کافه دومگو -
Mehrbod - 10-04-2012
Alice نوشته: اون اوایل تو نبودیـــ... :)
تو اومدی بهتر شد ؛
راستی شماها از دوران دانشگاه هیچ خاطره ای ندارید ؟
فقط گیرتون روی معلم های بیچاره بود ؟
اگر یک روز دانشگاه بوده باشم!
از همان احساسی که بالا گفتم چندین برابر برای مدرسه و دانشگاه به من همواره دست میداده،
خاطرههایش را هم که چنانکه دوستمان آنارشی گفت بلوکه کردهام و در Denial به سر میبرم ...
هر چند خودم میاندیشم در جایگاه دادههای ناکارآمد زدوده باشم
کافه دومگو -
shirin - 10-04-2012
منم تخته نرد بیشتر از شطرنج دوس دارم. البته حکم چهار نفره هم خیلی دوس دارم. :d
کافه دومگو -
Alice - 10-04-2012
Mehrbod نوشته: اگر یک روز دانشگاه بوده باشم!
از همان احساسی که بالا گفتم چندین برابر برای مدرسه و دانشگاه به من همواره دست میداده،
خاطرههایش را هم که چنانکه دوستمان آنارشی گفت بلوکه کردهام و در Denial به سر میبرم ...
هر چند خودم میاندیشم در جایگاه دادههای ناکارآمد زدوده باشم
آخه برای چی محربُدجانـــ...
؟
مگر این دوران چگونه گذشت که آن را در ذهنتان قرنطینه کرده اید
؟
کافه دومگو -
Mehrbod - 10-04-2012
Alice نوشته: آخه برای چی محربُدجانـــ... ؟
مگر این دوران چگونه گذشت که آن را در ذهنتان قرنطینه کرده اید ؟
نمیدانم چجوری گذشت (اگر میدانستم که به یاد میاوردم؟)، بیشتر میخورد که زدایش کرده باشم تا کوارانتینه!
هر آینه دانشگاه خوشبختانه ایران نبودم و راه برای پیچاندن باز بود. آنچنان بد نبود، دوستانِ دختر زیادی یافتم از دانشگاه و هنوز با چندتایی
از آنها در رابطهام. ولی جدای این نه. از دید دانش که به دانشگاه باید بگویند ویرگاه یا جایی که تنها ویر (حافظه) را پُر میکنند، هر چند بیرون از
ایران میکوشند راههای پرگونهای (متنوع) برای آموزش داشته باشند، ولی هیچدام روی هم رفته فرای "ویرش + آزمون -> نمره" نمیرود.
کافه دومگو -
shirin - 10-04-2012
سودوکو هم خوبه. :D
کافه دومگو -
Anarchy - 10-04-2012
Alice نوشته: اون اوایل تو نبودیـــ... :)
تو اومدی بهتر شد ؛
راستی شماها از دوران دانشگاه هیچ خاطره ای ندارید ؟
فقط گیرتون روی معلم های بیچاره بود ؟
اون اوایل
؟ همش مگه چند روزه عضو شدی؟ من دقیقا زمانی که عضو شدی چند روز به نت دسترسی نداشتم...نهایتا 4-5 روز بعدش بودم...گفتم شاید حرف از 10-12 سال پیش میزنی
!!
چرا خاطره که بسیار است...اون هم چه خاطراتی چرا که جمعیت نسوان هم کمی در این خاطرات حضور دارند و بسی خنده دار هستند
کافه دومگو -
Ouroboros - 10-04-2012
Alice نوشته: اون اوایل تو نبودیـــ... :)
تو اومدی بهتر شد ؛
من برای شمار بسیار اندکی از کسان احترام و ارزشی درخور بیان قائلم. کم و بیش تمام کاربران اینجا برایم محترم هستند و فارغ از موضعی که میگیرند میکوشم با آنان فضایی برای همدلی بیابم. دلیل این نیست که ایشان با من همنظر هستند یا با یکدیگر دارای تشابه افکار هستیم، بل اینست که در جهان امروز کمتر کسی جرئت ایستادن به روی موضعی محکم را دارد. در فضای مجازی فارسیزبان شماری هراسانگیز از مردمان ژستی تهوعبرانگیز و نمایشی از منورالفکری اتخاذ کردهاند که در آن لباس، از گرفتن هر موضعی پرهیز میکنند و دورادور به چیزها دست میزنند، اوج انحطاط خُلقیات ِ لیبرالی. اینجا هیچکس چنان نیست، همه معتقدند حقیقتی در جهان واقعی هست قابل دست یافتن، و بخشی از آنرا یافتهاند که ارزش بیان کردن، دفاع کردن و حتی هزینه کردن و مبارزه کردن دارد. اینجا بیشینهی کاربران آنقدر بزرگ هستند که در عین پایبندی و باورمندی به حرمت انسانی میگویند گور پدر ِ فلان عقیده و اندیشه. آنچنان انسانهای شجاعی هستند که موضعی میگیرند و میگویند «من اینجا میایستم». اینجا آدمها واقعی هستند با اندیشهها و باورهای واقعی، اینجا هرگز عقایدی برآمده از «کمی از فوکو، کمی از دریدا و کمی از دلوز» نخواهید یافت، و این چیزیست بسیار نایاب در این زمانه. باید مایهی خوشحالی و افتخار شما باشد که توانستهاید در این فروم دوام بیاورید، شمار اندکی قادر به این کار میشوند چراکه در اینجا ماندن، مستلزم «باور» داشتن به چیزی، به نحوی منطقی و محکم است.
Mehrbod نوشته: اکنون امیر جان این شور و انگیزه به شترنگ را از کجا آوردهای؟
من براستی نمیتوانم چندان بازی کنم، احساس دور ریختن زمان به من دست میدهد... خندهداره هرچند، چون میاندیشم یکی از آماج شترنگ همین بالا بردن شکیب (صبر) و دوراندیشی باشد!
من از سن پائین بطور حرفهای شترنگ بازی میکردم، تنها استعدادی که آنرا دوست داشتم همین بود. چند مقام و عنوان پراکنده هم آوردهام. اگر دوستان مایل باشند جستاری برای آموزش آن براه میاندازم.
وانگهی علاقهمند کردن کسی به شترنگ کاریست دشوار. باید به آن به مثابهی برترین بازی آفریدهی انسان نگریست، و هر بازی را شرح نبردی دلیرانه دید که در آن پیاده فدای اسب میشود تا تعادل استراتژیک را حفظ بکند، اسب بر زمین میافتد چه مایه فیل موقعیت اندکی بهتر پیدا کرده بتواند به قلعههای دشمن بتازد، وزیر خود را در برابر شاه میافکند و تیری که به سمت او هدف گرفته شده را به جان میخرد، شاید در نهایت به پیروزی جناح خود منجر بشود. من بازیهایی داشتهام که به پای آنها گریستهام. یا ماهها مرا درگیر به خود کردهاند. باور دارم اکنون در میان غمانگیزترین لحظات تاریخ بشر است زیرا به نحوی ابلهانه شترنگ در جایگاه چیزی نه چندان مهم رد شده، چون بهترین بازیکن به بهترین رایانه باخته. چنانکه بگوییم کار بهترین دوندهی جهان ارزشی ندارد زیرا فولکس پدربزرگ من میتواند از او پیشی بگیرد!
کافه دومگو -
Russell - 10-04-2012
Ouroboros نوشته: من از سن پائین بطور حرفهای شترنگ بازی میکردم، تنها استعدادی که آنرا دوست داشتم همین بود. چند مقام و عنوان پراکنده هم آوردهام. اگر دوستان مایل باشند جستاری برای آموزش آن براه میاندازم.
امیر جان اگر چنین کاری کنی که خودم مشتری ثابت آن خواهم بود :e106:
کافه دومگو -
Anarchy - 10-04-2012
من بسیار خوشحال و خرسندم از بودن در این جمع...هر کدام از دوستان به نحوی به من آموخته اند...از مهربد خوش قلب و مهربان و با دانش گرفته تا راسل دوست داشتنی با اصطلاحات مسلمان ستیزش تا میلاد عزیز که بسیار پر انرژی هست و کسرای نازنین با شور و هیجانی که برای مبارزه دارد و امیر گرامی که از نخستین پستش احترام ویژه ای برای اون قائل بودم و بسیار از او آموخته ام...یادی هم از کاوه گرامی کنیم که نمیدانم چرا چند روزیست خبری از اون نیست...
دوستان دیگر هم البته عزیزند ولی زمان زیادی از آشنایی با ایشان نمیگذرد و شناخت عمیقی ندارم هنوز...امیدوارم این جمع پایدار بماند.
کافه دومگو -
sonixax - 10-04-2012
Ouroboros نوشته:
آنک،
بدن کاپابلانکا در گور لرزید.
تخت نرد و حکم را با شترنگ همسنجی میکنید؟
اگر به بنده باشد گرگم به هوا را هم همان دور و برها میذارم . هر چیزی كه سرگرمم كند را دوست میدارم . در بازی های غیر كامپیوتری همانا حكم و پسرش شلم :دی
در كامپیوتری ها هم كه بشمار !!!!! مهربد بهتر در جریان است .