گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
kourosh_iran - 04-18-2015
البته بنظر من زندگی در طبیعت هم راه و روش داره و تکنولوژی خودش رو میطلبه!
مثلا بنظر من هنرهای رزمی برای زندگی در طبیعت هم ایدئال هستن. یعنی نه تنها برای محافظت فیزیکی در برابر دیگر انسانها، بلکه بطور کلی برای زندگی در طبیعت وحشی هم بسیار مفید هستن، چون بدن رو سخت و قوی و منعطف میکنن و مغز رو سریع و روحیه و روان رو جنگنده، و توانایی رزمی آدم رو بسیار بالا میبرن. یه آدم رزمی کار حرفه ای در مقابل حیوانات وحشی هم شانس نجات خیلی بیشتری داره بنظر من؛ البته یک سلاحی مثل شمشیر و نیزه ای خنجری چیزی حداقل باید داشته باشه ها! ولی حتی بدون سلاح هم نسبت به یه آدم عادی مسلما میتونه خیلی قوی تر و سریع تر عمل کنه و مثلا شده سریع از درختی چیزی بالا بره و نجات پیدا کنه؛ ولی سلاح داشته باشه خیلی بهتره.
استاد رزمی باشی میتونی راحت تر شکار کنی، در برابر موانع و صدمه های طبیعی مقاومت و کارایی بیشتری داشته باشی، در برابر بیماری ها مقاوم تر باشی.
حتی آدمهایی که در طبیعت زندگی میکنن من دیدم مثلا توی این قبیله های آمازون یا آفریقا و این حرفا که از نظر بدنی چندان تناسبی ندارن و بنظر نمیاد قدرت و انعطاف بدنی خوبی داشته باشن. مثلا میبینی اکثرشون شکم های نسبتا گنده و ول دارن! این نشون میده که حتی زندگی در طبیعت هم نمیتونه لزوما آمادگی بدنی زیادی به آدم بده و پتانسیلی رو که بدن انسان داره به حداکثر خودش برسونه. هرچند شاید اون آدما بهرحال وقت این کارها رو ندارن که مثلا برن رزمی یاد بگیرن! ولی خب مگه چینی ها اینها کنگفو رو صدها سال قبل درست نکردن؟!
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
undead_knight - 05-06-2015
نقل قول:ما کمتر شیر یا ببر یا پستاندار دیگری را برای نمونه میبینیم که در طبیعت از نبود "پزشک" رنج
ببرند, چراکه گزینش طبیعی / natural selection خودبهخود اگرنه همه, اکثریت گستردهای از بیماریها و ناتوانیها را میپالاید.
این خودش میتونه یک نمونه کلاسیک نافهمی آماری باشه ولی خب مثال های دم دست تر میزنم تا مشخص بشه چه فاجعه ای هست:
"آمارها نشون میده که بسیاری از مردم در بیمارستان ها میمیرند،پس برای زنده بودن ازشون دوری کنید!"
"همه اونهایی که آب و غذا میخورند میمیرند، آب و غذا نخورید!"
بنابراین بله از نبود پزشک رنج نمیبرند چون "میمیرند"!
یعنی پزشکی مدرن چیز بدی هست چون از روش طبیعی "کنترل بیماری" کشته های بسیار کمتری داره :))
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
undead_knight - 05-06-2015
kourosh_iran نوشته: البته بنظر من زندگی در طبیعت هم راه و روش داره و تکنولوژی خودش رو میطلبه!
مثلا بنظر من هنرهای رزمی برای زندگی در طبیعت هم ایدئال هستن. یعنی نه تنها برای محافظت فیزیکی در برابر دیگر انسانها، بلکه بطور کلی برای زندگی در طبیعت وحشی هم بسیار مفید هستن، چون بدن رو سخت و قوی و منعطف میکنن و مغز رو سریع و روحیه و روان رو جنگنده، و توانایی رزمی آدم رو بسیار بالا میبرن. یه آدم رزمی کار حرفه ای در مقابل حیوانات وحشی هم شانس نجات خیلی بیشتری داره بنظر من؛ البته یک سلاحی مثل شمشیر و نیزه ای خنجری چیزی حداقل باید داشته باشه ها! ولی حتی بدون سلاح هم نسبت به یه آدم عادی مسلما میتونه خیلی قوی تر و سریع تر عمل کنه و مثلا شده سریع از درختی چیزی بالا بره و نجات پیدا کنه؛ ولی سلاح داشته باشه خیلی بهتره.
استاد رزمی باشی میتونی راحت تر شکار کنی، در برابر موانع و صدمه های طبیعی مقاومت و کارایی بیشتری داشته باشی، در برابر بیماری ها مقاوم تر باشی.
حتی آدمهایی که در طبیعت زندگی میکنن من دیدم مثلا توی این قبیله های آمازون یا آفریقا و این حرفا که از نظر بدنی چندان تناسبی ندارن و بنظر نمیاد قدرت و انعطاف بدنی خوبی داشته باشن. مثلا میبینی اکثرشون شکم های نسبتا گنده و ول دارن! این نشون میده که حتی زندگی در طبیعت هم نمیتونه لزوما آمادگی بدنی زیادی به آدم بده و پتانسیلی رو که بدن انسان داره به حداکثر خودش برسونه. هرچند شاید اون آدما بهرحال وقت این کارها رو ندارن که مثلا برن رزمی یاد بگیرن! ولی خب مگه چینی ها اینها کنگفو رو صدها سال قبل درست نکردن؟!
این چیزهایی که میگی همه از دستاوردهای تمدن هست، مهربد میگه تمدن رو "کلا" بنداز دور و به دامان مام طبیعت برگرد :))
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Dariush - 05-13-2015
Russell نوشته: شما که مشخصن مدرنیست و ترقیخواه شدهاید، حالا مارکسیست یا لیبرالش و...
را خودتان در تاپیک بقلی توضیح بدهید بهتر است، حداقل سوء تفاهمها را
کمتر میکند.
اشارهیِ من هم به جنایات آمریکای لیبرال دموکرات به آن جهت بود که این
جنایات در راه اوتوپیای لیبرال بود و خاتمه دادن به تمام جنگها، حالا شما
اوتوپیای دیگری در نظرتان است، و هرچه که هست قطعا باید در آن دین و جنگ
«درمان» شده باشند. پس اگر برداشت من درست بوده اشاره و نقد من بجاست.
درود دوباره و پوزش بابت تاخیر طولانی:e108:.
من فعلا در این گفتگو در جایگاه نقادی نشستهام ولی اصلا چه اهمیتی دارد که من چه ایدهئولوژیای دارم؟
اشتباه شما در این است که گمان کردهاید ایدههایی چون عدالت، مساوات، برادری و ... اولین بار از انقلاب
فرانسه سر برآوردند؛ در حالیکه در واقعیت، تمام آنها ریشههای تاریخی در ادیان و سنت داشتند و تغییر
در واقع در نگرش و راهکارها رخ داد؛ دین هم میخواست به صلح برساند جهان را، اما با از بین بردن تمام
دیگران!
ضمن اینکه اینگونه سخن گفتن از سوی شما شدیدا تقلیل مساله محسوب میشود. شکست تجربهی دویست
سالهی مدرنیسم برای رسیدن به صلحی پایدار در جهان، چشمهی غسل ِ پاکی تجربهی چند ده هزارسالهی
رهکار دینی خواهد بود. میتوان این دو را مقایسه کرد و اندازهگیری کرد و نظر داد ولی اینجور کلی نظر دادن
پاسخ محسوب نمیشود.
Russell نوشته: نه به هر جایی، اتفاقا مساله اینست که در نبود دین است که توچه انسان
به هر سمتی معطوف میشود. دین غالب امروز ترقی خواهان یک کتابچه
هم دارد که نامش هست «اعلامیهیِ جهانشمبول حقوق حشر».
من میگویم این غریزه باید رو به بالا و به سمت تعالی روح هدایت شود و
البته معنویت که البته این اساس بحث ماست و شما هم به همین دلیل است
که منرا مسلمان میخوانید.
من شما را چیزی نخواندم، اما دقیقا چرا باید رو به بالا و معنویت معطوف شود؟
Russell نوشته: از همه عجیبتر برای من اینست که انتظار دارید
که مسلمان و مسیحی باید یهودیان و البته یکدیگر را دوست بدارند، که
اگر معنویت خوب است پس جنگ صلیبی نباید میبود و اگر مسحیت خوب
است یهودستیزی بیمعنیست و اینها باید عقاید و ارزشهایِ یکدیگر را با
آغوش باز بپذیرند. من گمان میکنم این نگاه جهانوطنی است که ایراد
کار است.
بله خب، در اتوپیای شما، مسلمان از دیگران(مسیحی و یهودی و کافر و... ) بیزار است،
مسلمان ِ سنی از مسلمان شیعه بیزار است، مسلمان شیعهی دوازده امامی از شیعه اسماعیلی
بیزار است و ... و بعد کرد از لر بیزار است، لر ممسنی از لر نورآباد بیزار است و لر بختیاری از هر دو و....
جالب اینکه در چنین جامعهای احترام و شرافت یافت میشود از نظر شما! این جامعهایست
که قرار است «جامعهای واحد و متحد» تلقی شود و چنین جامعهی شکننده و در تضاد با خودی
قرار است استحکام داشته باشد.
اساسا موضوع چیست راسل گرامی؟ ما هیچ گزارش رسمی و معتبر و دقیق از زندگی اجتماعی
افرادِ فرودست در سه هزار پیش نداریم و گزارشهای تاریخی جز گزارش رویدادهای بزرگ و انسانهای
اثرگزار، فکتهای دیگری در بر ندارند! ناامیدی ِ ذهن ِ شما به نظر من بیشباهت به ناامیدی ِ کسانی
که هر روز تحت ِ پمپاژ ِ خبری از فجایع و رویدادهای شگفتآور قرار میگیرند، نیست و از آنجا که
احتمالا در خبرها نمیخوانید که «مردی پس از یک روز ِ کاری تقریبا خسته کننده، شب به خانه بازگشت
و در کنار خانوادهای که به هم عشق میورزند، دور میز شام خورد و بعد با هم در آرامش به خواب رفتند»
گمان میکنید که در این جهان دیگر احترام و عزت و بزرگواری و شرافتی یافت نمیشود و هر چه بوده در
«ایام خوش قدیم» یافت میشود!
اینجا را ببینید:
Ouroboros نوشته: اما من با شما درباره جالب بودن این جهان نیز مخالفم، این جهان چنان یکنواخت و ملالآورست که حتی جنونآمیزترین و انحرافآلودهترین فسادهای متصور نیز پس از اندکی برایمان عادی و بیارزش میشوند. مرد جالبپرست مدرن برای رسیدن به چیز جالب باید دائم در جستجوی چالههایی عمیقتر و گودتر از قبل برای دفن خود بگردد تا همان «های» سابق را تجربه بکند، چون شگفتی واکنش ما به امر خارقالعاده است، و هر امری اگر روزمره باشد از خارقالعاده بدل به عادی میشود.
تصویر کابوس هولناک مردی که در سیاهی ِ دنیای یک بعدی لذت فرو رفته را آیا نمیبینید؟ ذهنی
این اندازه یک بعدی البته که نمیتواند بسگانگی زندگی را دریابد، البته که نمیتواند تجربهی شگرف
بالندگی فرزند خویش و یا نگاه غرورآمیز پدر بر خویش را دریابد و همهی انواع لذات را به شماری چند از
لذات بیوشیمیایی فرومیکاهد و از ارضاناشدگی آنها به کسالتبار بودن جهان مدرنیستی میرسد و از آن
به چیزهای دیگر. چندان عجیب نیست که چنین ذهنی از جهان ِ امروز دلزده شود و خواهان مرزبندی غرایز
از طرف نیرویی بالادستی و یک آتوریتهی دینی شود تا اصالت لذات را از این طریق به آنها بازگرداند.
اتفاقا راسل جان، این اندیشههای هیپیگون ِ نوجوانانهمآبانهی یآسآمیز ِ شماست که طبیعت ِ انسانی را
نادیده میگیرد. طبیعتی که در آن زنده زنده سر بریدن ِ یک انسان امریست دهشتناک که انسان از مواجهه
با آن فراری است و هتا تاریخ نگاران رادیکال ِ دیروز نیز آن را با وحشت روایت میکنند. طبیعیتی که در آن
همنوعدوستی وجود دارد و میل به اندیشهورزی و روح انتقادیای که در نتیجهی آن پدید آمده است. عبید
زاکانی و ابن مقفع و خیام از شاگردان برتراند راسل و رنه دکارت نبودند!
به همین خاطر است که من میگویم بد نیست نگاهی به فکتهای تاریخی بکنیم و ببینیم مثلا در آن
زمانهای خوب چقدر شرافت یافت میشده. من چندان از نمونههای خارجی مثال نمیآورم ولی در ایران
کتاب«تاریخ تحولات اجتماعی» از راوندی هست که در نوع خود بینظیر است و من به شما پیشنهاد میکنم
که نگاهی به آن داشته باشید و کمی به وضع و حال آن روزهای ایران نیز آگاهی پیدا کنید. نمونهای از شرافت
ِ ایام ِ خوش قدیم: هزار هزار زرتشتیای که با حمله اعراب به ایران و آگاهی از این قانون که در خانوادهای که
چند زرتشتی وجود دارد و یک مسلمان، ارث تنها به فرزند مسلمان میرسد، مسلمان شدند!
من به شما توصیه میکنم که به جای آنکه یک کتاب بردارید و بروید در پارک بنشینید بخوانیدش، کتاب را بگذارید
در کنار و بروید با مردم مراوده داشته باشید، شاید به واقعیات بازگردید...
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Dariush - 05-13-2015
Russell نوشته: من تقریبا تمام جنگها و جنایات عصر مدرن را به حساب مدرنیسم میگذارم
چراکه به حق به حسابش است. همانطور که گفتم این مدل جنگ را، Total War را
نه جنگ با ابزار مدرن، را لنین بود که در اروپا براه انداخت.
شما میخواهید همهیِ تقصیرها را بیاندازید تفصیر نازیها و همهیِ تقصیر کارهایِ
نازیها را هم بیاندازید به گردن محافظهکاران آلمان. اینجا که میشود اثر روی
کار آمدن بولشویکها و تلاش آنها در تسلط بر آلمان نادیده گرفته میشود و همینطور
از خاطرتان میرود که همین مسیحیان معتقد بودند که دشمن شمارهیِ یک نازیها
بودند. اتفاقا باید خدا را شاکر بود که بمب اتم اختراع شد و جنگ دو جریان ترقی خواه
محدود به جنگ نیابتی و محدود شد وگرنه معلوم نیست چه جنایتهایِ دیگری به
جنایتهایِ «تجارب اجتماعی» قرن بیستمی اضافه میشد.
و وقتی ارزشهایِ یک جامعه از هر طرف مورد حمله واقع میشود طبیعیست
که مقاومت مشاهده شود، مقاومت دربرابر امر به یکدست شدن و بیتفاوت شدن
دربرابر تفاوتها. و صد البته که در مبارزه با مدرنیسم باید از تکنولوژی مدرن بهره گرفته شود.
:e058:
خیلی وقت بود در یک پاراگراف این همه مفاهیم متناقض ندیده بودم! راسل جان شما براستی
به دنبال ِ حقیقت هستید؟ من در صداقت و راستی شما البته هیچ شکی ندارم، این را به این
خاطر میپرسم که آیا صرفا منزجر هستید یا اینکه واقعا گمان میکنید حقیقت به همین طریقی که میروید
یافت میشود؟
ظهور بلشویکها در شوروی موجب براه انداختن آشویتز شد؟ جنگ جهانی اول را چه کسی براه انداخت؟
جنگ بوسنی را چه کسی براه انداخت؟ جنگ ایران و عراق چطور بوجود آمد؟ همین الان در عراق و سوریه
چه کسانی علیه چه کسانی میجنگند؟
شما واقعا میخواهید انکار بکنید سنت یهودیستیزی ِ پایدار و ریشهدار در غرب را؟ من واقعا دیگر نمیدانم
چقدر باید به عقب بازگردم...
Russell نوشته: اینست که دینستیزان تا بحال برای حل مشکل حل شدهیِ جنگهایِ صلیبی تا بحال
جنایتهایی مرتکب شدهاند که از خود جنگهایِ صلیبی اگر بدتر نباشد بهتر نیست.
آنهم تحت نام برقراری صلح. و با جواب ندادن مصرفگرایی و حقوق بشر بعنوان جایگزین
دین مشخص است که این وضع بدتر و بدتر خواهد شد تا سقوط نهایی.
مشکل حلشدهی جنگهای صلیبی؟! تنها در 30 سال پس از به خلافت رسیدن ِ
علی، صدها
جنگ ِ دروندینی در آن سرزمینها روی داد! اینکه جنگهای صلیبی
به عنوان ِ بزرگترین جنگ دینی با این وسعت گزارش شده، دلیلی نمیشود که دیگر
رویدادها نادیده باقی بمانند.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Dariush - 05-13-2015
چند چالش:
1- تمایز میان روح تمدن ِ غربی و شرقی
یک امر بسیار مهم که از طرف دوستان ِ طرفدار سنت نادیده گرفته شده، تفاوت ِ بنیادنی است
که در ماهیت ِتمدنِ غربی و تمدن شرقی وجود دارد. تمدن ِ غربی مبتنی است بر عقلانیت، نقد،
گفتگو و دیالکتیک. پایههای آن نیز از روزهای نخست تمدن ِ غربی بنا گزارده شده. یعنی از روزهای
نخست تمدن ِ یونان. در واقع این قرون وسطی است که انحراف از ریشههای تمدن غربی محسوب
میشود و انقلابهای فرانسه و دیگران در واقع رجعتی است به همان فرهنگ و بنمایههایش، نه برعکس.
شاهد این مدعا هم این است که هتا در عصر ایمان در اروپا، برساختن ِ توجیهات ِ عقلانی برای ایمان
و خدا، خود یک سنت بود و این نشاندهندهی آن است که چه میزان عقلانیت در غرب مهم و جدی بوده.
در مقابل، بینالنهرین و آسیای میانه، مرکز و بنگاه نشر ادیان الهی و اسطورهها بوده. ذهنِ شرقی جویای
بنیانهای عقلانی برای اخلاق نبوده است و ایمان ِ را شرط کافی برای همزیستی انسانها میشمرده.
در این جا مقایسهی میان تمدن ِ مصر و بابل با تمدن یونانی، بس آموزنده خواهد بود. من در ادامه این موضوع
را بیشتر خواهم گشود ولی با این مقدمه هدفم نشان دادن ِ دو مطلب بود:
1- مدل زیست اجتماعی مطلوب دوستان به هیچ عنوان نمیتواند جهان شمول باشد.
2-سنت میتواند عاری از دین نیز باشد(در این مورد در آینده مثالهای پرشمار خواهم آورد).
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Mehrbod - 05-13-2015
sonixax نوشته: در برابر شیر و پلنگ و سرما و گرما و نارگیلی که ممکن است به سرت بخورد و بکشدت و خیل عظیم انواع و اقسام بیماری های ساده ولی کشنده چه آزادی بالاتری وجود دارد دقیقن ؟!
آزادی در نپرداختن مالیات, در تحت کنترل نبودن دولتها و شرکتها و ابرشرکهات, در واداشته نشدن به کار و
بیگاری برای تهیهیِ پوشاک و نوشاک و خوراک — که در طبیعت به رایگان و با کوششی از جنس دیگر در دسترس همگاناند.
آزادی در شستشوی مغزی نرفتن از سوی رسانهها و ابررسانهها, آزادی برای
وادار نشدن به آموزش و پرورش اجباری و سربازی اجباری و کار اجباری و مالیات اجباری.
آزادی در کشته نشدن از سوی بیماریها دستساز, در خوانده نشدن
اندیشهها بدست ابزارهای مغزخوان, در کشته نشدن در جنگ اتمی از سوی
مردمان ناشناس, آزادی در نگرفتن سرطان و هزاران هزار بیماریهای امروزین که برآمدهیِ تمدن میباشند.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Mehrbod - 05-13-2015
undead_knight نوشته:
این خودش میتونه یک نمونه کلاسیک نافهمی آماری باشه ولی خب مثال های دم دست تر میزنم تا مشخص بشه چه فاجعه ای هست:
"آمارها نشون میده که بسیاری از مردم در بیمارستان ها میمیرند،پس برای زنده بودن ازشون دوری کنید!"
"همه اونهایی که آب و غذا میخورند میمیرند، آب و غذا نخورید!"
بنابراین بله از نبود پزشک رنج نمیبرند چون "میمیرند"!
یعنی پزشکی مدرن چیز بدی هست چون از روش طبیعی "کنترل بیماری" کشته های بسیار کمتری داره :))
پزشکی اینجا بد نیست, سخن بدی ِ تمدن است. روشنه اکثریت پرشماری از بیماریها
که امروزه دارید در زندگی پیشاتمدن یافت نمیشوند. برای نمونه تمدن نخست چاقی و بیماریها عروق را
میآفریند, سپس پزشکی مدرن به "درمان" همان میپپردازد و این در جایگاه "دستآوردهایِ شگرف دانش پزشکی" شناسانده میشود.
سخن پیشین هم روشن بود و با بررسیهایِ آماری در زندگیهایِ تیرهای و به دور از تمدن (که امروز کمابیش دیگر یافت نمیشوند و این پژوهشها به چند دهه/سده پیش بازمیگردند) نیز بخوبی روشن* شده که این سخنهایِ بیمناک از
سختیهایِ زندگی طبیعی و بیماریهایِ فراوان و عمرهای کوتاه تنها پروپاگاندا بودهاند, چراکه بدرستی
بمانند بیشتر جانوران که یک بازهیِ زمانی روشن دارند و کمابیش همان اندازه هم عمر میکنند, برای نمونه
در همان پستانداران و شیر, و یا خود آدم در جایگاه یک گونهیِ جانوری دیگر همگی عمر روشنی دارند و ازینرو آدم نیز
بی نیاز از پزشکی مدرن است که بخواهد برای نمونه قند یا چاقی او که خود ریشه گرفته از زندگی متمدن و شهری میباشند را, درمان کرده باشد.
* همهیِ پژوهشمایهها اینجا گردآمدهاند: http://www.zinelibrary.info/files/Kaczynski%20-%20Technological%20Slavery.pdf
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Mehrbod - 05-13-2015
kourosh_iran نوشته: البته بنظر من زندگی در طبیعت هم راه و روش داره و تکنولوژی خودش رو میطلبه!
مثلا بنظر من هنرهای رزمی برای زندگی در طبیعت هم ایدئال هستن. یعنی نه تنها برای محافظت فیزیکی در برابر دیگر انسانها، بلکه بطور کلی برای زندگی در طبیعت وحشی هم بسیار مفید هستن، چون بدن رو سخت و قوی و منعطف میکنن و مغز رو سریع و روحیه و روان رو جنگنده، و توانایی رزمی آدم رو بسیار بالا میبرن. یه آدم رزمی کار حرفه ای در مقابل حیوانات وحشی هم شانس نجات خیلی بیشتری داره بنظر من؛ البته یک سلاحی مثل شمشیر و نیزه ای خنجری چیزی حداقل باید داشته باشه ها! ولی حتی بدون سلاح هم نسبت به یه آدم عادی مسلما میتونه خیلی قوی تر و سریع تر عمل کنه و مثلا شده سریع از درختی چیزی بالا بره و نجات پیدا کنه؛ ولی سلاح داشته باشه خیلی بهتره.
استاد رزمی باشی میتونی راحت تر شکار کنی، در برابر موانع و صدمه های طبیعی مقاومت و کارایی بیشتری داشته باشی، در برابر بیماری ها مقاوم تر باشی.
حتی آدمهایی که در طبیعت زندگی میکنن من دیدم مثلا توی این قبیله های آمازون یا آفریقا و این حرفا که از نظر بدنی چندان تناسبی ندارن و بنظر نمیاد قدرت و انعطاف بدنی خوبی داشته باشن. مثلا میبینی اکثرشون شکم های نسبتا گنده و ول دارن! این نشون میده که حتی زندگی در طبیعت هم نمیتونه لزوما آمادگی بدنی زیادی به آدم بده و پتانسیلی رو که بدن انسان داره به حداکثر خودش برسونه. هرچند شاید اون آدما بهرحال وقت این کارها رو ندارن که مثلا برن رزمی یاد بگیرن! ولی خب مگه چینی ها اینها کنگفو رو صدها سال قبل درست نکردن؟!
درسته, ولی اینها بسنده نیستند. برای نمونه شما میپندارید میتوانید بروید یک دهات و روستای دور دست و زندگی
آرام خودتان را داشته باشید, ولی واقعیت این است که شما هتّا همین آزادی را هم ندارید, و من اینجا دربارهیِ نبود
آزادی در رفتن نمیگویم (آری در سخن همه میتوانند زندگی و مالیات و دولت و ... را ول کنند بروند, درست همانجور که
همه میتوانند رئیس جمهور بشوند), بساکه دربارهیِ این آزادی سخن میگویم که دیر یا زود پای شهرمندی و تکنولوژی به
همان روستاهای دوردست و بکر و دست نخورده نیز خواهد رسید. در حقیقت اگر شما خوب نگاه کنید, تکنولوژی دارد همه
زمین و همهیِ طبیعت, از نزدیکترین تا دورادورترین نقطهها را به سیطرهیِ خودش درمیآورد و شدنی نیست که شما یا کسی دیگر چگونه
بخواهد همراه با با گرمایش زمین, با پارگی لایهیِ اوزون, با آلایندههای شیمیایی, زیستی و اتمی و .. زندگی خود را در گوشهای بتنهایی سپری کند.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Mehrbod - 05-13-2015
sonixax نوشته: اشتباه است!!!
تمامی تاریخچه بشری درست برعکس این را نشان داده و مشخصن هرچه بیشتر با تکنولوژی آشنا شده ایم از نظر فکری و توانایی های ذهنی هم توانا تر شده ایم.
نمونه بسیار ساده اش کودکان 30 سال پیش را مقایسه کنید با کودکان امروزی.
این تواناهایی را کودکان در طبیعت هم دارند. برای نمونه کودک امروزین میتواند با ipad خوب کار کند, کودک دیروزین
هم میتوانسته در طبیعت با دست ماهی شکار کند; هوش یک پارامتر بسیار وابسته به ژنتیک میباشد و آن اندازه پایین و بالا نمیشود.
در کنار اینها این کارهایی که شما "هوشمندانه" یافتهاید نیز در نهایت مایهیِ نابودی و تباهی آدمی میباشند.
برای نمونه "هوشی" که در ساخت جنگافزارهای ژنتیکی یا در ساخت ابزارهای
خواندن و کنترل مغز و گرفتن آزادی آزدمی هزینه میشود, بروشنی نبود این "هوش" بهتر است.