پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ -
kourosh_iran - 11-06-2014
حالا شاید بگید چقدر حرف تکراری میزنی و اغراق میکنی، ولی همین اینترنت و یکی دیگه که میشناسم نرم افزارهای آزاد، باعث شدن که قدرت بین مردم توزیع بیشتری بشه و بتونن با همکاری هم یا حتی گاهی انفرادی یا در دسته های کوچک در سراسر دنیا کارهای تاثیرگذار بکنن.
پس این نوع فناوری و ساختارها میتونن برای بازگشت آزادی های عمومی مفید باشن.
البته من بیشتر از نظر تهدیدی که قدرت و کنترل حکومت ها و گروههای معدود سیاسی بر سرنوشت عموم و جامعه میذارن صحبت میکنم.
بهرحال این موارد آزادیهای فردی رو هم افزایش میدن در عین اینکه لزومی نداره به روش زندگی زمان باستان برگردیم!
نه؟
پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ -
Mehrbod - 11-06-2014
ما اینجا کلاف درهم تنیدهای داریم که دستمایهیِ پیدایش گنگیها و بدفهمیهایِ بسیار شده است.
من از دیدگاه کاربران این سخنگاه یک به یک دریافتم را بکوتاهی از نگرش اشان میآورم و درستی و نادرستی آن دریافتها از سخنهایِ آوردهام.
----
از دیدگاه [MENTION=66]Ouroboros[/MENTION]
او (امیر) دریافتی که از تکنولوژی دارد دربارهیِ خطرهای آن است و آنرا بسیار کمتر از من
پویا میبیند.
امیر پیشانگاشتهایی دربارهیِ زندگی دارد که نگاه او به تکنولوژی را بتناسب بسمت و سوی مثبت میبرند. برای مثال
امیر باور دارد که گذشتگان و مردمان پیشاشهرمندی (primitive people) زندگی سختتر و بارها بار بدتری در برابر
امروزیان داشتهاند, علارغم همهیِ بدیهای که تکنولوژی دربر دارد, او از نکتههایِ خوب و مثبت آنها هیچ غافل نیست.
پندار او از زندگی نخستینی بسیار ماجراجویانه ولی همراه با خطر است, او مردمان کهن و بویژه مردان را گویا جنگجویان و رزمندگانی میبیند (با
ریش و پشمهای سترگ و سیاه) که بر سر زن و مال و است .. با یکدیگر بآسانی گلاویز و شاخ در شاخ میشدهاند.
امیر همچنین پایبندی خوبی به ارزش های نوینگرایی دارد و برای مثال, از نژادپرستی, میهنپرستی و امثالهم بیزار است و بودن اینها را از معدود پیشرفتهای بشریت میداند.
او سعی میکند نگاهی معتدل به همه چیز داشته باشد و خوبیها و بدیها هر چیز را به یکسان, بسنجد.
امیر در دست دیگر, از یک دههیِ پیش تا به امروز دچار واژگشتهایِ ژرفی نیز شده است. او از دیرباز خودش را یک یاغی
میافته و هتّا شاید اگر به گذشتهیِ دور او برویم, جایی باشد که او از شهرمندی و تمدّن نیز بیزار بوده باشد. انگیزههایِ
او در گرایش به آنارشیسم از احساسات از کودکی همراهِ او ریشه گرفتهاند که علیرغم داشتن جایگاهی بالاتر از دیگران در زندگی و اجتماع,
همواره خودش را در بند آیین و رسمها و قانونهایی میدیده که از بیرون رفتار او را زیر کنترل و مهار میبردهاند.
او در گذشته ریشهیِ این فشارها را در "ساختار همبودین/اجتماع" میدید و برای نمونه نهاد خانواده را یکی از
آن نهادهایِ خطرناک میافته که رفتار شخص را در بند و زنجیرهایِ از پیش ساخته شده فرومیبردهاند. نگاه او به ردههای
همبودین نیز راستایی همسان داشته است; او از هرگونه ساختار, برچسب و یا الگوهایی که میخواند کس را در چارچوبهایِ از پیش ساخته بگنجانند بیزار بوده است و این از معدود ویژگیهایی است که او تا به امروز نگه
داشته است و جدا از همهیِ واژگشتها و دگرشهایِ ژرف, او همچنان از چارچوبگرایی رویگردان است.
دگرگونی و ستیز درونی او درست از جایی جوانه زد که او آغاز به پذیرش این چارچوبهای از پیش داده شده کرد. او پیش از
این واژگشت بزرگ, از هر آنچه که مایهیِ دستهبندی و ردهبندی شخص بود احساس بیزاری از خود نشان میداد. هوش, دین,
خانواده و .. همه برچسبها و چارچوبهایی بودند که شخص بی هیچ اراده در آنها گنجانده شده و از بیرون رفتار او رگولاریزه و هنجاریده میشد.
خاستگاه این دگرگونیها به جایی بازمیگردد که امیر, اخلاقیات را با لذتگرایی جایگزین نمود. در دنبالهیِ این فرایند
امیر کم کم دریافت که ارادهیِ آزاد, آنچه او پیشتر به آنها بهایی بسیار گران میداده در این دیدگاه نوین نه تنها ارزش
لذتآفرینی چندان ندارد, چه بسا خود پادارزشی هم به شمار میرود. هر چه باشد او به چشم خود میدید که نمونهوار چه دینداران
فراوانی آن بیرون هستند که با اندیشههایِ خداپرستانه جلقهایِ عرفانی میزنند و میدید که چگونه خوشباورانه و گوسفندوارانه به زندگی
آن جهان دلمیبندند. اینها, این آسانی و خوشباوریها برای او که در خانوادهای دین گریز بزرگ شده بود شگفتیآور بودند.
او دریافت که ارادهیِ آزاد, کنترل بر روی سرنوشت خویشتن, آزادی در کردار و ... همه چیزهایی overrated میباشند که
در فلسفهیِ هدانیستیک (و نه هدونیستیک) او جایگاهی به آن والایی ندارند. ارادهیِ آزاد برای او اکنون در این بود که
بتوان با پرداختن به بازیهایِ اجتماعی از نردبانهایِ ترّقی بالا رفته و به میوههایِ خوشمزه و خوشگوارتر, پرستیژ و
سرانجام کُسان و دخترکان جوانتر و پریپیکرتر دست یافت. این اراده, در جهانی که او میزیست شدنی بود, او هتّا با
بازگشت برنامهریزی شده به ایران دریافت که گمان او درست بوده و در آنجا, هتّا راه هموارتر و رنگینتر است.
او امروز متعجب است که چرا دیگران, این کسانی که پیرامون او هستند نمیتوانند بخوبی او ببینند که چه اندازه
روی زندگی اشان کنترل و اراده دارند. او با پیشبینی من تا دیرزمانی خواهد کوشید که برخی را به راه روشناندیشانهیِ
خودش بیاورد و به آنها بفهماند که راه ترقی و تعالی در این جهان در جد و جهد ماجراجویانه برای بالا رفتن از نردبانهایِ موفقیت است.
او در نگاه نوین, پذیرای ساختارها و قالبهایِ داده شده از سوی طبیعت است. میتوان تا آنجا پیشرفت که او را آیینگرا نامید.
امیر امروز جهان را بگونهای دوست دارد که در آن هر کس در چارچوبهایِ از پیش داده زاده شود, ولی جای پیشرفت و ترّقی نیز داشته باشد.
او امروز یک ماجراجوی آیینگراست.
--
چندی از لغزشهایِ امیر:
او به پیشانگاشتهایِ فراوانی که دربارهیِ اجتماع و تکنولوژی دارد واقف نیست.
او از تاریخچهیِ هومنی و زندگی مردمان پیشاشهرمندی (primitive peoples) تنها برداشتهایِ عامیانه و کژرفته دارد.
امیر تکنولوژی را همچنان چیزی "بیرونین" و همچنان "ابزاری در دست" میبیند. او زمانیکه گفتگوهایِ این جستار را میخواند
میاندیشد که من برای نمونه دارم از ترسهایم دربارهیِ بمب اتم یا ویروسهایِ دستساخت مینویسم. او تا اندازهای
میبیند که تکنولوژی در جاهای دیگر نیز رخنه کرده است, ولی در برایند نگاه او دو شق دارد:
[INDENT]
١- او یا آدمی را در چهرهیِ کلان راستادهندهیِ و بکاربرندهیِ تکنولوژی میبیند (احتمال کمتر).
٢- او تا اندازهیِ بالا و ناخودآگاهانهای به خودآماجی تکنولوژی آگاه است, ولی نه تنها آنرا بد نمیبیند بساکه تا
آنجا نیز پیشرفته که دربارهیِ آن فانتزیهایی نیز برای خودش درآورده است و برای نمونه آیندهیِ بشریت را در
این میبیند که سرانجام کار یک چیزی خدایگون از تکنولوژی درآورده و خودشان را از درد بیخدایی و بیکسی دربیاورند (نیچه خدا را کشت, تکنولوژی خدا را آفرید).
او بیشتر بلوفهایِ تکنولوژی را پذیرفته است و نمونهوار از هماکنون نیمخودآگاهانه برای جاودانگی دانشیک (
جاودانگی (گفتگوی دانشیک) ) دل اش را صابون زده است.
[/INDENT]
پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ -
Mehrbod - 11-06-2014
از دیدگاه [MENTION=299]Dariush[/MENTION]
داریوش نگاهی هتّا
ایستاتر از امیر به تکنولوژی دارد. او بشیوهیِ دردناکی, تنها کمی بهتر از میلاد تکنولوژی را
جزابزار میبیند.
داریوش بشیوهیِ سادهانگارانهای تکنولوژی را یک ابزار میبیند که کارکردهایِ نیک و بد آن وابسته به کاربران آن میباشند.
برداشتهایِ داریوش از خطرهایِ تکنولوژی نیز هتّا سادهانگارانهتر از امیر میباشند. امیر نمونهوار با دانش ژنتیکی که دارد
به یکی از خطرهایِ بیمناک و زودآیند تکنولوژی آگاه است, ولی داریوش نگاهی بسیار نرمتر به تکنولوژی دارد و میپندارد
آدمی, در چهرهیِ کلان سرور و راستادهندهیِ آن میباشد.
داریوش خوبیهایِ تکنولوژی را گسلپذیر از بدیها آن میداند. او میاندیشد با گسترش راه و شیوهیِ نویی از اندیشه, چیزیکه
نه همچون "خردگرایی" خام و به دور از واقعیتهایِ رخکردین باشد, نه همچون "اسلامگرایی" کورباور, جزمی و هومنستیز,
چیزی بکر و نو — که شاید میاُمدید بزودی به آن دست یابد — میتواند به این تکنولوژی هم که او تا
اندازهای افسارگریختگی آنرا پذیرفته, مهار زده و آنرا باری دیگر, سراسر فرمانبر هومنی بسازد.
داریوش به خرد هومنی باورمند نیست, ولی به خرد ابرهومنان باورمند است. او خودش را یکی
از آن ابرهومنان (Übermensch) برمیشمارد که هنوز به والاترین تراز شکوفایی اش نرسیده است. بایستی
افزود که نگرش داریوش همخوانی موبهمو با نگرش نیچه از ابرهومنی ندارد, نگرش نیچه از ابرهومن نگرشیست
اخلاقستیزانه; نیچه بی هیچ شرمی هومنان و کِهتران را به خاموشی و مرگ (بهتر بگوییم, به خفه
شدن و زبان به کام گرفتن و در زمین فرورفتن{zugrunde gehen = perish!}) فرامیخواند و ابرهومنان را به برخیزشی شکوهمند, آنهم خندان و شادان و آهنگان.
نگرش داریوش اگرچه در همین راستا پیش میرود — او هم میخواهد این دستهیِ کودن یکروزی خاموشیده و دستهیِ
خردگار پرچم برافرازند — ولی او این فرایند را با احساساتی همچون فروتنیِ همراه با فراتنی, جوانمردی و نیز نیکمنشی همامیخته است.
به دیگر زبان, داریوش میخواهد جهان از شّر این گوسپندان آسوده شود, ولی نمیخواهد آنها را به کشتارگاه و سلاخخانه هم بفرستد.
او را میتوان زمختانه ابرهومن نیکسرشت نامید.
--
لغزشهایِ داریوش:
داریوش زمینهیِ مشترکی که میان سخنان من و امیر یافته را به "خودخواهی" برداشت نموده است. او دربارهیِ
امیر چندان کژ نرفته (گرچه از امیر بپرسیم آنرا بگرایندی بالا انکار خواهد کرد), ولی دربارهیِ من او سر و ته دریافته است.
در نگاه آوردهیِ من, خودخواهی درست کاریست که داریوش و داریوشان آن بیرون سرگرم انجام آناند. این دسته, دستهیِ روشنفکر,
دانشمند و خبرهای اند که در پی دگرگونی جهان و بهتر کردن آناند. داریوش برای نمونه نزد خودش ویکیپدیا را یکی از دستآوردهایِ بشریت
میانگارد و برای کسانیکه از زمان خود زده و برای بهکرد و آگاهاندن دیگران میکوشند و مینویسند, سپاسدار است.
همهیِ اینها دریافتی وارونه است. سخن در این جُستار درست بر این بوده که در جهان فندین, فندآوری سخن آغازین و پایانین
را میزند و کسانیکه او سپاسداری اشان را میکند, همان دانشمندان, فندسالاران, فندآوران و رویهمرفته فندگسترانی میباشند که این
ارزشها را که سامانهیِ فندین (technological system) سودمند میابد را, در جایگاه مهرههایِ آن دارند وامیگسترانند.
چیزهاییکه او ارزش میبیند, دانش, خرد (خردِ راستین, نه خرد کژرفته و خام) و نیکمنشی, همچون پرهیز از نژادپرستی و هومنستیز,
پرهیز از زنستیزی و مردستیزی و ... همهیِ اینها ارزشهایی میباشند که سامانه فندین آنها را برای فرازیست اش کارآمد و هتّا بایسته میبیند و نقش
او و کسان همچون او از مهرهیِ سرباز شترنگ بیشتر نیست.
سخن من هرگز اینجا به هموندان این نبوده که بروند در خودپرستی خودشان را خفه نموده و بجای یاراندن و نمونهوار
اندیشاندن دیگران در سخنگاه دفترچه, تنها و تنها و تنها به پیشرفت و والایش زندگی خودشان بپردازند.
سخن من, که میپذیرم دیرگوار است, اینجا این بوده است:
١- رانَند (انگیزهیِ شما) از بودن در اینجا از روی سرخوردگی و نداشتن کنترل روی زندگی و سرنوشت خودتان ریشه میگیرد.
خاستگاه این نبود/کمبود نیز بفراخور از فندآوری ریشهمیگیرد.
٢- راههایی که شما در جبران این کمبود یافتهاید, گفتگوهای خردگرایانه, اسلامستیزی, محفلگرایی (دوری
جویی از تنش), و جزآن) همگی, بی هیچ استثنایی ارزشهایی هستند که سیستم فندین مهر هایسته و
پذیرش را بر آنها زده است. اینها یا هیچ آسیبی به سامانه نمیرسانند (همچون محفلگرایی), یا بوارون, آنرا هر
چه بیشتر و بهتر ستبر و ناشکننده میسازند, همچون ستیز با نژادپرستی, ستیز با مردستیزی/زنستیزی وتاپا.
٣- بجای پذیرفتن راهکارهای خودفریبانه و آرامبخشانهیِ سیستم, یا به ستیز یکراست و رودررو با آن پردازید,
یا راهکاری برای برونرفت از این منجلاب بیایبد و یا دستکم دستکم, همانجور که در پیغامی برای آنارشی نوشتم,
کنترل زندگی اتان را اگر هرگز نخواهید توانست در این سامانهیِ فندین در دست خود داشته
باشید, تا آنجاییکه میتوانید بکوشید آنرا دوباره بدست بیاورید که کاچی به از هیچی است.
به دیگر زبان, من اینجا کسانی که در دام بازیهایِ سیستم افتاده* و سرگرم بازیهای بیآزار
اندیشیک اند را به خودشناسی و واژگشتی سُتـُرگ در کردار و اندیشار فراخواندهام, نه اینکه گفته
باشم همه چیز را ول نموده و بروید با بهرهکشی از دیگران و پیمودن نردبانهایِ پیشرفت, با پول و
کُس و جزآن سرگرم باشید; آخر اینها چگونه بهتر از سخنگاه اند که من بخواهم برستوده باشم؟
سرانجام آنکه داریوش هیچ از فرایافتهایِ ابرسازوارهها نخوانده است. او هنوز دگرسانی ابرسازواره و
سازواره را نمیداند و به مهندی این همانندی و پیامدهای آن که هومنان این بُوندگان خود برساخته از
میلیاردها یاخته, در ترازی والاتر به میلیاردها یاختههایِ پیکر همبودین فراگشتهاند, آگاه نیست.
* بازیهایی که من خود بیشتر از همه در آنها افتاده بودهام و
شمار پیکهایِ من نمونهوار, همچنان مهر روشنی بر هستی آنها اند.
بیرنگ
پارسیگر
پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ -
Mehrbod - 11-06-2014
از دیدگاه [MENTION=6]sonixax[/MENTION]
اگر بخواهیم همانندیای میان اسلامگرایی و فندگرایی داشته باشیم, میلاد همان حزباللهای ذوب شدهیِ ولایت است.
میلاد بیشتر از آنکه بیاندیشند, میسُهد. او به آروینها و تجربههایِ
شخصی اش سدها بار بیشتر از خروار خروار نوشتههای دانشیک و اندیشیک باور دارد.
میلاد جهان کنونین را جایی اگر نه ایدهآل, دستکم خوشایند میابد. او نه تنها از
"اندکی نافرزامی" در این جهان بدش نمیاید, بساکه آنرا مزّه و فلفل نمک آن میبیند.
همهیِ اینها درست میبود اگر میلاد یک یاغی هم نبود. میلاد نیز همچون دیگر کاربران این سخنگاه, در زندگی
خودش را همواره در گونهای بند و زنجیر دیده است. این نگرش ولی با کوچ کردن او از ایران روندی رو به کاهش داشته
است و اگرچه او آلمان, جاییکه میزیود را هیچ ایدهآل نمیبیند, ولی آنرا همانجور که بالا گفتیم خوشایند میبیند. او در دست
دیگر فانتزیهایی نیز از جهان ایدهآل دارد و برای نمونه آمریکا را جایی بارها بار بهتر از آلمان میداند و دوست دارد اگر
شد روزی بکوچد به آنجا, ولی بگرایندی بالا هرگز نخواهد رفت, چون ناخودآگاهانه میترسد بهمان خوبی و فرمانی که میپندارد نبوده و آرزوهایش از سکه بیافتند.
میلاد خود یکی از فندآوران ِ این سیستم فندین است. در سیستم فندین, فندآورانِ کوشا و توانا جایگاهی والا و ارجمند دارند و میلاد
نیز خود یکی از آنهاست که بخوبی میداند چگونه با کاربرد دانش و فند به شکوفایی زندگی اش و بفراخور, سامانه فندین یاری برساند.
او همهیِ سخنان آوردهیِ این جُستار را بی کم و کاست گزافهگویی/exaggeration میداند و چون یکی از فندسالاران است, همچون
دیگر فندسالاران چیزهایی که نمیپسندد را بسادگی چشممیپوشاند. او در تراز خردین میتواند نمونهوار دریابد یک چاپگر
سه بعدی چه پیامدهایِ دیوانهواری دربر دارد, یا نیروی اتمی (Atomkraft) چه دامنهیِ ویرانگری و آسبی دارد, ولی از روی ذوب شدگی و باورمندی
او همهیِ اینها را چیزهای دومّینه و سومّینه و چندمینه برمیشمارد. بمب اتم بدی هم دارد؟ بجایش کشورهای آگاه و کاردرست مانند آمریکا و اسرائیل میدانند از آن چگونه بهرهیِ بجا بگیرند و پس خوبی و بدی آن در دست کاربر اش هست.
فندباوران همگی در یک ویژگی مشترکاند:
فندآوری به ذات خود ندارد عیبی, هر عیبی است از فندکاربری ماست.
میلاد نیز بهمچنین, همهیِ فندآوریها, هتّا سیهترین و مرگآورترین آنها را به داشتن کارکردهایِ دوگانهیِ سودمند و
زیانمند میبخشد و
هرگونه بدی که در پیوند به فندآوری باشد را از آن گرفته و به گردن فندکاربر آن میاندازد.
لغزشهایِ میلاد:
چیزهاییکه بالا گفتیم بجز لغزشهایِ میلاد نبود. او از بیخ در هیچ گفتمانی
آن اندازه ژرف نشده و نیست که بخواهد موضع آنچنانی داشته باشد.
بیرنگ
پارسیگر
پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ -
sonixax - 11-06-2014
ولی آش به اون شوری ها هم که شما میگی نیست مهربد جان!
پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ -
Mehrbod - 11-06-2014
sonixax نوشته: ولی آش به اون شوری ها هم که شما میگی نیست مهربد جان!
آش اگر به آن شوری بود که دیگر نیازی به گفتمان نداشت, هرکس خودش متوجه میبود.
ولی آش شور را هست.. نکتهیِ ما اینجا این بوده که این آش تنها یک راه را میرود و آنهم شورتر شدن است. تازه اگر بخواهیم
این همانندی را پیش ببریم, این آش هربار که از یک اندازهای شورتر میشود هم آشپز اش از کیسه یک من ماست به آن
میزند و شوری اش را میکاهد. برای نمونه از همین انقلاب صنعتی چند سده پیش, بازههایی بود که آش در بخش
طبیعت و آلودگی زیستبوم ناجور شور شده بود و ابرهای سیاهی بالای شهرهای صنعتی پدید آمده بود که دیگر داشت
مایهیِ بیم و هراس مردم میشد, در اینجا ناگهان نیرویهایِ پنهان و پروپاگاندا درون کار شدند و با همهیِ توش
و کوش این آلودگیها را نیست و کاستند.
ازینرو امروز در غرب و کشورهایِ پیشرفته ما از این دسته آلودگیها نداریم و نمیبینم, چون آنها را بجاهای پرت و
دوردست بردهاند که جلوی چشم نیستند (مگر در کشورها و شهرهای واپسماندهیِ فندین مانند ایران و تهران). ولی
خب اینها هیچکدام راهکار نبوده و تنها پینهدوزی بوده, ولی نیز بخوبی از شوری آش زده چون روانشناسی آدم در اینه که
چیزی روبروی چشم اش نباشد را نیست و نابود میانگارد, هتّا ما هم در پارسی میگوییم یک چیزی را دورانداختن; چون
برای مردمان نخستینی چیزیکه بسنده دور بود به همان نبود میماند, هر آینه این در جهان دهکده شدهیِ امروزین
بیمعنی است و بمانند آن جوک یارو میماند که داشت قفل دکانی را با ارّه شبانه میبرید رهگذری ازش پرسید
چه میکنی, گفت دارم دُهل میزنم, گفت پس چرا سدا نمیدهد در پاسخ درآمد که سدای این فردا در میاید ..!
سخن را اینجا اگر بخواهیم دنباله دهیم به بلوفهایِ فندین و همینکه نمونهوار در همین یک زمینهیِ آلودگیهایِ
زیستبوم, اکنون چند دههای میشود که پروپاگاندا از آمدن راهکارهای نوین و پیشرفته نوید میدهد و گویا قرار است
دانش با عصای جادویی اش در چند سال آینده یکباره رُفت همهیِ این آلودگیهایِ زیستبوم را بدهد, خواهیم رسید.
پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ -
Mehrbod - 11-06-2014
kourosh_iran نوشته: حالا شاید بگید چقدر حرف تکراری میزنی و اغراق میکنی، ولی همین اینترنت و یکی دیگه که میشناسم نرم افزارهای آزاد، باعث شدن که قدرت بین مردم توزیع بیشتری بشه و بتونن با همکاری هم یا حتی گاهی انفرادی یا در دسته های کوچک در سراسر دنیا کارهای تاثیرگذار بکنن.
پس این نوع فناوری و ساختارها میتونن برای بازگشت آزادی های عمومی مفید باشن.
البته من بیشتر از نظر تهدیدی که قدرت و کنترل حکومت ها و گروههای معدود سیاسی بر سرنوشت عموم و جامعه میذارن صحبت میکنم.
بهرحال این موارد آزادیهای فردی رو هم افزایش میدن در عین اینکه لزومی نداره به روش زندگی زمان باستان برگردیم!
نه؟
انگاشتی که شما آنجا آوردهاید رویارو دیدن بخشی از مردم (elite) در برابر تودهیِ مردم (masses) بوده که این دستهیِ یکم
برای نمونه با کاربرد تکنولوژی پیشرفته توانسته به جایگاه برتر و والاتری دست بیابد. این سخن اگرچه درست است, یعنی
همیشه گروهی توانگر و elite آنچه هستند که بر دیگران فرمان میرانند, ولی این نگاه همچنان بسیار نزدیکبینانه است.
سخن ما اینجا نگاهی فراتر بوده و از آدمی (سازواره, organism) رویارو با تکنولوژی (ابرسازواره, entity, superorganism) بوده است.
من جای دیگر یک نمونه از اینکه ابرسازواره چیست آوردم. یک شرکت چندملیتی برای نمونه یک
ابرسازواره بزرگ است که خود ساخته از همین آدمها میباشد. گرچه این ابرسازواره خود فراروییدهیِ یاختههایش
که همان کارمندان شرکت باشند میباشد, ولی در جایگاه یک "هستنده" یا entity, آماجها و هدفهایِ
خودش را دارد که همواره همراستا با آماجهای کارمندان اش نمیباشند. برای نمونه این شرکت در
یک بازهای مینیازد که هزاران تن از همین کارمندان را یکباره اخراج کند, چرا که اگر نکند در رقابت با
دیگر شرکتها خواهد باخت و از بیخ و بن نیست خواهد شد و در برابر, همهیِ کارمندان اش بیکار خواهند شد.
به دیگر زبان, پیکر این شرکت به پیکر تن آدم زندهای میماند که در آنجا هم مغز آن آدم
به گاه نیاز, به آسانی میلیونها یاخته را فدا میکند تا فرازیست خودش را گارانتی کرده باشد, ولی این
بروشنی همراستای آماج یاختههای تن که ماشینهایِ ریز بیولوژیکی و برنامهریزی شده برای زندگی اند, نمیباشد.
پس در اینجا ما نه به بهرهکشی برخی آدمها از دیگران ازراه تکنولوژی, بساکه به خودآماجی (self-purposeness) خود
تکنولوژی در جایگاه ابرسازوارهای که آماجهایِ او در بسیار جاها در ستیز با آماجهایِ یاخته هایش که انسانها باشند پیش میروند, پرداختهایم.
بیرنگ
پارسیگر
پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ -
undead_knight - 11-06-2014
من دوباره نظرمو بدم بد نیست:))
به نظرم احتمال از بین رفتن انسان توسط فناوری یا به خاطر فناوری یک احتمال کاملا منطقی و ممکن هست ولی من در حالتی که به جای انسان هوش مصنوعی ساخته انسان جایگزینش بشه ایرادی نمیبینم،البته در بقیه حالات هم ایراد خاصی نمیبینم وقتی من زنده نباشم چه فرقی میکنه که چه بلایی بر سر دنیا میاد
پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ -
sonixax - 11-07-2014
Mehrbod نوشته: ازینرو امروز در غرب و کشورهایِ پیشرفته ما از این دسته آلودگیها نداریم و نمیبینم, چون آنها را بجاهای پرت و
دوردست بردهاند که جلوی چشم نیستند
مثلن کجا ؟!
پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ -
Dariush - 11-07-2014
Mehrbod نوشته: از دیدگاه @Dariush
من چندی پیش با مهربد گفتگویی [نسبتا مفصل] پیرامون همین موضوع در فیسبوق داشتم و در مورد ِ چیزهایی مثل ِ اینها :
IBM Smarter Cities - Future cities - United States
IBM - Smarter Planet - United States
Machine to machine
و ...
با او سخن گفته بودم. من اینجا نیاز است که پیشدرآمدی به آنچه که چند روز دیگر سعی میکنم اینجا قرار بدهم بگویم. تمام ِ
این چیزهایی که شما دوستان در این لینکها میخوانید، براستی همان Iceburg یست که شما تنها نوک ِ از آب بیرونزدهاش را میبینید.
کارهایی که در این حوزه در حال ِ انجام گرفتن است انچنان به سرعت میروند و آنچنان سرمایههای عظیمی در این مورد خرج
میشود که باور کردنی نیست؛ این بدین معناست که پرتگاه اصلا فاصلهی دوری با ما ندارد. زیرساختها (اعم از Cloud، Machine2
Machine middleware، RealTime internet و... ) که به سرانجام برسند، من به شما میگویم که کمتر از یک یا نهایتا دو سال
برای رسیدن ِ ماشینها به آستانهی ابرهوشمندی فرصت هست. در حال ِ حاضر چند سرعتگیر باعث شده که کارها
کند پیش بروند. مهمتریناش حجم عظیم دادههاست. ما هنوز آنقدر از لحاظ تکنولوژی پیشرفت نکردهایم که بتوانیم دادههای خیلی خیلی
عظیم را پردازش بکنیم. تئوریاش را داریم (امثال ِ map-reduce و... ) اما ساختار تکنولوژیکالی که بتوانیم آن را عملی بکنیم
را نداریم هنوز. اما در حوزهی Big Data آزمایشگاهها، دانشگاهها و شرکتهای زیادی در سرتاسر جهان در حال ِ کار کردن هستند
و من به شما اطمینان میدهم که ما فاصلهی چندانی با تبدیل ِ نتایج آزمایشگاهی به نتایج واقعی نداریم!
مزرعهای از سوپرکامپیوترها را تصور بکنید که هرکدام از آنها دادههای پیشپردازششده را صدها ابررایانههای دیگری که هر کدام از آنها در
نواحی مختلف جهان هستند دریافت میکنند، که این ماشینهای ثانویه نیز خود دادههای پیشپردازششدهای را هزاران مینفریم و سرور دیگر
دریافت میکنند و خود این مین فریمها و سرورها دادههایی را از میلیونها سنسور، ریزرایانه، موبایل و ... دریافت میکنند. دادههای پردازششدهای
که در نقطهی نهایی (یعنی مزرعهی سوپررایانهها) حاصل میشود، دادههاییست بسیار بسیار ناب وحساس که میتواند مثلا پیشبینی آینده با
تقریبهایبالایی از اطمینان در موضوعاتِ گوناگون باشد. در حال ِ حاضر ما هنوز هتا توانایی تکنولوژیکال برای هتا تجمیع این حجم عظیم از دادهها را
نداریم چه برسد به پردازش، اما تمام ِ اینهایی که من گفتم به طور دقیق در حال ِ شبیهسازی و محاسبه هستند و همانطور که گفتم از لحاظ ِ تئوری
همه چیز کامل است!
حالا این مقدمه برای این بود که اول بگویم من به شخصه به بحرانی بودن ِ وضعیت واقفم. چندی پیش در جستار «داعش؛ پدیدهای در خور تعمق»
نیز یک اشارهای بین پیشرفت ِ تکنولوژی و داعش داشتم. من میخواستم بگویم که نخست آنکه پدید آمدن گروههایی آنچنان دیوانه و البته هوشمند
اصلا دور از انتظار نیستند( چنانکه میبینیم)، دوم آنکه افتادن ِ تکنولوژیهای حساس به دست ِ آنها نیز باز اصلا دور از انتظار نیست، چنانکه
گزارشهای متعدد حاکی از این است که آنها سه جنگنده به دست آوردهاند که در حال ِ تمرین برای یادگیری پرواز و جنگیدن با آنها هستند،
سلاحهای شیمیایی به دستشان افتاده و انواع سلاحهای سنگین (تانک، ضدهوایی، موشک و ... ) در اختیارشان است. در حال ِ حاضر
داعش یک خطر منطقهایست و ما هنوز آنقدر میتوانیم اطمینان داشته باشیم که او نمیتواند کاری با جهان بکند. اما اینجا نیاز است
کمی بیشتر بیاندیشیم: داعش حاصل فرگشت ِ القاعده، القاعده حاصل فرگشت ِ حزبالتحریر و ... اکنون با چند سوال مواجهیم:
1- آیا با حذف ِ گروههایی چون داعش ما گروهی گروهی مشابه را پدیدار نخواهیم دید؟
خواهیم دید. همین الان نسبت به ده سال ِ گذشته گروههای تندروی اسلامی چند برابر شدهاند. (گفته میشود تنها داعش نزدیک
به 50 هزار عضو دارد).
2- آیا ما همیشه میتوانیم تکنولوژیهای حساس را از دست آنها دور نگاه داریم؟
رویای خامیست اگر چنین میپندارید. هماکنون کشورهایی چون پاکستان، هند، کرهی شمالی، اسرائیل، روسیه و ... دارای سلاحهای
هستهای هستند. نگاهی کنید به وضع جهان ِ امروز، ناتو و روسیه هماکنون تا مرز جنگ پیش رفتهاند و بطور جدی و عینی برای هم خط و
نشان میکشند چنانکه برای من هیچ بعید نیست که تا چندی دیگر جنگی رخ دهد. از آنسو، پکستان و هند همچون آتشفشانهایی
در شُزُف ِ انفجار هستند و بارها و بارها درگیرهای جدی در مرزهایشان رخ داده. کره شمالی و ژاپن و چین هم که وضعاشان روشن است.
شعلهور شدن ِ جنگ در یکی از این نقاط ِ پرتنش همانا و فرورفتن در درهی ناکجاآبادی همانا! اگر برای شما بعید است که در آن بلبشویی
که ابرقدرتهایی چون آمریکا تضعیف شدهاند، کسی چون ایل، رهبر کرهی شمالی، چند کلاهک ِ هستهای به بغدادی به بهای چند میلیون دلار
بفروشد، برای من ولی اصلا غیرقابل تصور نیست!
(این البته مثالی بسیار ابتداییست)
من اما چند راه ِ حل میشناسم که یکی از آنها را اینجا ذکر میکنم:
من به زمان امید دارم. اگر ما ده تا پانزده سال با آن درگاه ِ جهنمی فاصله داشته باشیم، شانس ِ اینکه بتوانیم خودمان را نجات بدهیم تقریبا
زیاد است. روند به نظرم اینگونه خواهد بود که در پی گسترش ِ تکنولوژی، اکنون که در حال ِ وارد شدن به مراحلی هستیم که نتایج
مستقیم تباهیهایی که الان تنها میتوانیم آنها را تصور بکنیم ذره ذره وارد ِ زندگی افراد میشود و آنها را به طور عینی در جریان ِ زندگی خویش
میبینند و لمس میکنند، میتوان امید داشت که واکنشها به این موضوع زور ِ بیشتری پیدا بکنند.
من در این مورد چند روز دیگر اگر برگشتم خواهم نوشت. الان دیگر واقعا باید بروم.
پ.ن: درود و خوشامد به مهربد.