دفترچه

نسخه‌ی کامل: وقتی مرگ ، ختم میکند زندگی را...!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5
Reactor نوشته: یعنی اگر هنگام از دست دادن یک عزیز ناراحت نباشیم هیچ خودپرستی نداریم؟ انسانی که هیچ خودپرستی نداشته باشد یک انسان مرده است. یا یک انسان بی نیاز از دید عرفان که البته من تا بحال ندیده ام.

خودپرستی که از دید من فروزه‌یِ[sup][aname="rpa5ef60ce646ed413a8b2e7a4d0ea0297f"][[/aname][anchor="pa5ef60ce646ed413a8b2e7a4d0ea0297f"]1][/anchor][/sup] پسندیده‌ای است, جای نکوهش ندارد!




iranbanoo نوشته: ولی من فکر میکنم این واکنش دفاعی حاصل عادت کردن ما به شخص یا اشخاص باشه
به محض اینکه از دست میدیمشون چنین رفتارها و احساساتی بر ما چیره میشه...
ولی به نظر من اوج ترازدی زندگی انسان همین باشه که حاصل زندگی با افرادی که دوستشون داشته و باهاشون لحظه های زیادی را تجربه کرده و دلبسته (در حقیقت وابسته)شده را به این راحتی از دست بده
رویارویی با اون به نظرم نگرشی قوی میخواد.ولی این نگرش قوی و شاید گاهی خشک مستلزم تمرین و ممارست در طول زندگی و دوره ی حیاتمون هست...

خوگیری[sup][aname="rpa4bb3c615a8d147b3be4786b6eafe91ae"][[/aname][anchor="pa4bb3c615a8d147b3be4786b6eafe91ae"]2][/anchor][/sup] و وابستگی هم که ١٠٠% دارد. ما به چیزهایی بیشتر از همه خو میگیرم که کمترین آگاهی را هم به آنها داریم و تنها زمان از دست رفگتی اشان است که از روی درد و اندوه برآمده شدت آنرا می‌دریابیم.





----
[aname="pa5ef60ce646ed413a8b2e7a4d0ea0297f"]1[/aname]. [anchor=rpa5ef60ce646ed413a8b2e7a4d0ea0297f]^[/anchor] Foruze || فروزه: زاب; صفت; دربرابر سرشت Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En Virtue; characteristic
[aname="pa4bb3c615a8d147b3be4786b6eafe91ae"]2[/aname]. [anchor=rpa4bb3c615a8d147b3be4786b6eafe91ae]^[/anchor] Xugiri || خوگیری: عادت کردن Dehxodâ, Ϣiki-Pâ Getting used to; accustoming
هفته اخیر برخی نزدیکان ما روزهای سختی را میگذرانند
معمولا مرگ یک جوان آنقدر اندوهناک هست که نتوان راحت فراموش کرد اللخصوص وقتی به صورت کاملا اتفاقی فقط ضربه ای باعث مرگ شود
و در این بین بی تابی خانواده امری طبیعی هست
ولی موضوعی که باعث شد اینجا مطرحش کنم این ست:
مادر خانواده فردی بود کاملا سرزنده و شاد
امکان نداشت در بدترین شرایط لبخند از لبانش محو شود (البته من باور دارم هر فرد که میخندد هزار غصه دارد )در کنار این خصوصیات ایشون خدای اسلام را باور نداشتند اما از زمانی که فرزندش فوت شده مدام در حال خواندن قران ست و طبق گفته ی خودش آرامش میکند
این تغییر ناگهانی و میل به خواندن قرانی که یک زمانی از آن فراری بود به یکباره با مرگ فرزند هویدا شد
و اما چیزی که این وسط ذهن من را درگیر کرده ست :کسانی که قبلا مسلمان بوده اند و حال نه،چه واقعه ای دوباره آنها را برمیگرداند به چیزهایی که قبلتر معتقد بودند ؟
مرگ پاره ی وجود آدمی چه تغییری در باورهای انسان بوجود می آورد؟
البته احتمال بر این هم می رود که این حال و هوا دائم نباشد و با سرد شدن داغ عزیز آن نیز چنین گردد...

و برای من خلاف این پیش آمد
+
چندین سال پیش یک تصادف وحشتناک باعث شد یکی از عزیزانم را از دست بدهم
قبلتر ها رسم بود پشت در خانه ی مرحوم آوای قران بگذراند و صدای ان را بلند کنند تا بقیه بدانند در این منزل کسی بتازگی فوت شده
قبل این حادثه شنیدن صدای قران با آن قاری ها برایم لذت بخش بود ولی بعد از آن تا مدتها با شنیدن آن صوت ،سر درد می شدم
تا صدای قران بلند میشد منتظر شنیدن خبر مرگ کسی بودم و دگر هیچ گاه نتوانستم از شنیدن قران لذت ببرم
mosafer نوشته: عکس العمل کسانی که خدا را باور ندارند و کلا باوری ندارند، زمانی که یکی از نزدیکانشان را از دست میدهند چه حس و حالی دارند؟
چند وقتی ناراحت هستم و بعد از اون میچسبم به زندگیم(:

mosafer نوشته: مطمئن هستند که مرگ ، تمام کرد تمام زندگی را؟
بلی

mosafer نوشته: اطمینان دارند به باوری که باورش ندارند؟
فکر میکنی اگه اطمینان نداشتیم الان خداناباود بودیم؟!

mosafer نوشته: شاید به ظاهر سوال بیربط و ساده ای باشد ولی حقیقت و راستگویی میتواند موضوع را ارزشمند کند
نه ختم به یک جمله که مُرد و تمام...
هرچند که کسی دوست ندارد مرگ پایان زندگی باشد!ولی حقیقت را باید پذیرفت گرچه تلخ باشد
cool نوشته: فکر میکنی اگه اطمینان نداشتیم الان خداناباود بودیم؟!
اطمینان زمانی که همه چیز روال طبیعیش رو طی میکنه طبیعی هست
به نگرم باید دید آیا در سخت ترین شرایط هم چنین میاندیشید؟
جوابی میتواند قانع کننده باشد که بگویید آری در سختترین شرایط هم نظرم تغییر نکرد
و این شرایط طی کردن مراحل نوجوانی و جوانی و حواشی آن نیست
مسائلی که از هر صد نفر برای یک نفر پیش می آید
امیدوارم چنین برایتان پیش نیاید
mosafer نوشته: اطمینان زمانی که همه چیز روال طبیعیش رو طی میکنه طبیعی هست
به نگرم باید دید آیا در سخت ترین شرایط هم چنین میاندیشی؟
جوابی میتواند قانع کننده باشد که بگویی آری در سختترین شرایط هم نظرم تغییر نکرد
و این شرایط طی کردن مراحل نوجوانی و جوانی و حواشی آن نیست
مسائلی که از هر صد نفر برای یک نفر پیش می آید
امیدوارم چنین برایت پیش نیاید
+
گمانم دوران بارداری را طی میکنی(عجیب سخت و کش دار و بعدتر لذت بخش خواهد شد) امیدوارم به سلامتی از این دوران فارغ شویE032
دوستان میدانند که من یکبار اتئیست شده بودم و بعد تقریبا مسلمان(!) و الان هم اتئیست هستم.من ادم تعصبی نیستم هر انچه به نظرم درست باشد میپذیرم.سوتی های اسلام انقدر زیاد است که من موقعی که مسلمان بودم هر چقدر کوشیدم تا خود را قانع کنم که خدا وجود دارد و قران تناقض و اشتباهات علمی ندارد و قوانین اسلام وحشیانه نیستند نشد که نشد!!
....................
راستی شما مسلمان هستی؟!
cool نوشته: راستی شما مسلمان هستی؟!
نمیدانم...

بگذریم...!
mosafer نوشته: گمانم دوران بارداری را طی میکنی(عجیب سخت و کش دار و بعدتر لذت بخش خواهد شد) امیدوارم به سلامتی از این دوران فارغ شوی

بارداری فکری منظورتون هست یا حقیقی E404 ؟ چون ایشون مرد هستن و اگر در تاپیک دیگه ای دیدید به دنبال نام برای فرزندشون میگردن ، منظورشون این بود که دارن پدر میشن...
cool نوشته: فکر میکنی اگه اطمینان نداشتیم الان خداناباود بودیم؟!


شما در پروفایلت ولی زدی مسلمان‌ ها!
mosafer نوشته: ...
و برای من خلاف این پیش آمد
+
چندین سال پیش یک تصادف وحشتناک باعث شد یکی از عزیزانم را از دست بدهم
قبلتر ها رسم بود پشت در خانه ی مرحوم آوای قران بگذراند و صدای ان را بلند کنند تا بقیه بدانند در این منزل کسی بتازگی فوت شده
قبل این حادثه شنیدن صدای قران با آن قاری ها برایم لذت بخش بود ولی بعد از آن تا مدتها با شنیدن آن صوت ،سر درد می شدم
تا صدای قران بلند میشد منتظر شنیدن خبر مرگ کسی بودم و دگر هیچ گاه نتوانستم از شنیدن قران لذت ببرم

این از ویژگی‌هایِ برجسته‌یِ ویرِ آدمی‌ست: Associative memory - WiKi
Mehrbod نوشته: شما در پروفایلت ولی زدی مسلمان‌ ها!
این مربوط به اون دورانی بود که مسلمان بودم و در تالار ثبت نام کرده بودم!
صفحات: 1 2 3 4 5