گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Russell - 04-14-2015
undead_knight نوشته: برو این دام بر مرغ دگر نه:))
من قبلا بارها انزجار خودم رو از ترولیسم اعلام کردم، حالا شاید در مورد این پستت
زیاده روی کردم و منظوری نداشتی و الان هم که گویا ناراحت شدی و از بحث کنار رفتی
که اگر اینطور بوده عذر میخوام.
من یکسری چیزها الان در ذهنم هست که در تاپیک دیگهای شاید مطرح کنم و اینکه
چرا این شیوهیِ بحث کردن شمای نوعی رو نادرست و ناجوانمردانه میدونم، شیوهای که
خودت یکبار خلاصهاش کردی:«هیچ قانونی در سخن گفتن وجود ندارد همانطور که قانونی
برای مدیریت وجود ندارد، پس در اینترنت راحت باشید». و شباهت اون به این حرف لنین که
میگه:«هدف ما انقلاب جهانی پروتالیاست، و هر چیزی که در این راه به ما خدمت کند،
خوبست و عادلانه»
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Mehrbod - 04-14-2015
Russell نوشته: البته رد ژنتیک دوستان از من بسیار واردتر هستند، ولی مهتر و جدا از فیلتر اهلی شدهیِ
انتخاب طبیعی در جامعهیِ پیشامدرن، نحوهیِ انتخاب همسر بود. ما میدانیم که امروز
مثلا مجرمان بچههایِ بیشتری از خودشان بجای میگذارند تا انسانهایِ شریفی که مالیات
میدهند تا دولت خرج هر کودک متولد شدهای را بدهد. یکسری ژنها هستند که در اندازهیِ
محدود و بصورت مغلوب همواره در جامعه بودهاند و اکنون مجال خودنمایی پیدا کردهاند.
البته همانطور که گفتم افسردگی مفهومیست بسیار وسیعتر است از تعریف کلینیکی آن.
درسته, من در پاسخ سرکار آرش از سفت و سختترین دستکاری یکراست ژنتیکی نام بردم, در جایگاه پادنمونه یا مثال نقض.
اگر کمی دیدمان را فراّختر نماییم, روشنه مدرنیت و سیستم تکنولوژیک دیرزمانیست که به
دستکاری ژنتیکی پرداخته است و این دستکاری در آینده تنها بیشتر و هر چه بدتر هم خواهد شد,
درست از روی همین چیزی که فرمودید: ژنهایی امروز بجای میمانند که نیازهای سیستم تکنولوژیک را برآورده بسازند; نه ژنهایی که در طبیعت یکسانانگار باشند.
ازینرو نیز ارزشهایِ کهن هیچ قدرت و شانسی برا بقاء ندارند. چیزیکه شما شرافت میبینید
برای سیستم تکنولوژیک میتواند شرافت (خبود) باشد, میتواند نباشد; و این تنها بستگی به این
دارد که شیوهیِ رفتار و زندگی نامرده تا چه اندازه در گسترش و پایداری سیستم یاریرسان و سودمند باشد.
در اینجا, همانجور که تئودور کازینسکی بخوبی به آن پرداخته است نباید در دام سیستم و "فعالیتهایِ اجتماعی" ولی افتاد.
برای نمونه, امروز سیستم مردستیز است, ولی مردستیزی چیزی نیست که از ارزشهایِ سرشتین سیستم برخاسته باشد,
بوارونه, سیستم زمانی در بالاترین و بهینهترین وضعیت خود قرار دارد که رضایت و خوشنودی همگانی از زندگی بالا باشد.
--
در سوی دیگر, شهروند امروزین فشار و تنش بسیار بالایی را در زندگی تحمل میکند که هیچ ردّی از آن در زندگی
نخستینی نمیتوان یافت. تئودور کازینسکی بخوبی به این در آرماننامه خود پرداخته است که سیستمی را بیانگارید
که نخست آنچنان فشار سنگینی به مردم میآورد که اکثریتی از آنان دچار افسردگی, رواننژندی و
دیگر بیماریهایِ روانی میگردند, و سپس همان سیستم با دارودرمانی آنها را از افسردگی "نجات" میدهد.
این, که بیشتر از همه به پیرنگ و درونمایه داستانی علمی-تخیلی میماند, بدرستی همان
چیزیست که در جامعههایِ امروزین به دیده میاید و این همان است که شما فرهنگ "پروزاک-گُسار" میبینید.
در کنار داروهایِ ضد افسردگی, سیستم ابزار بسیار کارآمد دیگری دارد که همان صنعت تفریح یا entertainment
میباشد. اگر در این پدیده اندکی بنگرید, بزودی خواهید دید که چگونه اگر نه همه, اکثریت مطلق مردم تنها
زمانی میتوانند شرایط زندگی خود را برتابند, که این ابزارهای سرگرمی را به یکسره در اختیار خود داشته باشند.
دنبال کردن واپسین سریال تلویزیونی, یا بهمان بازی رایانهای, یا خواندن پیغامک فیسبوکی و .. و .. و
همگی, در کنار هم و در تک تک ثانیههایِ شبانه روز ابزارهایِ کارآمدی میباشند که کـَس خود را در
آنها فروبُرده و مشکلات زندگی را به دست فراموش بسپارد; آنچه در جامعهشناسی امروز culture of distraction مینامند.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
undead_knight - 04-15-2015
Mehrbod نوشته: عاملهایِ افسردگی, چه ژنتیکی چه فرهنگی هر در در وابستگی با مدرنیت میباشند.
بخش فرهنگی آن که روشن است, بخش ژنتیکی آن هم در چند نگاه بررسی پذیر است.
یک نمونه, در یک جامعهیِ سنتی نوزادانی که بیماریهایِ ژنتیکی و تن رنجور داشتهاند در همان
سالهایِ آغازین از روی نداشتن توانایی بسنده برای زندگی میمردهاند, ولی در جهان "مدرن", هتّا زمانیکه
راهکار و دورنمایی روشن برای درمان بیماری ژنتیکی نوزاد در دست نیست, او را از راه دارو و
درمان به زور زنده نگه میدارند, چرا که "اخلاقیات سیستم تکنولوژیک" این چنین دیکته میکند.
پادنمونه (مثال نقص) و نکتهیِ گیرا اینجا همین است که این شمار, کسانیکه در جهان "دیروز"
هرگز شانس زندگی نداشتهاند که بخواهند آن را با رنج و درد و بیماریهایِ درمان ناپذیر
به سر برسانند امروز زنده میمانند و این "زندگی" را وامدار مدرنیت و سیستم تکنولوژیک میباشند.
--
بخش دیگری از افسردگی که بر پایهیِ سخن ایشان, مدرنیت هیچ نقشی در آن ندارد: جنگ (و بیماریهایِ ژنتیکی برآمدهیِ آن).
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
فقط واکسیناسیون جون میلیون ها آدم بزرگسال و کودک رو از بیماری های اپیدمیک مثل طاعون حفظ کرده و این به جز بسیاری از مواردی هست که پزشکی مدرن جون انسان ها رو از بیماری ها و حوادث طبیعی حفظ و زندگی بسیاری رو "راحت تر" کرده... البته مرگ و معلولیت "طبیعی" هیچ اشکالی نداره ولی اگر کسی به خاطر تسلیحات مدرن مشکل پیدا کنه شرارت مدرنیته هست :))
طبیعت گویا جایگاه خداگونگی داره و خواست و اراده انسان بیمار اهمیتی نداره، اگر ضعیف و رنجور و... بود ولی "دلش میخواست" زنده بمونه،باز هم بهتره که بمیره!
کشاورزی مدرن زیست بوم رو سریعتر فرسوده میکنه(البته از شاهکار های کشاورزی سنتی در نابودی زیست بوم نباید غافل شد) ولی در عوض قحطی در بسیاری از کشورها از بین رفت...مشکل اصلی افزایش جمعیت هست که پیامد ناخواسته پیشرفت تکنولوژیک ما بود و وقتی عوارضش مشخص شد بخش قابل توجهی از جهان داره به سمت کاهش جمعیت میره.
در جهان ایده آل تو انسان بازیچه طبیعت هست و فکر میکنی طبیعت حق داره واسه ما تصمیم بگیره ولی تکنولوژی این حق رو نداره.
خبر خوش این هست که گاییده شدن توسط تکنولوژی به آدما لذت بیشتری میده.
and i say fuck mother nature
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
undead_knight - 04-15-2015
Russell نوشته: من قبلا بارها انزجار خودم رو از ترولیسم اعلام کردم، حالا شاید در مورد این پستت
زیاده روی کردم و منظوری نداشتی و الان هم که گویا ناراحت شدی و از بحث کنار رفتی
که اگر اینطور بوده عذر میخوام.
من یکسری چیزها الان در ذهنم هست که در تاپیک دیگهای شاید مطرح کنم و اینکه
چرا این شیوهیِ بحث کردن شمای نوعی رو نادرست و ناجوانمردانه میدونم، شیوهای که
خودت یکبار خلاصهاش کردی:«هیچ قانونی در سخن گفتن وجود ندارد همانطور که قانونی
برای مدیریت وجود ندارد، پس در اینترنت راحت باشید». و شباهت اون به این حرف لنین که
میگه:«هدف ما انقلاب جهانی پروتالیاست، و هر چیزی که در این راه به ما خدمت کند،
خوبست و عادلانه»
نیازی به عذر خواهی نیست، کلا من از این روش ها ناحونمردانه زیاد استفاده میکنم:))
این قانون واقعیت اینترنت هست! اگر واقعا علاقه به تغییر دادن جهان دارید با بحث کردن در فاروم به این نتیجه نمیرسید.
باید روراست باشیم، وقتی در مورد چیزی اختلاف داریم به احتمال زیاد فکر میکنیم نظر مخالف ما تا حدی احمقانه هست و نهایت فایده بحث کردن توی اینترنت قوی شدن قدرت استدلال هست، ولی برآیند بیشتر بحث ها فحاشی،تمسخر و قانع نشدن مخاطب هست.
من به طور کلی تبلیغ روی بچه ها رو توصیه میکنم، روشی هست که کاراییش اثبات شده هست
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Russell - 04-15-2015
undead_knight نوشته: نیازی به عذر خواهی نیست، کلا من از این روش ها ناحونمردانه زیاد استفاده میکنم:))
این قانون واقعیت اینترنت هست! اگر واقعا علاقه به تغییر دادن جهان دارید با بحث کردن در فاروم به این نتیجه نمیرسید.
باید روراست باشیم، وقتی در مورد چیزی اختلاف داریم به احتمال زیاد فکر میکنیم نظر مخالف ما تا حدی احمقانه هست و نهایت فایده بحث کردن توی اینترنت قوی شدن قدرت استدلال هست، ولی برآیند بیشتر بحث ها فحاشی،تمسخر و قانع نشدن مخاطب هست.
من به طور کلی تبلیغ روی بچه ها رو توصیه میکنم، روشی هست که کاراییش اثبات شده هست
بله من هم الان دیگر موافقم که هیچ نیازی به عذرخواهی نبوده، چراکه عقیده یِ اولیهیِ
من کاملا درست بود و شما نه تنها نمیدانی این چیزهایی که در مغزت جمع کردهای چیست
بلکه نمیتوانی نگاهی به وضعیت فعلی کردهیِ زمین بیاندازی و فکر میکنی مثلا ما مغرضانه
داریم کشاورزی صنعتی را بد نشان میدهیم.
و بله، خوشبختانه مدرنیته بعد از هر گندی که میزند کشف میکند که یک کاربرد خیلی مفیدی داشته.
مثلا بحث اینترنتی اگر چه 99% آن فحش و تمسخر است و در بحث استدلالی هم 99% مواقع استدلالی
وجود ندارد، ولی برای دیالکتیک مفید است !!
پس من هم بشما لذت بردن از پورن کودکان را پیشنهاد میکنم، چرا که باید همینطور که Fuck you mother nature
میگویید خود را برای ورود به آغوش جنگل آماده کنید. جنگلی که قطعا در توحش گوی سبقت را از جنگل مادر طبیعت
ربوده است.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
undead_knight - 04-15-2015
Russell نوشته: بله من هم الان دیگر موافقم که هیچ نیازی به عذرخواهی نبوده، چراکه عقیده یِ اولیهیِ
من کاملا درست بود و شما نه تنها نمیدانی این چیزهایی که در مغزت جمع کردهای چیست
بلکه نمیتوانی نگاهی به وضعیت فعلی کردهیِ زمین بیاندازی و فکر میکنی مثلا ما مغرضانه
داریم کشاورزی صنعتی را بد نشان میدهیم.
و بله، خوشبختانه مدرنیته بعد از هر گندی که میزند کشف میکند که یک کاربرد خیلی مفیدی داشته.
مثلا بحث اینترنتی اگر چه 99% آن فحش و تمسخر است و در بحث استدلالی هم 99% مواقع استدلالی
وجود ندارد، ولی برای دیالکتیک مفید است !!
پس من هم بشما لذت بردن از پورن کودکان را پیشنهاد میکنم، چرا که باید همینطور که Fuck you mother nature
میگویید خود را برای ورود به آغوش جنگل آماده کنید. جنگلی که قطعا در توحش گوی سبقت را از جنگل مادر طبیعت
ربوده است.
این عادت به تحریف حرف های من تشدید شده:))
نقل قول:کشاورزی مدرن زیست بوم رو سریعتر فرسوده میکنه
نقل قول: ما مغرضانه داریم کشاورزی صنعتی را بد نشان میدهیم.
ببین، مشکل دقیقا همین هست، من یک حرفی میزنم و شما یک حرف دیگه رو نقد میکنید!
are you high on something
البته من مشکلی با این وحشی بودنش ندارم، هدف این بود که زیبایی های آغوش طبیعت رو نشون بدم:))
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Russell - 04-15-2015
undead_knight نوشته: البته من مشکلی با این وحشی بودنش ندارم، هدف این بود که زیبایی های آغوش طبیعت رو نشون بدم:))
بیشتر بنظر میرسد که شما یکچیزی زدی تا من چرا که توجه نمیکنی که من از ابتدا دارم روی «تمدن» بشری
تاکید میکنم. آغوش طبیعت بیشتر شبیه است به زندگی شامپانزهها تا تمدن دارای نظم و قاعدهیِ انسان
پیشامدرن. در این فاصله گرفتن از طبیعت باید توجه شود که نمیشود خر و خرما را با هم داشت، جوامع انسانی
با توجه به این محدودیتها بنا شدهاند. مدرنیته آمده و خیلی ساده هرچه حکمت بشری بوده را بیسوادی و تحجر
برچسب زده و حالا که ماه عسل تمام شده و عوارض آن تصمیمات داردخود را نشان میدهد همچنان
با عناد حاضر نیست قبول کند که اشتباه کرده و نیاز به اصلاح است. من بر این باورم که این روش قطعا به سقوط منجر خواهد شد و اصرار من به تغییر مسیر تنها به این خاطر است که شدت و تلفات این سقوط کمتر شود وگرنه بقول دوستان جاذبه آن بیرون وجود دارد و فرقی نمیکند من و شما دربارهیِ آن چه بگوییم.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Russell - 04-15-2015
Mehrbod نوشته: درسته, من در پاسخ سرکار آرش از سفت و سختترین دستکاری یکراست ژنتیکی نام بردم, در جایگاه پادنمونه یا مثال نقض.
من هم منظورم این بود که انتخاب مصنوعی و شیوهیِ گزینش زن و مرد و
آداب آن هم بسیار در شکلگیری ترکیب ژنتیکی امروز بسیار مهم بوده و
چه بسا این بخش آن از انتخاب طبیعی که بشیوههایِ مختلف در جریان
بوده مهمتر باشد. ما قدرت انتخاب مصنوعی انسان را در حیوانات مختلفی که
درست کرده میتوانیم بخوبی ببینیم ولی معمولا توجه نمیشود که این
انتخاب را انسان بر خودش هم اعمال میکرده.
Mehrbod نوشته: ازینرو نیز ارزشهایِ کهن هیچ قدرت و شانسی برا بقاء ندارند. چیزیکه شما شرافت میبینید
برای سیستم تکنولوژیک میتواند شرافت (خبود) باشد, میتواند نباشد; و این تنها بستگی به این
دارد که شیوهیِ رفتار و زندگی نامرده تا چه اندازه در گسترش و پایداری سیستم یاریرسان و سودمند باشد.
در اینجا, همانجور که تئودور کازینسکی بخوبی به آن پرداخته است نباید در دام سیستم و "فعالیتهایِ اجتماعی" ولی افتاد.
برای نمونه, امروز سیستم مردستیز است, ولی مردستیزی چیزی نیست که از ارزشهایِ سرشتین سیستم برخاسته باشد,
بوارونه, سیستم زمانی در بالاترین و بهینهترین وضعیت خود قرار دارد که رضایت و خوشنودی همگانی از زندگی بالا باشد.
من گمان میکنم که شرافت با هر سیستم بردهداری در تضاد است، از جمله با بردهداری
تکنولوژیک چرا انسان شریف حاضر نیست برای حفظ جان خود و اندکی خوشنودی
و لذت بیشتر تن به بردگی دهد. اینجا حتی لازم نیست فرد خود را در راستای مچیزی بیش
از خودش ببیند و یک ایگوئیست هم با کله شقی خود میتواند در سیستم بردهداری خلل ایجاد کند،
البته خب کله شقی فردی کار مثبتی انجام نمیدهد ولی در اینجا منفی هم نیست.
من گمان میکنم همین مخالفت آخوندها با رادیو تلوزیون و ماهواره و ضبط و اینترنت و... که
مایه خندهیِ ترقیخواهان است جای تامل دارد. اکنون که ما به اعتیاد به گوشی و توئیتر
رسیدهایم علم مدرن احتمالا کشفیات جدیدی خواهد داشت. ولی تا آن زمان ما میتوانیم
از آخوند هم یاد بگیریم.
من با بی نتیجه بودن فعالیت درون سیستمی موافقم. البته پراکندن اندیشه را بسیار
مفید میدانم ولی بنظرم میرسد که با اطلاعرسانی تنها هیچگاه نمیشود در سیستم فعلی
تغییری ایجاد کرد.
یکی متفکر بسیار جالبی که من یافتهام Carl Schmitt است. او اهمیت اریستوکراسی
و اخلاق و دین را در یک جامعه درک میکرد ولی در عین حال بسیار واقعگرا بود،
پیرو مکتب هابز و ماکیاولی و...، بسیار به تغییرات تکنولوژیک حساس بود بطوری که آنرا از
چند فاکتوری مهم در تغییرات سیاسی امروز میدید. من گمان میکنم که اگر راهی برای
تغییر رویکرد مردم نسبت به تکنولوژی و زسیتبوم و... متوقف کردن این روند باشد تنها
با در نظر گرفتن افکار او ممکن خواهد بود. نظرات او جای اندیشه و بحث فراوان دارد.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Mehrbod - 04-15-2015
undead_knight نوشته: عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
فقط واکسیناسیون جون میلیون ها آدم بزرگسال و کودک رو از بیماری های اپیدمیک مثل طاعون حفظ کرده و این به جز بسیاری از مواردی هست که پزشکی مدرن جون انسان ها رو از بیماری ها و حوادث طبیعی حفظ و زندگی بسیاری رو "راحت تر" کرده... البته مرگ و معلولیت "طبیعی" هیچ اشکالی نداره ولی اگر کسی به خاطر تسلیحات مدرن مشکل پیدا کنه شرارت مدرنیته هست :))
طبیعت گویا جایگاه خداگونگی داره و خواست و اراده انسان بیمار اهمیتی نداره، اگر ضعیف و رنجور و... بود ولی "دلش میخواست" زنده بمونه،باز هم بهتره که بمیره!
نکتهیِ سخن در نقض ادعای شما بود که مدرنیت نقشی در دستکاری ژنتیک
نداشته است, که میبینیم بوارونه, بژرفی و بفراوانی نقش داشته است.
نکتهیِ دوم اینجا این است که اگر دربارهیِ گفتمان تکنولوژی دارید مینویسید, طاعون خود در "تمدن" پدیدار
میشود, هنگامیکه در گفتمان تکنولوژی و آنچه اندیشمندانی چون ژاژ الول, روسو, تئودور کازینسکی
و دیگران آوردهاند بازگشت به پیشاشهرمندی یا پیشاتمدن است.
در نبود ابزار ترابری که در بافتار تمدن پدید میایند, هیچ تا کمتر بیماریای شانس فراگیری و اپیدمیک شدن را دارد.
undead_knight نوشته: در جهان ایده آل تو انسان بازیچه طبیعت هست و فکر میکنی طبیعت حق داره واسه ما تصمیم بگیره ولی تکنولوژی این حق رو نداره.
خبر خوش این هست که گاییده شدن توسط تکنولوژی به آدما لذت بیشتری میده.
and i say fuck mother nature
ما اینجا تنها آوردهایم که در برابر دو گزینهیِ پیش رو, نخست تکنولوژی, نابودی یا از دست رفتن همیشگی
آزادیها, یا گزینه دوم و بازگشت به طبیعت و پذیرفتن یکسانانگاری او, در اینجا دومی خواستنیتر است.
اینجا
ایدهآل من این میبود که ما میتوانستیم تکنولوژی را مهار ساخته و تنها بخشهای خوب آنرا نگه میداشتیم,
ولی این ایدهآل چیزی بیشتر از فانتزی نیست و انجامپذیری ندارد, که پرداختن به چرایی آن گفتمان دیگری میخواهد.
تئودور کازینسکی نوشته کوتاهی را بازگویی میکند که حکایت از
آدم مدرن دارد و آنهم شگردیست که برای گرفتن میمونها بکار میبرند.
در این ترفند میایند یک بطری سرباریک, جوریکه پنجهیِ میمون از آن بتواند بگذرد ولی مشت او نه را درست کرده و
سپس یک طعمه, بگوییم بادام را در آن جاگذاری میکنند. زمانیکه میمون دستش را درون بطری کرده و بادام را در
مشت میگیرد, درمیابد که نمیتواند دستش را بیرون بکشد. ولی میمونها از روی سرشت آن اندازه دندانگرد اند که
هیچ جور نمیخواهند بادام را ول کنند و در اینجاست که شکارچی, بسادگی نزدیک آمده و میمون را در
بند میکند; ازینرو, میمونی که نمیتواند از دست رفتگی بادام را بپذیرد, همه چیز را از دست میدهد.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Mehrbod - 04-15-2015
Russell نوشته: من هم منظورم این بود که انتخاب مصنوعی و شیوهیِ گزینش زن و مرد و
آداب آن هم بسیار در شکلگیری ترکیب ژنتیکی امروز بسیار مهم بوده و
چه بسا این بخش آن از انتخاب طبیعی که بشیوههایِ مختلف در جریان
بوده مهمتر باشد. ما قدرت انتخاب مصنوعی انسان را در حیوانات مختلفی که
درست کرده میتوانیم بخوبی ببینیم ولی معمولا توجه نمیشود که این
انتخاب را انسان بر خودش هم اعمال میکرده.
درسته, در کشاورزی به این همان پیوند زدن میگویند, ژن بهمان سیب را دستی میگزینند و با درخت دیگر پیوند میزنند, چون آنرا سودمندتر میابند.
در گفتمان تکنولوژی, یا در اینجا مدرنگرایی نیز همین است. ما یک نیروی برتر و پرزور داریم که همان "فرهنگ" میباشد.
در فرهنگ مدرنگرایی نیز سخن شما پربیراه نیست که ژنهایی بیشتر از همه پاداش دارند میگیرند که از همه بی بند و بارتر و بیاخلاقتر میباشند, که این بیاخلاقی و "آسانگیری" در سیستم تکنولوژیک و در جهان مدرن همان "open-mindedness" نامیده میشود.
به دیگر زبان, سیستم همان آسانگیری, چندفرهنگگرایی (multiculturalism) و رویهمرفته ارزشهایی را میپسندد که کس
با هر چه به
او دیکته میشود بسیار نرمخویانه و بیآزارانه کنار آمده و دم برنیاورد, چرا که او روشنفکر, open-minded و چندفرهنگگرا خودش را میشناسد;
یا در بدترین چهره اگر هم در برآورد, از راههایِ بسیار نرم, همچون نویسندگی, وبلاگنویسی و بحث در فرومها باشد - برای نمونه, Bill Joy.
بزرگترین دشمن سیستم "خشونت" است و شما کمتر تا هرگز میبینید که سیستم تکنولوژیک خشونت را پذیرفتنی بداند;
امروز بیشتر از هر زمانی شما خشونتهراسی میبینید و این درست بوارونهی ِ فرهنگ سنتی است. برای نمونه در فرهنگ
سنتی ایران ما قهرمانهایِ برجستهای داریم همچون کاوهیِ آهنگر, که اینها در جاییکه شرایط را تحمل ناشدنی
یافتهاند بجای نویسندگی, آستین بالا زده و از راه خشونت راه را برای دگرگونی و انقلاب همواره نمودهاند; درست
وارونه همان که جای دیگره اشاره نمودید, آنچه سیستم تکنولوژیک میپسندد: انقلابهای نارنجی و سبز و مخملین.
Russell نوشته: من گمان میکنم که شرافت با هر سیستم بردهداری در تضاد است، از جمله با بردهداری
تکنولوژیک چرا انسان شریف حاضر نیست برای حفظ جان خود و اندکی خوشنودی
و لذت بیشتر تن به بردگی دهد. اینجا حتی لازم نیست فرد خود را در راستای مچیزی بیش
از خودش ببیند و یک ایگوئیست هم با کله شقی خود میتواند در سیستم بردهداری خلل ایجاد کند،
البته خب کله شقی فردی کار مثبتی انجام نمیدهد ولی در اینجا منفی هم نیست.
من گمان میکنم همین مخالفت آخوندها با رادیو تلوزیون و ماهواره و ضبط و اینترنت و... که
مایه خندهیِ ترقیخواهان است جای تامل دارد. اکنون که ما به اعتیاد به گوشی و توئیتر
رسیدهایم علم مدرن احتمالا کشفیات جدیدی خواهد داشت. ولی تا آن زمان ما میتوانیم
از آخوند هم یاد بگیریم.
تا اندازهای درست است, ولی در روانشناسی آدمی ما نباید ایدهآلهایِ خودمان را فرافکنی نماییم. من با تفسیر
کازینسکی بسیار همراهترم که میگوید بیشتر آدمهای امروز همواره راه آسان و هموار را میروند. اینکه چرا اینگونه
شده شاید به سخن بالا برگردد, که از آغاز تمدن, زمختانه بگوییم از نزدیک ده هزار سال پیش به اینسو
ژنهایی برتری داده شدهاند که از همه رامتر, نرمخوتر و اجتماعیتر بوده باشند. در این انگاشت روشنه این تنها یک
گزینش زمخت بوده و چند هزار سال نیز زمانی نیست که همچو ویژگی برجستهای بخواهد در همهیِ ژنها خودش را نهادینه ساخته باشد.
هر آینه, اینکه فرایند چه بوده بیشتر سرگرمکننده است, ولی آنچه در عمل به کار میاید این است که ببینیم آدم میانهیِ
امروز بیشتر از همه چه جور آدمیست, و این آدم همانجور که بالا آوردیم, بیشتر از همه در تفسیر کازینسکی میگنجد.
Russell نوشته: من با بی نتیجه بودن فعالیت درون سیستمی موافقم. البته پراکندن اندیشه را بسیار
مفید میدانم ولی بنظرم میرسد که با اطلاعرسانی تنها هیچگاه نمیشود در سیستم فعلی
تغییری ایجاد کرد.
یکی متفکر بسیار جالبی که من یافتهام Carl Schmitt است. او اهمیت اریستوکراسی
و اخلاق و دین را در یک جامعه درک میکرد ولی در عین حال بسیار واقعگرا بود،
پیرو مکتب هابز و ماکیاولی و...، بسیار به تغییرات تکنولوژیک حساس بود بطوری که آنرا از
چند فاکتوری مهم در تغییرات سیاسی امروز میدید. من گمان میکنم که اگر راهی برای
تغییر رویکرد مردم نسبت به تکنولوژی و زسیتبوم و... متوقف کردن این روند باشد تنها
با در نظر گرفتن افکار او ممکن خواهد بود. نظرات او جای اندیشه و بحث فراوان دارد.
دربارهیِ دگرگونی سخت و انقلابت, میتوان و میباست به کازینسکی رجوع نمود که در آرماننامهیِ خود بازشکافی نموده
است که چرا برای نمونه برای انقلاب نیازی به این نمیرود که اکثریت مردم همراه باشند. او چند نمونهیِ گویا از انقلابها
میآورد و به این میپردازد که چرا نباید هدف برای نمونه همراهاندن اکثریت مردم باشد, چرا پدید آوردن
یک هستهیِ متمرکز و خردگرا (در معنی لفظی آن) بیشترین کارایی را دارد و تا پا. در این باره و بیشتر
میتوانید به کتاب او رجوع کنید:
http://www.zinelibrary.info/files/Kaczynski%20-%20Technological%20Slavery.pdf
پ.ن.
من دربارهیِ Car Schmitt خواهم پژوهست.