آشنایی با صهیونیسم و کشور اسرائیل -
Theodor Herzl - 03-09-2014
این موشکهایی که کماندوهای نیروی دریایی اسرائیل گرفتند تا ۲۰۰ کیلومتر برد داشته. جریان از اونجا شروع میشه که فرودگاه دمشق زیر نظارت ماهوارههای جاسوسی اسرائیلی هست و اونجا میبینند که دارند موشک بار یک هواپیما میکنند ، بعدش از اونجا به ایران این هواپیما رو دنبال میکنند و توی دریای سرخ داخل کشتی میگیرنش!
Israel unloads 150 containers from Iranian weapons ship, deploys Iron Dome in Eilat | JPost | Israel News
آشنایی با صهیونیسم و کشور اسرائیل -
Shaily - 03-12-2014
sonixax نوشته: کسرا من یک دوست یهودی دارم (مسن هستش) که نرفته شهروندی اسرائیلش رو بگیره! وقتی بهش گفتم چرا گفت برای اینکه باید چند سالی در اسرائیل زندگی کنه در صورتی که قبول کنه شهروندی اسرائیل رو بگیره.
این درسته یا نه ؟
سلام.. با احترام.. با عذرخواهی از دوست خوبم.. آدرس جدید آژانس این هست.. عزیزانی بعا بوده ک ویزای توریستی ابتدا دادن تا روند اووله شدنش در اسرائیل البته نه چند سال و کمتر از یک ماه انجام میشه.. این روند فقط برای اثبات نسب هست و خوشبختانه برای ایران ب خارج آنکه اکثرا بازگشت کرده اند یکی از کامل ترین دیتا بیس نسب ها مربوط ب ایرانیان هست. در مورد فقط اوکراینی های یهودی کمی زمان بر هست ک داستانش چیز دیگه ست
The Jewish Agency for Israel
آشنایی با صهیونیسم و کشور اسرائیل -
Theodor Herzl - 03-12-2014
Shaily نوشته: سلام.. با احترام.. با عذرخواهی از دوست خوبم.. آدرس جدید آژانس این هست.. عزیزانی بعا بوده ک ویزای توریستی ابتدا دادن تا روند اووله شدنش در اسرائیل البته نه چند سال و کمتر از یک ماه انجام میشه.. این روند فقط برای اثبات نسب هست و خوشبختانه برای ایران ب خارج آنکه اکثرا بازگشت کرده اند یکی از کامل ترین دیتا بیس نسب ها مربوط ب ایرانیان هست. در مورد فقط اوکراینی های یهودی کمی زمان بر هست ک داستانش چیز دیگه ست
روند اوله شدن از داخل اسرائیل با از گالوت فرق داره ، مخصوصا از آمریکای شمالی ، از اینجا باید کلی مدرک و اینها بدید ، بعدش مصاحبه هست و اینها.
آشنایی با صهیونیسم و کشور اسرائیل -
بهمنیار - 03-16-2014
این گزارشی از یک فیلم در صدای امریکا است چگونه می توانم به این فیلم دسترسی پیدا کرد با زیرنویس یا زبان انگلیسی
، آخرین اسرائیلیهای مقیم تهران
نقل قول:«قبل از انقلاب»، آخرین اسرائیلیهای مقیم تهران
مرکز یهودیان واشنگتن هر سال میزبان یک فستیوال فیلم نسبتاً بزرگ و غیررقابتی است. در بیست و چهارمین جشنواره فیلمهای یهودی واشنگتن (۲۷ فوریه -۹ مارس) بیش از ۶۰ فیلم شامل فیلمهای بلند، مستند، کوتاه و انیمیشن ساخته کشورهای مختلف به نمایش درآمد. این فیلم ها یا ساخته فیلمسازان اسرائیلی و یهودی هستند و یا به زندگی یهودیان در سراسر جهان میپردازند.
یکی از فیلمهای شاخص جشنواره امسال،«قبل از انقلاب» ساخته دن شادور، فیلمساز جوان اسرائیلی است که به زندگی شماری از شهروندان اسرائیلی ساکن تهران در ماههای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷ میپردازد. این فیلم در چند نوبت طی جشنواره به نمایش درآمد و بحثها و انتقادات زیادی را برانگیخت. این فیلم از جمله در یکی دو سازمان متعلق به ایرانیان مقیم آمریکا، از جمله نایاک (شورای ملی ایرانیان آمریکا) در واشنگتن نیز به نمایش درآمد.
شادور درباره مشارکت شهروندان اسرائیلی (که در آن دوران در ایران بوده اند) در فیلم خود میگوید: «از آنجا که بسیاری از افراد پدرم را می شناختند این امتیاز را داشتم که به راحتی بپذیرند در مقابل دوربینم بنشینند. برخی از مقامات ارشد که خاطراتشان از ایران را در کتاب هم نوشته اند، با کمال میل در فیلم صحبت کردند چون مایلند روایت خود را هرچه بیشتر بازگو کنند. البته برخی افراد مانند دلالان بزرگ اسلحه حاضر به گفت و گو نشدند.»
پدر شادور مانند بسیاری از شهروندان اسرائیل آن زمان با انگیزه اقتصادی در تهران مشغول کار و تجارت بود. آن زمان اسرائیلیها در ایران حضوری قوی داشتند و در پروژه های عمرانی، ساختمانی، صنعتی، کشاورزی و نظامی فعالیت می کردند.
حاکمیت وقت ایران با وجود درآمد حاصل از نفت سعی میکرد خود را در منطقه از نظر سیاسی و نظامی تثبیت کند و اسرائیل بخشی از نیازهای تسلیحاتی ایران را تامین میکرد. دن شادور در فیلم مستند خود با ده ها اسرائیلی که آن زمان در ایران بودند به گفت و گو نشسته است. از هنرمند و بازرگان گرفته تا مقامات ارشد سیاسی و ماموران موساد، سازمان اطلاعات و امنیت اسرائیل.
در این فیلم دیپلماتها و مسئولان بلندپایهای از جمله العیزر تصفریر، آخرین مامور ارشد موساد در تهران، ژنرال اسحاق سِگِو، کاردار نظامی سفارت اسرائیل (۱۹۷۷ تا ۷۹)، و ناچیک ناوُت، مامور موساد در برنامه خروج کارکنان از ایران، اظهار نظر میکنند.
تصفریر در جایی از فیلم میگوید: «ما یک طرح اضطراری داشتیم که میگفت خیلی زود ایران را ترک نکنیم چون در این صورت از نظر استراتژیک و اقتصادی ضرر زیادی میبینیم و دیگر امکان بازگشت نداشتیم.»
ژنرال سِگِو در جایی از فیلم به نقل از مقامات ارشد ایرانی میگوید که شاه در هفتههای آخر همچنان از موضع بالا «مانند پادشاهی در کتاب مقدس» به اوضاع نگاه میکرد، حاضر به شنیدن هیچ انتقادی نبود و اصرار داشت که مردمش را دوست دارد و حاضر نیست آنان را سرکوب کند. سگو میگوید: «اگر ارتش ایران در ۱۳۵۷ قاطعانه و قدرتمند برخورد میکرد شورشها متوقف میشد.»
ناخیک ناوُت نیز میگوید برای حفظ حضور اسرائیل در کشوری با اهمیت ایران، حاضر بود تن به ریسک دهد و اگر لازم باشد جان ماموران اسرائیلی را به خطر اندازند.
آقای تصفریر در جایی دیگر میگوید آن زمان شاپور بختیار، نخستوزیر وقت تلویحا به وی گفت که «اگر بتوانید فکری به حال خمینی بکنید، خطری شما را تهدید نمیکند و همه چیز در کنترل است.» ژنرال سگو در همین زمینه میگوید: «اسرائیل به تنهایی نمیتوانست وارد عمل شود. وقتی کارتر با ژیسکاردستن، رئیسجمهور فرانسه و صدر اعظم آلمان قرار را بر آن گذاشتند که چون خمینی هیچ نشانی از کمونیسم نشان نمیدهد و فقط یک رهبر مذهبی است، پس تهدیدی برای غرب به شمار نمیرود و به او مشروعیت دادند.»
دن شادور، کارگردان فیلم، آلبومها و فیلمهای خانوادگی از ایران را انگیزه شخصی خود به عنوان جزوی اسرارآمیزی از کودکی و بهانهای برای ساخت فیلم توصیف میکند: «در سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) تحقیق جدی را شروع کردم و چندین حلقه فیلم هشت میلیمتری آماتور از افرادی که در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی ایران بودند به دستم رسید که تماشایشان بسیار جالب و مثل پنجره ای به جهان ممنوعه ایران و سفر در زمان بود.»
به گفته این فیلمساز، تحقیقات مقدماتی فیلم همزمان شد با وقایع و ناآرامیهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ ایران، و پس از آن وقوع بهار عرب که در فیلم هم اشاره کوتاهی به آن می شود. او می گوید: «همه چیز خود به خود طوری پیش رفت که زمانبندی انتشار فیلم بهتر و بهتر شود.»
شهروندان اسرائیلی که در «قبل از انقلاب» حضور دارند میگویند که جامعه اسرائیلیهای مقیم تهران آن زمان، در دایره بستهای تحت کنترل موساد از یک سو و ساواک از سوی دیگر به سر میبرد. چیزی که به گفته شادور شباهتی استعاری به وضعیت فعلی اسرائیل در خاورمیانه دارد.
به دنبال انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، سفارت سابق اسرائیل در تهران واقع در خیابان کاخ (فلسطین فعلی) به تصرف نیروهای انقلابی درآمد و روابط دیپلماتیک ایران و اسرائیل یکسره قطع شد. ساختمان سفارت به سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات واگذار شد. آخرین ۸ اسرائیلی باقیمانده در ایران، شامل ژنرالها و مسئولان ارشد امنیتی، در ۲۹ بهمن ۱۳۵۷ با کمک آمریکا ایران را ترک کردند.
آشنایی با صهیونیسم و کشور اسرائیل -
Theodor Herzl - 03-18-2014
[ATTACH=CONFIG]3806[/ATTACH]
آشنایی با صهیونیسم و کشور اسرائیل -
mhgh - 03-19-2014
Theodor Herzl نوشته: با درود.
...
- · آیا اسرائیلیها همان بلایی که آلمانیها بر سر یهودیان آوردند را بر سر فلسطینیها نمیآورند و هلوکاست دیگری را به وجود نمیآورند؟
یکی از ادعاهای شیطانی ضد اسرائیلیها این هست که اسرائیلیها مثل نازیها هستند و هلوکاست دیگری را بر سر فلسطینیها میآورند! ، اسرائیلیها فلسطینیها را درون اتاقهای گاز نمیفرستند یا آنها را مجبور نمیکنند که آنقدر گرسنگی بکشند تا بمیرند ، یهودیان اروپا شهروندان بیگناهی بودند که تنها به علت یهودی بودن به اردوگاههای مرگ فرستاده میشدند ، اسرائیل اقدامات امنیتی خاصی را برای فلسطینیها دایر کرده است که گاهی نیز ممکن است سخت باشد ، اقداماتی که گاهی سربازان مسلمان ، یهودی ، مسیحی و دروزی ارتش اسرائیل انجام میدهند بخاطر نژاد و دین فلسطینیها نیست ، بلکه بخاطر این هست که اسرائیل در حالت جنگ برای دفاع از وجود خود قرار دارد و مجبور است قوانینی را رعایت کند ، به امید روزی که گروههای ترور سلاح خود را زمین بگذارند تا این قوانین جنگی نیز لغو شود.
من چند سوال دارم که آن ها را دسته بندی شده و در پست های جداگانه خدمتتان مطرح می کنم. اگر صلاح دانستید جواب دهید. از بند آخر شروع می کنم و اگر مفید دیدم ادامه می دهم (تجربه ی من نشان داده این بحث ها به جایی نخواهد رسید)
شما در بند آخر به سادگی مدارک مستندی را که حاکی از وحشیگریهای سربازان اسرائیلی است نادیده گرفته اید. این در حالی است که حتی از جانب مجامع بین المللی( که بسیاری از آنها گرایشهای غربگرایانه دارند و اصلا بی طرف نیستند) این جنایات اسرائیل محکوم شده است. شما چه پاسخی در قبال این اسناد دارید؟ چگونه چنین رژیمی را می توان صلح دوست دانست و به رهبران آن جایزه صلح نوبل داد؟!
برای نمونه چند مثال میآورم.
قطعنامه: ترادف واژه ی صهیونیست با نژادپرستی!
Year 1975, November 10: United Nations General Assembly Resolution 3379: equating Zionism with racism
چندین قطعنامه علیه اسرائیل دربارهی کشتار مردم از جمله:
Resolution 592: " ... 'strongly deplores' the killing of Palestinian students at Birzeit University by Israeli troops".
April 20: Resolution 43/233: Expressing shock over killing of Palestinian civilians in Nahalin.
Resolution 111: The Palestine Question (January 19, 1956) " ... 'condemns' Israel for raid on Syria that killed fifty-six people".
در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ آریل شارون از مسجدالاقصی بازدید کرد. این بازدید به علت اعتراض جوانان فلسطینی به اتمام نرسید. روز بعد از این حادثه که مصادف با روز جمعه بود، نظامیان اسرائیلی اقدام به گشودن آتش روی نمازگزاران کردند که بر اثر آن ۷ نفر کشته و ۲۵ نفر زخمی شدند. این درگیری به انتفاضه دوم مردم فلسطین منجر شد.
قطعنامه:
Resolution 1322 (07 Oct 2000) deplored Ariel Sharon's visit to the Temple Mount and the violence that followed
چندین قطعنامه علیه اسرائیل دربارهی اخراج فلسطینیان از جمله:
Resolution 641 (30 Aug 1989): " ... 'deplores' Israel's continuing deportation of Palestinians.
Resolution 681 (20 Dec 1990): " ... 'deplores' Israel's resumption of the deportation of Palestinians.
Resolution 726 (06 Jan 1992): " ... 'strongly condemns' Israel's deportation of Palestinians.
Resolution 799 (18 Dec 1992): ". . . 'strongly condemns' Israel's deportation of 413 Palestinians and calls for their immediate return.
چندین قطعنامه علیه شهرکسازی های اسرائیل در سرزمینهای اشغالی از جمله:
Resolution 452: " ... 'calls' on Israel to cease building settlements in occupied territories".
Resolution 465: " ... 'deplores' Israel's settlements and asks all member states not to assist Israel's settlements program".
December 6: Resolution 2792: UNRWA Report. Calls for the implementation of UN General Assembly Resolution 194, stresses the "inalienable rights of the people of Palestine", and calls on Israel to stop resettling the inhabitants of Palestinian refugee camps.
Resolution 446 (1979): 'determines' that Israeli settlements are a 'serious obstruction' to peace and calls on Israel to abide by the Fourth Geneva Convention".
دهها قطعنامهی دیگر را در پیوند زیر می توانید بیابید:
List of the UN resolutions concerning Israel and Palestine - WiKi
سایتی که شمار کودکان کشته شده از دو طرف را نوشته است از سال۲۰۰۰، ۱۵۲۹ کشته از کودکان فلسطینی در مقابل ۱۲۹ کودک صهیونیست.
Remember These Children 2013 Memorial
حمله به ناوگان آزادی: بامداد دوشنبه ۳۱ مه ۲۰۱۰ در برابر چشمان افکار عمومی جهان نیروی دریایی ارتش صهیونیستی در اقدامی که دزدی دریایی لقب گرفت، در آبهای بین المللی به کشتی بین المللی حامل کمکهای انسان دوستانه به نوارغزه حمله کرد و ۹ شهروند ترک را به قتل رساند و دهها نفر دیگر را زخمی کرد. تمامی ۷۵۰ سرنشین این کشتیها بازداشت و به بندر اشدود منتقل شدند.
آشنایی با صهیونیسم و کشور اسرائیل -
Theodor Herzl - 03-19-2014
mhgh نوشته: قطعنامه: ترادف واژه ی صهیونیست با نژادپرستی!
Year 1975, November 10: United Nations General Assembly Resolution 3379: equating Zionism with racism
سال ۱۹۹۱ سازمان ملل رای به لغو قطعنامه ۱۹۷۵ داد و به اشتباه خود اذعان کرد ، تنها کشورهای اسلامی و کمونیست به آن رای منفی دادند!
U.N. Repeals Its '75 Resolution Equating Zionism With Racism - NYTimes.com
ماجرای کامل اینکه سیاست ضدّ اسرائیلی شوروی که از دهه ۶۰ شروع شد و همکاری اونها با PLO در این قطعنامه رو در همون دهه ۷۰ نیز میتونید اینجا بخونید!
The 1975 Resolution: The Rise, Fall, and Resurgence of a Libel
بقیه مطالبی هم که گذاشتید رو تک تک پاسخ میدم سر فرصت
آشنایی با صهیونیسم و کشور اسرائیل -
mhgh - 03-19-2014
من منتظر پاسخ شما هستم. من تنها چند قطعنامه را انتخاب کردم ولی لینک تمام قطعنامهها را قرار دادم. همان طور که گفتم من اصلا این سازمانها را بیطرف نمیدانم و این قطعنامهها را تنها نشانهای از شدت عمل صهیونیستها و مظلومیت فلسطینیان می دانم.
اما دربارهی مطلب شما:
قطعنامه ۳۳۷۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد که در تاریخ ۱۰ نوامبر ۱۹۷۵ (میلادی) به تصویب رسید دو کشور آفریقای جنوبی و اسرائیل بهعنوان سیستمهای نژادپرست محکوم شدند. این قطعنامه در دو هزار و چهارصدمین جلسه با حضور تمام اعضا (۷۲ رأی مثبت، ۳۵ رأی منفی و ۳۲ رأی ممتنع) به تصویب رسید. قطعنامه شماره ۳۳۷۹ مجمع عمومی سازمان ملل متحد بعدها با تلاش جورج هربرت واکر بوش (پدر جورج دبلیو بوش)، جان بولتون و دوستانش با قطعنامه شماره ۴۶ /۸۶ در ۱۶ دسامبر۱۹۹۱، تعدیل و خنثی شد.(از ویکیپیدیا)
متن قطعنامه را در
A-Res-3379 بخوانید.
من از شما می پرسم اشتباه سازمان ملل یعنی چه؟! ۷۲ کشور در سال ۱۹۷۵ اشتباهی رای دادند؟! و ۱۶ سال بعد درست پس از اتمام جنگ سرد و تک قطبی شدن جهان به سمت غرب که بنیانگذار اسزائیل در خاورمیانه است و با حمایت بوش و بولتون(از افراطیهای امریکایی و از مخالفان شدید ایران و اسلام) این کشورها به این نتیجه رسیدند که اشتباه شده؟!!!
آشنایی با صهیونیسم و کشور اسرائیل -
mhgh - 03-19-2014
آنچه در پی میآید از آقای م.ص. است!
پرسش: ادعای حق تاریخی یهود بر سرزمین فلسطین چقدر میتواند مورد استناد قرار گیرد و آیا چنین ادعایی صحیح است؟
پاسخ: ادعای اسرائیل مبنی بر حق تاریخی بر فلسطین، برای اولینبار به وسیله سازمان صهیونیسم جهانی به شورای عالی نیروهای متفقین در كنفرانس صلح پاریس در سال 1919 تسلیم شد. این سازمان در یادداشتی كه در تاریخ 3 فوریه 1919 به شورای عالی نیروهای متفقین در این كنفرانس داد، قبول راهحلی را پیشنهاد كرد كه بدان وسیله نیروهای متفق، حاكمیت تاریخی مردم یهود را بر سرزمین فلسطین و حق آنها را برای بازسازی این كشور به عنوان وطن ملی به رسمیت بشناسند.(1)
ادعای صهیونیستی مبنی بر حق تاریخی قوم یهود بر فلسطین كاملاً بیاساس است، زیرا پیش از بنیاسرائیل اقوام دیگری مانند كنعانیان، حتیان در حوالی شهر هبرون، عموئیان در ناحیه عمان، موآبیان در شرق بحرالمیت، ادومیان در جنوب شرقی زندگی میكردند. همزمان با ورود عبرانیها، فلسطینیان نیز از سوی دریای اژه رسیدند و بین منطقه كارمل و صحرا ساكن شدند. كسانی كه امروزه، به نام فلسطینی شناخته شدهاند فقط از نسل عربها نیستند بلكه از نسل كنعانیان هستند كه از 5000 سال پیش در آنجا زندگی میكردند. آنان همچنین از اسلاف پارسیان، یونانیان، رومیان، عربها، تركها، حتیان و مصریان هستند.
در ضمن به این نكته نیز باید اشاره كرد كه برخی ادعا کردهاند فلسطینیان كنونی مهاجمانی هستند كه در خلال حمله مسلمانان به فلسطین در قرن هفتم میلادی آمدند، در صورتی كه این مطلب از نظر تاریخی صحت ندارد زیرا فلسطینیان جزو اولین و اصلیترین ساكنان فلسطین هستند.
فتح فلسطین در سال 637 میلادی توسط مسلمانان، آغاز حكومت عربها بر فلسطین نبوده است، بلكه عربها، جزو اقوامی هستند كه پیش از اسلام در فلسطین زندگی میكردند وگرنه عربهای مسلمانی كه فلسطین را در قرن هفتم میلادی فتح كردند بسیار كم بودند و در مردمان بومی فلسسطین حل شدند. پروفسور ماكسیم رودنسون در اینباره گفته است: «مردمی بیگانه آمده بودند و خود را بر مردم بومی تحمیل كرده بودند. عربهای فلسطین، به تمام مفاهیم رایج كلمۀ بومی، بومیان فلسسطین هستند. جهل كه گاهی تبلیغاتی ریاكارانه از آن پشتیبانی میكند در مورد این موضوع سوءتفاهماتی به وجود آورده كه متأسفانه مورد قبول اكثر مردم است. گفته شده است كه چون عربها در قرن هفتم، فلسطین را تسخیر نظامی كردهاند، آنها نیز مثل رومیان و جنگجویان صلیبی و تركان، اشغالگر هستند. در این صورت چرا باید عربها را بیش از دیگران و بویژه بیش از یهودیان، بومیان منطقه به شمار آورد؟ چرا كه یهودیان نیز در دوران باستان، بومیان این منطقه بودند یا لااقل مدتی درازتر از دیگران اشغالگر منطقه بودهاند. این درست است كه گروه كوچكی از عربهای عربستان در قرن هفتم، فلسطین را تسخیر نظامی كردند، ولی مردم فلسطین بزودی زیر سلطة عربها، عرب از كار درآمدند، همانطور كه قبلاً عبرانی، آرامی و تا حدودی حتی یونانی شده بودند. اینها طوری عرب شدند كه هرگز مثلاً رومی یا عثمانی نشده بودند، زیرا با بومیان به طور ریشهداری درهم آمیختند. احمقانه خواهد بود اگر انگلیسیهای امروز را تسخیركنندگان و اشغالگران بنامیم، تنها به دلیل اینكه انگلستان در قرن پنجم و ششم به دست قبایل انگل و ساكسون از دست قبایل كلت درآورده شد. مردم، انگلیسی شدند و كسی ادعا نمیكند كه مردمانی چون ایرلندی، ولزی و بوتون كه كمابیش زبانهای كلتی را حفظ كردهاند، باید بومیان واقعی كلت و سافلوك به شمار آیند و انگلیسیهایی كه اكنون در این مناطق زندگی میكنند حق بیشتری نسبت به این مناطق داشته باشند.
مردم بومی، استقرار اشخاصی را كه باید خارجی نامیده شوند نپذیرفتند. علاوه بر این، خارجیها كه از نام مؤسساتی كه داشتند شناخته میشدند خود را استعمارگر معرفی كردند. باز، در این مورد نیز مردم جهان، عربها را محكوم شناختهاند و ما فعلاً بدون آنكه بكوشیم به رفتارهای مختلفی كه ممكن است در پیش گرفته شود ارزش اخلاقی و نسبت بدهیم، باید این نكته را روشن كنیم كه عكسالعمل عربها كاملاً منطقی بوده است. در این هیچ تردیدی نیست كه در دورانهای گذشته مردمان بیگانه موفق شدهاند خود را به یك منطقه تحمیل كنند و دیر یا زود عرف و قانون بر عمل آنان صحه گذاشته است. معمولاً چنین كاری در مراحل اولیه از طریق اعمال زور صورت گرفته است».(2)
پروفسور رودنسون در جای دیگری دربارة حق تاریخی یهود میگوید: «مسئلة حق تاریخی یهودیان بر سرزمین فلسطین را من فقط به عنوان یادآوری ذكر میكنم و ننگ فریفته شدن به چنین دلیلی را به خوانندگانم نسبت نمیدهم. آخرین دولت واقعاً مستقل یهود در فلسطین، در سال 63 ق.م از بین رفت، یعنی وقتی كه پمپه اورشلیم را گرفت.
آخرین تلاشهای یهودیان در فلسطین، به قیام بركوجنا در سال 135 میلادی مربوط میشود. اهالی یهودی فلسطین زیر تسلط روم، بر اثر تبعیدهای مكرر و بردگی و به دنبال دو قیام بزرگ تحلیل رفتند، ولی عامل عمده در این امر، بویژه مهاجرت بود كه قرنها قبل از بین رفتن استقلالشان گسترش قابل ملاحظهای گرفته بود. سپس گرویدن یهودیان به بتپرستی، بعد به مسیحیت و سرانجام به اسلام، از این نقطهنظر (یعنی ادعای حاكمیت و مالكیت یهود بر فلسطین به خاطر حكومت موقت دوران قدیم آنان بر سرزمین) پس عربها هم میتوانند نسبت به اسپانیا ادعاهایی داشته باشند، زیرا عربهای مسلمان نیز نزدیك به 8 قرن بر اسپانیا حكومت كردند. همچنین دلیلی هم كه اغلب صهیونیستها پیش میكشند یعنی خواست همیشگی یهودیان به بازگشت به ارض موعود (صهیون تاریخی)، به همین اندازه سست است. معنای این حرف آن است كه ما مسائل درونی یك نفر را برای نفر دیگر به صورت قانون درآوریم. این دلایل هر اندازه هم كه برای پارهای در فكرهای مذهبی یا آغشته به مرام ناسیونالیستی گیرا باشد، هیچ چیز وجود ندارد كه بتواند استقرار یك عنصر خارجی را به زبان اهالی بومی (به معنای متداول این كلمات) مبدل به مسئله ساده بازگشت به كشور زادگاه كند».(3)
ماكسیم رودنسون سؤال دیگری را دربارة عدم پذیرش استعمار یهود از سوی فلسطینیان طرح میكند و خود به نحو مطلوبی پاسخ آن را میدهد. او میگوید: «هنگامی كه استعمار یهود شروع شد فلسطینیان تحت تسلط امپراتوری عثمانی ـ كه تركان بر آن حكومت داشتند ـ بودند. پس چرا اكنون نباید سلطه جدید صهیونیسم را كه ممكن است مانند سابق به دنبال خود جذب و تحلیل اهالی منطقه را داشته باشد، قبول كنند؟ وقوع چنین حادثهای قرنها و حتی چند دهه قبل از ورود یهودیان غیرممكن نبود، ولی صهیونیستها با بداقبالی روبهرو شدند، زیرا اكنون وجدان دنیا رشد كرده است و دیگر حاضر نیست حق تصرف و تسخیر خارجی را بپذیرد یا حداقل اینكه آن را به زحمت میپذیرد. جذب و تحلیل فرهنگی بین مردم امكانپذیر است، ولی اكنون هر ملتی بشدت هویت خود را حفظ میكند. این حقیقتی است كه كسی قدرت ندارد علیه آن اقدامی كند. صهیونیسم به عنوان یك نیروی زنده در دوران ناسیونالیسم پیدا شد و خود جلوهای از این ناسیونالیسم بود. سپس صهیونیسم در دوران فرو ریختن بنای استعمار به حیات خود ادامه داد. مردم جهان دیگر حاضر نیستند تسخیر و تصرف را قبول كنند و میجنگند تا هویت خود را حفظ كنند و استقلال خود را یا نگه دارند و یا اگر از دست رفته است، آن را بازستانند. عربهای فلسطینی پس از رهایی از یوغ حكومت تركان، نه تسلط انگلیسیها را میخواستند و نه تصرف صهیونیستها را، گرچه آنها با نمكشناسی بسیار عناصر فرهنگیی كه انگلیسیها و اسرائیلیها با خود آورده بودند میپذیرفتند و با مقادیر كم و بتدریج در مدتی طولانی آنها را جذب میكردند، ولی هرگز نمیخواستند انگلیسی و اسرائیلی بشوند. آنها میخواستند هویت عربی خود را حفظ كنند و به همین دلیل مایل بودند تحت حكومت یك دولت عربی زندگی كنند. با درنظر گرفتن تقسیم آسیای صغیر عربی در سال 1920، آنها میخواستند در چارچوب جوامع ملی عربی مختلف یك جامعه ملی فلسطینی را تشكیل بدهند و همانطور كه آن جوامع عربی براساس بعضی از نظریههای عمومی جاری حق داشتند از یك وحدت نسبی برخوردار شوند، اینها نیز حق داشتند. در نتیجه آنها امیدوار بودند كه در فلسطین یك دولت عربی ببینند.
علاوه بر این، وجدان مردم جهان اكنون از مردمی كه به خاطر دفاع از هویت خود میجنگند، دفاع میكند. از نظر فلسطینیان این بیعدالتی بزرگی بود كه دنیا در مورد آنها استثنایی قایل شود، تنها به دلیل اینكه استعمارگران آنها یهودی هستند. مردم سراسر جهان فریاد میزدند: «مرگ بر استعمار» و فلسطینیان اخیراً دیده بودند كه عدهای از فرانسویان این فكر را كه «جز استعمار فرانسوی مرگ بر هر نوع استعمار دیگر» و عدهای از انگلیسیها این فكر را كه «جز استعمار انگلیسی مرگ بر هر نوع استعمار دیگر» قبول ندارند و مرگ استعمار را در همه جای د نیا میخواهند. تنها چیزی كه فلسطینیان میخواستند این بود كه «استعمار یهود» نیز ریشهكن شود و دیگر چنین استعماری وجود نداشته باشد. به هر حال بومیان فلسطین خارجیان را قبول نكرده بودند.
یك مسئله دیگر هم هست كه باید روشن شود: دنیای عرب بارها استقرار خارجی را در خاك خود پذیرفته است، نمونهاش وضع ارامنه است كه از تعقیب و شكنجه تركها در سال 1920 فرار كردند و در كشورهای عربی مستقر شدند. عدهای نیز حتی قبل از این تاریخ وارد مناطق عربی شده و عموماً در خاك كشورهای عربی مورد پذیرش قرار گرفته بودند. با وجود این، اكثر پناهندگان بویژه آنهایی كه در سال 1920 وارد مناطق عربی شده بودند، خواهان حفظ هویت و زبان و فرهنگ و عادات خاص خود به عنوان یك ملت بودند. اگر این مهاجران در مقابل جذب و تحلیل نسبی از خود مقاومتی به خرج دهند، شكی نیست كه در آینده جدالی به وجود خواهد آمد! با وجود این تاكنون عربها نسبت به ارامنه خصومتی نشان ندادهاند و از قرائن معلوم است كه این عدم خصومت به دلیل آن است كه ارامنه قصد نداشتند در مناطق عربنشین، دولتی ارمنی به وجود بیاورند.
اگر آنان هنوز ادعایی شبیه ادعاهای صهیونیستها داشته باشند در مورد منطقهای است كه در حال حاضر متعلق به تركهاست و در مورد استقرار یهودیان نیز مخالفتی از سوی عربها مشاهده نشده بود تا اینكه مهاجرت جنبه صهیونیستی به خود گرفت.
مخالفت عربها، لحظهای بروز یافت كه قصد صهیونیستها نسبت به تأسیس یك دولت به نام اسرائیل با جدا كردن بخشی از خاك فلسطین از جهان عرب، علنی شد و این مخالفت هنگامی اوج گرفت كه طرح صهیونیستها وضوح بیشتری یافت و موقعی آشتیناپذیر شد كه صهیونیستها به موفقیت نزدیكتر شدند. به همین دلیل عربها با آنها به عنوان خارجی مخالفت نكردند، بلكه آنها با اشغال سرزمین خود به وسیله خارجیان مخالفت میكردند. حال اگر ما چنین پدیدهای را استعمار بنامیم یا نه، خود مسئله دیگری است. به همین دلیل، جدال در اصل، مبارزه مردم بومی یك سرزمین با اشغال قسمتی از خاك خود به وسیله خارجیهاست. البته این جدال جنبههای دیگری نیز دارد كه میتوان دربارهاش بحث كرد، ولی هیچكدام از اینها ربطی به تعریف اساسی جدال ندارد».(4)
بدین ترتیب، فلسطینیان امروز، فرزندان همان فلسطین و كنعانیان و سایر قبایل اولیه هستند كه در این كشور ساكن شده بودند. آنها از آغاز تاریخ در این سرزمین زندگی كردهاند و استقرار آنها در این سرزمین حداقل به چهارهزار سال قبل میرسد. بنابراین، اولین ساكنان، همین فلسطینیان (تمام اقوام ساكن فلسطین) هستند كه از سحرگاه تاریخ در آنجا سکونت داشتهاند.
در ادامه این مطلب رودنسون جدال و عدم ناسازگاری فلسطینیان با صهیونیستها را در اخراج آنها میداند و میگوید: «ریشه جدال در این نهفته است كه مردمی جدید، در منطقهای سكنا گزیدهاند كه پیش از آنها مردمی بومی در آنجا زندگی میکردند و حاضر نبودند استقرار مردمی دیگر را در منطقه خود قبول كنند. این نكته غیرقابل انكار و سخت روشن است. استقرار این قوم جدید ممكن است تماماً یا تا حدودی قابل توجیه باشد، ولی نمیتوان منكر آن شد، همانطور كه می توان خودداری مردم بومی از پذیرفتن این قوم جدید را غیرموجه دانست. براستی كه این قوم، قومی جدید بود و با قوم ساكن در منطقه تفاوت بسیاری داشت».(5)
نتیجه دیگری كه از مطالعه تاریخ فلسطین در رابطه با ادعای تاریخی یهودیان بر این سرزمین به دست میآید این است كه زمانی كه عبرانیان در سال 1300 ق.م، خواه از طریق جنگ و خواه از طریق نفوذ، از مصر به فلسطین آمدند، در واقع حكم اشغالگرانی مانند بابلیان، مصریان و... را داشتند. اگر حقانیت ادعای تاریخی آنها بر فلسطین پذیرفته شود، این ادعا را باید از جانب هریك از اشغالگران فوق نیز پذیرا شد. مثلاً باید پذیرفت كه رومیان نیز نسبت به انگلستان ادعای مالكیت تاریخی داشته باشند، زیرا اجداد آنها سیصد و اندی سال بر انگلستان سلطه داشتهاند (41ـ410 م) درست همان مدتی كه یهودیان بر فلسطین حكومت كردهاند. با این تفاوت كه رومیان آثار مفیدتر و ارزندهتری در انگلیس باقی گذاشتهاند. اگر ادعای تاریخی را مبنای مالكیت قرار دهیم باید منتظر دگرگون شدن تمام جهان باشیم.
یهودیانی كه امروزه در اسرائیل زندگی میكنند از فرزندان قوم بنیاسرائیل نیستند، بلكه اعقاب آنهایی هستند كه بعداً به آیین یهود گرویدهاند و نمیتوان پیوند نژادی بین آنها و یهودیان معاصر با حضرت عیسی«ع» و یا قبل از او قائل شد. برخی از مورخان یهودی نیز خود به این حقیقت مسلم اعتراف دارند. برای نمونه به گفتار ژوزف رینخ* كه یك سیاستمدار فرانسوی یهودیالاصل است اشاره میشود. رینخ معتقد است: «اساساً صحبت كردن در مورد وجود نژاد یهود، یا از روی غرضورزی است و یا از روی جهل و نادانی، زیرا نژاد عرب سامی وجود داشته و نژادی تحت عنوان نژاد یهود وجود نداشته است و یهودیان هرگز نژادی را تشكیل ندادهاند».(6)
او معتقد است یهودیان به طور گسترده به تبلیغ آیین یهود پرداختند و گروه زیادی از عربها، یونانیان، مصریان و رومیان به دین حضرت موسی«ع» روی آوردند و میتوان گفت دین یهود، آسیا، سراسر شمال افریقا، اسپانیا، ایتالیا و سرزمین گُل (فرانسه كنونی) را تحت نفوذ خود درآورده بود. همانطور كه در كتاب گرگواردوتور آمده است: «رومیان و گلهای یهودی، جوامع یهودی را تحتالشعاع خود قرار دادند. اكثریت بزرگی از یهودیان روسیه، لهستان، گل، از قبیله خزر و قوم تاتار در جنوب روسیه هستند كه همگی یكباره در زمان شارلمانی به آیین یهود درآمدند و اینان اصلاً ارتباطی با یهودیان اولیهای كه در فلسطین زندگی میكردهاند ندارند».
وی معتقد است یهودیانی كه اصالتاً به فلسطین وابستگی دارند، اقلیت ناچیزی را تشكیل میدهند.
«آرتور كستلر» نیز كه یك یهودی است در اینباره میگوید: «تقریباً نه دهم یهودیان اروپا و امریكا از تبار خزرهای ترك هستند و ربطی به اسباط دوازدهگانه بنیاسرائیل و قوم موسی«ع» در فلسطین ندارند و تصادفاً همین دسته از یهودیان هستند كه با زمینهسازیهای تبلیغات صهیونیستی بویژه پس از جنگ جهانی دوم از اروپا به فلسطین رفته و اسرائیل را به وجود آوردهاند. اینك تاریخ بروشنی و صراحت بر بطلان دعوی موهوم صهیونیستها كه خود را از فرزندان یعقوب در اسرائیل و قوم برگزیده خدا قلمداد میكنند، گواهی میدهد و بدینگونه مبانی مذهبی و تاریخی ادعای یهودیان بر ارض موعود و فلسفه وجود كشوری به نام اسرائیل كه با توسل به زور و قلدری و تجاوز و خیرهسری خود را بر منطقه تحمیل كرده است، یكسره از میان میرود».(7)
در همین زمینه «كلنل بن سل» در خاطراتش درباره تحقق خواسته صهیونیسم و مشكلاتی كه بر آن مرتب است در كنفرانس صلح پاریس نوشته است: «اگر مقاصد یهودیان افراطی انجام شود، مشكلاتی ایجاد خواهد شد كه بسیاری از مردم دانا و مطلع یهود آن را تصدیق میكنند. این مطلب مسلم است كه ساكنان كنونی فلسطین قرنها در این سرزمین مستقر بودهاند. در حقیقت بعضی از جوامع سوری ادعا میكنند كه از اعقاب حتیانی هستند كه در آغاز تاریخ در این سرزمین زندگی میكردند. ممكن است این مطلب صحیح باشد، ولی همه كسانی كه این مسئله را از نظر واقعی و تاریخی بررسی میكنند و تحت تأثیر تبلیغات نیستند، تصدیق خواهند كرد كه این مردم دو هزار سال است كه در این كشور سكونت دارند و اشغال فلسطین به وسیله یهود در زمانهای خیلی قدیم، حقی را برای ایشان اثبات نمیكند، بعلاوه مدت اقامت آنها در آنجا و قبل از آوارگیشان از آن سرزمین، كوتاه بود. بنابراین، باید پرسید كه چرا ساكنان اصلی آواره شدند تا برای تازهواردان جا باز شود؟»!(8)
پینوشتها:
1- J.C.Hurewitz, Diplomacy in the Near and Middle East, van Notrand, 1956. Vol 11, P45.
2ـ رودنسون، ماكسیم، اعراب و اسرائیل، ترجمه رضا براهنی، (تهران: خوارزمی، 1348)، صص 260و 261.
3ـ همان، ص 265.
4ـ همان، صص 268 -270.
5ـ همان، ص 272.
* Joseph Reinach
6- Translation From Journal des De'bats, 30 March 1919 Cited by Philippe de Saint Robert in Le Jeude La France en Mediterranee, Julliard, 1970.P222.
7ـ كستلر، آرتور، قبیله سیزدهم، ترجمه جمشید ستاری، (تهران: نشر آلفا، 1361)، ص 19.
8- Stephen Bonsal, Suitors and Suppliants at Versailles, New York, Prentice – Hall, 1946.P45.
سوتیترها:
* ادعای صهیونیستی مبنی بر حق تاریخی قوم یهود بر فلسطین كاملاً بیاساس است، زیرا پیش از بنیاسرائیل اقوام دیگری مانند كنعانیان، حتیان در حوالی شهر هبرون، عموئیان در ناحیه عمان، موآبیان در شرق بحرالمیت، ادومیان در جنوب شرقی زندگی میكردند.
* فتح فلسطین در سال 637 میلادی توسط مسلمانان، آغاز حكومت عربها بر فلسطین نبوده است، بلكه عربها، جزو اقوامی هستند كه پیش از اسلام در فلسطین زندگی میكردند وگرنه عربهای مسلمانی كه فلسطین را در قرن هفتم میلادی فتح كردند بسیار كم بودند و در مردمان بومی فلسسطین حل شدند.
*پروفسور ماکسیم رودنسون: دلیلی كه اغلب صهیونیستها پیش میكشند یعنی خواست همیشگی یهودیان به بازگشت به ارض موعود (صهیون تاریخی)، به همین اندازه سست است. معنای این حرف آن است كه ما مسائل درونی یك نفر را برای نفر دیگر به صورت قانون درآوریم!
*«آرتور كستلر» نویسنده یهودی: تقریباً نُه دهم یهودیان اروپا و امریكا از تبار خزرهای ترك هستند و ربطی به اسباط دوازدهگانه بنیاسرائیل و قوم موسی«ع» در فلسطین ندارند و تصادفاً همین دسته از یهودیان هستند كه با زمینهسازیهای تبلیغات صهیونیستی بویژه پس از جنگ جهانی دوم از اروپا به فلسطین رفته و اسرائیل را به وجود آوردهاند.
آشنایی با صهیونیسم و کشور اسرائیل -
Theodor Herzl - 03-19-2014
راستی از سایت رژیم copy / paste میکنید اینجا منبع رو حداقل بگذارید:e405:
افسران جوان جنگ نرم - آیا اسرائیلیها همان بلایی که آلمانیها بر سر یهودیان آوردند را بر سر فلسطینیها نمیآورند و هلوکاست دیگری را به وجود نمیآورند
شما اگر طرفدار جمهوری اسلامی هستید من پاسخی به شما نمیدهم ، گور پدر هرک طرفدار رژیم است ، اگر مخالف رژیم هستید و همچنین مخالف اسرائیل آن وقت زمان میگذارم پاسخ میدهم! :e420: