بازی : آموزش -
Crusader - 06-06-2014
عالی بود جناب امیر روز جمعهی ما را درخشان نمودید با این سطور طلایی.
بازی من شخصا ترکیبی متمایز از «نابغهی شکنجهشده» و «عوضی بامزه» است. به انحنای شرایط موجود یکی از این دو سبک یا گاهی ترکیبی دقیق و خوشمزه از هردو را ارائه میدهم.
فکر میکنم بقیهی کاربران هم مثل شما از «عوضی بامزه» تبعیت کنند؟ شوالیه گرامی اگر شما هم از ورطهی کُسلیسی و انزوای جنسی بر آن شدید به تیم ما بپیوندید من بازی «کنتر بالا» را به شما پیشنهاد میدهم که عمیقا با شخصیت و منش بیرگ و ریشهتان سازگاری دارد! امتحان کنید اگر پاسخ مثبت بود به ما هم گزارش بدهید؟
بازی : آموزش -
Dariush - 06-06-2014
امیر بزرگوار نظر من را خواستند و من هم به همین خاطر اینجا هستم... قبل از هر چیز باید بگویم که الان که نگاه میکنم، میبینم این جستار و یکی دو جستار دیگر، گنجینهایست بسیار بسیار غنی که ابدا قطرهای از آن در هیچکجای رسانهی پارسی یافت نخواهد شد؛ جا دارد من صمیمانه به امیر یک آفرینِ جانانه بگویم.
من اما همانطور که پیش از این گفته بودم، از بازی به طور کامل بیرون کشیدهام و فعلا در راهِ خودم هستم تا زمانیکه گونهای خاص از بازی را با الهام از روشها و اصولی که در تئوریهای بازی هستم برای خودم ابداع بکنم. بازی من باید برای آدمی این تیپی باشد: درونگرا، کمانرژی، بیتفاوت، سوپربتای عاشقپیشه و والامنش دیروزی، کمابیش بیتفاوت به دخترها و عدم حوصله برای همنشینی با آنها... بازیای که کمترین هزینه را برای روان و شخصیتِ من داشته باشد، یعنی در آن کمتر نیاز به جلفبودگی، دروغگویی، چرندگویی و ... باشد.
امیر گرامی یک حدسی در موردِ من زدند که تقریبا درست است؛ ایشان گفتند بهترین نوع بازی برای من «نابغهی شکنجه شده» است؛ من الان که نگاه میکنم میبینم یکی از بهترین دوستدخترهای همهی عمرم، ناخودآگاه در اثر همین بازی بدست آمده! اطرافیان و آشنایان مرا با ویژگیهایی میشناسند : باهوش، اهلِ فلسفه و دانش، روشنفکر، ریاضیدان، تحصیلکرده، موسیقیدان و ... هیچکدام از اینها به هیچ عنوان مواردی نیستند که من خودم قبول داشته باشم، آنچه اما آنها میبینند آدمیست همیشه توی لاکِ خودش با کتابی همیشه در دست، همیشه خسته، بیزار از بلاهت و نادانی و ... آنچه من میبینم این است که افراد در حضور من کمابیش همیشه مواظب هستند که نادانیشان رو نشود چون من معمولا بالاخره یکچیزی از سفاحت و حماقت توی حرفها و رفتارشان پیدا میکنم و تبدیلشان میکنم به سوژهی خندهی جمع و این است که جز هفت هشت دوستِ بسیار صمیمیِ همفکر، تعدادِ واقعا زیادی آدم دوست و آشنای میانحال دارم با همان اندازه دشمن که دنبالِ فرصتی برای چلاندنِ من هستند...
با این تفاسیر چه سبکی بهتر از نابغهی شکنجهشده میتواند برای من کار بکند؟ اما یکی دو پرسش از امیر گرامی دارم:
این سبک بازی یک دشواری ناجور دارد: به پشتوانهی تجربهی شخصی میگویم که ژست شما بسیار بسیار شکننده است! در موردِ آن دختر، من آدمی بودم خسته از روزگار، کسی که در حالِ تلف شدن است و جایگاهش خیلی بالاتر از آن جایگاهی که الان در آن هست. اما ادامهی این روند بسیار دشوار بود، تا جایی که من یکبار ناچار شدم یکی دو هفته او را تنها بگذارم و خودم را ریکاوری بکنم، چون ادامهی آن نقش دیگر از توانم خارج شده بود. البته باید بگویم که من دروغ نمیگفتم و در واقع نوعی تقلیلیافته از همان شخصیت هم درونم بود، اما بطور ناخودآگاه در اثر مجاورت با جنسِ مخالف و پاداش دادنهای متوالی او، بطور خودکار و تصاعدی در آن حالات مبالغه میکردم. الان که یادِ آن ژستهای جوجهفلسوفانهی صادقانهی رقتانگیز و ابرملالآور ِخودم میافتدم جلوی خندهام را نمیتوانم بگیرم، برای نمونه این یادم هست:
دختر از من در موردِ رنگِ موی مناسب میپرسید
من با یک نگاهِ عمیق و نافذ اما فارق از زمان و مکان: هر چی خودت میپسندی عزیزم...
دختر: ولی من میخام که تو بگی!
من پس از یک نفس عمیق که بوی کلافگی و سر رفتنِ حوصله میداد: کاش میشد باور میکردی که همین رنگِ موی خودت زیباترین رنگ مویی هست که من تا حالا دیدم...
دختر یک نگاهی به موهایش میکند و توی بغل من ول میشود: امروز دیگه چته؟!
من: هیچی عزیزم، نمیخام حوصلتو با این حرفا سر ببرم...
دختر: نه بگو خواهش میکنم...
من: {نگاهی به اطراف و بعد با یک لبخند رضایتمندانه با مایههایی از نگاهِ عاقل اندر سفیه و اینکه من چقدر به اینکه او اینقدر راحت زندگی میکند حسودیم میشود} میدونستی وقتی میای پیشم زود زود گرسنم میشه؟ یه چیزی درست کنم با هم بخوریم؟
یکی دیگر از تئوریهای بازی که بطور ناخودآگاه اجرا کردم همان هدیهی بیارزشِ معنوی بود(اسمِ دقیقاش که امیر گفته بود را الان به خاطر نمیآورم). او برای من هدیههای آنچنانی میخرید (اولین موبایل و سیمکارت را او برایم خرید!) و من تنها هدیهای که یادم هست به او دادم یک زنگولهی کوچکِ قرمز رنگ بود! من باورم نمیشود که دقیقا همان چیزهایی که امیر در آن پست مربوطه گفته بود را مو به مو آن موقع اجرا کرده بودم و به شما میگویم که در تمامِ آن دو سالی که من با او بودم، هرگز ندیدم آن زنگوله را از خودش جدا بکند!
ببینید، باور بکنید که تمامِ اینها اصلا از روی بازی، دروغ و pretend و این چیزها نبود (کلا یک جوانِ بیست یا بیست و یک ساله بازی نمیفهمد، اگر هم بفهمد هرگز نمیتواند واقعا اجرایش بکند)، تماماش واقعی بود، خودِ خویشتنِ من واقعا در آن سن اینقدر ملالآور بود چنانکه از زمین و زمان خسته و انگار جدا از آدمها و متعلق به جهانی دگر بود. اما الان که نگاه میکنم میبینم این به شدت تاثیرگذار است! دخترِ مربوطه با آنکه دو سه سال از من بالغتر بود و سطح تحصیلات و جایگاهِ خانوادگیاش از من به مراتب بهتر بود،با انکه من هنوز یک لب گرفتن را درست بلد نبودم و او خودش به من یادش داد (سکس که دیگر هیچ) و با آنکه از نظر زیبایی واقعا دختر سطح بالایی بود، ولی حقیقتا شیفتهی من بود، چنانکه آن ده دوازده روزی که نبودم جدی جدی کارش به بیمارستان کشیده بود! فقط تصورش را بکنید: کل رابطهی ما از جایی شروع شد که او با من جایی که کار میکردم (برنامهنویسی) آشنا شد و اندکی در موردم کنجکاو شد و هر از گاهی خیلی دوستانه به من سر میزد و مثلا کتاب به من قرض میداد و... حالا رابطهی ما از جایی جدی شد که او خیلی جدی به من پیشنهاد داد که مرا ببرد اروپا تا من تحصیل بکنم! او واقعا باور کرده بود من یک نابغهای هستم که دارم اینجا هدر میشوم!
ولی من فکر میکنم این نوع از بازی به درد روابطِ بلند مدت نمیخورد چرا که هر چه شما در بازی پیشرفتهتر عمل بکنید، احتمالِ رو شدنِ دستتان در آیندهی نزدیک بیشتر خواهد شد. مزیتِ اساسی این بازی، نیازمندیهای کمِ آن است: ثروتِ آنچنانی نمیخواهد و شما تقریبا با هر وضع مالی میتوانید بازی را اجرا بکنید... من یک دوستی دارم که یک لباسِ درست و حسابی ندارد و تنها چیزی که دارد یک خانهی مجردی در شمالِ شهر است(به پشتوانهی سرمایهی پدری)؛ اما کموبیش با همین نوع بازی دخترانی که تور میکند واقعا دستِ بالا هستند... . و نهایتا اینکه این نوع بازی به دردِ بازی خیابانی نمیخورد. من از امیر گرامی میخواهم اگر نکات یا مواردی دربارهی این چیزی که من گفتم میشناسند با ما در میان بگذراند. مثلا من بعد از آن دختر دیگر هرگز نتوانستم آنطوری دختری را شیفتهی خودم بکنم، چون دیگر واقعا آن آدم نبودم..
چیز دیگر اینکه، من راستاش در اثر شکستی که با این سوپرحوریِ آخری خوردم دچار یک نوع ضربهی احساسی شدم! اعتراف است، ولی فکر میکنم بیانش اینجا به من کمک خواهد کرد. به نظر شما آیا نهایتا میتوانم این بتای دیوانهی درونم را آرام کرده و بخوابانم؟ تا وقتی او هست من هرگز نمیتوانم بازی را درست اجرا بکنم! من در این شکست فهمیدم آن زخمِ اولین و آخرین شکستِ عشقیام اگرچه کهنه، اما همچنان باز است، چنانکه من مثلِ آن موقع از هرچه دختر بیزار شده و حس تنفر نسبت به همهشان داشتم، همچنین از شخیصیتِ خودم در این چند ماهی که بازی میکردم کاملا متنفر شده بودم و حالم از خودم بهم میخورد... آیا من هدفِ خیلی دستِ بالایی را انتخاب کرده بودم؟ آیا دچار اعتماد به نفس کاذب شده بودم؟ آیا جایی خطایی کرده بودم؟
و نهایتا اینکه در این جستارها فکر میکنم یک چیزی کم است: راههای دک کردن. در ایران که برای شوهر حاضرند هر رذالتی به جان بخرند و از برقرارسازی هیچ گونه تله برای شوهر پیدا کردن و بدبخت کردن سوژه فروگذار نیستند و اولین نگاهی که به دوست پسر میشود، نگاه «همسر»یست، این راهکارها واقعا حیاتی هستند.
بازی : آموزش -
Ouroboros - 06-07-2014
Dariush نوشته: با این تفاسیر چه سبکی بهتر از نابغهی شکنجهشده میتواند برای من کار بکند؟
به نظر من؟ «عوضی بامزه»! واقعیت اینست که شما باید از آنچه برایتان آسان و طبیعیست بپرهیزید تا پیشرفت بکنید، و تا بازی را به نحوی که برایتان غیرطبیعیست تجربه نکنید، نمیتواند سبک «طبیعی» خودتان را به کمال برسانید. وقتی «دشوارترین» نوع بازی برای خودتان را تجربه میکنید و از طریق به موفقیت، حالا هر میزانی از آن میرسید، احساس پیدا کردن یک «ابرقدرت» جدید در شما پدید میآید که میتوانید از آن برای پیشرفت هرچه بیشتر سبک اصلی خودتان استفاده بکنید. ضمن اینکه دینامیک بودن در بازی هدف نهاییست و توانایی شما در سوئیچ کردن میان سبکهای مختلف تضمین اینکه میتوانید «هر دختری» را که خواستید به رختخواب بکشید. ولی مشکل اینست که باید فردیت خود را چند ماهی کنار بگذارید، همهی هوش و دریات و ارادهی خود را متمرکز بکنید و واقعا به روی آن کار بکنید. دلیل اینهمه تلاش؟ اینکه بازی «فقط» دربارهی سکس نیست، بازیکن حرفهای در جامعه تقریبا به اندازهی یک زن ارزشمند است، چنانکه مردان بتا حاضر هستند برای دور و بر او بودن و از تهماندههای او تغذیه کردن پول خرج او بکنند، او را به پُستی بسیار سطح بالا استخدام بکنند، از پرستیژ، ثروت، اعتبار و روابط خود او را بهرهمند بکنند شاید روزی «راز» خود را با ایشان در میان گذاشت!
گمان میکنید من چگونه امروز پشت این میز نشستهام و دارم برای شما چرت و پرت مینویسم و سر ماه چک تُپل نقد میکنم؟ منهم یک زمانی مثل شما در شرایط اقتصادی فاجعهآمیز، شرایط اجتماعی نامطلوب و شرایط جنسی بدتر از آن دو قرار داشتم. اینرا بدانید که در نظر مردان بیبازی هیچ چیز دشوارتر از بدست آوردن زن زیبا نیست، حتی مردان بسیار ثروتمند و متنفذ برای به دام کشیدن دختران زیبا و جوان مشکل دارند... خدا میداند چند بار من با این مردانی که دوستان مثل شهریار گمان میکنند «هیچ» مشکلی در مخزنی از زیبارویان ندارند رفتهام دختربازی و «عاشق» اولین هشتی شدهاند که به آنها لبخند زده!
بازی را دستکم نگیرید، یک ابرقدرت است که میتوانید از آن برای خودتان همه چیز بسازید.. پس سرمایهگذاری بسنده بکنید تا بازگشت سرمایهی متناسب داشته باشید.
Dariush نوشته: اما یکی دو پرسش از امیر گرامی دارم
ببینید کلک بازی در رابطهی بلندمدت این است که شما آرامآرام تبدیل به «خودتان» بشوید با پنجرههای مقطعی که به روی آن آدم اول گشوده میشود. نابغهی شکنجه شده بطور خاص دشوار است چون زن وقتی به سراغ «هنرمند» و «نویسنده» و … میرود درپی آنست که از طریق او جاودانه بشود، انبوه این زنانی که موضوع آثار برجستهی تاریخ بودهاند یا این آثار به آنها «تقدیم» شده از همین راه در تاریخ بشری جاودانه شدهاند. من نمیدانم این اشتیاق در زنان از کجا میآید اما آویزان یک نابغه شدن تقریباً به اندازهی بردهی یک آلفای غارنشین شدن برایشان جذاب است.
دشمن شما در این مدل از بازی هم مثل تمام دیگر انواع آن خودتان هستید، اگر افراط نکنید، دائم به روی این تصویر تمرکز بیش از اندازه نداشته باشید، و کلاً کمی ولوم «تلاشی» که برای جلب نظر دختر میکنید را کاهش بدهید موفقیت بلندمدت در آن هیچ دشوار نیست. کافیست نمایشهای انفجاری و فصلی از «نبوغ» خود ارائه بدهید. من در آیندهی دور(بازگشت دوباره)دربارهی بازی در روابط بلندمدت بیشتر خواهم نوشت، اما همینقدر بدانید که همهی انواع بازی چنان کمیاب، اندک و نادر هستند که ذرهای از آن فرسنگها شما را پیش خواهد انداخت.
شما قادر به تکرار آن موفقیت نبودهاید چون بطور آگاهانه درپی بازتولیدش نرفتهاید. حالا که فرمول را میشناسید، طراحی دوبارهی علایم و سیگنالهای خیلی ساده و ابتدایی برای ارسال پیغامهای درست در مواقع درست کار بسیار آسانی خواهد بود.
فقط یک نکته: هرگز مردان دیگر را بیدلیل تحقیر نکنید، تلاش برای غلبه به مردان دیگر در ذات خود بتا، حتی اندکی امگاست و خلاء اعتماد بنفس بسیار عمیقی را لو میدهد. مردی که «آلفاست» پیشاپیش خود را سلطان جنگل میداند و برای سلطان شدن تلاشی نمیکند! او تنها مردیست که امکان زیر بال و پر گرفتن مردان دیگر را دارد و از وجود ایشان احساس خطر نمیکند. اگر مردی شروع به تعرض به حریم شما کرد او را با بیاعتنایی و سگمحلی پاسخ بدهید، یا شروع بکنید از دوستدختر/خواهر/همسرش در حضور او دلبری کردن، اگر مردی از دوستدختر شما شروع به دلبری کرد اینجا سلاح «تحقیر» بکارتان میآید، اما در مواقع عادی، وقتی یک مردی همینطور در جمع حاضر شده، هرگز او را تحقیر نکنید، همان سیگنال «تلاش خارج از قاعده» را ارسال میکند.
Dariush نوشته: آیا جایی خطایی کرده بودم؟
از اول تا آخرش خطا بود!
اما به جای دانهدانه برشمردن خطاهای بیشمار شما، فقط اینرا بدانید که ذهنیتتان به شدت نامناسب بود، خودباختگی، تلاش کردن، مرتب ضعف نشان دادن... مسیر درست اینست که اینها را به آزمایش بگذارید و از این نظر کارتان درست بوده، اما نحوهی انجام آنها به شدت ایراد داشت... من دو سه تا را برای پرهیز در آینده بازگو میکنم:
۱. «چند هفته» رابطهی خشک را ادامه دادید، رابطهی خشک باید دست بالا یک هفته ادامه داشته باشد. بهترین قاعدهای که تاکنون پیدا شده اینست: آشنایی -> قرار همان لحظه (اگر نشد) -> گرفتن شماره -> فقط یک بار تلفن -> قرار اول دست بالا سه روز پس از آشنایی - > سکس!
به قرار دوم هم اگر کشید برای بازیکن مبتدی مشکلی نیست، اما حواستان باشد که از آشنایی تا سکس اگر بیش از یک هفته فاصله بیافتد فاجعهآمیز خواهد بود. مردان دارای گزینه برای رسیدن به سکس بیش از یک هفته صبر نمیکنند و زنی که شما را جذاب یافته «توان» صبر کردن ندارد. زن از شما توقع دارد که برای پیشبرد رابطه وارد عمل بشوید و سکان رهبری را دست بگیرید، و مردی که دلبری میکند اما آنرا یک مرحله جلوتر نمیبرد یا فریبکار به نظر میآید(«هدف دیگری دارد»)، یا همجنسگرا! از لحظهای که دختر را میبینید، تا رسیدن به سکس باید بطور بیوقفه و مداوم پروسه را در جهت رسیدن به رختخواب رهبری بکنید، «بیوقفه». درنگ در این مورد راه مستقیم است به فرندزون.
۲. به هیچ عنوان بازی تلفنی، تکست، ایمیل و … انجام ندهید. اینها برای شما آسان و برای زن مناسب است، به جای این کار، روبروی او بنشینید، در چشمانش زل بزنید و مثل یک مرد جذاب با او سخن بگویید. هر پخمهای میتواند از «راه دور» آلفابازی دربیاورد، مهم آنست که در حضور او باشید. از تلفن و … فقط برای تنظیم کردن قرارها استفاده بکنید، متوجه شدید؟ «فقط»! اگر «قرار همان لحظه» اتفاق نیافتاده، شاید لازم باشد بار اول که زنگ میزنید ده دقیقهای با او صحبت بکنید تا جذابیت دوباره ریشارژ بشود و دعوت شما به قرار حضوری را بپذیرد، اما هرگز نه بیشتر، و در پایان این ده دقیقه زمان و محل قرار را تائید بکنید. یکی دو ساعت قبل از قرار زنگ بزنید و آنرا تائید بکنید. همین!
مردان دارای گزینه ساعتها وقت برای هدر کردن پای تلفن با «زن» ندارند، با موضوعاتی بسیار مهمتر درگیر هستند. اساماس را هم هر پنج تا یکی جواب بدهید!
۳. مشکل شما طبق معمول «بتابازی» زیاد بوده نه کم. اساساً قانون سه به یک را فعلاً فراموش بکنید، بهتر آنست که کلا عوضی به نظر برسید تا بتا. در آغاز کار طبع بتا دائم مزاحم احوال شماست نیازی نیست آگاهانه «بتابازی» در بیاورید. هرچه دارید رو بکنید، فقط مراقب «عقده»ای بازی در نیاوردن باشید، باقی مواقع تا میتوانید عوضی بازی در بیاورید.
۴. ذهنیت شما همانطورکه گفتم مشکل دارد، و یک باور عمیق در آن غوطهور است که لیاقت این دختر و آن دختر را ندارید، او خیلی زیباست، نمیتوانم، دلم نمیآید... آخرش این میشود! زیبایی زن کاملا فاقد موضوعیت است، راز موفقیت خیلی ساده است، یک جورهایی همه آنرا میدانند، با زن زیبا مثل زن زشت و با زن نجیب مثل فاحشه رفتار کن، «خیلی معصوم است» و «چقدر مظلوم است» و «چقدر زیباست» ... این «گل زیبای ظریف» دیدن زنان همان توهم مرد بتاست که حتی آگاهی از فضاحتی که زن مدرن باشد نتوانسته آنرا در ذهن شما نابود بکند. دلیل آن به نظر من کمبود تستسترون است داریوش جان! واقعیت اینست که شما تا هفتهای چهار روز وزنه نزنید، تستسترون کافی برای ابژهی جنسی دیدن زنان را ندارید. ما خیلی بیش از آنچه گمان میکنید تحت تاثیر هرمونها هستیم. شش ماه ورزش و تغذیه و خواب درست، آن دختر زیبای معصوم ِ مظلوم را در همان قرار اول به خانه ببرید و روی صورتش بنشینید و چنان به زیر خایههای خود او را کبودش بکنید که آبی رنگ بشود و سپس وادارش بکنید زوزه بکشد برای بیشتر! :e405:
خلاصه که، زنان را از این جایگاه مقدسی که قرارشان دادهاید به زیر بکشید و میوهها را بچینید.
بازی : آموزش -
Ouroboros - 06-07-2014
در نکوهش زبالهگردی
مرد بتا هیچگاه ترحمبرانگیزتر و در عین حال بامزهتر از زمانی نیست که گمان میکند مردان در بازار جنسی/جنسیتی میتوانند به خودی خود ارزشی مستقل از زنان داشته باشند. این وهم باعث میشود گروهی از ایشان که پیشتر توسط زنی داغ شدهاند، یا شاهد داغ شدن مرد دیگری بر دستگاه تعذیب زنپرستی مدرن بودهاند، برای پیشگیری از تکرار تجربهی تلخ کاکاُلد شدن، رها شدن، تحقیر شدن و اخته شدن، به زبالهگردی رو بیاورند. ایشان در مرحلهای از خودآگاهی گمان میکنند «من خود میان مردان ۷ از ۱۰ هستم، پس اگر بروم در مستراح بشریت و با آن دختر ۵ از ۱۰ دوست بشوم دیگر مرا رها نمیکند/طلاق نمیگیرد/کاکالد نمیشوم»...
منطقی به نظر میآید، اما عینیت منطقی نیست. شما وقتی دست در دست زنی ۵ از ۱۰ قدم میزنید خود نیز بدل به مردی ۵ از ۱۰ میشوید، در سیستم زنمحور ِ حاکم بر جهان ما، ارزش پنهان و پاداش نهایی همه چیز کُس است. پس این مهم نیست که چهل دکتری گرفتهاید و سرطان را درمان قطعی کردهاید و ... هنگامی که با یک کُس کیری وارد مجلس میشوید، دیگر زنان شما را کمارزش و دیگر مردان شما را ولمعطل میبینند.
پس اگر برای فائق آمدن بر خشکسالی شش ماهه و خلاصی از فشار هورمنها میروید سراغ زن بیوهی ۳۰ سالهای که پنج کیلویی هم اضافه وزن دارد، تردید نداشته باشید که اثرات روانی مخرب حشر و نشر با چنان تفالههای بنجلی بر بازی درونی شما تا سالها مشهود خواهد بود.
نکاتی پیرامون زبالهگردی:
۱. چنانکه پیشتر گفتم دلیل اصلی زباله گردی میان مردان آنست که با خود گمان میکنند «آن زن از من خیلی پائینتر است، قدر مرا خواهد دانست». و باز چنانکه گفتم آنچه ایشان نمیدانند آنست که در زنمحوری، همهی ارزش یک مرد منوط و مشروط به زنیست که شانه به شانهی او ایستاده یا آنسوی میز از او نشسته، دارایی او، توانایی او، «موقعیت» او در یک کلام، به خودی خود هیچ ارزشی ندارد و همه به درستی تصور خواهند کرد که قدرت خرید او به اندازهی همان چیزی بوده که گیرش آمده.
پس اگر شما به یک ۶ پیشنهاد دوستی میدهید، خودتان هم یک ۶ میشوید، اگر میروید سراغ یک ۴، در نظر او و همهی کسانی که شما را با او میبینند شما نیز ۴ هستید، و مردی که به دختری ۹ سلام میکند، در آن لحظه، خود او نیز دارای کالیبر چنین عملی تلقی خواهد شد. اگر با یک ۹ به مجلس وارد بشوید مردان با حسرت و بیزاری شما را خواهند نگریست و زنان با تحسین و اشتیاق، فارغ از آنچه دارید، و اگر با یک ۴ به همان مجلس بروید، مردان با تحقیر و تمسخر شما را مینگرند و زنان با بیزاری و چندش.
خبر حتی بدتر اینکه، زنان بطور ناخودآگاه، یا به عبارت بهتر «در مرحلهای از آگاهی» از ارزش حقیقی خودشان آگاه هستند، و زن زشت و ناخواستنی، فارغ از تمام مقالات شبه فلسفی و امیدواریهای کاذبی که روضه وار بازگو میکند، خود را هرگز شایستهی عشق مردی ارزشمند نمیدانند و علاقهی شما به خود را گواه ضعف نفسانی، نداشتن گزینهی بهتر و پائینتر بودن از منظری عینی تلقی خواهند کرد. این است که میبینید زنان، از مردان زیباتر از خود دائم جدا میشوند، اما عکس این ماجرا به ندرت پیش میآید.
۲. نتیجهی طبیعی توهم بالا، آنست که مرد گمان میکند زن هرچه زشتتر باشد، آسانتر است. واقعیت امر اما باز همانست که «میمون هرچه زشتتر، بازیش بیشتر». طبق معمول ذهن مرد بتا همانقدر ارجینال و بکر است که مهبل ِ زن لاشی. همهی بتاها همین طرز تفکر را دارند، و از آنجاکه طبیعت مردانهی آنها، اگر ذرهای برای خود ارزش قائل باشند اجازه نمیدهد بروند به سراغ زنان ِ زشت، زنان معمولی، در محدودهی ۵ تا ۷، بیشترین میزان «طرفدار» را دارند و بیشترین میزان توجه را از مردان دریافت میکنند و به همین دلیل، سختترین ِ زنان هستند!
بله، درست خواندید، زدن مخ زن ۷ بسیار سختتر از زن ۹ است. اولی روزی هزار بار از بتاچهها پیشنهاد و شماره و بوق و چشمک دریافت میکند، دومی را ولی مردان بتا یا با عقده بد و بیراه میگویند(«متلکپرانی»)، یا با خفت و سرافکندگی به حال خود میگذارند و جرئت بسنده برای پیشنهاد دادن ندارند. در نتیجه زن ۹ تنها، یا دستکم در اغلب مواقع از مرد آلفا پیشنهاد دوستی دریافت میکند و نیاز کمتری به «سلاخی» دلبران برای سنجیدن میزان آلفابودگی ایشان دارد، اما زن ۷ از آنجاکه دائم تحت توجه مردان درب و داغان ِ درجهی سه و مفلوکیست که گمان میکنند «او هم زیباست هم آسان»، ناچار است ۱۰ برابر شدیدتر گهتست بکند، بسیار دیرتر ارتباط برقرار بکند و بسیار بدبینتر رفتار بکند.
زنان زیر ۵ و زنان بالای ۷ آسانتر هستند از زنان بین ۵ و ۷.
۳. درد دست رد خوردن از زن ارتباط معکوس با میزان زیبایی او دارد، چنانکه هرچه زن کیریتر، درد ِ جواب رد شنیدن از او شدیدتر، آسیبی که به اعتماد بنفس شما میرساند وسیعتر و حقارتی که متحمل آن خواهید شد بیشتر خواهد بود. اگر شما به یک 5 پیشنهاد دوستی بدهید و از جواب رد بشنوید، احتمالا ماهها، حتی سالها آنرا به یاد خواهید سپرد. من یکبار در خیابان به دختری 5 پیشنهاد دادم و او خیلی مودبانه پیشنهاد مرا رد کرد، هنوز بعد از شاید 7-8 سال درد آنرا به خاطر دارم! میدانید در همین سالها چند دختر +8 مرا، صد برابر تحقیرآمیزتر رد کردهاند؟ چند صدتا! اما هیچکدام را، به استثنای چندتایی که در تحقیر من به راستی ابتکار به خرج دادهاند را به یاد نمیآورم.
درد ِ نه شنیدن از کُس ِ کیری، ده، صد و هزار برابر بیشتر از نه شنیدن از کُسیست که هیچ امیدی به بله شنیدن از او ندارید. خود را در معرض شکنجهی روانی ِ منتج از زبالهگردی قرار ندهید که بهای آن بسیار گزاف و سود آن بسیار اندک است. باید به راستی تجربهای هولناک و سهمگین باشد برای اعتماد به نفس و عزت یک مرد، دور انداخته شدن توسط زنان زشت و چاق و پیر. یک راه برای جلوگیری از چنان سرنوشت هولناکی، بسط و گسترش معیارهای طبیعی زیباییشناختی و اعمال آنها با بیرحمی هرچه تمامتر است. برای بار هزارم:زن زشت کریهالمنظر به شما وفادار نمیماند به این خیال که «او از من برتر است»، همینکه رفتهاید سراغ او در ذهنش نشانهی ارزش کمتر است، و هرچه بیشتر از شما بیزار میشود.
توجیهات زبالهگردی
بتاچهی مفلوک برای توجیه زبالهگردی خود توجیهاتی رنگارنگ ارائه میکند:
> زنهای سن بالا بالغترند
> زنهای سن بالا سکسیتر/حشریتر/هاتتر ... هستند
> زیبایی در نظر بیننده است
> زنهای سن بالا قدر مردشون رو میدونن
> بالا رو نبین چه زشته
> من اصلا فتیش زن چاق دارم
> زن باید دو پر گوشت داشته باشه
> سلیقهی هرکس فرق میکنه
> زن باتجربه جذابتره
> زیبایی نسبیه
...
واقعیت آنست که هیچکس فریب این دروغهای سخیف را نمیخورد بجز خودتان، ما مودبانه سر تکان میدهیم و لبخند میزنیم، اما در دلمان به سرنوشت شوم و موقعیت مضحک شما میخندیم و روزی پنج بار به درگاه الله اکبر دعا میکنیم تا به سرنوشت شومی مشابه همان شما دچار نشویم! گمان میکنید تا کی میتوانید به خودتان دروغ بگویید؟ شما دقیقا میدانید در حال از دست دادن چه چیزی هستید و همهی این علتتراشیها بخشی از و نتیجهی همین آگاهیست. هرچه زودتر با حقیقت کنار بیایید، تغییر آسانتر است و هرچه زودتر تغییر بکنید، پیشمانی کمتری در انتظار شما خواهد بود.
انواع زبالهگردی :
چرمدوزان: مردانی که درپی پیرزنان ِچروک و خطخطی و شُل، یا در یک کلام «پیر» میروند.
[ATTACH=CONFIG]4270[/ATTACH]
گاوبازان: مردانی که درپی زنان چاق و چرب، با شکمهای ششطبقه و غبغب ِ سهطبقه میروند.
[ATTACH=CONFIG]4268[/ATTACH]
واحد ِ بازیافت: رفتن درپی ِزنان بیوهی بین ۲۵ تا ۳۵ میروند و به از زمین برداشتن دستمال کاغذی مصرف و سپس دور انداخته شدهی مردان دیگر میپردازند.
[ATTACH=CONFIG]4271[/ATTACH]
روشندلان! : مردانی که درپی ِ زنان زشتصورت میروند.
[ATTACH=CONFIG]4269[/ATTACH]
میزان فضاحت اینها به ترتیب: کُس لاشی > کُس ِ چروک(پیر) > کُس ِ گشاد(بیوه) > کفدستی > اختگی > کُس ِ کیری(زشت)> سکس با حیوانات > کُس ِ چاق!
ارتباط میان زبالهگردی و فمینیسم:
فمینیسم در پایان روز چیزی بجز استراتژی زن زباله برای کاهش رقابت با زنان زیبا و اختهسازی سیستماتیک مردان از طریق تکنیکهای تحقیر از قبیل «بچه باز» لقب دادن مردی که میرود در پی زنان جوانتر و «سطحی» خواندن کسی که به زیبایی اهمیت میدهد و «منحرف» نامیدن آنکه به کیفیت ارتباط جنسی خود میاندیشد نیست.
«فرهنگ سلطهورز زیبایی» برساختهای خیالیست که در آن مردانی که معیارهایی برای زیبایی و زشتی زنان و دختران دارند و این معیارها را اعمال میکنند، چنان زن را تحت فشار میگذارند که رکورد تمام اعمال زیبایی را در جهان بشکنند و طلایهدار مثله کردن صورت و بدن خود باشند و سالیانه میلیاردها دلار برای فریبکاری در این مورد هزینه بکنند و ... «فرهنگ سلطهورز زیبایی»، و نه اشتیاق زن به دنبال کردن مردان آلفایی که او را به صورت طبیعی زیبا تلقی نمیکنند بجای مردان بتایی که «طبیعی» همه چیز را ترجیح میدهند و با هیجان در فرومهای اینترنتی پای مهملات فمینیستی تنکس و لایک و شر میزنند. یک فرهنگ نامرئی، غیرقابل شناسایی، غیرقابل اندازهگیری که زنان را به نحوی معجزهآسا مسخ میکند تا خود را شبیه بازیگران تاپ هالیوود نقاشی/معماری بکنند، و نه میل آنها به مرئی شدن برای مردان آلفا.
خلاصه باید گناه شما باشد که بطور سیستماتیک از تبدیل شدن زنان زیبا به آن دانشمندان هستهای ِ زشتی که میدانیم مردان به راستی چه مایه شیفتهی آنها هستند باز میدارید. یکی از ستونهای اصلی کاخ خیالات خام و رؤیاهای خیس فمینیستی، آنست که زنان در هیچ شرایطی، برای هیچ عملی، هیچگونه مسئولیتی ندارند، و هر رفتاری که به هر نحوی، واقعی یا خیالی، باعث آسیب دیدن آنها از منظرگاهی فمینیستی بشود دسیسههای پنهانی مردان، «فرهنگی» نامرئی و یا «فشار» جامعه بوده. حتی در بچهسالاری غرب اگر یک کودک خانهای را به آتش بکشد قطعاً باید در انتظار تنبیه شدیدی باشد، زنان اما، در موقعیتی چنان رفیع و خارج از دسترسی قرار دارند که حتی به اندازهی یک کودک مسئول اعمال خویش تلقی نمیشوند.
ما ولی بهتر میدانیم که آنچه فمینیست عقدهای سرهم میکند، مرثیهای ملال آور است برای تحقیر مردانی که هرگز او را نمیبینند، و فارغ از سالهایی که در دانشگاه تلف کرده و مستقل از لقبی که برای خود فراهم آورده و چکی که سر ماه به عنوان حقوق دریافت میکند هنوز هم نمیتواند بر ایشان مرئی بشود. زنی که میداند ولمعطل است، و از ولمعطل بودن خود غمگین است و میخواهد حداقل از طریق آن مقداری ترحم گدایی بکند و با بهرهبرداری از عواطف خوانندگان خود، هدفی سیاسی را پیش براند. برای ما که به واقعیت امور آگاه هستیم شنیدن این حرفها مایهی بیزاری هرچه بیشتر خواهد شد، نه ترحم و همدردی! زیرا دیدهایم که چگونه مردان بتا و امگا بیهیچ «معیار فاشیستی زیبایی»، که برای فهمیدن موقعیت زنانی از قماش زن نویسنده برای خود جفتپا میگیرند و برای اخذ تائید امثال او سکندری میخورند، چیزی بهتر از این کابوسهایی که در بالا لیست شده گیرشان نمیآید.
مرد بدبختی که میکوشد میان لایههای قطور چربی سوراخ دعا را بیابد نه فقط باعث چندش و تهوع من و شمای زنستیز است، بلکه خود زنان موجودی را از او نفرتانگیزتر، غیرجنسیتر و بیجنمتر نمییابند. مرد ِ بدون استاندارد و معیار، یعنی مرد بدون گزینه، و مرد بدون گزینه، یعنی مرد امگا، یعنی یکی از مردان نفرتانگیز بالا!
خبر بسیار بسیار بد برای زنان: هیچ میزانی از شرم، تحقیر و شستشوی مغزی نمیتواند شما را از آنچه هستید زیباتر بکند و مردانی از آنچه اکنون گیرتان میآید بهتر را نسیبتان بکند. هیچ میزانی از تحصیلات، ثروت، موقعیت اجتماعی و یا چیزهای دیگر نمیتوانند صورت معمولی شما را زیبا بکنند. یک قانون کمابیش همیشه پنهان از انظار پیرامون «عشق» مردانه آنست که مرد عاشق بهترین گزینهای میشود که دارد. برای یک مرد آن بهترین گزینه میتواند مرلین مونرو باشد، برای دیگری یکی از جانوران تهوعبرانگیز بالا. مهم اینست که شما هرگز قادر نخواهید بود آن مردانی را که امکان انتخاب کردن دارند به این روشها فریب بدهید.
بازی : آموزش -
Ouroboros - 08-08-2014
وبالگریزی
سوی دیگر بازی مرحلهی پس از ایجاد ِ جذابیت است: بریدن بند علاقه در زن به نحوی که دست از سر شما بردارد.
چیزی که باید بدانید آنست که فقط «برخی» زنان وبال نیستند، «همهی» آنها پتانسیل سریش شدن دارند، و اگر مردی را چنان جذاب و خواستنی بیابند که به دفعات ارزشمندترین دارایی خود را در اختیار او بگذارند، احتمال آنکه حاضر نباشند بیدردسر و به آسانی دست از سر او بردارند بسیار اندک است. ما اغلب دربارهی سوی دیگر بازی، که خلاصی از شر پریود ِ عاطفی زنان است چیزی نمیشنویم، اما یک بازیکن مبتدی نیازمند بهرهمندی از تکنیکها و روشهایی آزمایششده جهت مراقبت از خود در برابر تلاش زنان برای تثبیت یا گسترش ارتباط هستند. ماده خوکهای فمینیست اغلب از یادآوری این حقیقت که «زن به مرد سکس بدهکار نیست» نوعی لذت خودآزارانه میبرند، اما فراموش میکنند که به یاد زنان آورند: «
مرد به زن تعهد بدهکار نیست».
زنان در پذیرفتن این حقیقت که هیچیک از سوراخهای نمناک بدنشان، ولو تنها داشتهی ارزشمند آنها، برای نگاه داشتن مردان آلفا بسنده نیست به شدت مشکل دارند. مردی که روزی ده تا از شما بهتر با سوراخهایی از مال شما تنگتر را حواله میگیرد بسیار بعید است که فردای سکس با شما علاقهای به زنگ زدن داشته باشد، یا اگرهم داشت، بعید است که بخواهد چیزی جدیتر از بذار ِ فصلی شما باشد. حقیقت اینست که مردان «فقط» زمانی برای تثبیت و تشدید و تعمیق ارتباط عاطفی با یک زن اقدام میکنند که او را بهترین گزینهای که میتواند گیرشان بیاید تشخیص دادهاند، و اگر شما او را چنان جذاب یافتهاید که تا قبل از قرار سوم بند کرست را برای او شل بکنید، یعنی زنان دیگری در حد شما هم نظر مشابهی دربارهی او دارند.
بهترین و شاید تنها روش برای جلوگیری از دردسرهای بعدی که زنان سیریش باعث آنها میشوند، تشخیص نشانگانیست که ایشان در آغاز رابطه نشان میدهند، شما اگر بدانید چگونه زنانی و به چه شکل وبال میشوند میتوانید به موقع، و قبل از پدید آمدن مشکلات سترگی از قبیل «حاملگی اتفاقی» و «شکایت ازلهی بکارت» و ... خود را نجات بدهید. زنان از بلوغ عقلی و عاطفی یک نوجوان ِ ننر ِ نامسئول بهرهمند هستند، و برای رسیدن به آنچه میخواهند از هیچ عمل رذیلانهای فروگذار نیستند، و بازی روشیست که شما با بهرهبرداری از آن، خود را برای زنان تبدیل به «خواستنیترین» چیز ممکن و متصور میکنید.
- «چرا زنگ نزدی»، «کجا بودی»، «کجا هستی»، «با کی هستی»، «چی کار میکنی» و... روشهایی که زن در آنها به کنترل شما در زمانی که به او اختصاص ندارد علاقه نشان میدهد. اینها همه گهتست هستند، و روش درست مقابله با آنها اینست که به طور ضمنی، با تمسخر او نشان بدهید که به هیچ عنوان احتمال فتح شدن شما وجود ندارد. اگر قصد ارتباط بلندمدت ندارید، هرگونه چشمانداز تعهد و پایبندی بلافاصله پس از اولین سکس باید قطع بشود. قبل از سکس مقدار بسیار اندکی از آسیبپذیری لازم است تا از «افراط در بازی» پرهیز بکنید و دختر را فراری ندهید، اما پس از سکس سردتر و سردتر رفتار بکنید. شما آنچه را که میخواستهاید بدست آوردهاید و اکنون دیگر «خطری» وجود ندارد، همه چیز برد/برد است: اگر بماند، در مقام کنیز جنسی شما مانده، و اگر برود، از شر وبال ِ آویزان خلاص شدهاید. پس به طور تلویحی به دختر نشان بدهید که اگر تلاش برای کنترل شما را افزایش بدهد، همین مقدار اندک از ارتباط را هم از دست خواهد داد.
- «دوست دارم»، «عاشقتم»، «عشقم»، «گلم»، «فدات بشم»... هرگونه ابراز علاقهی خارج از قاعده یک گهتست عظیمالجثه است برای قرار دادن شما در موقعیت کسی که نمیخواهید باشید. بیشتر مردان اینرا نمیدانند و گمان میکنند که ابراز علاقه نشانگان موفقیت در بازیست، که البته تصور درستیست، ولی فقط معطوف به یک جنبه از آنست، روی دیگر سکه اینست که «موفقیت بیش از حد» هم داریم و زن دارد به نحو هوشمندانه شما را به نقشی که میخواهد وا میدارد. شما نه «عزیز» کسی هستید و نه دخول از در عقب دو شب پس از آشنایی نشانهی «عشق» است. جالب است که زنان از مرد بتا توقع همسری بیچشمداشت دارند، اما یک «دوستت دارم» ساده را با لحنی ادا میکنند که اگر پاسخ متقابل دریافت نکند انگار آخرالزمان فرا رسیده. از دختری که بیش از حد متعارف، زودتر از زمان ِ معقول و یا با لحن و طرز بیان متوقع به شما ابراز علاقه میکند همچون زبالهی بیمارستانی بگریزید.
- معرفی کردن شما به دوستان، آشنایان و خانواده میتواند یک زنگ خطر دیگر باشد. البته زنان دوست دارند مرد برجستهای که فتح کردهاند را به دیگر زنان نمایش بدهند و از این طریق قدرت خود در قبیله را به رخ بکشند، اما زمانی که هنوز «فتح» نشدهاید چنین کردن یعنی تلاش برای فتح غیرمستقیم و زیرجلی.
- یک نشانهی دیگری که من در وبالترین دختران دیدهام علاقه به تداوم ارتباط جسمی بعد از انزال مرد است. زن در مرحلهای غریزی(که تنها مرحلهی آگاهی زنانه است!)میداند مرد پس از سکس کوچکترین علاقهای به تماشای ریخت او ندارد و با تحمیل کردن بدن خودش به او، یک موقعیت روانی بسیار یکجانبه به سود خود و به زیان مرد پدید میآورد. هرگز زیر بار این فریبکاری نروید، بلافاصله پس از سکس خانه را ترک کرده، یا اگر نمیتوانید همهی ارتباطات جسمی با زن را قطع بکنید.
بازی : آموزش -
Ouroboros - 08-08-2014
زن چنان از جدی گرفته شدن بیزار است که حتی سوژهی مطالعهی بازی بودن را نیز «تلاش بیش از حد» تلقی میکند. پروردگارا! من این نقد که نه، تلاش برای ضربه زدن روانی را بیش از همه از سوی زنان باهوشتر شنیدهام که «بازیکن بیش از حد تلاش میکند». در جهانی که ۹۹٪ مردان به معنای تحتالفظی کلمه همهی زندگی خود را هزینهی دسترسی محدود و مشروط به «یک» زن میکنند، چهارتا کلک یاد گرفتن و دو تا جوک حفظ کردن و سه تا کتاب خواندن «هزینهی زیادی» به نظر میرسد چون زن در اعماق وجود خود احساس میکند شایستگی حتی همین مقدار از توجه و عنایت را نیز ندارد. «آلفای طبیعی» به نظر او جذابترین مردان میآید چراکه هیچ تلاشی، حتی در همین حد اندک برای بدست آوردن نظر مساعد او نمیکند. ولو آنکه ما میدانیم همهی «آلفاهای طبیعی» دیر یا زود محکوم هستند به از دست دادن جادوی خود زیرا فاقد خودآگاهی هستند.
بازی : آموزش -
Russell - 08-08-2014
در همین رابطه.
----------
پ.ن:داریوش جان هر وقت صلاح دیدی اینها را به تاپیک بحث دربارهیِ بازی منتقل کن.
بازی : آموزش -
Ouroboros - 08-13-2014
مقاومت آخرین لحظه
از هفت خان رستم گذشتهاید، از فاضلاب ِ گهتستها به سلامت عبور کردهاید و اکنون به رختخواب رسیدهاید، ناگهان دختر دستان هرزهی جویندهی شما را متوقف میکند، «نه». نخالهی فمینیستی اینجا میگوید «نه یعنی نه» و تلاش شما برای عبور کردن از این «نه» تجاوز جنسیست. عقل سلیم ِ مردی که باکره نیست و روزی شش بار کفدستی نمیرود بعلاوهی تجربه در زندگی عادی به او میگوید که تکتک زنان، فارغ از همه چیز، برای لاشی تلقی نشدن آخرین لحظه مقداری مقاومت معقول از خودشان نشان میدهند و فائق آمدن بر آن بخشی جدایی ناپذیر از رقص جفتیابی نر ِ حیوان ِ انسان است. من شخصا از سه راه جهت غلبه بر مقاومت واپسین لحظه با موفقیت استفاده کردهام که به ترتیب موفقیت و فراوانی آنها را لیست میکنم.
1.
با کلام توافق، با عمل مخالفت بکنید:
این روش کلاسیک است.
> بسه،
- آره(بماید)
> نکن
- باشه (ببوسید)
> باید برم خونه
- آره باید بری(کشیده بزنید در کون!)
2.
ندای وجدان و دست شیطان باشید: خودتان پیشدستی بکنید و بگویید چرا نباید سکس بکنید، اما در عین حال او را بمالید!
- خیلی زوده برای اینکار...
- نباید به این زودی سکس کنیم..
- ای کاش میتونستیم ساعت رو چند روز بکشیم جلو..
- من تا حالا نسبت به هیچکس این احساس رو نداشتم...
این روش جواب میدهد زیرا زن میبیند که شما دارید حرف ذهن او را بازگو میکنید و گمان میکند «عجب مرد فهمیدهای، این هرگز راجع به من فکر بد نخواهد کرد که دارم در قرار اول کیرش را تا دسته قورت میدهم... او روشنفکر است، فهمیده است، مهربان است.. ببینید چه لبهای قشنگی دارد... هممم. اصلا بعید است چنین مردی چنان افکار بدوی داشته باشد»... زهی خیال باطل! :e057:
3.
کیر راست شده را بیرون بکشید! این موثرترین روش است. ترس دختر آنست که مبادا با سقط احترام و کاهش ارج، در پایان کار شما را از دست بدهد، رها کردن کیر ِآویزان راهیست به مراتب درجات مطمئنتر برای از دست دادن همیشگی شما. اینست که اژدها را اگر از خواب برخاسته از قفس برهانید تا جان را بسوزاند و عالم را خاکستر کند!
حالا، اگر همهی روشهای بالا را امتحان کردید و دختر همچنان به شما نه گفت، یعنی شما را دید که وسط اطاق ایستادهاید با شمشیر آخته و گفت غلافش بکنید، این فاحشهی خبیث شایستهی سرنوشتی شوم است! «بدن او، انتخاب او»؟ «خانهی شما، انتخاب شما»! او را پرت بکنید بیرون! من به شما خوانندهی محترم اطمینان میدهم، زنی که به خانهی مرد میرود و به او سکس نمیدهد خوب میداند که این شکنجهای روحی و جسمیست، حد غایت همهی گهتستهای متصور است، مرد کنترلی بر تحریکپذیری بدن خود ندارد و این عمل او را آزار میدهد، و با اینهمه، فاحشهی داستان ما از اینکار ابایی ندارد. پس برای من مهم نیست که ساعت دو نیمه شب است یا چهار صبح، مهم نیست که بیرون شهر یا در شهر غریب یا ویلای دماوند هستید، مهم نیست که خانهتان در خزترین محل شهر واقع شده، مهم نیست که با برادرش دوست هستید یا با پدرش شریک یا شوهرش آشنا(!)، این لاشی را با تیپا از خانهی خود بیرون میاندازید.
در ایران خوشبختانه من تا بحال به این حیوانات تهوعبرانگیز و شبهانسان برنخوردهام و این بخش آخر را تنها محض احتیاط گفتم که بدانید، ایرانی هنوز اینچنین قبیح نشده. زنان به خوبی از اثر و چگونگی تحریک جنسی باخبر هستند، دختری که خانه آمده میخواسته بدهد، حالا به هر دلیلی پای او شل شده و این حق اوست، اما اینهم حق شماست که در او احساس یک کیسهی زباله بودن را پدید بیاورید و او را بگذارید دم در!
بازی : آموزش -
Dariush - 10-14-2014
بازی چیزی نیست جز اینکه شما با یک استراتژی فکر شده، پرداخته شده و تمرین شده پیش بروید. شما با داشتن ِ هتا یک سیستم ِ بد نیز به مراتب از دیگرانی که سیستم ندارند (اکثریت ِ عظیم مردان) پیش هستید. داشتن ِ سیستم باعث میشود که شما شبیه به کسمغزها دور ِ دختر بو نکشید و موس موس نکنید. مرد ِ ایرانی وقتی میخواهد مخ بزند فکر میکند با چرخیدن ِ دور و بر دخترک، چشم به چشم شدن، این پا و آن پا کردن و لبخند زدن مثلا دارد نظربازی و دلبری میکند، من به شما اطمینان میدهم که بطور قطع هیچ چیز بدتر از این در ختربازی نیست! شما از اولین چشمدرچشم شدن با دختر تنها 3 تا 5 ثانیه فرصت دارید که approach بکنید، در غیر اینصورت، دختر ِ مربوطه متوجه بازی شما شده و گارد خواهد گرفت. البته در بعضی از موارد این قانون نقض خواهد شد:
1-شما پسر خیلی تاپی باشید (در ایران یا خیلی پولدار باشید و یا اینکه بسیار زیبا باشید). در این صورت دختر مربوطه علارغم ِ اینکه میداند در حال مخ شدن است، اما مقاومت نمیکند(در واقع نمیتواند مقاومت بکند)
2- دختر جنده، لاشی، له، سنبالا، شوهردار یا زیر 6 باشد. در این موارد احتمال ِ اینکه دختر مربوطه به مسخرهبازیهای شما جواب بدهد هست!
اما بازیکن کسیست که نه از لحاظ مالی و چهره آنچنان تاپ است و نه میخواهد زبالهگردی بکند. او میداند که با درجاتی از بازی هدفمند میتواند نقصانهای خویش را در دیگر موارد جبران بکند و از این جهت با مردانِ تاپی که بازی ندارند رقابت بکند.
تجربه نشان داده که در ایران مهمترین فاز این است که بازی خود را از دختر پنهان نگاه دارید. به نظر من این هتا مهمتر از آلفانماییست! دلیلاش هم روشن است: در جامعهی محافظهکار ایرانی، سخن گفتن با بیگانگان اصلا کار راحتی نیست و شما حتما باید دلیل موجهی داشته باشید تا بتوانید با یک غریبه سخن بگویید. ضمن اینکه جلوگیری ازایجادِ حس لاشی بودن در دختر ایرانی به مراتب از کشورهای غربی اساسیتر است. دختر ِ ایرانی جذابیت جنسی خودش را نمیتواند به عنوان ِ علت موجه ِ دوستی و همخوابگی شما با خودش بپذیرد و در صورتی که شما به او نشان بدهید که جذابیت جنسیاش تنها دلیل ِ شما برای رفتن به طرف اوست، بلافاصله در او حس لاشی بودن پدید خواهد آمد. بنابراین :
بازیکن با فکر و یک سیستم حسابشده و
تمرینشده ،پیش از آنکه به دختر نزدیک، میداند که چه خواهد کرد و چه خواهد گفت. او پیش از هر چیز به موضوعی خواهد اندیشید که با بحث کردن پیرامون ِ آن دختر ابدا شک نکند که او برای بازی کردن به او نزدیک شده است. من به شما اطمینان میدهم که به حرف آوردن ِ دختر، به مدت چند دقیقه، خود دستاورد محسوب میشود و کار شما به مراتب راحت خواهد شد. بازیکن در حین اینکه در حال ِ گفتگو با دختر پیرامون ِ یک موضوع کاملا ordinary است، همزمان بازی خویش را ذره ذره وارد عمل میکند، به نوعی که دخترک نفهمد چه اتفاقی در حال ِ وقوع است.
نمونهی شخصی:
یکی از روزهای تابستان که سیستم سرمایشی در محل کارم خراب شده بود، من آخر روز تعطیل کرده بودم و داشتم با آسانسور میآمدم پائین که بروم خانه. آسانسور که یک طبقه پایین آمد، دو دختر وارد آسانسور شدند. یکی از آنها خطاب به دیگری گفت «وای مردم از گرما»،
من که سفره را آماده میدیدم گفتم : «کولر شما هم خراب شده بود خانوم؟»
دختر: آره بابا، کل ساختمون خراب بود دیگه
من: خب پس خیالم یه کم راحت شد
دختر: چرا؟
من: خب الان میدونم که مدیرا هم داشتن مثل ما لهله میزدن، همین کافیه واسم که امشب راحت بخابم
آن یکی دختر در حالیکه هر دو میخندند گفت: آره، خوب شد گفتید ما هم بتونیم راحت بخوابیم امشب
آسانسور رسید به طبقهی همکف و در حین پیاده شدن، من میدانستم که هرچه سریعتر باید یک قدم در بازی پیش رفت وگرنه طرف پریده است. در اینجا خیلی مهم است که شما چه میکنید و به نظر من خیلی مهمتر از فاز Approach است ، چرا که در اینجاست که شما یک گفتگوی کاملا معمولی و آبکی را تبدیل به عرصهی بازی خویش میکنید بدون اینکه شاخکهای بسیار حساس ِ دخترک را به کار بیاندازید. به این بخش (من از سیستم سووی استفاده میکنم، دلیلاش را جلوتر ذکر خواهم کرد) transition یا انتقال میگویند. تقریبا مهم نیست که شما چطور Approach مهم میکنید، مهم این است که چطور فاز انتقال را انجام میدهد و دختر را با موفقیت وامیدارید که با شما گفتگو را ادامه دهد. در approach شما تنها چند اصل را باید رعایت بکنید : خیلی سریع پیش بروید. یعنی اینکه موس موس نکنید، هی دور و بر خود را نگاه نکنید، این پا و آن پا نکنید و... ، شده حتا بحث را با پرسیدن ساعت یا یک آدرس هم پیش ببرید، باز خوب است. اما در فاز انتقال شما باید با دقت زیادی پیش بروید؛ مثلا بحث دومی که پیش میکشید، باید جذاب باشد. بحث اولی که پیش میکشید (در آن نمونهی شخصی همان بحث خراب بودن کولر و لهله زدنِ مدیران که در واقع همان Approach بود)، نباید بیش از یکی دو دقیقه طول بکشد! در کل شما نباید هیچ بحثی را با یک دختر بیش از حداکثر 5 دقیقه کش بدهید، چون دختر از بحث خستهکننده دهبرابر بیشتر از مردان خسته میشود!
باید زمان ِ مناسبی را برای انتقال انتخاب بکنید. تجربهی من ( و سووی)میگوید در همان بحث نخستی که دختر در حال حرف زدن است، قطع کردن ِ حرفاش و بحث ِ جدیدی که چندان نامرتبط با بحث ِ پیشین نیست را پیش کشیدن، بهترین حالت است. در همان زمان که دارد حرف میزند یک موضوع لابهلای حرفهایش پیدا بکنید(ادامهی نمونهی شخصی):
من: خوش به حالتون، شبا میخوابید، من مدتهاست شبا نمیتونم بخوابم
میبینید؟ فاز انتقال، میتواند یک جمله بیشتر نباشد. توضیح کوتاه ِ سووی در این مورد خواندنیست:
نقل قول:Transitions bridge the gap between the Approaching phase and Attraction phase. To begin Attraction,
your conversation with a woman and/or her group must have reached the point where you have the
freedom to discuss a variety of subjects and to express emotion. We call this sort of interaction a
normal conversation. Once you are able to begin a normal conversation, the Transitioning phase is
complete.
من در آن یک جمله، توجه دختر را به یک بحث شخصی جلب کردم و همینکه او بپرسد چرا، من موضوع را شخصیتر خواهم کرد و از آن لابلا کلی چیزهایی که قبلا در موردشان فکر کردهام را هدفمند و در وقت مناسب وارد بحث خواهم کرد. من البته الان فکر میکنم آن حرفم بهترین گزینه نبود و من میتوانستم موارد بهتری هم پیدا بکنم. به خاطر داشته باشید که کوچکترین اشتباه در فازهای ابتدایی، میتواند به نابودی کل برنامهتان بیانجامد. پس در این مورد دقت زیاد و مهمتر از همه تمرین فراوان داشته باشید. شما بدون تمرین هرگز به حفرههای سیستم خود پی نخواهید برد و نمیتوانید آنها را بهبود دهید. بنابراین یک برنامه برای خودتان درست بکنید : مثلا هفتهای حداقل 15 بار تمرین عملی داشته باشید.
همانطور که گفتم داشتنِ سیستم باعث میشود که شما بتوانید آن را تمرین بکنید، نقاط ضعفاش را پیدا بکنید، آن را بهبود بدهید و هر بار قویتر اجرایش بکنید. غیر از این داشتن ِ سیستم و اجرا کردناش باعث میشوند شما به سرعت به سوی بازی فیالبداهه و آنی (که خب پیشرفتهترین نوع بازیست که نیاز به مدتها تمرین و ممارست و آموختن مهارتهای فراوان دارد) پی بروید. Humor و دیگر مهارتهایی که در دختربازی بسیار تاثیرگزار هستند، کاملا قابل آموختن هستند. اما تنها راه ِ آموختن ِ آن به نظر من این است که شما اول با یک سری روتین ِ از پیش حسابشده که حفظ کردهاید پیش بروید و هر بار در حین اجرای آن، سعی بکنید خلاقیت ِ خویش را بکار انداخته و بطور آنی یک چیز جدید به آن اضافه بکنید.
اما چرا سیستم نیک سووی را من انتخاب کردهام: بازی ِ او بسیار مدون، دقیق، اصولی و حسابشده است و از نظر من بهترین سیستم برای ایران است. او سیستمی دارد به نام ِ Emotional progress model که از چند مرحلهی مجزا و مرتب تشکیل شده که هر کدام از آنها علاوه بر اینکه دارای انواع مختلفی هستند، با جزئیاتِ کامل مدلسازی شدهاند و به شما یک مسیر سرراست با تابلوهای راهنمای فراوان و بیچاله و چوله به سرمنزل مقصود میآموزد. اینکه سیستم او برای ایران بهترین است به این خاطر است که در بازی او به پرواز زیر رادارهای بازیکن یاب دختر توجه زیادی شده. بازی دیگرانی چون Krauser خوب است، اما یکی اینکه برای مبتدیان به گمان ِ من زیادی پیشرفته است و دیگر اینکه به اندازهی بازی سووی در ایران قابل پیادهسازی نیست. پیشنهاد من این است که شما اگر میخواهید شروع بکنید، از بازی سووی شروع بکنید و پس از اینکه در آن به اندازهی کافی مهارت یافتید، سپس بازی Krauser را بیاموزید.
یکبار دیگر تاکید میکنم که سیستم داشته باشید. همانطور که پیشتر گفته شده، 50 درصد ِ دخترانی که آن بیرون هستند از دسترس همهی بازیکنها خارج هستند، از 50 درصد باقیمانده، تنها شاید 10 درصدشان بدون ِ اینکه شما کاری بکنید بیایند سمتتان (آن هم در صورتی که یا شما خیلی تاپ باشید یا اینکه او خیلی له باشد). اینکه دختری (به ویژه در ایران) خودش بیاید به شما پیشنهاد بدهد یا آمار بدهد، تنها در فیلم ِ سوپر اتفاق میافتد. بنابراین مثل ِ کسمغزها نباشید و بدانید که تا خودتان پیش نروید هرگز هیچ دختری به سمتتان نخواهد آمد. شما حتا اگر جزو تاپترین مردهای جامعه نیز باشید، باز در صورتی که فعالانه پیش نروید (نه الزاما بازی) جز مشتی دختر متوسط 6 هر از گاهی به تورتان نخواهد خورد. داشتن ِ سیستم به شما کمک میکند که بتوانید با اعتماد به نفس پیش بروید، بازی بکنید و پس از تمرینهای طولانیمدت به جایی برسید که همهی آن 50 درصد دخترانِ در دسترس را بتوانید شکار بکنید.
بازی : آموزش -
Dariush - 10-17-2014
دوستان یک نکته را هرگز فراموش نکنید:
هرگز با زنان وارد ِ بحثهای خالهزنکی نشوید! آنچه از شما در نظر ایشان تصویر خواهد شد فاجعه است و مهمتر از آن، خودتان نزد خودتان فجیعتر خواهید بود! مرد امگا با خود اندیشیده که نشستن و با دختران تخمه شکستن و پیرامون ِ خزعبلات ِ دخترانه کسشعر به هم بافتن هم خودش به نوعی میتواند نیاز او را به جنس مخالف رفع بکند یا باعث نزدیکی به زنان بشود، اما من به شما اطمینان میدهم که این همنشینی هر لحظه شما را بیشتر تبدیل به خواجه خواهد کرد. اگر در شرایط خاصی قرار گرفتید که ناچار بودید میان ِ دختران بنشینید (که اسپاگتی آن روز را نیاورد) پیش از هر چیز بکوشید کاملا نسبت به حرفهای آنها بیتفاوت و ناشنوا باشید، بروید بیرون هله هوله بخرید، هندزفری در گوش خود بکنید، تلویزیون را روشن بکنید و ... اگر اینها ممکن نبود به جای آنکه شما به حرفهای آنها گوش بکنید کاری بکنید که آنها به حرفهای شما گوش بکنند.
سخنان ِ زنانه ذهن ِ شما را مسموم کرده و وجوه مردانهی منش ِ شما را به مرور خواهد زدود و این همان چیزیست که باعث میشود که شما نه تنها دیگر جذابیتی برای دختران نداشته باشید بلکه کم کم شما را دست خواهند انداخت و پیرامونتان جوک خواهند ساخت و عملا شما تبدیل به خواجهی حرمسرای آلفاها خواهید شد. خاکبرسری از این بالاتر وجود ندارد!