کافه دومگو -
Rationalist - 10-05-2013
Mehrbod نوشته: تخطی از فرازیست[1] شدنی است, ولی در کوتاه-زمان[2]. چون کسیکه تخطی میکند خود به خود ژن اش را به زادمان[3] پسین نمیرساند و نیست میشود.
پس شمار کسانیکه در برابر سختیها کم میاورند و خودمیکشند هم در گذر زمان به 0 مینَمد[4], ولی شاید هرگز 0 نشود (اگر از بیخ فرگشت[5] تا آنجاها پیش برود).
اینکه خودتان بیان داشتید که تخطی از فرازیست شدنی است؛ برای من کافیست. لزومی ندارد که ژن ما حتما فرازیود.
Mehrbod نوشته: نمونهیِ آسان آن اینکه شما از خوردن و آشامیدن (هر دو در راستای فرازیست) خودمیدارید, خوب سرپیچیدید[6] و در دنباله نیست هم میشوید.
فرازیست تنها پالایه (filter) آنجاست که میگوید چه چیزی و چه کنشی درست است (پس باید خوشیآور باشد) و چه کنشی نادرست (و پس دردآور).
چنانچه پیش تر بیان نمودم؛ نیست شدن و مرگ(به مفهوم خواب بدون رویا) همیشه بد نیست؛ بلکه با خردگرایی معنا و ارزش نسبی می یابد.
Mehrbod نوشته: شایندی[7] ≠ توانمندی
آدم هم میشاید[8] جاودانه باشد, ولی توانمندی اینکه امروز جاودانه شود را ندارد.
من هم ننوشته ام: شایندی = توانمندی
اما هنگامی که پیشرفت روز افزون بشر و مستقل از آن، خودم را در اندک سال های خردگرایی می نگرم؛ افق های روشن امید به آینده، در برابر خردم منطقی؛ و
در برابر ناخودآگاهم، انگیزه آور است.
کافه دومگو -
sonixax - 10-05-2013
یه نفر نوشته: چجوری پیداش کردی!!
[ATTACH=CONFIG]2542[/ATTACH]
Just Fucking Google It
کافه دومگو -
Mehrbod - 10-05-2013
Rationalist نوشته: اینکه خودتان بیان داشتید که تخطی از فرازیست شدنی است؛ برای من کافیست. لزومی ندارد که ژن ما حتما فرازیود.
درست است, ولی کمی بیهوده میزند. چون از دیدگاه من گفتم, میتوان دستگاهی را پنداشت که با پیوست مغز به آن پیوسته به آدم سُهش خوشی بدهد, ولی سود ِ آن چیست؟
میشود این دستگاه را اکنون با فلسفه, کتاب خواندن, ... جایگزین کرد.
Rationalist نوشته: چنانچه پیش تر بیان نمودم؛ نیست شدن و مرگ(به مفهوم خواب بدون رویا) همیشه بد نیست؛ بلکه با خردگرایی معنا و ارزش نسبی می یابد.
ارزش راستین گفتیم فرازیست است. مرگ هم باارزش است, چون جا برای آیندگان و ژنهایِ سازوارتر باز میکند. ولی اگر خود ما شایستگی و توانایی دستکاری ژن هایمان
را بیابیم, پس مرگ دیگر نه تنها ارزش نیست, که پادارزش هم میشود: زیرا ما میتوانیم بجای فرگشت کورکورانه, با خرد دوراندیشانه ژنهایمان را دستکاری و سازوار سازیم.
Rationalist نوشته: من هم ننوشته ام: شایندی = توانمندی
اما هنگامی که پیشرفت روز افزون بشر و مستقل از آن، خودم را در اندک سال های خردگرایی می نگرم؛ افق های روشن امید به آینده، در برابر خردم منطقی؛ و
در برابر ناخودآگاهم، انگیزه آور است.
ولی در خود هیچ پیشبردگراییای ندارد!
پارسیگر
کافه دومگو -
Rationalist - 10-05-2013
Mehrbod نوشته: درست است, ولی کمی بیهوده[1] میزند. چون از دیدگاه من گفتم, میتوان دستگاهی را پنداشت که با پیوست مغز به آن پیوسته به آدم سُهش[2] خوشی بدهد, ولی سود ِ آن چیست؟
میشود این دستگاه را اکنون با فلسفه, کتاب خواندن, ... جایگزین کرد.
از دیدگاه شما(فرا زیست) آری؛ ولی از دیدگاه من بیهوده نیست. سود آن دستگاه یا فلسفه، همان لذتیست که به ما می دهند.
به باور من؛ با پدیدار شدن خود آگاهی،خرد و اراده در طی فرگشت؛ و قدرت یافتن آنها در تمدن، اکنون زمان آن رسیده که ما از بردگی فرگشت و فرا زیست ژن، رهایی یابیم.
Mehrbod نوشته: ارزش راستین گفتیم فرازیست[3] است. مرگ هم باارزش است, چون جا برای آیندگان و ژنهایِ سازوارتر باز میکند. ولی اگر خود ما شایستگی و توانایی دستکاری ژن هایمان را بیابیم, پس مرگ دیگر نه تنها ارزش نیست, که پادارزش هم میشود: زیرا ما میتوانیم بجای فرگشت[4] کورکورانه, با خرد دوراندیشانه ژنهایمان را دستکاری و سازوار[5] سازیم.
در درک بی معنا بودن سخنتان (ارزش یعنی فرازیست)، لازم است از دید یک انسان اندیشمند در برابر طبیعت، به جستار بنگرید. نه از جنبه فرگشتیک.
اگر از شما بپرسم؛ تجربه ۴۰ سال زندگی خوش و سرشار از لذت بهتر است؛ یا ۱۰۰ سال زندگی رنج آور و مشقت بار؛
خردتان کدام را برمی گزیند؟!
اگر پاسخت گزینه دوم است؛ در تبیین آن، لطفا بدون تکرار مطالب قبلی و احیانا بی ربط؛ توصیف روشن و کامل تری را بیان بفرما.
کافه دومگو -
Mehrbod - 10-05-2013
Rationalist نوشته: از دیدگاه شما(فرا زیست) آری؛ ولی از دیدگاه من بیهوده نیست. سود آن دستگاه یا فلسفه، همان لذتیست که به ما می دهند.
به باور من؛ با پدیدار شدن خود آگاهی،خرد و اراده در طی فرگشت؛ و قدرت یافتن آنها در تمدن، اکنون زمان آن رسیده که ما از بردگی فرگشت و فرا زیست ژن، رهایی یابیم.
پس شاید ما داریم دربارهیِ گونهیِ دیگری از خوشی سخن میگوییم. برای من خوشی اینکه میدانم کارِ
درست را انجام داده ام, از خوشیِ اینکه به کار بیهودهای بپردازم (بیهوده ولی همواره خوشایند) همیشه بیشتر است.
نقل قول: در درک بی معنا بودن سخنتان (ارزش یعنی فرازیست)، لازم است از دید یک انسان اندیشمند در برابر طبیعت، به جستار بنگرید. نه از جنبه فرگشتیک.
اگر از شما بپرسم؛ تجربه ۴۰ سال زندگی خوش و سرشار از لذت بهتر است؛ یا ۱۰۰ سال زندگی رنج آور و مشقت بار؛ خردتان کدام را برمی گزیند؟!
اگر پاسخت گزینه دوم است؛ در تبیین آن، لطفا بدون تکرار مطالب قبلی و احیانا بی ربط؛ توصیف روشن و کامل تری را بیان بفرما.
بی هیچ گمانی, دومی!
شما اگر همین امروز به من بگوییم تا پایان زندگی بهمان کارِ خوشی آور را
نکنم (بگوئیم, خوردن بهمان خوراک), ولی ١ سال به زندگی ام افزوده شود, باز هم همین کار را میکنم.
در فرهود من بسادگی از خوشی سیگار چشممیپوشم یا الکل بسیار بسیار جسته گریخته
مینوشم (هنگامیکه دوستانم هم سیگاری هستند هم مِیگُسار), برای همین است.
اینها هم برای اینه که کنش فرازیستن برای من خودش خوشیآور است, یعنی اینکه
میدانم راهی را گزیدهام که به فرازیست من میافزاید خودبهخود درد و رنج آن را میپوشاند.
پارسیگر
کافه دومگو -
Unknown - 10-08-2013
Happiness equals Reality minus Expectations
[video=youtube;lpDZVJU0H14]http://www.youtube.com/watch?v=lpDZVJU0H14[/video]
کافه دومگو -
Rationalist - 10-08-2013
Mehrbod نوشته: پس شاید ما داریم دربارهیِ گونهیِ دیگری از خوشی سخن میگوییم. برای من خوشی اینکه میدانم کارِ
درست را انجام داده ام, از خوشیِ اینکه به کار بیهودهای[1] بپردازم (بیهوده ولی همواره خوشایند) همیشه بیشتر است.
مهند این است که در بلند مدت؛ بیشتریت خوشی(لذت) را ببرید. اما مقید نمودن خود در فرگشت، همچون بیشینه آدمیان و حیوانات؛ موجب دست یافتن به خوشی بیشتر نخواهد بود.
Mehrbod نوشته: بی هیچ گمانی, دومی!
شما اگر همین امروز به من بگوییم تا پایان زندگی بهمان کارِ خوشی آور را
نکنم (بگوئیم, خوردن بهمان خوراک), ولی ١ سال به زندگی ام افزوده شود, باز هم همین کار را میکنم.
در فرهود[2] من بسادگی از خوشی سیگار چشممیپوشم یا الکل بسیار بسیار جسته گریخته
مینوشم (هنگامیکه دوستانم هم سیگاری هستند هم مِیگُسار[3]), برای همین است.
اینها هم برای اینه که کنش فرازیستن[4] برای من خودش خوشیآور است, یعنی اینکه
میدانم راهی را گزیدهام که به فرازیست[5] من میافزاید خودبهخود درد و رنج آن را میپوشاند.
همچنان با فرض اینکه فرازیست ارزش برتر می باشد، به پرسشم پاسخ دادید!
چشم داشت من چنین بود که بدون پیش فرض و بدون تاثیر احساسات غریزی؛ صرفا با نیروی خردتان پاسخ دهید!
اگر گمان می کنید که با خردورزی صرف، جهت معنا بخشیدن زندگی و سود شخصیتان در برابر طبیعت؛ چنین پاسخی را نگاشته اید؛
لطفا معنای ارزش فرازیست را کامل تر برایم تبیین نمایید.
کافه دومگو -
Soheil - 10-08-2013
درود
یه سئوال به ذهنم رسیده بود. اونم اینکه اگر دقت کرده باشید سکسِ مرغهای خانگی همیشه نوعی تجاوز از طرف خروس به مرغ هست. حداقل مشاهدات ظاهری من اینو میگه. آیا این درسته که خروس به مرغ تجاوز میکنه؟ آیا اصلا آمیزش جنسی برای اون مرغ لذتی داره؟!
کافه دومگو -
undead_knight - 10-09-2013
Bibak نوشته: درود
یه سئوال به ذهنم رسیده بود. اونم اینکه اگر دقت کرده باشید سکسِ مرغهای خانگی همیشه نوعی تجاوز از طرف خروس به مرغ هست. حداقل مشاهدات ظاهری من اینو میگه. آیا این درسته که خروس به مرغ تجاوز میکنه؟ آیا اصلا آمیزش جنسی برای اون مرغ لذتی داره؟!
تجاوز بدون عامل هوشمند و خودآگاه معنایی نداره:))
کافه دومگو -
Mehrbod - 10-11-2013
Rationalist نوشته: مهند این است که در بلند مدت؛ بیشتریت خوشی(لذت) را ببرید. اما مقید نمودن خود در فرگشت، همچون بیشینه آدمیان و حیوانات؛ موجب دست یافتن به خوشی بیشتر نخواهد بود.
خوشی برای من بی ارزش است, اگر بخواهم از چیزی خوشی ببرم میروم یک چایی/قهوه مینوشم و یک کتاب میخوانم.
خوشی و درد چیزی بیشتر از ابزار نیستند و هر دو نیز بمانند هر ابزاری دیگر, گه گاه لغزشمند میباشند: گاهی چیزی بیخود به
شما خوشی میدهد, گاهی چیزی بیخود دردناک است; در پایانِ روز این خردِ شماست که میگوید چه کاری درست است, چه کاری نه.
Rationalist نوشته: همچنان با فرض اینکه فرازیست ارزش برتر می باشد، به پرسشم پاسخ دادید!
چشم داشت من چنین بود که بدون پیش فرض و بدون تاثیر احساسات غریزی؛ صرفا با نیروی خردتان پاسخ دهید!
اگر گمان می کنید که با خردورزی صرف، جهت معنا بخشیدن زندگی و سود شخصیتان در برابر طبیعت؛ چنین پاسخی را نگاشته اید؛
لطفا معنای ارزش فرازیست را کامل تر برایم تبیین نمایید.
من نمیگیرم, شما میپرسید کدام را میبرگزینی, من هم میگویم دومی را, اکنون پاسخ من پذیرفتنی نیست, چون با نگرش ات از فربود سازگاری ندارد!؟
پارسیگر