پاتوق شب نشینی -
Angela - 02-11-2013
الله الله الله؟!
نه دیگه از این خوشم نمیاد! این که کلی توش خمینی رهبر و الله اکبر و ... داره!!:e057:
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 02-11-2013
نه
ایران ایران ایران
رگبار مسلسلها
ایران ایران ایران
خون و مرگ عصیان
و...
پاتوق شب نشینی -
Ouroboros - 02-11-2013
دوستان من بیست روز نیستم و از فوریه به بعد بازخواهم گشت و به خدمت بسیاری خواهم رسید و در خدمت اندکی خواهم بود.
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 02-11-2013
بدرود گرامی...
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 02-12-2013
چطور آلیس؟
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 02-12-2013
Alice نوشته: مگر «اندوهگین و بدحال» را نمیبینید ؟
مدتها بود سیگار نمیکشیدم ولی در این چند روز ... !
به گمانم با شناختی که از خودم دارم ، فردا پس فردا هم برای تسکین ِ دردهایم بروم سراغ مواد روانگردان و دیرتر اعتیاد و اینچیزها ... !
(چندان دور از ذهن نیست)
عجب!
فکر نمیکردم به این راحتی ها اندوهگین شوید و تازه برای تسکین اش به مواد مخدر هم رو بیاورید.
مشروبات الکلی که بهتر جواب میدهد!
حالا چه شده؟
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 02-12-2013
Alice نوشته: مگر من آدم نیستم که اندوهگین نشوم !
ولی خب ، بنیانهای کاراکتر بنده سُستپایه و نااُستوارند ؛ این سُستی هم به گمان بالا از روی سالمانام (سن و سالام) است ! شاید در آینده شخصیت قدرتمندی یافتم !
مشروبات الکی هم خوب پاسُخ میدهد ؛ ولی چون دُختر متزلزلی هستم و اندکی هم بسوی مواد روانگردان گرایش دارم، از این رو دور از ذهن نیست که تبدیل به یک دُختر ِ مُعتاد ِ مافنگی شوم !
به نگر شما چه کنیم که کاراکتر استوار و محکمی داشته باشیم ؟
اگرچه دقیقا نمیدانم منظورتان از محکم و استوار بودن کارکتر چیست و چه اتفاقی برایتان پیش آمده، اما با توجه به ذهنیات و تجربیات خودم، میتوانم بگویم:
داشتن کاراکتر قوی، چیزی ست که قویا در انفصال از جهان خارج پدید می آید.یعنی وقتی شما میپندارید باید از چیزی گریزان باشید، با اندیشیدن به آن هرگز نمیتوانید چندان از آن دور شوید.در واقع در جهان بیرون مرگ هر چیز دقیقا زمانی فرا میرسد که از ذهن شما خارج شده باشد.بنابراین نهادینه کردن نوعی واکنش ذاتی و نیاندیشیده به هر آنچه که نباید به آن اندیشید دوایی ست که پس از تمرین و تمرکز و همچنین زخم خوردن های پیاپی به دست می آید.
عشقی بوده؟
پاتوق شب نشینی -
Alice - 02-12-2013
Dariush نوشته: اگرچه دقیقا نمیدانم منظورتان از محکم و استوار بودن کارکتر چیست و چه اتفاقی برایتان پیش آمده، اما با توجه به ذهنیات و تجربیات خودم، میتوانم بگویم:
داشتن کاراکتر قوی، چیزی ست که قویا در انفصال از جهان خارج پدید می آید.یعنی وقتی شما میپندارید باید از چیزی گریزان باشید، با اندیشیدن به آن هرگز نمیتوانید چندان از آن دور شوید.در واقع در جهان بیرون مرگ هر چیز دقیقا زمانی فرا میرسد که از ذهن شما خارج شده باشد.بنابراین نهادینه کردن نوعی واکنش ذاتی و نیاندیشیده به هر آنچه که نباید به آن اندیشید دوایی ست که پس از تمرین و تمرکز و همچنین زخم خوردن های پیاپی به دست می آید.
عشقی بوده؟
نه «عشقی» نیست
!
گفتارتان درست است داریوشجان
؛ خودم به این نکتهای که فرمودید نگرش نداشتم
!
سپاس فراوان از نیکخواهی شما
، پس من بروم یک فنجان چای بنوشم
؛ اندکی به
آسمان شب بنگرم و کمی هم بفلسفم تا شاید این دردها و زخمهای پابرجای فراموش شوند
!
(اگر خوابم نبرد بازمیگردم)
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 02-12-2013
Alice نوشته: نه «عشقی» نیست !
گفتارتان درست است داریوشجان ؛ خودم به این نکتهای که فرمودید نگرش نداشتم !
سپاس فراوان از نیکخواهی شما ، پس من بروم یک فنجان چای بنوشم ؛ اندکی به
آسمان شب بنگرم و کمی هم بفلسفم تا شاید این دردها و زخمهای پابرجای فراموش شوند !
(اگر خوابم نبرد بازمیگردم)
بدرود آلیس جان
من فعلا بیدار هستم.امشب بی خوابی وحشتناکی به سرم زده و احتمالا تا صبح یکسره بیدار خواهم بود.بنابراین اگر خوابتان نبرد، من همین جا هستم.
پاتوق شب نشینی -
SAMKING - 02-12-2013
عایا سیگار کشیدن کیف میدهد؟
تاکنون نکشیدم