فهرست سفسطهها (مغالطات) -
Russell - 10-23-2012
airani74 نوشته: درود بر تمامی دوستان و هموندان.بنظر من که اگر برای مغالطات مشهور تر ، توضیحات جامع و کامل بهمراه تاریخچه و از همشه مهمتر "مثالهای کاربردی" یاد بشه، ارزش این موضوع چندچندان میشه.کسی مایل به چنین هست؟! (بنظر من در سایت شرح مغالطات منطقی تلاشخوبی شده، ولی حیف که ادامه دار نبوده... ) این هم لینکش:moghaletat.wordpress.com
درود
airani74 گرامی و به دفترچه خوشآمدید :e303:
حق با شماست و معرفی مغالطات مهم بطور مفصل بهتر و در واقع اصل کار است.
آن سایت مغالطات هم کار آرش بیخداست که از دوستانی هستند که در سایت پدر اینجا (گفتگو) نقش مهمی داشتند و اینجا البته فعالیت نمیکنند.بله ایشون پروژه نیمه تمام زیاد دارند،آن لیست ایشون هم بسیار خوبه و ما هنوز از اون در بحثها استفاده میکنیم و معلوم نیست کی ایشون اون لیست را ادامه بده یا اصلا چنین چیزی اتفاق بیافته.
ولی چنین چیزی لازم هست همونطور که گفتید ایده بدی هم نیست میشه حالا دوستان دیگه اومدند صحبت کرد بعنوان یک پروژه جهت گسترش خردگرایی در مورد بحث کرد.
فهرست سفسطهها (مغالطات) -
Pazhuhande - 10-28-2012
درود مجدد به جناب راسل و بقیه و ممنون از مهمان نوازیتون.دقیقا من هم از اونجا که دیدم شما اهل عملید و در ترجمه و ... فعالیت میکنید، گفتم این پیشنهاد رو هم بدم که روش کار بشه. من با وجود سن کمم اگه کمکی از دستم بیاد انجام میدم. در حال خوندن کتاب منطق خوانساری هستم که هر چند ازدید اسلامی نوشته شده ، اما نکات مفیدی هم ازش میشه بیرون کشید. یکسری حرفهم درباره ی یک پی دی اف که منتشر نمودید بنام ارزش و خوبی در جهان بیخدا دارم که در بخش مربوطه عرض میکنم.پیروز باشید
فهرست سفسطهها (مغالطات) -
Russell - 10-28-2012
airani74 نوشته: درود مجدد به جناب راسل و بقیه و ممنون از مهمان نوازیتون.دقیقا من هم از اونجا که دیدم شما اهل عملید و در ترجمه و ... فعالیت میکنید، گفتم این پیشنهاد رو هم بدم که روش کار بشه. من با وجود سن کمم اگه کمکی از دستم بیاد انجام میدم. در حال خوندن کتاب منطق خوانساری هستم که هر چند ازدید اسلامی نوشته شده ، اما نکات مفیدی هم ازش میشه بیرون کشید. یکسری حرفهم درباره ی یک پی دی اف که منتشر نمودید بنام ارزش و خوبی در جهان بیخدا دارم که در بخش مربوطه عرض میکنم.پیروز باشید
درود :e303:
البته ترجمه آن کتاب کار یکی از دوستان خوبمان،بهمنیار است که یک تنه انجامش داده اند و فقط پس از ترجمه درباره ویرایش با اعضای دیگر همفکری کرده اند ولی کار اصلی برای ایشان است.ایشان هم چنان اینجا سر میزند و قطعا مطلب شما را خواهند دید.
فهرست سفسطهها (مغالطات) -
Russell - 03-31-2013
آندد عزیز آن منابعی که برای ترجمه مغالطات پیشنهاد کرده بودی اینجا بگذار ،همگی یک دستی بجنبانیم حداقل شروع ترجمه را کلید بزنیم
فهرست سفسطهها (مغالطات) -
undead_knight - 03-31-2013
http://www.skepdic.com/tilogic.html
لیستش خیلی بلند نیست ولی به خاطر تاکیدش رو خطاهای فکری و دیدگاه شک گرایانش دوستش میدارم:))
فهرست سفسطهها (مغالطات) -
Dariush - 05-17-2013
درود.
من با استفاده از چند منبع مختلف، تعدادی از این مغالطات را تشریح میکنم. هرگاه که وقت به من اجازه دهد این لیست را تکمیل میکنم. هر مغلطه را در یک پستِ مجزا میآورم تا راحتتر بتوان به آن در حین گفتگوها ارجاع داد. دوستان اگر لغزشی در گفتههایم میبینید ، حتما یادآوری کنید، چرا که اگرچه اینکار ساده مینماید، اما امکان لغزش در این مورد زیاد است ، چنانکه در تشریح یک مغلطه ممکن است به مغلطهای دگر دچار شویم. فرمتی که من انتخاب میکنم الزاما قرار نیست توسط دیگر دوستانی که میخواهند این راه را ادامه دهند دنبال شود.اما بهتر است شما هم در هر پست یک مغلطه را تشریح کنید. آنچه من میکنم نه ترجمه صرف است و نه مطلقا برآمده از دانش خودم، بلکه در مورد هر مغلطه چند منبع را میخوانم و برداشتِ نهایی خود را در ترکیب و تصحیحی از آنچه پیش از این میدانستم ذکر خواهم کرد. باشد تا کاری ماندگار از سوی کاربرانِ انجمنِ دفترچه برجای بماند.
منابعی که من استفاده میکنم:
سایتها:
Logical Fallacies: The Fallacy Files
Logical Fallacies
logic and perception - topical index -The Skeptic's Dictionary - Skepdic.com
کتابها:
اندیشیدن، فرهنگِ کوچکِ سنجشگرانهاندیشی ؛ نوشته نایجل واربرتن ؛ ترجمه محمد مهدی خسروانی؛ انتشارات علمی فرهنگی ؛ 1390
مغالطات؛ نوشته علی اصغر خندان ؛ انتشارات بوستان کتاب؛ 1384
Introduction to logic ,Irvin M. Copi & Carl Cohen,Prentice Hall,10th Edition
The Logic of real Arguments, Alec Fisher , Cambridge University Press
و چند منبع ریز و درشت دیگر. اما عمدتا از همینها بهره خواهم گرفت.
امیدوارم دیگر دوستان نیز ما را از یاریِ مهرورزانهی خود بیبهره نگذراند.
فهرست سفسطهها (مغالطات) -
Dariush - 06-12-2013
Ad hoc لفظی لاتین ، به معنای "برای این" است که قرار است دلیلی بر راهحلی برای مشکل یا مورد خاصی ارائه کند چنانکه قابلیت تعمیم نداشته و قرار نیست به اهداف دیگر تطبیق داده شود. برگردانِ پارسی این عبارت را میتوان «یک کاره» یا « موردی»
[1] در نظر گرفت.
[2]
بن انگاره
[3]های موردی، بنانگارههایی هستند که برای هدف، مورد یا شرایط خاصی پرداخته میشوند و نه چیز دیگر. در یک مباحثه، بنانگارهی موردی، بنانگارهایست که معمولا برای ابقا یا پشتیبانی از یک تئوری یا باور در برابر یک یا چند نقص موردی ارائه میشود. این بنانگاره به طور معمول در پاسخ به مورد خاصیست که ایراد میشود و نمیتوان آنرا تعمیم داد. به آن، شرط تصریحی
[4]، یا بنانگاره ترمیمی
[5] نیز میگوند. بنانگارههای موردی لزوما سفسته نیستند، اما غالبا، به سبب هدفشان چنیناند.
ساختارِ اساسی این سفسته چنین است:
1-ادعا میشود که گزاره X درست است.
2-گزارهی Y ارائه میشود که نشان میدهد X نادرست است.
3-Y توسط Z مردود شمرده میشود (دستاویز یا عذر موردی) تا X دوباره ابقا شود.
از آنجا که بنانگارههای موردی معمولا بیپایه و روی هوا هستند، بسیار سطحی بوده و فاقد صورت استدلالی درست و شواهد لازم هستند. با اینحال، بنانگارههای موردی میتوانند برای انتقالِ بارِ اثباتِ یک ادعا نیز موردِ استفاده قرار گیرند و معمولا هم مغلطهای دیگر را وارد بحث میکنند. در مثالِ بالا، تمرکزِ بحث میتواند بر روی اثباتِ Z منتقل شود.
در مباحثِ طولانیتر، دنبالهای از پاسخهای موردی میتواند رخ دهد. حضورِ آنها معمولا نشانهایست از آنکه شخصِ مقابل در حالِ دفاع از یک باور بیپایه است. به چند مثالِ ابتدایی توجه کنید:
نمونه اول:
- دوزین
[6] نتیجه میدهد و دقت کارم به 100 درسد نزدیک است!
-نتایج کارهای کورکورانه شما نشان میدهند که تنها ده درصد شانس موفقیت دارید.
-خب، یک جریانِ آبِ زیرزمینی هست که باعث اختلال در آزمایش میشود!
نمونه دوم:
-مدیومها
[7]، هر شب در تئاترهای مختلفِ شهر، نمایشهای خارقالعادهای از روابط با زندگی پس از مرگ ارائه میکنند.
-چرا آنها نمیتوانند این شواهد را در شرایط آزمایشگاهی ارائه دهند؟
-خب آنها که نمیتوانند مانند کلید روشن-خاموش آنرا را کنترل کنند. با میمونها که بازی نمیکنند!
نمونه سوم:
-هر موجودی که پرواز کند، پرنده است.
-حشرهها پرواز میکنند اما پرنده نیستند.
-هر موجودی که پرواز میکند و حشره نیست، پرنده است!
گاهی بنانگارهی موردی را بنانگارهی کمکی
[8] نیز مینامند، چرا که خود فاقد شواهد لازم برای اثبات است و قرار است از ابطالِ نظریهای دیگر، جلوگیری کند.
نمونه چهارم:
-تا پیش از کپلر، ستارهشناسها باور داشتند که سیارهها در یک مدار دایرهای میگردند. اما شواهد و مشاهدات نشان میدهند که این باور اشتباه است. حال برای آنکه تئوری نخستین حفظ شود ، آنرا مشروط میکنند به اینکه منظور از دایره، دایرهایست که روی دایرهای بزرگتر میگردد(اشاره به حرکت منظومه یا کهکشان). این درحالیست که آن تئوری باید مردود شناخته شود ، چرا که سیارهها به دور مدارهای دایرهای نمیگردند.
این سفسطه، بین شبه دانشمندان و تحقیقات وراهنجار(فراطبیعی)
[9] معمول است. برای نمونه، محققانِ
ESP معروفاند به اینکه ناظرانِ خود را به دلیلِ بدبینی نسبت به خوانشهای اشارهگرِ تاثیراتِ ناخودآگاه روی آلاتِ حساس
[10]، سرزنش میکنند. آنها میگویند این جو منفی باعث میشود که آنها نتوانند یک آزمایش ایجابی ESP را تکرار کنند. قابلِ تکرار بودن، اصلِ اساسی صحت ِ یک آزمایش است. البته اگر بخواهیم این اعتراض را جدی بیانگاریم، آنگاه هیچ آزمایشی در ESP نادرست نخواهد بود. نتیجه هرچه که باشد، همیشه میتوان گفت که اینها منتج از نیروهای وراهنجار هستند ، چه آنانکه در حالِ آزمایش هستند و چه آنانیکه آزمایش نشدهاند.
مارتین گاردنر
[11] گزارش میدهد که این نوع از بنانگاریِ موردی، توسطِ هلموت اشمیت
[12]، فرافیزیکدان
[13] به نقطه اوج مسخرگی خود میرسد! او تعدادی سوسک حمام را در یک جعبه قرار میدهد که در آن سوسکها میتوانستند به یکدیگر شوک الکتریکی وارد کنند. کسی مدعی میشود که سوسکها تمایل ندارند که بهشان شوک وارد شود و شوکها از یک نرخ تصادفی پیروی میکند یا اگر آنها بتوانند از تجارب یاد بگیرنند، کمتر دچار شوک خواهند شد. سوسکها بیشتر از آنچه که پیشبینی میشد به هم شوک وارد میکردند. اشمیت نتیجهگیری میکند که " چون او از سوسکهای حمام بیزار است، احتمالا جنبش فراروانی ( PK-Psychokinesis) ِ او روی ماشینِ شانس
[14] تاثیر گذاشته است"!
بنانگارههای موردی، در دفاع از
تئوری شبهدانشیکِ بیوریتم [15]متداول هستند. برای نمونه، تعداد بسیار زیادی از مردم هستند که در الگوهای پیشبینی تئوری بیوریتم نمیگنجند. به جای پذیرشِ این حقیقت به عنوانِ دلیلِ ابطالِ تئوری، گونهی جدیدی از مردم تعریف میشوند: arrhythmic یا ناآهنگین. به طور خلاصه، هرگاه به نظر رسید که تئوری دچار مشکل شده، شواهد متناقض به طور سیستماتیک، تنزیل داده میشوند. مدافعانِ این تئوری ادعا میکنند که با استفاده از آن میتوان دقیقا جنسیتِ بچهی نازاده را پیشبینی کرد. با اینحال، پروفسور دبلیو.اس.بِرِینبریج
[16]، استادِ جامعهشناسی در دانشگاه واشینگتن نشان داده است که همچون پرتابِ یک سکه، شانسِ پیشبینیِ درستِ جنسیتِ بچهی متولد نشده با استفاده از تئوری بیوریتم، پنجاه پنجاه است. یکی از حرفهایهای تئوری بیوریتم تلاشاش برای پیشبینیِ دقیقِ جنسیت کودکانِ نازاده، بر پایه مطالعه برینبریج به شکست منجر گشت. همسرِ این شخصِ حرفهای در تئوری بیوریتم، بنانگارهی بامزهای به برینبریج اظهار کرده است مبنی بر اینکه آنچه باعث شده تا این تئوری دچار اشتباه شود، تعداد بسیارِ همجنسگرایان با هویتِ جنسیِ نامشخص است!
استفاده از بنانگارههای موردی، تنها به شبهدانشمندان محدود نمیشود. نوع دیگرِ بنانگاری موردی در دانش رخ میدهد ، زمانیکه یک تئوری دانشیکِ جدید ارائه میشود که در مقابلِ یک تئوری ثابتشده قرار میگیرد و یا دچارِ کمبود اجزاء روشنگرِ اساسی است. برای آنچه که این تئوری نمیتواند توضیحی برایش ارائه دهد، یک بنانگارهی موردی ارائه میشود. برای نمونه، وقتی وگنر
[17]تئوری رانشِ قارهای خود را ارائه داد، نمیتوانست توضیح دهد که چگونه قارهها حرکت میکنند. به نظر میرسید نیروی گرانش باعث این حرکت باشد، هرچند که هیچ گونه دلیل علمی برای این نظریه وجود نداشت. در واقع دانشمندان میتوانستند نشان دهند که نیروی گرانش بس ضعیفتر از آن است که بتواند باعث این حرکت شود؛ و این را نشان دادند. الکسیس دِ تویت
[18]، مدافع تئوری وگنر، میگوید که گداختهای رادیواکتیوِ تهِ اقیانوسها در حاشیهی قارهها ممکن است باعثِ این حرکت شده باشد. استفن جِی گولد
[19]تذکر میدهد که " این بنانگارهی افزوده چیزی به قابلِ پذیرش بودنِ گمانهی وگنر نمیافزاید".
در نهایت، نفی توضیحاتی که مستلزمِ باورهای پنهانی، نیروهای فوقطبیعی یا فوقالعاده در راستای سادهسازی یا قابلقبولترسازیِ توضیحات باشند، به نامِ استفاده از
تیغ اوکام [20]شناخته میشود. تیغ اوکام شباهتی به بنانگاریِ موردی ندارد. برای نمونه، فرض کنید من شما را در هنگامِ دزدیدنِ یک ساعت از فروشگاه میگیرم. شما میگویید که آنرا ندزدیدهاید. من از شما میخواهم که جیبهایتان را خالی کنید. شما میپذیرید و یک ساعت از جیبهایتان بیرون میآید. به شما میگویم که " آها! راست گفتم. شما این ساعت را دزدیدهاید."شما پاسخ میدهید که ساعت را ندزدیدهاید، اما میپذرید که وقتی وارد فروشگاه میشدید، ساعت در جیبتان نبوده. از شما میخواهم که توضیح دهید چه شد که ساعت به جیبتان رفت و شما در پاسخ میگویید که از دروجنبانی
[21] استفاده کردهاید: یعنی از فکرتان برای انتقالِ ساعت از جعبهی شیشهای به جیبتان استفاده کردهاید. من از شما میخواهم که اینکار را دوباره با یک ساعت دیگر انجام دهید و شما میپذیرید. تلاشتان را میکنید اما نمیتوانید باعثِ ظهورِ جادویی یک ساعت در جیبتان شوید. میگویید که فشار زیادی از طرف من روی شما برای اجرای این برنامه وجود دارد یا اینکه جو بسیار بدی در فضا هست که علیه قدرتهای شما عمل میکند. شما بنانگارهای موردی برای تاویلِ آنچه بظاهر ،ابطالی مناسب بر ادعایتان است، ارائه کردهاید. بنانگارهی من که میگوید ساعت در جیب شماست چون آنرا دزیدهاید، یک بنانگارهی موردی نیست. من توضیحی پذیرفتی را به جای آن غیرقابلِ پذیرفتنی انتخاب کردهام .بطور مشابه، اگر قرار باشد برای دلیلِ رفع سردردِ خود، از بینِ اینکه آن خودبهخود رفع شده یا به دلیل این بوده که پرستاری در حینِ ذکر مانترا، دستش را جلوی سرم تکان داده، من همیشه انتخاب اول را برمیگزینم.
بکارگیری تیغ اوکام همیشه معقولتر از ارائهی بنانگارهی موردیِ مرموز، برای پشتیبانی از امکانِ وجودِ چیزهای فراطبیعی یا خارقالعاده است.
[1] برگردان از داریوش آشوری؛ فرهنگ علوم انسانی، ویراست دوم ، چاپ پنجم ، نشر مرکز، 1384
[2] تعریف از
ویکی پدیا
[3] فرضیه
Ad hoc a stipulation [4]
[5] Ad hoc a amendments
[6] Dowsing - استفاده از گمانه برای یافتن محلِ آب یا منابع دیگر در زیر زمین
[7] Mediums
auxiliary hypothesis [8]
extrasensory perception [9] - دریافت فراحسی که مستقل از بینایی، شنوایی یا دیگر فرآنیدهای حسی کسب میشود. ESP به تلهپاتی، غیببینی، الهام و در سالهای اخیر غیبشنوی اشاره دارد.
[10] sensitive instruments
[11] Martin Gardner
[12] Helmut Schmidt
[13] paraphysicist
[14] randomizer
[15] biorythm
[16] W. S. Bainbridge
[17] Wegener
[18] Alexis du Toit
[19] Stephen Jay Gould
[20] Occam's razor
[21] telekinesis
فهرست سفسطهها (مغالطات) -
Dariush - 06-22-2013
این مغالطه غیرصوری که با نامهای دوشاخگی
[1]، یا «این یا آن»
[2] و دشواری دروغین
[3] نیز شناخته میشود، عمدتا از جایگاه استدلال و به عنوانِ مقدمهای برای اثباتِ یک نتیجه ارائه میشود. این مغلطه ناشی از ندیدن، در نظر نگرفتن یا حذفِ همهی گزینههای منطقی و ممکن و قرار دادنِ تنها چند گزینهی محدود (معمولا دوتا) برای رسیدن به یک نتیجه است. از جمله معروفترین مغالطات در این مورد این است : یا با مایی یا بر مایی! این مغلطهی سیاه-سپید است چرا که حداقل دو گزینه را نادیده گرفته : شاید به دو طرفِ موضوع کاملا بیاعتنا باشم و شاید به هنوز فکر نکردهام و تصمیم خودم را نگرفتهام. یک نمونه معروفِ دیگر این است :" یا به وجودِ خدا اعتقاد دارید و یا اعتقاد دارید که خدا وجود ندارد". این نیز یک مغلطه سیاه-سپید است، چرا که گزینهی لاادریگری را نادیده گرفته. علاوه بر این ممکن است اساسا این موضوع را به کلی بیمعنا بدانم چرا که از نگاهِ برخی از فلاسفه تصورِ وجودِ خدا بیمعنیست و نمیتواند درست یا نادرست باشد!
برای مثال، فرض کنید که کسی نمایشی از تواناییهای ظاهری
فوقحسی[4] برگزار کند و شخصی در دفاع از او چنین سفسطه کند که «یا او کلاهبردار است و یا واقعا تواناییهای فراحسی دارد، و او کلاهبردار نیست، پس تواناییهای فراحسی دارد». حداقل یک توضیح دیگر در این مورد وجود دارد که او نادیده گرفته : شاید آن مدعی، صادقانه باور دارد که تواناییهای فراحسی دارد اما در واقع اینطور نباشد. افرادِ زیادی مدعی تواناییهای فراحسی هستند اما اگر ادعاهای آنها غلط باشد، الزاما به این معنا نیست که آنها کلاه بردار هستند. ممکن هست که باشند، اما ممکن هم هست که صادقانه باور داشته باشند که با ابعادِ دیگری از واقعیت در ارتباط هستند! در واقع ممکن است آنها اغفال شده باشند و این به معنای بیماری ذهنی در آنها نیست بلکه ممکن است باورهای نادرستِ آنها عمیقا در شخصیتشان رخنه کرده باشد چنانکه هیچ سند یا استدلالی آنها را متقاعد به اشتباهاتشان نمیکند.
شخصی ممکن است به اشتباه، بیاندیشد که زنی به واسطه تجربهای که با استفاده از ابزارهای طبیعی قابل توضیح نیستند، صاحبِ تواناییهای فراحسی است. این ناتوانی در تشریحِ آن تجربه و باور به
فراطبیعی بودنِ ، ممکن است توسط دیگران نیز تشدید شود. تجربهی او و تشویقهای دیگران، احتمالا او را به این فکر میاندازد که او یک "موهبت"
[5] دارد. چیزهایی که کاملا
تصادفی هستند، در نظرِ او
روشنبینی[6] تفسیر میشوند.ممکن است او تیزحس
[7] باشد و نیازهای دیگران را به سرعت دریافته و برطرف کند؛ همین ممکن است دیگران را به این باور برساند که او تواناییهای فراطبیعی
[8] دارد، در حالیکه در واقع او خیلی تیزحس یا هوشیار است. یا اینکه او میتواند در دریافتِ زبانِ بدن یا ایما و اشارات، از قبیل اشاراتِ چشم یا حرکاتِ ریزِ بدنی ، خیلی ماهر باشد.مردم ممکن است از او در موردِ مشاهدات و حسیاتِ او پرسش کنند، به این امید که او میتواند با آینده یا مرگ ارتباط برقرار کند. در برابر این خواستهها ممکن است او مجبور شود که چیزهایی مثل این بگوید که " او از شما برای آن موسیقی سپاسگذار است"، " در سر راهِ شما پول می بینم." یا " به نظر میرسد برادرتان در حالِ تغییری اساسی در زندگی خود است". مردم احتمالا در این عبارات، معانی و نشانههایی مییابند و همین باعثِ شدت در باور او و مردم در داشتنِ قدرتهای فراطبیعی میشود. این همان نیروی محرکهایست که پشتِ مدیومها
[9] و مشتریهای باورمند به قدرتهای آنها، وجود دارد. گاهی این قوه، بسیار قدرتمند و احساسیست و در تاثیراتاش در جوامع میتواند مسری باشد. " اون میگه بخاطرِ پتوی کُرکدار ممنونم". ناگهان زنی شدیدا شروع به گریه میکند: " اون دخترمونه! فقط سه سال داشت! عاشقِ پتویِ کرکدارِ خودش بود و من هر شب از اون استفاده میکردم تا اون بتونه تو پتوی موردِ علاقهش دنج بخوابه". پس از این گریه و احساساتی که از سوی تماشاچیِ برنامه ابراز شد، مدیومِ مربوطه باور میکند که بله او ارتباطی با جهانِ پس از مرگ برقرار کرده! چرا؟ در واقع مدیومِ مربوطه یک چیزی را رها کرده و به زن فرصت داد تا آنرا به دختر مرحومِ خودش مربوط کند. تمامِ دادههایی که در مورد پتویِ کرکدار ابراز شده، از سوی آن زن یا آن مشتری بوده و البته این باور را به مدیوم نیز القا میکند که بچهی مرده به شکلی عجیب با یک غریبه سخن گفته( پیامی رمزی در یک انجمنِ عمومی).
پس در واقع کسیکه ادعای دارد که تواناییهای فراحسی دارد، علاوه بر اینکه میتواند واقعا چنین باشد یا کلاهبردار باشد، میتواند اغفالشده نیز باشد. به جای اینکه تواناییِ او در متقاعد ساختنِ خود و دیگران به وجودِ این قدرتهای فراحسی، موجب شود که به آن شک شود یا تقلیل یابد، بیشتر باعثِ تشدیدِ آن میشود! با باور به قدرتهایش و مشوقهای اجتماعی (بیرونی) ِ بیشتر، او از اینکه واقعا یک موهبتی در اختیار دارد، بیشتر مطمئن میشود. وقتی چیزی میگوید که به وضوح اشتباه است یا اینکه مشتری با آن ارتباط برقرار نمیکند، او خواهد گفت که قدرتهایش لغزشناپذیرند و یا اینکه خودش راست میگوید و این مشتریست که نمیتواند درست فکر کند. او ممکن است بدونِ آنکه هتا خودش بداند، به تکنیکهای «
تنخوانی»
[10] مسلط شود. همچنین باید در نظر داشت که اغفال شدن به معنای احمق بودن یا دیوانه بودن نیست، بلکه شکاکین تقریبا در متقاعد کردن او به اینکه آنچه او میکند، توانای فراحسیست، ناتوان هستند.
نمونهای دگر از مغلطه سیاه-سپید:
جهان یا به شانس وجود یافته یا با طرح. به شانس که نبوده. پس باید از یک طرح بوده باشد. اما اینجا حداقل یک امکانِ دیگر نیز هست: جهان به نظر بر اساسِ یک طرح است، اما در واقع اینطور نیست. جهان همیشه بوده است، یا در این شکل یا به شکلی دگر، اما در همه زمانها ترکیبی از رخدادهای تصادفی و قوانین ذاتی و ثابتِ ناظر بر رخدادهای تصادفی بوده است. یکی از اختلافها در این مثال، این نکته است که میگوید یک چیز یا تصادفی است یا هدفمند. در حالیکه هتا مثلا پدیدهای چون فرگشت که آنرا به تصادفی بودن میشناسند، بر اساس دلایل گوناگون رخ میدهد. اختلافِ دیگر در این سفسطه، ادعای این است که هم فرگشت و هم طراحی هوشمند درست است! ممکن است طراحی برای جهان وجود داشته باشد که تکامل را به عنوانِ بخشی از طراحیِ خود در نظر گرفته باشد.
نمونهای دیگر از سفسطه سیاه-سپید:
یا آنکس که با چشمِ خود سفینه فضایی بیگانگان را دیده، دروغ میگوید و یا اینکه آنها واقعا وجود دارند. در حالیکه او خیلی ساده، اشتباه کرده.
یکی دیگر: یا این شخص واقعا توسطِ بیگانگان تسخیر شده، یا دیوانه است. دیوانه که نیست، پس حتما بهترین توضیح برای این وضعیت این است که او توسط بیگانگان تسخیر شده. هر کسی میتواند بدون اینکه دیوانه شده باشد، اغفال شده باشد.
یکی دیگر:
به عنوانِ یک شکاک، شما یا یک خرافهستیز هستید و یا یک پژوهشگر! حال کسی که با پژوهشهای خود با یک خرافه میستیزد، ناماش چیست؟
نتیجهای از یک مثالِ شخصی: یکبار کسی از من پرسید
که آیا این شکگراییای که اینقدر به آن مفتخر هستید، از طریق علمی هم قابل اثبات است یا به خاطرِ انگیزههای شخصی، احساسی، پنهانی است؟
[1] Bifurcation
[2] Either/Or Fallacy
[3] False Dilemma یا False Dichotomy
[4] Psychic
Gift[5]
[6] Clairvoyance
[7] Sensitive
[8] Paranormal
[9] Mediums : میانجی روحی؛ کسی که مدعی توانایی برقراری ارتباط با ارواح یا جهانِ پس از مرگ است.
Cold Reading[10]
فهرست سفسطهها (مغالطات) -
Dariush - 07-08-2013
نقل قول:یک باور، شخص را به عنوانِ عالم معتبر نمیکند، بلکه «چرایی و چگونگی»ِ رسیدن به آن است که اینکار را میکند. باورهای او برپایه تجربه و آزمایش خواهند بود نه دگم؛ آنها را دلالت پشتیبانی میکند، نه مرجعیت یا دریافتِ درونی.(برتراند راسل، تاریخ فلسفه غرب)
این مغلطه صوری
[1]که با نام استدلال بر پایهی مرجع
[2] نیز شناخته میشود به معنای درست فرض کردن گزارههاییست، تنها به این خاطر که فردی که بنا بر ادعا در آن موضوع مرجعیت دارد، میگوید که گزارههای مذکور درستاند. البته برای آنکه به دیدگاههای کارشناسان در طیف وسیعی از موضوعات احترام بگذاریم، دلایل زیادی هست. از جمله اینکه زندگی بس کوتاه است و توانایی فکری بسیار متنوعتر از آن است که کسی در بابِ همهی موضوعات متخصص شود. در زمینه مسائل فکری، نوعی تقسیم کار وجود دارد که بر اساسِ آن وقتی به قلمرویی وارد میشویم که در آن دلیلِ کافی برای اطمینان به دانش و نظرِ خودمان نداریم، خردمندانه است که نظرِ متخصصان را جویا شویم.
شکلِ کلیِ این سفسطه به صورتِ زیر است :
-مرجعِ A عقیده دارد که گزاره P درست است
-پس P درست است.
به عنوانِ یک نمونه، توسل به نظرِ انشتین در حمایت از یک دیدگاهِ دینی، یک توسل به مرجعیتِ نامربوط است. حوزهی تخصصی انشتین، فیزیک است نه دین؛ هتا اگر او یک خاخام باشد، بازهم به لحاظِ اینکه طبیعتِ دین بسیار پرمناقشه و بحثبرانگیز است، توسل به نظرِ انشتین به عنوانِ شاهدی برای اینکه خدا وجود دارد، یک توسل به مرجعیتِ بیربط است. همانطور که متخصصان دینی، اشکالاتِ بنیادی در دین را رد میکنند، افرادِ بسیاری هم هستند که دین را در ذاتش نادرست میدانند. توسل به غیرمتخصصها به عنوانِ یک متخصص، یا توسل به متخصصان در یک موضوع بحثبرانگیز ، به عنوان شاهدی برای یک عقیده، هر دو برای برقراری درستی آن ادعا، نامربوط محسوب میشوند.
توسلِ نامربوط به مرجعیتِ ، نوعی از سفسطهی اصلیت است که در آن یک باور، به جای مباحثی که پیرامونِ آن شکل گرفته بر اساس مرجعِ آن قضاوت میشود. زمانیکه عقیدهای را به سببِ داشتنِ مرجعیتِ شخصی که آنرا شکل داده درست میپنداریم، باید به خاطر داشته باشیم که هتا افرادِ دارای مرجعیت نیز میتوانند عقاید نادرست داشته باشند.
البته توسل نامربوط به مرجعیت، همیشه در مباحثِ فلسفی و دانشیک رخ نمیدهد و همچون خیلی از سفسطههای دیگر، ممکن است در زندگی روزمره هم بارها به آن دچار شویم یا با آن برخورد کنیم. مثلا اگر استخوانِ پای من بشکند، با اینکه دربارهی بهترین شیوهی درمانِ آن اطلاعاتِ کلی دارم، مسلماً بهتر آن است که به جای تکیه بر حدس و گمانهای غیرمطلعانهی خودم دربارهی چگونگی بیماریام، به سراغِ یک پزشک متخصص بروم که در زمینهی انواعِ مختلفِ شکستگی تحربه دارد و این مزیت را دارد که سالها در زمینهی پزشکی مطالعه کرده و نظرِ او را جویا شوم. پزشک میتواند مشخص کند که واقعا پایم شکسته است یا ضربدیدگی شدید پیدا کرده؛ اگر پایم را گچ بگیرد احتمالِ جا افتادنش بیشتر است یا اینکه اینکه صرفا استراحت کنم و مسائلی از این دست. اما، نکتهی مهم این است که احتمالِ درستیِ آنچه پزشکِ در مورد بیماری من میگوید صرفا به این دلیل نیست که در زمینهی شکستگیها «ادعای مرجعیت» دارد؛ دلیلش این است که پزشک بر اساس استدلال صحیح و دانش پزشکی به نتیجه میرسد، استدلال و دانشی که سایر پزشکان میتوانند ارزیابی کنند و احتمالاً زیر سوال ببرند. از آنجا که من دانش پزشکی کافی ندارم، چارهای ندارم جز اینکه به مرجعیتِ تشخیصِ پزشک اعتماد کنم، درست مثلِ وقتی که به مشاورهی حقوقی احتیاج دارم و از آنجا که شناختم از قانون در حدی نیست که بتوانم به تشخیصِ خودم در یک موضوع مطمئن باشم، به ارزیابی یک مشاور حقوقی از موقعیت اعتماد میکنم.
در اینگونه موارد به سراغ کارشناسانی میرویم که در زمینه مربوط آموزش دیدهاند و عملکردِ آنها توسطِ مجموعهای از افرادِ متخصص کنترل میشود؛ به همین دلیل با اطمینان به تشخیصِ آنها اتکا میکنیم. اگرچه هتا در این موارد نیز میزانی از شکاکیت میتواند مناسب باشد . پزشکان و حقوقدانان همیشه با هم توافق ندارند و آنجا که حس میکنید نظرِ کارشناس ممکن است مبتنی بر مقمدمهها نادرست، استدلال غلط یا تعلقِ شخصی باشد، بجاست که به دنبالِ نظر دیگری باشید.
توسل به مرجعیت، با توسل به چندین شخصِ متخصص [یا نامتخصص] ِ باورمند به درستی یک عقیده، بازهم آن را «مربوط» نمیکند. ارائه لیستِ بلندی از کسانی که موافقِ یک عقیده هستند، زمانیکه آن مراجع خارج از حوزهی تخصصیشان نظر میدهند و یا اصلا در آن حوزه متخصص به حساب نمیآیند، توسلِ نامربوط به مرجعیت را بازهم «مربوط» نمیکند. در موضوعاتِ بحثبرانگیز، تعدادِ کارشناسانی که در طرفهای مختلفِ بحث هستند، معمولا چندان اختلاف ندارد. اگر عقیدهای بحثبرانگیز میتواند به واسطهی مراجعی که آنرا درست میدانند، اثبات شود، پس نظرِ مخالفِ آن هم به سببِ حصورِ کارشناسانی که با آن مخالفند میتواند درست باشد! درستی یا نادرستی و عقلانی یا غیرعقلانی بودنِ یک عقیده باید مستقل از کسانی که به آن عقیده دارند یا با آن مخالفند بررسی شود.
مشکلِ اصلی در مواجهه با نظر یک کارشناس، تصمیمگیری در این مورد است که تا چه حد برای نظر او اعتبار قائل شویم. اصلی ترین نکاتی که باید به خاطر داشت عبارتند از اینکه هتا اگر محرز شود کسی در حوزهی موردِ بحث واقعا کارشناس است، بازهم جایزالخطاست؛ کارشناسان غالبا با یکدیگر اختلاف نظر دارند ، خصوصا در حوزههایی شاهد قوی وجود ندارد؛ و اینکه، همانگونه که قبلا اشاره شد، کارشناسان معمولا در حوزهی نسبتا کوچکی کارشناساند و بنابراین اظهارنظرهایشان در سایر حوزهها را نباید به اندازهی اظهارنظرهایی که مربوط به حوزهی تخصصی شان است جدی گرفت.
[1] Formal Fallacy
[2] Appeal to Authority ,Argument from Authority ,Argumentum ad Verecundiam
فهرست سفسطهها (مغالطات) -
undead_knight - 09-28-2013
Naturalistic fallacy - WiKi
داریوش حوصله داری این رو البته ترجیحا از منابعی جز ویکی پدیا ترجمه کنی؟