گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
undead_knight - 09-26-2015
آه این دوستان نوسنت گرا و نو فناوری ستیز همچنان بر طبل های خودشون دارند میکوبند؟! :))
this fanatical zeal is impressive
+خلاصه نو سنت گرایی: از گذشته پند بگیرید و به چیزهای آزموده شده اعتماد کنید...ولی فقط اونهایی که ما میگیم :))
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Nikzad Mehrazmanesh - 09-27-2015
undead_knight نوشته: خلاصه نو سنت گرایی: از گذشته پند بگیرید و به چیزهای آزموده شده اعتماد کنید...ولی فقط اونهایی که ما میگیم :))
در طرف مقابل هم هست؟ خلاصه روشنفکری: گذشته و حال را نقد کنید و در همه چیز شک کنید و صبح تا شب در فکر تغییر باشید ولی فقط در زمینه هایی که ما میگیم در جهتی که ما می گیم :e13e:
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
undead_knight - 10-05-2015
Nikzad Mehrazmanesh نوشته: در طرف مقابل هم هست؟ خلاصه روشنفکری: گذشته و حال را نقد کنید و در همه چیز شک کنید و صبح تا شب در فکر تغییر باشید ولی فقط در زمینه هایی که ما میگیم در جهتی که ما می گیم :e13e:
خنده دار تر از این نمیشد تصورتون از روشنفکری رو بیان کنید:))روشنفکری اشکال مختلفی داره، و اصلا "مرجعیت" ضد روشنفکریه. روشنفکری مرجعیت محور مثل نور تاریک ناموجحوده.
گویا متوحه نشدید، نوسنت گرایی خودش چیزی سنتی نیست! اتفاقا هم زاییده و هم دارای صفات روشنفکریه فقط با ابزار تفکر انتقادی میخواد ریشه تفکر انتقادی رو بخشکونه(اندیشمند سنتی اینکار رو نمیکنه)
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Nikzad Mehrazmanesh - 10-05-2015
undead_knight نوشته: خنده دار تر از این نمیشد تصورتون از روشنفکری رو بیان کنید:))روشنفکری اشکال مختلفی داره، و اصلا "مرجعیت" ضد روشنفکریه. روشنفکری مرجعیت محور مثل نور تاریک ناموجحوده.
گویا متوحه نشدید، نوسنت گرایی خودش چیزی سنتی نیست! اتفاقا هم زاییده و هم دارای صفات روشنفکریه فقط با ابزار تفکر انتقادی میخواد ریشه تفکر انتقادی رو بخشکونه(اندیشمند سنتی اینکار رو نمیکنه)
چی خنده دار بود؟ تصورم یا شیوه بیانش؟ اگر شیوه بیانم خنده داره بگو برم طنز نویس بشم
روشنفکری اونطور که رخ داد و دیدیم و نه اونطور که می گن "باید می بود" و مخصوصا روشنفکری اقشار روشن فکر که عمده توده تحصیل کرده رو تشکیل میده منظورم بود.روشنفکران مگه ارزش های بنیادین ندارن که خرد نقادی هم اگه باشه در اون چارچوب فقط کار می کنه ؟ آزادی لیبرالی ، برابری در حقوق که بعدها به برابری در منزلت گرایش های جنسی هم تعمیمش دادن، زنمحوری،اومانیسم و نفی هر گونه مقام و منزلت موروثی و ... اندیشیدن روشنفکران اینطور نیست که همه چیزو به پرسش بگیرن اگر هم جایی اندیشه بدیع و بدعتی بوده خیلی موارد تبدیل به فرهنگی شده که پیروی از آن بعدا برای "اقشار روشنفکر" شرط روشنفکری محسوب میشه کسی که شرط های روشنفکری رو به پرسش بگیره از طرف روشنفکران انگ واپسگرا می خوره.
تعریف واژه نامه ای پدیده ها هم خیلی مواقع با رخدادشون یکی نیست مثل فمینیسم که داریم می بینیم عملا قدرتمندسازی زنان به هر قیمتیه ولی خب دیکشنری در تعریفش روی یک بخش کوچکی از کارهای فمینیست ها که هرجا تبعیض بوده برابری خواستن زوم میکنه طوری که انگار اصلا فمینیسم فقط برای برابری بوده یا در هر جایی لزوما دنبال برابریه در حالی که رخدادش چیز دیگه ای نشون میده.
این تیکه حرف های امیر رو در زندگی روزمره داریم می بینیم:
Ouroboros نوشته: یک مدل بخردانه سیستمیست مبتنی بر پروتکلهای عقلانی که فرد را از وظیفهی شخصاً همه چیز را مورد بررسی و نقد بخردانه قرار دادن معاف میکند، چراکه تا وقتی او به پروتوکولها پایبند مانده، یعنی از ابزاری بخردانه استفاده میکند، نتیجههایی که میگیرد نیز بخردانه باقی خواهند ماند. مثلاً «علم» یک مدل بخردانه است. یک جایی در این میان اما، نتیجهها در تضاد با پیشفرضها قرار میگیرند. برای مثال اگر روح خردگرای مورد تعریف شما را(که احتمالا همهی ما با آن موافق هستیم، یا دستکم خود من نقد جدی به آن ندارم)بپذیریم و اعمال بکنیم، «منطقی»ست که تا قبل از مطالعه و شناخت دقیق و درست مثلا نظریهی آشوبها راجع به آن اظهار نظر نکنیم و یا ذهن خود را پیرامون آن نبندیم. اما آنچه در جهان حقیقی رخ میدهد یکسره متفاوت است: لولهکشی که کوچکترین ایدهای از قواعد و مفاهیم فیزیک ندارد، به صرف اینکه مدل بخردانهی علمی را موثر تلقی میکند و به نهادهایی که از پروتکلهای آن پیروی میکنند پایبند است، و مثلا معتقد است که هاروارد نهادیست مبتنی بر این پروتکلها و به این دلیل قابل اعتماد، آنچه را که نمیفهمد به طور تلویحی میپذیرد. پذیرفتن فیزیک کوانتوم از سوی یک لولهکش نه محصول اندیشیدنی نقادانه و دستاول، که محصول ایمان به نهادهای مولد آنست.
در مورد نو سنت گرایی هم سوال من اینه که در شرایطی که زنجیره سنت گسسته چطور میشه سنت گرایی تبدیل به یه نوع بنیادگرایی نشه ؟ یعنی فرق بنیادگرا با نو سنت گرا چیه جز این که بنیادگرا می خواد به یه شیوه مدرنیستی وانقلابی ای بپره به اول و اصل ولی نو سنت گرا می خواد بپره به یه جایی خیلی جلوتر از آغاز سنت یعنی جایی که سنت از اونجا قطع شده ؟ یا نه سنت گرایی فقط به معنی چوب لای چرخ روشنفکری گذاشتن و حرکتشو کند کردنه ؟
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
undead_knight - 10-18-2015
نقل قول:چی خنده دار بود؟ تصورم یا شیوه بیانش؟ اگر شیوه بیانم خنده داره بگو برم طنز نویس بشم
روشنفکری اونطور که رخ داد و دیدیم و نه اونطور که می گن "باید می بود" و مخصوصا روشنفکری اقشار روشن فکر که عمده توده تحصیل کرده رو تشکیل میده منظورم بود.روشنفکران مگه ارزش های بنیادین ندارن که خرد نقادی هم اگه باشه در اون چارچوب فقط کار می کنه ؟ آزادی لیبرالی ، برابری در حقوق که بعدها به برابری در منزلت گرایش های جنسی هم تعمیمش دادن، زنمحوری،اومانیسم و نفی هر گونه مقام و منزلت موروثی و ... اندیشیدن روشنفکران اینطور نیست که همه چیزو به پرسش بگیرن اگر هم جایی اندیشه بدیع و بدعتی بوده خیلی موارد تبدیل به فرهنگی شده که پیروی از آن بعدا برای "اقشار روشنفکر" شرط روشنفکری محسوب میشه کسی که شرط های روشنفکری رو به پرسش بگیره از طرف روشنفکران انگ واپسگرا می خوره.
شمایید که باید در انتخاب حرفاتون دقیق عمل کنید، وقتی حرفی رو به اشتباه میزنید طبیعتا انتظار تفسیر درست نداشته باشید.
شما به طور کلی "روشنفکری" و نه فقط عده ای از روشنفکران رو متهم کردید، در صورتی که در جریان روشنفکری مرجعیت گرایی "خوب" تلقی نمیشه، و الزما روشنفکرا در هر زمینه ای با هم موافق نیستند، شما چطور میتونید روشنفکر چپ گرای کمونیست رو مساوی روشنفکر آنارشیست یا روشنفکر لیبرال قرار بدید؟!اشتراک ارزشی ممکنه باشه ولی تفاوت ها کم نیست.
نقل قول: تعریف واژه نامه ای پدیده ها هم خیلی مواقع با رخدادشون یکی نیست
بله
نقل قول:مثل فمینیسم که داریم می بینیم عملا قدرتمندسازی زنان به هر قیمتیه ولی خب دیکشنری در تعریفش روی یک بخش کوچکی از کارهای فمینیست ها که هرجا تبعیض بوده برابری خواستن زوم میکنه طوری که انگار اصلا فمینیسم فقط برای برابری بوده یا در هر جایی لزوما دنبال برابریه در حالی که رخدادش چیز دیگه ای نشون میده.
البته این جز توهمات MRA هست، اگر جموعه نابرابری ها رو حساب کنیم حتی هنوز که هنوزه امتیازات مردان و نابرابرای به نفعشون بیشتره.
نقل قول:در مورد نو سنت گرایی هم سوال من اینه که در شرایطی که زنجیره سنت گسسته چطور میشه سنت گرایی تبدیل به یه نوع بنیادگرایی نشه ؟ یعنی فرق بنیادگرا با نو سنت گرا چیه جز این که بنیادگرا می خواد به یه شیوه مدرنیستی وانقلابی ای بپره به اول و اصل ولی نو سنت گرا می خواد بپره به یه جایی خیلی جلوتر از آغاز سنت یعنی جایی که سنت از اونجا قطع شده ؟ یا نه سنت گرایی فقط به معنی چوب لای چرخ روشنفکری گذاشتن و حرکتشو کند کردنه ؟
نو سنت گرایی میخواد که سنت به روال خودش برگرده ولی در عین حال میخواد چیزی هم وجود داشته باشه که مسیر سنت رو حفظ کنه و به مسیر اجتناب ناپذیر ترقی خواهی رادیکال نرسه(که خب این بخشش اصلا سنتی نیست) بنابراین نوسنت گرایی بخشی از جریان روشنفکری هست (چه بخواد و چه نخواد)
بنیادگرایی میخواد به سنت برگرده، ولی متوجه نیست که بدون مکانیزمی که جلوی ترقی خواهی رو بگیره، چنین چیزی ممکن نیست
البته جدای از اینکه باهاش مخالفم ، به نظر من ممکنه نوسنت گرایی موفقیت داشته باشه (و موفق بودنش ربطی به درست بودنش نداره)ولی از اونجایی که ایده ای سراسر ذهنی و در عمل آزمایش نشده هست، نظری ندارم که میتونه پایدار باشه یا نه
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Rustin - 11-28-2015
چند سال پیش کتابی به نام "گریز از آزادی" از "اریش فروم" روانشناس اجتماعی آلمانی میخوندم، امروز دوباره چشمم بهش خورد تو کتابفروشی و گرفتمش.
با این مبحث کاملن مربوطه، دوستانی که علاقه دارن بخونیدش کتابه خیلی خوبیه.
ترجمه ی فارسیش کار عزت الله فولادوند هست اونقدر خوب نیست ولی خب بدم نیست. (متن اصلی رو بخونید بهتره)
شاید چیز تازه ای توش نباشه و حتی بعضی از دیدگاهاش با معیارهای الان غیرعلمی باشن یا رد شده باشن ولی بازم به خوندش می ارزه.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Dariush - 02-03-2016
یک پرسش سرراست برای همهی ما در نهایت این خواهد
بود که مدرنیسمی که امثال
اینها را خلق میکند برتر است
یا Traditionalism که میتواند القاعده و خمینی تولید بکند.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Dariush - 02-03-2016
پیشنهاد اکید من به دوستان عزیز، مطالعهی جدی آثار امیل دورکیم
و نقدهایی که به آثارش شده، است. جامعهشناسی، در تحلیل
رهیافتهای دینی بر مسائل جوامع سنتی، بسیار بسیار کارآ و
دقیق عمل میکند. آشنایی با نوشتهها و تحلیل جامعشناسان
اندیشمندان بزرگانی چون امیل دورکیم و کسانی که تحت تاثیر
او بودهاند برای فهم روش پاسخگویی به چالشهای گفتمانِ
سنت/مدرنیسم بیشک حیاتی و ضروری است. مهمترین
کتاب او در این مورد :
The elementary forms of the religion life.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Mehrbod - 02-03-2016
Dariush نوشته: یک پرسش سرراست برای همهی ما در نهایت این خواهد
بود که مدرنیسمی که امثال اینها را خلق میکند برتر است
یا Traditionalism که میتواند القاعده و خمینی تولید بکند.
از دید سیستم تکنولولژیک بروشنی خشم از گونهیِ یکمی/مُدرن بهتر است چون آسیب
فیزیکی دربر ندارد یا اندک دربر دارد, هنگامیکه خمینی و خلخالی مایه آشوب بیشتر و جدّیتر میباشند.
هتّا درآوردهاند بازیهایِ رایانهای مایهیِ کاهش خشونت نیز در جامعه میشوند که
یک علّت آن به گمان بالا همین سرباز شدن گذرا و "تخلیه" شدن وناخوشنودی از زندگی است.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Dariush - 02-03-2016
Mehrbod نوشته: از دید سیستم تکنولولژیک بروشنی خشم از گونهیِ یکمی/مُدرن بهتر است چون آسیب
فیزیکی دربر ندارد یا اندک دربر دارد, هنگامیکه خمینی و خلخالی مایه آشوب بیشتر و جدّیتر میباشند.
هتّا درآوردهاند بازیهایِ رایانهای مایهیِ کاهش خشونت نیز در جامعه میشوند که
یک علّت آن به گمان بالا همین سرباز شدن گذرا و "تخلیه" شدن وناخوشنودی از زندگی است.
بله مدرنیسم در ظاهر ناهنجاریهای اینچنینی را در خود
حل میسازد و به جامعه روشهای بیآسیب
نمایش خشونت و تخلیه انرژی را میدهد. اما پرسش
این است که جامعه تا کجا میتواند عفونتهای خودش
را ببلعد و هضمشان کند؟
در جامعهی سنتی، اگرچه روشهایی که بکار گرفته میشد
اغلب خشونتآمیز و وحشیانه بود، اما به جراحیای میمانست
که تومور را یکبار از جایش کنده و دور میانداخته و از این منظر
اگرچه مساله به سادهترین شکلاش حل میشده، اما نمیتوان
منکر کاراییاش شد.
در حاشیه بگویم که در میان جوانان غربی که به داعش پیوستهاند
گیمرها، سهم بزرگی دارند؛ نگاهی کنید به تبلیغات داعش
برای گیمرها.