پاتوق شب نشینی -
سارا - 09-14-2015
یه نفر نوشته: بانو سارا سلام
بهتره شما و امثال شما (من) کمتر در فروم شرکت کنید و بیشتر نظاره گر باشید.
من که مدتیه سعی میکنم فقط پست ها رو بخونم و در بحث ها شرکت نکنم. معتقدم برخورد تیم مدیریت اینجا کاملا سلیقه ای ست.
آنارچی معتدل و مهربان با صبور
داریوش به شدت خشک و اسیر در گذشته فجیعش
میلاد همچون دلقکی که دارای کتابخانه ای از کتاب های فلسفه دارد..
هر کدام از این مدیران که هنوز اسم دو نفرشون رو نمیگم کاملا سلیقه ای با اعضای جدید برخورد میکنند.
راستی از این دو دستگی در انجمن متنفرم. قبلا همه شما در یک جناح و یک خط فکری بودید. الان بر علیه هم شده اید...
تا حالا ندیده بودم شیخ امیر به مهربد متلک بگه!
با تشکر از همتون. من تقریبا هر روز پست های اینجا رو دنبال میکنم
سلام بانو یه نفر عزیز
راستش من مانده ام که شما نظاره گر چه هستید در این فروم؟ نظاره گر هتاکی ها و لودگی ها و مسخره بازی ها و فرسایشی کردن بحث ها؟ براستی در این مدتی که اینجا عضو بوده اید چه آموخته اید از مباحث مطروحه در اینجا؟ من پست های شما را خوانده ام و دیده ام که چه رفتار ناشایستی با شما داشته اند آنهم بی هیچ دلیلی!! علت دلبستگی شما به اینجا برایم عجیب است. البته فکر می کنم شما به این فروم و خواندن مطالبش عادت کرده باشید و دلبستگی به آنصورت وجود ندارد.
پاتوق شب نشینی -
سارا - 09-15-2015
ای خدا یک نفر دیگرشان هم نیامده به ما گیر داد!!
Ouroboros نوشته: منظورتان داریوش است؟
وای خدایا دلم
تهرانی های قدیم یک ضرب المثل معروفی داشتند و آن این بود که "فحش را که بیاندازی زمین خودش صاحبش را پیدا می کند" :))
Ouroboros نوشته: شما گمان میکنید به فلان نهاد معتبر یا شخص خوشنام آویزان شدن باعث معتبرتر شدن افکارتان میشود؟ اینجا خود خدا را قبول ندارند!
پس قبول دارید که دکتر کدکنی ها و دینانی ها و اعوانی ها و حسین نصرها آدمهای معتبری هستند نه؟ افکار و اندیشه ی بنده متاثر از آرا و اندیشه های این عزیزان بوده است !!
خدایا دیگر باید چطور بدیهیات را توضیح دهم !!!
Ouroboros نوشته: جایی نروید
این دستور است ؟ یا درخواست است؟ شما ارباب جدید هستید؟ اینجا چه خبر است
Ouroboros نوشته: ولی حرفهایتان دست کم در ظاهر نغز است،
ممنون خودم هم می دانم که هرچه که راجع به دوستتان و این فروم گفته ام تمامی درست است و صحیح!
Ouroboros نوشته: و اگر به دنبال گفتگو با مخالفان خود هستید جایی را روادارتر و مهربانتر از اینجا نخواهید یافت، بیخدایان خارج از این انجمن چنان به این قبیل مفاهیم حساس هستند که به محض شنیدن لفظ عرفان یا هر آنچه که به نحوی گواه آن باشد رمیده، زبانی کنایی و تمسخرآلود اتخاذ میکنند،
حضرت آقا بنده کی و کجا اذعان داشته ام که بدنبال گفتگو با مخالفان (آنهم البته از نوع بی سوادش!) هستم؟ بنده دوست دارم جایی باشم که برایم challenge ایجاد کند نه جک بازار نه هتاکستان!! قربان بنده در دنیای حقیقی خوشبختانه یا متاسفانه دارای نزدیکان و دوستان و آشنایان اتیست هستم پس بی خدا ندیده نیستم! بخدا اگر اینطوری باشند. درست است به دینم گیر می دهند و بابت مسلمانی ام سرزنشم می کنند ولی خب دیگر سر هر چیز ربط و بی ربطی به مسلمانی ام کار ندارند مثلا شده است با دوستان اتیستم قرار گذاشته باشم و دیر سر قرار بروم و آنها را یک چند ساعتی ! معطل کنم خب آنها سرزنشم کرده اند بابت تاخیرم ولی آن را به دین و آیینم ربط ندادند و نگفتند چون تو مسلمانی بخاطر همین تاخیر داشته ای!!
Ouroboros نوشته: باز اینجا حرفهای شما را میخوانند که خودش خیلی زیاد است.
بخدا منم راضی هستم که فقط بخوانند و دیگر نظر ندهند که همه اش چرند است!!
Ouroboros نوشته: ولی من در نوشتههای شما یک خودشیفتگی بسیار شگفتانگیزی و خارقالعادهای میبینم که خرقهی خشوع پوشیده!
انگی جدید به انگهایم اضافه شد! منکه دیگه نمی خواهم در این فروم فعالیت کنم دیگه چرا آمده اید برای انگ زنی؟ می دانید تاکنون چقدر دراین فروم به بنده انگ زده اند؟
خودشیفتگی انواعی دارد و البته این نوعی که مد نظر شماست بیشتر در افرادی نظیر خودتان یافت می شود!! نه بنده و امثال بنده! مثلا در "جستار بی خدایی چه حسی دارد" با یک خودشیفته ی تمام عیار راجع به همین مفاهیم عارفانه صحبت می کردم بنده خدا اصلا یک کلمه از حرفایم را نمی فهمید و قاط زده بود و هذیان و چرت و پرت جواب می داد و آنطور هم که فهمیدم در کودکی دچار ضربه مغزی شده بوده بیچاره حال روانیش اصلا خوب نبود البته اشتباه از من بود چون بقول حضرت حافظ
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در رنج خودپرستی
م
ن نباید با این فرد پر مدعا و متوهم و بی سواد راجع به مفاهیم بسیار دشوار عرفانی سخن می گفتم بنده خدا به من می گفت که از من بیشتر شبیه ابن سینا است!!!!! من ماندم که کجا گفته ام که شبیه ابن سینا هستم که او خودش را بیشتر شبیه می داند!!:))))))))))) بعد فهمیدم منظورش از لحاظ شراب خواریست!!!!!! ابن سینا را شراب خوار می دانست چون خودش دائم الخمر بود کلا در توهم بسر می برد می گفت عقل سرخ شیخ اشراق را خوانده ام از نثرش خوشم آمد و لی از معنایش نه !!!!! یعنی مثل اینکه بگویی چنین گفت زرتشت نیچه را خوانده ام از نثرش خوشم آمد ولی از معنایش نه!! البته بلانسبت عقل سرخ جناب شیخ اشراق! بعد نکته ی جالبتر اینجا بود که وقتی من یک مثال از یک پرنده زدم گفت اگر پرنده ای را ندیده باشیم چطور پروازش را قبول کنیم!!! یعنی بدبخت اصلا نمی دانست شیخ اشراق را چگونه می نویسند و آنوقت ادعاهای احمقانه می کرد!!
باور کنید این اراجیف را وقتی به دکتر دینانی بگویید از خنده می میرد!! ایشان همیشه در برابر همچین چرندیاتی می گویند درست است که من صدرایی هستم ولی خب دلیل نمی وشد از ابن سینا دفاع نکنم در برابر این چرندیات. آخر کسی که یک خط که نه یک کلمه هم نه یک نقطه از آثار شیخ الرییس را نخوانده است چطور بخود اجازه می دهد اینطور متوهمانه در باره ی ابن سینا حرف بزند؟
بله چون خداشیفته هستم !من مغرورم چرا مغرور نباشم ؟ وقتی که بنده ی او هستم؟ شما بزرگترین عرفا را هم نگاه کنید کسانی که از مرحله ی فنا هم گذشته اند در آنها هم غرور خواهید دید آنهم چه غروری! مولانا خلق را دیو و دد می نامد !! دیوژن هم همینطور! اابن عربی می گوید این اوست که به عصر خویش ارزش داده است!
در حقیقت کسی که حتی ذره ای از پرتوی نور یار بر آینه ی دلش بیفتد چرا نباید به خود شیفته شود؟ که همانا ریشه در خداشیفتگی است و خیلی با آن خودشیفتگی ِ شما و امثال شما فرق دارد!
Ouroboros نوشته: داریوش درست میگوید و برخلاف مهربد که فریب این نمایش را خورده، خوب مچتان را گرفته! فقط نمیدانم چرا اینرا تیپیک زنان تلقی میکند و از آن دوری میجوید؟ هرگونه تلاشی از سوی زنان برای پیچیدهسازی خودشیفتگی طبیعیشان شایستهی تحسین است. احتمالا ناراحت است که فلسفه و ریاضی را تا سرحد ماتیک سرخاب تقلیل درجه دادهاید. جالب است نه؟ کسانی که از تقدسزدایی برای خود حرفهای ساختهاند، اموری پیشپا افتاده را به مرتبهی قدسی برکشیدهاند.
ببین من چقدر بدبخت شده ام که یک روان پریش باید مچم را بگیرد
می دانید اینجا ما به هرکسی برخورد کردیم شخصیت ما را توصیف کرد !! نمی دانم فقط می توانم بگویم
هر کسی از ظن ِ خود شد یارِ من
کس نجست از درون اسرار ِ من
Ouroboros نوشته: به هر حال بیایید دست از این ننه-من-غریبم و ننه-من-قربانیم بازی بردارید و یکی دو پُست بزنید تا ببینیم از آن همه تلمذ نزد اساتید بزرگ چه آموختهاید.
بخدا من ننه من غریبم و قربانیم بازی در نیاورده ام! دارم قسم خدا را می خورم! راستش من در طول روز همش دارم به یک زبانی می حرفم که از چپ به راست نوشته می شود یعنی دقیقا در فاز مخالف زبان مادریم. خب وقتی می آیم فارسی بنویسم ناخودآگاه خیلی ادبی و احساسی می شود باورتان می شود من وسط پست هایم در اینجا شعر هم سروده ام!!
راستش من یک مدتی قبل از اینکه اینجا عضو بشوم می آمدم و مطالب اینجا را می خواندم البته بیشتر مطالب کاربر ابن سینا را! بعد دیم ایشان پست نمی گذارند عضو شدم که در جستارهای ایشان شرکت کنم. همین دوست داشتم با کسی از فلسفه و در مورد فلسفه آنهم از نوع مشایی اش صحبت کنم همین. من خودم عضو یک فروم فلسفی هستم الان ولی غیر فارسی هست دوست داشتم با زبان دلم در مورد فلسفه حرف بزنم خب آمدم اینجا. بخدااااااااا الان هم لوس بازی نمی کنم. راستش من قبلا عضو یک فروم موسیقی بودم بعدش دیگر آمدم بیرون بدلایلی و دیگر برنگشتم اما همین اخیرا برایم دعوتنامه ای آمد و دوستی که نقاط ضعفم را در موسیقی خوب می دانست با گذاشتن لینک آلبومی که بقول خودش تمامی در گوشه ی مهربانی (از گوشه های موسیقی سنتی) است دلم را لرزاند و با "بی من نرو" دلم را برد!!خب برگشتم به آن فروم و آنجا فعالیتم را شروع کرده ام. آنها حرفم را بخوبی می فهمند وقتی از گامها و هارمونی حرف می زنم و تناسبات زمانی در موسیقی را می گویم و به اعداد ربطش می دهم . خب آنجا آدم چیز یاد می گیرد دیگر ;)
من وقتی آمدم اینجا چه یادگرفتم؟ فقط دشنام و ناسزا!
این را هم باید بگویم که من دیگر دوست ندارم راجع به عرفان و اینجور مسائل چیزی بنویسم اینجور چیزها شهودی است و تجربی و هماره به سالکان توصیه می شود که در مقابل غیر خموش باشند چون دگران نمی فهمند احوالات آنها را و زبان به یاوه گویی و شماتت باز می کنند چنانچه در اینجا هم شاهدش بودم.
شما خودتان اگر در فرومی باشید وشما را بنده ی خود بدانند و به شما بگویند تو در برابر من یک بنده هستی و خیلی پایینتری و باید قبول کنی که ما از قله به تو نگاه کنیم؟ ایا باز هم در انجا فعالیت می کنید ؟ معلوم است که نه!
پاتوق شب نشینی -
sonixax - 09-15-2015
Russell نوشته: خدا یک عقلی به اینها بدهد و یک پولی هم به ما.
یعنی با این لینکت روزم رو ساختی
:e303:
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 09-15-2015
سارا نوشته: در هر حال جناب مهربد خودتان هم باید قبول کنید که رفتاری که با من داشتید را با هیچ مسلمان دیگری نداشته اید تاکنون! و نمی دانم واقعا چرا اینقدر از مسلمانان بیزارید و از من بیزارتر ؟ منکه هیچوقت حداقل در فضای مجازی همچین تنفری را تجربه نکرده ام!
بیشتر چیزهایی که شما احساس میکنید من احساس میکنم, تنها در ذهن خودتان رخ میدهند.
در اینجا هم بوارونه, چنانکه گفتم در شما تراز خودآگاهی بالا میبینم
و این را من فروزهای (virtue) بسیار کمیاب و نیک برمیشمارم.
پاتوق شب نشینی -
Ouroboros - 09-15-2015
Dariush نوشته: سیاه همچنان سیاه و سفید همچنان سفید باقی میماند. ولی سیاه
سفید است و سفید سیاه است. اضداد با هم جمع میشوند ، بیآنکه
از آنچه بودهاند ساقط شوند.
اگر چه به نظر میرسد که نوعی هماوردی با منطق طلبیده میشود، اما
در واقع منظور به گمان من این است که این پیام داده شود که منطق
را در این مسلک جایی نیست.
مهمترین نقص عرفان عقلانیتستیزی یا جمع اضداد یا گشودن راه به تناقضگویی و ... نیست، مهم همان تجلی اخلاق بردگان در آنست.
Mehrbod نوشته: خوش آمدید!
من هم از چیستانکهایِ mbk بدم نمیامد, ولی رویهمرفته noise و دستوپاگیر بود.
"ملال" که گفتید در پارسی همان "ستوه" است که گونهای خستگی میباشد و دریافت
شما درست است, یکی از ویژگیهایِ خوب من همین است که نستوه¹ ام, ولی نمیتوان
این چشمداشت را از هر کسی داشت.
هر آینه در دست دیگر, بایستی بپذیرید که اگر نه کودنانه, بسیار کودکانه است
که پس از دریافت اینکه آیندهیِ پیش روی تکنولوژی و شهرمندی (تمدن) راه
به ناکجاآباد میبرد ناگهان برگردیم و بگوییم: خب درسته آیندهای برای هیچکدام از ما در کار نیست ..
حالا ولی چطوره یه خُرده هم دربارهیِ سیاست و اینکه دموکراسی بهتره یا آنارشیسم حرف بزنیم؟
درود و سپاس.
ملالانگیز بودن گفتمان شما بخشی از ایراد ذاتی آنست، همینطور کیفیت مشکلی مهم اما یکسان که باید از هر جهت و با وسواس آنرا برسی کرد نیست. ملال را من آموختهام که بسیار احترام بگذارم، و با آن همچون ندای روح متعالی برخورد میکنم که به من میگوید اینجا چیزی برای دانستن، آموختن و برگرفتن وجود ندارد.
مشکل اینست که شما به حفرهای در دیوار «روایت بزرگ» پی بردهاید و اکنون تنها از این حفره به جهان پُشت ِ آن نگاه میکنید. روایت بزرگ لیبرالدموکراسی متأخر، از علمگرایی آن تا داروینیسم مبتذل آن(این ایده که هرچه جلوتر میرویم چیزها پیشرفت میکنند)، از چپگرایی آن تا ناهنجاری ذاتی آن، از اخلاقیات بردگانی که بر آن حاکم شده تا تمام وجوه ذهنی و عینی و اجتماعی دیگری که دارد چنان زورمند و پیشفرض و پنهان از خودآگاه است که هیچیک از باورمندان به آن نمیدانند در حال پیروی و ایمان به یک ایدئولوژی هستند، بلکه گمان میکنند اینها فکتهای ابژکتیو از جهان پیرامون است، از جنس و به قطعیت نیروی جاذبه یا وجود مریخ. ما آدمهای تحت آن، هنگامی که ایرادی بنیادین و آشتیناپذیر در این روایت پیدا میکنیم، چنان اثری ژرف بر ما باقی میگذارد که نمیتوانیم از دریچهای دیگر به جهان نگاه بکنیم. «همه چیز» عوض میشود، چراکه همه چیز بخشی از آن دیوار دروغهاست و ربطی به حفرهای که ما یافتهایم و جهان راستین که آن حفره به ما نشان میدهد ندارد.
من با وضع آشنا هستم زیرا خودم مدتی به آن دچار بودهام، برای تقریبا دو سال من از نگریستن به هر چیز با رهیافتی غیرجنسیتی عاجز بودم، زیرا حفرهای که بر دیوار روایت مدرنیته از این روابط دیده بودم آنقدر گشاد و مهم بود که نمیتوانستم دوباره به آنچه پُشت دیوار میگذرد بپردازم. واقعیت اما آنست که کل دیوار از دروغ و دغل ساخته شده و تنها حفرهای در آن یافتن بسنده نیست، همت و آگاهی و ارادهی شگرفی میطلبد این کندن نگاه نقاد از حفره و دوختن آن به باقی دیوار، به آنچه «جزئی از سیستم فریب» تلقی میشود، به آنچه پیشتر بیاهمیت و جزئی و کمارزش داوری شده. کل این دیوار باید فرو بریزد تا چشمانداز پس آن به تمامی مرئی بشود. جهانبینی شما که ریشه در کشف یک دروغ بزرگ دارد کسی را جذب نمیکند زیرا به جایی وصل نیست، در هوا معلق است و نمیتواند نقدی جامع و راهحلی مشخص برای همهی مشکلاتی که ادعای تبارشناسی آنها را میکند بیابد.
شما باید از خودتان بپرسید «اگر در اینباره چنین دروغی عظیم به ما خورانده بودند، و من اگر چنان صادقانه آنها را باور داشتم، چه دروغهای دیگری میتواند وجود داشته باشد که از آنها بیخبرم؟». اگر آرام آرام به این سوراخ ناخن بکشید و آن را بازتر بکنید، چیزهای جالب دیگری پشت دیوار میبینید که اکنون از آن حفرهی کوچک پیدا نیستند. آن وبلاگی که راسل به شما معرفی کرد جای خوبی برای آغاز کردن راه است. ولی شما خودتان باید این قدمها را بردارید، زیرا داد و فریاد و دعوت ما از سوی شما تعبیر به بازگشتن به پشت دیوار و خودفریبی و وانمود به وجود نداشتن سوراخ میشود، فقط شما هستید که میتوانید باقی دروغها را بجویید و بیابید و دیوار را از بیخ و بن برکنید.
سارا نوشته: بخدا منم راضی هستم که فقط بخوانند و دیگر نظر ندهند که همه اش چرند است!!
فقظ بخوانند؟ چه افتادهگیای، اینک خشوع!
فقط بخوان دیگر داریوش، تو آیا خود را همقد و قوارهی استاد کدکنی میدانی که در محضر طالبهی آقا چنین هتاکی میکنی؟
پ.ن:
سارا نوشته: می دانید اینجا ما به هرکسی برخورد کردیم شخصیت ما را توصیف کرد !! نمی دانم فقط می توانم بگویم
من شخصیتتان را نمیدانم اما راستش اکنون کمی که دقت کردم مشکوک شدم که به راستی زن باشید!
هیچ زنی را تا به حال ندیدهام که از نادیده گرفتن شدن و هزل افکارش چنین به خروش بیاید و احساس بیعدالتی بکند، البته این احتمال هم هست که حواسم آنقدر به جای دیگرشان بوده که درنیافتهام.
یکی شدن با افکار چنان که کوچکترین تلنگری به آنها چنین جان و روان را به خروش بیاندازد مرض مردان است، یا آنکه شما خودتان را خیلی زیادی جدی گرفتهاید.
به هر حال، ما همچنان دست از اذیت و آزار شما بر نخواهیم داشت زیرا واکنشهای غیرمتعادل و بامزهای نشان میدهید که ما را
مشعوف میکند، هرچه باشد اصلا دلیل ما از ثبتنام در اینجا برآوردن تمایلات سادیسیتی روحمان بوده.
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 09-15-2015
[MENTION=1283]سارا[/MENTION]
توخجالت نمی کشی؟
رفته ای در آن سایت هم میهن هر چه فحش و توهین
بود به کاربران و مدیران این سایت و من داده ای و
همچنان می آیی اینجا فعالیت میکنی؟! اگر کاربران
اینجا و خود اینجا این اندازه برایت بی اهمیت است
چرا این اندازه میکوشی خودت را این جا توجیه بکنی؟
هر سایت دیگری بود حتما اخراجت کرده بود با این کاری
که کرده ای، اینجا ولی ما به این سادگی «نقش قربانی»
را به تو هدیه نخواهیم کرد.
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 09-15-2015
Ouroboros نوشته: هرچه باشد اصلا دلیل ما از ثبتنام در اینجا برآوردن تمایلات سادیسیتی روحمان بوده.
[MENTION=1283]سارا[/MENTION]
بیا این را هم فید جدید برای آن سایت، ببرید در آن سایت
و بگویید «دیدید گفتم کاربران آنجا همه دیوانه و روانی اند»
پاتوق شب نشینی -
یه نفر - 09-15-2015
سارا نوشته: سلام بانو یه نفر عزیز
راستش من مانده ام که شما نظاره گر چه هستید در این فروم؟ نظاره گر هتاکی ها و لودگی ها و مسخره بازی ها و فرسایشی کردن بحث ها؟ براستی در این مدتی که اینجا عضو بوده اید چه آموخته اید از مباحث مطروحه در اینجا؟ من پست های شما را خوانده ام و دیده ام که چه رفتار ناشایستی با شما داشته اند آنهم بی هیچ دلیلی!! علت دلبستگی شما به اینجا برایم عجیب است. البته فکر می کنم شما به این فروم و خواندن مطالبش عادت کرده باشید و دلبستگی به آنصورت وجود ندارد.
من مشکلی با مطالب اینجا ندارم. با نحوه مدیریت اینجا مشکل دارم/ که به قول یکی از اونها به تخمم که مشکل داری :-))
من تحت تاثیر مطالب فروم پیشرفت فناوری قرار گرفتم و به طور جدی با نوشته های مهربد و امیر موافقم.
به نظرم این جمله ی امیر سالهای سال در ذهن و نوک زبانم بوده و من هیچگاه نتونستم به زبان بیارمش..
Ouroboros نوشته: علم و تکنولوژی را چیزهایی بسیار خطرناک میدانم و معتقدم بشریت هزار سال زود به آنها رسیده. در جهانی که آدمها به پلیس نیاز دارند و اکثریتی از ساکنان آن مرد نامرئی در آسمان را میپرستند سریعترین وسیلهی نقلیه باید قاطر باشد و قویترین سلاح موجود تیرکمان.
وقتی میبینم یک مشت احمق روانی با انتشار عکس های خصوصی ادمها و دختران در تاپیک های سکسی و نامناسب به سواستفاده ها و بی آبرویی افراد منجر می شوند بهتر درک میکنم که انسانها هزاران سال زودتر به این پیشرفت رسیده اند... مخصوصا ایرانی ها.
من وقتی اکانت فیسبوکمو ساختم دوست داشتم هزاران دوست داشته باشم. ساده بودم.. تازه کلی رعایت میکردم و همه کس رو ادد نمی کردم و عکس بد نمیزاشتم. ولی امروز میبینم 4-5 تا اکانت با اسم خودم! یا اسم دیگر و عکسهای من وجود داره!!
وقتی میبینم نهایت شعور یک انسان از کاربردهای شبکه های اجتماعی تلفن همراه فقط شارژ و سکس و پول هست از ته دل ناراحت میشم..
وقتی میبینم ما ایرانی ها با اومدن این شبکه های اجتماعی که حاصل پیشرفت علم و تکنولوژی هست کون گشاد شده ایم، دلم میگیره..
امروز یکی رو بی گناه اعدام کردن. نهایتش زیر باد کولر مینشینیم و این خبر لایک میکنیم و کامنت میزاریم مرگ بر دولت!
هیچکس حتی از روی صندلیش بلند نمیشه...
ای کاش پیشرفت تکنولوژی با نیازهای من همگام بود. ولی متاسفانه تکنولوژی جلوتر از من حرکت میکنه و من (یک انسان) باید خودشو با اون هماهنگ کنه..
میترسم از آینده بشر که باید مطابق میل تکنولوژی و روبات و .. زندگی کنه.
در مورد بحث های دینی ، شما نبودی وقتی من برای خودم دین کافه تریایی درست کردم.. :-)
من نمیدونستم اصلا همچین چیزی وجود داره. من فوق لیسانس داشتم و نمیدونستم آنارشیست و پوپولیست و فاشیست و .. چیه. من فقط اسم دانشمند راسل رو شنیده بودم. من فقط میدونستم دکتر مموتی مخالف هلوکاست هست. هلوکاست چیه؟!
ولی الان به لطف همین نوشته های این سایت ذهنم باز شده و میفهمم دنیا و اعتقادات بشر در محیط به شعاع 10 کیلومتر اطراف من نیست. بلکه خیلی وسیع تره.
من تا میگفتم میخوام فلان کار کنم و به این معتقدم... یکی میگفت پس کمونیست هستی
تا میگفتم فلان... یکی میگفت پس سوسیالیست هستی!
میگفتم از این چیز خوشم میاد.... یکی میگفت مکتب هامبورگ!
اوایلش ناراحت میشد که اینها تفکرات و اندیشه ها را قالب بندی میکنند. اندیشه ای که به وسعت آسمان است چجور میتونه چهارچوب و قالب بندی بشه..
ولی الان فهمیدم قالبت بندی باعث میشه تفکر آدم شکل بگیره.. سفت و محکم بشه.
من خودشناسی از خودم نداشتم. الان به لطف بحث های این فروم ها به خودشناسی رسیدم.
بحث های دینی ضد اسلامی و ضد مسیحی و ضد یهودیت فقط و فقط منو مطمئن میکنه دین بازیچه دست بشر بوده. من مخالف اسلام و پیامبر نیستم. طرفدارش هم نیستم. اونجوری زندگی میکنم و خواهم کرد که خودم راضی باشم. وجدانم راضی باشه.. اطرافیانم راضی باشند..
بنظرم شما هم جوری زندگی کن که اول خودتو بشناسی و بعدش خودت از خودت راضی باشی..
مطالبت در فروم هم میهن واقعا از سر نفرت و حسودی بود..
هرچند من کلی خندیدم :-)
پاتوق شب نشینی -
Alice - 09-15-2015
یه نفر نوشته: من مشکلی با مطالب اینجا ندارم. با نحوه مدیریت اینجا مشکل دارم/ که به قول یکی از اونها به تخمم که مشکل داری :-))
خدا بگم چیکارت کنه مهسا :)
اینو با لحن آرش خوندم ترکیدم از خنده
پاتوق شب نشینی -
سارا - 09-15-2015
یه نفر نوشته: من مشکلی با مطالب اینجا ندارم. با نحوه مدیریت اینجا مشکل دارم/ که به قول یکی از اونها به تخمم که مشکل داری :-))
من تحت تاثیر مطالب فروم پیشرفت فناوری قرار گرفتم و به طور جدی با نوشته های مهربد و امیر موافقم.
به نظرم این جمله ی امیر سالهای سال در ذهن و نوک زبانم بوده و من هیچگاه نتونستم به زبان بیارمش..
وقتی میبینم یک مشت احمق روانی با انتشار عکس های خصوصی ادمها و دختران در تاپیک های سکسی و نامناسب به سواستفاده ها و بی آبرویی افراد منجر می شوند بهتر درک میکنم که انسانها هزاران سال زودتر به این پیشرفت رسیده اند... مخصوصا ایرانی ها.
من وقتی اکانت فیسبوکمو ساختم دوست داشتم هزاران دوست داشته باشم. ساده بودم.. تازه کلی رعایت میکردم و همه کس رو ادد نمی کردم و عکس بد نمیزاشتم. ولی امروز میبینم 4-5 تا اکانت با اسم خودم! یا اسم دیگر و عکسهای من وجود داره!!
وقتی میبینم نهایت شعور یک انسان از کاربردهای شبکه های اجتماعی تلفن همراه فقط شارژ و سکس و پول هست از ته دل ناراحت میشم..
وقتی میبینم ما ایرانی ها با اومدن این شبکه های اجتماعی که حاصل پیشرفت علم و تکنولوژی هست کون گشاد شده ایم، دلم میگیره..
امروز یکی رو بی گناه اعدام کردن. نهایتش زیر باد کولر مینشینیم و این خبر لایک میکنیم و کامنت میزاریم مرگ بر دولت!
هیچکس حتی از روی صندلیش بلند نمیشه...
ای کاش پیشرفت تکنولوژی با نیازهای من همگام بود. ولی متاسفانه تکنولوژی جلوتر از من حرکت میکنه و من (یک انسان) باید خودشو با اون هماهنگ کنه..
میترسم از آینده بشر که باید مطابق میل تکنولوژی و روبات و .. زندگی کنه.
در مورد بحث های دینی ، شما نبودی وقتی من برای خودم دین کافه تریایی درست کردم.. :-)
من نمیدونستم اصلا همچین چیزی وجود داره. من فوق لیسانس داشتم و نمیدونستم آنارشیست و پوپولیست و فاشیست و .. چیه. من فقط اسم دانشمند راسل رو شنیده بودم. من فقط میدونستم دکتر مموتی مخالف هلوکاست هست. هلوکاست چیه؟!
ولی الان به لطف همین نوشته های این سایت ذهنم باز شده و میفهمم دنیا و اعتقادات بشر در محیط به شعاع 10 کیلومتر اطراف من نیست. بلکه خیلی وسیع تره.
من تا میگفتم میخوام فلان کار کنم و به این معتقدم... یکی میگفت پس کمونیست هستی
تا میگفتم فلان... یکی میگفت پس سوسیالیست هستی!
میگفتم از این چیز خوشم میاد.... یکی میگفت مکتب هامبورگ!
اوایلش ناراحت میشد که اینها تفکرات و اندیشه ها را قالب بندی میکنند. اندیشه ای که به وسعت آسمان است چجور میتونه چهارچوب و قالب بندی بشه..
ولی الان فهمیدم قالبت بندی باعث میشه تفکر آدم شکل بگیره.. سفت و محکم بشه.
من خودشناسی از خودم نداشتم. الان به لطف بحث های این فروم ها به خودشناسی رسیدم.
بحث های دینی ضد اسلامی و ضد مسیحی و ضد یهودیت فقط و فقط منو مطمئن میکنه دین بازیچه دست بشر بوده. من مخالف اسلام و پیامبر نیستم. طرفدارش هم نیستم. اونجوری زندگی میکنم و خواهم کرد که خودم راضی باشم. وجدانم راضی باشه.. اطرافیانم راضی باشند..
بنظرم شما هم جوری زندگی کن که اول خودتو بشناسی و بعدش خودت از خودت راضی باشی..
مطالبت در فروم هم میهن واقعا از سر نفرت و حسودی بود..
هرچند من کلی خندیدم :-)
خب با این اوصاف شما تنها به علم ورزی آنهم در یک فیلد خاص مشغول بودید و اهل مطالعه و کتاب نبودید البته این یک امر رایج در ایران زمین می باشد سرانه مطالعه در ایران زیر صفر است! دوست عزیز برای درک یک مکتب فکری باید کلی کتاب و مقاله خواند و هیچ کس با آمدن در یک فرومی (آنهم همچین فرومی!) نمی تواند به درک درستی از آن مکتب برسد . در این فروم یا هر فرومی هرکسی بسته به سطح سواد و درکش در مورد یک مکتب خاص ، یک تعریف یک خطی از آن را قرار می دهد تازه اگر این تعریف درست باشد!! یک سایت و یک وبلاگ تنها می تواند جرقه ای را برای یادگیری ایجاد کند ولی امر یادگیری در آن رخ نمی دهد. مثلا بگوییم اگزیستنسیالیسم چیست؟ چه مکتبی است ؟ جواب : مکتب فلسفی است که در باب وجود و اصالت آن حرف می زند. خب الان شما کامل با این مکتب فلسفی آشنا شدید؟ برای فهم هر کدام یک از کلمات باید کلی کتاب و مقاله خواند! البته این مشکل بیشتر ایرانیان است که دوست دارند
همه چیز را خیلی مختصر و مفید و در کوتاهترین زمان ممکن انجام می دهند و یکی از این
چیزها کسب معلومات است! نتیجه اش همین می شود که در شبکه های اجتماعی ایرانی فردی باد به غبغب انداخته و ژست روشنفکری بخود گرفته است و بطرز تهوع آوری از "تهوع" سارتر حرف می زند و و قتی که باهاش وارد بحث می شوید می بینید که می گوید سارتر مبدع اگزیستسیالیستم است !!!! یعنی اوج بی سوادی!!
اگر هم بدنبال یادگیری مکاتب فکری هستید بهترین سایت ها سایتهای انگلیسی زبان هست . با شما بحث می کنند و در طی بحث کلی کتاب و لینک برایتان می گذارند و اینقدر از بحث ها شما لذت می برید که همه ی کتاب هایی که به شما معرفی شده است نه یکبار بلکه 100 بار می خوانید چرا چون بحث اینقدر برایتان جذاب است که می خواهید بحث را تا آنجا که می توانید ادامه دهید! (دقیقا برعکس اینجا که فرسایشی و هزل گونه است)
من بیشتر عضو فروم های انگلیسی زبان بودم تا ایرانی البته یک دو سه تا فروم ایرانی هم عضو بودم که یکیشان مربوط به موسیقی بود و الان دوباره در آنجا مشغول به فعالیت شدم و دیگری انجمن گفتگوی شیعی بود که قبل از اینکه عضو اینجا شوم آنجا فعال بودم و در اوج فعالیتم آنجا آمدم و اینجا هم عضو شدم . راستش محیطش خیلی ساده است در آن انجمن شما باید فقط اعیاد را تبریک بگویید و سالگردها و شهادتها را تسلیت! هیچ چالشی رخ نمی گیرد هیچ! من یک جستار در آنجا باز کردم تحت عنوان "چرا شیعه را قبول دارید؟" باورتان نمی شود که چقدر پیام خصوصی به من دادند و مرا سنی متعصب و منافق و وهابی اینا خواندند و البته در پایان هم جستارم را قفل کردند!!!! البته من کینه ای ازشان ندارم و اتفقا به سادگیشان غبطه می خورم بیشترشان اهل حوزه و طلبه هستند . البته من این فروم را به آنها نیز معرفی کرده بودم و بهشان گفته بودم بجای اینکه اینقدر دور همی گل بگویید و گل بشنوید بیایید در این فروم هم فعالیت کنید و از دینی که اینقدر بر روی آن تعصب دارید دفاع کنید که یکیشان (همان mastoor هم میهن) قبول کرد و آمد ولی عضو اینجا نشد تنها بعنوان میهمان می آمد وبیشتر پستهای مرا (چون مرا یک سنی می بینند ایشان) رصد می کردند . و خب هرچه دعوتشان کردم برای عضویت در اینجا نپذریفتند چون شرایط اینجا را برای بحث عادلانه نمی دیدند! البته در همان فروم خودشان هم در مورد فروم شما و اینکه ماهیت صهیونیستی دارند مطلب گذاشته اند ولی خب حال که دیدند من دیگر تمایلی به حضور در این فروم را ندارم و البته از آنجایی که در فروم خودشان هم بعلت محیط بسیار بسته ای که دارد و جبهه گیری های عجیبشان نسبت به عرفان و طریقت آنجا فعالیت نمی کردم به من پیام دادن که بیا عضو هم میهن شویم و با هم راجع به دین و عرفان بحث کنیم بعد دیدم که همچین مطالبی را گذاشته است البته اولش خیلی دلم خنک شد ولی بعدش نه!! چون آمدم خودم هم یک جستار در مورد موسیقی سماعی و سید خلیل باز کنم اما تاییدش نکردند و هرچه به مدیر آن تالار پیام دادم که چرا؟ دلایل بی ربطی را آورد و گفت شاید تاپیکتان تکراری است و....از هم میهن هم زده شدم
البته خیلی شرایط هم میهن هم جالب نیست مثلا من دیدم کسی را که به آقای مستور اعتراض کرده بود و از کاربران دفترچه بود پستش را پاک کرده اند!! خب من نمی دانم آنجا چه بحثی قرار است صورت بگیرد وقتی پستهای مخالفان را پاک می کنند؟!
نفرت و حسودی؟؟
من اهل نفرت نیستم مگر آنکه طرفم خیلی ارزشش را داشته باشد:))
حسودی به چه؟؟ به سواد نداشته ی به فهم نداشته به خودشیفتگی های حیرت آور ، به هتاکی کردن به لودگی کردن ..... دقیقا کدامیک از این صفات که در این فروم شاهدش بودم ارزش حسادت را دارند؟ هرچند حکایتم شده آش نخورده و دهن سوخته!!!!
من نمی دانم چرا همه در این فروم یکجور گمانهای عجیب راجع به چندگانه بودن کاربر دارند!! اینجا که آمده ام گفتند فلانی هستی!!!!!!!! و حالا هم در یک فروم دیگر می گویند مستور هستی!!!! من هم آنجا عضوم و از آنجا که در نام گذاری کمی تنبلم همیشه با نام اصلیم (سارا) عضو هر فرومی می شوم و از اسم مستعار حداقل برای نامم استفاده نمی کنم.