کافه دومگو -
Russell - 08-07-2014
Ouroboros نوشته: شاید مطالعهی این آثار بینظیر به شما یادآوری بکند که دقیقا چه چیزی را بدست آوردن چه چیزی از دست دادیم. اگر دوستان علاقه داشتند بگویند تا کتابهایی که خواندهام و مفید و زیبا دریافتهام را برایشان معرفی بکنم. برخی از آنها بصورت آنلاین شاید پیدا نشود چراکه من به آرشیو فیزیکی دوستی فرهیخته و برجسته دسترسی داشتم، اما به هرحال.
منکه بسیار دوست دارم آشنا شوم. در حین معرفی امیر جان کمی هم دربارهیِ پیش زمینهها بله مطالعه بگو، من کلا از آنچه دربارهیِ آنها خواندهام و شنیدهام قدری ترسیدهام که تا اطلاع بعدی سمتشان بروم و درگیر چنین افکار پیچیدهای شوم.
کافه دومگو -
Dariush - 08-07-2014
Ouroboros نوشته: شاید مطالعهی این آثار بینظیر به شما یادآوری بکند که دقیقا چه چیزی را بدست آوردن چه چیزی از دست دادیم. اگر دوستان علاقه داشتند بگویند تا کتابهایی که خواندهام و مفید و زیبا دریافتهام را برایشان معرفی بکنم. برخی از آنها بصورت آنلاین شاید پیدا نشود چراکه من به آرشیو فیزیکی دوستی فرهیخته و برجسته دسترسی داشتم، اما به هرحال.
بسیار خوشحال خواهم شد اگر چندی از این آثار و بزرگان را معرفی بکنید و خودتان هم یک یادداشتی بر آنها بنویسید. من پیشتر هم گفته بودم که به آثار عصر روشنگری در آلمان به مراتب بیشتر از آثار همان عصر در فرانسه و انگلیس علاقهمند هستم. من از کانت، هگل(با او نتوانستم ارتباط برقرار کنم)، گوته، شیلر، فیخته(آثار او را مستقیم نخواندهام) و شلینگ چیزهایی خواندهام اما آنچه به طور جدی خواندهام کانت، شوپنهاور و صد البته نیچه است. با شما تماما موافقم که پستمدرنیسم و تمامِ روشنفکراناش تماما آن عصر درخشان را نادیده گرفتند و برای آنکه خود را از تاثیر آنها پنهان نگاه دارند ناچار به مهملگوییهای بی سر و ته شدند.
کافه دومگو -
demeter - 08-07-2014
Ouroboros نوشته: از دوستان آیا کسی آثار ایدهآلیستها/رمانتیستهای آلمانی را به نحوی جدی مطالعه کرده؟ من در چند سال گذشته سرگرم مطالعهی جسته و گریختهی آثار هامان، هردر، فردریش هاینریش جاکوبی، یوهان وینکلمان، لسینگ، کریستوف ویلاند، کارل راینهولد، کانت(به خصوص نقد داوری او)، شیلر، گوته، اشلگل، هومبولت، نووالیس، شلینگ، هولدرلین و ... بودهام، و باید بگویم که این آثار نقطهی اوج تمدن فکری بشر محسوب میشوند.. من به همهی شما پیشنهاد میکنم اگر قصد لذت بردن از ادبیاتی بسیار غنی، افکاری ناب و بینظیر و اندیشههایی بکر، پیشتر از نظر پنهان و گنجینهای غنی از اصالت و نبوغ و عظمت دسترسی پیدا بکنید سری به این نویسندگان بزنید. متفکران مد روز و روشنفکرپسند به طرز ابلهفریبی وانمود میکنند که کانت و شلینگ دیگر حرفی برای شنیدن ندارند، حقیقت آنست که روشنگری به ارسطو پاسخی نداد و مدرنیته با نیچه تسویه حساب نکرد و پستمدرنیته هم از کانت عبور نکرد، صرفا تصمیم گرفتند تا اطلاع ثانوی وانمود بکنند آنها وجود خارجی نداشتهاند!
شاید مطالعهی این آثار بینظیر به شما یادآوری بکند که دقیقا چه چیزی را بدست آوردن چه چیزی از دست دادیم. اگر دوستان علاقه داشتند بگویند تا کتابهایی که خواندهام و مفید و زیبا دریافتهام را برایشان معرفی بکنم. برخی از آنها بصورت آنلاین شاید پیدا نشود چراکه من به آرشیو فیزیکی دوستی فرهیخته و برجسته دسترسی داشتم، اما به هرحال.
جناب امیر اگر این آثار را معرفی کنید من هم استفاده خواهم کرد .
مد روزی که شما گفتید هم بلای جدید و تا حدی در ایران واردات روشن فکری فرانسوی که با مد شدن سارتر در ایران همراه شد که هنوز هم محبوب است و دلیلش را من نمی دانم
و ایران هم در علوم انسانی آنقدر عقب است من فکر میکنم تا یک قرن دیگر هم هیچ فهم درستی از این مسائل نخواهد داشت چرا که چیزی در غرب اتفاق افتاده که در ایران اتفاق نیافتاده .
با این حال آلمان ها به طرز عجیبی من را مجذوب خودشان میکنند و ملت عجیبی هستند و به نظر من در متفکران بزرگ هم رده یونان قدیم هستند .
برای علاقه مندان هم پیشنهاد میکنم آرشیو ژورنال های دانشگاه آکسفورد را نگاهی بیاندازند مقالات رایگان خوبی پیدا می شود .
کافه دومگو -
Ouroboros - 08-08-2014
demeter نوشته: جناب امیر اگر این آثار را معرفی کنید من هم استفاده خواهم کرد .
مد روزی که شما گفتید هم بلای جدید و تا حدی در ایران واردات روشن فکری فرانسوی که با مد شدن سارتر در ایران همراه شد که هنوز هم محبوب است و دلیلش را من نمی دانم
و ایران هم در علوم انسانی آنقدر عقب است من فکر میکنم تا یک قرن دیگر هم هیچ فهم درستی از این مسائل نخواهد داشت چرا که چیزی در غرب اتفاق افتاده که در ایران اتفاق نیافتاده .
با این حال آلمان ها به طرز عجیبی من را مجذوب خودشان میکنند و ملت عجیبی هستند و به نظر من در متفکران بزرگ هم رده یونان قدیم هستند .
برای علاقه مندان هم پیشنهاد میکنم آرشیو ژورنال های دانشگاه آکسفورد را نگاهی بیاندازند مقالات رایگان خوبی پیدا می شود .
راستش این مشکل مطالعهی فلسفه در همهی دنیاست و چندان ربطی به ترجیحات ایرانیان ندارد، من به این نتیجه رسیدهام که یک «مسیر غلط» برای مطالعهی فلسفه در میان روشنفکران امروز جهان وجود دارد که پیشداوریها و پیشفرضهای مطلوب آنها تائید میکند، و در حقیقت «مهم» تلقی میشود چراکه دقیقاً آنچه را ما مهم تلقی میکنیم به عنوان امر مهم تثبیت میکند، نه به این خاطر که واقعاً مهم است. این مسیر غلط خیلی قبل از قرن بیستم شروع میشود: افلاطون، کنت، هیوم، دکارت، کانت، ولتر، هگل، مارکس... همانطورکه میبینید این مسیر دستچین شده تا در مخاطبش این تصور را پدید بیاورد که این پرسمانها نه فقط مهمترین چالشهای فلسفی هستند، بلکه بهترین پاسخهایی که به آنها داریم همین گفتمان حاکم کنونیست.
به نظر من یک مسیر آلترناتیو برای مطالعهی فلسفه هست که میتواند ما را با وجوهاتی پیشتر ناشناخته یا کمتر شناخته شده آشنا بکند. در آن شما از ارسطو شروع میکنید، آکویناس، اسپینوزا، هابز، ماکیاوولی، کانت، تمام ایدهآلیستهای آلمانی بهخصوص شیلر و شلینگ، نیچه، هیدگر …
خیلی زود پی میبرید که نه فقط پاسخهایی که تاکنون قطعی تلقی میکردهاید هیچ «قطعی» نیستند، بلکه حتی بخش بسیار بزرگی از پرسمانهای مهم وجود دارد که اصلاً به کلی توسط این دسته از فلاسفه نادیده گرفته شده. یک پنجرهای به این جهان آلترناتیو را نیچه، هیدگر و ویتگنشتاین باز میکنند. یعنی این سه فیلسوف نعماتی هستند برای کسانی که از «مسیر غلط» با فلسفه آشنا شدهاند، اما مشکل این است که نیچه را کمتر کسی میفهمد، هیدگر را کمتر کسی میخواند و ویتگنشتاین را هم با این ترفند که روش او به بنبست میرسد آنقدر مهم جلوه میدهند که کسی طرفش نمیرود زیرا با سنت فکری که این فلاسفه را تولید کرده و پیشینهی نظری آنها آشنایی عمیقی وجود ندارد، و اینها مثل گیاهی بیریشه در هوا معلق میمانند. نیچه مثلاً با آنهمه قدرتی که در نقد همهی این پیشانگاشتها نشان میدهید هیچوقت نمیتواند چنانکه باید بر مخاطب خود اثر درخوری بگذارد، و بیشتر نیچهخواندهها در سیاست میروند درپی همان سنت هگلی/مارکسی و یا در متافیزیک درپی کانت روانه میشوند و در شناختشناسی هم وضع بهتری ندارند. علاوه بر این شما یک پدیدهای هم دارید که در آن مثلاً فوکو با ارائهی خوانشی منطبق با نتایج فکری «مسیر غلط» نیچه را بازنویسی میکند و او را با برچیدن وجوهی از افکارش که متناسب با این نتایج نیست برای مخاطب مدرن «بیخطر» میکند، مشابه این بلا را دریدا بر سر هیدگر میآورد و …
سنت فکری آلمان زمانی وارد تصویر میشود که ما میپذیریم برای داوری عادلانه و درست پیرامون موضوعات مورد بحث دو سو وجود دارد، و برای انتخاب میان یکی از ایندو مدل باید به هرکدام فرصتی برای مطرح کردن استدلالاتشان داد و بحث «پایان گرفته» نیست. درپی رسیدن به لحظهای که هنوز استادان فلسفه یاد نگرفته بودند میشود با صحبت نکردن پیرامون یک موضوع وانمود کرد آن موضوع وجود ندارد شما به ایدهآلیسم آلمانی میرسید، واپسین میدانی که این دو سوی فلسفه در زمینی مسطح با هم به نبرد پرداختند. شما «نقد عقل محض» را میخوانید، که شاید بزرگترین اثر تاریخ فلسفه است، سپس نگاهی سرسری به «ابرنقد محضگرایی در تعقل» هرمان میاندازید و میبینید که جناح مقابلی برای آن وجود دارد که به همان اندازه منطقی، مستدل و اندیشهبرانگیز است.
دوستان من شوربختانه وقت کافی برای توضیح اینکه چرا این متفکر بخصوص و این اثر بخصوص از او را لیست کردهام ندارم، چون لیست بسیار بزرگ شد و خیلی مسائل پرشماری هست که در این وقت اندک میخواهم مطرح بکنم پس تحقیق و تصمیمگیری دربارهی اهمیت این آثار را به خودتان وا میگذارم. فقط این اندازه میگویم که همهی این آثار ارزش هزینه و زمان احتمالی که برایشان متقبل خواهید شد را دارند.
کافه دومگو -
Ouroboros - 08-08-2014
لیست بخشی از مطالعات من به ترتیب اهمیت و تأثیری که داشتند:
۱. فیشته : من از او دو کتاب خواندم اما مهمترین آنها، و کتابی که حاوی ایدههای پیشتر نا-اندیشیده برای من بود، این اثر است.
Johann Gotlieb Fichte - Science of Knowledge
۲. جاکوبی: نظر من این است که کتاب زیر بطور کامل خوانده بشود:
[Friedrich Heinrich Jacobi برای دریافت درونمایهی بنیادین اندیشههای او بخش Allwill's Collection of Letters میتواند بسنده باشد.
۳. وینکلمان : این کتاب را پیدا کردن احتمالاً دشوار باشد، من ترجمهی فرانسهی آنرا بصورت چاپی خواندم و گویا تازه اخیراً به انگلیسی ترجمه شده.
History of the Art of Antiquity (Texts & Documents): Johann Winckelmann, Harry Mallgrave, Alex Potts: 9780892366682: Amazon.com: Books
۴. هامان: این یکی حتی ناشناختهتر است، دوست نزدیک کانت و به گمان من برجستهترین منتقد او. بعید است چیزی از او به انگلیسی پیدا بکنید، این دو کتاب بخش مهمی از اندیشههای او را دربر میگیرد:
Amazon.com: Hamann: Writings on Philosophy and Language (Cambridge Texts in the History of Philosophy) (9780521520676): Kenneth Haynes: Books
Amazon.com: After Enlightenment: The Post-Secular Vision of J. G. Hamann (9780470674925): John R. Betz: Books
۵. کانت: دو اثر کمتر خوانده شدهی او The Critique of Judgment و از آنهم بسیار مهمتر Prolegomena to Any Future Metaphysics.
۶. یوهان هردر: Ideas for Philosophy of the History of Humanity و This Too a Philosophy of History for the Formation of Humanity و …
مجموعهای از این نوشتهها و بهترین آثار او در این دو کتاب وجود دارد:
Amazon.com: Another Philosophy of History and Selected Political Writings (9780872207158): Johann Gottfried Herder, Ioannis D. Evrigenis, Daniel Pellerin: Books
http://www.amazon.com/Herder-Philosophical-Writings-Cambridge-Philosophy/dp/0521794099
۷. شیلر: تقریباً تمام آثار او ادبی، تاریخی، فلسفی.. به ترتیب اهمیت برای من:
On The Aesthetic Education of Man
On Naive and Sentimental Poetry
The Wallenstein Trilogy
On Universal History
The Maid of Orleans
The Criminal of Lost Honor
The Apparitionist
A History of the Thirty Years War
۸. گوته: که شوربختانه بجز فاوست او باقی آثار جملگی نادیده گرفته شدهاند، کسی حتی بخش دوم فاوست را هم نخوانده! گوته هم در میان نویسندگانیست که همهی آثار او ارزش خوانده شدن دارند. او بیش از آنکه فیلسوف یا حتی ادیب باشد «فرزانه» است. اگر مشتاق هستید معنای «مردانگی» را بدانید به گمان من مطالعهی گوته بهترین کاریست که میتوانید بکنید.
Torquato Tasso
Italian Journey
Egmont
Conversations of German Refugees
Novella
Hermann and Dorothea
Elective Affinities
Wilhelm Meister's Apprenticeship
Wilhelm Meister's Journeyman Years
۹. شلینگ:
Philosophical Inquiries into the Essence of Human Freedom
On Nature's Connection to the Spirit World
System of Transcendental Idealism
Ideas for a Philosophy of Nature
۱۰. اشلگل:
On Incomprehensibility
Fragments
Lucinde
خواندن همینها احتمالاً بین شش ماه تا یک سال طول بکشد. پس از آن یکسری اثر دیگر معرفی خواهم کرد.
کافه دومگو -
demeter - 08-08-2014
Ouroboros نوشته: راستش این مشکل مطالعهی فلسفه در همهی دنیاست و چندان ربطی به ترجیحات ایرانیان ندارد، من به این نتیجه رسیدهام که یک «مسیر غلط» برای مطالعهی فلسفه در میان روشنفکران امروز جهان وجود دارد که پیشداوریها و پیشفرضهای مطلوب آنها تائید میکند، و در حقیقت «مهم» تلقی میشود چراکه دقیقاً آنچه را ما مهم تلقی میکنیم به عنوان امر مهم تثبیت میکند، نه به این خاطر که واقعاً مهم است. این مسیر غلط خیلی قبل از قرن بیستم شروع میشود: افلاطون، کنت، هیوم، دکارت، کانت، ولتر، هگل، مارکس... همانطورکه میبینید این مسیر دستچین شده تا در مخاطبش این تصور را پدید بیاورد که این پرسمانها نه فقط مهمترین چالشهای فلسفی هستند، بلکه بهترین پاسخهایی که به آنها داریم همین گفتمان حاکم کنونیست.
به نظر من یک مسیر آلترناتیو برای مطالعهی فلسفه هست که میتواند ما را با وجوهاتی پیشتر ناشناخته یا کمتر شناخته شده آشنا بکند. در آن شما از ارسطو شروع میکنید، آکویناس، اسپینوزا، هابز، ماکیاوولی، کانت، تمام ایدهآلیستهای آلمانی بهخصوص شیلر و شلینگ، نیچه، هیدگر …
خیلی زود پی میبرید که نه فقط پاسخهایی که تاکنون قطعی تلقی میکردهاید هیچ «قطعی» نیستند، بلکه حتی بخش بسیار بزرگی از پرسمانهای مهم وجود دارد که اصلاً به کلی توسط این دسته از فلاسفه نادیده گرفته شده. یک پنجرهای به این جهان آلترناتیو را نیچه، هیدگر و ویتگنشتاین باز میکنند. یعنی این سه فیلسوف نعماتی هستند برای کسانی که از «مسیر غلط» با فلسفه آشنا شدهاند، اما مشکل این است که نیچه را کمتر کسی میفهمد، هیدگر را کمتر کسی میخواند و ویتگنشتاین را هم با این ترفند که روش او به بنبست میرسد آنقدر مهم جلوه میدهند که کسی طرفش نمیرود زیرا با سنت فکری که این فلاسفه را تولید کرده و پیشینهی نظری آنها آشنایی عمیقی وجود ندارد، و اینها مثل گیاهی بیریشه در هوا معلق میمانند. نیچه مثلاً با آنهمه قدرتی که در نقد همهی این پیشانگاشتها نشان میدهید هیچوقت نمیتواند چنانکه باید بر مخاطب خود اثر درخوری بگذارد، و بیشتر نیچهخواندهها در سیاست میروند درپی همان سنت هگلی/مارکسی و یا در متافیزیک درپی کانت روانه میشوند و در شناختشناسی هم وضع بهتری ندارند. علاوه بر این شما یک پدیدهای هم دارید که در آن مثلاً فوکو با ارائهی خوانشی منطبق با نتایج فکری «مسیر غلط» نیچه را بازنویسی میکند و او را با برچیدن وجوهی از افکارش که متناسب با این نتایج نیست برای مخاطب مدرن «بیخطر» میکند، مشابه این بلا را دریدا بر سر هیدگر میآورد و …
سنت فکری آلمان زمانی وارد تصویر میشود که ما میپذیریم برای داوری عادلانه و درست پیرامون موضوعات مورد بحث دو سو وجود دارد، و برای انتخاب میان یکی از ایندو مدل باید به هرکدام فرصتی برای مطرح کردن استدلالاتشان داد و بحث «پایان گرفته» نیست. درپی رسیدن به لحظهای که هنوز استادان فلسفه یاد نگرفته بودند میشود با صحبت نکردن پیرامون یک موضوع وانمود کرد آن موضوع وجود ندارد شما به ایدهآلیسم آلمانی میرسید، واپسین میدانی که این دو سوی فلسفه در زمینی مسطح با هم به نبرد پرداختند. شما «نقد عقل محض» را میخوانید، که شاید بزرگترین اثر تاریخ فلسفه است، سپس نگاهی سرسری به «ابرنقد محضگرایی در تعقل» هرمان میاندازید و میبینید که جناح مقابلی برای آن وجود دارد که به همان اندازه منطقی، مستدل و اندیشهبرانگیز است.
دوستان من شوربختانه وقت کافی برای توضیح اینکه چرا این متفکر بخصوص و این اثر بخصوص از او را لیست کردهام ندارم، چون لیست بسیار بزرگ شد و خیلی مسائل پرشماری هست که در این وقت اندک میخواهم مطرح بکنم پس تحقیق و تصمیمگیری دربارهی اهمیت این آثار را به خودتان وا میگذارم. فقط این اندازه میگویم که همهی این آثار ارزش هزینه و زمان احتمالی که برایشان متقبل خواهید شد را دارند.
البته من فکر نمیکنم هیچوقت اهمیت این متفکران به دلیل مسیر تعریف شده گفته شده داشته باشد و بیشتر پاسخ های زنجیره وار
است . برای همین هم هست که هر چند وقت یکبار بازگشت به فلان فیلسوف یا متفکر مطرح می شود یا به قول شما آلتراناتیو های
برجسته دیگری دیده میشود . اما در ایران این زنجیره یک جایی پاره شده و در برزخ به سر می برد و به نظر من تمام مشکلات ما از این
جا ناشی می شود .
همچنین همینطور که شما اشاره کردید با این حال می بینیم که هایدگر هم بر میگردد و همان پرسش های افلاطون و ارسطو را مطرح
می کند .
در آخر باید بگم که آیا آثار این متفکران را به دلیل جذابیت و رفع تشنگی کنجکاوی خودمان می خوانیم یا اینکه دردی دوا می کند ؟
باتشکر از تهیه لیست
کافه دومگو -
Ouroboros - 08-08-2014
demeter نوشته: در آخر باید بگم که آیا آثار این متفکران را به دلیل جذابیت و رفع تشنگی کنجکاوی خودمان می خوانیم یا اینکه دردی دوا می کند ؟
قطعا دردی را درمان میکنند. ترحم به فقرا و همدردی با ضعفا، اشتیاق به سیستمی جامع برای یک تئوری قادر به توصیف جامع پدیدهها، بیزاری از سبک زندگی مرده و بیروح ِ خردهبورژوایی طبقهی متوسط به بالای جوامع صنعتی مدرن، آن روح بابلی که در جهانوطنی هست، علاقه به انسانی شرافتمند، آزاده و درستاندیش بودن مرا به سمت چپ خطکش فلسفی و سیاسی رهنمون کرد. طی آن چندین سال دست و پا زدن در منجلاب مارکسیسم و آنارشیسم تنها ریسمان پارهای که مرا به بیرون رهنمون شد ایدهآلیسم آلمانی بود.
اگر میان باورهای شما و زندگی حقیقیتان یک فاصلهی مصنوعی هست این اندیشمندان چیزهای بسیاری برای آموختن به شما دارند. اینها به شما میآموزند که از این اشتیاقات برجسته اما سطحی فروتر بروید و به موضوعاتی بسیار برای خودتان عینیتر بپردازید، و تنها زمانی که این موضوعات مهمتر را دریافتید، آن زمان است که قادر خواهید بود به نحوی منسجم بیاندیشید و افکار بکر و تازه تولید بکنید. شاید آن زمان باز هم به همین اشتیاقات برگشتید، اما اینبار قادر خواهید بود که تحت آنها افکاری بکر و تازه تولید بکنید و با اصالت به موضوعات مختلف بیاندیشید، نه از دریچهی رتوریک از قبل آمادهای که این روزها نقل و نبات دهان همه شده.
کافه دومگو -
Dariush - 08-08-2014
امیر؛
اینهایی که شما اینجا معرفی کردید چنان لیست بلندبالایی هستند و هر کدام از آنها نیز چنان عظمتی دارند که نمیتوان به سادگی در یک پست و چند جمله در موردِ هتا یکی از آنها معرفینامهای نوشت. من از این آثاری که معرفی کردید تنها The Critique of Judgment و فاوست گوته را به طور مستقیم خواندهام. فاوست را هم از آنجایی که حین مطالعهی شوپنهاور جملات و عباراتِ بسیار درخشانی از او نقل میشد شروع به خواندناش کردم و همان زمان دریافتم که چه گنجینهیاست او!
من از هماکنون مشتاقم که اینها را به مطالعه بنشینم اما یک پرسش: شما اینها را به زبانِ آلمانی میخوانید؟ من از آنجا که در آلمانی بسیار مبتدی هستم بعید میدانم که بتوانم آنها را بخوانم. متون آلمانیای که به انگلیسی ترجمه شده باشند معمولا بسیار از ارزششان کاسته میشود!
کافه دومگو -
Ouroboros - 08-08-2014
Dariush نوشته: امیر؛
اینهایی که شما اینجا معرفی کردید چنان لیست بلندبالایی هستند و هر کدام از آنها نیز چنان عظمتی دارند که نمیتوان به سادگی در یک پست و چند جمله در موردِ هتا یکی از آنها معرفینامهای نوشت. من از این آثاری که معرفی کردید تنها The Critique of Judgment و فاوست گوته را به طور مستقیم خواندهام. فاوست را هم از آنجایی که حین مطالعهی شوپنهاور جملات و عباراتِ بسیار درخشانی از او نقل میشد شروع به خواندناش کردم و همان زمان دریافتم که چه گنجینهیاست او!
من از هماکنون مشتاقم که اینها را به مطالعه بنشینم اما یک پرسش: شما اینها را به زبانِ آلمانی میخوانید؟ من از آنجا که در آلمانی بسیار مبتدی هستم بعید میدانم که بتوانم آنها را بخوانم. متون آلمانیای که به انگلیسی ترجمه شده باشند معمولا بسیار از ارزششان کاسته میشود!
نه گرامی من اینها را جملگی به فرانسه خواندهام، ترجمهها همه با قدمتی بیش از صد سال!
بعد که در جستجوی آنها به اینترنت آمدم تا ترجمههای انگلیسی را بخوانم دیدم برخی از آنها اصلا هیچگاه به انگلیسی ترجمه نشدهاند! گروهی به عنوان مجموعههای مهجور ترجمه شدهاند و ... آلمانی بلد نبودن مصیبتیست، بدبختی اینست که من چندان از این زبان خوشم نمیآید...
اما نگران نباشید، ادبیات آلمان برخلاف ادبیات ایران عظیم نیست زیرا زیبایی ظاهری دارد، زیبایی آن زیبایی مفهومیست.
کافه دومگو -
Dariush - 08-08-2014
Ouroboros نوشته: نه گرامی من اینها را جملگی به فرانسه خواندهام، ترجمهها همه با قدمتی بیش از صد سال!
بعد که در جستجوی آنها به اینترنت آمدم تا ترجمههای انگلیسی را بخوانم دیدم برخی از آنها اصلا هیچگاه به انگلیسی ترجمه نشدهاند! گروهی به عنوان مجموعههای مهجور ترجمه شدهاند و ... آلمانی بلد نبودن مصیبتیست، بدبختی اینست که من چندان از این زبان خوشم نمیآید...
اما نگران نباشید، ادبیات آلمان برخلاف ادبیات ایران عظیم نیست زیرا زیبایی ظاهری دارد، زیبایی آن زیبایی مفهومیست.
امیر جان ما که فرانسه نمیدانیم چه کنیم؟! شما شاید در جریان نباشید، من دیدهام و مقایسه کردهام که ترجمههای انگلیسی از ادبیات آلمان واقعا در سطح زباله هستند!
من میگردم ببینم از اینها اگر ترجمهی مناسبی به انگلیسی پیدا کردم همین جا معرفی خواهم کرد، شما هم اگر میشناسید سپاسگذار خواهم شد اگر معرفی بکنید. خود کتاب یا جایی را اگر میشناسید برای دانلود که خب....