان 19 )
..................... « و در راه رفتن خود میان رو باش و صدای خود را
پائین بیاور که آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند براستی صدای خران است».
(آیه نقل قول از لقمان در پند و اندرز دادن به
فرزند خود است
)...............................نکات آیه:
1ــ پائین آوردن صدا: صدا و سر وصدای بلند زمانی که پیوسته باشد
زیانهای زیادی به بدن و روان انسان وارد می کند که مهمترین آنها
عبارتند از: زیاد شدن ترشح ادرنالین که بنوبه خود از جمله منجر به بهم
ریختن عصبی فرد می شود ـــ ایجاد شدن تنشهائی در کارکرد بینی و گوش و
حنجره ـــ مبتلا شدن به خیلی از بیماریهای قلبی و خونی از جمله بالا
رفتن فشار خون و تصلب شرایین ــــ و تنشهای همراه با احساس سردرد مزمن
و احساس فشار و سختی................................ 2ــ "صدای خران"
آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند جانوران است: واحد اندازه گیری شدت صدا
دسیبل است. شدت صدای پچ پچ و درگوشی میان 10 تا 20 دسیبل است، صدای
ماشین کوچک 70 تا 80 دسیبل، صدای ماشین باری 80 تا 90 دسیبل، صدای
هواپیما هنگام کنده شدن از زمین 110 تا 130 دسیبل. پائین ترین صدائی که
انسان می تواند بشنود 20 دسیبل است. هنگامیکه شدت صدا به 45 دسیبل می
رسد انسان نمی تواند آسوده بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می
شود. در سر و صداهای نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی بایست 8 ساعت بیشتر در
آن فضا بماند، در 100 دسیبل نمی بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110
دسیبل نمی بایست بیش از نیم ساعت بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر
می شود. ........................... و شدت صدای ناخوشایند خر که موضوع
آیه می باشد بالای 100 دسیبل است. و امروزه انسان در میان جانوران صدای
ناخوشایندِ آزار دهنده شدیدتری از صدای خر نمی شناسد و آنچه در آیه
آمده مبنی بر اینکه "آزار دهنده ترین صدای ناخوشایند صدای خران است"
درست است...............
از همۀ اینها
گذشته اگر این اراجیف معجزه باشد که معجزۀ لقمان است، نه الله! محمد فقط نقل
قول کرده! [عکس: 63.gif][عکس: 62.gif]


بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - Mehrbod - 12-20-2012

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #29

***

Satan
07-09-2008
پیک 253

سام نوشته: [عکس: 64.gif]


اگر این اراجیف معجزه باشد که
معجزۀ لقمان است، نه الله! محمد فقط نقل قول کرده! [عکس: 63.gif][عکس: 62.gif]
بهتره بگیم محمد طبق معمول
کپی برداری کرده و کاری هم به درست و غلط بودنش نداشته! [عکس: 61.gif]

***

kamran333
07-09-2008
پیک 254

بسیار خوشحالم که دوستان دیگر هم کمک می کنند
....به امید آزادی ایران

***

kamran333
07-09-2008
پیک 255

گوشت خوک.................. (مائده 3 )
...........................« خوردن گوشت حیوان مرده ــ خون ــ گوشت خوک ــ
گوشتِ حیوانی که بنامی غیر از نامِ خدا سر بریده شده ــ گوشتِ حیوان خفه کرده
شده ــ گوشتِ حیوان تحتِ ضربات کشته شده ــ گوشت حیوانیکه افتاده و در وضعیت
بین مرگ و زندگی است ــ گوشت حیوانیکه بر اثر شاخ زده شدن مرده ـــ ... برای
شما حرام شده است»......................و در سوره انعام آیه 145 ضمن یادآوری
تحریم گوشت خوک، خوک را حـیـوانـی انگـلی توصیف نموده:« ... لَحْمَ
خِـنْـزِیـرٍ فَـإِنّـَهُ رِجْـسٌ=... مگر اینکه گوشت خوک باشد، که موجودی
انگـلی است»............................در آیه 145 سوره انعام روشن کرده که
منـظـور از حـرام بـودن خوردن خون «خـون مـسـفـوح» است، (خون مسفوح یعنی:
«خـون ریخـتـه شده» که با هوا تماس پیدا کرده). دلـیـل تحریم آن نیز این است
که وقتی خون با هوا تماس پیدا می کند سمی می شود و می تواند بیماری زا
باشد.....................................نک� �ت آیات: خوک حیوانی انگلی و
گوشت آن حرام است:همانطور که قرآن مطرح می کند خوک در واقع یک حـیـوان انگـلی
است. هم زندگی و هم روند تولید مثل آن هر دو انگلی است:چرا گوشت خوک تحریم
شده؟ چیزیکه فعلاً انسان امروز در مورد گوشت خوک میداند موارد زیر
است:......................ـــــــ گـوشت خوک خیلی از انگـلها را منتقـل می
کند. از جمله نوعی کرم (موسوم به کرمِ تِـنـیـا) که برخی از ناراحتی های
دردناک را منجر می شود که برخی از آنها کشنده نیز هستند. عـناصـر آن در
عـضلات و در چشم و مغز منتشر می شود. میان 5 تا 25 درصد کـسـانـیـکـه گوشت
خـوک مصرف می کنند ناراحتی نـاشی از کـرم مزبور را دارند. (این کرم الـبـتـه
در گوشت گاو نیز وجود دارد ولی کرم گوشت گاو خود بخود در انسان تکثیر نمی شود
اما کرم گوشت خوک بـدون عـامل تکـثیر کننده تکثیر می شود. هـمـیـنطور کرم خوک
مقاومت بیشتری نسبت به کرم گاو دارد و براحتی کشته نمی شود و خطرناک تر است).
.......................ـــــــ گوشت خوک طبقـه طبـقه است و میان آنها پیه
های متداخل در همدیگر وجود دارد که بالاترین نسبت روغـن حـیوانی را دارند، و
روغـن آن نیز از خطرناکترین نوع روغـن است. ( درصـد پـیه در گوشت خوک 28 درصد
است در حـالـیکـه مثلاً در گوشت گاو 4 و نیم
درصد)..........................ـــــــ گوشت خوک مـقـادیر زیادی اسید دارد.
(سایر حیوانات 90 درصد این اسید را پس میدهند ولی خوک فـقـط 2 درصـد آنرا پس
می دهد). این اسید از جمله باعث الـتـهـاب مخ می شود..............یک متخصص
آلـمانی نـتـیـجه مـطالعات خود و دیگران را در رابطه با گوشت خوک چنین بیان
می کند: گوشت خـوک در مناطق گرم خطرناک تر از مناطق سرد است. در سودان و
مناطق همجوار آن در یک شـرایط آب و هـوائی یکـسـانی تفاوت میان سلامتی کسانی
که گوشـت خوک می خورند و و کسانیکه نمی خورند خـیـلی زیـاد است. هـمـیـنـطـور
در هند در یک آب و هوای مشترک، کسانی که گوشت خوک نمی خورند از کسانی که می
خورند از سلامتی بالاتری برخوردار هـستند، بیشتر عمر می کنند و توان کاری
بیشتری دارند. مثلا فرد پیری که گوشت خوک نخورده حمالی می کـند و از
ارتـفـاعـات بــالا می رود، در حالیکه آنکه خورده نمی توانـد این کارها را
بکند و زودتر ضعف و بازنـشـسـتـگـی بـسراغ وی می آید. کسانیکه با تعالـیـم
اسـلامی زنـدگی می کـنـنـد از سلامتی خـوب و بـالائی بـرخوردارند و
بـیماریهائی که دیگران از مسائل تحریم شده دارند آنها ندارند. همینطور وی می
گویـد در جریـان جـنـگ جهانی دوم از ارتش گـزارشی برای آنها می آید که می
گوید: سربازان آلمانی دچار ناراحتی ها و آبله هائی در پاها می شده اند که
آنها را از جنگ و تـحـرک بـاز می داشـتـه و علاج سرپائی نیز برای آنها کافی
نبوده بلکه به پشت جبهه انـتـقـال داده می شـده انـد. در حالـیکه مـردمـی
کــه در هـمان مناطق و همان آب و هـوا زنـدگـی می کرده اند آن ناراحتی ها را
نداشته اند. پس از بررسی ها می بینند که ارتش تـقـریـبـاً هـمـه روزه از گوشت
خوک استفاده می کند. گوشت خوک را قطع می کنند و آن ناراحتیها تمام می شود.
...................هـمـیـنطور می گوید پس از اتمام جنگ که وضعیت اقتصادی
خراب می شود و خوک بوفور طبق روال عادی نبوده اندازه مراجـعـات به پزشک نسبت
به دوران پیش از جنگ کاهش پیدا می کند. ولی با رونق گرفتن اقتصاد و خورده شدن
گوشت خوک توسط طـبـقـه ای کـه وضع خوبی داشته، بیماریها دوباره در آنها شروع
می شود، در حالیکه طـبـقـه فـقـیر که هنوز توان استفاده از گوشت خوک را
نداشـتـه از سـلامتی بهتری برخوردار بوده است. و پـس از اینکه فـقـیـران نیز
تـوان خریدن و خوردن آنرا پـیـدا می کـنند دوباره وضع بیماریها طـبق روال
پیشینِ خود زیاد و هـمـه گـیـر مـی شـود. هـمـیـنـطـور وی می گوید که به
آزمایشهای عملی در رابطه با گوشت خوک رو می آورد. 30 تا مـوش را با خـوراک
خوک بزرگ می کند و 30 تای دیگر را با غذای عادی. آنهائـیـکه غذای خوک داده می
شوند: سریعا بزرگ می شـونـد ـــ تـمـایلات تجاوزگرانه در آنـهـا ایـجـاد می
شود، و دوست دارند که هـمـدیگـر را بخورند و بیماریهائی از قـبـیـل سـرطـان و
بیماریهای پوستی در آنها ظاهر می شود، ولی آنهائی که غـذای عـادی بزرگ می
شـونـد هـیـچـیـک از ایـن مـوارد در آنهـا ظاهر نمی شود. او محتاطانه می گوید
در گوشت خوک سمی است که فهمیده نمی شود و روغن آن خطرناکـترین نوع روغن است.
و مـوجـب تصلب شـرایین، بیماری قند، اختلال جریان خون، و نسبت بالائی از
کلسترل را باعث می شود، و بافتهای آن فـسـفـر دارد که منجر به زیانهائی می
شود..........................

***

Mazdak Bamdad
07-10-2008
پیک 256

اینهم بیخود است،
چون اگر برای انگل بود، باید قران
میگفت كه تازمانی
كه درمان انگل را پیدا نكردید نخورید نه اینكه
حرام
جاودانی باشد. از این گذشته، هر جانور و یا گیاهی
ممكن است دارای
میكرب ها و یا انگل هایی باشد.
برای نمونه بیماری دیوانگی گاوی هم هست، پس

باید گوشت گاو حرام باشد!


فزون بر این، پاستور و كُخ و نیوتون و لابنیتز و
بسیاری
از دانشمندان و اندیشمندان بزرگ و كل
مردم اروپاو بیشینه مردم آسیا و كل
مردم آمریكا
خوك هم میخورند و بسیار تندرست تر و پیشرفته
تر از مسلمین
هستند كه آفتابه هم آختراع نكرده اند !!


نكته ی خنده دار تر اینكه گوشت خوك، خورنده ی
آنرا به
صفات خوكی آراسته میكند، پس خوردن
گوشت گوسفند هم مسلمین را به صفات
گوسفندی
و گاوی ! و مرغی آراسته میگرداند!


دیگر اینكه بازهم ادعاهای دانشیك كرده و از آزمایش
های
دانشیك سخن گفته اند ولی نگفته اند كجا و كدام
انستیتو ( نهاد) این آزمایش
ها را كرده و بنمایه و
برگه اش كجاست!؟ آن آمار هندوستان و
سودان
كجاست و كدام دانشگاه معتبر این ها كرده ؟


پس میبینیم كه از هرسو كه نگاه كنیم، تنها چیزی
كه در
این میان اثبات میشود، شارلاتانیسم اسلامیست
های براه اندازنده ی سایت
قران شناسی ( در كنار
دیگر اسلامیست های فاشیست ) میباشد و نه چیزی
دیگر!

***

Satan
07-10-2008
پیک 257

نقل قول:گوشتِ
حیوانی که بنامی غیر از نامِ خدا سر بریده شده
همین یک ادعای چرت و غیرعلمی کافی
است که کل اراجیف تازینامه و اسلام را مشخص کند. این کشف هم جزو علوم اسلامی
است که از حوزه بیضیه قم صادر میشه!
طبق این تعریف، یحتمل هندیانی که
خدایشان گاو است، باید برای سر بریدن مرغ بگویند: به نام
گاو!
[عکس: 65.gif]

درباره باقی ادعاهای چرتی که صاحب این سایت دروغ پراکن
درباره آیات تازینامه کرده، همانطور که جناب مزدک گرامی هم اشاره فرمودند،
هیچ رفرنس علمی و دانشگاهی ارائه نداده و صرفا با استفاده از تقیه که
ابزار ماله کشان اسلامیست و با سوءاستفاده از کشفیات و علم دانشمندان
غیرمسلمان، خواسته با هر زور و ضربی علم را در تازینامه بچپاند!



مزدك بامداد نوشته: [عکس: 66.gif]


نكته ی خنده دار تر اینكه گوشت خوك،
خورنده ی


آنرا به صفات خوكی آراسته میكند، پس خوردن

گوشت گوسفند هم مسلمین را به صفات گوسفندی
و گاوی ! و مرغی
آراسته میگرداند!
[عکس: 67.gif][عکس: 65.gif]
ازین
قبیل یاوه گویی ها در سایتهای اسلامی فراوان است. مثلا درباره بی غیرتی بر
اثر خوردن خوک در این سایت اینگونه اراجیف بافته:


نقل قول:گوشت
هر حیوانی حاوی صفات آن حیوان است و از طریق غده ها و تراوش آنها
(هورمونها) در اخلاق کسانی که از آن تغذیه میکنند اثر میگذارد ...
پس محمد و امامان که سوسمار
ملخ
و شتر
میخوردند و پیروانشان یعنی آخوندها که احکام خوردن ملخ[/quote]گوشت
هر حیوانی حاوی صفات آن حیوان است و از طریق غده ها و تراوش آنها
(هورمونها) در اخلاق کسانی که از آن تغذیه میکنند اثر میگذارد ...[/quote]
[/DIV] صادر می کنند هم دارای خصوصیات اخلاقی شتر و سوسمار و
ملخ بوده و هستند! [عکس: 65.gif] یا مردمان
کشورهای ابرقدرت تکنولوژی مثل ژاپن که نود درصد خوراکشان از غذاهای دریایی
مثل انواع خرچنگ و مارماهی و کوسه غیره هست، باید صفات آبزیان را داشته
باشند!!!

سپاس از تلاش مستمر جناب کامران و مزدک بامداد گرامی که یاوه
های اسلامی را برملا می کنند. [عکس: 68.gif]

***

kamran333
07-10-2008
[color=#DDA0DD]پیک 258


شیطان عزیز می خواهم تمام این مطالب را در کتابی
تحت عنوان پاسخ به جفنگیات تهیه کنم و در تمام ایران به دست مردم
برسانم.............

***

kamran333
07-10-2008
پیک 259

شیرسازی دامها ........................ ( نحل 66
) ....................................... « و در دامها نیز برای شما درس
وجود دارد. از آنچه در شکم دارند از میان غذای معده و خون شیر ناب را به شما
می نوشانیم که برای نوشندگان گوارا است»..................................
ماده اصلی شیر چنانکه آیه گفته از میان غذای درون معده و درون خون گرفته می
شود. غده های تولید کننده شیر مواد خود برای تولید شیر را از خون و از مایعات
بدن که مواد غذائی معده را آورده اند می
گیرد.رود................................... ....... در زمان پیامبر می توان
گفت که انسان بهرحال می دانسته که شیر از غذای جویده و خورده شده گرفته و
تولید می شود، ولی اینکه آن مواد وارد خون نیز می شوند و بعد از میان خون
گرفته می شوند طبعاً کسی چیزی نمی دانسته است. ............

***

Mazdak Bamdad
07-10-2008
پیک 260

kamran333 نوشته: [عکس: 66.gif]


شیرسازی دامها
........................ ( نحل 66 )
....................................... « و در دامها نیز برای شما
درس وجود دارد. از آنچه در شکم دارند از میان غذای معده و خون شیر ناب
را به شما می نوشانیم که برای نوشندگان گوارا
است».................................. ماده اصلی شیر چنانکه آیه گفته
از میان غذای درون معده و درون خون گرفته می شود. غده های تولید کننده
شیر مواد خود برای تولید شیر را از خون و از مایعات بدن که مواد غذائی
معده را آورده اند می گیرد.رود...................................
....... در زمان پیامبر می توان گفت که انسان بهرحال می دانسته که شیر
از غذای جویده و خورده شده گرفته و تولید می شود، ولی اینکه آن مواد
وارد خون نیز می شوند و بعد از میان خون گرفته می شوند طبعاً کسی چیزی
نمی دانسته است. ............
بازگردان
درست از تفسیر المیزان:
براى شما در حیوانات عبرتى است كه از آنچه در
شكمهایشان هست از میان سرگین و خون ، شیر سالم
و گوارا به نوشندگان بنوشانیم . (66)
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j12/alm12032.htm#link282




كه بروشنی میرساند كه در پیكر این پستانداران،
هم خون و
علف معده است و هم سرگین ( چون هر دورا
چوپان ها میدیدند كه از جانور
بیرون میاید و یا در كشتارگاه)
و از پستاننها كه در میان جایگاه سرگین و
خون و دیگر چیز
های درون پیكر جانور است، شیر بیرون میاید و به این معنی

نیست كه شیر از خون درست میشود! یعنی اینجا هم شارلاتان های
اسلامیست،
با بازگردان و القای نادرست، مشتری ابله گردآوری میكنند!
تفسیر
المیزان هم درست همین را گفته :

كلمه ((
فرث
)) به معناى كثافاتى است كه در روده ها مى افتد و در روده بزرگ جمع مى
شود، ولى وقتى به خارج آمد آن را سرگین گویند، كلمه [FONT
size=1](([عکس: 66.gif][size=4]سائغ
))[FONT
size=4] اسم فاعل از [/quote]

(([/size]سوغ
)) است ، گفته مى شود: [FONT
size=1](([/size]ساغ الطعام و الشراب : غذا و شراب روان
شد
)) و این را وقتى گویند كه شراب
(مایعات ) آشامیدنى گوارا باشد، و به آسانى در گلو رود.
((و ان لكم فى الانعام لعبرة )) - یعنى براى شما در شتر و گاو و گوسفند امرى
است كه اگر عبرتگیر و پندپذیر باشید همان امر براى عبرت و موعظه شما بس است ،
آنگاه آن امر را بیان نموده مى فرماید:
((نسقیكم مما فى بطونه ...))
از آنچه در درون بدنهایشان هست شما را سیراب مى كنیم ، در اینجا ضمیر راجع به
انعام را مفرد آورد، و این از باب كثیر را واحد فرض كردن است
.
معناى اینكه فرمود: شیر خالص
را از میان فضولات شكم و خون به شما

نوشانیدیم
((من بین فرث و دم [size=1])) - شیر
حیوانات شیرده كه جایش اواخر شكم ، میان دو پاست ، و خون كه مجرایش شرایین و
رگها است كه به تمامى آن دو احاطه دارد، و اگر شیر را عبارت دانسته از چیزى
كه میان كثافات و خون بدن قرار دارد، از این باب
بوده كه این هر سه در داخل بدن و در مجاورت هم قرار دارند،
این
غذاى پاك و لذیذ را از میان آن دو بیرون كشیده ، همچنانكه گفته مى شود:
((من از میان قوم ، زید را اختیار
كردم ، و از میان آنها بیرونش كشیدم
))[FONT
size=4] كه البته وقتى گفته مى شود كه زید و قوم در یكجا جمع شده باشند، هر
چند زید در حاشیه جمعیت نشسته باشد، نه در وسطشان ، چون مراد این است كه من
او را از میان آنهمه جمعیت با اینكه غیر شما نیز بود تمیز دادم و جدا كردم
.
معناى آیه این است كه ما شما را از آنچه كه در بطون انعام است شیرى از
میان سرگین و خون آنها بیرون كشیدیم و به شما نوشاندیم ، كه به هیچ یك از آن
دو آلوده نبود، [/size][/size]

***

kamran333
07-10-2008
پیک 261

مـورچـه ....................... ( نمل 18 )
.................... « تا اینکه وقتی (سلیمان و سپاهیان وی) به دره مورچه ها
رسیدند مورچه ای گفت: مورچه ها! داخل خانه های خود شوید تا سلیمان و سپاه وی
شما را خرد نکنند؛ آنها خرد شدن شما را احساس نمی
کنند»........................................ .. نکات آیه:1ـ مورچه ها با
هم صحبت می کنند: مورچه ها از جمله با مواد بودار شیمیائی با هم صحبت می
کنند.2ـ مورچه ها زیر فشار خرد میشوند: علت اینکه آیه واژه خرد شدن بکار برده
اینست که بدن مورچه به اندازه زیادی از مواد شیشه ای تشکیل میشود. به این
خاطر هنگامی که زیر فشار قرار میگیرد خرد
میشود........................................ ......