صندلی داغ - مزدك بامداد -
مزدك بامداد - 10-06-2013
Aria Farbud نوشته: با سپاس از استاد، که ازتان بسیار آموختم
با مهر نخست می خواستم مایگان هایی که تا کنون خود پسندیدید را بگویید؟
1.هم اکنون زبان فندی خودم انگلیسی ست و آشنایی کمی هم به زبان های ترکی، عربی و فرانسه دارم و زبان اندیشه ام پارسی است (هم اکنون هر چه تنهاتر بیشتر)
2. در زمینه ی دانش هواپیما (همچنین آروینی)، هنر بویژه دیسآوری (همدم تنهایی ام)،و پیرامون روانکاوی، روانشنای، رفتارشنای(ethology) و فرزانش، نگاهی هامی داشته ام همچنین در ادبسار هم آموختن زبان پهلوی را در پیش خواهم داشت.
3. در هر زمینه با نگر به در دسترس بودن شان در ایران باشد
شادی تان افزون باد
بکوشید این نسک هارا با
چاپ پیش از جمهوری اسلام پلید بیابید.
گلستان سعدی
تاریخ ایران باستان نوشته ی حسن پیرنیا
دمی با خیام ، از علی دشتی
بیست و سه سال، از علی دشتی
دو قرن سکوت از زرین کوب
نقاب های خدا و قدرت اسطوره و ... از جوزف کمبل
"مرزبان نامه" از اسپهبد مرزپان رستم پور کارنوند
تورات
انجیل یوحنا
اسپارتاکوس ، از هوارد فاست
تاریخ تمدن از ویل دورانت
برخورد تمدنها از هانتینگتون
اندرزنامه ی آذرپاد مهراسپندان ( برگردان از پهلوی)
انحطاط و سقوط امپراتوری روم(The History of the Decline and Fall of the Roman Empire) از گیبون
دانلود ظهور و سقوط رایش سوم نوشته : ویلیام شایرر - چند بخشی
Drei Quellen und drei Bestandteile des Marxismus, W.I . Lenin ( سه منبع و سه جزء ماتریالیسم ، از لنین)
----
Fabric of the Cosmos from Brian Greene
نسک های استفن هاوکینگ مانند جهان در پوست گردو و تاریخچه ی زمان
همه ی داستان های ایساک آسیموف (اسحق عاصموف)
The cambridge Illustrated History of words science
این فهرست برخی نسک های بدردخور که از سوی هموندان حزب توده ی ایران نوشته و یا ترزبان شده اند
ـ ماتریالیسم دیالک تیک نوشته: امیر نیک آئین
ـ ماتریالیسم تاریخی نوشته: امیر نیک آئین
ـ یادداشت ها ونوشته های فلسفی نوشته: احسان طبری
[URL="http://www.daftarche.com/rahetude/AsareBalini/hamsedad/html/aghaz-hamasedad.html"]ـ حماسه
داد [/URL]نوشته: ف.م.جوانشیر
واژه نامه سیاسی نوشته: امیر نیک آئین
کارل مارکس، هم فیلسوف هم انقلابی ترجمه جعفر پویا
ـ برخی بررسی ها درباره جهان بینی ها و جنبش های اجتماعی در ایران نوشته: احسان طبری
---------------
چند رُمان:
چگونه پولاد آبدیده شد، از نیکلای آستراوسکی
بینوایان از ویکتور هوگو ( کهن ترین بازگردان یا به فرانسه)
موشها و آدمها- خوشه های خشم از جان اشتان بک
گوژپشت نوتردام از ویکتور هوگو
تبریز مه آلود، از اردوبادی
چشمهایش ، از بزرگ علوی
تصویر دوریان گری از اُسکار وایلد
افسانه های هانس کریستان آندرسن
مادر از ماکسیم گورکی ( و اگر نسک های دگری چون "دوران کودکی" گیرتان آمد)
پیرمرد و دریا از ارنست همینگ وی
جان شیفته از رومن رولان، برگردان از به آذین
شرلوک هولمز ، از سر آرتور کونان دویل ( همه ی نسک ها)
رابین هود، از الکساندر دومای پدر
"دایی جان ناپلئون" و "ماشالله خان در دربار هارون الرشید" از ایرج پزشکزاد
آشیانه عقاب ، الموت ولادیمیر بارتول / خداوند الموت پل آمیر
خواجه ی تاجدار
" چنگیز خان"، از واسیلی یان
عشقهای عمر خیام از هارولد لمب
صندلی داغ - مزدك بامداد -
MEHDI - 10-06-2013
مزدك بامداد نوشته: دوست گرامی، همانگونه که گفتم، بخشایش در زمانی برازنده است
و بر روی کسی که بخشوده میشود، هنایش هایسته مینهد که از
جایگاه چیرگی و پیروزی و بزرگی باشد. شما تنها زمانی میتوانید
دشمن خود را ببخشید که در دست شما باشد. تنها و تنها آنگاه
که او از شما بیم آسیب دارد، میتواند ارزش بخشایش را دریابد.
جز این، همانگونه که گفتم، سرشت آدم این است که شما را زبون
و ناتوان میپندارد. شما نباید دید بسیار آرمانی به آدمها داشته باشید.
آدم فرهیخته که شایسته ی نام هومن باشد کمینگان هستند و
بیشینگان همان هایی هستند که گفتید که زمانی کاری را نمیکنند
را نتوانند.در یک چنین جنگلی ، باید خود را با نورم و هنجار جنگل
همساز کنید و بکوشید که یک خورده بهتر باشید، نه بسیار! چرا که
رفتار هر کس مانند یک کـُد است که اگر شما در جایی سیگنال و کـُد
نادرست را بدهید، بزرگواری تان همچو سستی مینماید و خوبی تان
همچون بدی. من اگر در باختر زمین انگشت شستم را بالا بگیرم،
نشانه ی آرزوی کامیابی و تندرستی است و اگر همین کار را در ایران بکنم،
نشانه ی بیلاخ و دشنام !
درست است که ما همواره زورمان به ستمگران مان نمیرسد ولی بسته
به ابزار و راه هایی که در دست است باید دید که آیا میتوان جنبشی کرد یانه؟
من هم اگر در بازی شترنگ ببینم که شانسی برای بردن دارم، یا هماورد
من پاشنه ی آشیلی دارد، هنوز واگذار نمیکنم. هرچه باشد شما هم در آن
همبود، دوستان و خویشان و یاورانی دارید و راه و چاه و کـُد آن جارا بهتر
میشناسید و شترنگ باز باهوش هم هستید. ولی اگر سرنجام کاری هم
نتوان کرد، دستکم به خود میگویید که کوشش خود را کردید و نشد!
ما که نمیتوانیم برای انیکه دماغ سوختگی مان کمتر باشد برای خود بهانه
بتراشیم که چون من بزگوار بودم، یارو را بخشیدم!؟ چنین چیزی تا پایان
زندگی خوره ی روان است.
راه دیگر همچنان که گفتم، اگر بشود، گریز از چنین جاها و آغازی دوباره است.
و سرانجام یک راه دیگر هم هست و آن اینکه ببینید که یارو از آزار شما چه
آماجی دارد و چه خوشی میبرد . اینجا شما راه گشایش را پیدا کنید ،
یا با رفتاری دیگر، این خوشی را به او ندهید.
گاهی هم براستی هیچ کاری نمیشود کرد و باید سنگ زیرین آسیا بود
تا زمانی شاید کار به دست شما بیفتد.
•
پارسیگر
بسیار خوب. به جای بخشش هر واژه ای که مناسب است بکار ببرید. کسی به شما ظلمی می کند و شما زورتان نرسیده انتقام تان را بگیرید.
چگونه با این موضوع کنار می آیید و این موضوع را رها می کنید تا شما را اذیت نکند و مانع لذت بردن و استفاده شما از زندگی نشود؟
صندلی داغ - مزدك بامداد -
مزدك بامداد - 10-06-2013
MEHDI نوشته: بسیار خوب. به جای بخشش هر واژه ای که مناسب است بکار ببرید. کسی به شما ظلمی می کند و شما زورتان نرسیده انتقام تان را بگیرید.
چگونه با این موضوع کنار می آیید و این موضوع را رها می کنید تا شما را اذیت نکند و مانع لذت بردن و استفاده شما از زندگی نشود؟
اگر زورم نرسد، من راه چاره جویانه ی میانه را میروم
. میکوشم که دوستان همدرد و یاران همراه و هم اندیشان
و ابزار جنگی و توانمندی و پول و .. را با دوراندیشی گردآوری
نمایم. میکوشم که ژرفتر و هوشمندانه تر کار کنم و آماده باشم
که بتوانم در سر بزنگاه، کین خود را بستانم. همزمان، میکوشم
که این تیرگی بر سراسر زندگی ام سایه نیفکند و این تلخی ها
را به خانواده و فرزندان نابرنا ، واگیر ندهم و بدینگونه سپری برای
خانواده ام باشم، و نیز سوخته دلی ام را به سر کسانی که زیر
سایه ی من هستند نکوبم. چرا؟ چون اگر داستان را سراسر
فراموش کنم، با خاموشی خود ستم را روا و ستمگر را آسوده دل
کرده ام و فرزندان و آیندگان را نیز بدان سرنوشت تلخ ایراخته ام
و اگر همه ی زندگی خود را بی دوراندیشی در راه کینه
نهاده و خونسردی و شکیبایی و برباری ام را از دست بدهم،
خودم و آنِ خودم از میان میرویم و باز دشمن آسوده دل میشود.
چو در تاس لغزنده افتاد مور
رهاننده را چاره باید، نه زور
•
پارسیگر
صندلی داغ - مزدك بامداد -
Reactor - 10-07-2013
درود بر مزدک خردمند
چندی پیش بحثی بین دوستان مطرح شد که موضوعش درباره ی تربیت کودک سالم با/بدون پدر و مادر بود.
خلاصه ی مطلب رو اگر بخوام بگم این بود که تعدادی از دوستان معتقد بودند با پیشرفت های دهه های اخیر و وجود کودکستان و روانشناس کودک و امکاناتی از این قبیل, دیگر لازم نیست که برای تربیت سالم و بوجود آوردن یک فرزند نرمال (از این هایی که باعث افتخار خانواده میشن!)لازم نیست پدر و مادر مثل قدیم ها زیر یک سقف با هم زندگی کنند. و میتونن بعد از 3-4 سال بعد از تولد کودک از هم طلاق بگیرند!
آن طرف بحث هم عده ای دیگر از دوستان مدعی بودند که وجود پدر و مادر برای تربیت یک کودک سالم لازمه و اینکه پدر و مادر کنار هم شاهد رشد کودک باشن لازمه برای اینکه در آینده اون کودک, به یک فرد موفق و مفید برای خودش و جامعه تبدیل بشه!
هر کدام از دوستان هم دلیل های خاص خودشون رو داشتند.
مایل هستم نظر شما بزرگوار رو بدونم
صندلی داغ - مزدك بامداد -
مزدك بامداد - 10-07-2013
shahin نوشته: درود :e108: از نگاه شما نابغه ها ، نابغه به دنیا می آیند یا نابغه می شوند ؟ ..؟
آری و نه. برای اَبَرهوشمندی چند ویژگی نیاز است که برخی زادی و برخی فرهنگی هستند.
shahin نوشته: ؟ اگر میآیند مهند ترین تفاوتشان چیست ؟ و اگر میشوند.... بارها شنیده ام که انیشتین چه کارهایی کرده، فردوسی چه کرده و چه و چه ، اما همیشه این پرسش پیش آمده که چگونه این کارها را انجام داده اند، چگونه با دست خالی صخره ها را درنوردیدند ، از دید من یک شخص عادی نمیتواند این پرسش را پاسخی شایسته دهد، چون تا جایی میتوانی راهنمایی کنی که خود پیموده باشی از این رو مزاحم شما شدم با یک پرسش ؟ چگونه؟؟
یکی از پیش ویژگی ها، به روشنی مغز تندرست و بزرگ و مادری است که سیگاری و الکلی نباشد،
که این ویژگی زادی است. دیگر اینکه پدر ومادرش خل و چل و سیفیلیسی و اینها نباشند که ژن های
بد به فرزند بدهند. اینهم زادی است . ویژگی سوم، خورد و خوراک درست و پرمایه دستکم تا پایان
دوسالگی میباشد. این به فرهنگ (زیستبوم، آگاهی پدر ومادر، دارایی پدر و مادر و ..) بر میگردد.
ویژگی دیگر این است که او کوشنده و پرکار باشد. هرگز هیچ تنبلی به جایگها اَبَرهوشمندی
نترسیده و این آدمها، از خود همواره کوهی از آفریده ها و نوشته ها بجای نهاده اند، مانند پور سینا،
لئوناردو داوینچی، . دیگر اینکه آگاهی این آدمها تنها در یک رشته نبوده و گسترده و هماگیر بوده.
کسانی که در یک رشته ویژه بسی ژرف میشوند، دیگر نمیتوانند بیرون از چارچوب اندیشیده و از
"بالا" به جهان بنگرند. برای نمونه انشتین میان کادر دانشگاهی کلاسیک زمان خودش نبود ، بساکه
در یک دیوان دفتر آگاشت نوآوری ها و نوبرساخته ها ( ثبت ابتکارات و اختراعات) نشسته بود و
از هر دری سخنی و آگاهی ای به او میرسید. پور سینا هم همه ی آگاهی های زمان خود را فرا گرفت
و تنها در فلسفه یا تنها در ادبسار و یا فقه نرفت و تک گـُسترایی ( تک بعدی) نشد. بدینسان بود
که یک نوپندار (الهام) میتوانست در مغز اینها پدید آید و راه یابد. دیگر اینکه آن همبود که در آن زاده
شده اند، به او شایندگی آموزش و پرورش درست را میداد و در جهان، در تراز بالای دانشیک میبود،
مانند ایران در زمان پورسینا، و ایتالیا در زمان لئوناردو و آلمان در زمان انشتین. دیگر سامه ی
اَبَرهوشمند شدن، که بازهم به فرهنگ بر میگردد این است که مغز او بسیار با دین بسته و تاریک نشده
باشد. هماگونه که میدانیم، بزرگانی چون پورسینا یا لئوناردو، دینزده نبودند و گاه با دین دشواری هم
داشتند، خود انشتین هم به خدای ترادادی سامی و .. باور نداشت و هم اندیشه با اسپینوزا بود.
پس اگر انشتین در عربستان زاده بود، میشد شتر چران خوبی، اگر در جمهوری اسلامی بود، بساز بفروش
یا آخوند زرنگی میشد، اگر پدر و مادرش بی چیز بودند، باید میرفت کارگری و کفشدوزی میکرد ( برای نمونه)
و .. پس میبینم که باید چندین سامه ی سخت و شکننده گرد هم آید تا از ترکش تاریخ تیر اَبَرهوشمندی باری رها گردد.
•
پارسیگر
صندلی داغ - مزدك بامداد -
مزدك بامداد - 10-08-2013
Theodor Herzl نوشته: نظر شما در مورد کشور اسرائیل ، دعوای عربها با اسرائیل و کلا صهیونیسم چیست جناب مزدک؟
نگر من این است که صهیونیست ها و در کلان، بنی اسرائیل ویژگی های هایسته ای دارند
که ما بایستی از انها یاد بگیریم. آنها پس از بیش از دو هزار سال توانستند به آرمان شان
که بازگشت به کشور نیاگان خود یا همان یهودیه و اسرائیل بود و شهری که داود و سلیمان
بنیاد نهاده و پرورش دادند ( یا همان اورشلیم)، جامه ی فربود بپوشانند. انها در این سده ها
و هزاره ها از آیین ها و کیستی شان دست برنداشتند ( با اینکه بسیار به زور ترسایی و مسلمان
و .. شدند و در بسیاری از کشورها تار و مار و کشتار گردیدند) و پیمان خود را فراموش نکرده
و نشکستند و تاریخ و طبیعت این را پسندید به ایشان بزرگی و دارای و مهتری داد که بتوانند
با همه ی اندک بودنشان، نیروهای بزرگی را پشت سر خود گرد بیاورند و به آماج آرمانی شان
برسند. دریغ که ما ایرانیان چنین آرمانی را نتوانستیم نگه داریم و سروری تازی و اسلام را پذیرفته
و دشمن خود را به همراه بزرگی و هومنی و شادی و فرهنگ ایران فراموش نمودیم.
از سوی دیگر ایرانیان و بنی اسرائیل از دیرباز پیوند تاریخی و فرهنگی خوبی دارند و یهودیان ایران
تا پیش از این جمهوری اسلام پلید، زندگی دوستانه و آرامی در کشور ما داشته و برای سرایداشت
و پیشرفت کشورما سودبخش و کارآمد بودند. من خودم با خانواده ی ایلقانیان هم دوست بودم
و ایشان در پیشرفت ساختاوری فراورشی دستی بسزا داشت و بیدداگرانه بدست اسلامیست های
گوه که چشم به دارایی وی داشتند، تیرباران شد. همچنین دوستان کرد من در گذراندن برخی کلیمی ها
و بویژه فرزندان جوان آنها از مرز یاری میکردند ( ولی خب، پول و هزینه شان را میگرفتند). من خودم به
یکی که همراه من بود یاری کردم که خود را در ترکیه به نمایندگی اسرائیل برساند.
آنها از پیماندار ترین گردانندگان بازرگانی و مالی و هتّا وزیراد دارایی بودند و گفته میشود که هتّا زیر شکنجه،
دارایی های نادرشاه را که به انها سپرده بود، به دشمنان و کشندگان او لو نداند تا اینکه فرزندان خودش
مانند شاهرخ میرزا به انها پروانه دادند.
دوستی یهود با ایرانیان همچنین به زمان کوروش میرسد که نام او در تورات هم آمده و برای همین هم
اسرائیل به ما در زمان جنگ هم قاچاقی یاری کرد که از صدام بسیار کتک نخوریم. یکی از انگیزه های اینکه
تا کنون اسرائیل هرگز به ایران نتاخته و دست نگه داشته، همین دوستی تاریخی و یهودیان ایرانی است
که در اسرائیل هستند و هتّا یکی هم کشور دار اسرائیل شده بود.
من امیدوارم که یهود بتواند، همچنان که در سرود میهنی شان ("هتکفاه"=امید) میگویند، پس از دو هزار سال
سرگردانی در کشور نیاگانشان با آرامش و آشتی زندگی کنند و این اسلامیست ها و عرب های کله خر و دزد
هم کمی آدم بشوند و دست از تروریسم و دزدی و چپاول و آدمکشی و .. بردارند.
شوربختانه پایه ی این دشمنی را محمد در زمان خودش نهاد که برای چپاول پولهای یهودیان، به کشتار و
سرگردان کردن آنها دست زد، مانند کشتار و راندن بنی قینقاع، بنی نضیر (که همه در بیابانها از میان رفتند)،
کشتار بنی قریظه و فروختن زن و بچه های انها در نجد برای خریدن نیزه و شمشیر برای راهزنان محمد و ...
اکنون شوخی تاریخ و سرنوشت این است که چهار پنج میلیون یهودی بتوانند پس از بیش از دو هزار سال
به سرزمین های مهادین خود بازگردند و چند سد میلیون عرب پس از ١۴۰۰ سال بچاپ و بخور، به جایی
رسیده باشند که نتوانند هیچ کاری در برابر ان انجام دهند. من امیدوارم که مسلمین بیش از این هم خوار
و پست شوند تا مگر به گندبودن اسلام پی ببرند.
از سوی دیگر دانسته است که اسرائیل همپیمان "طبیعی" ایران است و در زمان شاه هم پیوند زیرجلی خوبی
داشتیم و زمانی که اسامیست ها از ایران گورشان را گم کنند، بار دیگر اسرائیل از همپیمانان خوب ما خواهد بود،
چون دشمن طبیعی ما همان عرب هستند که دشمن همباز و تاریخی هر دوی ما بوده اند.
نخستین کشوری هم که اسرائیل را به رسمیت شناخت شوروی بود و کمونیست ها هم پیوند خوبی با یهود
داشتند ( گذشته از ان که مارکس یهودی بود) و اسرائیلی ها برخی ایده های کمونیستی را در سازندگی
کشورشان بکار بردند. شوربختانه زورگویی و یورش های تازیان انگیزه ی این شد که اسرائیل به دامان امریکا
دست بیازد و به نادرست به فرنام "کارگزار امریکا" مُهر و برچسب نادرست بخورد. اسرائیل همواره سیاست
ناوابسته ی خود را داشته که اماج نخستینش، فرازیست و زنده ماندشان بوده است و برای همین هم هتّا
گاه با امریکایی ها هم ستیز پیدا کرده اند ( مانند همین اکنون که دولت اوباما چندان با اسرائیل خوش نیست).
گذشته از برخی گروه های اندک بسیار دین زده ی یهودی که هی سرشان را به دیوار ندبه میکوبند و دو تا
یخچال ( یکی برای فراورده های گوشتی و یکی برای فراورده های شیری) دارند و .. بیشترینه یهود ، نوگرا
و دانش دوست و اندیشه پرور بوده و آیین سامیان با فرهنگ گذشته، مانند آرامیان و بابلی هارا پی گرفته اند.
بزرگترین گروه دارندگان پاداش نوبل پس از هند و اروپایی ها، یهودیان هستند که بیشتر در کشور های هندواروپایی ،
به این پاداش ها رسیده اند که شاید نزدیک ١۴۰ تن باشند. در جاییکه اسلام، یک پاداش بگیر بیشتر ندارد و آنهم
از سر باختر زمین و به همراه یکی دیگر این پاداش را نیم کرده !
•
پارسیگر
صندلی داغ - مزدك بامداد -
Theodor Herzl - 10-08-2013
مزدك بامداد نوشته: نخستین کشوری هم که اسرائیل را به رسمیت شناخت شوروی بود و کمونیست ها هم پیوند خوبی با یهود
داشتند ( گذشته از ان که مارکس یهودی بود) و اسرائیلی ها برخی ایده های کمونیستی را در سازندگی
کشورشان بکار بردند. شوربختانه زورگویی و یورش های تازیان انگیزه ی این شد که اسرائیل به دامان امریکا
دست بیازد و به نادرست به فرنام[15] "کارگزار امریکا" مُهر و برچسب نادرست بخورد. اسرائیل همواره سیاست
ناوابسته ی خود را داشته که اماج نخستینش، فرازیست[16] و زنده ماندشان بوده است و برای همین هم هتّا
گاه با امریکایی ها هم ستیز پیدا کرده اند ( مانند همین اکنون که دولت اوباما چندان با اسرائیل خوش نیست).
اسرائیل با ریشههای آنارشیستی و کارگری بنیان گذشته شد که وجود کیبوتزها ( مزرعههای اشتراکی) در سراسر اسرائیل گواه به این قضیه است، همچنین در ۳۰ سال اول همیشه حزب کارگر در قدرت بود. در مورد شوروی هم جالب است این را بگویم که در زمان جنگ استقلال تنها چکسلواکی و شوروی به دستور استالین به اسرائیل اسلحه فروختند و آن باعث پیروزی ارتش اسرائیل به تنهایی به ضدّ ۶ ارتش عربی شد، آمریکا یک گلوله هم حاضر نشد به اسرائیل بفروشد در آن زمان ، و در واقع میشود گفت وجود کنونی اسرائیل مدیون شوروی است. همچنین تروتسکی زمانی که در مکزیک در تبعید بود و رهبران چپ یهودی روس که به اسرائیل رفته بودند دیدار کرد و چندین بار نیز از صهیونیسم به نحوی حمایت کرد.
صندلی داغ - مزدك بامداد -
مزدك بامداد - 10-08-2013
Theodor Herzl نوشته: اسرائیل با ریشههای آنارشیستی و کارگری بنیان گذشته شد که وجود کیبوتزها ( مزرعههای اشتراکی) در سراسر اسرائیل گواه به این قضیه است، همچنین در ۳۰ سال اول همیشه حزب کارگر در قدرت بود. در مورد شوروی هم جالب است این را بگویم که در زمان جنگ استقلال تنها چکسلواکی و شوروی به دستور استالین به اسرائیل اسلحه فروختند و آن باعث پیروزی ارتش اسرائیل به تنهایی به ضدّ ۶ ارتش عربی شد، آمریکا یک گلوله هم حاضر نشد به اسرائیل بفروشد در آن زمان ، و در واقع میشود گفت وجود کنونی اسرائیل مدیون شوروی است. همچنین تروتسکی زمانی که در مکزیک در تبعید بود و رهبران چپ یهودی روس که به اسرائیل رفته بودند دیدار کرد و چندین بار نیز از صهیونیسم به نحوی حمایت کرد.
[درست است میدانم و برای همین هم به این نماره (اشاره) کردم.
هم اکنون هم اسرائیل پیشرفته ترین کشور آن مرزو بوم است و
دیگران با خودکامگان و فاشیستها و دزدانی که به فرمانروایی رسیده-
اند درگیرند. دوستی کمونیست ها و یهود هم بیش از پیش در زمان
جنگ جهانی دوم برجسته بود، چرا که دشمن هنباز هر دوی اینها
هیتلر بود. در شوروی هم لایه چشمگیری از فندسالاران و هنرمندان
و ادبوَران یهودی نژاد بودند. ( نام یهودی هم نام دینی است و هم
نام نژادی، برخی از یهودیان یهودی نبوده اند و برخی یهودیان کنونی
هم یهودی نبوده اند!)
•
پارسیگر
صندلی داغ - مزدك بامداد -
shahin - 10-09-2013
مزدک گرامی ، نگرتان درباره فردوسی چیست ،عده ای میگویند شیعه است و عده ای میگویند سنی است و .... ، حافظ و مولانا چه؟
صندلی داغ - مزدك بامداد -
Philo - 10-09-2013
نقل قول:دوستی یهود با ایرانیان همچنین به زمان کوروش میرسد که نام او در تورات هم آمده و برای همین هم
اسرائیل به ما در زمان جنگ هم قاچاقی یاری کرد که از صدام بسیار کتک نخوریم. یکی از انگیزه های اینکه
تا کنون اسرائیل هرگز به ایران نتاخته و دست نگه داشته، همین دوستی تاریخی و یهودیان ایرانی است
که در اسرائیل هستند و هتّا یکی هم کشور دار اسرائیل شده بود.
مزدک گرامی مطمئنید این یک تاکتیک برای نگاه داشتن توازن قوای سابق میان ایران و عراق و در نتیجه طولانی شدن جنگ و تضعیف بیش از پیش این دو کشور نبوده؟
فکر نمی کنید تصمیم گیری های سیاسی یک مقدار پیچیده تر از تصمیم گیری های مبتنی بر دوستی و دشمنی های قبیله ای باشد؟