پاتوق شب نشینی -
Agnostic - 09-23-2018
درود
اخبار تلویزیون من و تو الان رسول دارامرویی را نشان داد. قبلا تو سایت گفتگو دات کام عضو شده بود.
پاتوق شب نشینی -
Agnostic - 09-23-2018
آسو دارامرویی
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 09-24-2018
Thanks نوشته: اصلاً فکر نمیکردم که شما هنوز هم به این فروم سر بزنید. باعث تعجب اما خرسندی من شد.
باری، نمیدونم هنوز هم رمق و شوقی برای این بحثهای فلسفی و ماهیت خود فلسفه باقی مونده یا نه، اما من مدتی فکر میکردم که بالأخره نوداروینیسم و در سیکل کلیتر، زیستشناسی فرگشتی، تا حدودی جای فلسفه رو پر میکنه و به همون مرحلهی «مرگ» (مرگ باافتخار، به زعم من) میرسونه که هاوکینگ پیشبینی کرد. دنیل دنت، پیشبینی رادیکالتری هم کرد و گفت بالأخره این «ایده خطرناک داروین» تمام مسائل بشری رو مثل اسید در خودش حل میکنه. نسلهای قبلی برای سؤالات بنیادین واعتصمو بحبل الفلاسفه کردند (به ریسمان فلاسفه چنگ زدند)، اما شاید بهتر باشه که نسل آینده و حتی همین نسل فعلی، بهجای «واعتصمو» بیاید «تفرقوا» کند و به ریسمان نوداروینیسم چنگ بزنه.
البته که صحبت فراتر از اینهاست. منتهی کوتاه عرض کردم که احتمال دادم دیگه کسی این پیام رو نخونه و شما هم دیگه علاقهای به بحث نداشته باشی.
بهترین برتری پارسی این است که برای واژههای آهنجیده (انتزاعی, abstract) برابرهای گویا یا هست یا برمیسازید.
نمونه همین «فلسفه», زمانیکه میگویید فلسفه یک واژهی آهنجیده در ذهن میاید و نمیتوانید بخوبی دریابید دربارهی چه سخن میگویید,
ولی اگر بکوشید برابری پارسی برای آن بیابیید به چیزی مانند «کلاننگری» یا «کلانبرنگری» میرسید. ازینرو میتوان دید که داروینگرایی
بتنهایی بسنده نیست و نمیتواند پاسخگوی بسیاری پرسمانها باشد. فرگشت تنها یک سازوکار فیزیکیست که بخوبی توضیح میدهد
چگونه جاندار از بیجان میتواند بفرگردد, ولی پاسخی برای هیچ چرایی ندارد و هتّا نمیتواند آن اندازه در اینکه چه چیزی خوب یا بد است
کارآمد باشد. نمونهوار, در ارزشهای فرگشتین فرازیست (survival) همیشه برتری دارد به بهزیستی (well-being), ولی در ارزشهای
جاندارها که خود فرآوردهی فرگشت اند همیشه اینجور نیست.
کلانبرنگری یک ابزار ترازبالاتر است که پاسخگوی پرسشهای دیگریست, و بزرگترین پرسش شاید همان که «ما چرا از بیخ زندهایم».
پاتوق شب نشینی -
MEHDI - 09-26-2018
Mehrbod نوشته: بهترین برتری پارسی این است که برای واژههای آهنجیده (انتزاعی, abstract) برابرهای گویا یا هست یا برمیسازید.
نمونه همین «فلسفه», زمانیکه میگویید فلسفه یک واژهی آهنجیده در ذهن میاید و نمیتوانید بخوبی دریابید دربارهی چه سخن میگویید,
ولی اگر بکوشید برابری پارسی برای آن بیابیید به چیزی مانند «کلاننگری» یا «کلانبرنگری» میرسید. ازینرو میتوان دید که داروینگرایی
بتنهایی بسنده نیست و نمیتواند پاسخگوی بسیاری پرسمانها باشد. فرگشت تنها یک سازوکار فیزیکیست که بخوبی توضیح میدهد
چگونه جاندار از بیجان میتواند بفرگردد, ولی پاسخی برای هیچ چرایی ندارد و هتّا نمیتواند آن اندازه در اینکه چه چیزی خوب یا بد است
کارآمد باشد. نمونهوار, در ارزشهای فرگشتین فرازیست (survival) همیشه برتری دارد به بهزیستی (well-being), ولی در ارزشهای
جاندارها که خود فرآوردهی فرگشت اند همیشه اینجور نیست.
کلانبرنگری یک ابزار ترازبالاتر است که پاسخگوی پرسشهای دیگریست, و بزرگترین پرسش شاید همان که «ما چرا از بیخ زندهایم».
دو پرسش از شما دارم: 1. آیا از حال مزدک بامداد خبر دارید؟ 2. چه منابعی رو برای پارسی گویی و درست صحبت کردن معرفی می کنید؟ منظور پست های فیسبوکی و امثال این نیست بلکه کتاب یا مقاله هایی که بتوان بطور منسجم و با انضباط مطالعه کرد.
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 09-27-2018
MEHDI نوشته: دو پرسش از شما دارم: 1. آیا از حال مزدک بامداد خبر دارید؟ 2. چه منابعی رو برای پارسی گویی و درست صحبت کردن معرفی می کنید؟ منظور پست های فیسبوکی و امثال این نیست بلکه کتاب یا مقاله هایی که بتوان بطور منسجم و با انضباط مطالعه کرد.
مزدک بامداد با نام هرمز پگاه اینجاست:
https://www.facebook.com/groups/278781458965232/
پاسخ پرسش دوم هم در همین تاروند است, همانجا بزرگترین گروه پارسیگویی را داریم به همراه
PN2
روبات تلگرام همین هم که کار من باشد اینجاست:
Telegram: Contact @paarsig_bot
پاتوق شب نشینی -
Scary - 10-02-2018
قطعی سایت بخاطر نوسانات دلار و یورو بود؟ یا دیگر دل و دماغش نیست؟ یا حساب پی پال خالی است؟
هممیهن همزمان از دسترس خارج شد.
پاتوق شب نشینی -
Theodor Herzl - 10-07-2018
با درود به تمامی کفر، علما، مبارزین رهایی طبقه کارگر و صهیونیستهای نازنین. بحث دوران رونق فرومها با دوستان بود یاد اینجا افتادم، دوران مجردی ما در گفتگو و دفترچه گذشت . خوبین همگی ؟
پاتوق شب نشینی -
sonixax - 10-07-2018
Theodor Herzl نوشته: با درود به تمامی کفر، علما، مبارزین رهایی طبقه کارگر و صهیونیستهای نازنین. بحث دوران رونق فرومها با دوستان بود یاد اینجا افتادم، دوران مجردی ما در گفتگو و دفترچه گذشت . خوبین همگی ؟
هیچی دیگه ازدواج کردی رفتی خبری ازت نیست
خوبی؟ خوشی سلامتی؟
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 10-08-2018
Thanks نوشته: با این حساب شما نظریه ساپیر-وورف رو قبول دارید و به این باور دارید که زبان روی تفکرات ما تأثیرگذاره؟
شاید این مشکل کموبیش در تمام زبانها برای توصیف واژههای کلان باشه؛ مثلاً وقتی ما «خانه» رو نام میبریم، از یک کاخ در کالیفرنیا تا کوخ در آفریقا یا غار و پنتهاوس رو شامل میشه و استفاده از این واژه بهطور خام، اونچه واقعاً در ذهن بهوجود میآد رو تداعیگر نیست. آخرش کاخ منظورمون بوده یا کوخ؟ اینجاست که باید واژه خانه رو در یک عبارت یا جملهای کاملتر بسط بدیم. مطمئن نیستم که همه زبانها یا حتی زبان پارسی برای این واژههای کلان برگردانی به این دقیقی داشته باشند، مگر اینکه واژه خانه رو حذف کنیم و صرفاً به کاخ و کوخ بسنده کنیم.
زبان روشنه که روی اندیشه اثر میگذارد. اگر نیک بنگیرید, سختافزار مغز آدمی از دویست هزار سال پیش تاکنون فرگشت آنچنان
بزرگی نداشته, ولی ازراه زبان پتانسیل آن باز شده است. ذهن همان نرمافزار مغز است و زبان یکی از مِهادینترین ابزارهای آن.
Thanks نوشته: حالا قصدم این نیست که از پارسی سره دفاع کنم یا نکنم یا وارد فلسفه زبان بشم، حتی قصدم دفاع تمامقد از نوداروینیسم و مرگ فلسفه هم نیست و پست قبلی رو از زبون بقیه توضیح دادم تا صرفاً دیالوگ و گفتوگویی در این زمینه ایجاد بشه. اگر بخوام دیدگاه خودم رو بهطور اجمالی بگم؛ از اونجایی گفتم که فرگشت تا حدودی مرگ فلسفه رو رقم زده که تونسته جواب خوبی به کلیترین سؤالات این حوزه باشه:
ما از کجا آمدهایم؟
آیا ساعت بدون ساعتساز یا طراحی بدون طراح هم امکانپذیر است؟
آیا انسانها برابرند؟
آیا طراح هوشمند وجود دارد؟
البته میشه پذیرفت که فرگشت بهعنوان یک نظریه علمی، درباره چرایی زنده بودن ما، چرایی وجود ما، چرایی وجود اخلاق در بین ما و... جوابگو نیست؛ همونطور که سایر علوم تجربی هم درباره چراییها زیاد گفتهای ندارند، اما برای «چگونگیها» چرا؛ مثلاً به قول جان کوتران (John Cothran)، ریاضیدان و شیمیدان، در فیزیک ما میتونیم به این پرسش که «چگونه دو جسم همدیگر را جذب میکنند؟» جواب کاملی بدیم، اما به اینکه «چرا دو جسم همدیگر را جذب میکنند؟» نه.
گرچه برای مثال، اونطور که شما گفتید در فرگشت ما «چرایی» خوب و بد در حیطه اخلاق رو متوجه نمیشیم، اما حداقل میتونیم به «چگونگی» شکلگیری اخلاقیات و تاریخچه اون پی ببریم که حکم متریال رو برای خود فلسفه داره.
حالا همین مثال درباره اخلاقیات رو برای بقیه حیطهها میتونیم به کار ببریم؛ مثلاً در زمینه سیاستهای بینالملل یک نظریه فرگشتی وجود داره، در اخلاقیات، روانشناسی، پزشکی و... هم همینطور.
در واقع، به گمان من تنها چیزی که هنوز مرگ فلسفه رو بهطورکلی رقم نزده، اینه که فلسفه همچنان میپرسه «چرا؟» و فرگشت (و سایر علوم تجربی) میپرسه «چگونه؟». اما فرگشت از اونجایی جلو زد که توضیحات فلاسفه قدیم رو برای سؤالاتی که عرض کردم با نظریه بهتری جایگزین کرد.
درسته, فرگشت همان چگونگیست و در برخی جاها پاسخگوی چرا نیز هست. برای نمونه «چرا سکس
خوشایند است؟» پرسشیست که فرگشت پاسخگوی آن است, ولی «چرا در جهان خودآگاهی هست؟», نه.
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 10-08-2018
Thanks نوشته: با این حساب شما نظریه ساپیر-وورف رو قبول دارید و به این باور دارید که زبان روی تفکرات ما تأثیرگذاره؟
شاید این مشکل کموبیش در تمام زبانها برای توصیف واژههای کلان باشه؛ مثلاً وقتی ما «خانه» رو نام میبریم، از یک کاخ در کالیفرنیا تا کوخ در آفریقا یا غار و پنتهاوس رو شامل میشه و استفاده از این واژه بهطور خام، اونچه واقعاً در ذهن بهوجود میآد رو تداعیگر نیست. آخرش کاخ منظورمون بوده یا کوخ؟ اینجاست که باید واژه خانه رو در یک عبارت یا جملهای کاملتر بسط بدیم. مطمئن نیستم که همه زبانها یا حتی زبان پارسی برای این واژههای کلان برگردانی به این دقیقی داشته باشند، مگر اینکه واژه خانه رو حذف کنیم و صرفاً به کاخ و کوخ بسنده کنیم.
همچنین ریشهشناسی واژهها گاه بیشتر از آنکه بپندارید کارآمد است. برای نمونه ریشهی واژهی scholar به کسی
میگفتهاند که «آسوده میزیسته»:
نقل قول:Old English scolere "student," from Medieval Latin scholaris, noun use of Late Latin scholaris "of a school," from Latin schola (see school (n.1)). Greek scholastes meant "one who lives at ease." The Medieval Latin word was widely borrowed (Old French escoler, French écolier, Old High German scuolari, German Schüler). The modern English word might be a Middle English reborrowing from French. Fowler points out that in British English it typically has been restricted to those who attend a school on a scholarship.
در حقیقت فردید کسی بوده که زندگی خوب و آسودهای داشته و از روی آسایش به دانشاندوزه میپرداخته, ولی امروزه چم
واژه درست وارونه شده و به کسی میگویند که در دانشگاه سگدو میزند و تند تند نوشتار به نام خودش منتشر میکند.
واژهی matter همریشه با همان mother است درست مانند مادّه و مادر در پارسی.