گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Russell - 03-23-2015
undead_knight نوشته: البته فقط صندوق رای نیست، سایر روش های امارگیری هم هست، مهم این هست که سنجش رضایتمندی در سیستم ناآزاد...
مهم این است که مثل آدم زندگی کرد، بقیه چیزها مهم نیست و انحراف است برای مخدوش کردن اصل ماجرا.
امروز همه چیز را با دقت عالی میشود اندازه گرفت ولی همینطور داریم اندازه میگیریم که منابع زمین
دارند تمام میشوند و جمعیت زیاد میشود !!
نگاهی به وضع آب در ایران میاندازیم، قبل مدرن کردن و لوله کشی ترقیخواهان
با سیستمهایِ «قابل اندازهگیری» و قبل آن. البته اینها همهاش تقصیر ج.ا استها !!
undead_knight نوشته: قبلا هم گفتم اینکه "طبیعت" انسان چی هست و اینکه ما از این طبیعت بخوایم چیزی رو نتیجه بگیریم تو مسئله متفاوت هستند.فرضا این طبیعت قبول بشه، راهکار برخورد باهاش دو دو تا چهارتا نیست.
من گمان میکنم که نه من و نه شما درک درستی از طبیعت انسان نداریم و نه از راهکار
برخورد با آن سردرمیآوریم. این شلوغ بازیهایِ آخر هم از شما با مطرح شدن
طبیعت انسان البته طبیعیست و من درکتان میکنم.
حقیقتش اینست که همانطور که گفتم خیلی وقت است معلوم شده که انسان
خردپذیر نیست. رفقا از ج.ا نالان هستند ولی اکثر انقلابهایِ قرن بیستم با دانش به
همین حقیقت اتفاق افتاد. آنهایی که شما بدتان میآیند شدند اَخی مثل ج.ا، ولی
انقلابهایِ رنگی در اروپای شرقی شدهاند خوب و مدل برای الگو برداری !!
آنطرف هم این رفتار نابخردانه شده کاسبی برای یک مشت بیهمهچیز تا مردم
را بدوشند و بروند.
شما هم تا دوست دارید میتوانید سفستههایِ قدیمی را تکرار کنید که:
طبیعت نداریم، اگر هست ما آنرا نمیدانیم، اگر آنرا بدانیم نمیتوانیم انتقال دهیم،
اگر بتوانیم انتقال بدهیم «راهکار» چیز دیگریست. اینها را بگویید شاید ما
هم توانستیم با این رتوریکها خودمان را گول بزنیم این کثافتکاریهایی که دیدهایم
را فراموش کنیم!
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Dariush - 04-08-2015
Russell نوشته: داریوش جان فکر نمیکنی این دوست داشتن «خانواده» و «دوستان» زیادی متحجر و بدویست؟
درود به دوست ِ خودم
.
بله، به شدت بدویست، اما از یاد نبریم که پیش از آغاز سنت و مدرنیته، نیم میلیون سالی
را ما انسانها به همین صورت بدوی و صدالبته خوشحال(!) زیستهایم! من میگویم طبق
استقرای ریاضی، همانطور که ما میتوانیم به سنت بازگردیم، چرا نتوانیم به بدویت بازگردیم؟!
میدانم که منظور شما بازگشت به عقب در زمان نیست، اما پرسش ِ من از شما این است
که بالاخره شما اگر از همهی دستاورد خردگرایی و عقلباوری و مدرنیسم دلزده هستید،
آیا میتوانید همانقدر از گوش دادن به واگنر و ویوالدی و چایکوفسکی لذت نبرید و از آنها بیزار
باشید؟
سخن ِمن ِ متهم به نیهلیسم* این است که انسان خارج از چارچوب ِ زمانی-مکانیاش قابل
شناخت نیست و ما جز بازشناسی روشمند ِ تحلیلی-تاریخی آنچه از گدشته میدانیم راهی
به دروازههای تاریخ نداریم؛ هرمنوتیک ِ پرهیاهیو نیز گامیست در توهم به سوی آن غایت ِ
دستنیافتنی! بنابراین خارج از فهم و ذهن ِ ما چیزی به نام ِ سنت وجود نداشته و ندارد!
مسیحیت نسبت به یهودیت مدرن بوده و اسلام نسبت به مسیحیت؛ 1000 سال پیش
نسبت به 10000 سال پیشتر و امروز از 100 سال پیش مدرنتر! منظور اینکه ماشینیزه
شدن، علم و تکنولوژی و صنعتی شدن را، که همگی تحت یک عنوان قابل جمع شدن
هستند، اگر از گفتمان ِ مدرنیسم فاکتور بگیریم آنگاه خردگرایی باقی میماند و زمان؛
در مورد خردگرایی، من آنرا مستقیما و بلاواسطه تدام ِ «کار فکری» بشر میشناسم
و شاخهای از آن، چنانکه اسلام را هم!
من پیش از این به امیر گرامی گفتم که آنچه پیش آمده اجتنابناپذیر بوده، اما منظورم
به کلی بد فهمیده شد و به من درس ِ جبر در تاریخ داده شد! معنای آنچه که گفتم یادآوری
بیارزش بودن ِ آرزواندیشی تاریخی نبود، بلکه من بطور خاص در مورد مدرنیسم معتقدم که
بازگشت به سنت روحیهی ترقیخواهی (در معنای خاص خودم) و مدرنیسمجویی را در انسان
باز بیدار خواهد نمود همانطور که ترس و گریز از مصائب ِ عصری که آن را تحت ِ نام ِ دهشتآور ِ
مدرنیسم گردآوردی کرده او را به سوی سنتخواهی راهبر شده.
این کجروی از توهم نوستالژیک و خوشباورانهی «روزگار ِ خوش گذشته» ناشی میشود.
از آنجا که ما در اینجا با یک بحث کاملا تاریخی مواجهیم و از آنجا که در اینجا ادعاهای بس
گزاف پیرامون پدیدههای تاریخی ِ مستند مواجهیم و همچنین برای آنکه بدانیم چقدر این
«ایام ِ خوش دیروز» واقعیست، در ادامه از بحث ِ منطقی (Logical) پیرامون ِ آنها پرهیز
کرده و چند برگی از تاریخ را به بررسی میگذارم و آنها را با آنچه در اینجا گفته شده به
قیاس خواهم گذاشت.
---------------------------
معمولا وقتی مرا متهم به نهلیست بودن میکنند، اندکی خشم در من پدید میآید، اینبار
اما وقتی در برابر منی که میگفتم جهان در همین قامت ِ لختاش به اندازهی کافی میتواند
مکان ِ خوبی برای همزیستی انسانها باشد، دوستانی که میگفتند «خیر، برای این هدف
حتما به چیزی چون اسلام نیاز است» مرا متهم به نهیلیسم کردند، خندهام گرفت حقیقتا!
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
undead_knight - 04-08-2015
Dariush نوشته: معمولا وقتی مرا متهم به نهلیست بودن میکنند، اندکی خشم در من پدید میآید، اینبار
اما وقتی در برابر منی که میگفتم جهان در همین قامت ِ لختاش به اندازهی کافی میتواند
مکان ِ خوبی برای همزیستی انسانها باشد، دوستانی که میگفتند «خیر، برای این هدف
حتما به چیزی چون اسلام نیاز است» مرا متهم به نهیلیسم کردند، خندهام گرفت حقیقتا!
all religions are to some degree nihilist
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Russell - 04-08-2015
Dariush نوشته: درود
سلامن علیکم داریوش جان :e303:
اول از همه من بگویم من شما را متهم به نهیلیست بودن نکردم، بلکه من شما را متهم کردم
که درک و راهکاری درستی برای مقابله با نهیلیسم عصر ما ندارید و هر چه میخواهید
به آن چنگ بزنید محصول سنت است، یعنی مربوط به همین چند هزار سال آخر.
و البته من نمیدانستم صدای خوشحالی نیم میلیون سال پیش شبیه واگنر و چایکوفسکیست،
چون برای مثال من گمان میکردم واگنر در قرن نوزدهم بعد از میلاد مسیح ادامهیِ فرهنگ خود
آن آثار را خلق کرده و احتمالا دلیل مشکلاتش هم با یهودیها این بوده که اصالت و خلوص فرهنگ
اروپایی را ندارند.
بگمان من صدای خوشحالی قبل از تمدن بشری بیشتر شبیه به صدا رپ باشد که متعلق به فرهنگ
مدرن باشد.
و برای من جالب است که جنبشی که به دوران پیش از خود نام «عصر تاریکی» داده و خود را «روشنگر»
میخواند به دیگران اتهام گزافه گویی و غرضورزی بزند. و البته برای من سوال است که چرا نیچه از نظم
قرون وسطی این اندازه با احترام یاد میکند؟ آیا او هم مانند من دچار توهمات نوستالژیک بوده؟
و من بگویم که من قبول دارم که جنگهایِ خونین مذهبی بسیار بیرحمانه بودهاند. بسیار بیرحمانه.
Total war بوده! ولی آیا شما از ابوغریب و گوانتانامو خبر دارید؟ آیا از هیروشیما و توکیو و درزدن خبر دارید؟
آیا خبر دارید که این جنایات را لیبرال دموکراتها ی مدرن شما برای پایان دادن به جنگ انجام دادهاند؟
آیا جنگهایِ قرن نوزدهم مونارکهایِ اروپایی اینچنین بود؟ یا لنین ترقی خواه و مدرن شما بود که
در را بروی چنین جنگهایی گشود. نبرد بیرحمانهای که در آن هیچ جنایتی ممنوع نیست چرا که
نبردیست در راه صلح ابدی با موجوداتی بدوی و کمتر از انسان و در این میان چه خبری ناگوارتر از
اینکه این جنگ هم ابدیست چراکه جنگیست علیه طبیعت انسان!
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Russell - 04-08-2015
undead_knight نوشته: all religions are to some degree nihilist
عحیب است که نهیلیسم تمام ادیان در سراسر تاریخ تا قبل از قرن نوزدهم اروپا کشف نشده بود؟
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Dariush - 04-09-2015
Russell نوشته: ول از همه من بگویم من شما را متهم به نهیلیست بودن نکردم، بلکه من شما را متهم کردم
که درک و راهکاری درستی برای مقابله با نهیلیسم عصر ما ندارید و هر چه میخواهید
به آن چنگ بزنید محصول سنت است، یعنی مربوط به همین چند هزار سال آخر.
شما را نگفتم راسل گرانقدر، کلا در خلال این بحثها یکی دو باری با این اتهام (به میمنت، نیهیلیسم هم در این انجمن تبدیل به فحش
شد!) روبرو شدم، هر چند که در کمال شگفتی، من در اینجا، بابت نقدی که به راهکارهای سنتمحور ِ داشتهام، به لیبرال ِ مدرن متهم
شدم، آنهم از سوی شما، که چندبرابر بیشتر بر تعجبم افزود!
بله، درست میگوئید، من هیچ راهکاری ندارم و هتا شاید درک چندان کاملی هم از وضع موجود نداشته باشم، اینکه در این بحث هستم
به این معنا نیست که چنین ادعایی داشته باشم. من خوب میدانم که برای نظر دادن و به راهکار اندیشیدن در این مورد نیاز به اندیشیدنِ
بسیار و مطالعهی فراوان هست. با اینحال، من میکوشم با همین چیزهای اندکی که میدانم به آنچه در اینجا قابل ِ نقد کردن است، نقد
وارد کنم و از این طریق بابِ گفتگو را باز نگاه دارم؛ ضمن ِ اینکه گفتگو تنها هدف من نیست!
نیم میلیون سالی که بدان اشاره کردم، نیم میلیون سال زندگی بدویای است که اتفاقا با مدلهای ایدهآل امیر در این جستار تطابق ِ قابل
توجهی دارند. نیممیلیون سالی که من آن را به کنایه، عصر خوشحالی نامیدم، در واقع اشارهایست به اینکه چقدر آن مدل هماهنگ است با
مدل ِ ایدهآلی ِ امیر در صفات حتما و در ماهیت احتمالا؛ عصری که ما در آن آنقدر فارغ از قیل و قالهای تمدن، هتا در شکل سنتی و اولیهاش بودیم
که به معنای واقعی کلمه، دوری ِ انسان از خویشتن بود؛ مگر نه اینکه جدایی انسان از خویشتن و معطوف کردن ِ توجه و نگاهش به جایی خارج از خودش
مطلوب است از نظر شما؟
سخن از نیچه به میان آوردی و من تعجب میکنم که چطور شما انتخابی به مطالبِ این اندیشمند ِ بزرگ مینگرید؛ آیا نقد ِ نیچه بر اخلاق از نقد ِ
کوبنده و درهمشکنندهی او بر فرهنگ مسیحیای که شما آن را سترگ میشمرید آغاز نمیشود؟
در موردِ هنرمندانی که من آنها را برای نمونه به عنوان مواردی از آثار ِ قابل ِ تامل عصر ِ کوتاه ِ دگردیسی ِ تمدن ِ بشری از سنت به مدرنیته آوردم،
نباید فراموش کرد که تمام ِ آنچه در این عصر رخ داده، رویکرد و روشی تماما انقلابی داشته، و من گمان نمیکنم دوستان علاقهی چندانی به انقلابیگری
در برابر سنت داشته باشند! واگنر مشخص است که باید در مورد عصر وسطا اثر بسازد و نمیتواند در مورد دورهای که 200 سال پس از مرگ او قرار است
به ظهور برسد اثر خلق بکند؛ و من گمان میکردم که یهودیت که شاکلهی ادیان ابراهیمی ِ مورد ِ علاقهی دوستان است، چندان مورد نفرت باشد! واگنر
بطور خاص از دوستداران ِ عصر طلایی یونان بود که خود ِ این عصر الهامبخش اساسی ِ روشنگران و شخصیتهای عصر نوزایی بود.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Dariush - 04-09-2015
Russell نوشته: و من بگویم که من قبول دارم که جنگهایِ خونین مذهبی بسیار بیرحمانه بودهاند. بسیار بیرحمانه.
Total war بوده! ولی آیا شما از ابوغریب و گوانتانامو خبر دارید؟ آیا از هیروشیما و توکیو و درزدن خبر دارید؟
آیا خبر دارید که این جنایات را لیبرال دموکراتها ی مدرن شما برای پایان دادن به جنگ انجام دادهاند؟
آیا جنگهایِ قرن نوزدهم مونارکهایِ اروپایی اینچنین بود؟ یا لنین ترقی خواه و مدرن شما بود که
در را بروی چنین جنگهایی گشود. نبرد بیرحمانهای که در آن هیچ جنایتی ممنوع نیست چرا که
نبردیست در راه صلح ابدی با موجوداتی بدوی و کمتر از انسان و در این میان چه خبری ناگوارتر از
اینکه این جنگ هم ابدیست چراکه جنگیست علیه طبیعت انسان!
شما نباید تمام جنگهای عصر جدید را به پای مدرنیسم بگذارید. من شما را ارجاع میدهم به جنگ بوسنی
که جنگی بود اگرچه ضدمسلمانان، با اینحال با ایدههای ملیگرایی و نژادپرستانه که از جمله ایدههای اصیل ِ
سنتی هستند، شروع شد. این جنگ بعد از جنگ جهانی دوم بزرگترین نسلکشی تاریخ بشر بود. هرچند که
خود هیتلر و نازیسم به عنوان ابداعگران ِ جنگ ِ جهانی دوم خود از همان قماش بودند.
من متوجه هستم که مظاهر مدرنیسم از قبیل ِ سلاحهای فوقپیشرفتهی جنگی غیر از خود مدرنیسم نیستند
اما شما نیز نباید از خاطر ببرید که جنایتکاران سنتی نسبت به بکارگیری پیشرفتهترین سلاحهای عصر خود برای
کشتار و قتلعام هیچ بیعلاقه نبودند. مطالعهی سیرهی حرامزادهای چون حجاجبنیوسف در این مورد درسهای
جالبی در بطن ِ خود دارد.
شرارتی که در جنگها و جنایاتِ عصر مدرن پدید آمد نباید از یاد ِ ما ببرید که مثلا در جنگهای صلیبی چه رخ داد،
جنگهایی که برخورد دو فرهنگ ِ مطلوب ِ شما، یعنی فرهنگ مسیحی و فرهنگ اسلامی بودند. خوشخیالی نیست
که بیاندیشیم اگر یکی از دو طرف مثلا بمب اتم در اختیار داشت، به دلیل ِ معذوریتهای اخلاقی از بکارگیری ِ آن
علیه طرف دیگر دوری می جست؟
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Russell - 04-09-2015
Dariush نوشته: شما را نگفتم راسل گرانقدر، کلا در خلال این بحثها یکی دو باری با این اتهام (به میمنت، نیهیلیسم هم در این انجمن تبدیل به فحش
شد!) روبرو شدم، هر چند که در کمال شگفتی، من در اینجا، بابت نقدی که به راهکارهای سنتمحور ِ داشتهام، به لیبرال ِ مدرن متهم
شدم، آنهم از سوی شما، که چندبرابر بیشتر بر تعجبم افزود!
شما که مشخصن مدرنیست و ترقیخواه شدهاید، حالا مارکسیست یا لیبرالش و...
را خودتان در تاپیک بقلی توضیح بدهید بهتر است، حداقل سوء تفاهمها را
کمتر میکند.
اشارهیِ من هم به جنایات آمریکای لیبرال دموکرات به آن جهت بود که این
جنایات در راه اوتوپیای لیبرال بود و خاتمه دادن به تمام جنگها، حالا شما
اوتوپیای دیگری در نظرتان است، و هرچه که هست قطعا باید در آن دین و جنگ
«درمان» شده باشند. پس اگر برداشت من درست بوده اشاره و نقد من بجاست.
Dariush نوشته: بله، درست میگوئید، من هیچ راهکاری ندارم و هتا شاید درک چندان کاملی هم از وضع موجود نداشته باشم، اینکه در این بحث هستم
به این معنا نیست که چنین ادعایی داشته باشم. من خوب میدانم که برای نظر دادن و به راهکار اندیشیدن در این مورد نیاز به اندیشیدنِ
بسیار و مطالعهی فراوان هست. با اینحال، من میکوشم با همین چیزهای اندکی که میدانم به آنچه در اینجا قابل ِ نقد کردن است، نقد
وارد کنم و از این طریق بابِ گفتگو را باز نگاه دارم؛ ضمن ِ اینکه گفتگو تنها هدف من نیست!
مساله تنها مطالعهیِ من و شما نیست. من میگویم محافظهکاری لازم است
چون مسیر آزموده شده است و راهکار از تجربه بیرون میآید و نه صرفا مطالعه.
شما یا هرکس دیگر که به سنت خرده میگیرد بنظرم باید راهکاری داشته باشد
که اگر به خوبی دوران اوج سنت نیست، حداقل در اندازهیِ همین بقایای سنت که ما امروز
داریم راهگشا باشد.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Russell - 04-09-2015
Dariush نوشته: مدل ِ ایدهآلی ِ امیر در صفات حتما و در ماهیت احتمالا؛ عصری که ما در آن آنقدر فارغ از قیل و قالهای تمدن، هتا در شکل سنتی و اولیهاش بودیم
که به معنای واقعی کلمه، دوری ِ انسان از خویشتن بود؛ مگر نه اینکه جدایی انسان از خویشتن و معطوف کردن ِ توجه و نگاهش به جایی خارج از خودش
مطلوب است از نظر شما؟
نه به هر جایی، اتفاقا مساله اینست که در نبود دین است که توچه انسان
به هر سمتی معطوف میشود. دین غالب امروز ترقی خواهان یک کتابچه
هم دارد که نامش هست «اعلامیهیِ جهانشمبول حقوق حشر».
من میگویم این غریزه باید رو به بالا و به سمت تعالی روح هدایت شود و
البته معنویت که البته این اساس بحث ماست و شما هم به همین دلیل است
که منرا مسلمان میخوانید. از همه عجیبتر برای من اینست که انتظار دارید
که مسلمان و مسیحی باید یهودیان و البته یکدیگر را دوست بدارند، که
اگر معنویت خوب است پس جنگ صلیبی نباید میبود و اگر مسحیت خوب
است یهودستیزی بیمعنیست و اینها باید عقاید و ارزشهایِ یکدیگر را با
آغوش باز بپذیرند. من گمان میکنم این نگاه جهانوطنی است که ایراد
کار است.
Dariush نوشته: شما نباید تمام جنگهای عصر جدید را به پای مدرنیسم بگذارید. من شما را ارجاع میدهم به جنگ بوسنی
که جنگی بود اگرچه ضدمسلمانان، با اینحال با ایدههای ملیگرایی و نژادپرستانه که از جمله ایدههای اصیل ِ
سنتی هستند، شروع شد. این جنگ بعد از جنگ جهانی دوم بزرگترین نسلکشی تاریخ بشر بود. هرچند که
خود هیتلر و نازیسم به عنوان ابداعگران ِ جنگ ِ جهانی دوم خود از همان قماش بودند.
من متوجه هستم که مظاهر مدرنیسم از قبیل ِ سلاحهای فوقپیشرفتهی جنگی غیر از خود مدرنیسم نیستند
اما شما نیز نباید از خاطر ببرید که جنایتکاران سنتی نسبت به بکارگیری پیشرفتهترین سلاحهای عصر خود برای
کشتار و قتلعام هیچ بیعلاقه نبودند. مطالعهی سیرهی حرامزادهای چون حجاجبنیوسف در این مورد درسهای
جالبی در بطن ِ خود دارد.
شرارتی که در جنگها و جنایاتِ عصر مدرن پدید آمد نباید از یاد ِ ما ببرید که مثلا در جنگهای صلیبی چه رخ داد،
جنگهایی که برخورد دو فرهنگ ِ مطلوب ِ شما، یعنی فرهنگ مسیحی و فرهنگ اسلامی بودند. خوشخیالی نیست
که بیاندیشیم اگر یکی از دو طرف مثلا بمب اتم در اختیار داشت، به دلیل ِ معذوریتهای اخلاقی از بکارگیری ِ آن
علیه طرف دیگر دوری می جست؟
من تقریبا تمام جنگها و جنایات عصر مدرن را به حساب مدرنیسم میگذارم
چراکه به حق به حسابش است. همانطور که گفتم این مدل جنگ را، Total War را
نه جنگ با ابزار مدرن، را لنین بود که در اروپا براه انداخت.
شما میخواهید همهیِ تقصیرها را بیاندازید تفصیر نازیها و همهیِ تقصیر کارهایِ
نازیها را هم بیاندازید به گردن محافظهکاران آلمان. اینجا که میشود اثر روی
کار آمدن بولشویکها و تلاش آنها در تسلط بر آلمان نادیده گرفته میشود و همینطور
از خاطرتان میرود که همین مسیحیان معتقد بودند که دشمن شمارهیِ یک نازیها
بودند. اتفاقا باید خدا را شاکر بود که بمب اتم اختراع شد و جنگ دو جریان ترقی خواه
محدود به جنگ نیابتی و محدود شد وگرنه معلوم نیست چه جنایتهایِ دیگری به
جنایتهایِ «تجارب اجتماعی» قرن بیستمی اضافه میشد.
و وقتی ارزشهایِ یک جامعه از هر طرف مورد حمله واقع میشود طبیعیست
که مقاومت مشاهده شود، مقاومت دربرابر امر به یکدست شدن و بیتفاوت شدن
دربرابر تفاوتها. و صد البته که در مبارزه با مدرنیسم باید از تکنولوژی مدرن بهره گرفته شود.
اینست که دینستیزان تا بحال برای حل مشکل حل شدهیِ جنگهایِ صلیبی تا بحال
جنایتهایی مرتکب شدهاند که از خود جنگهایِ صلیبی اگر بدتر نباشد بهتر نیست.
آنهم تحت نام برقراری صلح. و با جواب ندادن مصرفگرایی و حقوق بشر بعنوان جایگزین
دین مشخص است که این وضع بدتر و بدتر خواهد شد تا سقوط نهایی.
اینست که بنظر من از حالا باید به فکر آلترناتیو و زنده کردن ارزشهایِ دینی بود.
از نقد نیچه به مسیحیت گفتی ولی بنظر من میرسد که نیچه هم آگاهانه
میخواسته جامعه را بسوی فروپاشی هدایت کند و چه بسا اگر نتیجهیِ آنرا
میدید او هم چنین کاری نمیکرد.
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت -
Russell - 04-11-2015
من گمان میکنم که فهمیدهام چرا این اندازه بدفهمی در این بین بوجود آمده.
بگمانم شما بیشتر به امیر و دقیقتر از آن به گنون نقد میکنید تا سنت.