کافه دومگو -
Mehrbod - 10-10-2012
Ouroboros نوشته: ایرانیها گویا اصلا از مواد توهمزا خوششان نمیآید، آنجا هرگز نمیتوانید اسید پیدا بکنید، ارجین میفروشند بجای آن و کسی هم فرقشان را نمیداند.. من در ایران به ناچاری شربت سینه میخوردم، که بسیار هم زیانآورست. اینجا الاسدی یافت میشود و تا جایی که میدانم کم زیانترین مادهی مخدر دنیاست. من هرگز فلسفهی این مواد انگیزنده را نفهمیدم.. اگر میخواهید مظطرب و متشنج و عصبی باشید چرا مواد مصرف میکنید؟ بروید مسجد! من نه اکستاسی مصرف کردهام نه آمفتامین، از این گروه موادهای هیجانآور فقط کوکائین کشیدهام، و حالم را بسیار بد کرده.. بگویید بدانیم چطور بودند؟
من مدتهاست دیگر کانادا نیستم امیر جان،
و اینکه راستش هر دو بیخود بودند. اکستاسی را درست نمیدانم چون همراه با هزار و یک کوکتل و چیز دیگر بود
ولی تا یکی دو هفته
پسین mood بی اندازه پایینی داشتم و تنها چیزی که یک خردهای کمک میکرد قهوه (اسپرسو) بود، روی هم رفته به افسردگی آن نمیارزید!
amphetamine ولی کاری نکرد بجز اینکه 48 ساعتی بیدار بودم + تپش قلب بسیار تند + دلهره + احساس آشوب + ترس
همه اینها بی کوچکترین احساس خوبی!
ecstasy باز یک حس خوشایند + خوشنودی از زندگی و احساس نزدیکی به دیگران و پیرامون آنجا درست میکند، amphetamine را
دیگر نمیدانم چه سودی دارد! تنها به درد همان بیدار ماندن و درس خواندن انگار میخورد، بماند که اعتیادآوری بسیار بالایی هم شنیدهام دارد!
کافه دومگو -
Anarchy - 10-10-2012
بابا شما چه خلافکارین !!! من که هیچ علاقه ای حتی به امتحان کردنش ندارم...اثراتش تو بقیه رو دیدم برام کافیه
کافه دومگو -
Mehrbod - 10-10-2012
Anarchy نوشته: بابا شما چه خلافکارین !!! من که هیچ علاقه ای حتی به امتحان کردنش ندارم...اثراتش تو بقیه رو دیدم برام کافیه
من اعتراف میکنم نادانی کردم
چند ماهی میشود آبجو را هم کنار گذاشتهام.
کافه دومگو -
Ouroboros - 10-10-2012
- آنارشی جان بر هر انسانی یک عادت ناپسند و مبتنی بر خودویرانگری رواست!
افزون بر این منهم مخالف هرنوع مادهی اعتیادآوری هستم، جایگاه انسان بسی والاتر از آنست که بندهی یک مادهای بشود و از روی وابستگی نتواند چنانکه میخواهد رفتار بکند. پیرامون مواد ِ بدون وابستگی و کمزیان اما، من شما را دعوت میکنم به بازنگری، که چه مایه آسیبهای اندک آنها بیارزد به لذتهای والایی که میآورند. دستکم نزد من که چنین است، و زندگی برایم چیزی بجز تلاش مداوم جهت حداکثری کردن لذتها نیست.
- مهربد گرامی کسی از دوستانتان را به تازگی از دست ندادهاید یا برخورد نزدیکی با مرگ نداشتهاید؟
این درگیری تازه و اندکی افراطآمیخته با سلامتی و جاودانگی به رفتار فرهیختگانی میماند که دوستی را از دست دادهاند و ارزش راستین زندگی را دوباره یافتهاند، اگرنه یقین دارم که فواید آبجو به زیانهای آن میچربد، چربیدنی!
- بانو شیرین ارجمند من اندکی وابستگی ایدئولوژیک هم به موضوع دارم. برایم مرحلهی آغازین انقلاب آنارشیستی همینست: خیزش لمپنها برپاد ِ بورژوازی، پرولتاریا و دولت. فاحشهها، معتادها، دزدها..چراکه پرولتاریا به سیستم موجود وابستهتر شده است از سرمایهداران، و هیچ امیدی برای واگشت ِ آنها وجود ندارد.
کافه دومگو -
shirin - 10-10-2012
امیرجان من فکر میکنم جامعه ای که بر مبنای آنارشیسم باشه بیشتر یه مدینه فاضله هست. هیچوقت نمیتونه شکل واقعیت به خودش بگیره. وقتی دولت و قانون وجود نداشته باشه همه افراد جامعه اگه برابر باشن همدیگه رو نابود میکنن و جامعه فرو می پاشه یا عده ای قویتر بقیه رو زیر سلطه میگیرن و یه نظام دیکتاتوری به وجود میاد. کلا این قانون طبیعت هست که همیشه موجودات میخوان منابع و امکانات بیشتری داشته باشند و کسی اگه برگ برنده ای داشته باشه تا بتونه منابعی بیشتری برای خودش فراهم کنه استفاده میکنه از اون. به نظرت انسانها کی میتونند این خصیصه غریزی رو به طور کامل بذارن کنار و رفتارهایی کاملا آرمانی و شعارگونه رو در پیش بگیرند؟ و یا حتی اگر هم بخوان درست رفتار کنن تعریف هر انسانی از درست بسیار متفاوت هست با هم چطور عده ای میتونن بدون وجود قانون تعریف شده ای که خودشون رو موظف به تابعیت از اون بدونن به خوبی زندگی کنن؟
کافه دومگو -
Ouroboros - 10-10-2012
shirin نوشته: امیرجان من فکر میکنم جامعه ای که بر مبنای آنارشیسم باشه بیشتر یه مدینه فاضله هست. هیچوقت نمیتونه شکل واقعیت به خودش بگیره. وقتی دولت و قانون وجود نداشته باشه همه افراد جامعه اگه برابر باشن همدیگه رو نابود میکنن و جامعه فرو می پاشه یا عده ای قویتر بقیه رو زیر سلطه میگیرن و یه نظام دیکتاتوری به وجود میاد. کلا این قانون طبیعت هست که همیشه موجودات میخوان منابع و امکانات بیشتری داشته باشند و کسی اگه برگ برنده ای داشته باشه تا بتونه منابعی بیشتری برای خودش فراهم کنه استفاده میکنه از اون. به نظرت انسانها کی میتونند این خصیصه غریزی رو به طور کامل بذارن کنار و رفتارهایی کاملا آرمانی و شعارگونه رو در پیش بگیرند؟ و یا حتی اگر هم بخوان درست رفتار کنن تعریف هر انسانی از درست بسیار متفاوت هست با هم چطور عده ای میتونن بدون وجود قانون تعریف شده ای که خودشون رو موظف به تابعیت از اون بدونن به خوبی زندگی کنن؟
پیرامون این مسئله پیشتر زیاد صحبت کردهام. تا زمانی که اینهمه نابرابری هست، آرزوی رسیدن به آزادی راستین خیالی بنظر میرسد. من بسیار بعید میدانم که وحشیگری و نبرد برای رسیدن به منابع در انسان ذاتی باشد، بالعکس انسانها تا همین اواخر(بیست هزار سال قبل)بدون همیاری بیچشمداشت و کمک به اعضای ضعیفتر و دستگیری از آنها نابود میشدهاند. اگرهم غریزی باشد، ما بسیاری رفتارهای خوب و بد غریزی را به آسانی دور ریختهایم و دلیلی نیست که نتوانیم این یکی را تعدیل بکنیم، به نحوی که بشود بدون زور دولت کنار هم زندگی آسان و بیدلنگرانی داشت. جامعهی کنونی بشر به سمت پیشرفت درحال حرکت است، من رسیدن به شرایط دولتزدوده و طبقهزدوده را روندی مرحلهمرحله، اما غیرقابل اجتناب میبینم.
کافه دومگو -
sonixax - 10-11-2012
میخواهید یك جستار هم به نام شیره كش خانه راه بیندازیم :دی
کافه دومگو -
Mehrbod - 10-11-2012
امروز واسه یکمین بار سایت فرهنگستان زبان پارسی را باز کردهام:
فرهنگستان زبان و ادب فارسی
میبینم سر تا پاش عربیه! هتا «پارسی» را هم "فارسی" نوشتهاند .. براستی مایه دریغ و ناامیدیه ..
کافه دومگو -
Anarchy - 10-11-2012
راسل جان چقدر ساکت شدی
؟ یک سخنی از خودت در و کن
کافه دومگو -
Russell - 10-11-2012
حس پست دادن نمیدونم چرا نیست آنارشی جان،ولی بخاطر گل روی خودت چشم،پست در وکنم بزودی