چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Theodor Herzl - 03-28-2015
ببینید جنگ و شرایط جنگی یک ادرنالینی به انسان میده که هیچ چیز دیگه جای اون رو نمیگیره! نمیدونم شاید این شرایط روانی باشه ، یعنی مثلا یک دفعه احساس وطن پرستی شدیدی به انسان دست میده که هروئین همچین احساسی نمیده! من چون خودم از این کله خریها کردم میدونم ؛ من اولین باری که توی شرایط جنگی قرار گرفتم سال ۲۰۰۶ جنگ اسرائیل و حزبالله بود ؛ اگه راسل همچین احساسی داره قابل فهم هست برا من حداقل ، ولی از خمینی دفاع کردن یک کمی عجیب بود!
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Mehrbod - 03-28-2015
Anarchy نوشته: واقعیت هم اینه که من و شما و سایر افرادی که بهره ای از ثروت و قدرت نبردن ، همیشه قربانی هستیم . یه روز ما رو شیر میکنن برای رای دادن ، روز دیگه شیرمون میکنن برای جنگیدن به اسم ایران ، اسلام ، خدا و ... در نهایت هم یه بیلاخ بیشتر نصیبمون نمیشه !!
نقل قول:حقیقتا من نمیدونم این تغییر عقیده ات از کجا ناشی شده ... اما هر چی فکر میکنم مبنایی براش نمیبینم جز نا امیدی از تغییر شرایط و اجبار برای زندگی در این شرایط کشور ، بالا رفتن سن و مشکلات شخصی !!!
تنها مبنای (ریزه میزهای) که آنجا میبینید اینه که هیچکاره بودهاید و هیچکاره میباشید و هیچکاره خواهید بود, پس
چه بهتر بجای این سختگیریهایِ بیخود همینجور "دور همی" باشیم و "به پاس دوستی" به "باورهایِ همدیگر" ارج نهیم؟
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Russell - 03-28-2015
Anarchy نوشته: پست ها رو هم انتقال میدم در اولین فرصت ... فقط تعجب میکنم راسل جان چه اصراری داری همه پل های دوستی رو پشت سرت خراب کنی سر بحث هایی که ما در اون هیچ کاره بودیم و اصلا به سن ما قد نمیده !! مثلا من متوجه نشدم قضیه جنگ ایران و عراق و انقدر پافشاری برای تطهیر افرادی که کشور رو به فنا دادن برای چی هست ؟ چرا تفسیر از جنگ از حالت منطقی تبدیل به احساسی شده ؟ اگه بگیم هر کس جنگیده سر ما منتی داره یا هر چی کله خر تر باشیم تو این زمینه با ارزش تره ، خب انتحاری های القاعده و داعش که باید بالاترین درجه رو داشته باشن ... من صادقانه توصیه میکنم پست های خودت تو تاپیک "دفاع مقدس" و سایر تاپیک ها رو یه مرور بکنی ... همون ها رو نقد کنی جای بحث با ما ، نتیجه خیلی بهتری داره !! واقعیت هم اینه که من و شما و سایر افرادی که بهره ای از ثروت و قدرت نبردن ، همیشه قربانی هستیم . یه روز ما رو شیر میکنن برای رای دادن ، روز دیگه شیرمون میکنن برای جنگیدن به اسم ایران ، اسلام ، خدا و ... در نهایت هم یه بیلاخ بیشتر نصیبمون نمیشه !! حقیقتا من نمیدونم این تغییر عقیده ات از کجا ناشی شده ... اما هر چی فکر میکنم مبنایی براش نمیبینم جز نا امیدی از تغییر شرایط و اجبار برای زندگی در این شرایط کشور ، بالا رفتن سن و مشکلات شخصی !!!
من کجا همهیِ پلها رو دارم خراب میکنم آنارشی جان؟ اگر این بحث منرو
با میلاد داری میگی خب من گمون نمیکنم در این مورد اصلا «دوستی»
حتی از نوع مجازی وجود داشته که حالا بخواد نداشته باشه. دشمنی هم البته
نبوده تاحالا، قبلا یکطرفه دایورت بوده الان دوطرفه دایورت شده.
من هم آن پستهای قدیمی رو نوشتهام و هم این پستها رو و بهت اطمینان میدم
این پستها رو در حالت خیلی ریلکستری مینویسم. معمولا آدم سعی میکنه برای
رفتار دیگران دلیل پیدا کنه و وقتی دلیل روشنی نمیبینه یا حرف طرف رو نمیفهمه
این میشه که نسبتش میده به چیزهای شخصی و عجیب و غریب. از این چیزها
در دیدگاه «خردگرایانه» زیاد هست. مثلا در نگاه «متفکران امروز» هایدگر اینطور هست.
میدونی که هایدگر در ابتدای روی کار آمدن نازیها اونیفرم نظامی پوشید و رفت تدریس کرد،
البته جلوتر خودش رو از نازیها جدا کرد ولی هیچوقت نه از کردهیِ خودش عذرخواهی کرد
و نه مدافع لیبرال دموکراسی شد. اینها چیزهایی هست که برای ذهن «خردگرا» قابل درک نیست.
همینطور که گسترش خالکوبی، پیوستن کرور کرور غربیها با سطح رفاه و موفقیت نسبتا خوب
به داعش،یا مثلا رفتار همین کمک خلبان آلمانی قابل درک نیست و با توضیحات آبکی مثل
عدم ثبات روحی و نامگذاری اون بعنوان فلان سندروم و بهمان بیماری کنار گذاشته میشند.
من به کسی نمیگم چیکار کنه و مثلا شما حتما باید بلند بشی بری جنگ با داعش. ولی میگم
که لذت همه چیز نیست، شما آیا حاضری جونت رو برای عزیزی فدا کنی؟ یا بهتره اینطور بگم،
آیا کسی که چنین کاری میکنه هم بنظرت تنها بخاطر بیماری روانی و مثشکل شخصی و...
چنین کاری میکنه؟
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Mehrbod - 03-28-2015
kourosh_iran نوشته: منکه فکر میکنم بهرحال چیز خوبیه! به نفع ماست. همه به فکر غرق نشدن کشتی خودشون هستن، و رحمی به دیگران نمیکنن، پس ما هم باید به فکر غرق نشدن کشتی خودمون باشیم. چاره ای نیست. بهرحال در این کشتی سوار شدیم و نمیتونیم وسط اقیانوس پیاده بشیم.
=
کشتی کودنان
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Anarchy - 03-28-2015
Mehrbod نوشته: تنها مبنای (ریزه میزهای) که آنجا میبینید اینه که هیچکاره بودهاید و هیچکاره میباشید و هیچکاره خواهید بود, پس چه بهتر بجای این سختگیریهایِ بیخود همینجور "دور همی" باشیم و "به پاس دوستی" به "باورهایِ همدیگر" ارج نهیم؟
درود مهربد گرامی ... خوشحالم که یک بحث بالاخره باعث شد اینجا پست بدی و معلوم شد با اینکه لاگین نمیکنی مدام به دفترچه سر میزنی !! حالا منم آنچنان چیزی نگفتم به راسل ... حالا تو خودت برگرد ، منم قول میدم بچه خوبی باشم !!
Russell نوشته: من کجا همهیِ پلها رو دارم خراب میکنم آنارشی جان؟ اگر این بحث منرو با میلاد داری میگی خب من گمون نمیکنم در این مورد اصلا «دوستی» حتی از نوع مجازی وجود داشته که حالا بخواد نداشته باشه. دشمنی هم البته نبوده تاحالا، قبلا یکطرفه دایورت بوده الان دوطرفه دایورت شده. من هم آن پستهای قدیمی رو نوشتهام و هم این پستها رو و بهت اطمینان میدم این پستها رو در حالت خیلی ریلکستری مینویسم. معمولا آدم سعی میکنه برای رفتار دیگران دلیل پیدا کنه و وقتی دلیل روشنی نمیبینه یا حرف طرف رو نمیفهمه این میشه که نسبتش میده به چیزهای شخصی و عجیب و غریب. از این چیزها در دیدگاه «خردگرایانه» زیاد هست. مثلا در نگاه «متفکران امروز» هایدگر اینطور هست. میدونی که هایدگر در ابتدای روی کار آمدن نازیها اونیفرم نظامی پوشید و رفت تدریس کرد، البته جلوتر خودش رو از نازیها جدا کرد ولی هیچوقت نه از کردهیِ خودش عذرخواهی کرد و نه مدافع لیبرال دموکراسی شد. اینها چیزهایی هست که برای ذهن «خردگرا» قابل درک نیست. همینطور که گسترش خالکوبی، پیوستن کرور کرور غربیها با سطح رفاه و موفقیت نسبتا خوب به داعش،یا مثلا رفتار همین کمک خلبان آلمانی قابل درک نیست و با توضیحات آبکی مثل عدم ثبات روحی و نامگذاری اون بعنوان فلان سندروم و بهمان بیماری کنار گذاشته میشند. من به کسی نمیگم چیکار کنه و مثلا شما حتما باید بلند بشی بری جنگ با داعش. ولی میگم که لذت همه چیز نیست، شما آیا حاضری جونت رو برای عزیزی فدا کنی؟ یا بهتره اینطور بگم، آیا کسی که چنین کاری میکنه هم بنظرت تنها بخاطر بیماری روانی و مثشکل شخصی و... چنین کاری میکنه؟
نمیدونم چرا یه دفعه انقدر مسائل مختلفی رو مطرح میکنی که لزوما به هم ربطی هم پیدا نمیکنه ... انگار افکار این چند ساله روی هم انباشته شده و الان داری بروزش میدی !! اما به نظر من انگار خودت دوست داری دیگه چیزی باقی نمونه از سابقه ای که از گذشته بینمون وجود داشته ... یه چیزی تو مایه خود ویران گری !! به نظرم یه دفعه مثل مهربد بذاری بری بهتری تا این کارو بکنی ، البته اگه قصدت واقعا اینی هست که من فکر میکنم ... من نفهمیدم یعنی خیلی عجیبه که دلیل طرز فکر فعلیت ، شخصی باشه ؟ اتفاقا فکر نکنم اصلا منشا دیگه ای بشه برای عقاید پیدا کرد ... تو جایی سراغ داری من گفته باشه لذت همه چیزه ؟ اتفاقا تو این جمع دفترچه ای ها فکر کنم از همه کمتر بشه همچین چیزی رو به من نسبت داد ... در مورد سوالت هم بله در شرایط خاص شاید حاضر باشم یا حداقل دوست داشته باشم همچین کاری کنم ولی شهامتش رو نداشته باشم . دلیلش هم لزوما این چیزایی که میگی نیست و منم همچین چیزی نگفتم ، اما استوره سازی هم نمیکنم اگر کسی چنین کاری کرد !! حالا در کل باز من ربط این صحبت ها و اینکه به طور ناگهانی حرف این چیزا رو به میون آوردی نمیفهمم !!
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Mehrbod - 03-28-2015
Anarchy نوشته: درود مهربد گرامی ... خوشحالم که یک بحث بالاخره باعث شد اینجا پست بدی و معلوم شد با اینکه لاگین نمیکنی مدام به دفترچه سر میزنی !! حالا منم آنچنان چیزی نگفتم به راسل ... حالا تو خودت برگرد ، منم قول میدم بچه خوبی باشم !!
که "دور همی" سرگرم به هیچکارگی باشیم؟
نه, من در جایگاه یکی از کارهای هامگریزانهام (eccentric) نوشتههایِ اینجا را همیشه میخوانم, ولی این یک سرگرمی
بیشتر نیست, و بیشتر از آن یک سرگرمی اعتیادآور و ناجوری هم خواهد بود: بجای پرداختن به گرفتاریهایِ راستین و ملموس,
دور همی تخمه شکستن و سر اینکه میهنپرست باشیم یا نباشیم گفتمان بشود, گویی این دو نمونهوار تفاوتی در زندگی بیرون و تکنولوژی افسارگریخته خواهند داد
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Anarchy - 03-28-2015
Mehrbod نوشته: که "دور همی" سرگرم به هیچکارگی باشیم؟ نه, من در جایگاه یکی از کارهای هامگریزانهام (eccentric) نوشتههایِ اینجا را همیشه میخوانم, ولی این یک سرگرمی بیشتر نیست, و بیشتر از آن یک سرگرمی اعتیادآور و ناجوری هم خواهد بود: بجای پرداختن به گرفتاریهایِ راستین و ملموس, دور همی تخمه شکستن و سر اینکه میهنپرست باشیم یا نباشیم گفتمان بشود, گویی این دو نمونهوار تفاوتی در زندگی بیرون و تکنولوژی افسارگریخته خواهند داد
منم نگفتم بالاتر از هیچکارگی ، کاری داریم میکنیم ... خب یه دوره ای باد تو کله مبارکمون بود همگی و فکر میکردیم میشه کاری از پیش برد !! اما من هم الان چیزهای مهم و خیلی جذاب تری تو زندگی شخصی خودم برای انجام دارم ... هر چند یاد و خاطره اون ماجراجویی های گذشته هم همیشه با منه !! ولی واقعا من فکر میکنم گذر زمان و بالارفتن سن هم بی تاثیر نباشه در این تغییر حالات ما ...
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Russell - 03-28-2015
Mehrbod نوشته: بجای پرداختن به گرفتاریهایِ راستین و ملموس,
دور همی تخمه شکستن و سر اینکه میهنپرست باشیم یا نباشیم گفتمان بشود, گویی این دو نمونهوار تفاوتی در زندگی بیرون و تکنولوژی افسارگریخته خواهند داد
درود، من زیاد بحثهایِ تکنولوژیک اینجا را دنبال نکردهام ولی همانقدر که دیدهام
بنظرم میرسد که مشکل تکنولوژیک معلول است نه علت. برای نمونه در
اینجا چندان
خطر تکنولوژیکی، جز آنچه از «جاذبههایِ دنیای خارج» میتواند به آن وارد شود
بچشم نمیخورد.
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Russell - 03-28-2015
Anarchy نوشته: نمیدونم چرا یه دفعه انقدر مسائل مختلفی رو مطرح میکنی که لزوما به هم ربطی هم پیدا نمیکنه ... انگار افکار این چند ساله روی هم انباشته شده و الان داری بروزش میدی !! اما به نظر من انگار خودت دوست داری دیگه چیزی باقی نمونه از سابقه ای که از گذشته بینمون وجود داشته ... یه چیزی تو مایه خود ویران گری !! به نظرم یه دفعه مثل مهربد بذاری بری بهتری تا این کارو بکنی ، البته اگه قصدت واقعا اینی هست که من فکر میکنم ... من نفهمیدم یعنی خیلی عجیبه که دلیل طرز فکر فعلیت ، شخصی باشه ؟ اتفاقا فکر نکنم اصلا منشا دیگه ای بشه برای عقاید پیدا کرد ... تو جایی سراغ داری من گفته باشه لذت همه چیزه ؟ اتفاقا تو این جمع دفترچه ای ها فکر کنم از همه کمتر بشه همچین چیزی رو به من نسبت داد ... در مورد سوالت هم بله در شرایط خاص شاید حاضر باشم یا حداقل دوست داشته باشم همچین کاری کنم ولی شهامتش رو نداشته باشم . دلیلش هم لزوما این چیزایی که میگی نیست و منم همچین چیزی نگفتم ، اما استوره سازی هم نمیکنم اگر کسی چنین کاری کرد !! حالا در کل باز من ربط این صحبت ها و اینکه به طور ناگهانی حرف این چیزا رو به میون آوردی نمیفهمم !!
من دارم میگم که اتفاقا همین «ارتباط دادن» و «استورهسازی» هست که مهم هست.
من میگم شما نمای کلی رو که نگاه کنی یک الگو میبینی. شما الان مثل من میگی که
اینها «استثنا» هست و «بیمعنی» تا اینکه یکزمانی دیگه اینرو نمیتونی بخودت بگی.
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Anarchy - 03-28-2015
Russell نوشته: من دارم میگم که اتفاقا همین «ارتباط دادن» و «استورهسازی» هست که مهم هست. من میگم شما نمای کلی رو که نگاه کنی یک الگو میبینی. شما الان مثل من میگی که اینها «استثنا» هست و «بیمعنی» تا اینکه یکزمانی دیگه اینرو نمیتونی بخودت بگی.
راسل جان ... تو هم ما رو گرفتیا !! من میگم هر کی رفت جونشو داد برای یه هدفی ، نباید ازش استوره سازی بشه ... نه اینکه از هیچ کس نشه اما از هر کسی هم نباید بشه !! مخصوصا که معمولا دروغ و دغل بسیار هست پشت این استور سازی ها به منظور تحمیق توده ها ... رجوع شود به "جعبه سیاه" حسین فهمیده !!