کافه دومگو -
undead_knight - 01-23-2014
یه نفر نوشته: من همیشه تصوری خلاف این رو داشتم! که تفکر غرب اجتماع رو ارزشمندتر از فردیت میدونه و این قابل ستایشه..!
حتی مطلبی هم نوشتم. شاید مثالی خوب برای این نوع تفکرات غرب باشه.
مستند - خاطره - نوستالوژی - تفاوت فرهنگها
نظر دوستان چیه؟ جوامع متمدن فردیت رو ارزشمند میدونن یا اجتماع؟
خب این رو باید باز بگم که غرب یک فرهنگ یکپارچه نیست! با اینحال اگر با بعضی فرهنگ های شرقی مثل ژاپن مقایسه بکنیمش میشه گفت بیشتر کشورهای غربی به فردگرایی بیشتر اهمیت میدند و در صدر اونها میتونه "آمریکا" قرار بگیره.
کافه دومگو -
یه نفر - 01-23-2014
undead_knight نوشته: خب این رو باید باز بگم که غرب یک فرهنگ یکپارچه نیست! با اینحال اگر با بعضی فرهنگ های شرقی مثل ژاپن مقایسه بکنیمش میشه گفت بیشتر کشورهای غربی به فردگرایی بیشتر اهمیت میدند و در صدر اونها میتونه "آمریکا" قرار بگیره.
واقعا؟ :-(
من یک عمر در اشتباه به سر میبردم... :-(
خیلی مشتاقم دوستانی که خارج از ایران هستند نظرشونو بگن. تجربیاتشون. جوامع پیشرفته تر از ایران به فردیت اهمیت میدن یا اجتماع؟ کار گروهی یا کار انفرادی؟ اصلا این گزینه ها میتونه یکی از دلایل پیشرفتشون باشه؟
با این حال قبول دارم غرب در مقابل ژاپن فردگرا هست. بحث در مورد ژاپن یه مقوله جداست. و نمیشه فرهنگ ژاپن رو با چیز دیگری مقایسه کرد.. (شاید تعریفم از ژاپن با زیاده روی متعصبانه همراه باشه - بخاطر علاقه شدیدم به ژاپن و چین)
کافه دومگو -
Mehrbod - 01-23-2014
یه نفر نوشته: جوامع پیشرفته تر از ایران به فردیت اهمیت میدن یا اجتماع؟ کار گروهی یا کار انفرادی؟ اصلا این گزینه ها میتونه یکی از دلایل پیشرفتشون باشه؟
به هر دو. یکی بی دیگری که نمیشود, این دو اندرکنش دارند:
مناظره میان مزدک بامداد و کورش بیخدا در باره ی سوسیالیسم و کاپیتالیسم
پارسیگر
کافه دومگو -
مزدك بامداد - 01-24-2014
یه نفر نوشته: به فردیت اهمیت میدن یا اجتماع؟
همبود ریشه و مهاد است و
تک, برگی از ان. تک گرایی تنها در برابر
هستی همبود است که ارزش و بازتاب پیدا میکند، یک همبودی باید باشد
که یک "تک" بتواند خود را از ان دگرسان نشان دهد: چراکه ، هر کسی
در پیروی از رانه های سرشتین خود، میکوشد که در یک چیزی، یک
سر و گردن بالاتر یا دگرسان تر از دیگران باشد، چرا که نیاز به ارزشمند
و پسندیده بودن دارد. اگر جایی همه همه کفش الف را میپوشند، من کفش
ب را میپوشم که نگر هارا بسوی خود بربایم. در همبود های سرمایه داری
از این نیاز، مانند نیاز ها ی دیگر، برای دزدی و بهره کشی سود جسته میشود
و برتری را در پرورش فرهنگی سرمایه داری، در داشتن چیزی که دیگری توان
داشتن آنرا ندارد، کراننمایی میکنند.:" من آیفون چه میدانم ۶ دارم که فزون بر
تلفن کردن، قر هم میدهد و پشتم را هم میخاراند" ! من رولزرویس دارم که
نشانگر برتری و از ما بهترانی من است! برای بدست اوردن اینها هم آماده ام
که بمب ناپالم بر سر دیگران بیندازم، یا اینکه انداختن آنرا روا و هایسته بدانم.
در همبود های سرمایه داری ، این چنین از تک گرایی ، بهانه ای برای آزادی
بهره کشی فراهم اورده اند و به ایده ی تک گرایی از این رو پروبالی بیش از
مرز میدهند و راه آنرا، همپیشی گرگ آسا در پیشرفت در نردبان مافیا میدانند.
در همبود های سوسیالیستی، این همپیشی بر سر دزدی و بخور بخور نیست،
بر سر ارزش همبودین و توانایی و بلندی جایگاه در کاریاری مردم و والایش کشور
است، برای نمونه به کارگران نمونه، مدال و پاداش میدهند و کاردانان را به جایگاه
فرمانروایی و سرپرستی میرسانند و همان مدال کاری که روی سینه ی شماست،
کار همان رولزرویس و بنز را میکند، بی انیکه دزدی و مردم آزاری کرده باشید.
روشن است که برای هرکس، جایگاه سرپرستی کارخانه، گیرا تر از جایگاه زیرین تر
است، گرچه مزدش هم دگرسانی چندانی با کارگران نداشته باشد ( برای نمونه
مزد کارمندان دولت نمونه وار در آلمان هم بر پایه ی سالهای کار و گروه و پایه،
دگرسانی چندانی با یکدیگر ندارد). پس اینگونه، این رانه ی سرشتین و این نیاز به
خودنمایی و خودبرآوری* ، در همبود های سوسیالیستی در کانال سازندگی و
هومنی میافتد و نه در کانال دزدی و تباهی و سرکوب و مافیا.
همچنین اینگونه اسرتس از روی مردم برداشته میشود که سراغ کار و پیشه ای بروند
که آنرا دوست ندارند. ب.ن. یادم است که همه در ایران میخوستند که بچه شان دکتر
و مهندس و وزیر و وکیل بشود در جاییکه شاید خود بچه ی بچه بیچاره، به باغبانی
یا خلبانی و رانندگی دلبستگی داشت. یا اینکه کسی میرود از ناچاری، بساز و بفروش
میشود و برای سود بیشتر خانه های کارتونی میسازد که دیرتر برسر مردم آوار میشوند،
یک بخشیشی هم به هنداسگر میدهد که بنویس که خانه, زمین لرزه های ۸ ریشتری را
هم بر میتابد! چون سرمایه داری راهی جز این برای پیشرفت در پیش پای او ننهاده است.
به هرروی اگر همبودی نباشد و شما مانند تارزان در جنگل تنها باشید، تک گرایی شما
به جایی نمیرود چون مهند نیست که برهنه از درختی به درخت دیگر بپرید یا تــُـنبانی از
پوست شیر به خود بپوشید، چون کس دیگری نیست که به شما رشک برده و یا به شما
نگرش نماید و کسی هم نیست که به او پز بدهید!
•
*
خودبرآوری= self-fulfilment = Selsbsterfüllung
پارسیگر
کافه دومگو -
یه نفر - 01-24-2014
مزدک جان از اینکه نظرتان رو خوندم بینهایت خوشحالم. شما فردگرایی رو در گرو اجتماع میپندارید. این کاملا درست است. ولی بیشتر منظورم این بود که در یک جامعه (بدون از مرز بندی و نامگذاری های سیاسی و حزبی و ..) رفتارمان می بایست چگونه باشد؟ با خود بها دهیم تا اجتماع خوبی داشته باشیم یا به اجتماع بها دهیم تا فردیت خوبی داشته باشیم؟
این نوشته من رو بخونید لطفا:
تفاوت فرهنگی
این خاطره رو به نقل از یه نفر توی فیسبوک اینجا مینویسم. واقعا تاثیر گذار است..اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح مرا با ماشینش از هتل برمی داشت و به محل کار می برد.ماه سپتامبر بود و هوای سوئد در این ماه کمى سرد و گاهی هم برفى است. در آن زمان، 2000 کارمند شرکت ولوو با ماشین شخصى به سر کار می آمدند.
ما صبح ها زود به کارخانه می رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورترى نسبت به ورودى ساختمان پارک می کرد و ما کلی پیاده راه می پیمودیم تا وارد ساختمان محل کارمان شویم.
روز اوّل، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. تا اینکه بالاخره روز چهارم به همکارم گفتم: "آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟"
او در جواب گفت:چون ما زود می رسیم و وقت براى پیاده رفتن داریم. بعد ادامه گفت: باید این جاهای نزدیک را براى کسانى خالی بگذاریم که دیرتر می رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند..
حالا این رفتار رو با خودمون مقایسه کنیم. من اگر زودتر میرسیدم، بهترین جای پارک ماشین رو انتخاب میکردم که هم از پنجره دفترکارم بهش دید داشته باشم و هم نزدیک در ورودی شرکت باشه و هم زیر سایه و ... و این رفتارم رو یک حق برای خودم میدونستم که چون زودتر اومدم و وقت شناس بودم و تنبلی نکردم پس لیاقت این جای پارک رو دارم.. ای بابا، اون که دیر رسیده، تنبلی کرده، بیشتر خوابیده، باید بهترین جای پارکینگ باشه، من که زودتر رسیدم بدترین جا؟!!!
بله دوستان. من و امثال من هنوز معنی کار تیمی رو درک نکردیم. نفهمیدیم هدفمون از رفتن به سر کار علاوه بر کسب درآمد ، حفظ محیط کارمون هم هست. حفظ بقای محیط کاری، با کار گروهی شکل میگیره. نه کار فردی! باید رفتارهامون به نفع شرکت و محیط کار باشه. به نفع همکارانمون باشه. اینجوری خود شخص پیشرفت میکنه..
.............................................. یه نفر
کافه دومگو -
مزدك بامداد - 01-25-2014
یه نفر نوشته: حالا این رفتار رو با خودمون مقایسه کنیم.
ای بابا، ما ها که هیچ، مشتی خر آویزان به ضریح !
ولی خب، من ترکیه و یونان و ... جاهای دیگر را هم
دیده ام این است که در این خریت، ما تنها
نیستیم: که باز خودش جای امیدواری دارد!
•
کافه دومگو -
یه نفر - 01-25-2014
مزدك بامداد نوشته: ای بابا، ما ها که هیچ، مشتی خر آویزان به ضریح !
ولی خب، من ترکیه و یونان و ... جاهای دیگر را هم
دیده ام این است که در این خریت، ما تنها
نیستیم: که باز خودش جای امیدواری دارد!
•
حرف حساب :-)
کافه دومگو -
Dariush - 01-25-2014
با این روند دوستان پیش بینی میکنند تا چند وقت دیگر سفارت آمریکا در ایران گشوده شود؟:e405:
کافه دومگو -
یه نفر - 01-25-2014
امروز اخبار میدیدم. وزیر امور خارجه آمریکا خیلی ایران رو تحقیر کرد.. گرچه حرفاش عین حقیقت بود. ولی من فکر میکردم حالا که 2 طرف به توافق رسیدن حداقل از این حرفها نمیزنن!
کافه دومگو -
iranbanoo - 01-28-2014
مزدك بامداد نوشته: همبود[١] ریشه و مهاد[٢] است و تک, برگی از ان. تک گرایی تنها در برابر
هستی همبود است که ارزش و بازتاب پیدا میکند، یک همبودی[١] باید باشد
که یک "تک" بتواند خود را از ان دگرسان[٣] نشان دهد: چراکه ، هر کسی
در پیروی از رانه[٤] های سرشتین[٥] خود، میکوشد که در یک چیزی، یک
سر و گردن بالاتر یا دگرسان تر از دیگران باشد، چرا که نیاز به ارزشمند
و پسندیده بودن دارد. اگر جایی همه همه کفش الف را میپوشند، من کفش
ب را میپوشم که نگر هارا بسوی خود بربایم. در همبود های سرمایه داری
از این نیاز، مانند نیاز ها ی دیگر، برای دزدی و بهره کشی سود جسته میشود
و برتری را در پرورش فرهنگی سرمایه داری، در داشتن چیزی که دیگری توان
داشتن آنرا ندارد، کراننمایی[٦] میکنند.:" من آیفون چه میدانم ۶ دارم که فزون بر
تلفن کردن، قر هم میدهد و پشتم را هم میخاراند" ! من رولزرویس دارم که
نشانگر برتری و از ما بهترانی من است! برای بدست اوردن اینها هم آماده ام
که بمب ناپالم بر سر دیگران بیندازم، یا اینکه انداختن آنرا روا و هایسته[٧] بدانم........
من فکر میکنم اصالت با فرد است تا اجتماع.یعنی اگر فردیتی نباشد اجتماع بی معناست و هر اجتماعی لزوما اجتماعی
مثبت و ایده آل نیست مگر اینکه افراد در آن مورد توجه قرار گیرند.در اجتماعی که همه کفش الف میپوشند کفش ب به پا داشتن یعنی امتناع از حل شدن در اجتماع و توجه به اصالت فرد.
از این روست که به عنوان مثال آیفون 6 من علاوه بر قابلیت تماسش میتواند وارد سایت دفترچه شود تا نوشته های مزدک را بخوانم و لذت ببرم